707) زبان حال حضرت رقیه س

بر نيزه ها از دور مي ديدم سرت را
بابا تو هم ديدي دو چشم دخترت را؟
چشمانم از داغ تو شد باغ شقايق
در خون رها وقتي که ديدم پيکرت را
اي کاش جاي آن همه شمشير و نيزه
يک بار مي شد من ببوسم حنجرت را
يک روز بودم ياس باغ آرزويت
حالا بيا با خود ببر نيلوفرت را

اثر سعید پاشازاده (با اختصار)

706) داستان خرابه شام


سؤال

گفته می‌شود در خرابه شام کودکی ياد پدرش را كرد و همه به گريه افتادند و صداي آنان

به يزيد رسيد . حال سوال اينجاست كه چگونه صدا ، از داخل خرابه به قصر رسيده است؟

يعني يزيد داخل خرابه بوده است؟! آيا اين دروغ نيست؟!

پاسخ :

معاويه در حال ساخت قصري به نام كاخ خضرا بود ، براي همين خانه هايي را خريد تا قصر را بنا كند

يكي از اين خانه ها متعلق به پير زني بود كه حاضر به فروش خانه ي خود نبود و مي گفت

مي خواهم در همين جا زندگي كنم و بعد از مرگم نيز قبرم درون خانه ام باشد.

معاويه دستور داد خانه را خراب كنيد ، اما عمرو عاص مخالفت كرد و گفت :

"عرب هميشه در آرزوي حاكمي عادل بوده و تو مي تواني از اين فرصت استفاده تبليغاتي كني ؛

به اين صورت كه قصر را بسازي و آن خانه را خراب نكني . آنوقت هركه از درب قصر وارد شود

اولين سوالي كه برايش پيش مي آيد اين است كه اين خانه ي خرابه در وسط قصر چه مي كند

و ما به او پاسخ مي دهيم كه عدالت ما به ما اجازه ي خراب كردن خانه ي پير زن را نمي دهد "

اين جريان اتفاق مي افتد و بعد از مدتي پير زن از دنيا مي رود و معاويه باز هم آن خانه را خراب

نمي كند.

در زمان يزيد با وجودي كه اين خانه به خرابه تبديل شده باز هم اين نيرنگ ادامه پيدا مي كند

زماني كه اسرا را به شام مي آورند ، در آن خرابه قرار مي دهند و آن خرابه داخل حياط قصر بوده است.

[كتاب ريحانه كربلا، عبدالحسن نيشابوري- صفحه101]

705) آیا داستان فطرس ملک درست است؟

ماه محرم و ماه عزا فرارسید؛ امید که بتوانیم با عنایت خود حضرت به وظیفه خود عمل کنیم و مرتب ترک فعل و کوتاهی در انجام وظایف نشویم.
اما بعد
ماه محرم شد و شنیدن حرف‌های بدون تأمل که ان شاء الله نمونه‌هایی را به مرور عرض خواهم کرد. یکی از مطالب بسیار مشهور داستان فطرس ملک است.
شرح داستان فطرس
شیخ صدوق در کتاب امالی در حدیثی از امام صادق(ع) نقل می کند:[یادداشت ۱] فُطرُس، یکی از فرشتگان حامل عرش در انجام وظیفه اش سُستی کرد، بال‌هایش شکسته و به جزیره ای در زمین تبعید شد. وی ۷۰۰ سال به عبادت خدا مشغول بود تا امام حسین(ع) به دنیا آمد. جبرئیل با هفتاد هزار فرشته جهت تبریک این میلاد به زمین نازل شدند، وقتی از کنار فطرس گذشتند او از علت نزول آنان جویا شد و از آنان خواست تا وی را با خود ببرند. جبرئیل نزد پیامبر(ع) برای وی میانجیگری کرد. با پیشنهاد پیامبر(ص)، فطرس خود را به قنداقه امام حسین(ع) مالید و خداوند بال هایش را بهبود بخشیده و او را به جایگاه اولیه اش بازگرداند.

