861) تعلیقات بر تقریرات آیت الله شبیری زنجانی در خصوص آیات حجاب/1
مطالب ذیل تقریر درس خارج آیت الله شبیری زنجانی زید عزه است. ایشان در ضمن استدلال به آیه جلباب مناقشاتی با استاد مطهری دارند. در ذیل مطالب این دو بزرگوار عیناً نقل و نکات و احیاناً نقدهای حقیر در بین دو قلاب با رنگ قرمز و لابهلای متن به مخاطبان تقدیم میشود؛ از این رو در ذیل با سه دیدگاه متفاوت روبهرو خواهیم بود و قضاوت بر عهده فرهیختگان فقهپژوه است. به نظرم پژوهش و مطالعه فقهی آیات حجاب نمونه بسیار خوبی برای تقویت فقاهت است.
آيۀ «جلباب»
أَعوُذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ** وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنٰاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتٰاناً وَ إِثْماً مُبِيناً* يٰا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوٰاجِكَ وَ بَنٰاتِكَ وَ نِسٰاءِ الْمُؤْمِنِينَ «1» يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذٰلِكَ أَدْنىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلٰا يُؤْذَيْنَ وَ كٰانَ اللّٰهُ غَفُوراً رَحِيماً* لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنٰافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لٰا يُجٰاوِرُونَكَ فِيهٰا إِلّٰا قَلِيلًا* مَلْعُونِينَ أَيْنَمٰا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلًا* سُنَّةَ اللّٰهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّٰهِ تَبْدِيلًا* (سورۀ احزاب، آيات 58- 62)
يكى از آيات كه در بحث لزوم ستر وجه و كفين قابل توجه است و بدان استدلال
كتاب نكاح (زنجانى)، ج2، ص: 463
كردهاند، آيات فوق در سورۀ احزاب است. كيفيت استدلال آن است كه آيۀ شريفه مىفرمايد: جلباب را بيندازند و صورت مستور بماند.
لذا ستر وجه واجب است. آيه در خصوص ستر كفين بالمطابقه دلالت ندارد ولى به ضميمه عدم قول به فصل بين وجه و كفين، لزوم ستر كفين هم استفاده مىشود. [برخی فقها از معنای جلباب لزوم پوشش بخشی از صورت را استنباط کردهاند نه از ترکیب این واژه در آیه با توضیحی که ارائه خواهیم کرد؛ از این رو نیاز ندیدهاند از ستر کفین سخنی به میان آورند.]
1) استدلال مرحوم آقاى مطهرى (ره) به آيۀ شريفه
مرحوم آقاى مطهرى (ره) در بارۀ اين آيات بحث كردهاند و مطالبى فرمودهاند كه به نظر ما قابل بحث است.
ترجمۀ آيه
ايشان آيه را اين طور ترجمه كردهاند: «اى پيغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنين بگو كه جلبابهاى (روسريهاى) [در ادامه خواهیم گفت که روسری و مقنعه و مانند اینها ترجمه درستی برای جلباب نیست؛ به ویژه روسری که معنای متبادر معاصر آن مانع فهم دقیق معنا از سوی مخاطب میشود] خويش را به خود نزديك سازند، [این ترجمه برای «یدنین علیهن من جلابیبهن» در نظر گرفته شده که به نظر میرسد ترجمه مناسبی نباشد و توضیح آن خواهد آمد] اين كار براى اين است كه شناخته شوند و مورد اذيّت قرار نگيرند، نزديكتر است و خداوند آمرزنده و مهربان است. اگر منافقان و بيماردلان و كسانى كه در شهر نگرانى بوجود مىآورند، از كارهاى خود دست برندارند، ما تو را عليه ايشان خواهيم برانگيخت، در آن وقت فقط مدت كمى در مجاورت تو خواهند زيست»
