880) نکات تکمیلی یک مناظره و پاسخ به شبهه مربوط به شهادت امام جواد ع

چند روز قبل مناظره‌ای بین آقای عبدالرحیم سلیمانی اردستانی و جناب حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی برگزار شد. موضوع مناظره رنج‌های حضرت زهرا س و تمرکز بر چند مسئله بود، هرچند سلیمانی اردستانی اصرار داشت به مسائل خارج از بحث بپردازد شاید به گمان این‌که کمی برای او کسب امتیاز کند. یکی از خروج‌های او شبهه‌ای بود در باره حضرت امام جواد ع که از سر خامی و تحلیل ضعیف بیان شد و طرف مقابل اصلاً به آن نپرداخت. این شبهه متأسفانه با لحنی بسیار زننده و سبک بیان شد و به نوعی مقصر اصلی شهادت امام ع را به خود امام بازگرداند. همین شبهه و نحوه بیان آن موجب ورود مذهبی‌ها و هیئتی‌ها به میدان و بعضاً پرتاب الفاظ تند یا رکیک به وی شد. البته جناب کاشانی در مناظره کاملاً‌ بر خود مسلط بود و هرگز توهینی به طرف مقابل نداشت. اردستانی در این مناظره به گونه‌ای ظاهر شد که مخاطب به خوبی دریافت دست او در حوزه تاریخ اسلام خالی و صرفاً‌ متکی به شنیده‌های او از واسطه‌های دست چندم است! او خود نیز بارها به این مسئله اشاره کرد که تخصصی در تاریخ ندارد لیکن مدعیات او همواره تاریخی یا متکی بر تحلیل‌های ناپخته تاریخی بود و کاشانی مکرر به این نکته تذکر داد.

در این مناظره به باور نگارنده کاشانی خوب ظاهر شد و با این که طرفش از این شاخه به آن شاخه می‌پرید (که در مناظره اسباب به هم ریختن تمرکز طرف مقابل است و غالباً شگردی است برای کسانی که دستشان خالی است و باخت را پیش روی خود می‌بینند) توانست رضایت مخاطبان متدین و نگران مناظره را تا حدود زیادی تأمین کند. همین تسلط و رضایت‌مندی از یک سو و جسارت‌های طرف مقابل به مهم‌ترین مقدسات مخاطبان متدین و شیعی از سوی دیگر، موجب ارسال موجی از پیام‌های تبریک و تشکر برای او شد. پس از مناظره برخی از فضلا به گوشه های رها شده در مناظره پرداختند و کوشیدند مناظره و به بیان دقیق‌تر پاسخ‌های آقای حامد کاشانی را به سهم خویش تکمیل کنند. یکی از همین نکات تکمیلی پست شماره 879 این قلم بود که در این وبلاگ و در کانال بارگذاری شد.

نکته مهم دیگر که به هر دلیل (و ظاهراً‌ به دلیل ضیق مجال و زمان) در مناظره رها شد، شبهه‌ فوق الذکر در باره امام جواد ع است. در این پست به این شبهه پاسخ می‌گوییم:

شبهه مربوط به شهادت امام جواد ع

اردستانی با بیان سخیف اظهار داشت چون امام جواد ع ازدواج مجدد داشته، زن اول - ام فضل (دختر مأمون عباسی) - ناراحت شده و برای انتقام به قتل امام دست زده است. او در نقد دیدگاه ‌های دیگر در مورد شهادت امام جواد ع و گزاره‌های تاریخی و قرائن موجود هیچ سخنی نداشت و تنها دلیل او حسادت زنانه و انتقام بود.

در ردً این توجیه باید گفت:

اولاً: در آن زمان تعدد همسر و به ویژه وجود کنیز معمول بوده و موجب حساسیت نبوده است و هووی ام فضل یعنی سمانه مغربیه کنیزی بود که برای امام جواد ع خریداری شد. این مطلب به ویژه در خانواده‌های ثروتمند مانند اشرافیان و امراء شیوع بیشتری داشته و اساساً‌ نبود کنیز نوعی ضعف و کاستی به شمار می‌رفته است.

ثانیاً: شهادت امام جواد ع به دست همسر یک احتمال تاریخی و البته مشهور است و احتمال دیگر شهادت آن حضرت با سمّ به دست منشی یکی از وزرای معتصم است.

ثالثاً: سمانه از امام چند فرزند داشت (حداقل چهار فرزند) و این بدین معناست که سال‌ها این دو زن در کنار هم می‌زیستند و تاریخ برخورد و درگیری بین آن‌ها را گزارش نکرده است. ام فضل زمانی که امام ع از مدینه به بغداد آمد، آن حضرت را به شهادت رساند و دلیل آن نیز مناظره‌ مشهوری بود که بین امام و علمای بغداد رخ داد و موجب سرافکندگی آن‌ها و محبوبیت فراگیر امام شد. در نتیجه معتصم (عموی ام فضل) که از جهت امام جواد ع احساس خطر می‌کرد، به کمک جعفر (برادر ام فضل ) و ام فضل (دختر مأمون) شهادت امام جواد ع را رقم زد. ام فضل پس از خوراندن سمّ پشیمان شد ولی امام او را نفرین کرد و پس از شهادت امام ع در مدت کوتاهی بر اثر بیماری به درک واصل شد. جعفر نیز مدتی بعد در حال مستی در چاهی سقوط کرد و مرد.

