745) توقیفی بودن ترتیب سوره‌ها در زمان پیامبر اکرم ص

یکی از نظریه‌های مورد علاقه تحریف‌گرایان، تأخیر جمع و ترتیب یافتن سوره‌های قرآن به بعد از رحلت پیامبر اکرم ص است. این نظریه مورد پذیرش بیشتر علمای شیعه نبوده و دلائل و شواهد متعددی بر بطلان آن دلالت دارد که عبارت‌اند از:
1. اگر در زمان پیامبر ص ترتیب سوره‌ها مشخص نشد، چه کسی بعد از پیامبر ص آن را مرتب کرد و از بی‌نظمی درآورد و چنین افتخار بزرگی را به نام خود رقم زد؟

2. می‌گویند چون احتمال داشت سوره‌ای نازل شود، به همین دلیل پیامبر ص تا آخر عمر آن‌ها را مرتب نکرد و ده‌ها هزار بلکه صدها هزار ختم قرآن در چند سال آخر عمر شریف ایشان و هزاران ختم دهه‌های آخر، همه بی‌نظم بوده است!!!!!
👈 اگر چنین است، لازم بود چینش آیات درون سوره‌ها هم مشخص نشود؛ چون تا آخرین روزهای عمر شریف ایشان احتمال داشت آیه یا آیاتی نازل شود!!
(و ما می‌دانیم که چنین نبود و ایشان چینش آیات را مشخص کرده بود و هرگاه آیاتی نازل می‌شد که مربوط به سوره‌های قبل بود، می‌فرمود: این آیه را بین فلان آیه و فلان آیه در فلان سوره قرار دهید. خب نمی‌توانستند در مورد سوره‌ها هم همین‌طور عمل کنند؟!!!)

3. صاحب جواهر التفسیر در قرن نهم در مقدمه به صراحت گفته علما اتفاق نظر دارند که ترتیب سور در زمان پیامبر ص مشخص بوده (و بر اساس آن قرآن ختم می‌شده) ولی به دلیل مشکلاتی بین الدفتین قرار گرفتن آن به بعد از رحلت موکول شد (که البته این تأخیر هیچ تأثیری ندارد).

4. روایات فراوان از طرق فریقین رسیده که حضرت فرمود:‌ «اعطیت الطوال مکان ... » این روایات مطابق ترتیب فعلی است.

5. در زمان پیامبر ص سوره حمد با عنوان «فاتحة الکتاب» خوانده می‌شد.

6. روایتی در دست است که پیامبر اکرم ص شخصا دستور داده‌اند فلان سوره را در کنار فلان سوره قرار دهید با این که زمان نزول آن دو از هم فاصله داشته است.

7. هیچ مدرکی در اختیار نیست که مصحف حضرت علی ع ( که البته کسی آن را ندیده جز چند نفری بعد از رحلت پیامبر ص ) به شیوه‌ای غیر از ترتیب فعلی مرتب شده باشد بلکه برعکس آن موجود است. (ر.ک:‌ مقاله: «قرینه زمان نزول و خطای راهبردی در فهم مفسر» ، مجله ذهن، شماره 80)

8. در توحید مصاحف، با این که ابیّ مسؤول تیم بود، لیکن ترتیب سوره‌ها را برخلاف مصحف شخصی خودش مرتب کرد؛ یعنی بر اساس ترتیبی که از زمان پیامبر ص معلوم بود، مشخص کرد.

9. در تاریخ هیچ روایتی وجود ندارد که بعد از پیامبر ص کسی در مورد ترتیب سوره‌ها اعتراضی کرده باشد، و حال این که اگر ترتیب سور بر عهده اصحاب گذاشته شده بود، اول مصیبت و دعوا و حرف و حدیث بود و سر و صدا گوش فلک را کر می‌کرد.