وظیفه سلام رسانی فطرس
فطرس پس از بهبودی و عروج به آسمان به رسول خدا خبر از شهادت فرزندش حسین داده و می گوید به جبران این شفاعت، زیارت هر زائر و سلام و صلوات هر سلام دهنده ای را به امام حسین(ع) برساند.[ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۳۵۶ش، ص۶۶.]
نقد و بررسی
آیا می‌توان این داستان را پذیرفت؟
یکی از شرایط پذیرش روایات به دستور اهل بیت ع عرضه آن‌ها بر قرآن است، اگر مخالف قرآن باشد، پذیرفته نمی‌شود. حال این داستان را بر قرآن عرضه می‌کنیم تا ببینیم به چه نتیجه‌ای می‌رسیم. قرآن
در باره فرشتگان می‌فرماید: ... لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ؛ ... خدا را نافرمانی نمی‌کنند و به آنچه امر شوند، عمل می‌کنند. (تحریم،6)
این آیه به صراحت هرگونه عصیان و کوتاهی فرشتگان را نفی و رد می‌کند؛ از این رو بین داستان یاد شده و این آیه تعارض وجود دارد و در نتیجه به حکم روایات عرض بر قرآن داستان یاد شده و مانند آن پذیرفته نمی‌شود.

نکته مهم: روایات متعدد و گوناگونی بر این دلالت دارد که اهل بیت ع از این توانایی برخوردارند که اگر بخواهند می‌توانند به محض شکل گرفتن فکر و اندیشه‌ای در ذهن کسی، هرچند آن طرف کره زمین باشد، از آن آگاهی یابند و نیاز به هیچ‌ واسطه‌ای نیست. مکاشفات متعددی وجود دارد که حضرات اهل بیت ع به محض عرض سلام و ارادت شیعه‌ای از راه دور، پاسخ داده و شخص پاسخ را شنیده‌ است. به نظرمی رسد مطلب عمیق‌تر از این داستان‌ها باشد، والله العالم.

بازارسال: مقايسه خاك كربلا و خاك كعبه (ویرایش دوم)

حدود دو دهه پیش یک روز رفتم حرم حضرت معصومه _سلام الله علیها_ عرضه داشتم مدتی است شعری نگفته‌ام اگر لطفی کنید! محتوا و سبک را هم شما عنایت کنید، فقط چیزی قابل عرضه باشد! گمانم محتوا در همان حرم به ذهنم خطور کرد شاید هم وقتی آمدم خانه و خلاصه همان شب شعر زیر بر قلمم جاری شد؛ البته بعدها کمی ویرایشش کردم:

خاك كعبه غرّه و مسرور بود

عالمی را مقصد و منظور بود

چشم را بگشود و از نزديك و دور

پر تشعشع ديد خود را، پر ز نور

سربجنبانيد و با فخر و غرور

در ندا در داد بانگى پر سرور

كين منم برتر ز هر بالا و پست

كين منم، گِردم همه هوشيار و مست

كين منم او كه خدايش برگزيد

از فيوضاتش چنين گشتم سعيد

حضرت آدم به دست خود نواخت

قبله گاه مؤمنان بر من بساخت

وانگه ابراهيم و اسماعيل او

با هزاران فخر كردندم نكو

مردمان هر روز رو سويم كنند

چهره مى‏ سايند و سجده مى‏ برند...

در همه نعمت خودم تنهاستم

از زمين تا عرش حق برخاستم

من چنينم كس نباشد همچو من

كى بزايد مادر گيتى چو من

گفت و گفت آن شمع با دلدادگان

گه تواضع كرد گه چون سروران

تا كه ناگه بر سرش آمد فرو

بس! كه ديگر هيچ اين‏ گونه مگو

سجده، گر رو سوى تو مى‏ آورند

ليك بر خاك كدامين مى‏ کنند؟

هم تو گر بر سجده آرى، ناگزير

چهره ‏ات بر خاك من آرى به زير

قبله‏ گاه صورت مردم تويى

شمع هر پروانه و كركس شدى

هم غزال و گرگ، گرداگرد تو

هم ملك هم ديو را با وِرد تو

اين چه غوغايى است بر سر مى ‏كنى!

