ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 41

249. «پس هنگامى كه طالوت [کار را برعهده گرفت و] با سپاهيانش [برای جنگ با دشمن] به راه افتاد، [به آن‌ها] گفت: خدا شما را با يك نهر آب امتحان مى‏كند [تا میزان اطاعت‌پذیری لشکر روش و ایمان آن‌ها محک بخورد. این امتحان پس از آن چانه‌زنی‌های اولیه در خصوص فرماندهی طالوت ضروری بود]»، (فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ)، «[در این امتحان] آن‌ها كه از آن بنوشند، از من نيستند [و از توفیق و افتخار همراهی در جنگ محروم‌اند] و آن‌ها كه لب به آب نزنند از من‌اند و نیز کسانی که جز يك کف آب بيشتر نخورند [این‌ها نیز از من‌اند]» (فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ)، «لیکن [متأسفانه در این آزمونِ تشنگی] همگى، جز عده كمى، از آن نوشيدند» (فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ). «و [در ادامه راه و در نهایت] هنگامى كه طالوت و افرادى كه ايمان آورده [و پیروز امتحان] بودند، با او از نهر آب گذشتند، گفتند: امروز ما [با اين جمعيت اندك] توانايى مقابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم!» (فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ!) «[اما] کسانی که به گمانی بسان یقین می‌دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد [و به رستاخيز و وعده‏هاى الهى ايمان داشتند] گفتند:» (قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ) «[نگران نباشید!] چه بسيار گروه‌های كوچكی كه به إذن و توفیق الهی بر گروه‌هاى بزرگی پيروز شدند و خدا با صابران است»كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ).

250. «و چون با جالوت و سپاهيانش رودررو شدند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر فرو ريز!» (وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً !) «وگام‌هایمان را استوار و بر كافران پيروزمان گردان» (وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ).

251. «پس [در نهایت] دشمنان را به إذن و توفیق الهی تار و مار کردند» (فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ)، «و داود [که به احتمال قوی جوان و کم سن و سال و همان پیامبر معروف بوده است] جالوت را كشت» (وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ) «و [بعدها] خدا فرمانروایی و حکمت [یعنی علم متقنی که مانع ضرر می‌شود (والله العالم)] به او عطا فرمود و از آنچه مى‏خواست، به او آموخت [تا دو ملاک فرمانروایی یعنی قدرت و علم در او جمع شود]» (وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ)، «و اگر خدا [ظلم و ستمِ] برخی از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نكند، زمين به فاسد کشیده مى‏شود، ولى‏ خدا نسبت به تمام جهانيان، فضل و احسان دارد» (وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ).

252. «[ای پیامبر] این [داستان‏ها و حوادث‏] نشانه‌های خداست كه به حق بر تو مى‏خوانيم و بی‌گمان تو از رسولانی» (تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 42

آغاز جزء سوم قرآن مجيد

253. درجات و رسالت پیامبران

«آن رسولان [را ببینید]؛ بعضى را بر بعضى برترى داديم» (تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ)؛ «از بین آن‌ها کسی هست [حضرت موسی ع] که خدا با او سخن گفته» (مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ) «و برخی را [نیز] درجاتی بالا برد» (وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ). «و به عيسى بن مريم [معجزات و] نشانه‏هاى روشن داديم، و او را با روح القدس تأييد كرديم» (وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ‏ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ) «و اگر خدا مى‏خواست [به زور و قدرت متوسل شود] كسانى كه بعد از آنان بودند [در طول قرون و اعصار]، پس از آن كه آن همه نشانه‏هاى روشن براى آنان آمد، با هم نمی‌جنگیدند» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ) «ولی [مطابق سنت الهی در اختیار دادن به انسان‌ها، آن‌ها] اختلاف کردند» (وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا) «پس [در نتیجه این اختیار و اختلاف] بعضى ايمان آوردند و بعضى كافر شدند» (فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ) «و اگر خدا مى‏خواست با يكديگر نمی‌جنگیدند ولی خدا آنچه را [حکمتش اقتضا کند و] بخواهد، آن‌جام می‌دهد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ).

254. انفاق راه نجات!

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از آنچه به شما روزى داده‏ايم، انفاق كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ)، «پيش از آن كه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروشی در آن است و نه رابطه دوستى و نه شفاعت» (مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ)، «و كافران [تخلف‌کنندگان از دستور و یا گنه کاران] همان ظالمانند» (وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ).