در ذيل، آيه را در مورد مجازات منافقين و دستور تبعيد آنها معنا كردهاند. از آخر نيز كه تعبير به «سنة الله» شده و اينكه از «لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّٰهِ تَبْدِيلًا» استفاده مىشود كه اين مجازات اختصاص به آن زمان نداشته است، در هر زمانى 4 كه منافقان موجبات آزار و اذيت مردم را فراهم كنند، عفت آنان را به مخاطره اندازند يا با شايعهپراكنى روحيه مردم را تضعيف كنند، مستحق چنين مجازات سختى هستند و تنها سر تراشيدن و امثال آن كافى نيست. [در این بیان آیه 60 به بعد مرتبط و بر اساس آیه 59 تفسیر شده و این فرع بر این است که ثابت شود این آیات یعنی 58 الی 62 با هم و مرتبط با هم نازل شده است که ظاهرا چنین مطلبی تعقیب و به بحث گذاشته نشده است]
كتاب نكاح (زنجانى)، ج2، ص: 464
كلام مفسرين در بارۀ علت و فائدۀ استفاده از جلباب
سپس مىفرمايد: مفسرين جمله «ذٰلِكَ أَدْنىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ» را دو گونه تفسير كردهاند كه در مجمع البيان نيز اين دو معنى ذكر شده است:
1- براى اين كه معلوم شود، زنِ آزاد هستند و افراد لاابالى و بىبندوبار اسباب مزاحمت براى ايشان فراهم نسازند. چون نقل شده كه كنيزها هنگام رفتن به مسجد يا كوچه و خيابان از سوى افراد بىبند و بار مورد آزار و اذيّت قرار مىگرفتند، با آنان شوخى مىكردند، يا به ايشان متلك مىگفتند و گاهى چنين اعمالى را نسبت به زنان حرّه نيز مرتكب مىشدند، آنگاه آنان شكايت نزد شوهرانشان بردند و خبر به پيامبر رسيد، اين آيه شريفه نازل شد.
ايشان اين احتمال را بعيد مىشمارند؛ چرا كه خيلى مستبعد است كه اسلام نسبت به آزار و اذيّت زنان آزاد حسّاسيت نشان بدهد، اما نسبت به آزار و اذيّت كنيزها با بىتفاوتى بگذرد. چون منافقين عذر مىآوردند كه خيال مىكرديم، اينها كنيزند و نمىدانستيم زنان آزاد هستند و آيه شريفه بنابراين تفسير بر عذر آنان صحه گذارد و اين خيلى بعيد است. [هرچند این مطلب فی حد نفسه درست است، لیکن باید توجه داشت که زنان حره حتی در زمان جاهلیت از زنان کنیز متمایز بودند. زنان حره یا لچک مانندی بر سر میبستند و یا برخی از آنها که از جایگاه ویژهای برخوردار بودند، جلباب میپوشیدند و حتی بعضاً نقاب میزدند و چنین نبود که تمایز آنها نیازمند نزول این آیه و حکم جلباب باشد. این مطلب زمانی جدیتر میشود که بدانیم آیه خمر زودتر از آیه جلباب نازل شده است و بعدا به آن خواهیم پرداخت.]
2- براى اين كه معلوم شود كه شما از زنان عفيف و پاكدامن هستيد، خود را با جلباب بپوشانيد.
چون چادرى كه افراد به سر مىكنند، دو گونه است: گاهى افراد هرزه چادر به سر مىكنند و اصلًا كيفيت چادر به سر كردنشان نوعى دعوت افراد هرزه است. اين چادر، جنبه تشريفاتى دارد، و گاهى به خوبى چادر به سر مىكنند به طورى كه افراد هرزه را از حريم خود دور مىسازند و اين نوع چادر به سر كردن مخصوص زنان عفيف است. [بحث چادر پوشیدن نامناسب قابلیت طرح دارد ولی مهمتر از آن پوشیدن خمار است. مطابق این آیه، پوشیدن خمار نمیتواند به مانند جلباب معرف عفت و پاکدامنی زنان باشد؛ از این رو این حکمت و فایده در مورد جلباب آمده ولی در مورد خمار نیامده است.]
آيه شريفه در مقام بيان چنين مطلبى است. به زنها مىگويد: حجاب خود را محكم كنيد تا افراد بىبندوبار از شما قطع اميد كنند و بدانند كه شما اهل بىبندوبارى
كتاب نكاح (زنجانى)، ج2، ص: 465
نيستيد. پس آيه در بارۀ كيفيت حجاب و ستر نيست، بلكه چون اين آيه پس از آيۀ حجاب در سورۀ نور نازل شده، تأكيد همان حجاب است. يعنى همان دستورى كه در بارۀ حجاب به شما داديم، «لٰا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلّٰا مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا» را درست بكار بنديد و مسامحه نكنيد. [چنان که خواهیم گفت به نظر میرسد این آیه هم در مورد کیفیت خاص حجاب کامل است و هم دستور کاملتری نسبت به آیه خمار دارد.]