گوش تا اسرار ناگفته برى

قبله‏ گاه عشق جاويدان منم

سجده‌‏گاه مست دلداران منم

شمع هر چه مست و گم گشته منم

مُهردلداده به سجاده منم

من نيم از اين زمين كز جنّتم

چون كه آن خورشيد آمد در برم

خاك آن فردوس بالايم كه من

گشته‏‌ام در پاى آن سرو چمن

خفته در دامان من يك بوستان

لاله‌‏هاى بى‏ سر آن دوستان

لاله‏ هاى اوفتاده در برم

اين علم‏‌هاى سراپا خسته‏ ام

هر يكى هم كعبه و هم قبله‏ اند

بهر حق اينان به خاك افتاده ‏اند

من سر تعظيم آوردم فرود

كردحق خاك مرا بهر سجود

گشته ‏ام تاج سر شاهنشهان

چون شدم خاك پى فردوسيان

خاك من بر عارض هر كس نشست

سجده مقبول افتد و فايز بگشت

اين نصيحت بشنو و گوشى سپار

سر فرود آور كه باشى وامدار

كربلا هستم و خاكم توتياست

هر نماز عشق بر من مبتلاست

محفل من با قدوم انبياست

قلب من جاى دل آزاده‏ هاست

هستى‏ ام گر هست از آن مهتر است

خاك پايش از "جواهر" بهتر است .

کارگاه اعجاز 1-3 و فایل مناظره

فایل های صوتی کارگاه اعجاز برای اعضای هیئت علمی 1-3 و فایل مناظره در ایتا بارگذاری شد.

https://eitaa.com/jotting

704) نقش شخصیت امام معصوم ع در نقد روایات /1

در بین قرائن و ابزار نقد و ارزیابی احادیث و روایات، شخصیت گوینده نیز نقش‌آفرین است و می‌تواند ما را یاری رساند؛ البته این قرینه کم‌تر مورد توجه بوده و کم‌تر در نقد روایات و احادیث از آن استفاده شده است و شاید دلیل آن دشواریابی مصادیق آن باشد. در ذیل به لطف الهی سه مثال عالی برای نشان دادن چگونگی ایفای نقش شخصیت گوینده را به نمایش می‌گذاریم، امید که مورد استفاده قرار گیرد:

1. ذكروا ان رجلا قرأ بمسمع الامام عليه السلام‏ وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ (الواقعة: 29) فجعل الامام يترنم لدى نفسه: ما شأن الطلح؟ انما هو طلع‏، كما جاء فى قوله تعالى: وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِيدٌ (ق:10). و لم يكن ذلك من الامام اعتراضا على القارئ، و لا دعوة الى تغيير الكلمة، بل كان مجرد حديث نفس ترنم عليه السلام به. لكن اناسا سمعوا كلامه، فهبوا يسألونه: الا تغيره؟ فانبرى الامام، مستغربا هذا الاقتراح الخطير، و

قال كلمته الخالدة: «لا يهاج القرآن بعد اليوم و لا يحول»[1]. (التمهيد في علوم القرآن، ج‏2، ص: 12)

نقد و بررسی

بسیار بعید است این نسبت درست باشد؛ زیرا امام ع مانند اشخاص عادی نیست که در این مسئله بسیار مهم نتواند خود را کنترل کرده و برخلاف حکمت عمل کند و بعد این رفتار مایه دردسر شود!‌ او اگر قرار است – برفرض تحریف – قرآن تغییر نکند و به همان شکل باقی بماند، می‌بایست سکوت اختیار می‌کرد و سخنی هرچند به صورت زمزمه – که البته گویا چندان هم زمزمه نبوده - نمی‌گفت تا عده‌ای – آن هم از افراد معمول – بشنوند و در تاریخ فریاد کنند! در واقع ما این روایت را با توجه به شخصیتی که از امام سراغ داریم، مشکوک و بسیار ضعیف و کالمردود می‌دانیم.

2. عيون أخبار الرضا (ع): بالأسانيد الثلاثة عن الرضا عن آبائه عليهم السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله:
يا علي إن الله قد غفر لك ولأهلك ولشيعتك ومحبي شيعتك ومحبي محبي شيعتك فأبشر فإنك الأنزع البطين منزوع من الشرك، بطين من العلم (عیون اخبار الرضا ع، 211).

نقد و بررسی
الف) اگر این روایت را بپذیریم، باید بگوییم:‌ اموی‌ها از این تعبیر سوء استفاده کرده و این گونه جلوه دادند که امیرالمؤمنین علی ع فردی اصلع و بطین بوده است؛ درست مثل این که کسی مستند به این بیت مرحوم امام خمینی را اهل فسق و فجور جلوه دهد:‌
ماه رمضان شد می و میخانه برافتاد
عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد...