255. آیة الکرسی

«خدا، که هيچ خدایی جز او نيست» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ)؛ «زنده و قائم به ذات [و برپادارنده هستی] است» (الْحَيُّ الْقَيُّومُ)؛ «هيچ گاه خواب سبك و سنگين او را فرا نمى‏گيرد [از این رو حتی لحظه‌ای از تدبیر جهان باز نمی‌ماند]» (لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ)؛ « آنچه در آسمان‌ها و زمين است، از آنِ او است» (لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ)؛ «كيست آن كه در پیشگاه خدا، جز به اذن او، شفاعت كند؟!» (مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ؟!)؛ «آنچه را پيش روى بندگان و پشت سر آن‌هاست، مى‏داند [و از آينده و گذشته آنان آگاه است]» (يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ) «و مردمان جز به مقدارى كه او بخواهد، بر علم او اشراف نیابند» (وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ)؛ «سریر [قدرت] او بر آسمان‌ها و زمين سایه انداخته و نگاهدارى‌شان بر او گران [و دشوار] نیامده» (وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما)؛ «و او است بلند مرتبه و با عظمت» (وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ).

256. اختیار، معیار ارزشمندی

«[با این‌که تکلیف بر عهده همگان بار شده، لیکن] در [پذیرش]‌ دين هيچ اكراهى نيست؛ [زيرا] راه درست از بيراهه آشكار شده است [و هرکس باید با اختیار خود پذیرای دین باشد تا ایمان او ارزش یابد]» (لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ)؛ «پس كسى كه به طاغوت [بت، شيطان و یا هر طغيانگری] کفر ورزد و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است كه نه جدا شدن که شکستی نیز در آن راه ندارد (فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لَا انْفِصامَ لَها) «و خدا شنوا و داناست [و به ایمان راستین و دروغ کاملاً‌ آگاهی دارد]» (وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 43

257. «خدا سرور كسانى است كه ايمان آورده‏اند» (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا)؛ «از [دایره] ظلمت‌ها به سوى نور بازشان می‌گیرد» (يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ) «و كسانى كه كافر شدند، سرورانشان طاغوت‌هایند [بت و شيطان و منحرفان] كه آن‌ها را از [کانون] نور به سوى تاریکی‌ها می‌رانند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ)؛ «آنان اهل آتش‌اند و جاودانه در آن خواهند بود» (اُلائِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ).

258. محاجّه حضرت ابراهيم† با نمرود

به دنبال آيه قبل كه از هدايت مؤمنان در پرتو ولايت و راهنمايى پروردگار و گمراهى كافران بر اثر پيروى از طاغوت سخن به میان آمد، نمونه‌ای ذکر شده است: «آيا [با ديده عبرت‏] ندیدی‏ كسى را كه با ابراهيم در باره پروردگار او محاجّه و گفتگو كرد؟» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ؟) «[این محاجّه از این رو بود] كه خدا به او فرمانروایی داده [و بر اثر آن دچار خودپرستی و کبر و غرور شده] بود» (أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ). «زمانی [که نمرود پرسید: خدای تو کیست؟] ابراهيم فرمود: پروردگار من همان كسى است كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند» (إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ)؛ «[نمرود مغالطه کرد و] گفت: من هم زنده می‌کنم و می‌میرانم! [به این ترتیب که یک محکوم به قتل را آزاد و دیگری را می‌کشم!]» (قالَ أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ!) «ابراهیم فرمود: [اگر راست می‌گویی کسی را که کشتی دوباره زنده کن!‌ ولی از این بگذریم؛] «خدا خورشيد را از مشرق بیرون مى‏آورد، تو آن را از مغرب برآور!» (قالَ إِبْراهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ!) «[اینجا بود که] آن کافر مبهوت و درمانده شد» (فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ) «و خدا قوم ستمکار را [به خاطر ستم‌گری و لجاجشان‏] هدايت نمى‏كند» (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ).

