788) ترجمه مزجی ساده و جدید قرآن/ 10 (بقره، ص 46-50)

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 46

270. «آنچه را كه انفاق يا نذرهايى كه بر خود واجب کرده‌اید، خدا همه آن‌ها را مى‏داند» (وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ) «[و کسانی که با ترک انفاق واجب و نذر، به خود یا نیازمندان ستم کرده‌اند، ظالم‌اند] و برای ظالمان ياورى نخواهد بود» (وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ).

271. «اگر آشکارا انفاق كنيد [به ویژه در موارد واجب]، کار خوبی است، و اگر پنهانی به نيازمندان بدهيد [در انفاق‌های مستحبی]، براى شما بهتر است» (إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ) «و بخشى از گناهان شما را [در پرتو اين كار] مى‏پوشاند [و نادیده می‌گیرد]» (وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ) «و خدا به آنچه آن‌جام مى‏دهيد، آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ).

272. «هدايت آن‌ها [یعنی "غیر مسلمانان به واسطه ترک انفاق بر آن‌ها و تحت فشار قرار دادن آن‌ها" یا "کسانی که شرایط و ضوابط انفاق را رعایت نمی‌کنند"] بر عهده تو نيست [بلکه وظیفه تو ارشاد وابلاغ و اتمام حجّت است]» (لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ) «ولى خدا هر كه را بخواهد [و شايسته بداند] هدايت مى‏كند» (وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ)، «و آنچه را از مال و چیزهای خوب انفاق كنيد، براى خودتان است» (وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ) «و [البته] جز براى خدا انفاق نمی‌كنيد!» (وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ).

«[آری!] آنچه را از مال و چیزهای خوب انفاق كنيد، به خودتان می‌رسد، و ستمى بر شما نخواهد رفت» (وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ).

273. «[صدقه‏] حقِّ نيازمندانى است كه در راه خدا [مانند جهاد يا تحصيل علم و یا جز این‌ها] به سختی و فقر گرفتار شده‌اند» (لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ)؛ «[کسانی] كه نمى‏توانند سفرى كنند [تا خرج زندگی را به دست کنند]» (لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ)؛ «[كسانى كه] افراد نادان و بى‏اطلاع آن‌ها را از شدت حیا و عفّت [و طبع بلندی که دارند] غنى مى‏پندارند» (يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ)، «[و البته] آن‌ها را از چهره‏هايشان مى‏شناسى [و رنگ رخساره خبر مى‏دهد از سرّ درون]» (تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ) «[آن‌ها] با اصرار چيزى از مردم نمى‏خواهند» (لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً) «و آنچه را از مال و چیزهای خوب انفاق كنيد، خدا از آن آگاه است» (وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ).

تذکر: بر اساس روایات، يكى از گناهان بزرگ تكدى و تقاضاى کمک مالی از مردم بدون نياز به آن است. «لاتحلّ الصّدقة لغنىّ؛ صدقات براى افراد بى‏نياز حرام است». (الكافي (ط - دارالحديث)، کلینی، ج‏7، ص 189)

275. « آن‌ها كه اموال خود را [همچون حضرت علی†] در شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مى‏كنند، پاداششان نزد پروردگارشان [محفوظ] است» (الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ)؛ «و نه [خطر و] ترسی متوجه آن‌هاست و نه اندوهگين می‌شوند» (وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 47

275. رباخوارى و احکام ربا

به دنبال بحث در باره انفاق در راه خدا، از مسئله رباخوارى كه مقابل انفاق است، سخن به میان می‌آید: «كسانى كه ربا مى‏خورند، [برای آن‌جام کارهایشان در دنیا و یا از قبر در آخرت] بر نمى‏خيزند مگر مانند كسى كه شيطان او را با تماس خود دیوانه [و تعادل روانى و عقلى‏اش را مختل ‏] کرده است‏» (الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ).

«اين [ارتکاب گناه و گرفتاری حاصل از آن] به خاطر آن است كه گفتند: بيع هم مانند ربا است [و تفاوتى ميان اين دو نيست]». (ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا) «و این در حالی است كه خدا بيع را حلال و ربا را حرام كرده است» (وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا) «پس هر كس اندرز الهى به او رسد و [از رباخوارى] خوددارى كند»، (فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى) «سودهايى كه در سابق [و قبل از حكم تحريم ربا] به دست آورده، از آن خود او است و كار او با خداست [در خصوص آثار وضعی ربا، و یا: حکم جدیدی در خصوص جبران گذشته (و الله العالم).]»‏ (فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ) «و [اما] كسانى كه [به رباخواری] باز گردند، اهل دوزخ و جاودانه در آن‌‌اند» (وَ مَنْ عادَ فَاُلائِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ).

276. «خدا ربا را نابود مى‏كند و صدقات را افزايش مى‏دهد» (يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ) «و خدا هيچ بسيار ناسپاس گنهكار را [كه آن همه بركات انفاق را رها كرده و سراغ آتش سوزان رباخوارى مى‏رود] دوست نمى‏دارد» (وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ).

277. بر خلاف رباخواران، «كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح آن‌جام دادند و نماز را برپا داشتند و زكات پرداختند، اجر و پاداششان نزد خداست» (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ) «و نه [خطر و] ترسی متوجه آن‌هاست و نه اندوهگين می‌شوند» (وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ).

278. «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا بترسید [و نسبت به او خویشتن‌دار باشید] و اگر ایمان دارید،‌ آنچه از ربا باقى مانده [و قرار است بگیرید] رها كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ).

279. «اگر [رباخواری را رها] نکردید، بدانيد که در جنگی با خدا و رسول او [وارد شده‌اید]» (فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ) «و اگر توبه کردید، [تنها] سرمايه‏هاى شما از آن شما است؛ [و از این رو] نه ظلم مى‏كنيد و نه بر شما ظلم می‌رود» (وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ).

280. «[و در گرفتن اصل پول نیز] اگر [بدهكار] گرفتار سختی و فقر بود، تا هنگام توانايى مهلتش دهيد» (وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَةٍ) «و [در این فرض] اگر ببخشيد، اگر بدانید [چه ثواب و خواصی دارد، خواهید دانست که] برای شما بهتر است» (وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).

281. «و از روزى بترسید كه در آن به سوى خدا باز گردانده می‌شوید» (وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ)، «سپس به هر كس آنچه را آن‌جام داده، باز پس داده مى‏شود» (ثُمَ‏ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ) «و به آن‌ها ظلم نخواهد شد»‏ (وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ).

بر اساس برخی روایات، این آخرین آیه‌ای است که بر پیامبر اکرم ص نازل شده است.

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 48

282. ثبت معاملات و تنظيم اسناد تجارى

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد [1] اگر بدهى مدت‌دارى به يكديگر پيدا كنيد، آن را بنويسيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ) «[2-3] و بايد نويسنده‏اى از روى عدالت [سند بدهكارى را] بنويسد» (وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ) «[4] و هیچ نویسنده‌ای نبايد از نوشتن، همانطور كه خدا به او آموخته، خودداری کند، پس [به شکرانه نعمت توانایی بر نگاشتن و برای کمک به دیگران] بايد بنويسد» (وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ) «[5] و بدهکار بايد متن نوشته را بگوید تا نویسنده بنویسد [تا از این طریق کاملاً‌ به متن بدهکاری و تعهد آگاه باشد]» (وَ لْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ) «[6] و بدهكار بايد از خدا بترسد که پروردگار او [و همه امور زندگی بدهکار به دست او] است، و چيزى از بدهی کم نگذارد» (وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً). «[7-9] پس هر گاه بدهكار سفيه يا [از نظر عقلی] ضعيف و يا [به خاطر لال بودن و یا هر دلیل دیگر] نتواند برای نویسنده دیکته کند، بايد ولىّ و سرپرست او بر اساس عدالت دیکته کند [و نویسنده بنویسد]» (فَإِنْ كانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ) «[10] و دو شاهد [نیز] از مردانتان بگيريد» (وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ) «[11] و اگر هر دو مرد نباشند، يك مرد و دو زن كافى است از كسانى كه مورد رضايت شما باشند» (فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ)؛ «[حکمت دو زن به جای یک مرد از این رو است] که اگر يكى انحرافی یافت [به سبب فراموشی یا غیر آن]، ديگرى به یاد او آورد» (أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‏) «[12] و هرگاه شاهدان [براى ادای شهادت] دعوت شدند، خوددارى ننمايند» (وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا) «[13] و از نوشتن [سندِ بدهی‏] تا سرآمد آن، كوچك باشد يا بزرگ، ، اذیت نشويد» (وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً إِلى‏ أَجَلِهِ). «اين [كار] نزد خدا عادلانه‏تر و براى اقامه شهادت پابرجاتر، و براى جلوگيرى از شك و ترديد بهتر است» (ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى‏ أَلَّا تَرْتابُوا)، «[14] مگر آن كه داد و ستدی نقدى باشد و [جنس و مبلغ را] در ميان خود دست به دست كنيد که در آن صورت اشکالی ندارد ننويسيد» (إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدِيرُونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلَّا تَكْتُبُوها) «[15] و هنگامى كه [نقدى] خريد و فروش مى‏كنيد، شاهد بگيريد [به خصوص در مواردی که معامله سنگین است]» (وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ).

«[16] و نبايد به نويسنده و شاهد [به خاطر اداى شهادت] ضرر برسد» (وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهِيدٌ) «كه اگر چنين كنيد، از فرمان خدا خارج شديد» (فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ) «و از خدا بترسید [و نسبت به او خویشتن‌دار باشید]» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ) «و خدا [احکام و آنچه از [1]آسیب رسیدن در زندگی‌تان جلوگیری می‌کند] به شما آموخت» (وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ) «و خدا به هر چیزی [از همه مصالح و مفاسد مردم] آگاه است [از این رو احکامش به صلاح مردم است]» (وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 49

283. «هر گاه در سفر بوديد و نويسنده‏اى نيافتيد [تا قرار داد را بنويسد، ملاک] گروی‌ای است [که در برابر بدهی] تحویل داده می‌شود» (وَ إِنْ كُنْتُمْ عَلى‏ سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ)؛ «پس اگر به یکدیگر اطمينان دارید [گروی (وثیقه) لازم نیست]» (فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً) «پس در اين صورت بدهکار كه امين شمرده شده، بايد امانتش [یعنی بدهی که در حقیقت مانند امانت بر عهده او است] را بپردازد و باید از خدا بترسد که پروردگار او [و همه امور زندگی بدهکار به دست او] است» فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ) «و شهادت را كتمان نكنيد» (وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ) «و هر كس آن را پنهان كند، همانا که درونی گنهكار دارد» (وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ) «و خدا نسبت به آنچه آن‌جام مى‏دهيد، داناست [از این رو مبادا تخلفی صورت پذیرد!]» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ).

284. خدا مالک همه چیز

«آنچه در آسمان‌ها و زمين است، از آن خداست و [به تبع آن‌ها شما و به تبع شما، آنچه در درون شماست نیز در حیطه احاطه و مِلک و آگاهی خداست؛ از این رو] اگر آنچه را در دل داريد، آشكار سازيد يا پنهان كنيد، خدا حساب آن را از شما خواهد کشید» (لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ)، «پس هر كس را كه بخواهد [و شايسته بداند] می‌آمرزد و هر كس را بخواهد [و مستحق ببيند] مجازات مى‏كند» (فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ) «[و بدانید] یقیناً خدا بر هر چیزی تواناست» (وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ).

هم نسبت به همه چيز اين جهان آگاهى دارد و هم قادر است لياقت‌ها و شايستگي‌ها را مشخص كند و هم متخلفان را كيفر دهد.

285. ايمان و عمل

«پيامبر [ˆ] به آنچه از طرف پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است» (آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ) «و مؤمنان نيز همگی به خدا و فرشتگان او و كتاب‌ها و فرستادگان وى ايمان آورده‏اند [و مى‏گويند:] ميان هیچ‌یک از پيامبران او فرقى نمى‏گذاريم [و به همه آن‌ها ایمان داریم]»‏ (وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ؛ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ) «و [افزون بر ایمان آوردن، در مقام عمل کردن نیز] گفتند: شنيديم [و فهميديم] و اطاعت كرديم» (وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا)؛ «پروردگارا! [انتظار] آمرزش تو را [داريم] و بازگشت [همه ما] به سوى تو است» (غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ).

286. «خدا هيچ كس را جز به اندازه توانش تكليف نمى‏كند [از این رو اگر کسی به تکلیفش به تمامه عمل کند، در بالاترین درجه خواهد بود]» (لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها)؛ «[و هر کس] هر كار [نيكى] آن‌جام دهد به سود خود او است و هر كار [بدى] مرتکب شود، به زيان خود او است» (لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ).

«[و از آن‌جا که معمولاً در برابر تکلیف کوتاهی‌هایی اتفاق می‌افتد و خطر عذاب اخروی وجود دارد، مؤمنان عرضه می‌دارند:] پروردگارا! اگر ما [تکلیف و وظیفه را] به دست فراموشی سپردیم [یا: اهمیت لازم را ندادیم و] يا خطا کرديم، ما را مؤاخذه مكن» (رَبَّنا! لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا). «پروردگارا! تکلیف طاقت‌فرسا [و عذاب‌آور] بر دوش ما قرار مده، آن چنانكه بر پیشینیان [به كيفر گناهان و طغيانشان] قرار دادى» (رَبَّنا! وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا). «پروردگارا! آنچه تاب تحمّلش را نداریم، بر دوش ما بار مکن» (رَبَّنا! وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ) «و از ما درگذر و ما را بیامرز و به ما رحم کن!» (وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا!) «تو مولى و سرپرست مایى! پس ما را بر جمعيت كافران پيروز گردان» (أَنْتَ مَوْلانا! فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ).

پايان سوره بقره‏

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 50

سوره آل عمران‏

(مدنی؛ 200 آیه)

1. بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

(الم) رمزی بین پیامبر اکرم ص و خداست.

2. «خدا، که هيچ خدایی جز او نيست» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ)؛ «زنده و قائم به ذات [و برپادارنده هستی] است» (الْحَيُّ الْقَيُّومُ)،

3. «[ای پیامبر، چنین خدایی] قرآن را به حق بر تو نازل کرد كه تصدیق کننده کتاب‌های آسمانی [اصلی و تحریف‌نشده] پیش از خود است» (نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ) «و تورات و انجيل را پيش از آن براى هدايت مردم فرو فرستاد» (وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ ...)

4. (... مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ) «و [نیز] فرقان را نازل كرد [كه جدا کننده حق از باطل است]» (وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ)؛ «[و در نهایت، پس از اتمام حجت] كسانى كه به آيات خدا كافر شدند، كيفر شديدى دارند» (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ) «و خدا شکست‌ناپذیر و صاحب انتقام است» (وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقامٍ).

5. «[و در تکمیل تهدید خود می‌افزاید:] هيچ چيز در زمين و آسمان از خدا پنهان نیست» (إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفَى‏ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ).

6. جلوه‌ای از علم و قدرت خدا: «او كسى است كه شما را در رحم‌ها [یِ مادران] آن گونه كه مى‏خواهد تصوير مى‏كند» (هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ)؛ «[آرى!] هيچ معبودى جز او نیست؛ خدای شکست‌ناپذیر و حکیم [و فرزانه]» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).

7. محکم و متشابه

«او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن آيات محكم است [یعنی به دلیل شدت ظهور معنا امکان سوء استفاده از آن وجود ندارد] كه اساس و شالوده اين كتاب است و باقی آیات آن متشابه است [یعنی آیاتی که امکان سوء استفاده از آن‌ها وجود دارد، هرچند معانی آن‌ها روشن باشد.]» (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ).

تذکر: برای «محکم» و «متشابه»‌ تفاسیر دیگری نیز مطرح است و آنچه بیان شد، دیدگاه نگارنده است.

«اما كسانى كه در قلوبشان انحراف است، با هدف فتنه‌انگیزی و تأویل آیات به سراغ متشابهات می‌روند، در حالى كه تفسير آن را جز خدا و راسخان در علم نمى‏دانند.» (فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ).

مطابق برخی روایات، مراد از راسخان در علم اهل بیت- علیهم السلام- هستند.

«[مؤمنان راستین یا راسخان در علم] مى‏گويند: ما به همه آن‌ها [محکمات و متشابهات] ايمان آورده‏ايم؛ [چرا كه] همه از سوى پروردگار ما است» (يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا) «و [لیکن] جز خردمندان درنمی‌یابند» (وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ).

8. «پروردگارا! دل‌هاى ما را پس از آن كه هدايتمان کردی، منحرف مگردان!» (رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا) «و از سوى خود رحمتى بر ما ببخش؛ زيرا تو بسيار بخشنده‏اى» (وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ).

9. «پروردگارا! تو مردم را بی‌تردید در آن روزى كه شکی در آن نيست، جمع خواهى كرد (رَبَّنا إِنَّكَ جامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ)؛ «زيرا خدا از وعده خود تخلف نمى‏كند» (إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ).

https://eitaa.com/jotting

787) ترجمه مزجی ساده و جدید قرآن/ 9 (بقره، ص 41-45)

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 41

249. «پس هنگامى كه طالوت [کار را برعهده گرفت و] با سپاهيانش [برای جنگ با دشمن] به راه افتاد، [به آن‌ها] گفت: خدا شما را با يك نهر آب امتحان مى‏كند [تا میزان اطاعت‌پذیری لشکر روش و ایمان آن‌ها محک بخورد. این امتحان پس از آن چانه‌زنی‌های اولیه در خصوص فرماندهی طالوت ضروری بود]»، (فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ)، «[در این امتحان] آن‌ها كه از آن بنوشند، از من نيستند [و از توفیق و افتخار همراهی در جنگ محروم‌اند] و آن‌ها كه لب به آب نزنند از من‌اند و نیز کسانی که جز يك کف آب بيشتر نخورند [این‌ها نیز از من‌اند]» (فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ)، «لیکن [متأسفانه در این آزمونِ تشنگی] همگى، جز عده كمى، از آن نوشيدند» (فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ). «و [در ادامه راه و در نهایت] هنگامى كه طالوت و افرادى كه ايمان آورده [و پیروز امتحان] بودند، با او از نهر آب گذشتند، گفتند: امروز ما [با اين جمعيت اندك] توانايى مقابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم!» (فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ!) «[اما] کسانی که به گمانی بسان یقین می‌دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد [و به رستاخيز و وعده‏هاى الهى ايمان داشتند] گفتند:» (قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ) «[نگران نباشید!] چه بسيار گروه‌های كوچكی كه به إذن و توفیق الهی بر گروه‌هاى بزرگی پيروز شدند و خدا با صابران است»كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ).

250. «و چون با جالوت و سپاهيانش رودررو شدند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر فرو ريز!» (وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً !) «وگام‌هایمان را استوار و بر كافران پيروزمان گردان» (وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ).

251. «پس [در نهایت] دشمنان را به إذن و توفیق الهی تار و مار کردند» (فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ)، «و داود [که به احتمال قوی جوان و کم سن و سال و همان پیامبر معروف بوده است] جالوت را كشت» (وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ) «و [بعدها] خدا فرمانروایی و حکمت [یعنی علم متقنی که مانع ضرر می‌شود (والله العالم)] به او عطا فرمود و از آنچه مى‏خواست، به او آموخت [تا دو ملاک فرمانروایی یعنی قدرت و علم در او جمع شود]» (وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ)، «و اگر خدا [ظلم و ستمِ] برخی از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نكند، زمين به فاسد کشیده مى‏شود، ولى‏ خدا نسبت به تمام جهانيان، فضل و احسان دارد» (وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ).

252. «[ای پیامبر] این [داستان‏ها و حوادث‏] نشانه‌های خداست كه به حق بر تو مى‏خوانيم و بی‌گمان تو از رسولانی» (تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 42

آغاز جزء سوم قرآن مجيد

253. درجات و رسالت پیامبران

«آن رسولان [را ببینید]؛ بعضى را بر بعضى برترى داديم» (تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ)؛ «از بین آن‌ها کسی هست [حضرت موسی ع] که خدا با او سخن گفته» (مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ) «و برخی را [نیز] درجاتی بالا برد» (وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ). «و به عيسى بن مريم [معجزات و] نشانه‏هاى روشن داديم، و او را با روح القدس تأييد كرديم» (وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ‏ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ) «و اگر خدا مى‏خواست [به زور و قدرت متوسل شود] كسانى كه بعد از آنان بودند [در طول قرون و اعصار]، پس از آن كه آن همه نشانه‏هاى روشن براى آنان آمد، با هم نمی‌جنگیدند» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ) «ولی [مطابق سنت الهی در اختیار دادن به انسان‌ها، آن‌ها] اختلاف کردند» (وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا) «پس [در نتیجه این اختیار و اختلاف] بعضى ايمان آوردند و بعضى كافر شدند» (فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ) «و اگر خدا مى‏خواست با يكديگر نمی‌جنگیدند ولی خدا آنچه را [حکمتش اقتضا کند و] بخواهد، آن‌جام می‌دهد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ).

254. انفاق راه نجات!

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از آنچه به شما روزى داده‏ايم، انفاق كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ)، «پيش از آن كه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروشی در آن است و نه رابطه دوستى و نه شفاعت» (مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ)، «و كافران [تخلف‌کنندگان از دستور و یا گنه کاران] همان ظالمانند» (وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ).

255. آیة الکرسی

«خدا، که هيچ خدایی جز او نيست» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ)؛ «زنده و قائم به ذات [و برپادارنده هستی] است» (الْحَيُّ الْقَيُّومُ)؛ «هيچ گاه خواب سبك و سنگين او را فرا نمى‏گيرد [از این رو حتی لحظه‌ای از تدبیر جهان باز نمی‌ماند]» (لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ)؛ « آنچه در آسمان‌ها و زمين است، از آنِ او است» (لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ)؛ «كيست آن كه در پیشگاه خدا، جز به اذن او، شفاعت كند؟!» (مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ؟!)؛ «آنچه را پيش روى بندگان و پشت سر آن‌هاست، مى‏داند [و از آينده و گذشته آنان آگاه است]» (يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ) «و مردمان جز به مقدارى كه او بخواهد، بر علم او اشراف نیابند» (وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ)؛ «سریر [قدرت] او بر آسمان‌ها و زمين سایه انداخته و نگاهدارى‌شان بر او گران [و دشوار] نیامده» (وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما)؛ «و او است بلند مرتبه و با عظمت» (وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ).

256. اختیار، معیار ارزشمندی

«[با این‌که تکلیف بر عهده همگان بار شده، لیکن] در [پذیرش]‌ دين هيچ اكراهى نيست؛ [زيرا] راه درست از بيراهه آشكار شده است [و هرکس باید با اختیار خود پذیرای دین باشد تا ایمان او ارزش یابد]» (لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ)؛ «پس كسى كه به طاغوت [بت، شيطان و یا هر طغيانگری] کفر ورزد و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است كه نه جدا شدن که شکستی نیز در آن راه ندارد (فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لَا انْفِصامَ لَها) «و خدا شنوا و داناست [و به ایمان راستین و دروغ کاملاً‌ آگاهی دارد]» (وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 43

257. «خدا سرور كسانى است كه ايمان آورده‏اند» (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا)؛ «از [دایره] ظلمت‌ها به سوى نور بازشان می‌گیرد» (يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ) «و كسانى كه كافر شدند، سرورانشان طاغوت‌هایند [بت و شيطان و منحرفان] كه آن‌ها را از [کانون] نور به سوى تاریکی‌ها می‌رانند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ)؛ «آنان اهل آتش‌اند و جاودانه در آن خواهند بود» (اُلائِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ).

258. محاجّه حضرت ابراهيم† با نمرود

به دنبال آيه قبل كه از هدايت مؤمنان در پرتو ولايت و راهنمايى پروردگار و گمراهى كافران بر اثر پيروى از طاغوت سخن به میان آمد، نمونه‌ای ذکر شده است: «آيا [با ديده عبرت‏] ندیدی‏ كسى را كه با ابراهيم در باره پروردگار او محاجّه و گفتگو كرد؟» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ؟) «[این محاجّه از این رو بود] كه خدا به او فرمانروایی داده [و بر اثر آن دچار خودپرستی و کبر و غرور شده] بود» (أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ). «زمانی [که نمرود پرسید: خدای تو کیست؟] ابراهيم فرمود: پروردگار من همان كسى است كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند» (إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ)؛ «[نمرود مغالطه کرد و] گفت: من هم زنده می‌کنم و می‌میرانم! [به این ترتیب که یک محکوم به قتل را آزاد و دیگری را می‌کشم!]» (قالَ أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ!) «ابراهیم فرمود: [اگر راست می‌گویی کسی را که کشتی دوباره زنده کن!‌ ولی از این بگذریم؛] «خدا خورشيد را از مشرق بیرون مى‏آورد، تو آن را از مغرب برآور!» (قالَ إِبْراهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ!) «[اینجا بود که] آن کافر مبهوت و درمانده شد» (فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ) «و خدا قوم ستمکار را [به خاطر ستم‌گری و لجاجشان‏] هدايت نمى‏كند» (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ).