ب) این روایت پذیرفتنی نیست و قرینه عدم مقبولیت آن این است که پیامبر اکرم ص افصح من نطق بالضاد است؛ یعنی افصح و ابلغ عرب است و شرط بلاغت تناسب استخدام واژگان و تعابیر و تشبیه‌ها و استعاره‌ها با موضوع است. برای روشن شدن مطلب مثالی می‌زنم:
کسی که نسبت به مستشرقان دید خوبی نداشت و منتقد بود، کتابی نوشت و در سطر نخست مقدمه آن نگاشت: «استشراق بر وزن استفراغ طلب شرق کردن را گویند». او با استخدام «استفراغ»‌ رأی خویش را به مخاطبش القا کرد. پیامبر اکرم ص که در بلاغت تمام و علاقه‌اش نسبت به حضرت علی ع عیان و بی‌نیاز به بیان است، هرگز در وصف او از تشبیهی استفاده نمی‌کند که مایه تنقیص او باشد؛ او اگر بخواهد مثال بزند به جای «بطین من العلم» به دریا، اقیانوس، پهنای آسمان‌ها و زمین و هرچیز بزرگی که مایه تنقیص نباشد، مثال می‌زند؛ بنابراین، نمی‌توان به لحاظ محتوا و عدم تناسب تشبیه با اوصاف گوینده آن این روایت را پذیرفت و پذیرش آن شروع مشکلات دیگر است.

تذکر

جناب استاد طائی کتابی نگاشته‌اند که با عنوان «انزع البطین، صفت معاویه که به امام علی ع منتسب کردند» ترجمه و منتشر شده است. (نام اصلی: البطین معاویه ولیس علیا (ع) )


[1] ( 1) تفسير الطبرى ج 17 ص 93. مجمع البيان ج 9 ص 218.

702) فرق رسول و نبی

در باره فرق «رسول»‌ و «نبی» گفتگو بسیار است لیکن بررسی آیات نشان می‌دهد تنها فرق قابل دفاع این است که کاربست رسول و نبی متناسب ماده آن‌هاست (والله العالم)؛ یعنی هرگاه عظمت پیامبر و اتصال او به مبدأ وحی و أخذ وحی و مانند این‌ها مورد نظر باشد، از «نبی» و هرگاه جنبه رسالت و مأموریت او مورد توجه باشد، از «رسول» استفاده شده است. در نتیجه نمی‌توان از مهم‌تر بودن رسول یا نبی سخن گفت بلکه باید از تناسب کاربست رسول یا نبی با موضوع سخن گفت. دو آیه ذیل را مقایسه کنید:

- يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (مائده، 67)

- يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا (احزاب، 59)

یک مثال برای روشن شدن مطلب:

اگر کسی در معرض خطر قرار گیرد، به حضرت ابالفضل العباس- علیه السلام- این گونه خطاب می‌کند: ای باب الحوائج ای علمدار کربلا به دادم برس!

ولی اگر همان فرد از بابت تشنگی در معرض خطر قرار گیرد، این گونه خطاب می‌کند:‌ ای باب الحوائج ای سقای تشنگان کربلا به فریادم برس!

علمدار کربلا و سقای تشنگان کربلا هر دو یک نفرند لیکن هر یک با توجه به موضوع انتخاب شده و به کار رفته‌اند و این یکی از مهم‌ترین شؤون بلاغت است؛ یعنی تناسب واژه با محتوا.

701) معنای دوام بر نماز «الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُون‏»

وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُون‏ (مؤمنون، 9)

الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُون‏ (معارج، 23)

این دو آیه را مقایسه کنید؛ ما معنای «یحافظون» را اجمالاً متوجه می‌شویم حتی بدون مراجعه به روایات. محافظت از نظر زمان، محافظت از نظر محتوا و توجه به مفاهیم، محافظت از نظر توجه به نحوه قرائت، محافظت از نظر حضور قلب و جز این‌ها می‌توانند مصادیقی از این محافظت باشند، لیکن ما مفهوم روشنی از معنای آیه دوم دریافت نمی‌کنیم؛ «دائمون» وصف روشنی است، لیکن چگونه می‌توان دائماً در نماز بود؟ اساساً آیا مصداقی برای این آیه یافت می‌شود؟ در برخی روایات «دوام» به تداوم بر نوافل تفسیر شده است، لیکن حتی انجام همه نوافل هم مصداق دوام نیست؛ بنابراین، راهی جز این نیست که یا «دوام»‌ را مجاز کل از جزء بگیریم و وجه این مجاز نیز اهتمام تام به نمازهای واجب و مستحب است.