10. اختلاف مصاحف صحابه اولاً: اندک است و همه تقریبا شبیه هم هستند و نزدیک ترتیب موجود و ثانیاً:‌ چون مصحف آن‌ها شخصی بوده و تهیه نوشت‌افزارها دشوار، و گاه سفر و مریضی موجب می شده در نگارش برخی سوره‌ها تأخیر بیفتد؛ از این رو چندان به نگارش به وقت آن‌‌ها و مرتب بودن سوره‌ها اهتمام نشان نمی‌دادند ولی غالباً‌ سوره‌ها را حفظ بوده و بر اساس ترتیب مشخص و معروف قرآن را ختم می‌کردند و نه چینش سوره‌ها در مصحف شخصی‌شان؛ از این رو می‌بینیم ابیّ که مسئول تیم توحید مصاحف بود، چینش را برخلاف مصحف شخصی خویش و مطابق ترتیب عمومی و رسمی تنظیم کرد و مقبول همگان هم قرار گرفت و هیچ اعتراضی هم بروز نکرد.

11. و سخن آخر این‌که: کسانی که قائل‌اند پیامبر ص با این که وقت کافی داشته تا ترتیب سوره را مشخص کند ولی با این حال این کار را نکرده، چگونه می‌توانند از ادعای به حق «اهتمام حداکثری پیامبر ص به قرآن» حمایت و طرفداری و دفاع کنند؟!

تفصیل مطالب فوق را ان شاء الله در نوشتاری با عنوان «برهان تاریخی بر تحریف‌ناپذیری قرآن کریم در تاریخ قرآن و قرائات» (تقریباً‌ نهایی شده است) ارائه خواهم کرد.

593) نقد تفسیر به ترتیب نزول (تفسیر تنزیلی)/39

ترتیب آیات در سوره‌ها

پیش‌تر در چند پست در باره ترتیب آیات سخن گفتیم و نشان دادیم که چینش آیات در قرآن لزوماً‌ وابسته به زمان نزول نیست بلکه ممکن است حکمت‌های دیگری لحاظ شود. نمونه‌های متعددی را تا کنون مثال زده‌ایم که یک داستان یا موضوع پس و پیش در سوره‌ها ثبت شده‌اند و در این پست به نمونه دیگری اشاره می‌کنیم.

در داستان حضرت موسی ع و بنی اسرائیل، پس از عبور از آب، دو میقات برای حضرت موسی ع نقل شده است؛ یک میقات که به همراه هفتاد نفر به وقوع پیوست و میقات دیگر که حضرتش به تنهایی رهسپار کوه طور شد که به چهل روز انجامید و در پی تأخیر شماری از بنی‌اسرائیل گوساله‌پرست شدند. در میقات اول وقتی نزدیک میقات شدند، حضرت از همراهانش پیش افتاد و قرار شد از خدا بخواهد که همراهان او سخنان او و خدا را بشنوند. حضرت موسی ع به کوه طور رفت و با خدا سخن گفت و همراهانش از همه طرف سخن خدا با او را شندیدند. وقتی حضرت بازگشت، گفتند تو خدا را دیده‌ای ما هم می‌خواهیم ببینیم. حضرت موسی ع دیدن را انکار کرد ولی آنان نپذیرفتند و همین شد که صاعقه‌ای فرود آمد و آنان را کشت. حضرت موسی ع به درگاه خدا التماس کرد که بار دیگر آنان را زنده کند و خلاصه این که آنان بار دیگر زنده شدند و همگی بازگشتند. در میقات دیگر که بعدها اتفاق افتاد برخی از بنی‌اسرائیل که سابقاً یا گوساله پرست بودند و یا با گوساله‌پرست‌ها محشور بودند، تا سامری گوساله‌ای درست کرد که خدای خاصی از آن در می‌آمد (احتمالا صدا حاصل از حرکت باد در درون گوساله بوده)، فیل آنان یاد هندوستان کرد و به آیین گذشته و آشنایشان بازگشتند که داستان آن‌ها و مجازاتشان در سوره اعراف آمده است.