259. داستان عزیر نبی† و تصویری از معاد

در آیه قبل از قدرت خدا در زنده‌ کردن مردگان سخن به میان آمد، و در این آیه در این باره به داستان جالب عزیر نبی† اشاره شده است: «یا [هیچ دیده‌ای] همچون كسى را كه [سوار بر الاغ و همراه داشتن مقداری غذا برای طول سفر] از كنار یک روستا عبور مى‏كرد در حالى كه سقف‌های آن ریخته و ديوارها بر سقف‌ها فرود آمده [و کاملاً‌ ویران شده بود و استخوان‌هایی نیز در اطراف دیده می‌شد]». (أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها) «[با خود] گفت: واقعاً خدا چگونه اين‌ها را بعد از مرگ زنده مى‏كند؟» (قالَ أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها؟) «خدا [که سخن او را می‌شنید، خواست معاد را نشانش دهد؛ از این رو] جان او را گرفت و صد سال [بر جسد او] گذشت» (فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ) «سپس او را زنده كرد» (ثُمَّ بَعَثَهُ)، «[خدا به او وحی] فرمود: چقدر زمان بر تو گذشت؟» (قالَ كَمْ لَبِثْتَ؟) «عرضه داشت: يك روز يا قسمتى از يك روز» (قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ)، «فرمود: [خیر] بلكه صد سال بر تو گذشت» (قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ)؛ «[خدا خواست گذر زمان و قدرتش را همزمان به آن پیامبر نشان دهد؛ از این رو فرمود:] به غذا و نوشيدني‌ات نگاه كن، [می‌بینی] هيچ گونه تغيير نيافته» (فَانْظُرْ إِلى‏ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ) «حال به الاغت نگاه كن [می‌بینی که وضعش چگونه است؟ کاملاً‌ متلاشی شده و استخوان‌هایی بیش نمانده]»‏ (وَ انْظُرْ إِلى‏ حِمارِكَ) «[ما خواستیم هم معاد را به تو نشان دهیم] و [هم] تو را نشانه‏اى براى مردم قرار دهيم [تا حقیقتاً‌ به قدرت خدا و معاد باور داشته باشند]» (وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ). «حال به استخوان‌های [الاغت خوب] نگاه كن و ببين چگونه آن‌ها را برپامی‌کنیم و بر آن‌ها گوشت مى‏پوشانيم» (وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً). «هنگامى كه [با مشاهده اين نشانه‏هاى واضح همه چيز] براى او روشن شد، گفت: مى‏دانم كه خدا بر هر كارى تواناست» (فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 44

260. تصویر دیگری برای معاد

«و [پند گیر از این واقعه] زمانی كه ابراهيم [ع] عرضه داشت: خدايا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده مى‏كنى؟» (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى؟‏) «[خدا] فرمود: آيا [به معاد] ايمان نياورده‏اى؟» (قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ؟!) «عرضه داشت:‌ آرى، [ايمان آورده‌ام] ولى مى‏خواهم قلبم آرام شود [و شنیدن و رسیدن از راه علم هیچ‌گاه مانند دیدن و حس کردن نیست.]» (قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي). «خدا فرمود: [حال كه چنين است] چهار پرنده بگیر و نزد خود [به نحوی که کاملاً‌ مطمئن باشی، پس از ذبح كردن] قطعه قطعه كن [و در هم بياميز]»؛ (قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَ‏ إِلَيْكَ) «سپس بر هر كوهى بخشی از آن‌ها را قرار بده، بعد آن‌ها را بخوان به سرعت نزد تو مى‏آيند.» ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً).

ابراهيم (ع) اين كار را كرد و آن‌ها را صدا زد، در اين هنگام اجزاى پراكنده هر يك از مرغان، جدا و جمع شده و به هم آميختند و به حیات باز گشتند و اين موضوع به ابراهيم نشان داد، كه همين صحنه در مقياس بسيار وسيع‌تر در رستاخيز آن‌جام خواهد شد.

در پایان آیه می‌خوانیم: «و بدان خدا شكست‏ناپذيرِ حكيم است [یعنی صاحب علمی که موجب می‌شود هرچیزی را بدون نقص و در عالی‌ترین تراز امکانی آن تحقق ببخشد (والله العالم )]» (وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ).

261. انفاق در راه خدا

مسئله انفاق يكى از مهم‌ترين مسائلى است كه اسلام بر آن تأكيد شده و شايد ذكر آيات آن بعد از آيات مربوط به معاد از اين رو باشد كه يكى از مهم‌ترين اسباب نجات در قيامت، انفاق و بخشش در راه خداست.

نخست مى‏فرمايد: «مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند، همانند بذرى است كه هفت خوشه بروياند» (مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ). «و در هر خوشه‏اى صد دانه باشد [كه مجموعاً هفتصد برابر می‌شود]» (فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ) «[و افزون بر این تعداد] خدا آن را براى هر كس بخواهد [که در حقیقت برخاسته از اخلاص و شدت نیاز و اوصاف دیگر است] باز دو [یا چند]‌ چندان می‌کند!» (وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ) «و خدا [از جهت نعمت] توسعه دهنده و داناست» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).

262. انفاق با ارزش و شرایط آن

«كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند و سپس منّت و آزار را با آن همراه نمی‌سازند، پاداششان نزد پروردگارشان [محفوظ] است» (الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ), «و [افزون بر آن] نه [خطر و] ترسی متوجه آن‌هاست و نه اندوهگين می‌شوند» (وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ)؛ اما منّت گذاران و آزاررسانان نه پاداشی دارند و نه ایمن‌اند، بلکه بالاتر، اینان با عمل ناپسند خود به "آبرو و آرامش" فرد نیازمند می‌تازند که بسی از انفاق با ارزش‌ترند و از این رو این گونه انفاق کنندگان در حقیقت بدهکارند نه طلبکار!

263. «[و اساساً] سخن شایسته و گذشت [از اصرار و بدزبانی نیازمندان] بهتر از صدقه‌ای است كه به دنبالش آزاری باشد» (قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً) «و خدا بى‏نياز و بردبار است [و انفاقتان را به خودتان باز می‌گرداند و در کیفر رفتار ناپسند شتاب نمی‌کند]» (وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ).

265. دو مثال جالب در باره انگيزه‏هاى انفاق

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، صدقه‌های خود را با منّت و آزار باطل نکنید» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏)، «مانند كسى كه مال خود را براى [جلوه‌گری و] ریا انفاق مى‏كند و به خدا و روز قیامت ايمان ندارد» (كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ)؛ « [صدقه ریایی او] همچون قطعه سنگ صافى است كه بر آن [لایه نازكى از] خاك باشد [و بذرهايى در آن افشانده شود] و بارانی سنگین بر آن ببارد [و خاك‌ها و بذرها را بشويد] و آن را صاف رها سازد» (فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ‏ صَلْداً)، «آن‌ها از كارى كه آن‌جام داده‏اند [وبذری که کاشته‌اند]، چيزى به دست نمى‏آورند [همین‌گونه است صدقه ریایی که باقی نمی‌ماند و از بین می‌رود]» (لا يَقْدِرُونَ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ مِمَّا كَسَبُوا) «و خدا [این‌ها و امثال این] مردمِ کفرپیشه را راه نشان نمی‌دهد [و توفیق هدایت را از آنان سلب می‌کند؛ زیرا با این که حق را می‌فهمیدند، با اختیار خود به راه باطل رفتند]» (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 45

265. «و [در مقابل ریاکاران] مثل كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا انفاق می‌کنند» (وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ «و [نیز برای] استوار كردن نفوس خود [بر حقایق ایمانی و ملكات عالى انسانى] (وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ) «همانند باغى است كه در نقطه بلندى باشد، و باران‌ سنگین بر آن ببارد [و به خاطر خاک مناسب و بلند بودن مكان- که از هواى آزاد و نور آفتاب به حد كافى بهره می‌گيرد- آن چنان رشد كند كه] ميوه خود را دو چندان دهد» (كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ) «و اگر باران سنگین نبارد بلکه باران سبک و ملایمی بر آن ببارد [باز هم برای ازدیاد محصول و طراوتش کافی است]» (فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ) «و خدا به آنچه آن‌جام مى‏دهيد [و انگیزه انفاقتان] آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).

266. تشبیه ریا به آتش برای ابطال صدقات

«آيا کسی دوست دارد باغى از درختان خرما و انواع انگور داشته باشد كه از زير درختانش نهرها جارى و براى او در آن باغ از هر گونه میوه و محصولی موجود باشد و در این حال پيرى او را دریابد،» (أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْكِبَرُ)، «و فرزندانى ضعيف دارد [به جهت مالی یا جسمی دارد که نتوانند خرج زندگی‌شان را درآورند و یا نتوانند او را در پیری کمک کنند]، آن‌‌گاه گردبادى آتشین بر آن بتازد و [درنتیجه یک‌پارچه] بسوزد [و نابود شود]؟!» (وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فِيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ ؟!) ريا و منت و آزار به همين صورت انفاق را نابود مى‏كند.

«اين گونه خدا آيات خود را براى شما تبیین مى‏كند [و توضیح می‌دهد]، امید که بينديشيد» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ).

267. اموال شایسته انفاق

نخست مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از اموال [حلال و] پاكيزه‏اى كه [از راه داد و ستد] به دست آورده‌اید و از آنچه از زمين [از گیاهان و معادن] براى شما خارج كرده‏ايم، انفاق کنید» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ‏ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ) «و سراغ اموال نامشروع و بی‌ارزش نرويد تا از آن انفاق كنيد، در حالى كه اگر خود شما بودید، حاضر نمی‌شدید آن‌ را بپذيريد، مگر با اغماض و كراهت» (وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ) «و بدانيد خدا بى‏نيازی ستوده است [و اگر انفاقی می‌کنید به خودتان بازمی‌گردد]» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ).

268. موانع و شرایط و مستحقان انفاق

«شيطان [هنگام انفاق کردن] به شما وعده فقر مى‏دهد [تا از انفاق منصرفتان کند]» (الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ) «و [با زینت کردن گناه و وسوسه] به کار زشت فرمانتان می‌دهد» (وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ) «و [در مقابل،] خدا به شما وعده آمرزش و فزونى [در مال] مى‏دهد» (وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا) «و خدا [از جهت نعمت] توسعه دهنده و داناست» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).

269. «[در انتخاب بین کشش‌های شیطانی و رحمانی، یکی از ابزارهای کارآمد، حکمت است و] خدا حکمت را به هر كس بخواهد [و شايسته بداند] مى‏دهد» (يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ) «و هر كس كه به او حکمت [یعنی علم متقنی که مانع ضرر می‌شود (والله العالم)] داده شود، بی‌تردید به او خير فراوانى داده شده است» (وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً) «و [البته] جز خردمندان کسی به این معنا راه نمی‌یابد» (وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ).

https://eitaa.com/jotting

786) ترجمه مزجی ساده و جدید قرآن/ 8 (بقره، ص 36-40)

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 36

225. «[قسم نباید مانع کار خیر شود و] خدا شما را به خاطر سوگندهايى كه بدون توجه‏ [و از روی عادت و بدون قصد واقعی] ياد مى‏كنيد، مؤاخذه نخواهد كرد» (لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ) «ولی به آنچه دل‌هاى شما كسب كرده [از سوگندهاي جدی و با قصد واقعی] مؤاخذه مى‏كند، و خدا بسیار آمرزنده و بردبار است» (وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ).

226. ایلاء

«كسانى كه از زنان خود [مطابق رسم دوران جاهلیت] «ايلاء» مى‏كنند [یعنی سوگند می‌خورند که با او همبستر نشوند، و او را نه طلاق می‌دهند و نه آشتی می‌کنند و زن به همان حال تحت فشار بلاتکلیف باقی می‌ماند]، حق دارند [نهایتاً] چهار ماه ادامه دهند» (لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ) «پس اگر تصميم به بازگشت گرفتند، [گناه و منعی بر آنان نیست؛ زیرا] خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. [هرچند ایلاء حرام است و سوگند برای آن جایز نیست، لیکن اگر سوگند خورد، منعقد می‌شود و در صورت بازگشت به شرایط همسری و شکستن قسم، باید کفاره بدهد]» (فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)،

227. «و اگر تصميم به جدايى گرفتند [مانعی نیست] و خدا شنوا و دانا است» (وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).

228. برخی از احکام طلاق

«زنان مطلّقه بايد سه بار پاکی را انتظار بكشند [و عده نگه دارند؛ یعنی پاکی‌ای که در آن طلاق داده شد و دو پاکی دیگر به طور کامل» (وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ) «و [اگر باردارند، عده آن‌ها به تمام شدن دوره بارداری است؛ از این رو] اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند، جایز نیست بارداری خود را پنهان کنند» (وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ) «و در مدت عده [طلاق رجعی]، همسران آن‌ها براى رجوع به آن‌ها [و بازگشت به زندگى، از ديگران] سزاوارترند، [البته] اگر خواهان اصلاح باشند» (وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً) «و براى زنان همانند وظايفى كه بر دوش آن‌ها است، حقوق شايسته‏اى قرار داده شده» (وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ) «و مردان بر آن‌ها درجه‌ای برترى دارند» (وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ) «و خدا شكست‏ناپذيرِ حكيم است [یعنی صاحب علمی که موجب می‌شود هرچیزی را بدون نقص و در عالی‌ترین تراز امکانی آن تحقق ببخشد (والله العالم)]» (وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ).

229. محدودیت‌های طلاق

«طلاق [رجعی و قابل بازگشت حداکثر] دو مرتبه [و هر مرتبه در یک جلسه مستقل جایز] است» (الطَّلاقُ مَرَّتانِ) «پس در هر يك از اين دو مرتبه یا همسر خود را به طور شايسته نگه می‌دارد [و در عده رجوع می‌کند] يا با نيكى [و بدون دعوا و سخنان ناپسند و ظلم و حق‌کشی و مانند این‌ها] او را رها سازد و از او جدا می‌شود [اما در طلاق سوم دیگر حق رجوع یا عقد مجدد وجود ندارد]» (فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ) «و برای شما جایز نيست از چيزى که به آن‌ها داده‏ايد، پس بگيريد» (وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً) «مگر [زن خود مایل به ادامه زندگی نباشد و طلاق بخواهد (طلاق خُلع) و خلاصه این‌که] هر دو از اين بترسند كه با ادامه زندگى زناشويى حدود الهى [و احکام زناشویی] را برپا ندارند» (إِلَّا أَنْ يَخافا أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ) «اگر بترسيد كه حدود الهى را رعايت نكنند، گناهى بر آن دو نيست كه زن در برابر طلاق فديه [عوضى] بپردازد [و مرد را راضی کرده و طلاق بگیرد.]» (فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ)؛ « اين [احکامی که بیان شد] حدود [و خط قرمزهای] الهى است؛ پس از آن‌ها عبور نكنيد و کسانی كه از آن عبور مى‏كنند، بی‌تردید ستمکارند» (تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَاُلائِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ).

230. طلاق سوم و ضرورت محلِّل

« اگر [برای بار سوم] او را طلاق داد، دیگر نمی‌تواند با او زندگی کند، (فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ) «مگر اين كه زن به عقد مرد دیگری در آید [و با او عروسی کند]، آن‌گاه مرد دوم او را طلاق دهد، در این صورت بر مرد اول و این زن گناهی نیست که برای بار سوم با هم زندگی کنند، مشروط به این‌که بر این گمان و باور باشند که [این‌بار] حدود الهی [و احکام زناشویی] را رعایت می‌کنند» حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ) «و اين‌ها [احکام و] حدود الهى است كه براى اهل دانش‌ بيان مى‏كند» (وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُها لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 37

231. «و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و به پایان عدّه نزدیک شدند [باز فرصت هست؛] يا به نحو شایسته‌ای آن‌ها را نگاه داريد، و يا به طرز پسنديده‏اى رهایشان کنید [و در هر صورت رفتارتان باید شایسته باشد]» (وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ) «و هرگز به خاطر ضرر زدن آن‌ها را نگه نداريد تا ستم روا دارید» (وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا) «و هر كس چنين كند، به خويشتن ستم كرده است» (وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ) «و [هشدار که] آيات خدا را به تمسخر نگيريد» (وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً) «و نعمت خدا را را که بر شما ارزانی داشته، به ياد آوريد» (وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ «و [نیز] آنچه از كتاب [آسمانى] و حکمت [یعنی علم متقنی که مانع ضرر می‌شود (والله العالم)] بر شما نازل كرده که شما را با آن پند مى‏دهد» (وَ ما أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتابِ وَ الْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ) «و تقواى الهى پيشه كنيد و بدانيد که خدا به هر چيزى داناست» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ).

232. ازدواج مجدد با همسران سابق

«و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و به پایان عدّه خود رسیدند، مانع آن‌ها نشويد كه با همسران سابق خويش ازدواج كنند، [البته] اگر در میان خود به صورت شایسته‌ای به توافق برسند [یا به رضایت و توافقی شایسته برسند]» (وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ)؛ «اين حکمی است كه به آن پند داده می‌شود کسی که به خدا و روز قيامت ايمان می‌آورد» (ذلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ)؛ «[آری!] اين براى رشد شما مفیدتر و برای شما پاک‌ کننده‌‌تر است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد» (ذلِكُمْ أَزْكى‏ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).

233. احکام شير دادن نوزادان

در ادامه مباحث مربوط به ازدواج و زناشویی, سخن از احکام «رضاع» به میان آمده است: «مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير مى‏دهند» (وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ) «[البته اين حقی است] براى كسى كه بخواهد دوران شيرخوارگى را كامل كند» (لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ) «و بر پدر لازم است، خوراك و پوشاك مادران را به طور شايسته [و در شأن] تأمین کنند» (وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ)؛ «[البته] هيچ كس بیش از توانش تکلیف نمی‌شود» (لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها)؛ «نه مادر به سبب فرزندش [و با کم گذاشتن از حق او] ضرر ببیند و نه پدر [بیش از آنچه باید، در خصوص تأمین هزینه‌ها تکلیف شود و ضرر ببیند]» (لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ)، «و [در صورت فوت پدر] بر وارث او لازم است اين كار را آن‌جام دهد» (وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ).

«پس اگر آن دو با رضايت و مشورت با يكديگر بخواهند كودك را [زودتر از پایان دوره شیردهی] از شير باز گيرند، گناهى بر آن‌ها نيست» (فَإِنْ أَرادا فِصالًا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما) «و اگر [مادر شیر نداشت یا نداد و] خواستيد دايه‏اى براى فرزندان خود بگيريد، گناهی نکرده‌اید، [البته] اگر حق گذشته مادر را به طور شايسته بپردازيد» (وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ)، «و تقواى الهى پيشه كنيد [حقی را پایمال نکنید] و بدانيد خدا به آنچه آن‌جام مى‏دهيد، بيناست» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 38

234. ازدواج مجدد

«كسانى كه مى‏ميرند و همسرانى از خود باقى می‌گذارند، همسرانشان بايد چهار ماه و ده روز منتظر بمانند [و ازدواج نکنند]» (وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً) «و هنگامى كه مدّتشان سر آمد، هر تصمیم شایسته و متعارفی در باره خود گرفتند [که ازدواج کنند یا مجرّد بمانند]، بر شما [که به نوعی بر آن‌ها اشراف و سلطه دارید] گناهى نیست». (فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ)، «و [مراقب باشید پا از گلیم خود درازتر نکنید که]‌ خدا از آنچه آن‌جام مى‏دهيد، آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ).

235. خواستگاری

«گناهی ندارد که به کنایه [از زنانى كه در عدّه وفات هستند] خواستگارى كنيد، يا در ذهن خود [تصمیم بگیرید و] پنهان کنید؛« (وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ)؛ «خدا مى‏داند شما خیلی زود به ياد آن‌ها خواهيد افتاد» (عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ)، «ولى با آن‌ها پنهانی قرار ازدواج نگذاريد، مگر اين كه به طرز شايسته‏اى [محترمانه و مؤدبانه و با كنايه] اظهار كنيد [مثلاً‌ گفته شود ان شاء الله فامیل شویم و مانند آن]» وَ لكِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً)، « و سراغ عقد نروید تا زمان عدّه به پایان برسد [و عقد در عدّه باطل است، بلكه اگر آگاهانه باشد، زن حرام ابدی می‌شود]» (وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتابُ أَجَلَهُ) «و بدانيد خدا آنچه را در دل داريد، مى‏داند» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي أَنْفُسِكُمْ) «بنابراین، [از مخالفت با] او بپرهيزيد و بدانيد كه خدا آمرزنده و بردبار است» (فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ).

236. طلاق

«گناهی ندارد اگر زنان را قبل از اين كه با آن‌ها رابطه برقرار کنید یا [اگر بدون تعیین مهریه عقد کرده‌اید، پیش از] تعيين مَهریه طلاق دهيد» (لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً) «و [در چنين حالى بايد] آن‌ها را [با هديه مناسبى] بهره‏مند سازيد» (وَ مَتِّعُوهُنَّ)؛ «[یعنی] بر غنی درخور غنایش و بر فقیر به قدر توانایی‌اش [لازم است] بهره شایسته‌ بدهند که اين حقى [واجب] بر عهده نيكوكاران است» (عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ).

237. «ولی اگر آن‌ها را پیش از رابطه طلاق دهيد درحالی که برایشان مهریه‌ای تعیین کرده باشید، باید نصف مهریه را پرداخت کنید» (وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ)، «مگر اين كه حق خود را ببخشند [و يا اگر صغير و سفيه هستند، ولىّ آن‌ها يعنى] آن كس كه پیوند ازدواج به دست او است، آن را ببخشد» (إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ) «و بخشیدن شما [و پرداختن تمام مهر] به پرهيزكارى نزديكتر است و گذشت» (وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى) «و نيكوكارى را در ميان خود فراموش نكنيد كه خدا به آنچه آن‌جام مى‏دهيد، بيناست» ‏ «وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 39

238. سفارش به نماز

«[در پی بی اهتمامی برخی به نماز جماعت، خدای متعال می‌فرماید:] بر ادای همه نمازها به ویژه نماز وسطى [ظهر و عصر] مراقبت و مواظبت داشته باشید،» (حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏)، «و خاضعانه برای [اطاعت از دستورهای] خدا بپاخیزید» (وَ قُومُوا لِلَّهِ‏ قانِتِينَ).

239. نماز خوف

«و اگر [از دشمن در جنگ يا حیوانی و یا چیز ديگرى] بترسيد، [نماز را هرگز ترک نکنید بلکه نماز خوف را] در حال پياده يا سواره بخوانید» (فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُكْباناً)؛ «پس هنگامى كه ایمن شدید، خدا را ياد كنيد [و نماز را به صورت معمول بخوانید. خدا برای حفظ شما نماز خوف را به شما آموخت] همان گونه که به شما آموخت چيزهايى را كه نمى‏دانستيد» (فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَما عَلَّمَكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ).

240. وصیت کردن برای همسر

«و كسانى كه [در آستانه مرگ قرار گرفته و درمی‌یابند که] مى‏ميرند و همسرانى از خود باقى مى‏گذارند، بايد براى همسران خود وصيت كنند كه تا يك سال آن‌ها را بهره‏مند سازند و از خانه [شوهر] بيرون نكنند» (وَ الَّذِينَ‏ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِيَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْراجٍ).

«ولی اگر [به خواست خود] بيرون رفتند [حقى در هزينه و مسکن ندارند ولی] در آنچه نسبت به خود به طور شايسته آن‌جام مى‏دهند [در انتخاب همسر یا شغل]، گناهی نیست» (فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِي ما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ)، «و خدا شکست‌ناپذیرِ حكيم است [یعنی صاحب علمی که موجب می‌شود هرچیزی را بدون نقص و در عالی‌ترین تراز امکانی آن تحقق ببخشد (والله العالم)] است» (وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ).