راه دیگر این است که در «دوام» تصرف نکنیم بلکه در معنای «صلاة» توسعه دهیم. در روایتی از امام باقر ع آمده است:

اَلْعِدَّةُ عَنِ اَلْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مَنْصُورٍ اَلصَّيْقَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ:
تَذَاكُرُ اَلْعِلْمِ دِرَاسَةٌ وَ اَلدِّرَاسَةُ صَلاَةٌ حَسَنَةٌ. (اَلْكَافِي ،۱/۹/۴۱/۱)
گفت وگوى علمى درس است و درس نمازى نيكو است .

بر اساس توسعه‌ای که این روایات در معنای «صلاة»‌ می‌دهد، اگر کسی- افزون بر پایبندی به نماز‌های واجب- به صورت دائم در خدمت دانش باشد، او بر «صلاة» دوام دارد، هرچند اصلاً‌ نماز مستحبی نخواند.

تذکر

بزرگواری در باره پست فوق پیام ذیل را برای این حقیر فقیر الی الله ارسال کرد:

با سلام
با مراجعه به روایات اهل بیت ذیل این آیه روایات زیر مشاهده شد.
امام باقر (علیه السلام)- فضیل گوید: از امام باقر (علیه السلام) درباره‌ی این آیه: الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ، پرسیدم. فرمود: «منظور، نماز مستحبّی است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۲۸ الکافی، ج۳، ص۲۶۹/ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۴۰/ وسایل الشیعهًْ، ج۴، ص۲۹/ وسایل الشیعهًْ، ج۴، ص۵۷؛ «فی النوافل» بدل «هی النافلهًْ»/ وسایل الشیعهًْ، ج۴، ص۷۰/ عوالی اللآلی، ج۲، ص۲۱/ نورالثقلین/ البرهان

و یا
امام باقر (علیه السلام)- در روایت ابوالجارود آمده است که امام باقر (علیه السلام) درباره‌ی آیه: الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ فرمود: «اگر امر مستحبّی را بر خویش واجب بداند، همواره به انجام‌دادن آن تداوم خواهد داشت».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۰ بحارالأنوار، ج۸۴، ص۲۲/ القمی، ج۲، ص۳۸۶

امام صادق (علیه السلام)- این [آیه]: الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ در مورد [نماز] مستحبّی است. کسی که بر آن محافظت نماید و آنچه وقتش گذشته قضا نماید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۰ مستدرک الوسایل، ج۳، ص۱۵۸/ بحارالأنوار، ج۸۴، ص۴۸

آیا با وصف اینکه اهل بیت تفسیر یک آیه رو بیان کردن، ما میتونیم ذیل آیات تفسیر دیگری ارائه بدیم؟

آیا معانی آیات محدود به همین موارد هست که در احادیث اومده و ما حق تفحص در جدای از اون رو نداریم؟

پاسخ:

1. اگر از فرمایش اهل بیت ع انحصار در تفسیر استفاده شود، روشن است که هیچ تفسیر دیگری پذیرفته نیست لیکن گاه اهل بیت ع به مناسبت حال مخاطب یا ملاحظات دیگر مصداقی از معانی آیه را بیان می‌کنند و مطلب آن‌ها انحصاری نیست، که در این صورت می‌توان مبتنی بر قواعد تفسیر به صورت محتمل تفسیر یا تفاسیر دیگری نیز ارائه کرد. البته شرط اصلی این مطلب این است که روایات به لحاظ سندی پذیرفته شده باشند ؛ یعنی واقعا از اهل بیت ع صادر شده باشند. (ضمنا در متن پست فوق به وجود این تفسیر در روایات اشاره شده است.)

2. در خصوص پست فوق، تفسیری که ارائه شده مبتنی بر روایت امام باقر ع است و اگر این روایت نبود، بی‌تردید ما حق ارائه چنین تفسیری نداشتیم و البته پذیرش آن نیز مبتنی بر صحت سند این روایت است.