حال این دو میقات که ترتیب آن‌ها در سوره نساء آمده (... ذَالِكَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتخَّذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ ... ) در سوره اعراف برعکس ذکر شده است؛ یعنی ابتدا جریان گوساله آمده و بعد صاعقه:

ترتیب:

میقات اول یا میقاتی مستقل و پیش از میقات اول و همراهی هفتاد نفر: وَ لَمَّا جاءَ مُوسى‏ لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ (143) قالَ يا مُوسى‏ إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِي وَ بِكَلامِي فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ (144) وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُرِيكُمْ دارَ الْفاسِقِينَ (145) سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ (146) وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (147)

میقات دوم که بنی‌اسرائیل گوساله‌پرست شدند:‌ وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‏ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمِينَ (148) وَ لَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنا رَبُّنا وَ يَغْفِرْ لَنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ (149) وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (150) قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي وَ أَدْخِلْنا فِي رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (151) إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ (152)

وَ الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (153) وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ وَ فِي نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ (154)

میقات اول و همراهی هفتاد نفر: وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِمِيقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ (155) وَ اكْتُبْ لَنا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ قالَ عَذابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِنا يُؤْمِنُونَ (156)

تفصیل مطلب و بیان حکمت این تقدیم و تأخیر را در تفسیر زیبایی شناختی داستان حضرت موسی ع که در حال تدوین است، تقدیم خواهم کرد. ان شاء الله.

580)  نقد تفسیر به ترتیب نزول (تفسیر تنزیلی) 36

سیوطی در اتقان از ابوجعفر نَحَّاس[1][I1] نقل کرده است: «به نظر من ترتیب سوره‌های قرآن از جانب رسول خدا ص است به دلیل روایت واثلة ابن الاسقع: «به جای تورات، سبع طوال به من داده شده است و به جای ...».‏[2] سیوطی این روایت را در جای دیگری نیز آورده است: «أخرج أحمد و غيره من حديث واثلة بن الأسقع: أن رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و سلّم- قال: "أعطيتُ مكان‏ التوراة السّبعُ الطّول، و أعطيتُ مكان الزبور المئين، و أعطيت مكان الإنجيل المثاني، و فُضّلتُ بالمفصّل"[3][4]

روایت یاد شده در منابع شیعی نیز با تفاوت‌هایی آمده است:

«عیاشی به سند خود از سعد بن طریف نقل کرده است که گفت: از امام باقر ع شنیدم که فرمود:‌ رسول خدا ص فرمود: «أعطيت الطوال مكان‏ التوراة، و أعطيت المئين مكان الانجيل، و أعطيت المثاني مكان الزبور، و فضلت بالمفصل سبع و ستين سورة».[5]

مرحوم کلینی نیز از سعد اسکاف از پیامبر اکرم ص روایت مشابهی نقل کرده است که اختلاف جزئی دارد: «أعطيت السور الطوال مكان‏ التوراة، و اعطيت المئين مكان الإنجيل، و اعطيت المثاني مكان الزبور، و فضّلت بالمفصّل ثمان و ستون سورة، و هو مهيمن على سائر الكتب»‏[6][I2] .

مقایسه این روایات با ترتیب موجود قرآن هماهنگی بسیاری را گوشزد می‌کند و نشان می‌دهد همان‌گونه که نحاس فهمیده، شخص پیامبر اکرم ص در ترتیب موجود نقش اساسی داشته است؛ یعنی او شخصاً از ترتیب نزول دست برداشته و مردم را به سوی دیگری هدایت کرده است. همین رویکرد را در چینش آیات نیز می‌توان دید که در پست‌های قبل بیان شده است.


[1] . ر.ک: ر.ک:‌ البرهان 6/ 258، و المناهل 1/ 289.

[2] . رواه أحمد في المسند 4/ 107، و الطبراني في المعجم الكبير( 186- 187) 22/ 75- 76، و في مسند الشاميين( 2732)، و الطيالسي( 1012). قلت: و سنده حسن إن شاء اللّه تعالى؛ نیز ر.ک: الإتقان في علوم القرآن، سیوطی، ج‏1، ص: 222.