241. یکی دیگر از احکام طلاق

«و مردان با تقوا باید برای زنان مطلقه کالا و وسایل زندگی به شکل متعارف و آبرومندانه در نظر بگیرند [و آن‌ها را دست خالی رها نکنند]» (وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ). (به آیه 236 رجوع شود.)

242. «خدا آيات خود را اين گونه براى شما شرح مى‏دهد؛ امید که بیندیشید!» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ).

243. سرمستان نجات یافته!

«آيا نديدى كسانى را كه از خانه خود از ترس [طاعون یا جهاد و] مرگ فرار كردند، در حالى كه هزاران نفر بودند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ) «[و چون فرار کردند، سرمست شدند؛ از این رو] خدا به آن‌ها [به امر تکوینی] فرمود: بميريد!» (فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا)! «سپس [به دعای حزقیل پیامبر] آن‌ها را زنده كرد» (ثُمَّ أَحْياهُمْ)؛ «خدا نسبت به بندگان خود فضل و احسان دارد، ولى بيشتر مردم شكر او را به جا نمى‏آورند» (إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ).

244. جهاد در راه خدا

«در راه خدا بجنگید و بدانيد خدا شنوا و داناست [سخنانتان و احوالتان را می‌داند و از همه چیز آگاه است]»‏ (وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).

245. ثواب قرض دادن

«كيست كه به خدا [با پرداخت هزینه جهاد و حمایت از فقیران] قرضی نيكو دهد که [در این صورت خدا] به جای آن به او برابرهای بسیار عطا فرماید؟» (مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً ؟) «و [او توان آن را دارد؛ زیرا همه چیز دست خداست و] خدا [روزى بندگان را] محدود و گسترده مى‏كند و همه شما به سوى او باز گردانده می‌شوید» (وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 40

246. داستان طالوت و جالوت

«آیا ندیده‌ای [احوال] آن گروه از بزرگان بنی اسرائیل- پس از موسی - را که به پیامبرشان گفتند: "فرمانروایی را برای ما بفرست که [در آن صورت] در راه خدا [زیر پرچم او با جالوت که دشمن خداست] می‌جنگیم» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ). «فرمود: آیا احتمال نمی‌دهید اگر جنگ بر شما واجب شود، زیر بار نرفته و ترک جنگ نکنید؟» (قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلَّا تُقاتِلُوا؟) «گفتند:‌ چرا در راه خدا جنگ نکنیم درحالی که از سرزمین و از کنار فرزندانمان رانده شده‌ایم؟!» (قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا؟!) «ولی هنگامى كه دستور جنگ به آن‌ها داده شد، جز عده کمی از آنان روی گرداندند و خدا به [احوال] ستمكاران آگاه است» (فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ).

247. «و [در نهایت] پیامبرشان به آن‌ها فرمود: خدا طالوت را براى زمامدارى شما فرستاد» (وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً).

«چگونه او بر ما حكومت‏ داشته باشد با اين كه ما [به لحاظ طائفه و شأن] از او شايسته‏تريم، و در ثروت [نیز] دست بازی ندارد؟!» (قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ؟!) «فرمود: خدا او را بر شما [برتری داده و] برگزيده و علم و قدرت جسمانی بیشتری به او را داده است [که در فرمانروایی و فرماندهی جنگ دو ملاک مهم و نقش‌آفرین‌اند]» (قَال إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ) «و خدا زمامداری‌اش را به هر كه بخواهد [و صلاح بداند] مى‌دهد و خدا [احسانش] وسيع و [به لياقت و شايستگى افراد] دانا است» (وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).

«علم» و «قدرت» دو ملاک بسیار مهم است که در آیه 251 همین سوره و 45 سوره صاد (أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ) نیز به آن اشاره شده و در تعیین خلیفه بلافصل بعد از پیامبر اکرم ص کارآمد است و چنان‌که می‌دانیم، حضرت علی† از جهت علم و قدرت با فاصله بسیار زیاد نسبت به دیگران در مقام برتر قرار داشته است.

248. «[بنی اسرائیل که گویا هنوز به گفته پیامبرشان و طالوت اطمینان نداشتند- و یا برای اطمینان بیشتر- نشانه خواستند؛ از این رو] پيامبرشان فرمود: نشانه فرمانروایی او اين است كه "صندوق عهد" به سوى شما خواهد آمد ... كه فرشتگان آن صندوق را حمل مى‏كنند» (وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ) «كه در آن "آرامشى" از سوی پروردگار وجود دارد و [نیز] يادگارهاى خاندان موسى و هارون» (فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ) «در اين موضوع [صندوق عجیبی که در آن "آرامشی" الهی و باقی‌مانده‌های خاندان موسی و هارون وجود دارد و آن را ملائکه حمل می‌کنند (بر اساس برخی تفاسیر این صندوق همان صندوقی بوده که مادر حضرت موسی† پس از ولادت او را در آن گذاشت و به دریا سپرد)] نشانه‌ای‌ روشن [و قابل فهم] براى شما است، اگر ايمان داشته باشيد» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ).

https://eitaa.com/jotting

785) ترجمه مزجی ساده و جدید قرآن/ 7 (بقره، ص 31-35)

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 31

197. «حجّ در ماه‌هاى معينى است[شوال، ذى القعده و ذى الحجه]» (الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ)، «پس کسی كه حجّ را [با بستن احرام] بر خود واجب کرد، [بايد بداند که] در حجّ آميزش با زنان، و گناه و جدال [که فضای مناسب برای رشد معنوی و تعالی انسان را تضعیف می‌کنند، روا و جایز] نيست» (فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ) «و آنچه را از كارهاى خير آن‌جام مى‏دهيد، خدا مى‏داند [و خوب و بد، همه چیز، در محضر او است]» (وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ) «و [از این مناسک و عبادات برای آخرت خود] زاد و توشه برگیرید و [بدانید که] بهترين زاد و توشه‏ خویشتن‌داری و تقواست» (وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى)،‏ «و اى خردمندان! از من پروا کنید [و خوشتن‌دار باشید و مرتکب محرمات احرام نشوید!]» (وَ اتَّقُونی يا اُلِي الْأَلْبابِ).

198. «[ضمناً برخلاف باور خرافی مشرکان مکه در ایام حج] اشکالی ندارد كه [با داد و ستد] از فضل پروردگارتان [روزی] به دست آورید» (لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ)؛ «پس هنگامى كه از عرفات [به سوی مشعر] حرکت کردید، در مشعر الحرام خدا را ياد [و عبادت] كنيد» (فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ) «و یاد کنید [و بخوانید] او را همان گونه كه شما را به آن راهنمایی کرد و این درحالی است که شما پیش‌تر از جاهلان [به مناسک و عبادات] بودید.» (وَ اذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ).

199. «سپس از آن‌جا كه مردم كوچ مى‏كنند [از مشعر الحرام به سوى مِنى] كوچ كنيد» (ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ‏ حَيْثُ أَفاضَ النَّاسُ)، «و از خدا طلب آمرزش كنيد [به خصوص در منی و عرفات] كه خدا بسیار آمرزنده و همواره مهربان است» (وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).

200. «[عرب جاهلی عادت داشت پس از آن‌جام اعمال حج، در منی به بیان افتخارات آبائی و اجدادی خود می‌پرداخت؛ خدای متعال در راستای تصحیح این عادت می‌فرماید:] پس هنگامى كه مناسك [حجّ] خود را آن‌جام داديد، خدا را یاد کنید همان گونه كه پدرانتان را ياد مى‏‌کنید، بلكه از آن هم بيشتر و بهتر!» (فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً).

«[در این خصوص مردم دو دسته‌ هستند:] برخی مى‏گويند: پروردگارا! در دنيا به ما نيكى عطا فرما! ولى در آخرت بهره‏اى ندارند» (فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ)،

201. «و برخی نیز مى‏گويند: پروردگارا! در دنیا و آخرت به ما نيكى عطا کرده و ما را از عذاب آتش محافظت بفرما!» (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ).

202. «آنان از آنچه به دست آورده‌اند، بهره‏اى دارند و خدا سريع الحساب است! [و خیلی زود و با سرعت به حساب آن‌ها خواهد رسید]» (اُلائِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 32

203. «خدا را در روزهاى معينى ياد كنيد [كه روزهای 11 الی 13 ماه ذوالحجه در منى است‏]» (وَ اذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ)، «اما کسی كه عجله كند و [واجبات منی را] در دو روز آن‌جام دهد [و برود]، گناهى نکرده، و کسی كه تأخير كند [و سه روز ایام وقوف را بماند و بعد برود نيز] گناهى مرتکب نشده، مشروط به این‌که [از محرّمات خودداری کرده و] تقوا پيشه كنند [ولی هر کس محرّمات را آن‌جام داده باشد، باید سه روز را بماند و نمی‌تواند زودتر برود]» (فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقى‏) «و از خدا بترسید [و به دستورهای او عمل کنید] و بدانيد به سوى او محشور خواهيد شد [و پاداش و جزای اعمالتان را نزد او خواهید یافت!]» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ).

204. رسوایی یک منافق!

« در بین مردم کسی هست [اخنس بن شريق] كه سخنانش در [در باره]‌‌ زندگى دنيا مايه شگفتی [و خوشحالی] تو مى‏شود» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا) «و خدا را نیز بر [یکدلی و صداقت و] درستی آنچه در قلب او است، گواه می‌گیرد، و این درحالی است که او بدترین دشمنان است» (وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‏ ما فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ)،

205. «و [ویژگی او چنین است که] چون روی برمی‌گرداند [و از نزد تو خارج می‌شود] می‌کوشد در زمین فساد و تباهی برقرار کند و کشاورزی و دودمان [آدمیان] را بر باد دهد، و خدا فساد و تباهی را دوست ندارد [و عامل آن را مجازات می‌کند]» (وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ).

206. «و اگر به او گفته شود: از خدا بترس! غرور و خودبرتربینی‌اش به گناه [زبانه می‌کشد و] تمام وجودش را فرا می‌گیرد [و مانع از پذیرش حق می‌شود]» (وَ إِذا قِيلَ لَهُ: اتَّقِ اللَّهَ! أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ) «پس دوزخ او را بس است و چه بد جايگاهى است!» (فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ)!

207. لیلة المبیت (از فضائل تاریخی و مهم حضرت علی ع)

«[در برابر منافق فوق‌الذکر و امثال او،] در بین مردم هست کسی كه [همچون حضرت علی ع] جان خود را در برابر خشنودى خدا مى‏فروشد، و خدا نسبت به بندگانش رئوف و مهربان است [و جانی که خود به آن‌ها داده، از آن‌ها به بهایی گزاف می‌خرد!]» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ).

208. راه نجات

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، همگى به جرگه تسلیم [در برابر خدا و سلامت ناشی از آن] وارد شوید» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً) «و از [نقشه‌های پی در پی] و گام‌هاى شيطان پيروى نكنيد كه او دشمنی آشكار برای شما است» (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ).

209. «ولی اگر بعد از [اين همه] نشانه‏های روشن كه برای شما آمد، لغزش كنيد [و تسليم وسوسه‏هاى شيطان شويد]، بدانيد [نمی‌توانید از پنجه عدالت خدا فرار کنید؛ زیرا] خدا شكست‏ناپذيرِ حكيم است [یعنی صاحب علمی که موجب می‌شود هرچیزی را بدون نقص و در عالی‌ترین تراز امکانی آن تحقق ببخشد (والله العالم)]» (فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْكُمُ الْبَيِّناتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ).

210. «آيا [منکران حق پس از اتمام حجت] جز این انتظار دارند كه خدا و فرشتگان در سايه‏هایی از ابر به سوى آن‌ها بيايند [تا باورشان شود؟! و حال آن‌که هم محال است و هم با وجود این همه دلائل روشن ضرورتی ندارد]» (هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ) «[اما این انتظارهای بی‌جا خیلی دیر است] و كار [اتمام حجت یا عذاب و یا هلاکت آن‌ها] پايان گرفته» (وَ قُضِيَ الْأَمْرُ) «و همه امور به سوى خدا باز گردانده می‌شود [و هیچ‌کس را جز او اختیاری نیست]» (وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 33

211. «از بنى اسرائيل [که همانند افراد فوق‌الذکر هستند] بپرس؛ چه نشانه‏هاى روشنى به آن‌ها داديم!» (سَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ كَمْ آتَيْناهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ) «و كسى كه نعمت [هدایت] خدا را پس از آن كه به او رسید، [به کفر] تبديل كند [و از آن سوء استفاده نمايد، بداند که] کیفر خدا شدید است [و خدا او را به شدت کیفر خواهد کرد]» (وَ مَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ).

212. مؤمنان و کافران در دنیا و آخرت

«زندگى دنيا براى كافران زينت داده شده است» (زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا) «و [بر همین اساس] افراد با ايمان را [که به دنیا عُلقه‌ای ندارند] به باد تمسخر مى‏گيرند» (وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا) «و اين در حالى است كه افراد با تقوا در قيامت از آن‌ها [در مقام و جایگاهی] برتر هستند»‏ (وَ الَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ) «و [برتری فراوان متقیان تعجب‌برانگیز نیست؛ زیرا در پاداش دادن صِرف اعمال انسان ملاک نیست و] خدا هر كس را بخواهد بى‏حساب روزى مى‏دهد» (وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ).

213. «[راه کافران و مؤمنان از اول جدا نبود بلکه] انسان‌ها [در آغاز] همه امت واحدى بودند» (كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً) «[ولی تعارض منافع و گسترش جوامع انسانی باعث بروز اختلاف و موجب نیازمندی به قوانین و مقررات شد]؛ پس خدا پيامبران را بشارت دهنده و انذار كننده برانگیخت» (فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ) «و با آن‌ها كتاب آسمانى را به حق نازل كرد تا در ميان مردم در آنچه اختلاف داشتند، داوری و حكومت كند» (وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ) «و [آرامش حاصل از داوری و حکومت کتاب آسمانی دیری نپایید و اختلاف کتاب‌ها را نیز در بر گرفت و عجیب این‌که علت اختلاف از خارج تحمیل نشد بلکه] خود كسانى كه كتاب آسمانى به آن‌ها داده شده بود، بعد از آن‌که دلایل روشن برایشان آمد، به خاطر [حسادت] و برتری‌جویی در آن اختلاف كردند» (وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ) «پس خدا به إذن و اراده خویش مؤمنان را در خصوص حقی که در باره آن اختلاف کرده بودند، هدایت نمود [و کافران را واگذاشت تا در اختلاف و گمراهی سردرگم بمانند]» (فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ) «و خدا هر كه را بخواهد [و لايق ببيند] به راه مستقيم هدايت مى‏كند» (وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ).

214. امتحان و نصرت الهی

«[ایمان باید با عمل همراه باشد:] آيا گمان کرده‌اید وارد بهشت مى‏شويد درحالی که هنوز مبتلا به داستان پیشینیان نشده‌اید؟!» (أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ) «[همان‌ها كه] گرفتار سختی‌ها و زيان‌ها شده و متزلزل و مضطرب گردیدند تا آن‌جا که پيامبر و افرادى كه با او ايمان آورده بودند، گفتند: پس يارى خدا كجاست؟» (مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ؟) «[خدا در باره چنین شرایطی می‌فرماید:] آگاه باشيد! بی‌تردید يارى خدا نزديك است» (أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ).

215. انفاق مال و جان

«از تو می‌پرسند چه چيز را انفاق كنند؟» (يَسْئَلُونَكَ ماذا يُنْفِقُونَ ؟) «بگو: [مهم این نیست که چه چیزی را انفاق می‌کنید بلکه مهم این است که در چه راهی انفاق کنید؛ از این رو بدانید] هر چیز خوبی كه انفاق مى‏كنيد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و واماندگان در راه است» (قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ) «و هر كار خير [یا انفاقی] که می‌کنید، خدا از آن آگاه است [و اجرتان از بین نخواهد رفت]» (وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 34

216. آيه گذشته عمدتاً در مورد انفاق اموال بود و در اين آيه سخن از انفاق جان‌ها در راه خداست. مى‏فرمايد: «جنگ [با دشمن] بر شما مقرر شده است در حالى كه از آن اكراه داريد» (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ)؛ «و [به طور کلی بدانید که] چه بسا از چيزى خوشتان نیاید، در حالى كه براى شما خوب و خير است» (وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ) «و [بر عکس] چه بسا چيزى را دوست دارید درحالی‌که براى شما بد و شرّ است» (وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ) «و خدا [مصلحت شما و عاقبت کار را] مى‏داند و شما نمى‏دانيد» (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).

217. جنگ در ماه‌های حرام

«از تو در باره جنگ كردن در ماه‌هاى حرام می‌پرسند [که آیا جایز است یا حرام؟]» (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ) «به آن‌ها بگو: جنگ در آن [ماه‌ها یعنی رجب، ذى القعده، ذى الحجه و محرم گناهی] بزرگ است» (قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ) «ولی [این حکم نباید موجب سوء استفاده دشمن شود؛ از این رو بدانید] مانع ایجاد کردن در راه خدا [به هر شکل که باشد] و [ناسپاسی و] كفر ورزيدن نسبت به او و هتك حرمت مسجد الحرام، و بیرون كردن اهلش از آن، نزد خدا از جنگ در ماه‌های حرام مهم‌تر است» (وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ) «و ايجاد فتنه [و منحرف کردن مردم از دين خدا و شرک و بت‌پرستی] از قتل هم بالاتر است» (وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ) «و مشرکان دائماً با شما مى‏جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان باز گردانند [و به کم‌تر قانع نیستند]» (وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا) بنابراين، محكم در برابر آن‌ها بايستيد، و به وسوسه‏هاى آن‌ها در زمينه ماه حرام و غير آن اعتنا نكنيد و بعد به مسلمانان در زمينه بازگشت از دين خدا هشدار جدى داده مى‏گويد: «[از این رو محکم در برابر آن‌ها بایستید و] از شما کسانی که مرتد شوند و از دينشان برگردند و در حال كفر بميرند، تمام اعمال خوبشان در دنيا و آخرت بر باد مى‏رود و آن‌ها اهل دوزخ‌اند و جاودانه در آن مى‏مانند» (وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَاُلائِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ اُلائِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ).

218. در برابر کسانی که مرتد شدند، «كسانى كه ايمان آوردند و كسانى كه هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودند، به رحمت خدا اميد دارند و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اُلائِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ).

آرى! اين گروه در پرتو اين سه كار بزرگ (ايمان، هجرت و جهاد) اگر مرتكب اشتباهاتى نيز بشوند ممكن است مشمول عنايات و مغفرت الهى گردند.

219. اولین حکم شراب و قمار

«[حکم شراب و قمار مانند حکم حجاب در چند مرحله و به تدریج نازل شد. در مرحله نخست فرمود:] از تو در باره شراب و قمار می‌پرسند» (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ) «بگو: در اين دو گناه بزرگ و منافعى [مانند سود حاصل از ساخت یا تجارت شراب و بردن مال دیگری در قمار یا ساخت و تجارت ابزار قمار] براى مردم است، ولى گناه آن‌ها از نفعشان بيشتر است» (قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما).

«و [نیز] از تو می‌پرسند: چه چيز انفاق كنند؟» (وَ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ ؟)

«بگو: [هرچیز می‌خواهید انفاق کنید ولی ] از مازاد نيازمندي‌هايتان باشد» (قُلِ الْعَفْوَ). ممکن است مراد از «عفو» بخشودن گناه و خطای دیگران باشد که در این صورت انفاق در مورد یک امر معنوی به کار رفته است.

«خدا آيات خود را چنين روشن بيان مى‏كند، امید که بینديشید» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 35

220. «[... بیندیشید] در [در باره مصالح و امور] دنيا و آخرت» (فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ).

« در باره [دخالت در امور مالی و زندگی با] يتيمان از تو می‌پرسند» (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى‏) «بگو: اصلاح كار آنان بهتر است [از ترک ورود به امور مالی آن‌ها]» (قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ) «و اگر زندگى خود را با آنان بياميزيد [مانعى ندارد] آن‌ها برادر شما هستند» (وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ)؛ «و [از این رو قرآن به مسلمانان گوشزد مى‏كند كه شانه خالى كردن از زير بار مسئوليّت سرپرستى يتيمان و آن‌ها را به حال خود واگذاردن، كار درستى نيست؛ بلکه باید با نیت اصلاحی و رعایت نفع آنان به تدبیر کار آنان پرداخت و البته] خدا مفسد را از مصلح مى‏شناسد» (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ) «و اگر خدا بخواهد بر شما سخت می‌گيرد و به زحمت می‌اندازد [و دستور می‌دهد در عین سرپرستی آن‌ها، اموالشان را به طور کامل از اموال خود جدا کنید، ولى خدا بر شما آسان گرفت]؛ چراکه خدا شكست‏ناپذيرِ حكيم است [یعنی صاحب علمی که موجب می‌شود هرچیزی را بدون نقص و در عالی‌ترین تراز امکانی آن تحقق ببخشد (والله العالم)]». (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ).

221. ازدواج با زنان مشرک

«[برخی در باره ازدواج با زنان مشرک و بت‌پرست پرسیدند، خدا در پاسخ فرمود:] با زنان مُشرك ازدواج نكنيد تا زمانی ‌که ايمان بیاورند» (وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ) «و [ایمان به قدری مهم است که] یک کنیز با ايمان از زن آزاد مشرک هر چند [زيبايى یا ثروتش] شما را به اعجاب آورد، بهتر است [زیرا در عاقبت‌بخیری مرد و تربیت فرزندان و بسیاری مسائل دیگر دخیل و مؤثر است]» (وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ).

«[از سوی دیگر] دختران خود را [نيز] به مردان مشرک ندهید تا زمانی‌که ايمان بیاورند و يك برده با ايمان از يك مرد آزاد مشرک بهتر است، هر چند [مال و موقعيت و زيبايى او] شما را به شگفتی وادارد» (وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ)؛ «[علت این حکم این است که] مشركان به سوى آتش دعوت مى‏كنند، در حالى كه خدا به توفیق خود [یا بدون این‌که کسی یا چیزی او را ناگزیر کرده باشد] به بهشت و آمرزش دعوت می‌کند [و این دعوت در رفتار و گفتار مرد و زن مؤمن جاری شده و تجلی می‌یابد]» (اُلائِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ) «و [خدا حکمت‌ برخی احکام و] آيات خود را براى مردم روشن مى‏کند؛ امید که توجه کرده و حقایق را دریابند.» (وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ).

222. نحوه تعامل با زنان حائض

«از تو در باره عادت زنانه می‌پرسند، بگو: چيز رنج‌آورى است» (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً) «[از این رو] از زنان حائض [از آمیزش] كناره‌گيرى کنید و به آن‌ها نزدیک نشوید [به جهت آمیزش] تا پاك شوند [و سپس غسل کنند]» (فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) «پس وقتی طهارت کسب کردند [غسل کردند]، از طريقى كه خدا به شما فرمان داده با آن‌ها آميزش كنيد كه خدا کسانی که بسیار توبه می‌کنند و نیز کسانی که طهارت کسب می‌کنند، را دوست دارد» (فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ). دقت شود:‌ مسئله جواز نزدیکی قبل از کسب طهارت بین فقها اختلافی است و دلیل آن اختلاف در فهم آنان از آیه است؛ از این رو مقلدان باید به مرجع تقلید خود رجوع کنند.

223. «[باید توجه داشت که حکمت آمیزش تولید مثل است؛ یعنی] همسران شما محل بذرافشانى شما هستند» (نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ) «پس هر زمان بخواهيد مى‏توانيد با آن‌ها آميزش کنید» (فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ) «و [با عمل صالح و آوردن فرزند و پرورش شایسته آنان، آثار نيكى] براى آخرت خود از پيش بفرستيد» (وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) «و از خدا بترسید [و نسبت به او خویشتن‌دار باشید و به دستورهایش عمل کنید و از ظلم بپرهیزید] و بدانيد او را ملاقات خواهيد كرد [و حساب و کتابتان به دادگاه عدل او کشیده خواهد شد]، و به مؤمنان بشارت ده [که در نتیجه اطاعت و تقوا نجات و رستگاری از آنِ آنان است]» وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ).