700) مراحل خلقت آسمان و زمین

👈نقل از کتاب «اعجاز علمی و تشریعی»، اثر نگارنده (هنوز منتشر نشده؛ از این رو نقل بدون آدرس مجاز نیست.)
اجمالی:
آسمان و زمین ابتدا یکی بوده و سپس از هم جدا شده‌اند؛
آن‌گاه زمین اجمالاً (در حد فراهم شدن معادن کانی و نه مثلاً چراگاه و مانند آن) برای حیات بشری آماده شده است
و در پی آن، آسمان در هفت آسمان تنظیم و شاکله یافته
و در پی آن زمین به حرکت در آمد (دَحاها ) و چراگاه و مانند آن فراهم شد.
البته حرکت زمین در این مرحله وضعی است نه انتقالی (زیرا حرکت انتقالی از همان ابتدای جدا شدن زمین از آسمان می‌بایست وجود داشته باشد تا نیروی گریز از مرکز در مقابل نیروی جاذبه خورشید قرار گیرد)، و بر اساس تفسیر دیگر از «دَحاها» زمین گسترده شد.
نکته دیگر این است که به وجود آمدن کوه‌ها هم قبل از حرکت یا گسترش زمین بوده (وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسِىَ مِن فَوْقِهَا) و هم بعد از آن (وَ الْجِبالَ أَرْساها) و این نشان می‌دهد زمین در دو مرحله نیازمند استحکام با کوه‌ بوده است که بسان میخ در زمین کوفته شده‌اند (و ریشه‌ دارند به نحوی که لایه‌هایی از زمین را به هم بدوزند: «کوه‌ها از لرزش زمین جلوگیری می‌کنند. این موضوع جدیداً توسط جیولوجی [زمین‌شناسی] شناخته شده است. علما دریافتند که هر کوه ریشه‌ای به اندازه ده تا پانزده برابر در زمین دارد» )؛
ابتدا استحکام متناسب در مرحله نخست و پیش از حرکت یا گسترش زمین؛ استحکامی متناسب حرکت انتقالی زمین و در مرحله بعد که مرحله حرکت و یا گسترش زمین است، استحکامی دیگر و احتمالاً متناسب حرکت وضعی.

تفصیلی:

مراحل خلقت

  1. اعراف، 54: إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى‏ عَلىَ الْعَرْشِ يُغْشىِ الَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرَاتِ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِين؛ به راستى پروردگارتان همان خداوند است كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر تخت [فرمانروايى و تدبير امور آفرينش‏] چيره و مسلط شد، شب را در حالى كه همواره با شتابْ روز را مى‏جويد، بر روز مى‏پوشاند و خورشيد و ماه و ستارگان را كه مُسخّر فرمان اويند [پديد آورد]؛ آگاه باشيد كه آفريدن و فرمان [نافذ نسبت به همه موجودات‏] مخصوص او است؛ هميشه سودمند و با بركت است پروردگار عالميان‏.
  2. یونس، 3: إِنَّ رَبَّكم اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثمَّ‏ اسْتَوَى‏ عَلىَ الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَالِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلَا تَذَكَّرُون.‏[1]
  3. هود، 7: وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كَانَ عَرْشُهُ عَلىَ الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَئنِ قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِين؛ و او كسى است كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز آفريد، در حالى كه تخت فرمانروايى‏اش بر آب قرار داشت، تا شما را بيازمايد كه كدام‏يك نيكوكارتريد؟ و اگر بگويى: [اى مردم!] شما يقيناً پس از مرگ برانگيخته مى‏شويد، بى‏ترديد كافران مى‏گويند: اين سخنان جز جادويى آشكار نيست‏.
  4. حدید، 4: هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى‏ عَلىَ الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فىِ الْأَرْضِ وَ مَا يَخرُجُ مِنهَا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا وَ هُوَ مَعَكم أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِير؛ او است كه آسمان‌ها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر تخت فرمانروايى و تدبير امور آفرينش چيره و مسلط شد. آنچه در زمين فرو مى‏رود و آنچه از آن بيرون مى‏آيد و آنچه از آسمان نازل مى‏شود، و آنچه را در آن بالا مى‏رود مى‏داند و او با شماست هرجا كه باشيد، و خدا به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست‏.
  5. سجده، 4: اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى‏ عَلىَ الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلىٍ وَ لَا شَفِيعٍ أَ فَلَا تَتَذَكَّرُون؛ خداوند كسى است كه آسمان‌ها و زمين و آنچه را ميان اين دو است، در شش روز [شش دوران‏] آفريد، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت؛ هيچ سرپرست و شفاعت كننده‏اى براى شما جز او نيست، آيا متذكّر نمى‏شويد؟!
  6. ق، 38: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِن لُّغُوب.‏[2]
  7. فرقان، 59: الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى‏ عَلىَ الْعَرْشِ الرَّحْمَانُ فَسئلْ بِهِ خَبِيرًا؛ همان كه آسمان‏ها و زمين و آنچه را ميان آن‌هاست در شش روز آفريد، آن‌گاه بر تخت فرمانروايى و تدبير امور آفرينش چيره شد، او رحمان است پس [اى انسان! درباره خدا و كيفيت آفرينش جهان هستى‏] از خبير آگاهى بپرس‏.
  8. فصلت، 9- 12: قُلْ أَ ئنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِى خَلَقَ الْأَرْضَ فىِ يَوْمَين وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَالِكَ رَبُّ الْعَالَمِين‏ وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسِىَ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَكَ فِيهَا وَ قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتهَا فىِ أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائلِينَ، ثمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ وَ هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائعِينَ، فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فىِ يَوْمَين وَ أَوْحَى‏ فىِ كلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَ حِفْظًا ذَالِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيم؛ بگو: آيا شما به كسى كه زمين را در دو روز آفريد، كفر مى‏ورزيد و براى او همتايانى قرار مى‏دهيد؟! آن پروردگار جهانيان است‏ و در روى زمين كوه‏هاى استوارى پديد آورد و در آن منافع فراوانى آفريد و رزق [روزى خوارانش‏] را در آن به مدت چهار دوره [بهار، تابستان، پاييز و زمستان‏] تقدير كرد [آن هم‏] يكسان و به‏ اندازه براى خواهندگان. آن‌گاه آهنگ آفرينش آسمان كرد، در حالى كه به ‏صورت دود بود، پس به آن و به زمين فرمود: خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمانبردار آمديم. پس آن‌ها را در دو روز به صورت هفت آسمان به انجام رسانيد و محكم و استوار ساخت، و در هر آسمانى كار آن را وحى كرد، و آسمان دنيا را با چراغ‏هايى آرايش داديم و [از استراق سمع شيطان‏ها] حفظ كرديم، اين است اندازه‏گيرى تواناى شكست‏ناپذير و دانا.
  9. نازعات، 27- 33: أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها، رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها، وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها، وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها، أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها، وَ الْجِبالَ أَرْساها، مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ؛ آيا آفريدن شما [پس از مرگ‏] دشوارتر است يا آسمان كه او آن را بنا كرد؟ سقفش را برافراشت، پس آن را درست و نيكو قرار داد، و شبش را تاريك ‏و روزش را روشن ساخت، و زمين را پس از آن به حرکت درآورد (یا گسترانید)؛ از زمین آب‏ و چراگاهش را بيرون آورد، و كوه‏ها را محكم و استوار نمود تا مايه بهره‏ورى‏شما و دام‏هايتان باشد.

شرح کوتاه

الف) مراد از «یوم» دوره است[3]؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید: «يَوْمَ الْقِيامَة» و در کلام امیر المؤمنین آمده است: «... وَ الدَّهْرُ يَوْمَانِ يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلَا تَبْطَرْ وَ إِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِر».[4]

ب) خلقت آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو قرار دارد، در شش دوره رخ داده است.

ج) از شش دوره، دو دوره مربوط به خلقت زمین است. (خَلَقَ الْأَرْضَ فىِ يَوْمَين).

د) به نظر می‌رسد- هرچند به طور قاطع نمی‌توان سخن گفت- تبدیل آسمان‌ها به هفت آسمان (فصلت، 9- 12) که در دو دوره اتفاق افتاده، می‌تواند در ضمن شش دوره و یا خارج از شش دوره باشد؛ یعنی پس از خلقت آسمان‌ها و زمین، آسمان‌ها در دو دوره دیگر به هفت آسمان تبدیل شده باشند (فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فىِ يَوْمَين‏).

ه) خلقت ما بین زمین و آسمان در ضمن خلقت آسمان‌ها و زمین شکل گرفته است؛ زیرا در سه آیه مانند آیه 54 سوره اعراف، خلقت شش روز مربوط به خلقت آسمان‌ها و زمین دانسته شده است نه آسمان‌ها و زمین و ما بین آن‌ها (خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ)؛ بنابراین آیاتی که در آن‌ها خلقت آسمان‌ها و زمین و ما بین آن دو در شش روز دانسته شده (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا فىِ سِتَّةِ)، در حقیقت بسط و توضیح بیشتر همان آیات است و «وَ مَا بَيْنَهُمَا»[5] داخل در همان شش روز است.