* اشكالى بر مفسران
سپس مىفرمايند: علت اينكه مفسرانى چون زمخشرى و فخر رازى از اهل سنت و علماى كثيرى از شيعيان آيۀ شريفه را بر پوشاندن صورت معنا كردهاند، اين است كه از دو احتمال فوق، احتمال اول در نظرشان بوده و تصور كردهاند كه براى شناخته شدن حرائر از اماء اين دستور داده شده است. اما بنابر احتمال دوم كه ما عرض كرديم يعنى حجاب و چادر به سر كردن شما، به نحو صحيح باشد نه تشريفاتى، از آيه شريفه لزوم ستر وجه استفاده نمىشود.
[به نظر میرسد پوشاندن بخشی از صورت از معنای جلباب و روایات شأن نزول استفاده شده است نه از احتمال نخست.]
2) نقد كلام مرحوم آقاى مطهرى (ره) توسط استاد
فرمايش ايشان از جهاتى قابل بحث و مناقشه است:
* خلط در ترجمه آيه
اولًا: ايشان در ترجمه «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ» را با «يدنين إليهن» خلط كردهاند. «أدنى إليه يا أدنى منه» يعنى چيزى را به خود نزديك كرد، ولى «أدنى عليه» يعنى رويش قرار بدهد.
چنانچه آيه شريفه «دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِيلًا» (سوره انسان، آيه 14) را «يُرخين» معنا كردهاند. يعنى سرازير مىكنند و پايين مىاندازند. در اينجا هم كه با «علي» متعدى شده به معناى پايين انداختن جلباب است.
[یدنین علیهن دارای تضمین نحوی است و فعلی در آن مستتر است. ژرف ساخت آن مثلا «یدنین الیهن و یرخین یا یضعن یا یرسلن علیهن است؛ و خلاصه معنا این است که جلباب را بر خود قرار دهند ولی به خود نچسبانند. «دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها» را نیز مثلا با ژرفساخت زیر در نظر میگیریم: دانیة الیهم و واسعة علیهم؛ یعنی سایه بر آنها نزدیک و بر سر آنها پهن و گسترده است. در ادامه توضیح مفصل خواهد آمد.]
* معناى جلباب
ثانياً: «جلباب» را روسرى بزرگ معنا كردهاند. گرچه جلباب را مفسرين و اهل لغت مختلف معنا كردهاند و يكى از آن معانى «لباسى مثل چادر و عبا» است و ايشان
كتاب نكاح (زنجانى)، ج2، ص: 466
نيز به اختلاف در معناى جلباب اشاره مىكنند، ولى با مراجعه به رواياتى كه در بعضى از ابواب هست و در بارۀ جلباب صحبت شده، استفاده مىشود كه جلباب به زنان اختصاص ندارد، مردان هم جلباب داشتهاند، و مراد از آن مثل «عبا» در مردان و «چادر» در زنان است. [از بررسی کتب لغت و کاربست این واژه در روایات نبوی و غیر آن به دست میآید که جلباب در اصل پوششی کامل بوده که زنان بر تن میکردهاند ولی بعدها در خصوص مردها هم استعمال میشده که در حکم عبا بوده است؛ بنابراین نباید به این بهانه که این واژه در خصوص مردها به معنای عبای مردانه است که بر شانه قرار میگیرد پس در مورد زنها نیز چنین است و از این رهگذر به شنل و مانند آن ترجمه شود؛ زیرا بالاصاله جلباب برای زنها و به معنای پوشش کامل است و اگر برای هر دو نیز استفاده شده باشد، بررسی کاربستها آن در متون قدیمی و نزدیک به جاهلیت و مخضرمین نشان میدهد این واژه در مورد بانوان به معنای پوشش کامل است که سر را نیز شامل میشود و کاربست آن برای مردها معنای خاص و متناسب با آنها را القا میکند.]