224. «خدا را [بی‌جهت] در معرض سوگندهاى خود قرار ندهيد که نيكى كنيد، و تقوا پيشه سازيد، و در ميان مردم اصلاح كنيد [و چنین کارهایی نیازی به سوگند ندارد و سوگند به خدا تنها برای موارد و اهداف مهم و حساس است]!» (وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ) «و [بدانيد] خدا شنوا و داناست [و به سوگندها و نیات شما اشراف کامل دارد]» (وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).

https://eitaa.com/jotting

784) ترجمه مزجی ساده و جدید قرآن/ 6 (بقره، ص 26-30)

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 26

170. تقليد كوركورانه از نياكان

«و [در خصوص مسئله تحریم] هنگامى كه به آن‌ها گفته شود: از آنچه خدا نازل كرده پيروى كنيد» (وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ) «مى‏گويند: خیر؛ بلکه ما از آنچه پدران و نياكان خود را بر آن يافتيم، پيروى مى‏كنيم» (قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا)؛ «[خدا در محکومیت چنین منطق سخیفی می‌فرماید:] آيا حتی اگر پدران آن‌ها چيزى نمى‏فهميدند و راه به جایی نمی‌بردند [باز از آن‌ها تقلید می‌کنند]؟!» (أَوَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ؟!)

171. «[اما به راستی چرا این‌ها حرف حسابی به گوششان نمی‌رود؟ در پاسخ می‌فرماید:] مثال [تو در دعوت چنین] افرادی که کافر شدند، همچون كسى است كه گوسفندان و حيوانات را [براى نجات از خطر] صدا مى‏زند، ولى آن‌ها جز سر و صدا چيزى را درك نمى‏كنند» (وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً)؛ «[آری، آن‌ها] كر و لال و نابينا هستند؛ از این رو چيزى نمی‌فهمند» (صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ).

172. طيّبات و خبائث

«[خدای متعال بار دیگر بر حلال و حرام پیش‌گفته و مبارزه با انحراف‌های ریشه‌ای تأکید کرده، می‌فرماید:] اى کسانی که ایمان آورده‌اید، از نعمت‌هاى پاكيزه كه به شما روزى داده‏ايم، بخوريد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ)، «و شكر خدا را به جای آوريد اگر تنها او را مى‏پرستيد» (وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ).

173. «[اما کدام غذاها حرام است؟ در پاسخ و متناسب با نیاز مخاطب به مصادیقی اشاره کرده، می‌فرماید:] جز این نیست که خدا [براى مصون ماندن شما از زيان‏هاى جسمى و روحى‏] گوشت مردار، خون، گوشت خوك، و گوشت هر حيوانى كه هنگام ذبح نام غير خدا [مانند نام بت‌ها] بر آن برده شود را بر شما حرام كرده است [و البته افزون بر حرمت، نجس نیز هستند.]» (إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ)؛ «اما كسى كه مجبور شود [براى نجات جان خويش از مرگ] از آن‌ها بخورد، به شرط اين كه [برای لذت بردن] بیش از اندازه نخورد و تا مجبور نشده تکرار نکند [اشکالی ندارد و]‌ گناهى بر او نيست [هرچند نجاست آن همچنان باقی است و باید بعد از خوردن دست و دهانش را تطهیر کند]» (فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ) «[و اگر کسی از حد رفع گرسنگی بیشتر خورده و یا بی‌جهت خوردن را تکرار کرده و واقعاً توبه کند] خدا بسیار آمرزنده و رحيم است» (إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).

174. باز هم کتمان حق!

«بی‌تردید كسانى كه آنچه را خدا از كتاب [آسمانی اهل کتاب در باره حلال و حرام] نازل كرده، پنهان می‌کنند و در برابر این پنهان کاری بهاى كمى به دست می‌آورند، [آنچه به دست آورده‌اند، در حقيقت آتش است] و آن‌ها جز آتش به شکم‌هایشان نمی‌ریزند»! (إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا اُلائِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ) «و [بدتر این‌که] خدا روز قيامت با آن‌ها سخن نمى‏گويد و [از گناه] پاكشان نمى‏كند و عذاب دردناكى خواهند داشت» (وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).

175. «آن‌ها كسانى هستند كه هدايت را با گمراهى و آمرزش را با عذاب مبادله كردند» (اُلائِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏ وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ) «[واقعاً] چه چیزی آنان را در برابر آتش‏ شکیبا [و جسور و راحت‌] کرده [که دست به چنین معامله‌هایی می‌زنند]؟!» (فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ).

176. «آن تهديدها و وعده‏هاى عذاب از این رو است كه خدا كتاب آسمانى را به حق نازل كرده [و همه باید پیرو آن باشند]» (ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ) «ولی کسانی که [از آن پیروی نکرده و] در آن اختلاف کردند، [از حق] فاصله دور و درازی دارند. » (وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 27

177. ريشه و اساس همه نيكي‌ها

در تفسير آيات تغيير قبله گذشت كه مخالفان اسلام از يك سو و تازه مسلمانان از سوى ديگر، چه سر و صدايى پيرامون تغيير قبله به راه انداختند. اين آيه روى سخن را به اين گروه‌ها كرده، مى‏فرماید: «کار خوب فقط اين نيست كه [برای نماز] صورت خود را به سوى شرق یا غرب كنيد [و در این خصوص وسواس به خرج دهید» (لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ) «بلكه کار خوب فعل کسانی است كه به خدا و روز قیامت و فرشتگان و كتاب‌هاى آسمانى و پيامبران ايمان‏ آورده‏» (وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ) «و مال خود را با همه علاقه‏اش به آن، به خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان، و کسانی که کمک مالی طلب می‌کنند و [نیز برای آزادگی] بردگان مى‏دهند» (وَ آتَى الْمالَ عَلى‏ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ) «و نماز را برپا مى‏دارند» (وَ أَقامَ الصَّلاةَ) «و زکات می‌پردازد» (وَ آتَى الزَّكاةَ) «و چون عهدی ببندند، عامل به آن‌اند» (وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا) «و در نداری و ضرر و هنگام جنگ صبر پیشه کننده [و شکیبا]یند» (وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ)؛ «[آری] اینان كسانى هستند كه [در دین‌داری] راست گفته و [به حق] پرهيزكارند» (اُلائِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ اُلائِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ).

178. قصاص مايه حيات!

از اين آيه به بعد سخن از برخی احکام مهم اسلام در میان است. می‌فرماید: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، در مورد کشته‌شدگان [حکم] قصاص قرار داده شده است» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى‏) «[به این شکل که] آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده، و زن در برابر زن [قصاص می‌شود]» (الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى‏ بِالْأُنْثى‏) «[البته قصاص را می‌توان بخشود یا تبدیل کرد] پس اگر برای مرتکب قتل از سوی برادر دينى خود [ولی دم]‌ بخشودگی رخ داد [و حكم قصاص با رضايت طرفين به دیه و پرداخت مالی تبديل شد] ولی دم بايد به شکل پسندیده‌ای [متناسب با وضع مالی قاتل] پیگیر دریافت باشد و مرتکب قتل نیز در پرداختن مال تعیین شده بی‌جهت كوتاهى و مسامحه نكند.» (فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْ‏ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ).

«این [تبدیل قصاص به پرداخت مال] تخفيف و رحمتى از جانب پروردگارتان است؛ پس هر کس بعد از آن از حد خود تجاوز كند [و توافق آن‌جام شده را بر هم بزند] عذاب دردناكى خواهد داشت» (ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ).

179. «[و بدانید] اى اهل فکر و خرد که "قصاص" براى شما زندگی‌آفرین است [و از قتل‌های بعدی پیشگیری می‌کند]؛ باشد كه تقوا پيشه كنيد [و مانند دوران جاهلیت در تلافی کردن زیاده‌روی نکنید.]» (وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).

180. وصيّت‌هاى شايسته

سخن از قتل و قصاص و خون‌بها بود. در این آیه و دو آیه بعد به برخی احکام وصایای مالی اشاره رفته است. می‌فرماید: «لازم است وقتی کسی از شما در آستانه مرگ قرار می‌گیرد» (كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ) «اگر مال [به دردخوری] از خود بر جاى می‌گذارد، به شکل شايسته [با رعایت عدالت و انصاف و حداکثر در یک سوم مال] براى پدر و مادر و نزديكان وصيت كند [و دو سوم باقیمانده طبق قانون ارث تقسیم می‌شود]» (إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ) «اين حقى است بر ذمّه پرهيزكاران» (حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ).

181. همان‌طور که وصیت کردن بر وصیت کننده لازم است، عمل به وصیت نیز بر ورثه واجب است؛ «پس كسانى كه وصيت را بعد از شنيدنش تغيير دهند، گناهش بر عهده همان افرادی است كه آن را تغيير مى‏دهند [و ورثه دیگر که دخالتی در تغییر وصیت ندارند، از گناه پاک‌اند]» (فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ) «[و بدانند که] خدا همواره شنوا و داناست [و کوچک‌ترین توطئه‌ها و تغییرها را هم می‌شنود و هم می‌بیند!]» (إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 28

182. «[تغییر وصیت ممنوع است، لیکن] اگر کسی از انحراف یا گناهی در وصیت وصيت كننده [در راستای تضییع حقوق ورثه یا بعضی از آن‌ها] بترسد و آن را اصلاح كند [تا بین ورثه دعوا نشود و حقی ضایع نگردد]» (فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ) «گناهى بر او نيست [و مشمول قانون تبديل وصيت نمى‌شود و] بی‌تردید خدا بسیار آمرزنده و همواره مهربان است» (فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).

183. روزه سر چشمه تقوا

در ادامه بیان برخی احکام اسلامی، در اينجا به حکم مهم دیگری پرداخته و می‌فرماید: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، روزه بر شما واجب شده، همان گونه كه بر امت‌های پیشین واجب شده بود» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ) «تا شايد [به برکت روزه‌گرفتن] پرهيزكار شويد» (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).

184. «[زمان روزه‌داری طولانی نیست، بلکه] روزهایی مشخص است [که در آیه بعد بیان می‌شود.]» (أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ) «[در آن روزها] اگر کسی بیمار یا در سفر باشد، [آن روزهایی که بیمار یا سفر بوده، روزه نگیرد و] روزهای دیگری را [جایگزین کند] (فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ) و اگر روزه‌ گرفتن بر کسی طاقت‌فرسا [و به شکل غیر متعارفی مشقت‌بار] باشد، [می‌تواند روزه نگیرد و به جای هر روز] به نیازمند غذا [به عنوان کفّاره] بدهد» (وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِينٍ) «و اگر کسی بر کفّاره‌اش خیری [از غذا یا غیر آن] بیفزاید، برای او بهتر است» (فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ) «و روزه گرفتن [با همه سختی‌هایش] اگر بدانید [چه ثواب و خواصی دارد، خواهید دانست که] برای شما بهتر است» (وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).

185. «[زمان روزه‌داری] ماه رمضان است» (شَهْرُ رَمَضانَ) «همان ماهى كه قرآن در آن نازل شد» (الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ) «درحالی كه مايه هدايت مردم، و داراى دلایل روشن از هدايت، و مایه جدایی [حق و باطل] است» (هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ) «پس کسی كه ماه رمضان را درک کند، باید روزه بگیرد و هر کس مریض یا در سفر باشد، روزهایی ديگر را [جایگزین کند]» (فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَرِيضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ) «[و این تخفیف و قضای روزهای فوت شده از این جهت است که]‌ خدا آسانی [امور] شما را مى‏خواهد نه دشواری و مشقّت شما را» (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ) «و این كه تعداد روزهایی را که باید روزه‌ می‌گرفتید، كامل كنيد» (وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ) «و [با روزه گرفتن کامل] خدا را به خاطر اين كه شما را هدايت كرده، بزرگ بشماريد، و امید که [نعمت‌های او را] سپاس‌گزاری کنید» (وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).

186. از رگ گردن نزدیک‌تر!

«هنگامى كه بندگانم از تو در باره من بپرسند [که نزدیک‌ام تا آهسته مناجات کنند یا دورم که ندا دهند، بگو:] به یقین من نزديك‌ام» (وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ) «[و] دعاى دعا كننده را هنگامى كه مرا مى‏خواند، اجابت مى‏كنم» (أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ) «پس [آن‌ها هم باید] دعوت مرا بپذيرند» (فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي) «و به من ايمان آورند» (وَ لْيُؤْمِنُوا بِي)؛ «[که در این صورت] امید است که [به رشد و تعالی] راه‌یابند» (لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 29

187. تخفیف در احکام ماه رمضان

«در شبهاى‏ ماه رمضان آميزش با همسرانتان براى شما حلال شده است [و حکم حرمت نسخ شد]» (أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِكُمْ)؛ «[زیرا] زنان لباس شما هستند و شما لباس آنها» (هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ). لباس در این‌جا کنایه از شدّت اتصال و پیوستگی، احساس، و تعابیری مانند این‌هاست؛ چنان که در آیه 112 سوره نحل با فعل «اذاقوا» به کار رفته است: «فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ».

«[تغییر حکم به این دلیل بود که] خدا مى‏دانست شما به خويشتن خيانت مى‏كرديد [و اين عمل را كه ممنوع بود بعضا آن‌جام مى‏داديد]، پس [برای این‌که بیشتر به گناه آلوده نشوید، خدا با رحمت خود] بر شما بازگشت [و بر شما آسان گرفت] و از شما درگذشت» (عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفا عَنْكُمْ) «اكنون [آزاد هستید] كه با آن‌ها آميزش كنيد، و آنچه را خدا بر شما مقرر داشته [از پاکدامنی، فرزند، آرامش و ...‏] طلب نماييد» (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) «و [مجاز هستید که] بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد [صبح] از رشته سياه [شب] براى شما آشكار گردد» (وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ) «سپس روزه را تا شب به پایان ببرید» (ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ) «و [اما این تخفیف استثنایی دارد و آن این است که] هنگامی كه در مساجد در اعتكاف هستيد، با زنان آميزش نكنيد» (وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ‏ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ)؛ «اين‌ها [خط قرمزها و] حدود الهى است؛ پس به آن نزديك نشويد!» (تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها). «[آرى!] خدا اين‌چنين آيات خود را براى مردم روشن مى‏سازد؛ امید که پرهیزگار شوید.» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ).

188. «اموال يكديگر را در ميان خود به باطل و ناحق نخوريد» (وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ) «و [افزون بر آن، به عنوان رشوه] به حاکمان و قاضیان [فاسد نیز] ندهيد تا [با کمک آن‌ها] بخشی از اموال مردم را به ناحق تصاحب کنید، در حالى كه مى‏دانيد [رشوه و خوردن مال دیگران حرام است]» (وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ).

189. فواید هلال ماه

«در باره هلال‌هاى ماه از تو سؤال مى‏كنند» (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ) «بگو: اين‌ها [وسیله تعیین] اوقات [زندگی] مردم و [تعیین زمان عبادات و نیز مراسم] حجّ است» (قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ)،

در ادامه و به تناسب سخنى كه از حجّ و تعيين موسم با هلال ماه به میان آمد، به يك رسم خرافى جاهليت در مورد حجّ اشاره کرده، مى‏فرمايد: «كار نيك آن نيست كه [در مراسم حج و بر اساس یک خرافه جاهلی به جای در ورودی اصلی خانه] از در پشتی خانه‏ها وارد شويد، بلكه نيكى [روش و منشِ‏] کسی است كه تقوا پيشه كند، و [خرافه را ترک کرده و] از در خانه‏ها وارد شويد و از خدا بترسید [و نسبت به او خویشتن‌دار باشید]؛ امید که رستگار شويد» (وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى‏ وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ).

190. اولین دستور جنگ با جنگ‌افروزان

«و با كسانى كه با شما مى‏جنگند، در راه خدا پيكار كنيد» (وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ) «و[هنگام جنگ از حدود الهى‏] تجاوز نكنيد» (وَ لا تَعْتَدُوا)؛ «[زیرا] خدا تجاوزكاران را دوست نمى‏دارد» (إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 30

191. «و آن‌ها را [ كه با شما می‌جنگند] هر كجا یافتید، به قتل برسانيد و از آن‌جا [مکه] كه شما را بيرون کردند [مقابله به مثل کرده و] بیرونشان كنيد» (وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ) «و [بدانید] فتنه [آنان علیه شما] از قتل [و جنگ با شما] بدتر است [و آثار مخرّب بیشتری دارد]» (وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ) «و [مسلمانان باید حرمت مسجد الحرام را حفظ کنند؛ از این رو] با آن‌ها [مشركان] نزد مسجد الحرام پيكار نكنيد، مگر آن كه در آن‌جا با شما بجنگند [و حرمت را حفظ نکنند]» (وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ) «پس اگر با شما جنگیدند، بکشیدشان، که این سزای كافران است» (فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ).

192. «ولی اگر از جنگ خوددارى کردند، [به جنگ ادامه ندهید و اگر ایمان نیز آوردند، بدانند که] همانا خدا بسیار آمرزنده و همواره مهربان است‌» (فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).

193. «[اما در خصوص فتنه، باید] با آن‌ها بجنگید تا فتنه باقی نماند» (وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ) «و [با از بین رفتن فتنه] دين مخصوص خدا باشد [و شرک از بین برود]» (وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ) «ولی اگر [از فتنه و شیطنت علیه شما] دست کشیدند، [به دشمنی با آنان ادامه ندهید و به طور کلی دشمنی و] تعدى جز بر ستمكاران روا نيست» (فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ).

194. «ماه حرام در برابر ماه حرام است [در ماه ذو القعده سال ششم که مشرکان نگذاشتند وارد مکه شوید و عمره به جای آورید، در سال هفتم در همان ماه توفیق شد و این به جای آن، و یا اگر در یکی از ماه‌های حرام (ذى القعده و ذى الحجه و محرم و رجب) - که جنگ جایز نیست- با شما جنگیدند، بر شما نیز جایز است با آن‌ها بجنگید]» (الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ) «و همه حرمت‌‌دارها [نیز] قصاص دارند [یعنی اگر حرمت شکستند، شما نیز از باب قصاص می‌توانید حرمت را حفظ نکنید، و یا: چنان که اشاره شد، ورود در سال هفتم قصاصی برای منع از ورود در سال ششم است]» (وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ)، «پس هر كس به شما ستم كند، به مانند آن بر او تعدّی كنيد ولى از خدا بترسید [و نسبت به او خویشتن‌دار باشید و زياده روى نكنيد] و بدانيد خدا با پرهيزكاران است» (فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ).

195. اين آيه تكميلى بر آيات جهاد است؛ زيرا جهاد همان گونه كه به جنگجویان با اخلاص و كار آزموده نيازمند است، به اموال و ابزار جنگ نيز نیازمند است؛ از این رو می‌فرماید: «در راه خدا انفاق كنيد و [با ترک انفاق] خود را به دست خود به هلاكت نيفكنيد» (وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ) «و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست مى‏دارد» (وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ).

196. بخشی از مناسک حجّ

«[نیت اخلاص در مناسب حج:] حجّ و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد» (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ) «پس اگر از ادامه ممنوع شديد [و به دلیل مانعی بعد از احرام نتوانستید آن را کامل کنید] آنچه از قربانى فراهم شود [از شتر یا گاو و یاگوسفند قربانی کنید و از احرام خارج شوید]» (فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ)، «[البته فوری تقصیر نکنید و] سر خود را نتراشيد تا قربانى به محلش [در قربانگاه] برسد [و در آن‌جا ذبح شود و پس از آن تقصیر کنید.]» (وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ).

«[حال] اگر كسى بيمار بود و يا ناراحتى در سر داشت [و ناگزیر بود سر خود را قبل از موقع بتراشد] بايد کفاره‌ای از قبيل روزه يا صدقه يا قربانی بدهد» (فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ) «و اگر [از بيمارى و دشمن] در امان بوديد، و عمره تمتّع آن‌جام داده و وارد مناسک حج شدید، هر قربانی که می‌توانید [ذبح کنید]» (فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ) «و اگر كسى [برای ذبح قربانی] نیافت [یا نتوانست تهیه کند]، بايد [در عوض آن]‌ سه روز در ايام حجّ، و هفت روز پس از بازگشت روزه بگیرد [که] اين ده روز كامل [در عوض آن] است» (فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ).

«اين مناسک حجّ تمتع براى كسى است كه [خود و] خانواده‌اش [اهل مکه و ساکن در جوار]‌ مسجد الحرام نباشد [و اهل مکه احکام خاصی دارند]» (ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ) «و از خدا بترسید [و نسبت به او خویشتن‌دار باشید] و بدانيد کیفر خدا شديد است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ).

https://eitaa.com/jotting

http://javahery.blogfa.com/

783) ترجمه مزجی ساده و جدید قرآن/ 5 (بقره، ص 21-25)

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 21

135. باز هم ادعای باطل!

«اهل کتاب گفتند: یا یهودی باشید یا مسیحی تا هدایت شوید» (وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ تَهْتَدُوا) «بگو [ادیان تحریف شده و منسوخ هرگز موجب هدایت نیستند] «بلكه از آيين حق‌گرای ابراهيم پیروی کنید [تا هدايت شويد؛ ابراهیم از ابتدا نیز خداپرست بود و هرگز لکه ننگ شرک بر پیشانی او ننشست] و او [هیچ‌گاه] از مشركان نبود» (قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)؛

136. شما مسلمانان نیز به آن‌ها «بگوييد: به خدا و به آنچه از جانب او بر ما نازل شده، ايمان آورده‏ايم و [نیز] به آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديد و همچنين به آنچه به موسى و عيسى و پيامبران ديگر از جانب پروردگارشان داده شده، [به همه این‌ها] ايمان داريم» (قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى‏ وَ عِيسى‏ وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ)؛ «ما در برابر خدا تسلیم هستیم [و به پیامبران ایمان داریم] و [از جهت ایمان آوردن] هيچ فرقى ميان آن‌ها نمى‏گذاريم» (لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ).

137. این مسیر صحیح است و «اگر آن‌ها [نیز] همین گونه كه شما ايمان آورده‏ايد، ايمان بياورند هدايت يافته‏اند» (فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا) «و اگر روی برتابند و ایمان نیاورند، خطشان [از شما] جداست!» (وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِي شِقاقٍ) «و [بدان که اعراضشان ضرری نمی‌رساند] و خدا به زودی شرشان را از سرت کم می‌کند و او همواره شنوا و داناست [و بر تحرّکاتشان اشراف کامل دارد.]» (فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ).

138. رنگ فقط رنگ خدا!

«[ای پیامبر به اهل کتاب بگو: به جای غسل تعمید در آب رنگین که به خیالتان مایه پاکی است، با پیروی از اسلام و دین حنیف و حق‌گرا به] رنگ خدا [درآیید]»‏ (صِبْغَةَ اللَّهِ) «و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟! و ما [تنها به رنگ خدا درمی‌آییم و] تنها بنده و پرستش کننده اوییم» (وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ).

139. نژادپرستی ممنوع!

«بگو: آیا در باره خدا با ما بِگومگو و بحث و جدل می‌کنید [که چرا پیامبر موعود را از بین عرب‌ها برگزیده و از اقوام یهود نیست] در حالی که او پروردگار ما و شماست؟! [و هرطور صلاح بداند عمل می‌کند و ما باید مطیع محض باشیم؟!]» (قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِي اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ؟!) «و اعمال ما برای ما و اعمال شما برای شماست [و با پیروی از پیامبر برگزیده شده از میان عرب، کیان خود را از دست نمی‌دهید و ذلیل نمی‌شوید]) (وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ) «و [بدانید که] ما مخلص درگاه اوییم [و به واسطه این که پیامبر از ماست، ذرّه‌ای در بند منیّت و نژادپرستی و برتری‌جویی نیستیم]» (وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ).

140. «[از این‌ها گذشته، ادعای شما از اساس باطل است؛ زیرا پیامبران سابق بر دین حنیف بوده‌اند.] نکند مى‏گوييد: ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط همگى يهودى يا نصرانى بوده‏اند؟!» (أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏) «به آن‌ها بگو: شما بهتر مى‏دانيد يا خدا؟! [خدا آن‌ها را پیرو دین حنیف می‌داند نه ادیان تحریف شده یهود و نصارا، با این وصف شما چه می‌گویید؟!!]» (قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ) «[هرچند شما هم کم و بیش می‌دانید ولی پنهان می‌کنید!!] و چه كسى ستمكارتر از كسى است كه شهادت الهى را كه نزد او است، كتمان كند»؟ (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ؟) «و البته خدا از آنچه می‌کنید غافل نیست [و همه چیز را می‌داند و به شکل مقتضی با شما برخورد خواهد کرد]» (وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ).