259. داستان عزیر نبی† و تصویری از معاد

در آیه قبل از قدرت خدا در زنده‌ کردن مردگان سخن به میان آمد، و در این آیه در این باره به داستان جالب عزیر نبی† اشاره شده است: «یا [هیچ دیده‌ای] همچون كسى را كه [سوار بر الاغ و همراه داشتن مقداری غذا برای طول سفر] از كنار یک روستا عبور مى‏كرد در حالى كه سقف‌های آن ریخته و ديوارها بر سقف‌ها فرود آمده [و کاملاً‌ ویران شده بود و استخوان‌هایی نیز در اطراف دیده می‌شد]». (أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها) «[با خود] گفت: واقعاً خدا چگونه اين‌ها را بعد از مرگ زنده مى‏كند؟» (قالَ أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها؟) «خدا [که سخن او را می‌شنید، خواست معاد را نشانش دهد؛ از این رو] جان او را گرفت و صد سال [بر جسد او] گذشت» (فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ) «سپس او را زنده كرد» (ثُمَّ بَعَثَهُ)، «[خدا به او وحی] فرمود: چقدر زمان بر تو گذشت؟» (قالَ كَمْ لَبِثْتَ؟) «عرضه داشت: يك روز يا قسمتى از يك روز» (قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ)، «فرمود: [خیر] بلكه صد سال بر تو گذشت» (قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ)؛ «[خدا خواست گذر زمان و قدرتش را همزمان به آن پیامبر نشان دهد؛ از این رو فرمود:] به غذا و نوشيدني‌ات نگاه كن، [می‌بینی] هيچ گونه تغيير نيافته» (فَانْظُرْ إِلى‏ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ) «حال به الاغت نگاه كن [می‌بینی که وضعش چگونه است؟ کاملاً‌ متلاشی شده و استخوان‌هایی بیش نمانده]»‏ (وَ انْظُرْ إِلى‏ حِمارِكَ) «[ما خواستیم هم معاد را به تو نشان دهیم] و [هم] تو را نشانه‏اى براى مردم قرار دهيم [تا حقیقتاً‌ به قدرت خدا و معاد باور داشته باشند]» (وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ). «حال به استخوان‌های [الاغت خوب] نگاه كن و ببين چگونه آن‌ها را برپامی‌کنیم و بر آن‌ها گوشت مى‏پوشانيم» (وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً). «هنگامى كه [با مشاهده اين نشانه‏هاى واضح همه چيز] براى او روشن شد، گفت: مى‏دانم كه خدا بر هر كارى تواناست» (فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 44

260. تصویر دیگری برای معاد

«و [پند گیر از این واقعه] زمانی كه ابراهيم [ع] عرضه داشت: خدايا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده مى‏كنى؟» (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى؟‏) «[خدا] فرمود: آيا [به معاد] ايمان نياورده‏اى؟» (قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ؟!) «عرضه داشت:‌ آرى، [ايمان آورده‌ام] ولى مى‏خواهم قلبم آرام شود [و شنیدن و رسیدن از راه علم هیچ‌گاه مانند دیدن و حس کردن نیست.]» (قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي). «خدا فرمود: [حال كه چنين است] چهار پرنده بگیر و نزد خود [به نحوی که کاملاً‌ مطمئن باشی، پس از ذبح كردن] قطعه قطعه كن [و در هم بياميز]»؛ (قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَ‏ إِلَيْكَ) «سپس بر هر كوهى بخشی از آن‌ها را قرار بده، بعد آن‌ها را بخوان به سرعت نزد تو مى‏آيند.» ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً).

ابراهيم (ع) اين كار را كرد و آن‌ها را صدا زد، در اين هنگام اجزاى پراكنده هر يك از مرغان، جدا و جمع شده و به هم آميختند و به حیات باز گشتند و اين موضوع به ابراهيم نشان داد، كه همين صحنه در مقياس بسيار وسيع‌تر در رستاخيز آن‌جام خواهد شد.

در پایان آیه می‌خوانیم: «و بدان خدا شكست‏ناپذيرِ حكيم است [یعنی صاحب علمی که موجب می‌شود هرچیزی را بدون نقص و در عالی‌ترین تراز امکانی آن تحقق ببخشد (والله العالم )]» (وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ).

261. انفاق در راه خدا

مسئله انفاق يكى از مهم‌ترين مسائلى است كه اسلام بر آن تأكيد شده و شايد ذكر آيات آن بعد از آيات مربوط به معاد از اين رو باشد كه يكى از مهم‌ترين اسباب نجات در قيامت، انفاق و بخشش در راه خداست.

نخست مى‏فرمايد: «مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند، همانند بذرى است كه هفت خوشه بروياند» (مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ). «و در هر خوشه‏اى صد دانه باشد [كه مجموعاً هفتصد برابر می‌شود]» (فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ) «[و افزون بر این تعداد] خدا آن را براى هر كس بخواهد [که در حقیقت برخاسته از اخلاص و شدت نیاز و اوصاف دیگر است] باز دو [یا چند]‌ چندان می‌کند!» (وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ) «و خدا [از جهت نعمت] توسعه دهنده و داناست» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).