اول روايت «1» از عقبة بن خالد مىگويد: من و معلّى بن خنيس خدمت حضرت صادق (ع) رفتيم و استجازه كرديم، وارد مجلس شديم، پس از لحظاتى حضرت از پيش زنانشان تشريف آوردند، بدون اينكه جلباب پوشيده باشند. معلوم مىشود كه محترمين براى نماز جماعت يا براى شركت در جلسات عبا مىانداختهاند.
[استعمال جلباب در این روایت مربوط به حدود صد سال بعد از زمان نزول است. برای اثبات معنای چنینی برای جلباب در آیه لازم است متنی از زمان جاهلیت یا مخضرمین ارائه شود. این گذشته از تناسب معنا با توجه به جنسیت است.
گذری بر جلباب
معانی متعددی برای آن گفته شده: «پوششی بزرگتر از خمار و کوچکتر از رداء که زن با آن سر و سینهاش را میپوشاند؛ لباسی گشاد که از ملحفه (چیزی شبیه چادر که با وسعتش همه بدن را میپوشاند) کوچکتر است؛ همانند ملحفه. (ابن منظور، لسان العرب، ماده «جلب»؛ زبیدی، 1306ق، ج1، ص374) شیخ طوسی در معنای جلباب آورده است: «جلابیب جمع جلباب، به گفته ابن عباس و مجاهد، پوشش زن و همان مقنعه است که سر و پیشانی زن را وقتی میخواهد پی حاجتی از خانه بیرون رود، میپوشاند، بر خلاف کنیزان که بدون سر برهنه خارج میشوند، و به قول حسن، جلابیب چادر و ملافهمانندی است که زن بر خود میگیرد و جلو صورت نزدیک میکند». (طوسی، 1409ق، ج8، ص 361) علامه طباطبائی نیز آورده است: «جلباب لباسی است که زن همه بدن خود را با آن میپوشاند و یا پوششی است که زن سر و صورتش را با آن میپوشاند». (طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، 1417ق، ج16، ص 340) سدّی و بیضاوی نیز پوشاندن صورت را به نحوی در معنا آوردهاند: «عن السدّي: أن تغطّي إحدى عينيها و جبهتها و الشقّ الآخر إلّا العين؛ البيضاوي: مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ: يغطّين وجوههنّ و أبدانهنّ بملاحفهنّ إذا برزن لحاجة.» (مصطفوی، 1368ش، ج2، ص 95)
بعید نیست معنای اصل «جلب» که راندن از سویی به سوی دیگر است (ابن فارس: جلب: أصلان، أحدهما الإتيان بالشيء من موضع الى موضع، و الآخر شيء يغشيّ شيئا.) در «جلباب» که حامل نوعی مبالغه (در شدت پوشانیدن بدن) نیز هست (ر.ک: مصطفوی، 1368ش، ج2، ص: 95- 96) نهفته باشد؛ زیرا زن پوشش را دور خود میپیچد و از سویی به سوی دیگر میگرداند و خود را کاملاً در آن پنهان میکند. در برخی روایات آمده که جلباب به قدری فراخ بوده (مانند ملحفه) که دو نفر میتوانستند در آن قرار گیرند (یعنی زنی که جلباب داشته زن دیگری که جلباب نداشته را در جلباب خود قرار می داده و هر دو پوشیده میشدند)؛ مانند: ام عطیه از رسول خدا میپرسد: برخی از ما جلباب نداریم؟ تکلیف ما چیست. حضرت فرمود: مشترکاً جلباب سر کنید و بیرون بیایید: « - عَنْ أُمِّ عَطِيَّةَ، قالَتْ: أَمَرَنَا رَسولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وسلَّمَ، أَنْ نُخْرِجَهُنَّ في الفِطْرِ وَالأضْحَى، العَوَاتِقَ، وَالْحُيَّضَ، وَذَوَاتِ الخُدُورِ، فأمَّا الحُيَّضُ فَيَعْتَزِلْنَ الصَّلَاةَ، وَيَشْهَدْنَ الخَيْرَ، وَدَعْوَةَ المُسْلِمِينَ، قُلتُ: يا رَسولَ اللهِ، إحْدَانَا لا يَكونُ لَهَا جِلْبَابٌ؟ قالَ: لِتُلْبِسْهَا أُخْتُهَا مِن جِلْبَابِهَا.»(صحیح مسلم، الصفحه او رقم 883)
24021 -حَدَّثَنَا هُشَيْمٌ قَالَ: أَخْبَرَنَا يَزِيدُ بْنُ أَبِي زِيَادٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: «كَانَ الرُّكْبَانُ يَمُرُّونَ بِنَا، وَنَحْنُ مَعَ رَسُولِ -[22]- اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مُحْرِمَاتٌ، فَإِذَا حَاذَوْا بِنَا، أَسْدَلَتْ إِحْدَانَا جِلْبَابَهَا مِنْ رَأْسِهَا عَلَى وَجْهِهَا، فَإِذَا جَاوَزُونَا كَشَفْنَاهُ» ( مسند أحمد، ج 40 ،ص 21»
تذکر مهم: در این روایت به صراحت آمده که زنان جلباب را از سر بر صورت کشیدند.