141. «[اصلاً‌ چه سود که در باره گذشتگان جدال کنید که از یهود بوده‌اند یا نصارا؟] «آنها گروهى بودند كه در گذشتند [و پرونده اعمالشان با هر دین و آیینی که داشته‌اند، بسته شد] و هرچه [خوبی یا بدی که] به دست آوردند، از آنِ خودشان است» (تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ) «و [شما نیز مسؤول اعمال خويش هستيد] و هرچه به دست آورید، برای خودتان است و در برابر اعمال [و آیین] آن‌ها [وظیفه‌ای ندارید و] بازخواست نمی‌شوید» (وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 22

آغاز جزء دوم قرآن مجيد

ادامه سوره بقره‏

142. ماجراى تغيير قبيله

مسلمان‌ها در مکه و مدتی در مدینه به سوی بیت المقدس که در اصل قبله یهود بود، نماز می‌خواندند؛ زیرا تا آن زمان قبله محل نگهداری بت‌ها بود. یهودیان می‌گفتند: مسلمان‌ها از خود استقلالی ندارند و به سوی قبله ما نماز می‌خوانند، و این را دلیل حقانیّت آیین خود می‌دانستند، و این بود تا این‌که قبله مسلمانان به مکه تغییر کرد و به این ترتیب بهانه یادشده از دست آن‌ها گرفته شد. خدای متعال در این باره می‌فرماید: «به زودی سبک‌مغزان می‌گویند: چه چیزی مسلمانان از قبله‌ای که داشتند [بیت المقدس] تغییر جهت داد؟» (سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها؟) «بگو: شرق و غرب عالم از آن خداست [و او هرجا را صلاح بداند، قبله قرار می‌دهد و] هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مى‏كند» (قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ).

143. امّت وسط

«همان گونه [كه برای شما قبله مستقل قرار دادیم و زبان یهود را کوتاه کردیم] شما را نيز يك امت ميانه [بین افراط و تفریط] قرار داديم [که نه گرفتار باورهای افراطی دیگران هستید و نه گرفتار باورهای تفریطی آن‌ها]» (وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً) «تا شما بر مردم و پیامبر اسلام بر شما گواه [و الگو] باشد» (لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً).

«و ما آن قبله‏اى را كه قبلا بر آن بودى [بيت المقدس] تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از رسولخدا پيروى مى‏كنند از آن‌ها كه به جاهليت باز مى‏گردند [و از تغییر قبله تبعیت نمی‌کنند و چون و چرا دارند]، باز شناخته شوند» (وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَيْهِ) «هرچند اين كار جز براى كسانى كه خدا هدايتشان كرده، دشوار بود [مثلاً یهودیانی که مسلمان شده بودند و تا آن روز به سوی قبله خود نماز می‌خواندند، آیا آن قدر تسلیم بودند که بعد از آن به قبله‌ دیگری، یعنی کعبه، نماز گذارند یا به دین یهود باز می‌گردند؟]» (وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ) «و [با تغییر قبله عبادتی ضایع نمی‌شود و] خدا این گونه نیست که ايمان شما را ضايع ‏گرداند؛ زيرا خدا نسبت به همه مردم رئوف و مهربان است» (وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ).

144. «[تو که از دست طعن یهود در مورد قبله دغدغه داری و منظر اتفاق جدیدی هستی و به سوی آسمان چشم داری، بدان که] ما گردانیدن رویت را در [جهات مختلف] آسمان می‌بینیم» (قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ) «از این رو تو را به سوى قبله‏اى كه از آن راضى هستی، برمى‏گردانيم» (فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها) «پس صورت خود را به سوى مسجد الحرام بگردان» (فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ) «و [نه تنها در مدینه که] هر کجا باشيد، روى خود را به سوى مسجد الحرام بازگردانید» (وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ) «و [تغییر قبله از نشانه‌های یادشده در کتب آسمانی پیشین است؛ از ای رو] کسانی که کتاب آسمانی به آن‌ها داده شده، به یقین می‌دانند که تغییر قبله امری حق و الهی است» (وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ) «و [از ای رو باید مراقب رفتارشان باشند و حقایق را کتمان نکنند که] خدا از آنچه می‌کنید، غافل نيست!» (وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ).

145. چالشی بزرگ با اهل کتاب

«[تا وقتی به سوی بیت المقدس نماز می‌خواندی، اهل کتاب به همراهی با تو نزدیک‌تر بودند ولی وقتی قبله‌ات به سوی کعبه تغییر کرد، آن‌ها با تو همراهی نمی‌کنند.] قسم که اگر براى اهل كتاب هر گونه نشانه و دليلى بياورى، از قبله تو پيروى نخواهند كرد» (وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَكَ) و [البته] تو نيز تابع قبله آن‌ها نخواهی بود» (وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ) «و [آن قدر تعصب دارند که حتی یهود و نصارا نیز] هيچ‌يك پیرو قبله ديگرى نخواهد بود» (وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ) «و اگر با وجود آگاهی‌ات تسليم هوس‌هاى آنان شوى، بی‌تردید از ستمگران خواهى بود» (وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 23

146. «[چالش فوق و مانند آن درحالی است که] اهل كتاب پيامبر اسلام را [بر اساس اوصافی که در تورات و انجیل برای او آمده] همچون فرزندان خود مى‏شناسند» (الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ) «و [البته] گروهى از آنان حق را درحالی که می‌دانند، كتمان می‌كنند» (وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ).

147. «[آری، تغییر قبله یا به طور کلی احکام اسلام] حقى است از جانب پروردگار؛ پس هرگز از ترديد كنندگان نباش!» (الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ).

148. «[و اساساً] هر گروه و طايفه‏اى قبله‏اى دارد كه خدا آن را تعيين كرده است» (وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها) «[بنابراین به جای چانه‌زنی در باره قبله] در اعمال خير بر يكديگر سبقت جوييد» (فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ) «[و بدانید] هر جا باشيد خدا همه شما را حاضر خواهد كرد [و اعمال نیک و بد شما را حسابرسی خواهد کرد]» (أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً) «[و در این مطلب تردید نکنید که] خدا بر هر كارى تواناست» (إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ).

149. «از هر جا [برای سفر] خارج شدى [برای نماز] به سمت مسجد الحرام رو كن» (وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ) «و اين حکم دستور حقى است از جانب پروردگارت» (وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ) «و خدا هرگز از آنچه آن‌جام مى‏دهيد، غافل نيست [پس مبادا تخلفی صورت پذیرد!]» (وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ).

150. «[آری] از هر جا [برای سفر] خارج شدى [برای نماز] به سمت مسجد الحرام رو كن» (وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ) «و [شما مسلمانان، همانند او] هر کجا هستید [برای نماز] به سوى آن رو كنيد» (وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ) «[و بدانید که] تغيير قبله بدان جهت صورت گرفت كه مردم حجتى علیه شما نداشته باشند» (لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ).

اگر تغيير قبله صورت نمى‏گرفت: از يكسو زبان يهود به روى مسلمانان باز مى‏شد که ما در كتب خود خوانده‏ايم پيامبر موعود به سوى دو قبله نماز مى‏خواند و اين نشانه در محمد- صلّى اللّه عليه و اله- وجود ندارد، و از سوى ديگر مشركان ايراد مى‏گرفتند كه او مدعى است براى احيای آيين ابراهيم آمده، پس چرا كعبه را- که قبله و ساخته ابراهيم است- فراموش کرده است؟، اما حكم تغيير قبله زبان هر دو گروه را بست «مگر افرادی [لجوج] از آن‌ها كه ستم كرده‏اند» (إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ) «ولی از این‌ها نترسيد بلکه از من بترسيد [زیرا قدرت به طور مطلق در اختیار من است]» (فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي)، «و [نیز بدانید حکمت دیگر تغییر قبله این بود که] نعمت خود را بر شما تمام كنم» (وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ) «و امید که هدایت شوید!» (وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ).

151. تکمیل نعمت و هدایت درست «مانند این كه رسولى در ميان شما از خودتان فرستاديم» (كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ) «که آيات ما را بر شما مى‏خواند» (يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا) «و شما را [از انواع آلودگی‌] پاک می‌کند [و بر كمالات شما مى‏افزايد]» (وَ يُزَكِّيكُمْ) «و كتاب و حكمت [یعنی علم متقنی که مانع ضرر می‌شود (والله العالم)] به شما مى‏آموزد» (وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ) «و آنچه را نمی‌توانستید فراگیرید، به شما بیاموزد» (وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ).

152. اين آيه به مردم اعلام مى‏كند كه جا دارد شكر اين نعمتهاى بزرگ را بجا آورند و با بهره‏گيرى صحيح از اين نعمت‌ها، حق شكر او را ادا كنند، مى‏فرمايد: «[پس به پاس این نعمت‌‌ها] مرا ياد كنيد [که در این صورت] شما را ياد كنم و شكر مرا به جا آوريد و كفران نعمت و ناسپاسی نكنيد» (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ).

153. استقامت و توجّه به خدا

در آيات گذشته سخن از تعليم و تربيت و ذكر و شكر بود و در اين آيه سخن از صبر و پايدارى است كه بدون آن، مفاهيم گذشته هرگز تحقق نخواهد يافت؛ از این رو می‌فرماید: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از صبر و نماز كمك بگيريد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ) «[که در این صورت پیروزی با شماست؛ زیرا] خدا یقیناً با صابران است» (إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 24

154. حیات برزخی شهدا

«[برخی شهدای بدر را مرده خطاب می‌کردند، خطاب آمد:] به آن‌ها كه در راه خدا كشته مى‏شوند، "مرده" نگوييد» (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ) «بلكه زنده‌اند ولی شما [کیفیت ماورایی حیات آن‌ها را] درك نمى‏كنيد!» (بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ).

155. آزمایش‌های الهی

«و بی‌تردید شما را با مقداری از ترس و گرسنگى و زيان مالى و جانى و كمبود محصولات آزمايش مى‏كنيم» (وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ) «و بشارت ده صبرکنندگان را [که صبر شرط عبور از این آزمایش‌هاست.]» (وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ).

156. اما صابران چه کسانی هستند؟ « كسانى كه هرگاه مصيبتى به آن‌ها برسد، مى‏گويند: ما از آن خداییم و به سوى او باز مى‏گرديم [و این معنا رمز صبوری و آرامش آن‌هاست]» (الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ).

157. مقام صابران به قدری بزرگ است که می‌فرماید: «آن‌ها مشمول درود و [الطاف و] رحمتی از جانب پروردگارشان هستند» (اُلائِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ‏ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ) «و [اين الطاف و رحمتها آن‌ها را نيرو مى‏بخشد كه در اين راه پر خوف و خطر گرفتار اشتباه و انحراف نشوند؛ از این رو آن‌ها] همان هدايت يافتگان‌اند» (وَ اُلائِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ).

158. سعی بین صفا و مروه

«بی‌تردید صفا و مروه از شعائر و نشانه‏هاى خداست [هرچند در دوره‌ای مشرکان بین آن دو رفت و آمد (سعی) می‌کردند]» (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ) «پس كسى كه حجّ خانه خدا يا عمره به جای آورد، گناهى بر او نيست [و باید] بین اين دو طواف كند [زیرا این عمل نه تقلید از مشرکان به شمار می‌رود و نه به خاطر بت‌هایی که روی صفا و مروه قرار داده بودند، احترام به آن‌ها حساب می‌شود]» (فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما) «و هر کس كار نيكی [مانند طواف و سعی مستحبی] آن‌جام دهد، خدا شاكر [و پاداش دهنده] و همواره آگاه است [و اعمال نیک مورد غفلت قرار نمی‌گیرند]» (وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ).

159. کتمان حق

«كسانى كه دلیل‌های روشن و [وسائل] هدايت را كه نازل كرده‏ايم، بعد از بيان آن براى مردم در كتاب آسمانى [تورات و انجیل]، كتمان مى‏كنند خدا آن‌‌ها را لعنت مى‏كند [و از رحمت خود دور می‌سازد] و [افزون بر خدا] همه لعنت كنندگان نيز آن‌ها را لعن مى‏كنند» (إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ اُلائِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ).

160. «مگر آن‌ها كه توبه كنند و [خطاهای خود را] جبران و اصلاح نمایند، و [حقايقى را كه پنهان كرده بودند] براى مردم آشكار سازند» (إِلَّا الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا) «پس من [نیز] آنان را بخشوده [و مشمول رحمت خود قرار می‌دهم] و من بسیار توبه‌پذیر و همواره [نسبت به مؤمنان] مهربانم» (فَاُلائِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ).

161. «[و افزون بر کتمان‌ کنندگان] بی‌تردید کسانی که کافر شدند و به حال کفر مردند» (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ) «لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آن‌هاست» (اُلائِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ).

162. «آن‌ها در اين لعنت [و عذاب دوزخ حاصل از آن] جاودانه‌اند [و این درحالی است که] نه عذاب آن‌ها تخفیف می‌یابد و نه مهلت [و فرصت جدیدی] به آن‌ها داده می‌شود» (خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ).

163. و از آن‌جا كه اصل توحيد به همه اين بدبختي‌ها پايان مى‏دهد، می‌فرماید: «و معبود شما خدای يگانه است» (وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ)؛ «هيچ خدایی جز او نيست» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ) «[و او] بخشنده مهربان است» (الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 25

164. برهان نظم

«در آفرينش آسمان و زمين و آمد و شد شب و روز،» (إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ) «و كشتي‌هايى كه در درياها [با حمل انسان و كالا] برای خدمت به مردم در حركت‌اند،» (وَ الْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ) «و آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده و به وسيله آن، زمين‌ مرده را زنده و انواع جنبندگان را در آن پراکنده است،» (وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ) «و حركت دادن و گرداندن بادها و ابرهايى كه در ميان آسمان و زمين نگه‌داشته شده [و معلق]اند،» (وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ) «[همه اين‌ها] نشانه‏هایی است [بر وجود خدای واحد قادر متعال] براى مردمى كه مى‏انديشند» (لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ).

165. بيزارى پيشوايان كفر از پيروان خود

در مقابل کسانی که به خدا و توحید الهی ایمان دارند، «برخی از مردم معبودهايى غير خدا براى خود انتخاب مى‏كنند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً) «[که افزون بر پرستش آن‌ها] همانند دوست‌ داشتن خدا آن‌ها را دوست می‌دارند [و به آن‌ها عشق می‌ورزند]» (يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ) «اما كسانى كه به خدا ايمان آورده‏اند، دوستی‌ [و عشق]شان نسبت به خدا از آن‌ها شدیدتر است [زیرا عشق اینان واقعی و برخاسته از عقل و معرفت است و عشق کافران برخاسته از جهل و فریب و خيال]» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ) «و اگر کسانی که با شرک [به خود] ظلم کردند، عذاب الهى را می‌دیدند، [می‌فهمیدند که] تمام قدرت از آنِ‌ خداست و عذاب خدا سخت است [به شدت از کرده خود پشیمان می‌شدند]» (وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذابِ).

166. «در آن هنگام [که شرایط را بسیار ناگوار می‌بینند، ناگزیر همه تقصیرها را به گردن معبودهای دروغین خود و سران شرک می‌اندازند، ولی] رهبران گمراه آن‌ها از پیروانشان بیزاری می‌جویند» (إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا) «و در آن هنگام [است که همگی] عذاب الهى را مى‏بينند و دستشان از همه جا كوتاه مى‏شود» (وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ).

167. «و پیروان [درمانده که بیزاری رهبرانشان از آن‌ها را می‌بینند نیز با حسرت] می‌گویند: اگر بار ديگر برای ما بازگشتی به دنیا باشد، از آن‌ها بیزاری می‌جویم همان گونه كه آن‌ها [امروز] از ما بیزاری جستند!» (وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا) «[اما حسرت را چه سود! که] خدا اين چنين اعمالشان را درحالی که مايه حسرتشان است، نشانشان می‌هد» (كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ) «و [البته] آن‌ها هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد» (وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ).

168. گام‌هاى شيطان

«[از جمله آثار گمراهی و شرک، تحریم حلال‌های خدا بر خویشتن و اعتقاد به حرمت است؛ چنان که برخی منحرفان چنین کردند؛ از این رو خدا می‌فرماید:] اى مردم! از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است، بخوريد» (يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّباً) «و از گام‌هاى شيطان پيروى نكنيد که او دشمن آشكار شماست» (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ).

169. «[چراکه] او شما را تنها به بدی و زشتی دستور مى‏دهد» (إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ) «و [به آن‌جا می‌کشاند که] چيزى را كه نمى‏دانيد [به عنوان حلال و حرام]، به خدا نسبت دهيد» (وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ).

https://eitaa.com/jotting

http://javahery.blogfa.com/

782) ترجمه مزجی ساده و جدید قرآن/ 4 (بقره، ص 16-20)

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 16

102. سليمان و ساحران بابل

در زمان حضرت سلیمان† جادوگری رونق داشت. حضرت سلیمان† موفق شد تا حد زیادی بساط آن‌ها را جمع کند، لیکن پس از او برخی بار دیگر به سراغ جادوگری رفته و اساساً نبوت حضرت سلیمان را انکار کردند و قدرت خارق العاده او را از جادو خواندند. برخی نیز با وقاحت تمام سلیمان نبی† را کافر خواندند که خدای متعال پاسخ آن‌ها را این گونه داد:

«و [یهود] از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم [از علم سحر] مى‏خواندند، پيروى كردند» (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى‏ مُلْكِ سُلَيْمانَ)

و از آن‌جا که ساحر مانند کافر است، می‌فرماید: «سليمان هرگز كافر نشد [و دستش به سحر آلوده نشد]» (وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ) «ولى شياطين كافر شدند؛ [زیرا] به مردم سحر آموختند» (وَ لكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ)[1] «و آنچه بر دو فرشته بابل، هاروت و ماروت نازل گرديد» (وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ)

و این در حالى بود كه آن دو فرشته الهى با هدف آشنا کردن مردم با روش ابطال سحر- که به جان مردم افتاده بود- به میان مردم آمده و به آموزش سحر و ابطال آن اقدام کردند؛ از این رو «به هيچ كس [سحر و روش ابطال آن را] نمی‌آموختند مگر اين كه تذکر می‌دادند: ما وسيله آزمايش تو هستيم [و با استفاده کردن از خود سحر به جای ابطال آن] كافر نشو!»‏ (وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ)

اما برخی از مردم «از آن دو فرشته مطالبى را مى‏آموختند كه با آن ميان مرد و همسرش جدايى می‌انداختند» (فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ)

«و [البته] آن‌ها هرگز قدرت نداشتند بدون إذن [تکوینی و حکیمانه] خدا [به فعال بودن سحر در عالم طبیعت] به احدى ضرر برسانند [یعنی قدرت ماورایی سحر نیز از قدرت و اذن پروردگار ناشی شده است و مستقل نیست.]» (وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ)

«و آنچه آن‌ها [از میان آموزش‌های آن دو فرشته انتخاب کرده و] می‌آموختند، به آن‌‌ها ضرر می‌زد و نفعی نمی‌رساند» (وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ)

«و [سوء استفاده کنندگان خود] به خوبی می‌دانستند که هرکه خریدار سحر باشد، بهره‌ای از آخرت ندارد» (وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ)

«و [حقیقتاً] خود را به بد چیزی فروختند؛ ای کاش این [حقیقت] را می‌دانستند [ولی چه سود که نمی‌دانند و نمی‌فهمند!!]» (وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ!)

103. «و اگر آن‌ها [به جای جادوگری و پیروی از شیاطین] ايمان مى‏آوردند و تقوا پيشه مى‏كردند، قطعاً پاداشى که از نزد خدا است [برایشان از درآمدهای باطل] بهتر بود؛ ای کاش این [واقعیت] را درمی‌یافتند!» (وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ).

104. ضرورت بستن راه‌های سوء استفاده

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد [هنگامى كه از پيامبر تقاضاى بیان آهسته‌تر معارف و فرصت دادن بیشتر براى درك آيات قرآن را دارید] نگوييد: "راعنا" بلكه بگوييد: "انظرنا" [كه به همان مفهوم "راعنا" است با این تفاوت که مانند راعنا دو پهلو نیست تا یهودیان با تمسک به معنی دوم (ما را تحمیق کن) مسخره‌بازی درآورند!]‏ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا)

«و [دستورهای خدا و پيامبرش را] بشنوید [و به آن‌ها عمل کنید] و [بدانید] براى كافران و مسخره كنندگان عذابی دردناك است!» (وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ).

105. در ادامه به عمق دشمنی اشاره کرده، می‌فرماید: «كافران اهل كتاب و نیز‏ مشركان دوست ندارند هیچ خيری از سوى خدا بر شما نازل گردد» (ما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ لَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ)

ولى اين تنها آرزويى بيش نيست؛ زيرا «خدا رحمتش را به هر كس بخواهد اختصاص مى‏دهد» (وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ)

«و خدا داراى فضل و بخشش بزرگ است» (وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 17

106. ناسخ و منسوخ

یکی از جلوه‌های آزار یهود، رفتار آن‌ها در قصه تغییر احکام است. یهود طعن می‌زدند که چرا پیامبر اسلام ص گاهی برخی احکام را تغییر می‌دهد و در عین حال ادعای جاودانگی دارد؟! در پاسخ می‌فرماید: «هر آیه [حكمى] را [به مقتضای زمانه و بر اساس مصلحت] نسخ ‏كنيم يا ترک گوییم، بهتر از آن يا همانندش را می‌آوریم» (ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها)

و جای انکار نیست؛ «آيا نمى‏دانى كه خدا بر هر کاری تواناست؟!» (أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ؟!)

107. «آيا نمى‏دانى حكومت آسمانها و زمين از آن خداست [و او می‌تواند هر گونه تغییری در احکام خود ایجاد کند؟]» (أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؟)

«و آيا نمى‏دانى كه جز خدا سرپرست و ياورى ندارید؟ [و او از باب رعایت مصلحت شما این تغییرات را آن‌جام می‌دهد؟» (وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ).

108. خواسته‌های نامعقول

«یا [ورای این طعن‌ زدن‌ها اهداف دیگری در سر می‌پرورانید و] مى‏خواهيد از پيامبرتان تقاضاهاى نامعقول كنيد همان گونه كه پيش از اين از موسى تقاضا شد؟!» و با اين بهانه‌ها از ایمان آوردن طفره می‌روید؟! (أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى‏ مِنْ قَبْلُ؟!)

اين كار نوعی مبادله "ايمان" با "كفر" است و «كسى كه كفر را به جاى ايمان اختیار کند، از راه مستقيم (عقل و فطرت) گمراه شده است.» (وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ).

109. حسودان لجوج

شماری از اهل كتاب نه تنها خود ایمان نمی‌آوردند، دنبال این بودند که دیگران را نیز از اسلام دور کنند، خدای متعال در باره اینان می‌فرماید: «بسيارى از اهل كتاب بعد از آن که حق برایشان روشن شده بود، به خاطر حسد درونی‌شان دوست داشتند شما را بعد از اسلام و ايمان به كفر باز گردانند» (وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ)

خدای متعال در برابر اين تلاشهاى انحرافى و ويرانگر می‌فرماید: اکنون وقت آن نیست که با آن‌ها وارد ستیز شوید، «پس [فعلاً] از آن‌ها درگذرید و روی‌گردانید تا خدا فرمانش را [به جنگ يا جزيه‏] بفرستد؛ [و بدانید] یقیناً خدا بر هر کاری تواناست» (فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ).

110. «و [برای موفقیت بیشتر به دو عامل مهم و تأثیرگذار توجه کنید:] نماز را بر پا داريد و زكات بپردازید» (وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ)

و تصوّر نكنيد كارهاى نيكى كه آن‌جام مى‏دهيد و اموالى كه در راه خدا انفاق مى‏كنيد، از بين مى‏رود، بلکه «آنچه از کارهای نیک که از پيش برای خود مى‏فرستيد، [در قیامت] نزد خدا خواهيد يافت» (وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ) و بدانید که «خدا به آنچه آن‌جام می‌دهید، همواره بیناست» (إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).

111. انحصارطلبی یهود و نصارا

در ادامه به يكى ديگر از ادّعاهاى پوچ و نابه‌جاى گروهى از يهوديان و مسيحيان اشاره و نقد شده است: «و گفتند: هيچ كس جز يهود و نصارى داخل بهشت‏ نخواهد شد» (وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى‏)؛

«[اما]‌ اين [تنها] آرزوي آن‌هاست [که حقیقتی ورای آن نیست!]» (تِلْكَ أَمانِيُّهُمْ)؛

«[ای پیامبر به آن‌ها] بگو اگر راست می‌گویید بر‌هان و دلیل خود را بیاورید!» (قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).