[3]. رواه أحمد في المسند 4/ 107، و الطيالسي( 1012)، و الطبراني في المعجم الكبير( 186- 187) 22/ 75- 76، و في مسند الشاميين( 2732). قلت: سنده حسن إن شاء اللّه تعالى؛ الإتقان في علوم القرآن، سیوطی، ج‏1، ص: 206.

[4] .

[5] . تفسير العياشي، محمد بن مسعود، 1/ 25. و عن واثلة بن الاسقع- رضي اللّه عنه- أن رسول اللّه- صلى الله عليه و آله)- قال:

أعطيت مكان التوراة السبع، و أعطيت مكان الزبور المئين، و أعطيت مكان الانجيل المثاني، و فضلت بالمفصل، رواه أحمد، و في إسناده عمران القطان، انظر: الترغيب و الترهيب، المنذري، 2/ 368.

[6] . الكافي: ج 2 ص 601 ح 10 كتاب فضل القرآن.


444)   برهان تاریخی بر تحریف‌ناپذیری قرآن

پیش‌تر در تاریخ   1398/10/8 مقاله‌ای با عنوان «البرهان التاریخی علی صیانة القرآن من التحریف» در وبلاگ پست کردم، لیکن بسیاری از علاقه‌مندان نمی‌توانستند از متن عربی استفاده کنند؛ از این رو متن فارسی آن را نیز می‌گذارم امید که علاقه‌مندان را مفید افتد. البته به خواست و تأییدات الهی کتابی نیز در خصوص تحریف‌ناپذیری در دست تدوین دارم که تقریباً‌ کامل شده و ان‌شاء الله به شرط حیات و توفیق الهی تقدیم خواهم کرد. پیش‌تر نیز عرض کرده‌ام که این مقاله به مناسبت همایش ملی دیدگاه‌های علوم قرآنی آیت الله فاضل لنکرانی- رحمة الله علیه- عرضه شده بود که در وبلاگ نیز ارائه می‌شود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

برهان تاریخی بر تحریف‌ناپذیری قرآن

سیدمحمدحسن جواهری[1]

چکیده: در منابع حدیثی و تاریخی به روایات و گزارش‌هایی برمی‌خوریم که از آن‌ها تحریف قرآن استفاده شده است. محققان در رویارویی با این روایات افزون بر استدلال به آیات قرآن و روایات، از طریق بررسی ضعف اسناد این روایات و نیز بررسی ضعف‌های دلالی آن‌ها در مسیر ابطلال آن‌ها و تثبیت تحریف‌ناپذیری قرآن گام برداشته‌اند. در این میان، مرحوم آیت الله لنکرانی نیز در کتاب گرانسنگ مدخل التفسیر ضمن نقل شماری از مهم‌ترین این روایات، آن ها را از جهات گوناگون همچون تناقضات و اختلافات موجود بین آن‌ها، تعارض با روایات مخالف، تعارض با تواتر قرآن که اجماعی بلکه ضروری مسلمانان است، و جز این‌ها بررسی و نقد کرده است، لیکن با توجه به این که بخش مهمی از روایات تحریف به بعد تاریخی قرآن مربوط است، لازم است با روش نقد داده‌های تاریخی به بررسی مسئله تحریف‌ناپذیری و ارزیابی روایات مربوط به آن پرداخت. روشن است که روش تاریخی روش جامع و متناسب برای نقد شبهه تحریف است و مقاله حاضر این شبهه را با توجه به بعد تاریخی آن نقد و بررسی کرده است.

گفتنی است مقاله پیش‌رو را که به مناسبت همایش بزرگداشت استاد گرانقدر مرحوم آیت الله المعظم فاضل لنکرانی تقدیم شده، می‌توان در حکم تکمله‌ای بر بخش تحریف مدخل التفسیر قلمداد کرد.