ممکن است گفته شود این روایت از مسند احمد است و در فقه شیعی به کار نمیآید.
در پاسخ میگوییم: حتی اگر قائل نشویم که میتوانیم معنای لغت را از آن استفاده کنیم، بلکه قائل شویم که این روایت موضوعه و جعلی است، باز به کار ما میآید؛ زیرا به صراحت دلالت دارد کسی که این روایت را جعل کرده در فرهنگ فکری او که فرهنگ و قاموس عموم مردم بوده، جلباب پوشش فراگیر بوده که از سر به زیر را فرا میگرفته و همین مقدار ما را بسنده است.
همین معنا در روایت دیگری نیز آمده است: «... فَخَمَّرْتُ وَجْهِي بِجِلْبَابِي...» . روشن است اگر جلباب به معنای شنل یا پیراهن باشد، پوشاندن صورت با آن غیر متعارف است.
نکته مهم در مورد جلباب این است که این واژه برای امور معنوی نیز استعاره شده است؛ مثلا برای فقر یا حیا نیز به کار رفته است که پوشش معنوی کامل و فراگیر است. همچنین متناسب مردها نیز به کار رفته که لباسی فوق لباسهای آنها بوده که به طور طبیعی کمی محدودتر از زنها بوده است (احتمالاً مانند عبایی که مردها بر دوش میاندازند و رهایش میکنند و زنها بر سر قرار میدهند و سراسر بدن را با آن میپوشانند؛ از این رو نباید برای تفسیر جلباب زنها از استعمال آن برای مردها استفاده کرد که خطای در تفسیر و نوعی مغالطه در استفاده از مشترک لفظی است؛ ضمناً این کاربست برای واژه گویا متأخَّر از زمان نزول و بر اثر تحول واژگانی صورت گرفته است). در مجموع به نظر میرسد «جلباب» در صدر اسلام و زمان نزول به معنای پوششی فراگیر بوده است.]
]
دوم روايتى «2» معروف درباره عابدى است كه شيطان در صدد فريب او برمىآيد. عابد، شيطان را در حال عبادت مىبيند كه از عبادت كردن خسته نمىشود. از او سؤال مىكند: چطور از عبادت خسته نمىشوى؟ او هم براى فريب عابد مىگويد: من گناهى مرتكب شدهام كه هر وقت آن گناه بخاطرم مىآيد خود را مشغول عبادت مىكنم و خسته نمىشوم. اين توفيق بخاطر ارتكاب آن گناه است. عابد فريب مىخورد و از كوه پايين مىآيد و براى ارتكاب آن گناه به سراغ فاحشهاى مىرود ....
غرض اين است كه در اين روايت دارد كه عابد جلباب خود را پوشيد و زن از ديدن او تعجب كرد، گويا با آن وضع و با آن عبا كه مخصوص افراد خاصى بوده، مرتكب چنين اعمالى نمىشدند.
[اشکال سابق در مورد این روایت نیز برقرار است مگر روایت از امیر المؤمنین علی علیه السلام باشد، لیکن روایت از امام صادق علیه السلام است]
ثالثاً: آيۀ سوره احزاب قبل از سورۀ نساء نازل شده نه بعد از آن، كسانى كه سور قرآن را به ترتيب نزول مشخص كردهاند، سوره احزاب را نودمين سوره و سوره نور را يكصد و سومين سوره شمردهاند.