112. و در نهایت پس از ابطال ادعای آن‌ها و نشان دادن دست خالی‌شان از دلیل و برهان، با ارائه یک قانون کلی می‌فرماید: «آرى! كسى كه در برابر خدا تسليم گردد در حالی که نيكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش [محفوظ] است» (بَلى‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ)

«و نه [خطر و] ترسی متوجه آن‌هاست و نه اندوهگين می‌شوند.» (وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 18

113. جدال یهودیان و مسیحیان

یهود و نصارا گذشته از قُرُق بهشت برای خود، یکدیگر را نیز به بی‌ارزشی آیین و مسلک متهم کردند: «يهوديان گفتند: مسيحيان اساس و حقیقتی ندارند، و مسيحيان [نيز] گفتند: يهوديان [خود هيچ] اساس و حقیقتی ندارند» (وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى‏ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى‏ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ)؛

«و این [جدال] در حالى است كه كتاب آسمانى را مى‏خوانند!» (وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ).

در این میان، «بی‌سوادان [مُشرک] نيز همان حرف‌ها را می‌زدند [که فقط ما به بهشت می رویم نه اهل کتاب]» (كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ)

ولی این جدال به پایان نمی‌رسد و «خدا در قیامت بین آن‌‌ها در آنچه اختلاف می‌کردند، داوری و حکم خواهد کرد» (فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ).

114. تضعیف و تخریب مساجد

در ادامه بیان موارد تخلف، به نمونه دیگری اشاره کرده، می‌فرماید: «چه كسانى ستمكارتر از کسانی هستند كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری کرده، و در جهت خرابی‌ آن‌‌ها می‌کوشند؟» (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعى‏ فِي خَرابِها).

« آنان شايسته نيست وارد اين اماكن شوند مگر با ترس و وحشت!» (اُلائِكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلَّا خائِفِينَ)

اینان مستحق مجازات‌اند و «برایشان در دنيا رسوايى و در آخرت عذابی بزرگ است.» (لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ).

115. البته نماز در مسجد به این معنا نیست که خدا را تنها در مساجد می‌توان عبادت کرد و در مساجد می‌توان با او سخن گفت، بلکه «مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر سو رو كنيد خدا را می‌یابید [خدا محدود به مکان نیست که تغییر قبله به معنای رویگردانی از او باشد]» (وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ)؛

«[آری] خدا گسترش دهنده [در قبله و غیر آن] و آگاه است [و هرجا صلاح بداند محدودیت را برمی‌دارد و توسعه می‌دهد همان‌گونه در در نمازهای مستحبی توسعه داده و جهت قبله شرط نیست]» (إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ).

116. خرافات يهود و نصارى و مشركان

«آن‌ها [یهود و نصارا] گفتند: خدا فرزندى اختیار كرده است» (وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً)؛

«پاك و منزّه است او [از اين نسبت‌هاى ناروا]!» (سُبْحانَهُ!)

«بلکه آنچه در آسمان‌‌ها و زمين است، از آن او است [در نتیجه او به لحاظ تأمیل مالی نیازی به فرزند ندارد]» (بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)

«و همه در برابر او مطیع و فرمان‌بردارند [در نتیجه ضعفی از جهت قدرت ندارد که برای رفع آن فرزندی اختیار کند!]» (كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ).

117. «[او حتی برای خلقت اولیه هم به چیزی نیاز نداشته است؛ زیرا] همه آسمان‌‌ها و زمين را بدون الگو و سابقه خلق کرده» (بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)

«[و آفرینش برای او آن‌چنان آسان است که] هرگاه بخواهد چیزی بیافریند، تنها مى‏گويد: موجود باش! و آن فوراً موجود مى‏شود [و این گفتن نیز در عالم معنا و اراده است نه لفظ و صوت]» (وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ) از این رو دلایل نیازمندی به فرزند (مالی و قدرت) در مورد خدا منتفی است.

118. بهانه ديگر

مشرکان نیز مانند یهود گاه بهانه‌های بچه‌گانه‌ای می‌تراشیدند؛ چنان‌که «افراد ناآگاه گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى‏گويد؟ و چرا آیه [و معجزه]‌ای بر خود ما نازل نمى‏شود؟» (وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ؟)

خدا در پاسخ می‌فرماید: «پیش از آنان نیز کسانی بودند که همين حرف‌ها را می‌زدند؛ دل‌هايشان [در تعصّب، لجاجت و بهانه‌جویی‏] شبيه هم است؛ [آری، ما به قدر نیاز] آيات و نشانه‏ها را براى آن‌ها كه دنبال یقین‌اند، روشن ساخته‌ایم» (كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ).

119. اما تو ای پیامبر! نگران این بهانه‌جویی‌ها نباش؛ زیرا «ما تو را به حق براى بشارت دادن و انذار کردن فرستاديم» (إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً)

و تو بیش از این مسئولیتی نداری «و به خاطر اصحاب دوزخ بازخواست نمی‌شوی» (وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِيمِ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 19

120. «[آری، بازخواست نمی‌شوی ولی بدان] یهود و نصارا هرگز از تو راضی نخواهند شد مگر آن‌که از آیین آن‌ها پیروی کنی (وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ)؛ [اما هرگز به چنین انحرافی تن مده و] بگو: تنها هدایت خدا هدایت [واقعی] است [نه ادیان منسوخ و تحریف‌شده اهل کتاب و مانند آن‌‌ها] (قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‏)، «و [نیز بدان] اکنون که [از حقایق] آگاه شدی اگر از خواسته‌های آن‌ها پیروی کنی» (وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ)، «از جانب خدا هیچ سرپرستی [که بر تو ولایت و کار تو را برعهده داشته باشد و نجاتت دهد]‌ و هیچ یاوری نخواهی داشت» (ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ).

121. «[آنچه گفته شد در باره عموم یهود و نصارا بود، ولی استثناهایی نیز وجود دارد:] كسانى كه كتاب [آسمانى] به آن‌ها داديم، [و آن‌ها آن را] با تأمّل در معنا و با دقت تلاوت می‌کنند، [نشانه‌های حقانیت قرآن را دریافته] و به آن ایمان می‌آورند» (الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُلائِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ) «و [در مقابل] کسانی که به آن كافر می‌شوند، همان زیانکارانند» (وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُلائِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ).

122. «[ بار ديگر خدا روى سخن را به بنى اسرائيل كرده، مى‏فرمايد:]‌ اى بنى اسرائيل! به یاد آورید نعمتى را كه به شما ارزانى داشتم و [نيز] این كه شما را بر جهانيان [بر تمام مردمى كه در آن زمان زندگى مى‏كردند] برترى بخشيدم» (يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ).

123. ولى از آن‌جا كه هيچ نعمتى بدون مسئوليّت نخواهد بود، می‌فرماید: «از روزی بترسيد كه هيچ‌كس از ديگرى چیزی را بر عهده نگرفته و دفاع نمی‌کند» (وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً) «و از کسی غرامت يا فديه [به جای عذاب] پذيرفته نمى‏شود» (وَ لا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ) «و هيچ شفاعتى [جز به اذن پروردگار] برای او سودمند نبوده» (وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ) «و نصرت و یاری نمی‌شوند» (وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ).

124. ابراهیم نبی† از کعبه تا امامت

مسلمانان، یهودیان، مسیحیان (نصارا) و مشرکان همه خود را ابراهیمی می‌دانند. در این آیات این مطلب و برخی مسائل اساسی دیگر مطرح شده و قرب یا بعد این ادعاها به آیین ابراهیمی روشن می‌شود:

«و به یاد آورید زمانی را كه پروردگار ابراهيم را با اموری [سخت] آزمود و او همه را به پایان رساند [و سرافراز بیرون آمد]» (وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ) «[خدای متعال نیز به خاطر شايستگى او] فرمود: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم» (قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) «ابراهيم عرضه داشت: [آیا] از دودمان من نيز [امامانى] قرار می‌دهی؟ [تا اين رشته نبوّت و امامت قطع نشود و قائم به شخص من نباشد]» (قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي؟) «[خدای متعال در پاسخ] فرمود: پيمان من [مقام امامت] به ظالمان [از نسل تو] نخواهد رسيد» (قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ).

125. بازسازی کعبه

این آیه در حقیقت در راستای تبیین تغییر قبله از مسجدالاقصی به سوی مسجدالحرام است:

«و به یاد آورید زمانی را كه خانه كعبه را "مثابة" [محل بازگشت و توجه] مردم و مکانی امن قرار داديم» (وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً) «[پس برای آن‌جام مراسم حج به آن‌جا بروید] و از مقام ابراهيم جایگاهی براى نماز انتخاب كنيد» (وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى) «و [و آن را بزرگ بدارید و در حفظ پاکیزگی خانه خدا بکوشید؛ زیرا] ما به ابراهيم و اسماعيل [بر پایه عهد] امر كرديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و معتکفان و ركوع کنندگان و سجده گذاران [نماز گزاران] پاک و پاكيزه کنید!» (وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ).

126. خواسته‏هاى حضرت ابراهيم†

«به یاد آورید زمانی را كه ابراهيم عرض كرد: پروردگارا! اين مکان را [امن و] ایمنی‌بخش قرار ده!» (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً) «و ساکنان آن را- [البته تنها] کسانی کهن آن به خدا و روز قیامتِ ایمان آورده‌اند- از محصولات گوناگون روزى بخش!» (وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ) «[و خدا در پاسخ] فرمود: [مؤمنان ساکن در آن را روزی می‌دهم] و آن‌ها كه كافر شوند را [نیز] بهره كمى خواهم داد [و به طور کامل محروم نخواهم کرد]» (قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا) «[ولی در سراى آخرت] به عذاب آتش گرفتارشان خواهم کرد، و چه بد فرجامی است!» (ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‏ عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ!)

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 20

127. «و به ياد آوريد زمانی را كه ابراهيم و اسماعيل پايه‏هاى خانه [كعبه] را [که ویران شده بود] بالا مى‏بردند و عرضه می‌داشتند: پروردگارا! از ما بپذير که تو همواره شنوا و دانايى» (وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ).

128. «پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود قرار ده» (رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ) «و از نسل ما نيز امّتى تسليم [و مطیع] در برابر فرمان خود قرار ده» (وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ) «و شیوه عبادت کردن را به ما نشان ده [تا به درستی آن‌جام وظیفه کنیم]» (وَ أَرِنا مَناسِكَنا) «و به ما به رحمتت روی گردان [و ببخشای] که تو توّاب و همواره مهربانی» (وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ).

129. «پروردگارا! در ميان آن‌ها پيامبرى از خودشان مبعوث كن» (رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ) «تا آيات تو را بر آن‌ها بخواند و كتاب و حكمت [یعنی علم متقنی که مانع ضرر می‌شود (والله العالم)] به آنان بياموزد و آن‌ها را [از انواع آلودگی و زشتی] پاكيزه سازد» (يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ) «[و استجابت این دعاها مقتضای ویژگی‌های توست که] همانا تویی آن (إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).

130. انسان نمونه

پس از آیات فوق که شخصیت و اهتمام حضرت ابراهیم† به هدایت و آسایش مردم را نشان می‌داد، می‌فرماید: «چه كسى جز آن كه خود را به سفاهت زده، از آيين ابراهيم روى گردان می‌شود؟!» (وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ).

«ما ابراهيم را [به خاطر اين امتيازهای بزرگش به نبوّت و امامت و حكمت‏ ] برگزيديم و او در جهان ديگر از صالحان [ویژه (اهل بیت ع)] است.» (وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ).

131. برگزیده شدن ابراهیم† و پاداش‌ بزرگ او به خاطر شایستگی‌های او و در رأس همه تسلیم بودن او بود: «به یاد آورید زمانی را كه پروردگارش به او فرمود: [در برابر فرمان من] تسليم باش! ابراهیم [نیز] عرضه داشت: در برابر پروردگار جهانيان مطیع و فرمانبردارم» (إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ).

ممکن است این فرمان مربوط به یک آزمایش خاص و بسیار دشوار باشد که هرکسی از عهده پذیرش و اطاعت برنمی‌آید؛ از این رو به صورت خاص به آن توجه شده است.

132. وصيت و سفارشى كه در آخرين ايام عمر خود به فرزندانش نمود آن نيز نمونه بود، چنانكه قرآن مى‏گويد: «ابراهيم و يعقوب فرزندان خود را در آخرین لحظات عمر به آن [آيين پاك توحيدى و تسلیم در برابر پروردگار] وصيت كردند» (وَ وَصَّى بِها إِبْراهِيمُ بَنِيهِ وَ يَعْقُوبُ) «[و گفتند:] ای فرزندان من! خدا اين آيين [توحيدی] را براى شما برگزيده است» (يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَكُمُ الدِّينَ) «[پس به آن گردن نهید] و مبادا بمیرید و جزو تسلیم‌شدگان در برابر آن نباشید!» (فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ).

133. «[اما ادعای یهود مبنی بر این که یعقوب† فرزندان خویش را بر دین فعلی یهود وصیت کرد، دروغی بیش نیست و باید به آن‌ها گفت:] مگر شما هنگامی كه مرگ يعقوب فرا رسيد، شاهد و حاضر بوديد [و دیدید و شنیدید که او چه وصیتی کرد؟!]» (أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ؟!) «زمانی که از فرزندانش پرسيد: بعد از من چه معبودی را مى‏پرستيد؟» (إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي) « گفتند: خداى تو و خداى پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را مى‏پرستيم؛ [همان] خدای يگانه را» (قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً) «و ما در برابر فرمان او تسليم هستيم» (وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ).

134. «[گذشته از این، مگر رفتار و باورهای گذشتگان شما ملاک درستی آیین و رفتار شماست؟!] آن‌ها امتى بودند كه در گذشتند و اعمالشان مربوط به خودشان است، و اعمال شما نيز مربوط به خودتان است» (تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ) «و شما در خصوص اعمال آن‌ها بازخواست نخواهيد شد [بنابراين به جاى تمسک به رفتار و آیین نياكان خود، به فکر اصلاح عقيده و عمل خويش برآیید]» (وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ).


[1] ( 1)« سحر» نوعى اعمال خارق العاده است كه آثارى از خود در وجود انسانها به جا مى‏گذارد و گاهى يك نوع چشم بندى و تردستى است، و گاه تنها جنبه روانى و خيالى دارد.

777) ترجمه مزجی ساده و جدید قرآن/ 3 (بقره، ص 11-15)

67. ماجراى گاو بنى اسرائيل

.....

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص11

70. اما بنی‌اسرائیل از چانه‌زنی دست برنداشته، باز «گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما [بیش از پیش] روشن كند که اين گاو چگونه است؟» (قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ)؛ «[چرا كه] واقعاً اين گاو براى ما مبهم و مُشتبه شده است» (إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا) «و اگر خدا بخواهد به مقصود پی می‌بریم [و آن را خواهیم شناخت]‏». (وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ).

71. «[ موسى† باز] گفت: خدا مى‏فرمايد: گاوى است که رام نیست تا شخم زند و براى زراعت آبكشى کند» (قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إنّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ) «و از هر عيب و نقصى سالم است» (مُسَلَّمَةٌ) «و حتى لکه رنگ ندارد و یکدست است» (لا شِيَةَ فِيها). «[در اينجا كه گويا سؤال ديگرى براى مطرح كردن نداشتند] گفتند: حالا حق مطلب را ادا كردى»! (قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ) «[سپس گاو را به هر زحمتى بود به دست آورده] و ذبح کردند، ولى [مايل نبودند] و نزدیک بود اين كار را آن‌جام ندهند»! (فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ).

72. اصل قصه و فلسفه ذبح گاو

«به یاد آورید هنگامى كه انسانى را كشتيد، سپس در باره قاتل آن به نزاع پرداختيد و خدا [با دستورى كه در آيات بالا آمد] آنچه را پنهان کرده بوديد، آشكار ساخت» و قاتل را رسوا کرد (وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِيها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ).

73. «پس گفتيم قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد» تا زنده شود و قاتل خود را معرّفى كند (فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها) [آرى!] «خدا اين گونه مردگان را زنده مى‏كند» (كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى‏) «و اين گونه آيات خود را به شما نشان مى‏دهد؛ امید که بیندیشید!» (وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ).

در حقیقت حضرت موسی† با این معجزه و با هدایت الهی اولاً: جلو نزاع بزرگ را گرفت و قاتل و توطئه را رسوا کرد و ثانیاً: نمونه‌ای از معاد را به نمایش گذاشت تا ایمان مردم قوی‌تر شود و ثالثاً: با طراحی یک آزمایش جدید، مردم را به توحید نزدیک کرد (شرح این بند را در پست 716 "داستان گاو بنی‌اسرائیل و چند سؤال مهم" ببینید. http://javahery.blogfa.com)

74. «[ اما] بعد از آن [معجزه شگفت‏انگيز و عدم تسلیم و تفکر] دل‌های شما مانند سنگ یا سخت‌تر سخت شد» (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً)؛ «[ زیرا] برخی از سنگ‌ها مى‏شكافد و از آن نهر‌ها جارى مى‏شود» (وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ)

يا دست‌کم «شكاف مى‏خورد و آب از آن تراوش مى‏کند» (وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ) «[ و گاه نیز] برخی از آن‌ها از ترس خدا [از فراز بلندی] سقوط می‌کند» (وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ)

اما از دل‌هاى سخت‌تر از سنگ شما نه چشمه عواطف و علمى مى‏جوشد و نه قطرات محبتى می‌تراود، و نه هرگز از خوف خدا مى‏طپد.

و در ادامه تهدید‌گونه می افزاید: «خدا از آنچه آن‌جام مى‏دهيد غافل نيست!» (وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ)!

75. توقّع بيجا

در ادامه، خدای متعال ماجراى بنى اسرائيل را ر‌ها کرده، به مسلمانان می‌فرماید: «شما توقّع داريد اين قوم [سخت‌دل] به دین شما ايمان آورند، درحالی که برخی [گذشتگان] آن‌‌ها سخنان خدا را مى‏شنيدند و پس از فهم و درك آن، عالمانه [و عامدانه] آن را تحريف مى‏كردند [و این‌ها نیز پیرو همان‌ها هستند]؟!» (أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ).

76. سوتی‌های یهودانه!

«و [ساده‌اندیشان از یهود] هنگامى كه با مؤمنان ملاقات می‌کنند، می‌گویند:‌ ما ایمان آوردیم [و صفات پيامبر را كه در كتبشان آمده است، بازگو می‌کنند] (وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا) «اما چون با یکدیگر خلوت می‌کنند [و به هم گوش فرا می‌سپارند، به هم هشدار داده،] مى‏گويند: چرا مطالبى را كه خدا [از اوصاف پیامبر اکرم ص در تورات] براى شما بيان كرده، به مسلمانان مى‏گوييد؟» (وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ) «[ آن‌ها گمان می‌کردند که دادگاه خدا در قیامت مانند دادگاه‌های انسان‌ها در این دنیا است و او نیز به حقایق علم ندارد و یا بر اساس علم خود حکم نمی‌کند؛ از این رو می‌گفتند: حقایق را به مسلمانان نگویید] تا [در قيامت با اين حقايق‏] در پيشگاه پروردگارتان علیه شما استدلال كنند؟ چرا فکر نمی‌کنید!» (لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 12

77. «[ و در ادامه تهدید گونه می‌فرماید:] آيا نمى‏دانند كه خدا هرچه را پنهان یا آشكار مى‏كنند، مى‏داند؟!» (أَ وَ لا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ).

78. تحریف تورات براى سودجویی

در تعقيب آيات گذشته پيرامون خلافكاري‌هاى يهود، در اينجا جمعيّت آن‌ها را به دو گروه مشخص تقسيم مى‏كند، «عوام» و «دانشمندان حيله‏گر» می فرماید: «گروهى از آن‌ها افرادى هستند كه از دانش بهره‏اى ندارند و كتاب خدا [تورات] را جز تخیّلات و دروغ‌هایی [كه عالمان خائن يهود در قالب تورات می‌ساختند و مردم آن‌ها را حقیقت می‌پنداشتند] نمى‏دانند، و [در امر دين‏] تنها پيرو گمان و پندارند [نه تحقيق و علم‏]». (وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلَّا أَمانِيَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ).

79. اما عالمان تحریف‌گر یهودی، «واى بر آن‌ها باد كه مطالب خود را به خط خود مى‏نويسند، و بعد مى‏گويند اين‌ها از سوى خداست!» (فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ) «تا با اين [خیانت]‏ بهای ناچیزی به دست آورند» (لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا) «پس واى بر آن‌ها به خاطر تحریف و چیزهایی که برخدا بستند» (فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ) «و واى بر آن‌ها به خاطر درآمدی که از این راه دارند» (وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ).

80. ادعاهای پوچ و خودبرتربینی

«آن‌ها [که در تخیّلاتشان غرق بودند و خود را تافته جدا بافته می‌پنداشتند] گفتند: هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى به ما نخواهد رسيد» (وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً). «بگو: هرچند خدا [اگر وعده‌ای بدهد] هرگز خلف وعده نمی‌کند، [اما] آيا پيمانى نزد خدا دارید [که جز چند روزی عذاب نشوید] يا چيزى را كه نمى‏دانيد به خدا نسبت مى‏دهيد؟!» (قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً- فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ - أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ).

81. «آرى! كسانى كه مرتکب گناه شده و آثار گناه سراسر وجودشان را فراگرفته است، اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند» (بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَاُلائِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ).

82. «[ اما] كسانى كه ايمان آورده‏ و کارهای شایسته آن‌جام داده‏اند، اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند بود» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ اُلائِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ).

83. پيمان شكنی و تبعیض در احکام الهی

در ادامه بازخوانی تخلفات یهود می‌فرماید: «به ياد آوريد زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم [و گفتیم:] جز خدا را نپرستید!» (وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ) «و نسبت به پدر و مادر نيكى كنيد» (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً) «و [همچنین نسبت] به خويشاوندان و يتيمان و مستمندان» (وَ ذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ) «و به مردم سخن خوب بگوييد» (وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً) «و نماز را بر پا داريد» (وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ) «و زکات بدهید» (وَ آتُوا الزَّكاةَ) «ولی [پس از مدتی] سرپيچى كرديد مگر افراد کمی از شما، و البته روی‌گردانی در شما نهادینه است!» (ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 13

84. در ادامه بیان مفاد پیمان می‌فرماید: «و به یاد آورید هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم خون يكديگر را نريزيد» (وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ) «و يكديگر را آواره نکنید» (وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ) «آن گاه اقرار كرديد و خود [بر آن] گواهى مى‏دهيد.» (ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ).

85. اما با گذر زمان بسيارى از مواد اين ميثاق الهى توسط یهود نادیده گرفته شد: «اين شما هستيد كه يكديگر را مى‏كشيد و جمعى از خودتان را از سرزمينشان بيرون مىرانید» (ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ)

«و از روى گناه و تجاوز يكديگر را علیه آنان [كه آواره كرده‏ايد] يارى و كمك مى‏دهيد» (تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ). عجیب این‌که شما به مواد نصف و نیمه عمل می‌کنید؛ مثلاً همان آوره شدگان به دست شما «اگر [در جنگی اسیر شوند و] در حال اسارت بر شما وارد شوند، فديه مى‏دهيد و آزادشان مى‏کنید [و آن را وظیفه شرعی خود می‌دانید]» (وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى‏ تُفادُوهُمْ) در حالى كه آواره کردنشان [نیز] بر شما حرام بود [ولی به آن پایبند نبودید!]» (وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ) «آيا به بعضى [از دستورهای كتاب الهى] ايمان مى‏آوريد و به بعضى كافر مى‏شويد؟! » (أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ؟!) «پس جزاى كسانى از شما كه چنين تبعيضى را [در مورد احكام الهى] روا دارند، چيزى جز رسوايى در زندگى اين دنيا نخواهد بود» (فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا) «و در روز قیامت به اشدّ عذاب باز مى‏گردند» (وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ)

«و خدا از آنچه آن‌جام می‌دهید، غافل نيست» (وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ).

86. «آنان كسانى هستند كه زندگى دنيا را به قيمت از دست دادن آخرت خریدند» (اُلائِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ)

«پس [به همین جهت] عذاب آن‌ها تخفيف داده نمى‏شود و از کمک كسى بهره‌مند نخواهند شد.» (فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ).