و) «قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتهَا فىِ أَرْبَعَةِ» به خلقت زمین ربطی ندارد، بلکه به تکمیل، اندازه‌گیری، تقدیر ارزاق و مواد و فراهم شدن شرایط مورد نیاز زندگی جانداران روی آن مربوط است و افزون بر این، می‌تواند بخشی از این چهار دوره هم‌زمان با خلقت زمین اتفاق افتاده باشد و این دو با هم قابل جمع‌اند.[6]

ز) با توجه به تنوع آیات و دقائق آن‌ها، جمع‌بندی آیات برای برخی دشوار و موجب شبهه شده است. برخی نیز با غرض‌ورزی شبهاتی را مطرح کرده‌اند؛ از این رو جمع‌بندی آیات و تبیین مراحل خلقت ضروری است. در این خصوص در مجموع به نظر می‌رسد بتوان جریان خلقت را بر اساس آیات فوق به شکل خطی ذیل ترسیم کرد:

آسمان و زمین ابتدا یکی بوده و سپس از هم جدا شده‌اند؛ آن‌گاه زمین اجمالاً (در حد فراهم شدن معادن کانی و نه مثلاً چراگاه و مانند آن) برای حیات بشری آماده شده است و در پی آن، آسمان در هفت آسمان تنظیم و شاکله یافته و در پی آن زمین به حرکت در آمد (دَحاها[7]) و چراگاه و مانند آن فراهم شد. البته حرکت زمین در این مرحله وضعی است نه انتقالی (زیرا حرکت انتقالی از همان ابتدای جدا شدن زمین از آسمان می‌بایست وجود داشته باشد تا نیروی گریز از مرکز در مقابل نیروی جاذبه خورشید قرار گیرد)، و بر اساس تفسیر دیگر از «دَحاها» زمین گسترده شد. نکته دیگر این است که به وجود آمدن کوه‌ها هم قبل از حرکت یا گسترش زمین بوده (وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسِىَ مِن فَوْقِهَا) و هم بعد از آن (وَ الْجِبالَ أَرْساها) و این نشان می‌دهد زمین در دو مرحله نیازمند استحکام با کوه‌ بوده است که بسان میخ در زمین کوفته شده‌اند (و ریشه‌ دارند به نحوی که لایه‌هایی از زمین را به هم بدوزند: «کوه‌ها از لرزش زمین جلوگیری می‌کنند. این موضوع جدیداً توسط جیولوجی [زمین‌شناسی] شناخته شده است. علما دریافتند که هر کوه ریشه‌ای به اندازه ده تا پانزده برابر در زمین دارد»[8])؛ ابتدا استحکام متناسب در مرحله نخست و پیش از حرکت یا گسترش زمین؛ استحکامی متناسب حرکت انتقالی زمین و در مرحله بعد که مرحله حرکت و یا گسترش زمین است، استحکامی دیگر و احتمالاً متناسب حرکت وضعی.

ح) برخی این آیات را جزو اعجاز علمی قرآن تلقی کرده‌اند، لیکن پیش از ارائه نظر در باره آن باید به چند نکته توجه داشت:

یکم. در تورات خلقت در شش روز دانسته شده و گفته شده که خدا در روز هفتم به استراحت پرداخت[9]؛ بنابراین، پیش از قرآن نظریه خلقت جهان در شش روز یا هفت روز با یک روز استراحت و تعطیلی سابقه داشته است.

دوم. در باره مراحل آفرینش نظریه قابل اعتمادی وجود ندارد، هرچند آنچه مطرح شده با بیان قرآن در تعارض نیست.[10]

سوم. مراحل بیان شده در بیان قرآن کلی است و نمی‌توان آن را بر نظریه‌های علمی جدید تطبیق کرد، بلکه باید گفت دست علم بشر از رسیدن به چنان علومی کوتاه است؛ از این رو نظریه قرآن بدون رقیب است.

نتیجه این‌که نمی‌توان بیان قرآن در مورد مراحل خلقت را جزو اعجاز علمی به شمار آورد، لیکن همین که روز استراحت که در تورات محرّف آمده و به نظر نمادی از روزهای هفته است، در قرآن نیامده، می‌تواند بر عظمت و تفوّق دانش خالق قرآن بر دانش‌های موجود عصر نزول دلالت کند.


...