حال سؤال این است که آیا می‌توان پذیرفت که ام فضل پس از سالیانی زندگی در کنار هووی خود که کنیز بود، یک‌باره آن‌چنان حسادت ورزد که به جای قتل هوو به قتل شوهر دست زند، آن هم شوهری مشهور و محبوب که در ظاهر و بنا بر فرض مورد توجه خلیفه عباسی نیز هست؟!!

رابعاً: چنان که اشاره شد، بر اساس تجربه زن در صورت ناراحتی از وجود هوو به اذیت و آزار او یا طلاق گرفتن و جدایی و در نهایت قتل هوو و در صورت امکان و شدت بیشتر حسادت، قتل فرزند یا فرزندان او دست می‌زند نه قتل همسر که پشت و پناه خود او است و باقی گذاشتن هوو وفرزندانش که همچنان به عنوان هوو مورد توجه باشد و در ارث نیز شریک شوند آن‌چنان که تقریباً‌ همه ارث را آن‌ها ببرند!!

در این خصوص تاریخ نیز چیزی نقل نکرده و از این رو می‌توان با قاطعیت توجیه اردستانی را تخیّل باطل و بی اساس او دانست که هیچ پیروی نیز ندارد و همه قرائن و گزارش‌ها برخلاف گفته او است.

879) تکمله‌ای بر یک مناظره

مناظره شنیدنی اخیر اردستانی و جناب حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی آبی بود بر آتشی که سخنان بی‌مایه آن شخص بر قلب‌ها زده بود.

نکته و سند ذیل تکمله‌ای است بر مناظره فوق:

بیت الاحزان و ارشاد القلوب دیلمی (ابی محمد حسن بن محمد) (متوفّای 771), در ضمن وصیت حضرت زهرا س آورده است:

«فَجَمَعُوا الْحَطَبَ الْجَزْلَ [هیزم زیاد] عَلی بابِنا وَ أتَوْا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا ، فَوَقَفْتُ بِعِضادَةِ الْبابِ [کنار یا آستانه‌ در. 👈دقت شود: در حالی که در درحال سوختن بود، حضرت به در نزدیک شدند و لای در باز بود تا صدا برسد و ضمناً کسی باور نمی کرد آن‌ها جسارت کنند و حمله کنند یا با وجود حضرت فاطمه زهرا س پشت در، وارد خانه شوند؛ یعنی چنین نبود که حضرت فاطمه س وارد خطر شده باشد، بلکه با توجه به جایگاهشان رفتند تا مانند دفعات قبل مردم را منصرف کنند و فتنه را بخوابانند. مردم هم باورشان این بود که با وجود آن حضرت پشت در، ورود به خانه منتفی است، لیکن عمر - احتمالاً‌ وقتی دید سخنان حضرت بر مردم تأثیر گذار است و ممکن است مانند دفعات قبل به خواسته و هدف خود نرسند، نیت پلید خود را اجرا می‌کند ] وَ ناشَدْتُهُمْ بِاللهِ وَ بِأبِی أنْ ‌یکُفُّوا عَنّا [دست از سر ما بردارند] وَ یَنْصُرُونا. فَأخَذَ عُمَرُ السَوْطَ [تازیانه] مِنْ یدِ قُنْفُذٍ ـ مَوْلی أبِی‌بَکْرٍ ـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی [بازو] ، فَالْتَوی السَوْطُ عَلی عَضُدِی حَتّی صارَ کَالدُمْلُجِ [تازیانه دور بازوی من پیچید و بازو از شدت آن مانند حلقه تاول زد. 👈دقت شود: لای در باز بوده و حضرت با حرارت با مردم سخن می گفته و طرف وقتی دیده ممکن است ورق بر گردد، تازیانه را از لای در می زند و طبیعتا کمی حضرت به طرف در کشیده می شود و بعد لگد محکمی بر در می زند] وَ رَکَلَ الْبابَ بِرِجْلِهِ [به شدت با پا به در کوبید] فَرَدَّهُ عَلَی ـ وَ أنا حامِلٌ ـ در به من خورد فَسَـقَطْتُ لِوَجْهِی با صورت روی زمین آمدم وَ النارُ تَسْعَرُ وَ تَسْـفَعُ وَجْهِی [آتش زبان می‌كشید و صورت من را آزار می‌داد/ داغ می‌کرد ]، فَضَرَبَنِی بِیدِهِ حَتّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ اُذُنِی [آن چنان سیلی زد كه گوشواره پاره شد و از گوشم افتاد] وَ جائَنِی الْمَخاضُ؛ فَأسْـقَطْتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرْمٍ ...