87. عاقبت گردن‌کشی و هواپرستی

باز روى سخن در اين آيه و آيه بعد به بنى اسرائيل است، هر چند مفاهيم و معيارهاى آن عموميّت دارد و همگان را در بر مى‏گيرد. نخست مى‏فرماید: «ما به موسى كتاب آسمانى [تورات] داديم» (وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ) «و بعد از او پيامبرانى پشت سر هم فرستاديم» (وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ) «و به عيسى بن مريم دلايل روشن داديم و با روح القدس تأييدش کردیم» (وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ)؛

با این وصف که حجت تمام بود، «چرا هرگاه پیامبری حکمی برخلاف میلتان می‌آورد، در برابر او گردن‌کشی می‌کردید [و زير بار فرمانش نمی‌رفتيد]؟!» (أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ؟!) باری، جولان هوا و هوس و گردن‌کشی کارتان را به جایی رساند که «گروهى از آن‌ها را تكذيب كرديد و گروهى را به قتل رسانديد» (فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ).

88. اما واکنش یهود چه بود؟ «گفتند: دل‌های ما در غلاف است! [یعنی حرف‌های تو را نمی‌فهمیم و بر ما تأثیری ندارد] (وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ‏)؛ [آری، بلکه علت اصلی آن این است که] خدا به سبب کفرشان آنان را لعنت [محروم از رحمت الهی] کرده است؛ در نتیجه تنها شماری اندک ایمان می‌آورند (بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا ما يُؤْمِنُون‏).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 14

89. پیشقراول‌های عقب‌افتاده!

برخی یهودیان بر اساس پیش‌گویی‌ها می‌دانستند پیامبر موعود در سرزمین مدینه ظهور خواهد کرد؛ از این رو به عشق ایمان آوردن و یاری کردن او به مدینه کوچ کرده و در اطراف آن زندگی می‌کردند و چون از سوی برخی مشرکان (اوس و خزرج) مورد تهاجم قرار می‌گرفتند، وعده می‌دادند که در آینده با ظهور پیامبر بر شما پیروز خواهیم شد، اما بعد از ظهور کفار مسلمان شدند ولی یهود راه دشمنی در پیش گرفتند. این آیات در ادامه شمارش برخی خطاهای یهود، به این خطا نیز اشاره کرده است:

«و هنگامى كه از سوی خدا برای آن‌ها کتابی [قرآن] آمد که تصدیق کننده کتاب خودشان [تورات] بود (وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ) و همواره پيش از نزول آن به مدد پیامبر موعود به خودشان مژده پیروزی بر دشمنان را می‌دادند (وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا) - [با این وصف] چون [پیامبر اکرم ص ظهور کرد] و قرآن فرود آمد که آن را می‌شناختند [بر اساس نشانه‌های وعده داده شده، باز] انکار کرده و کافر شدند (فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ)

«پس لعنت [دوری از رحمت] خدا بر كافران باد!» (فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ !)؛

90. «آنها در برابر چه بهاى بدى خود را فروختند!» (بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ)؛ یعنی «به آنچه خدا نازل كرده بود، به خاطر حسد كافر شدند؛ حسد بر این‌که خدا آيات خود را بر هر كس از بندگانش که بخواهد، به فضل خويش‏ نازل مى‏كند» (أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).

«از این رو به خشم مضاعف خدا گرفتار شدند و براى كافران مجازات خفت‌آوری خواهد بود» (فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى‏ غَضَبٍ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ).

91. تعصب نژادى يهود

«و هنگامى كه به آن‌ها گفته شود به آنچه خدا [بر پیامبر اکرم ص] نازل کرده، ايمان آورید، مى‏گويند: ما به چيزى [تورات] ايمان مى‏آوريم كه بر خود ما نازل شده باشد، (وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا)

«و به غير آن كافر مى‏شوند» (وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ)

«و این در حالی است که قرآن حق و تصدیق کننده تورات است [و منطبق بر نشانه‏هاى و وعده‌هایى است كه در آن آمده]» (وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ).

آن‌گاه پرده از دروغ آنان برداشته و مى‏فرماید: به آن‌ها «بگو [اگر بهانه عدم ايمان شما اين است كه محمد- صلّى اللّه عليه و اله- از شما نيست؛] پس چرا پيامبران [خودتان] را كشتيد اگر [واقعاً راست مى‏گوييد و به تورات] ايمان داريد؟!» (قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ).

92. اما واقعیت این است که شما دروغ می‌گویید؛ زیرا «موسى آن همه معجزه براى شما آورد، ولى شما بعد از آن، ستمکارانه [و ناجوانمردانه] گوساله را [برای پرستش] انتخاب كرديد!!» (وَ لَقَدْ جاءَكُمْ مُوسى‏ بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ).

93. سند دیگر بر دروغ‌گویی یهود

«و [به یاد آورید] زمانی که از شما پیمان گرفتیم و [با توجه به رفتار عصیان‌گرانه شما، برای نشان دادن قدرت خود] کوه طور[1] را بالای سر شما بلند کردیم [و گفتیم:] آنچه برایتان آورده‌ایم [در قالب تورات] را محکم بگیرید و به دستورهای الهی گوش فرا دهید، [اما] آن‌ها [در ظاهر] گفتند: شنيديم و [در باطن گفتند:] نافرمانى كرديم‏!» (وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَيْنا) «و به سبب کفرشان [عشق به] گوساله در جانشان نفوذ کرده بود» (وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ).

به آن‌ها «بگو: ایمانتان – اگر [واقعاً] ایمان داشته باشید- بد دستورهایی به شما داده [از کشتن پیامبران و گوساله پرستی، عصیان‌گری و جز این‌ها]!!» (قُلْ بِئْسَما يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 15

94. تخیّلات واهی و انحرافی

یهود از سر اعتقاد یا برای دلسرد کردن مسلمانان مدعی بودند بهشت تنها برای آنهاست و دیگران از آن سهمی ندارند. خدا در پاسخ می‌فرماید: «بگو: اگر [همان‌طور که مدعی هستید، بهشت و نیک‌بختی] سراى آخرت نزد خدا تنها برای شماست نه دیگران، [خُب] اگر راست می‌گویید، آرزوى مرگ كنيد [و زودتر به آن عاقبت و سرای خوش و ویژه برسید!]» (قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ!).

95. «ولی آن‌ها به خاطر گناهانی که مرتکب شده‌اند، هرگز آرزوی مرگ نخواهند كرد» (وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ) «و خدا همواره از [حال] ستمگران آگاه است» (وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ).

96. نه تنها آرزوی مرگ نخواهند کرد که «تو آن‌ها را حريص‌ترين مردم بر زندگى مى‏بينى» (وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَياةٍ)

«حتى حريص‌تر از مشركان [که اساساً‌ اعتقادی به آخرت ندارند!]» (وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا)

آن‌چنان به دنیا چسبیده‌اند که «تک‌تک‌شان دوست دارند هزار سال عمر كنند» (يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ)

«ولى عمر هزارساله هم نمی‌تواند از عذاب الهی دورشان کند» (وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ)

و گذر زمان دراز نیز باعث فراموشی نمی‌شود «و خدا به آنچه آن‌جام می‌دهند، همواره بيناست» (وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ).

97. «[می‌گویند: چون پیک وحی جبرئیل و او دشمن ماست و احکام دشوار بر ما فرود می‌آورد، ما ایمان نمی‌آوریم و اگر میکائیل بود، همراه بودیم] بگو: هر كس دشمن جبرئيل است [در حقيقت دشمن خداست؛] زیرا او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرده است» (قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ)

«درحالی كه كتب آسمانى پيشين را تصديق کرده» (مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ)

«و مايه هدايت و بشارت براى مؤمنان است» (وَ هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنِينَ) [هُدَن، بُشرا].

98. آری! «هر كس دشمن خدا و فرشتگان و پیامبران او و جبرئيل و ميكائيل باشد، [کافر است و] خدا دشمن كافران است» (مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ).

99. بهانه جدید و عهدشکنی

در ادامه بیان احوال یهود، به بهانه جدید برخی از آن‌ها اشاره کرده، می‌فرماید: «[چرا دنبال حجت و معجزه هستند؟! درحالی که] ما بر تو آيات روشن و روشن‌گر نازل كرديم و جز فاسقان كسى به آن‌ها كفر نمى‏ورزد» (وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلَّا الْفاسِقُونَ).

100. و در خصوص عهدشکنی می‌فرماید: «آيا چنین نیست که هر بار با خدا و پيامبر پيمانى بستند [عمل به تورات، پیروی از پیامبر موعود، و ...]، گروهی از آن‌ها آن را دور انداختند؟! (أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ ؟!)

این‌ها همه بهانه است «بلکه بیشتر آن‌ها ايمان نمى‏آورند» (بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ).

101. آری! «هنگامى كه فرستاده‏اى از سوى خدا به سراغ آن‌ها آمد كه آن چيزى [کتاب، نشانه‏] را كه نزد آنان بود، تأیید کرد» (وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ)

گروهی از آن‌ها كه داراى كتاب بودند [علمای یهود و نصارا]، كتاب الهى را پشت سر افكندند، آن چنانكه گويى اصلا [از بشارت‏هاى آن در مورد ظهور پيامبر اسلام] خبر ندارند» (نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ).

******

https://eitaa.com/jotting

http://javahery.blogfa.com/category/31/%d8%aa%d8%b1%d8%ac%d9%85%d9%87-%d9%85%d8%b2%d8%ac%db%8c-%d9%88-%d8%b3%d8%a7%d8%af%d9%87-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86-%da%a9%d8%b1%db%8c%d9%85


[1] . ممکن است مراد از کوه طور، بخشی از آن باشد.

774) ترجمه مزجی ساده و جدید قرآن/ 2 (بقره، ص 6-10)

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 6

30. انسان نماينده خدا در زمين

در آيات گذشته آمد كه‏ خدا همه مواهب زمين را براى انسان آفريده است و در این آیات از مواهب مهم‌تری سخن به میان آمده است: «به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت من در روى زمين جانشينى قرار خواهم داد» (وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً).

«[ فرشتگان که اجمالاً با جنس بشر آشنا بودند و می‌دانستند که بسیاری از آن‌ها گنهکارند، از روی کنجکاوی] پرسیدند: آيا در زمين كسى را قرار مى‏دهى كه فساد كند و خون بريزد»؟! (قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ) «و حال آن که ما خود تو را همراه با ستایش، تسبيح می‌گوییم و تقدیس می‌‏كنيم؟» (وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ) «[ خدا سر بسته به آن‌ها] فرمود: من چيزهائى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد»! (قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ) و مطابق آنچه در آیات بعد می‌آید، تدبیری کرد که متوجه شوند «انسان» این ظرفیت را دارد که از فرشتگان عالم‌تر شود و یک ساعت تفکر او از سال‌ها عبادت فرشتگان برتر باشد!

31. «[خدا] به آدم همه اسماء [حقايق و اسرار عالم هستى] را آموزش داد» (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها) «سپس به فرشتگان فرمود: اگر [در ادعاى سزاوار بودنتان به جانشينى‏] راست‌گویید،‏ نام‌های آنچه را می‌بینید [و اسرار و چگونگى آن‌ها را] بازگویید!» (ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).

32. «[ اما فرشتگان كه آگاهی نداشتند، در برابر اين آزمايش فرو ماندند؛ از این رو] گفتند: خداا! منزهى تو! جز آنچه به ما تعليم داده‏اى چيزى نمى‏دانيم» (قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا) «یقیناً تویی که بسیار دانا و حكيمى [فرزانه‌ای]» (إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ).

33. «[آن‌گاه خدا] فرمود: اى آدم! فرشتگان را از اسماء [و اسرار] اين موجودات آگاه كن»! (قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ).

«هنگامى كه آدم آن‌ها را از اين اسماء [واسرار مهم آنها] آگاه کرد، خدا به فرشتگان فرمود: به شما نگفتم كه من از غيب آسمان‌ها و زمين آگاهم، و آنچه را آشكار يا پنهان مى‏كنيد، مى‏دانم؟!» (فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ) و اينجا بود که فرشتگان به برتری و شایستگی انسان پی بردند و دانستند که اگر ظرفیتش را به فعلیت برساند [همانند پیامبران و اولیای الهی]، برای خلیفة اللهی شایسته‌تر است.

34. اما سخن از آدم به میان آمد و لازم است برای عبرت داستان او بیان شود. خدا فرمود: «یاد کن هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: به آدم سجده كنيد!» (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ)، «آنان [نیز] همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد و تكبر ورزيد» (فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ) «و از كافران بود [و خدا با این آزمایش درون او را آشکار کرد]» (وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ).

35. «[ و خدا با این آزمایش درون او را آشکار کرد] به آدم گفتيم تو و همسرت در بهشت ساكن شويد و از نعمت‌هاى‏ آن هر قدر که مى‏خواهيد از هرکجایش که خواستید، بخوريد»! (وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما) «ولى به اين درخت مخصوص نزديك نشويد كه از ظالمان خواهيد شد» (وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ).

36. «اما شيطان آن دو را به لغزش واداشت و [در نتیجه آن] از آنچه در آن بودند [بهشت و مقام] بيرونشان كرد» (فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ) «و ما [به سبب این لغزش] به آن‌ها دستور داديم كه به زمين فرود آیيد در حالى كه دشمن يكديگر خواهيد بود [آدم و حوّا از يكسو و شيطان از سوى ديگر]» (وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ) «و در زمين براى شما تا مدتی محل قرار گرفتن و وسيله بهره‏بردارى است» (وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِينٍ)

اينجا بود كه آدم† متوجه شد راستى به خويشتن ستم كرده و محيط آرام و پرنعمت بهشت را به خاطر تسليم شدن در برابر وسوسه‏هاى شيطان از دست داده است.

37. بازگشت آدم به سوى خدا

«آدم† [سخت پشیمان و در فکر جبران بود و خدا نیز به او لطف کرد؛ از این رو] از پروردگار خود كلماتى دريافت کرد [سخنانى مؤثر و دگرگون كننده که با آن توبه كرد] و خدا نيز توبه او را پذيرفت» (فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ)؛ «زیرا او بسیار توبه‌پذیر و مهربان است» (إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 7

38. توبه آدم† پذيرفته شد، ولى اثر وضعى كار او یعنی اخراج از بهشت همچنان برقرار ماند. خدای متعال در باره این هبوط می‌فرماید: «ما به آن‌ها گفتيم: همگى [آدم و حوّا و ذریّه او] به زمين فرود آیید؛ چنانچه از جانب من هدايتى براى شما آيد، كسانى كه از آن پيروى كنند، پس نه [خطر و] ترسی متوجه آن‌هاست و نه اندوهگين می‌شوند.» (قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ).

39. «و [در نقطه مقابل] کسانی كه كافر شوند و آيات ما را تكذيب كنند، اهل دوزخ‌اند و هميشه در آتش دوزخ خواهند ماند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا اُلائِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ).

40. ياد نعمت‌هاى خدا

از آن‌جا كه داستان نجات بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان و خلافت آن‌ها در زمين، سپس فراموش كردن پيمان الهى و گرفتار شدن آن‌ها در چنگال رنج و بدبختى شباهت زيادى به داستان حضرت آدم† دارد، خدا در اين آيه روى سخن را به بنى اسرائيل كرده، می‌فرماید: «اى بنى اسرائيل! [یکی از نام‌های یعقوب نبی†] نعمت‌هایم را كه به شما بخشيدم، به یاد آورید و به عهد با من وفا كنيد تا من نيز به عهد با شما وفا كنم، و تنها از من بترسيد» (يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ)[1]

41. «و به آنچه [بر پيامبر اسلام‏ ص] نازل كرده‏ام كه تصديق كننده تورات و انجيلِ در اختیار شماست [و با اوصاف بشارت داده شده در آن دو مطابق است]، ایمان آورید» (وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ) «و سرشاخه منکران قرآن از یهود نباشید» (وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ) «و سَرِ آیات من به بهایی ناچیز معامله نکنید ‌[و به خاطر چیزهای ناچیز مانند ریاست و یا- چنان که در شأن نزول آمده- به خاطر از دست رفتن يك ميهمانى ساليانه، آن را انکار ننمایید]» (وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا) «و تنها از من پروا کنید [و از قطع حقوق و برخورد خصمانه هم‌کیشان خود نهراسید]» (وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ).

42. «و حق را با باطل نياميزيد» تا مردم به اشتباه بيفتند (وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ) «و حق را در حالی که می‌شناسید، از مردم پنهان نکنید» (وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ).

43. «و نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد و با ركوع كنندگان ركوع نماييد» و نمازتان را به جماعت بخوانید (وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ).

44. لزوم مطابقت اعمال و گفتار

علمای يهود پیش از بعثت مردم را به ايمان به پیامبر موعود دعوت مى‏كردند و بعضى نیز به بستگان خود كه اسلام آورده بودند، توصيه مى‏كردند به اسلام خویش باقی باشند، ولى خودشان ايمان نمى‏آوردند؛ از این رو قرآن آن‌ها را به خاطر این رفتار دوگانه مذمّت می‌کند: «آيا مردم را به نيكى فرمان می‌دهید و خود را فراموش مى‏کنید؟!» (أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ) «با این‌که شما كتاب [تورات را كه به نيكى دعوتتان كرده‏] مى‏خوانيد؟! آيا [در باره این کار زشت] نمى‏انديشيد؟!» (وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ؟!).

45. قرآن براى اين كه انسان بتواند بر هوای نفس خود پيروز شود و حبّ جاه و مقام را از سر بيرون كند، راهکار داده، می‌فرماید: «از صبر و نماز يارى جوييد» (وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ) «و [بدانید] به یقین اين كار جز براى "خاشعان" سنگين و سخت است» (وَ آنّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ).

46. «همان‌ها كه مى‏دانند پروردگار خود را ملاقات کرده و بی‌تردید به سوى او باز مى‏گردند» (الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ).

47. خيال‌هاى باطل يهود

در اين آيه بار ديگر خدا روى سخن را به بنى اسرائيل كرده و می‌فرماید: «اى بنى اسرائيل! نعمت‌هايى را كه به شما دادم به خاطر آورید» (يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ) «و این‌که شما را بر مردمان [زمانتان] برترى بخشيدم» (وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ).

48. «[ و به شفاعت پیامبران از اجدادتان دلخوش نباشید] و از روزی بترسید كه هيچ كس از ديگرى [در برابر عذاب الهی] دفاع نمى‏كند» (وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً) «و شفاعتى [بى‏اذن پروردگار] پذيرفته نمى‏شود» (وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ) «و فدیه و عوضی نیز به جای عذاب گرفته نمی‌شود» (وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ) «و امداد و یاری [نیز از جایی] نمی‌رسد» (وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 8

49. نعمت آزادى

در ادامه یادآوری نعمت‌های بزرگ بر بنی‌اسرائیل می‌فرماید: «و به خاطر آورید زمانى را كه شما را از دست فرعونيان نجات دادیم» (وَ إِذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ) همان‌ها كه «مدام شما را به شديدترين شکل شکنجه و آزار مى‏دادند» (يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ)، «پسرانتان را سر مى‏بريدند، و زنان و دخترانتان را براى كنيزى و خدمت، زنده نگه مى‏داشتند» (يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ) «و در اين ماجرا آزمايش سختى از سوى پروردگارتان بود» (وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ).

50. اما خلاصی بنی‌اسرائیل چگونه بود؟ می‌فرماید: «به یاد آورید زمانی كه دريا را براى شما شكافتيم» (وَ إِذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ) «و شما را نجات داديم و فرعونيان را غرق كرديم در حالى كه تماشا مى‏كرديد» (فَأَنْجَيْناكُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ).

51. داستان سامری

«و به یاد آورید زمانى را كه با موسى چهل شب وعده گذاشتيم» (وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى‏ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً). «[ اما شما که چشم او را دور دیدید، به جای خدا] ستمکارانه گوساله [سامری] را برای عبادت و پرستش اختیار كرديد» (ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ)[2] این کار بسیار زشت در حقیقت ستمی بزرگ در حق خودتان بود.

52. «آن‌گاه بعد از آن [گناه بزرگ‏] از شما درگذشتيم؛ امید که سپاس‏گزارى كنيد» (ثُمَّ عَفَوْنا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).

53. «[ نیز] به یاد آورید هنگامى را كه به موسى كتاب و ميزان جداكننده [حق از باطل‏] بخشيديم؛ امید که هدايت شويد» (وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ).

54. اما از گناه گوساله‌پرستی چگونه توبه کردند؟ می‌فرماید: «به یاد آورید هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: مردم! شما با اختیار کردن گوساله برای پرستش به خود ستم كرديد» (وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ) «پس به سوی آفریننده خود توبه كنيد» (فَتُوبُوا إِلى‏ بارِئِكُمْ) «و توبه شما بايد اين گونه باشد كه يكديگر را به قتل برسانيد [کسانی که منحرف شدند را بکشید؛ مانند حکم مرتد فطری]»! (فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ)؛ «اين كار براى شما در پيشگاه خالقتان بهتر است» (ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ) «و [چون این کار را کردید، خدا] توبه شما را پذيرفت كه او بسیار توبه‌پذیر و مهربان است» (فَتابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ).

55. تقاضاى عجيب

«[همچنین] به یاد آورید هنگامى را كه [جاهلانه/ لجوجانه] گفتيد: اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اين كه خدا را آشكارا با چشم خود ببينيم!» (وَ إِذْ قُلْتُمْ: يا مُوسى!‏ لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً !).

در پاسخ به چنین درخواست جاهلانه‌ای صاعقه‏اى فرود آمد و بر كوه خورد و به خاطر برق خيره كننده و صداى رعب انگيز و زلزله‏اى كه همراه داشت، چنان همه را در وحشت فرو برد كه بى‏جان به روى زمين افتادند. خدا در این باره می‌فرماید: «پس به سزای این درخواست، صاعقه شما را گرفت در حالى كه نگاه مى‏كرديد» (فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ).

56. موسى† از اين ماجرا سخت ناراحت شد؛ چرا كه از بين رفتن هفتاد نفر از سران بنى اسرائيل در اين ماجرا بهانه بسيار مهمّى به دست ماجراجويان بنى اسرائيلی مى‏داد كه زندگى را بر او تيره و تار كند؛ از این رو از خدا بازگشت آن‌ها به زندگى را تقاضا كرد و اين تقاضا پذيرفته شد؛ چنانكه قرآن مى‏گويد: «سپس شما را بعد از مرگتان حيات نوين بخشيديم، تا شايد سپاس‌گزاری کنید» (ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)[3].

57. نعمت‌هاى گوناگون

پس از نجات بنى اسرائيل، خدا به آن‌ها دستور داد به سرزمين مقدّس [فلسطين] بروند، ولی بنى اسرائيل زير بار اين فرمان نرفته و گفتند: تا قوی قوی هیکل و ستمکار [عمالقه] از آن‌جا بيرون نروند، ما به آن‌جا پا نمی‌گذاریم! به اين هم اكتفا نكردند و به موسى گفتند: تو و خدايت به جنگ آن‌ها برويد، پس از آن كه پيروز شديد ما وارد خواهيم شد! موسى از اين سخن سخت ناراحت شد و به پيشگاه خدا شكايت كرد. خدا نیز آن‌ها را به مجازات سرگردانی در بیابان مبتلا کرد که داستان آن در سوره‌های دیگر آمده است. پس از آن، گروهى از بنی‌اسرائیل از كار خود سخت پشيمان شدند و به درگاه خدا روى آوردند. خدا بار ديگر آن‌ها را مشمول نعمت‌هاى خود قرار داد كه به قسمتى از آن در اين آيه اشاره شده است:

«ما [در آن بیابان گرم] ابر را بر سر شما سايبان قرار داديم» (وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ) «و من [نوعی نوشیدنی/ گزانگبین‏] و سلوى [مرغان مخصوص شبيه كبوتر/ بلدرچین] را بر شما نازل كرديم» تا مشکل تهیه غذا در آن بیابان برطرف شود (وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى‏) و گفتیم: «از اين خوراكی‌هاى پاک و پاكيزه‏‌ای كه به شما روزى داديم، بخوريد» و سرکشی و کفران نعمت نکنید (كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ). «[ ما سخت نمی‌گیریم و اگر مجازاتی هست، حاصل کفران نعمت و سرکشی خودتان است و در داستان بنی‌اسرائیل نیز چنین است.]‌ آن‌ها [با سرکشی و انحراف خود] به ما ظلم و ستم نكردند بلكه درحقیقت به خودشان ستم مى‏كردند» (وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 9

58. لجاجت شديد بنى اسرائيل

«و به یاد آورید زمانى را كه گفتيم: به این سرزمین [بیت المقدس] وارد شوید» (وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ) «و از نعمت‌هاى آن از هر کجایش هر چه مى‏خواستید بخوريد» (فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً) «و از در [بيت المقدس] متواضعانه و سجده‌کنان وارد شويد» (وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً) و بگوييد: «[خداا! گناهان ما را] بريز!» (وَ قُولُوا حِطَّةٌ)؛ «ما نیز خطاهاى شما را خواهیم بخشود و بر پاداش نيكوكاران- افزون بر مغفرت و بخشودن گناهان- خواهيم افزود» (نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ)

59. ولى گروهی لجوج حتى از گفتن اين جمله نيز خودداری کرده و از روی تمسخر به جاى آن كلمه نامناسب دیگری گفتند: «اما آن‌ها كه ستم كرده بودند، اين سخن را به غير آنچه به آن‌ها گفته شده بود تغيير دادند» (فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ) «ما نيز بر اين ستمگران به خاطر این که مرتکب فسق و نافرمانی می‌شدند، عذابى از آسمان فرو فرستاديم» (فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ).