کلید واژه‌ها: تحریف ناپذیری، جمع قرآن، مصحف

مقدمه

عمده تعامل با روایات تحریف قرآن و گزارش‌های تاریخی مرتبط با آن با هدف نقد آن‌ها و اثبات تحریف‌ناپذیری قرآن از دو راه صورت می‌گیرد؛ نخست راهی است که غالب قرآن پژوهان پیموده‌اند و آن بررسی سندی و دلالی روایات یاد شده و نقد و اثبات بی‌پایه بودن آن‌هاست و راه دیگر، بررسی تاریخی مسئله است و این که اساساً آیا می‌توان به لحاظ تاریخی ظرفیتی برای تحریف قرآن فرض کرد؟ و اگر چنین باشد، ظرفیت تحقق تحریف به لحاظ تاریخی چه میزان است؟ مسائل مرتبط با تحریف چیست و

ادامه نوشته

فصل الخطاب مسئله جمع قرآن  «داستان ختم قرآن»

فصل الخطاب مسئله جمع قرآن
«داستان ختم قرآن»

یکی از اختلاف‌های مهم و تأثیر گذار در چند مسئله مهم علوم قرآن، جمع قرآن در زمان پیامبر  یا پس از رحلت آن حضرت است. در باره معنای جمع قرآن در برهان تاریخی و یا ترجمه آن در مقاله « البرهان التاریخی علی صیانة القرآن من التحریف» سخن گفته‌ایم. در چند پست در نقد نظریه تفسیر بر پایه ترتیب نزول نیز در باره آن سخن گفته‌ایم، لیکن در این‌جا به ختم قرآن استدلال می‌شود که می‌تواند فصل الخطاب مسئله باشد و از دید شیخ صدوق (ره) راهی برای رسیدن به این حقیقت است که قرآن در زمان پیامبر صص جمع شده است (در زمان آن حضرت ترتیب آیات و سور معلوم بوده و پس از رحلت آن‌حضرت نهایتاً سور مکتوب بر نوشت‌افزارها بین دو جلد قرار گرفته است ).