ادامه دارد: پست 880

878) نقدی بر یک ... (نقد تفسیر تنزیلی/ 55)

به نام پروردگار هستی که همه چیز تحت اراده و دانش او است.

امروز می‌خواهم تذکری بدهم، اول به خودم و بعد به دیگران.

در تاریخ 26/ 09 / 1403 در پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی یادداشتی از این بنده منتشر شد با عنوان «معانی طولی و عرضی در یک واژه قرآنی» (http://https://iict.ac.ir/1403/09/maanii/

که ویرایش شده آن در وبلاگ این بنده نیز منتشر شد ( 813) معانی طولی و عرضی در یک واژه قرآنی/ ویرایش جدید (نقد تفسیر تنزیلی ۴۸))

آدرس https://javahery.blogfa.com/post/776/813)-%d9%85%d8%b9%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%b7%d9%88%d9%84%db%8c-%d9%88-%d8%b9%d8%b1%d8%b6%db%8c-%d8%af%d8%b1-%db%8c%da%a9-%d9%88%d8%a7%da%98%d9%87-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86%db%8c-%d9%88%db%8c%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b4-%d8%ac%d8%af%db%8c%d8%af-(%d9%86%d9%82%d8%af-%d8%aa%d9%81%d8%b3%db%8c%d8%b1-%d8%aa%d9%86%d8%b2%db%8c%d9%84%db%8c-%db%b4%db%b8))

پس از این یادداشت که نقدی سنگین بر روش تفسیر به ترتیب نزول است، برادر ارجمند حجت الاسلام دکتر بهجت‌پور پاسخی برای آن تنظیم کرده و با ذکر نام این بنده برای حقیر فرستاد تا اگر پاسخی دارم ارائه کنم. بنده نیز پاسخ مقتضی را برای ایشان فرستادم ، لیکن نگاشته ایشان بدون هیچ تغییری صرفاً با حذف نام اینجانب در همان پایگاه منتشر شد و چون نامی از این حقیر برده نشده بود، این بنده نیز نقدهایم را که به صورت مزجی بر متن ایشان ارائه کرده بودم، در وبلاگ شخصی بارگذاری کردم و برای پایگاه یاد شده نفرستادم. ( 817) نقدی بر نقد (نقد تفسیر تنزیلی/ 52) به تاریخ 12/ 10 / 1403)

اخیراً‌ با خبر شدم یادداشت ایشان در همان زمان با ذکر نام در پایگاه مؤسسه تمهید به تاریخ (2/ 10 / 1403) و کانال اختصاصی‌شان به تاریخ (4/ 10 / 1403 ) منتشر شده و اشاره‌ای به پاسخ‌های این بنده نشده است. پاسخ‌های این بنده دو حالت دارد: یا قوی و مؤثر و باطل کننده استدلال‌های مطرح شده است، که اخلاقاً چشم‌پوشی از آن‌ها به معنای به گمراهی انداختن مخاطبان و نوعی فریب علمی است که اعاذنا الله من مثله!

یا ضعیف و بی‌مایه است که طبیعتاً پاسخ به آن‌ها و در معرض اساتید و اهل خبره قرار دادن به فایده و صلاح ایشان و آن پایگاه است و دست‌کم اخلاقاً انتظار این بود که پاسخ ایشان برای این بنده ارسال می‌شد! و این اقل پاسداشت اخلاقی در برابر دقت نگارنده در طرح این مبحث علمی است که تا کنون هیچ مفسر و مؤلفی در حوزه علوم قرآن و تفسیر - تا آن‌جا که جستجو کرده‌ام - به آن نپرداخته است! (و لافخر! و هو من عند الله و من فضله الواسع سبحانه و تعالی!)

این نکته را هم اجمالاً‌ عرض کنم که این گونه رویکردها (فریب مخاطب) در برخی نگاشته‌های برخی طرفداران این روش تفسیری دیده می‌شود (نام و دیگر اطلاعات نزد اینجانب محفوظ است) و البته این بنده وظیفه خود ندانسته‌ام به این مسائل ورود کنم و ان شاء الله به همین روش پایبند خواهم بود.

نگاشته ایشان و پاسخ‌های ابن بنده را در آدرس ذیل ببینید:

https://javahery.blogfa.com/post/781/817)-%d9%86%d9%82%d8%af%db%8c-%d8%a8%d8%b1-%d9%86%d9%82%d8%af-(%d9%86%d9%82%d8%af-%d8%aa%d9%81%d8%b3%db%8c%d8%b1-%d8%aa%d9%86%d8%b2%db%8c%d9%84%db%8c-52)