60. جوشيدن چشمه آب در بيابان

«[ نیز] به یاد آورید هنگامى كه موسى† [در آن بيابان خشك و سوزان كه بنى اسرائيل در آن از جهت آب در مضيقه بودند از خدا] براى قومش تقاضاى آب كرد» (وَ إِذِ اسْتَسْقى‏ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ) «[ و خدا اين تقاضا را پذیرفت:] پس دستور داديم كه عصاى خود را بر آن سنگ [صخره] بزن» (فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ)، «ناگهان [سنگ دوازده شکاف برداشت و] دوازده چشمه آب [درست به تعداد قبائل بنى اسرائيل] از آن جارى شد [که ابتدا سرعت و شدّت داشت ولی بعد از شدت آن کاسته شد؛ گویا پشت سنگ آب زیادی ذخیره شده بود که پس از تخلیه اولیه از شدت آن کاسته شد و بعضی برعکس گفته‌اند؛ یعنی ابتدا آهسته و سپس زیاد شد]» (فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً)؛ «[ هر يك از اين چشمه‏ها به سوى محل استقرار طايفه‏اى سرازير گرديد، به گونه‏اى كه اسباط و قبايل بنى اسرائيل] هر كدام به خوبى چشمه خود را مى‏شناختند» (قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ). «[ خدا از يكسو بر آن‌ها من و سلوى نازل كرد، و از سوى ديگر آب به قدر كافى در اختيارشان گذاشت و به آن‌ها فرمود:] از روزىِ خدا بخوريد و بیاشامید و تبهکارانه در زمین دنبال فساد و خراب‌کاری نباشید» (كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ).

61. کفران نعمت و تمنّاى غذاهاى رنگارنگ

«و به یاد آورید زمانى را كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز نمى‏توانيم به يك نوع غذا قناعت كنيم» من و سلوى هر چند خوب و لذيذ است، اما ما غذاى متنوّع مى‏خواهيم‏ (وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ)؛ «از این رو از پروردگارت بخواه تا از آنچه زمين مى‏روياند، از سبزي و خيار و سير و عدس و پياز، برای ما نیز برویاند!» (فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها). «[موسى† با تعجب] پرسید: آيا غذاى پست‏تر را در مقابل آنچه بهتر است [و به اعجاز در اختیارتان قرار گرفته] انتخاب مى‏كنيد؟!» (قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ ؟!) «[اكنون كه چنين درخواست ناروايى داريد، از اين بيابان بيرون رويد و] به شهرى وارد شويد که آنچه مى‏خواهيد، در آن‌جا وجود دارد [لیکن از مواهب ویژه الهی محروم خواهید شد]» (اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ). «[ آری، عاقبت این رفتارها به آن‌جا آن‌جامید که]‌ خدا مهر ذلّت و درماندگی را بر پيشانى آن‌ها زد» (وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ) «و سزاوار خشم خدا شدند» (وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ)؛ «اين به خاطر آن بود كه آن‌ها آيات الهى را انكار مى‏كردند و پيامبران را به قتل می‌رساندند [و در این خصوص هیچ توجیه و بهانه‌ای نیز نداشتند]» (ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ) «و آن [نیز] از این جهت بود كه [از فرمان حق] سرپیچی کردند و تجاوزگری داشتند» (ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 10

62. قانون كلى نجات

در تعقيب بحث‌هاى مربوط به بنى اسرائيل، در بیان يك اصل كلى و عمومى می‌فرماید: «كسانى كه [به پيامبر اسلامˆ] ايمان آورده‏اند و نیز يهوديان و نصارى و صابئان [پيروان يحيى يا نوح و يا ابراهيم]، آن‌ها كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و عمل صالح آن‌جام دهند [مشروط به این که اسلام هنوز بر آن‌ها عرضه نشده باشد (رجوع شود به: آل عمران، 85 و ...)]، پاداش آن‌ها نزد پروردگارشان محفوظ است» (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ)؛ از این رو « نه [خطر و] ترسی متوجه آن‌هاست و نه اندوهگين می‌شوند» (وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ).

63. بر فراز شدن کوه طور

«به یاد آورید زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم [مفاد پیمان در آیات 40 و 83 و 84 آمده است‏] » (وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ) «و [و برای تهدید به شکل خارق العاده قسمتی یا همه کوه] طور را بالاى سر شما بالا بردیم» (وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ) «[و گفتيم:] آنچه را [از آيات الهى] به شما داده‏ايم، با قدرت و قوت بگيريد!» (خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ) «و آنچه را در آن است، به خاطر داشته باشيد [و به آن عمل كنيد]، امید که پرهيزكار شويد» (وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).

64. «ولی پس از آن [پيمان، با گذر زمان، از وفاى به آن‏] روى‌گردان شديد» (ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ) «و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، بی‌تردید از زيانكاران بوديد» (فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ).

65. داستان روز شنبه

در ادامه، به روح عصيانگرى و نافرمانى حاكم بر يهود و علاقه شديد آن‌ها به امور مادّى اشاره شده و آمده است:

«قطعا [سرگذشتِ‏] كسانى از خودتان را که در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند [و به صيد ماهى پرداختند]، دانستيد» (وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ)

و نيز دانستيد كه از باب مجازات «به آن‌ها گفتيم: به صورت میمون‌هایی طرد شده‏ درآييد [و این اراده الهی تحقق یافت]» (فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ).

66. «در نتیجه اين كيفر را عبرتى براى معاصران و شاهدان عینی آن و افراد زمان‌های بعد قرار داديم» (فَجَعَلْناها نَكالًا لِما بَيْنَ يَدَيْها وَ ما خَلْفَها) «و نیز پند و اندرزى براى پرهيزكاران» (وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ).

این داستان در آیات 163تا 166 سوره اعراف آمده است.

67. ماجراى گاو بنى اسرائيل

«به یاد آورید هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: [برای حل مشکل (که در ادامه آمده)] بايد گاوى را ذبح کنید!» (وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً). «[آن‌ها از روى تعجّب] گفتند: ما را مسخره می‌کنی؟!» (قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً). «موسى در پاسخ فرمود: به خدا پناه مى‏برم كه از جاهلان باشم [زیرا مسخره کردن کار جاهلان است]» (قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ).

68. «[ پس از آن كه آن‌ها اطمينان پيدا كردند استهزايى در كار نيست و مسأله جدّى است، شروع کردند به بهانه آوردن و] گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما روشن كند كه این گاو چگونه است؟» (قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ). «گفت: خدا مى‏فرمايد: گاوى است نه پير و از كار افتاده و نه جوان و نارسیده، [بلكه] بین اين دو حالت است» (قالَ إِنَّهُ يَقُولُ آنّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ) «[ و در ادامه برای این‌ که چانه‌زنی را تمام کنند و بهانه نتراشند،‌ می‌فرماید:] پس آنچه را به شما دستور داده شده، آن‌جام دهيد!» (فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ).

69. «[ ولى باز]گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما روشن كند كه چه رنگی است؟» (قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها). «[موسى†] گفت: خدا مى‏فرمايد: ‌گاوی زرد رنگ و يكدست است كه هرکه آن را ببیند، خوشش می‌آید» (قالَ إِنَّهُ يَقُولُ آن‌ها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ).


[1]. در اين‌كه « عهد و پيمان خدا با يهود چه بوده» رجوع كنيد به « تفسير نمونه» ذيل آيه 83 و 84 سوره بقره و آيه 12 سوره مائده.

[2] ( 1) شرح اين ماجرا در سوره اعراف از آيه 142 به بعد، و در سوره طه آيه 86 مشروحا خواهد آمد.

[3] ( 1) توضيح بيشتر اين سرگذشت عجيب و نكته‏هاى آموزنده آن را در« تفسير نمونه» ذيل آيه 155، سوره اعراف مطالعه فرماييد.

ادامه دارد.

773) ترجمه مزجی ساده و جدید قرآن/ 1 (فاتحه و بقره، ص 1-5)

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن

سیدمحمدحسن جواهری

فایل وردی در وبگاه ذیل موجود است:

http://javahery.blogfa.com/

سوره فاتحة الکتاب (مکی)

1. «به نام خدا بخشنده مهربان» (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ).

«حمد و ستايش مخصوص خداى است كه پروردگار جهانيان است» (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ).

3. «خداى كه بخشنده و مهربان است [و رحمت عامش در دنیا شامل همگان و رحمت خاصش در آخرت شامل مؤمنان است]» (الرَّحْمانِ الرَّحِيمِ).

4. «خداى كه مالك روز جزاست» (مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ).

5. اینک در برابر خدایی با اوصاف فوق می‌گوییم: «تنها تو را مى‏پرستم و تنها از تو يارى مى‏جويم» (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ).

6. «ما را به راه راست هدايت فرما!» (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ).

7. «راه كسانى [چون پيامبران، صدّيقان، شهيدان و صالحان‏] كه به آنان نعمتِ [ايمان، عمل شايسته و اخلاق حسنه‏] عطاكردى؛ هم آنان كه نه مورد خشم تواند و نه گمراه‏اند.» (صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ).

سوره بقره/ 286 آیه و مدنی

1. الف لام میم. (الم‏)

2. «اين همان كتاب با عظمت است كه هيچ گونه ترديد در [وحى بودن و حقّانيّت‏] آن وجود ندارد» (ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ)؛ «[کتابی که] مايه هدايت پرهيزكاران است» (هُدىً لِلْمُتَّقِينَ).

3. با تقوایان و کافران

«آن‌ها كسانى هستند كه به غيب ايمان دارند» (الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ) «و نماز را برپا مى‏دارند» (وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ) «و از تمام مواهبى كه به آن‌ها روزى داده‏ايم انفاق مى‏كنند» (وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ).

4. « و [نیز] آنان كه به آنچه بر تو و آنچه پيش از تو نازل شده [از کتاب‌های آسمانی و دستورهای دینی] ايمان می‌آورند» (وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ) «و به قیامت [نیز] یقین دارند» (وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ).

5. اين آيه، اشاره‏اى است به نتيجه و پايان كار مؤمنانى كه صفات پنج‌گانه فوق را در خود جمع كرده‏اند، مى‏فرماید: «آن‌ها بر مسير هدايت پروردگارشان هستند» (أُولائِكَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ) «و آن‌ها رستگارند» (و أُولائِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 3

6. در مقابل افراد با تقوا کافران لجوج و سرسخت قرار دارند: «آن‌ها كه كافر شدند [و در كفر و بى‏ايمانى سخت و لجوج‌اند] براى آن‌ها تفاوتی ندارد كه از عذاب الهى بترسانى‌ يا نترسانى، ايمان نخواهند آورد» (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ).

7. چرا برایشان فرقی نمی‌کند؟ زیرا آن‌ها چنان در كفر و دشمنی فرو رفته‏اند كه حسّ تشخيص را از دست داده‏اند: «خدا [به كيفر كفرشان‏] بر دل‌ها و گوشهايشان مهر نهاده، و بر چشمهاشان پرده [غفلت] افكنده شده» (خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ) که در نتیجه «براى آن‌ها عذاب بزرگی است» (وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ). بی‌تردید انسان تا به اين مرحله نرسيده باشد امکان هدایت برای او هست، ولی هنگامى كه حس تشخيص را بر اثر گناه زیاد از دست بدهد، ديگر راه نجاتى براى او نيست؛ زیرا ابزار شناخت ندارد و طبيعى است كه عذاب عظيم در انتظار چنین کسی باشد.

8. منافقان

گروه سوم منافقان هستند که از کافران بدترند. اینان « شماری از مردم‌اند كه مى‏گويند به خدا و روز قيامت ايمان آورده‏ايم در حالى كه ايمان ندارند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ).

9. دورویی حیله آن‌هاست. «آنها با اين عمل [مثلاً] خدا و اهل ایمان را فریب می‌دهند» (يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا) «در حالى كه تنها خودشان را فريب مى‏دهند، امّا نمى‏فهمند» (وَ ما يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ).

10. آری! «در دلهاى آن‌ها بيمارىِ [سخت نفاق] است» (فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ). «خدا هم [به كيفرِ نفاقشان‏] بر بيمارى آن‌ها مى‏افزايد» (فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً).

و چون سرمايه اصلى نفاق دروغ است، می‌فرماید: «و به خاطر دروغهائى كه مى‏گفتند، عذاب دردناکی خواهند داشت» (وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ).

11. «[اما ویژگی‌های منافقان: اول ادعای اصلاح‌طلبی است:] هنگامى كه به آن‌ها گفته شود در روى زمين فساد نكنيد، مى‏گويند: ما فقط اصلاح‏‌گریم [و برنامه‏اى جز اصلاح در تمام زندگى خود نداشته‏ايم و نداريم!]»! (وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ).

12. «[ هرگز چنین نیست بلکه] آگاه باشید! اين‌ها خودِ فسادگران هستند، ولى خودشان هم نمى‏فهمند [و به تعبات کارشان آگاه نیستند]» (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ).

13. «[ دیگر این‌که آن‌ها خود را عاقل و هشيار و مؤمنان را ساده‏لوح مى‏پندارند؛ از این رو] هنگامى كه به آن‌ها گفته مى‏شود: ايمان آورید همان طور كه مردم ايمان آوردند، مى‏گويند: آيا ما مانند این ساده‌لوح‌ها ايمان بياوريم؟!» (وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ) ولی «بدانيد آن‌ها خودشان‌ ساده‌لوح هستند، هرچند خود نمی‌دانند!» (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ).

14. «[ سومين ویژگی آن‌ها این است كه مانند آفتاب‌پرست به رنگ محیط در می‌آیند؛ یعنی] هنگامى كه افراد با ايمان را ملاقات می‌كنند، مى‏گويند ايمان آورديم‌[و از شما هستیم]» (وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا) «اما همین که با دوستان شيطان صفت خود خلوت می‌کنند و به آن‌ها گوش می‌سپارند، مى‏گويند: ما با شمائيم»! (وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ) «[ و اگر مى‏بينيد در برابر مؤمنان اظهار ايمان مى‏كنيم، درحقیقت] سرکارشان می‌گذاریم» (إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ).

15. «[ بی‌چاره‌ها نمی‌دانند که داستان برعکس است و به مجازات رفتارشان این] خداست که آن‌ها را [در دنیا و آخرت] به سخره می‌گیرد» (اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ) «[ و با فراهم کردن زمینه‌ها و اسباب لازم] در طغيانشان نگه مى‏دارد تا به كلى گیج و حیران شوند ‌[و ندانند که چه می‌کنند]» (وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ).

16. «[و نهایت این‌که] آنان كسانى هستند كه [در بازار دنیا]، هدايت را با گمراهى معاوضه كردند» (أُولائِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏) «و از این معامله سودی نصیبشان نشد» (فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ) «و راه به جایی نیز نبردند» (وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 4

17. دو مثال جالب براى ترسيم حال منافقان: مثال اول: «آن‌ها مانند كسى هستند كه آتشى افروخته [تا در دل شب تاریک در پرتو نور آن راه را از بيراهه بشناسد و به منزل مقصود برسد]» (مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً) «ولى همين كه اين شعله آتش اطراف آن‌ها را روشن کرد، خدا آن را خاموش کرده و در ظلماتی که چشم چشم را نمی‌بیند، رهایشان مى‏كند» (فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ). فطرت اولیه و کارهای خوب منافق هم مانند آن نور بی‌خاصیت است که به وقت نیاز و در دل تاریکی خاموش می‌شود.

18. «آن‌ها كر و لال و کورند، و [چون هيچ يك از وسائل اصلى درك حقايق را ندارند] از راهشان باز نمى‏گردند» (صُمٌّ بُكْمٌ‏ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ).

19. مثال دوم: «يا همانند گرفتار شدگان به رگباری تند كه در دل تاريكی، توأم با رعد و برق و صاعقه فرو ریزد» (أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ)؛ «[ چنان رگبار هراس‌آمیزی که بر اثر آن] از ترس مرگ انگشت‌های خود را در گوش خود می‌گذارند [تا صداى وحشت‌انگيز صاعقه‏ها را نشنوند]» (يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ) «[و این کارها را چه فایده که] خدا به كافران احاطه دارد [و آن‌ها هر كجا بروند در قبضه قدرت او هستند]» (وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ).

20. «درخشش برق آن قدر قوی است كه نزديك است چشمهاى آن‌ها را برباید و کور کند» (يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ).

«هر زمان كه برق مى‏زند و بيابان را روشن می‌کند، چند قدم راه مى‏روند، و چون خاموش می‌شود، در جاى خود می‌ایستند» (كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا) «[ خطر رعد و برق و صاعقه هر لحظه آن‌ها را تهدید می‌کند و] اگر خدا بخواهد گوش و چشم آن‌ها را از ميان مى‏برد؛ زیرا خدا به هر چيزى تواناست.» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ) و خلاصه این‌که منافقان نه امنیت و آرامشی دارند و نه موفقیت و کامروایی.

21. اوصاف پروردگار

پس از بيان حال پرهيزكاران، كافران و منافقان، می‌فرماید: «اى مردم! پروردگارتان را بپرستید و عبادت کنید كه هم شما و هم گذشتگان را آفريد؛ [آری! او را بپرستید و عبادت کنید] تا پرهيزكار شويد» (يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).

22. «همان پروردگاری كه زمين را همچون فرش برای زندگی شما قرار داد» (الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً) «و آسمان را همچون سقفى بر بالاى سر شما» (وَ السَّماءَ بِناءً) «و از آسمان برف و باران نازل كرد» (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً) «و با آن، روزی‌ شما از ميوه‌جات را‏ پدید آورد» (فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ)؛ «از این رو براى خدا شريك و همتا قرار ندهيد در حالى كه مى‏دانيد [براى خدا در آفريدن و روزى دادن، شريك و همتايى وجود ندارد]» (فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ).

23. و از آنجا كه نفاق و كفر گاهى از عدم درك محتواى نبوت و اعجاز پيامبر ص ناشی می‌شود، بر اعجاز قرآن تأکید کرده، می‌فرماید: «اگر در باره آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ايم، شك و ترديد داريد حداقل یک سوره همانند آن [در لفظ و محتوا از شخصی امّی و درس‌نخوانده مانند محمد ص] آورید» (وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ) «و اگر راست می‌گویید، گواهان [و داوران] خود را نیز برای شهادت [به امّی بودن سازنده و برابری ساخته شده] فرا بخوانید و البته به غیر آن‌ها خدا نیز گواه خواهد بود» (وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).

24. «و اگر دیدید نمی‌توانید و البته هرگز نخواهید توانست [مانند سوره‌ای از آن را از شخصی امّی بیاورید، پس اعجاز قرآن را انکار نکنید و] از آتشى بترسيد كه هيزمش بدنهاى مردم بى‏ايمان و سنگ‌ها است [ممکن است آتش سنگ‌ها بر اثر شکافت هسته‌ای آن‌ها و یا چیزی مانند آن باشد]» (فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ)؛ «آتشى كه براى كافران آماده شده است» (أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 5

25. ويژگى نعمتهاى بهشتى

از آنجا كه در آيه قبل، كافران و منكران قرآن به عذاب دردناكى تهديد شدند، در اين آيه سرنوشت مؤمنان را بيان مى‏كند. نخست می‌فرماید: «به کسانی‌ كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند، بشارت ده كه براى آن‌ها باغ‌هایی در بهشت است كه از زير [درختان] آن‌ها نهرها جاری است» (وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ)؛ «[از این رو بسیار پرطراوت و خرم است. در این باغ‌ها] هر زمان ميوه‏اى به آن‌ها داده مى‏شود، مى‏گويند: اين همان است كه از قبل [در دنیا] به ما داده شده است! [و ما ظاهراً آن را می‌شناختیم ولى اين‌ها چقدر از آن‌ها بهتر و عالي‌تر است!]» (كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ) «و البته [در کیفیت] همه شبیه هم هستند» (وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً) «[ و نیز] براى آن‌ها در بهشت همسران پاک و پاکیزه [از آلودگیهای روحی و جسمی] است» (وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ). «و آنان جاودانه در بهشت خواهند ماند» (وَ هُمْ فِيها خالِدُونَ).

26. شأن نزول: هنگامى كه در آيات قرآن، مثلهائى به‏ «الذُّبابُ» (مگس) و «عنكبوت» نازل گرديد، جمعى از مشركان مسخره كردند كه اين چه وحى‌ای است كه سخن از «عنكبوت» و «مگس» مى‏گويد؟ خدا در پاسخ فرمود:

«خدا [براى فهماندن مطلبى به مردم‏] از اينكه به موجودات ظاهرا كوچكى مانند پشه و يا بالاتر از آن [مانند مگس] مثال بزند، ابایی ندارد» (إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها) «امّا كسانى كه ايمان آورده‏اند مى‏دانند كه مثال پروردگارشان درست و حق است [و لجاجت ندارند]‏» (فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ) «ولى آن‌ها كه كافر شدند، مى‏گويند: خدا چه منظورى از اين مثال داشته [كه مايه تفرقه و اختلاف شده]؟! گروه بسیارى را با آن هدايت و گروه بسیارى را نیز گمراه كرده است.» (وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ماذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا [بِهاذا] مَثَلًا؟ يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً)؛ «[ لیکن خدا] تنها فاسقان را [كه از راه و رسم عبوديت و بندگى خارج شده‌ و دشمن حق‌اند] با آن گمراه مى‏کند». (وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ).

27. «[اما فاسقان] كسانى هستند كه پيمان خدا [توحيد، پیروی نکردن از شيطان، و ...] را پس از آنكه محكم کردند، مى‏شكنند» (الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ) «و آنچه را خدا دستور داده برقرار سازند [مانند صله رحم و ...]، قطع مى‏كنند» (وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ) «[همچنین کسانی که] در زمين فساد و خرابکاری می‌کنند» (وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ)؛ «یقیناً آن‌ها زيانكارند» (اُلائِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ).

28. نعمت اسرارآميز حيات

قرآن دلائلى را كه در گذشته (آيات 21 و 22) در زمينه شناخت خدا ذكر كرده بود، تكميل مى‏كند و در اينجا براى اثبات وجود خدا از نقطه‏اى آغاز می‌کند كه براى احدى جاى انكار باقى نمى‏گذارد و آن مسأله پيچيده حيات و زندگى است؛ از این رو می‌فرماید: «چگونه به خدا کفر می‌ورزید، در حالى كه اجسام بى‏روحى بوديد و او شما را زنده كرد و لباس‏ حيات بر تنتان پوشانيد؟!» (كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ؟!) «سپس شما را مى‏ميراند» (ثُمَّ يُمِيتُكُمْ) «آن‌گاه بار ديگر شما را زنده مى‏كند» (ثُمَّ يُحْيِيكُمْ) «سپس به سوى او بازگردانده می‌شوید» (ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ).

29. پس از ذكر نعمت حيات و اشاره به مسأله مبدء و معاد، به يكى‏ ديگر از نعمتهاى گسترده خدا اشاره كرده، می‌فرماید: «او کسی است كه آنچه روى زمين است را براى شما آفريده» (هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً) «سپس به آسمان پرداخت و آن را به صورت هفت آسمان درآورد، و [این توانایی از این جهت است که] او همواره از همه چیز آگاه است» (ثُمَّ اسْتَوى [اسْتَوا]‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ).

ادامه دارد.