[این استدلال نیز مردود است. توضیح اینکه: بر پایه روایات بسیار ضعیف ترتیب نزول: نساء 92، نور 103، احزاب 90 است، لیکن ما با شش قرینه که برخی از آنها بسیار محکم و غیر قابل خدشه است ثابت کردیم سوره احزاب قبل از سوره نور نازل شده است (یا دستکم آیات حجاب سوره احزاب قبل از آیات حجاب و عفاف سوره نور نازل شده) از این رو حکم به تقدم سوره احزاب بر سوره نساء به شدت مخدوش است. (ر.ک: مقاله «نقد محتوایی روایات ترتیب نزول با تأکید بر آیات حجاب»، جواهری، پژوهشهای قرآنی, شماره 98. این مقاله بعدها تکمیل و در وبلاگ بارگذاری شد (https://javahery.blogfa.com/) . برای آگاهی از ضعف روایات ترتیب نزول ر.ک: نقد نظریه تفسیر بر پایه ترتیب نزول، پژوهشنامه معارف قرآنی، شماره 33، سال 1397ش]
______________________________
(1) محاسن برقى، ص 169.
(2) روضه كافى (ج 8: 384/ 584) ... فقام فدخل المدينة بجلابيبه .. قالت انّك جئتنى فى هيئة ليس يؤتى مثلى فى مثلها ... فقال: يا عبد الله ان ترك الذنب أهون من طلب التوبة و ليس كل من طلب التوبة وجدها.
كتاب نكاح (زنجانى)، ج2، ص: 467
رابعاً: بنظر ايشان «جلباب» به معناى روسرى بزرگ است و غير از «خمار» مىباشد، با وجود اين تفاوت كه ايشان هم قبول دارند، حتى اگر بعد از سوره نور هم نازل شده باشد، به هر حال دستور به پوشيدن جلباب داده شده، در حالى كه قبلًا دستور به پوشيدن «خمار» داده شده بود، برداشت ايشان از اين آيه مبتنى بر اين است كه جلباب همان خمار باشد.
[خمار چیزی در حدود مقنعه بزرگ است ولی جلباب پوششی فراگیر است که سراسر بدن را میپوشاند و در روایات از آن به «ملحفه» یاد شده است که مصداق عبای عربی یا چادر است. اگر خمار یا جلباب یکسان باشد، تکرار لازم میآید و بر اساس تأخیر سوره نور از احزاب، که استاد مطهری به آن باور دارد و ما با قرائن قوی آن را اثبات کردیم، اساسا معنایی برای آن باقی نمیماند. گزارش منابع لغت نیز این سخن را تأیید نمیکند. قرائن موجود در آیه احزاب نیز مخالف آن است که به تفصیل در مقاله آیات حجاب و نقد شبهات (در وبلاگ موجود است) و اصل آن «آیات حجاب و چالشهای معاصر» که در شبههپژوهی مطالعات قرآنی شماره های 2 و مجددا 8 و 9 منتشر شده، آمده است.]
خامساً: اينكه ذيل آيه را به لزوم تبعيد منافقين معنا كردهاند چنانكه ظاهر تفاسيرى مانند تبيان چنين است، تمام نيست، چون در آيۀ بعدى با صراحت مجازات آنان را مرگ مىداند كه بايد اعدام شوند. چنانكه در تفاسير مجمع البيان ابو الفتوح رازى بر قتل تفسير شده است.
* دفاع از مفسران
سادساً: اشكال ايشان بر مفسران وارد نيست، اينكه چون احتمال اول از دو احتمال را در ذهن داشتهاند و فكر مىكردند براى بازشناسى زنان آزاد از كنيزها چنين دستورى داده شده، لذا لزوم ستر وجه را استفاده مىكردهاند، [در بالا گفتیم احتمال نخست درست نیست و استفاده پوشش بخشی از صورت مستفاد از معنای واژه جلباب است.] صحيح به نظر نمىرسد، زيرا شرايط زمان و مكان در حسن و قبح اعمال و رفتارها تأثير دارد، امروز اگر زن مسلمانى بخواهد زنا بدهد، بسيار قبيح و زشت است، ولى ارتكاب غيبت كه از زنا بدتر است، امر متعارفى بين زنهاست و چندان قبحى ندارد، با اينكه شرعاً حرام است.