بر اساس آنچه در اسباب و شأن نزول سوره‌ها در اخبار و گزاره‌های تاریخی نقل شده، بیشتر سوره‌های قرآن تا حدود سال هفتم بعد از هجرت نازل شده بود. چند سوره و برخی آیات نیز در دو سه سال آخر عمر شریف پیامبر نازل شد. بر این اساس، در چند سال آخر عمر شریف پیامبر غالب سوره‌های قرآن نازل شده بوده‌اند. حال با توجه به این که ختم قرآن یکی از کارهای اساسی پیامبر و مسلمانان بوده و بر اساس برخی اسناد، بسیاری در هر هفته یک‌بار کل قرآن را تلاوت می‌کردند  و نیز با توجه به وجود حفاظ بسیار- که در ادامه در باره آن‌ها سخن خواهیم گفت و غالب آن‌ها یکی از اصلی‌ترین کارهای روزمره‌شان تلاوت قرآن بوده- نمی‌توان تصور کرد که این حجم بالای ختم قرآن که بالغ بر ده‌ها بلکه صدها هزار بار در مدینه است، بدون هیچ‌گونه نظمی رخ داده باشد!  می‌توان تصور کرد بسیاری از ملازمان، علاقه‌مندان و صحابه پیامبر در بسیاری از ایام سال به ویژه ماه‌های حرام و بالاخص ماه مبارک رمضان که بهار قرآن است، و نیز فصل زمستان که معمولا در جامعه متکی به اقتصاد کشاورزی و دامداری فعالیت‌های اقتصادی با خمودی روبه‌ رو می‌شود - اگر نگوییم همه سال به ویژه در مورد شماری از اصحاب مانند اصحاب صفّه که جز ملازمت با پیامبر کار مهم دیگری برای خود تعریف نمی‌کردند- در مسجد پیامبر گرد می‌آمدند و اراده ختم قرآن داشتند. طبیعی است یکی از وظایف پیامبر نیز آموزش قرائت و تفسیر قرآن بوده است و جلسات ختم قرآن در محضر آن حضرت تشکیل می‌شده است که به طور طبیعی فراوانی نیز داشته است، به ویژه سال‌های آخر عمر شریف ایشان که مشرکان فوج فوج مسلمان می‌شدند (یدخلون فی دین الله افواجا) و به طور طبیعی بسیاری از آن‌ها علاقه‌مند بودند در جلسات ختم قرآن شرکت کنند، با این وصف آیا می‌توان پذیرفت پیامبر تقوا و نظم که آثار نظم در ساده‌ترین امور زندگی ایشان تجلی داشته، هر بار به شکل جدیدی قرآن را ختم کرده باشد؟! آیا می‌توان پذیرفت که اهل بیت پیامبر- صرف‌نظر از همسران او- یعنی خود پیامبر  و حضرت علی و حضرت فاطمه زهرا و حسنین که در مجموع در همان سال آخر عمر شریف پیامبر و بلکه ماه‌های آخر حداقل صدها بار قرآن را ختم کرده‌اند، هیچ نظمی برای ختم خود قرار نداده و در این خصوص با هم هماهنگ نباشند، حتی اگر کاملاً ذوقی و بدون هیچ حکمتی باشد؟ و باز آیا می‌توان تصور کرد صحابه‌ای که تلاش می‌کردند گام‌های خود را جای گام‌های پیامبر قرار دهند و حتی- چنان که در جریان فتح مکه در تاریخ ثبت شده- برای ربودن قطرات وضوی پیامبر که به سوی زمین رها می‌شد، برای تبرک، بر هم سبقت می‌گرفتند، به ترتیب پیامبر توجه نکنند و ترتیبی مخالف پیامبر برگزینند؟! 
براستی چگونه می‌توان پذیرفت پیامبر با در اختیار داشتن سال‌های سال فرصت این قدر به خود زحمت ندهد که برای سوره‌های قرآن – بزرگ‌ترین معجزه الهی و ثقل اکبر - ترتیب اختیار کند و آن را رها کند تا دیگران پس از رحلت ایشان به داد آن برسند و به آن سر و سامان بدهند!  
به نظر می‌رسد کسانی که ترتیب یافتن جمع سوره‌های قرآن در زمان پیامبر (و نه جمع آن از نوشت‌افزارهای گوناگون در بین یک جلد به شکل کتاب) را انکار می‌کنند، به حداقل دریافت از زندگی پیامبر دست نیافته و یا از توجه به آن غافل شده‌ و امری بدیهی را انکار کرده‌اند. 
با این وصف، زمینه تحریف در قرآن از اساس برداشته می‌شود؛ زیرا بسیاری از روایات تحریف بر این فرض نادرست استوارند که قرآن در زمان پیامبر  جمع و ترتیب نیافته باشد.
