823) فرازی زیبا و بسیار پر محتوا از دعای ابوحمزه

🛑 فراز ذیل بی‌تردید از مهم‌ترین بخش ‌های دعای ابوحمزه است و گویا حضرت امام زین العابدین ع کلاس درسی برای مؤمنان بر پا کرده است:
◀️ اللّـهُمَّ اِنّي كُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَياْتُ وَتَعَبَّاْتُ وَقُمْتُ لِلصَّلوةِ بَينَ يدَيكَ وَناجَيتُكَ اَلْقَيتَ عَلَيّ نُعاساً اِذا اَنـَا صَلَّيتُ وَ سَلَبْتَني مُناجاتَكَ اِذا اَنَا ناجَيتُ؛ خدايا من هر زمان پيش خود گفتم كه ديگر آماده شده‌‌ام و برخاسته‌ام تا در پیشگاهت نماز بخوانم و با تو راز و نیاز کنم، وقتی وارد نماز شدم تو بر من خواب‌آلودگی و چرت را مسلط كردي و وقتی به راز و نیاز پرداختم، حال مناجات را از من گرفتي،
◀️ مالي كُلَّما قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَريرَتي وَقَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوّابينَ مَجْلِسي، عَرَضَتْ لي بَلِيةٌ (أو: عرضتَ لی بلیةً) اَزالَتْ قَدَمي وَحالَتْ بَيني وَبَينَ خِدْمَتِكَ؟
مرا چه شده است كه هرگاه با خود گفتم باطن و درونم نيكو شده و جایگاه من به مجالس توبه‌كنندگان نزدیک شده، گرفتاري و پيش‌آمدي برايم رخ داده كه پايم لغزیده و ميان من و خدمتگزاري‌ات حائل گشته،
سَيدي! لَعَلَّكَ عَنْ بابِكَ طَرَدْتَني وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيتَني؟ اي آقاي من، شايد مرا از در بارگاهت رانده‌اي و از خدمتت دورم كرده‌اي؟
◀️اوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني مُسْتَخِفّاً بِحَقِّكَ فَاَقْصَيتَني؟ يا شايد مرا سبک‌شمارنده حقت دیده‌ای، پس دورم كرده‌اي؟
◀️ اوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيتَني؟ يا شايد ديده‌اي از تو رو گردانده‌ام، پس بر من خشم كرده‌اي؟
◀️ اوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَني في مَقامِ الْكاذِبينَ فَرَفَضْتَني؟ يا شايد مرا در جايگاه دروغگويان ديده‌اي پس رهايم كرده‌اي؟
◀️ اوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني غَيرَ شاكِر لِنَعْمآئِكَ فَحَرَمْتَني؟ يا شايد ديده‌اي سپاسگزار نعمت‌هايت نيستم، پس محرومم کرده‌ای؟
◀️ اوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَني مِنْ مَجالِسِ الْعُلَمآءِ فَخَذَلْتَني؟ يا شايد مرا در مجلس علما، نيافته‌اي پس خوارم كرده‌‌اي؟
◀️ اوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني فِي الْغافِلينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيسْتَني؟ يا شايد مرا در زمره غافلان ديده‌اي پس از رحمت خويش بی‌بهره و مأیوس كرده‌اي؟
◀️ اوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني آلِفَ مَجالِسِ الْبَطّالينَ فَبَيني وَ بَينَهُمْ خَلَّيتَني؟ يا شايد مرا مأنوس با مجالس بيهوده ديده‌اي پس مرا به آن‌ها واگذاشته‌اي؟
◀️ اوْ لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ اَنْ تَسْمَعَ دُعآئي فَباعَدْتَني؟ يا شايد دوست نداشتي دعايم را بشنوي پس از درگاهت دورم كرده‌اي؟
◀️ اوْ لَعَلَّكَ بِجُرْمي وَجَريرَتي كافَيتَني؟ يا شايد به جرم و گناهم كيفر داده‌اي؟
◀️ اوْ لَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيآئي مِنْكَ جازَيتَني؟ يا شايد به بي‌حیائی‌ام مجازات كرده‌اي؟
◀️فاِنْ عَفَوْتَ يا رَبِّ فَطالَ ما عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبينَ قَبْلي، لاَنَّ كَرَمَكَ - اَي رَبِّ! - يجِلُّ عَنْ مُكافاتِ الْمُقَصِّرينَ، وَاَنَا عائِذٌ بِفَضْلِكَ، هارِبٌ مِنْكَ اِلَيكَ، مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً ...
پروردگارا! پس اگر از من بگذري بجاست چون بسيار اتفاق افتاده كه از گنهكاران پيش از من گذشته‌اي؛ زيرا كرم تو- پروردگارا! – بزرگ‌تر از كيفر كردن تقصيركاران است و من پناهنده به فضل توام و گریزان از ترس تو به ‌سوي خودت؛ و خواستار تحقق چیزی هستم که وعده کردی و آن گذشت تو از کسی است که گمانش را به تو نیکو کرده.
https://eitaa.com/jotting