شوخى با كنيزها و- مثلًا- متلك به آنها گفتن در آن زمان امر رايجى بوده و چندان قبحى نداشته- با اينكه شرعاً ممنوع بوده- ولى شوخى كردن با زنان آزاد امر بسيار زشتى شمرده مىشده است، لذا آيه شريفه در مورد حرائر دستور شديدى صادر كرده و بر مزاحمين نسبت به آنان مجازات سختى مقرر كرده است. حتى قبح شديد زنا در آن زمان، زناى با حرائر بوده است. در روايت مربوط به بيعت پيامبر با زنان آمده كه پيامبر در صدد سدّ باب زنا بود و يكى از مواردى كه متذكر شد، همين مطلب بود، هند
كتاب نكاح (زنجانى)، ج2، ص: 468
گفت: مگر حرّه هم زنا مىكند؟ به حسب اين نقل، عمر به او نگاه مىكند و لبخند مىزند، گفتهاند: اين لبخند شاهدى بر ارتباط آنان در دوران جاهليت بوده است.
فرض كنيد كه اگر دزدها- چنانچه در بعضى از قبائل چنين عقائدى بوده است- بفهمند كه افرادى از اين قافله از سادات هستند، به اموال آنان تعرضى نمىكنند، چنانچه در موردى تعرض كردند و اشخاص دزد زده بگويند: «ما از سادات هستيم» و دزدها عذر بياورند كه ما نمىدانستيم شما از سادات هستيد وگرنه تعرضى به شما نمىكرديم. چنانچه آنان به قاضى مراجعه كرده و شكايت نمايند و قاضى به آنان سفارش كند براى مصون ماندن از تعرض دزدها علائم سيادت خود را همراه داشته باشيد چون اين راه براى مصونيّت شما بهتر است؛ آيا معناى اين توصيه اين است كه با غارت و چپاول اموال غير سادات موافقند؟ اين سفارش بدين معناست كه در مورد سادات راه آسانترى وجود دارد تا از تعرض دزدان مصون بمانند. در آيۀ شريفه نيز براى مصون ماندن احرار از تعرض افراد بىبندوبار، چنين توصيهاى شده است و اين توصيه و دستور به هيچ وجه به معناى راضى بودن شارع به تعرض آنان نسبت به كنيزها نيست. به علاوه دستور به جلباب انداختن در مورد كنيزها با مانعى هم روبروست و آن اينكه بعضى از كارهاى آنان تعطيل مىباشد. بخاطر بروز اين مشكل، به كنيزها چنين دستورى داده نشده ولى در مورد احرار كه چنين محذورى وجود نداشته، سفارش مىكند كه لااقل شما براى مصون ماندن از تعرض افراد فاسد، جلباب بيندازيد. بالاخره كنيزها در اجتماع خريدوفروش مىشدند و فعّاليتهايى داشتند، ولى در مورد احرار چنين مشكلى وجود نداشت.
[این بنده در مقاله « آیات حجاب و چالشهای معاصر» و فایل کاملتر «آیات حجاب و نقد شبهات» به روشنی توضیح دادم که اولا: قبل از نزول آیه جلباب کنیز از حره با پوشش سر با لچک و خمار مشخص میشد و مستلزم پوشش جلباب نبود. جلباب مطابق فرهنگ جاهلی تمییز دهنده حره معمولی و حره با جایگاه اجتماعی بالا بود که توضیح آن در مقاله آمده است.
ثانیا: عدم تعرض به کنیزان در آیه وجه دیگری دارد که در خدمت مهندسی حجاب در عصر نبوی است؛ یعنی از عدم تعرض و نوع پوشش حداقلی کنیزان و اختلاف طبقاتی برای ترغیب حداکثری عموم زنان به سوی حجاب استفاده شد و قصه عبد و کنیز نیز به روش دیگری از اساس منتفی شد و از این رو عدم تعرض به حکم کنیز کاملا حکیمانه است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مقاله «آیات حجاب و چالشهای معاصر» یا «آیات حجاب و نقد شبهات».]