تذکر1: ترتیب یافتن سور قرآن در زمان پیامبر بدین معنا نبوده که رعایت ترتیب واجب است و کسی نتواند خلاف آن را انتخاب کند؛ مثلا بعد از سوره بقره سوره لقمان را بخواند، لیکن سخن در ختم قرآن و نظم شاخص برای آن است.
تذکر2: در اخبار آمده که جبرئیل هرساله یک‌بار و سال آخر عمر پیامبر دو بار قرآن را بر او عرضه کرد،  سؤال این است که بر اساس ظاهر روایت، آیا جبرئیل هربار که قرآن را عرضه می‌کرد،‌ با ترتیبی متفاوت عرضه می‌کرد یا در راستای همان ترتیب سابق بوده است؟‌ پاسخ بدون نیاز به منابع روایی روشن است! وقتی نظم بهتر از بی‌نظمی است و در بی‌نظمی هیچ حکمتی وجود ندارد- که اگر وجود می‌داشت،‌ به دلیل غیر عادی بودن آن نصّی دال بر آن به دست ما می‌رسید- چرا جبرئیل که پیام‌آور وحی و برگزیده فرشتگان است و در مرتبه بالاتر، خود خدای متعال از روش غیر معمول بی‌نظمی استفاده کنند؟!
تذکر3: اگر کسی ختم قرآن را دلیل قاطع بر معلوم بودن ترتیب سور در زمان پیامبر- که آثار بسیاری بر جای می‌گذارد- نداند، لاجرم می‌باید به پیامدهای ناخوشایندی گردن نهد:
الف) اگر پیامبر به سور قرآن نظم نداده با توجه به این که اولاً: هم زمان کافی در اختیار داشته و هم می‌توانسته نظم دهد و ثانیاً: بر این باوریم که او از بین چند گزینه بهترین آن‌ها را اختیار می‌کرده و انجام می‌داده، در می‌یابیم که به طور خاص بی‌نظمی از نظم در ترتیب سور بهتر است؛ از این رو 
اولاً: با توجه به این‌که پیامبر به نظم اهمیت فوق العاده می‌داده و سنت او و اهل بیت مطابق با دریافت و رفتار عقلا و سنت حاکم بر جهان رعایت حداکثری نظم بوده، و ثانیاً: بر اساس حکمت و درایت جهت دفع اتهام به بی‌نظمی، لازم بوده وجه حکمت‌ داشتن بی‌نظمی در ختم سور قرآن را هرچند به طور اجمال برای مردم توضیح دهد و در این فرض، پس از او اهل بیت می‌بایست دست‌کم به این مسئله بپردازند و همچنان بی‌نظمی را ادامه دهند!! و البته هیچ‌یک از این فرض‌ها رخ نداده است. 
ب) تبعیت حضرت علی از پیامبر که در دعای ندبه با عبارت « ٍيَحْذُو حَذْوَ الرَّسُول؛ پا جای پای رسول خدا قرار می‌داد‏» از آن یاد شده، مورد تشکیک جدی قرار می‌گیرد؛ زیرا می‌بایست یا از ختم پیامبر جهت پیروی پرسش کند و یا پس از او به بی‌نظمی ادامه دهد و در باره آن دست‌کم سخن گوید!
ج) اهتمام برخی صحابه یعنی ابوبکر یا عثمان به نظم قرآن و ختم هماهنگ آن بیش از پیامبر بوده است؛ زیرا آن‌ها به بی‌نظمی ختم قرآن پایان دادند!! و چنان‌که می‌دانیم احدی به چنین پیامدی گردن نمی‌گذارد و هیچ قرینه‌ای آن را تأیید نمی‌کند.
ممکن است گفته شود که این نظم در توحید مصاحف و با ارشاد حضرت علی به وجود آمد که در پاسخ می‌گوییم: اولاً:‌ چرا از سنت پیامبر - بر فرض اختیار بی‌نظمی در ترتیب سور- دست برداشته و ثانیاً: حضرت در زمان ابوبکر و عمر نیز حضور داشته و به چنین کاری دست نزده و حتی ارشادی در این باره از او نقل نشده، بنابراین، بازگرداندن نظم بر فرض تحقق آن در توحید مصاحف به حضرت علی بی اساس است و تنها راه باور به وجود نظم در حیات پیامبر است.
د) برای اثبات تحریف‌ناپذیری نمی‌توان به اهتمام پیامبر به قرآن تمسک جست و گمان نمی‌رود کسی به چنین پیامدی راضی شود.
بنابراین، مسلم است که قرآن در ترتیب آیه‌های سور و نیز در ترتیب سور در زمان پیامبر نظم کاملاً مشخصی داشته و از این‌ رو بی‌پایگی بسیاری از روایات تحریف که بر اساس دخالت صحابه در تدوین قرآن استوارند، آشکار می‌شود.

