.....
علي را به نور خود آراسته
جهاني در او جملگي خواسته
كه ايزد روانش بپرداخته
علي را خدا بهر خود ساخته
به نيروي حق جسمش آميخته
كه درياي قدرت بدو ريخته
چه گويم من از بيكران قدرتش
كجا چون مني گويد از همّتش
رفيقان به افسانه ها سر زنيد
كه چشمان ما كس به واقع نديد
به افسانه ها هم نخواهيد ديد
هماوردي اش را كجا كس رسيد
چو آيند گردان و رزم آوران
يلان سُترگ و همه سروران
به هنگامه اش سرفرود آورند
به جنگ كم از او چو موري روند
جگر پشّه اند و چو بر آب پاي
كجا در مصافش رود تيز راي
كجا وصف بيمثلش آرد زبان
هماورد او را نيارد زمان
چو خورشيد و فرزانه عارفان
وجودش چو انسان، نهان در نهان
همه خلق عالم برش سر به خاك
سر پادشاهان همه در مُغاك
هويدا برش آنچه اندر حجاب
فلك زير پايش بسان ركاب
علي آسمان و همه خَلق خاك
رود امر او بر طيور و سماك
رجز خواند او وقت هنگامه چند
برد جانشان را چو تير از كمند
به تيغ سخن قلب آن گرد را
شكافد ز سينه ربايد ز جا
سمند كلامش چنان در مصاف
كه گويي بود رعد او در لفاف
گه جنگ چون بر تكاور سوار
زمين چاك چاك و هوا تارتار
به شمشير بُرّان چو برق آسمان
غريويدني همچو رعد دَمان
به دژخيم يورش برد سرفراز
نماند به نزدش به جز برگ و ساز
به ميدان گردان و جنگ آوران
برش همچو موري است شير ژيان
يكي آسمان جاي گرز گران
شود شش چو كوبد به گردنكشان
يكي تيغ دو تا يكي بر دو بر
يكي بيمثل ذوالفقار قَدَر
ببرد صف خصم را آن دلير
چكس رسته باشد ز چنگال شير
گهي دست و پا و گهي سر بُرَد
به طغراي تيغش كواكب كند
بريزد زمين و برارد چو جوي
به چوگان استَرشْ در زير گوي
چنان گويها را به چوگان زند
برد آسمان شب نمايش كند
شود گوش اختر به طبطاب او
فلك در بماند به پرتاب او
.....
ادامه:
http://javahery.blogfa.com/post/339/%d8%b9%d9%84%d9%8a-%d8%b1%d8%a7-%d8%ae%d8%af%d8%a7-%d8%a8%d9%87%d8%b1-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d8%b3%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%87%e2%80%8f
+ نوشته شده در ۱۴۰۱/۱۱/۱۴ ساعت توسط سید محمدحسن جواهری
|