406

822) قرآن و حوزه علمیه قم

⬅️ اخیرا در سحرگاه ماه رمضان حجت الاسلام اسماعیل رمضانی که از وعاظ خوب تهران است، در نقدی بر مهجور گذاشتن قرآن، در بیانی نقدی به حوزه علمیه و منابع آن زد و ادعا کرد که قرآن در حوزه مهجور مانده است. در مقابل، اساتید متعددی با لحن‌های متفاوت به سخنان او واکنش نشان دادند ولی این حقیر فقیر الی الله هرچه در سخنان دو طرف تأمل کرد، هیچ‌یک را کامل ندید؛ از این رو این چند سطر را خیرخواهانه می‌نگارم امید که در روشن شدن مسئله مؤثر واقع شود.
◀️ مسئله قرآن و جایگاه آن در حوزه علمیه از چند جهت قابل مطالعه است:
1. قابل انکار نیست که حوزه علمیه جایگاه قرآن را در بالاترین تراز خود دیده و همواره آن را اولین منبع استنباط معرفی کرده است و در این راستا تنها به ادعا بسنده نکرده بلکه مسیر طولانی و زمان پرحجمی را به آن اختصاص داده است که در بیان رهبری معظم نیز به آن اشارتی رفته است. مغنی اللبیب سابق و مغنی الادیب لاحق از مهم‌ترین منابع فهم قرآن است که مملو از استنادهای قرآنی است آن گونه که اگر کسی به درستی این کتاب را فراگیرد، به درک متفاوتی از آیات قرآن می‌رسد.
2. در مرحله بعد و در مسیر طولانی که سال‌ها به طول می‌انجامد، حجم زیادی از مواد درسی اصول به اولا فهم قرآن و ثانیا فهم احادیث اختصاص دارد و با عنوان کلی «مباحث الفاظ» مطرح شده است. ممکن است در طرح مباحث علمی این بخش بزرگ از اصول فقه چندان به آیات قرآن ارجاع داده نشده باشد ولی ماهیت آن برای فهم آیات قرآن است و از این رو است که اگر یک غیر حوزوی بخواهد به عالم تفسیر وارد شود، همین مباحث الفاظ را در قالب‌ها و با عناوین دیگر دریافت می‌کند وگرنه به فهم درستی از آیات نمی‌رسد و به قرائت‌های منحرف می‌انجامد.
چنان که ذکر شد، تا این‌جای کار بخش بزرگی از منابع و زمان صرف شده یک طلبه به مباحث و منابعی اختصاص یافت که به طور مستقیم در خدمت فهم قرآن کریم است.
3. گذشته از این، در سطوح مختلف حوزه، به ویژه سطح 2 و 3 تفسیر به طور مستقیم جزو برنامه‌های درسی طلاب بوده و در قالب امتحان شفاهی و کتبی مورد سؤال است و شرط ارتقا به مراحل بالاتر نیز گذراندن این دروس است.
4. و افزون بر همه موارد فوق، در سطح 2 و 3 دروس کلامی حوزویان و برخی دروس غیر فقه و اصول که ارتقای طلاب منوط به دریافت آن‌هاست، مملو از مباحث قرآنی و استشهاد به آیات است که آیات نامدار کلامی و نیز آیات الاحکام در رأس آن‌هاست.
5. و در سطح خارج فقه نیز روال فقها بر این بوده که هرگاه به آیه‌ای از قرآن استناد می‌کرده‌اند، گاه به صورت بسیار عمیق و شایسته وارد تفسیر آیات الاحکام و بیان مبانی و روش فهم می‌شده اند و این‌ها به غیر از جلسات اخلاقی بوده که معمولا در برخی مناسبت‌ها یا در سرآغاز تدریس به ویژه در روزهای خاصی از هفته، در آن‌ها از آیات قرآن بهره گرفته می‌شده است و هم‌اکنون نیز ادامه دارد.
6. اضافه می‌کنم که - اگر دقت شود - غالب آثار ارزشمند قرآنی و تفسیری حاصل زحمات اساتید حوزوی بوده و در طول هزاره قبل کم‌تر اثر ارزشمندی از غیر حوزوی در حوزه علوم قرآن و تفسیر دیده می‌شود، هرچند وجود چنین آثاری نیز قابل انکار نیست.
7. بله، تمرکز حوزه بر حفظ قرآن و ترتیل و مانند آن هرچند مورد اهتمام بوده و هست لیکن کم‌تر از حد توقع است که لازم است حوزه علمیه در این خصوص تحرک بیشتری از خود به نمایش گذارد.
8. نکته پایانی این‌که یکی از مزایای ساختاری حوزه، آزاد بودن طلاب در تعلیم و تعلم است که تا کنون نیز تا حدودی این مزیت حفظ شده و از این رو اگر کسی نخواهد به قرآن مراجعه کند، تا حدودی این امکان برای او میسر است، لیکن این عیب تنها بر او خواهد بود که در این خصوص کوتاهی کرده وگرنه ساختار، تمام قد در خدمت قرآن کریم است.

821) مجازات ترک فعل مسئولان از دیدگاه قرآن

در داستان هدهد سلیمان نبی ع می‌خوانیم: هنگامی که حضرت سلیمان ع دید هدهد وظیفه‌اش را به درستی انجام نداده و حضور نیافته، او را تهدید کرد که یا دلیل موجه می‌آورد یا:

«لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ » (نمل، 21)

یعنی یا عذابش خواهم کرد عذاب سخت و شدید یا او را خواهم کشت!

دقت کنیم:‌ نفرمود او را از کارش عزل می‌کنم و بیرونش میرانم و هدهد دیگری جای او قرار می‌دهد یا نفرمود او را به کار دیگری می‌گمارم بلکه او را عذاب می‌کنم آن هم نه عذاب معمولی، بلکه عذاب شدید. من مایل نیستم «عذاب»‌ را شکنجه ترجمه کنم؛ زیرا شکنجه ناحق بودن آن را القا می‌کند درحالی که سلیمان نبی ع ظلم نمی‌کند، بلکه کار او عین حق و مطلوب الهی است؛ بنابراین، «عذاب» ترجمه مناسبی ندارد. خلاصه این‌که این آیه نقل یک قصه نیست بلکه یکی از مهم‌ترین دستور العمل حکام است واگر همین آیه درست فهمیده و به آن عمل شود، تأثیر فراوان آن بر کسی پوشیده نیست.