تذکر۴: بر جمع قرآن در زمان پیامبر قرائن و شواهد دیگری نیز وجود دارد که در مقاله یاد شده بیان شده است و البته توجیه این قرائن مشکل دیگر منکران جمع قرآن در زمان پیامبر ص به معنای مورد بحث است.

فرازی خلاصه شده از کتاب نگارنده با عنوان: نگرشی نو به تحریف‌ناپذیری قرآن، در حال نگارش

پرسمان علوم قرآنی و نظریات نویسنده

در خصوص پرسمان علوم قرآنی چند نکته را عرض می‌کنم:

1. در نرم افزار مشکوة الانوار فایل اولیه این کتاب حدود 200 صفحه است، قرار داده شده و این در حالی است که فایل موجود در بازار (ویرایش دوم، چاپ ششم) حدود 360صفحه است.

2. نسخه عرضه شده در قائمیه هم نسخه ویرایش اول یعنی 200 صفحه است. 

3. نگارنده در بسیاری از نظریات ارائه شده در پرسمان تجدید نظر کرده ام و امیدوارم در چاپ‌های بعد فرصتی دست دهد که تغییرات را اعمال کنم. این تغییر نگرش بیشتر در تاریخ قرآن و جمع قرآن، اعجاز قرآن، قرائات و برخی مباحث دیگر است که در عمل غالب مباحث را تحت پوشش قرار می‌دهد. 

رابطه آیه تطهیر و آیات مربوط به زنان پیامبر اکرم ص

پرسش: چه رابطه ای بین آیه تطیهر که قطعا به صورت مستقل نازل شده و آیه ای که در آن قرار گرفته وجود دارد و آیا این نشانه جابجا شدن آیات قرآن نیست و چه کسی این جابجایی را انجام داده است؟

پاسخ:

ابتدا لازم است چند نکته مورد توجه قرار گیرد:

1. آیاتی که با هم نازل نشده اند به دو شرط ذیل سیاق تشکیل می دهند وگرنه، ممکن است در کنار هم قرار 

باقی مطلب را در «ادامه مطلب» بخوانید.

ادامه نوشته

نظریه آیت الله معرفت در مورد جمع قرآن

در خبرگزاری مهر (شناسهٔ خبر: 3003543 ) خواندم: 

"حجت‌الاسلام نصیری، ضمن گرامی‌داشت یاد و خاطره استاد بزرگ خود، آیت‌الله معرفت، و ابراز ارادات به ایشان گفت: مرحوم آیت‌الله معرفت معقتد بود قرآن را صحابه تنظیم کرده‌اند، اگر چه در اواخر عمر در جلسات خصوصی از نظریه خود برگشت اما این تغییر نظریه در جایی مکتوب نشد، بزرگان دیگری نیز دچار این مسئله شدند، و اشکال این نظریه این است که اگر ما معتقد به این مسئله شدیم دیگر نمی‌توانیم از قرآن دفاع کنیم. "

به نظر می رسد نظریه اخیر آیت الله معرفت- بر اساس خبر آقای دکتر نصیری- به حق است؛ زیرا خلط بزرگی که در کار طرفداران جمع قرآن پس از پیامبر اکرم ص واقع شده،‌ این است که جمع قرآن از نوشت افزارهای پراکنده بین الدفتین را با ترتیب یافتن سوره ها در زمان پیامبر اکرم ص یکی گرفته اند و همین اشتباه سبب وقوع در چنین دیدگاه عجیبی شده است. حقیقت این است که سوره ها در زمان حیات پیامبر ص به همین شکل فعلی یا ترتیبی بسیار نزدیک به آن - مثلابا  جابجایی یکی دو سوره با سوره همجوار- شکل گرفت - حال یا به دستور پیامبر ص یا در مرأی و منظر ایشان- و پذیرش این که پیامبر ص به ترتیب یافتن سوره ها (و نه قرار گرفتن بین الدفتین) توجه نداشته باشند،‌ برای کسی که با تاریخ اجمالی نزول سوره‌ها و زندگی پیامبر ص و فضای حاکم بر مدینه آشنایی داشته باشد، در حکم پذیرش شبه محال است. البته این مطلب با شواهد جالبی همراه است از خود قرآن و تاریخ و روایات که ان شاء الله در فرصت مناسب طی مقاله‌ای ارائه خواهم کرد. نگارنده حتی معتقد است که احتمال این که پیامبر ص از ترتیب غیر ترتیب فعلی (مانند ترتیب نزول) اعراض کرده باشند،‌ قوی است و مطلب را به اشاره در پست تأملی در تفسیر به ترتیب نزول ( تفسير تنزیلی ) (4) گفته ام.