بالاخره مرحوم آقاى مطهرى (ره) كه آيه را بر مشخص شدن زنان عفيف از غير عفيف حمل كردهاند، آيا قبول دارند كه اين دستور براى مصون ماندن زنان عفيف از تعرض افراد فاسد صادر شده، معنايش اين است كه شارع نسبت به تعرض افراد فاسد به زنان غير عفيف بىتفاوت بوده است و بر رفتار آنان صحه گذارده است؟ قطعاً
كتاب نكاح (زنجانى)، ج2، ص: 469
چنين نيست، تعرض به آنان هم اشكال دارد.
حتى اگر اينان از خود سلب حرمت كرده باشند، بازهم مجوّزى براى تعرض افراد فاسد نسبت به آنان نمىشود. همانطور كه اگر عدهاى از زنان فاسد، اهل زنا دادن باشند، مجوّزى براى ارتكاب گناه ديگران نيست.
پس در عين حالى كه از نظر شارع تعرض به كنيزها هم مثل تعرض به زنان آزاد قبيح است، مع ذلك بنابر مصالحى و مراعات زندگى اجتماعى مردم مثل مختل نشدن امور زندگى، و براى مصون ماندن زنان آزاد از تعرض چنين دستورى صادر شده است. [پاسخ این استدلال در توضیح سابق گذشت.]
نكته ديگرى كه وجود دارد اين كه مفسرين به چه قرينهاى آيه را بر حرائر حمل كردهاند؟
بنظر مىرسد از تعبير «يدنين عليهن من جلابيبهن» استفاده كردهاند، چرا كه زنان آزاد جلباب مىپوشند، لباس بلندى مثل چادر، و اماء از آن استفاده نمىكردهاند.
ب مختار استاد در تفسير آيۀ شريفه و علت دستور استفاده از «جلباب»
بنظر ما تفسير به عفائف كه برخى از مفسرين نمودهاند، اقرب و أصحّ است، چرا كه از شواهد خارجى برمىآيد كه در جامعۀ آن روز حرّه و أمة از يكديگر بازشناخته مىشدند و مشخص بودند. اصلًا كنيزها موهاى خود را نمىپوشاندند و سرباز بيرون مىآمدند ولى زنان آزاد سرشان پوشيده بوده است. لذا با يكديگر اشتباه نمىشدند تا دستور جلباب براى مشخص شدن زنان آزاد صادر شود، همانطور كه زنان و دختران پيغمبر بيرون مىرفتند و در معرض خطر تعرّض افراد فاسد بودند [در خصوص این استدلال اشکالی وجود دارد که در توضیح بعد ارائه میشود.]، زنان مؤمن نيز در معرض اين خطر قرار داشتند، زنان و دختران پيامبر كه با سر و موى آشكار بيرون نمىرفتند تا با كنيزها اشتباه شوند، چون كنيزها سر و مو را نمىپوشاندند، حتى اگر روسرى هم مىپوشيدند، موهايشان معمولًا بيرون بود، ولى اشخاص محترم با سر و موى پوشيده در اجتماع ظاهر مىشدند، لذا براى مشخص شدن زنان عفيف و مصون ماندن آنها از تعرض چنين دستورى صادر شده است.
[پیش از نزول آیه جلباب، به موجب آیه امهات مؤمنین (احزاب، 6) و آیه قرن فی بیوتکن (احزاب، 33) و آیه فسئلوهن من وراء حجاب (احزاب، 53) زنان پیامبر ص بسیار محترم، پرده نشین، و شناخته شده بودند و از خانه مگر به ضرورت بیرون نمیآمدند و قصه تعرض شامل آنها نبود و همین مطلب قرینه ای بر حکمت نه علت بودن ذیل آیه است (ذَالِكَ أَدْنىَ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ).]
«* و السلام*»
كتاب نكاح (زنجانى)، ج2، ص: 470
7/ 11/ 1377 چهارشنبه درس شمارۀ (56) كتاب النكاح/ سال اول
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
ادامه دارد.
مطالب وبلاگ در خصوص حجاب را در آدرس ذیل ببینید:
https://javahery.blogfa.com/category/26/%d8%ad%d8%ac%d8%a7%d8%a8

به گزارش
بسم الله الرحمن الرحیم