262. انفاق با ارزش و شرایط آن

«كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند و سپس منّت و آزار را با آن همراه نمی‌سازند، پاداششان نزد پروردگارشان [محفوظ] است» (الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ), «و [افزون بر آن] نه [خطر و] ترسی متوجه آن‌هاست و نه اندوهگين می‌شوند» (وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ)؛ اما منّت گذاران و آزاررسانان نه پاداشی دارند و نه ایمن‌اند، بلکه بالاتر، اینان با عمل ناپسند خود به "آبرو و آرامش" فرد نیازمند می‌تازند که بسی از انفاق با ارزش‌ترند و از این رو این گونه انفاق کنندگان در حقیقت بدهکارند نه طلبکار!

263. «[و اساساً] سخن شایسته و گذشت [از اصرار و بدزبانی نیازمندان] بهتر از صدقه‌ای است كه به دنبالش آزاری باشد» (قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً) «و خدا بى‏نياز و بردبار است [و انفاقتان را به خودتان باز می‌گرداند و در کیفر رفتار ناپسند شتاب نمی‌کند]» (وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ).

265. دو مثال جالب در باره انگيزه‏هاى انفاق

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، صدقه‌های خود را با منّت و آزار باطل نکنید» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏)، «مانند كسى كه مال خود را براى [جلوه‌گری و] ریا انفاق مى‏كند و به خدا و روز قیامت ايمان ندارد» (كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ)؛ « [صدقه ریایی او] همچون قطعه سنگ صافى است كه بر آن [لایه نازكى از] خاك باشد [و بذرهايى در آن افشانده شود] و بارانی سنگین بر آن ببارد [و خاك‌ها و بذرها را بشويد] و آن را صاف رها سازد» (فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ‏ صَلْداً)، «آن‌ها از كارى كه آن‌جام داده‏اند [وبذری که کاشته‌اند]، چيزى به دست نمى‏آورند [همین‌گونه است صدقه ریایی که باقی نمی‌ماند و از بین می‌رود]» (لا يَقْدِرُونَ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ مِمَّا كَسَبُوا) «و خدا [این‌ها و امثال این] مردمِ کفرپیشه را راه نشان نمی‌دهد [و توفیق هدایت را از آنان سلب می‌کند؛ زیرا با این که حق را می‌فهمیدند، با اختیار خود به راه باطل رفتند]» (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ).

ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 45

265. «و [در مقابل ریاکاران] مثل كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا انفاق می‌کنند» (وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ «و [نیز برای] استوار كردن نفوس خود [بر حقایق ایمانی و ملكات عالى انسانى] (وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ) «همانند باغى است كه در نقطه بلندى باشد، و باران‌ سنگین بر آن ببارد [و به خاطر خاک مناسب و بلند بودن مكان- که از هواى آزاد و نور آفتاب به حد كافى بهره می‌گيرد- آن چنان رشد كند كه] ميوه خود را دو چندان دهد» (كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ) «و اگر باران سنگین نبارد بلکه باران سبک و ملایمی بر آن ببارد [باز هم برای ازدیاد محصول و طراوتش کافی است]» (فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ) «و خدا به آنچه آن‌جام مى‏دهيد [و انگیزه انفاقتان] آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).

266. تشبیه ریا به آتش برای ابطال صدقات

«آيا کسی دوست دارد باغى از درختان خرما و انواع انگور داشته باشد كه از زير درختانش نهرها جارى و براى او در آن باغ از هر گونه میوه و محصولی موجود باشد و در این حال پيرى او را دریابد،» (أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْكِبَرُ)، «و فرزندانى ضعيف دارد [به جهت مالی یا جسمی دارد که نتوانند خرج زندگی‌شان را درآورند و یا نتوانند او را در پیری کمک کنند]، آن‌‌گاه گردبادى آتشین بر آن بتازد و [درنتیجه یک‌پارچه] بسوزد [و نابود شود]؟!» (وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فِيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ ؟!) ريا و منت و آزار به همين صورت انفاق را نابود مى‏كند.

«اين گونه خدا آيات خود را براى شما تبیین مى‏كند [و توضیح می‌دهد]، امید که بينديشيد» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ).

267. اموال شایسته انفاق

نخست مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از اموال [حلال و] پاكيزه‏اى كه [از راه داد و ستد] به دست آورده‌اید و از آنچه از زمين [از گیاهان و معادن] براى شما خارج كرده‏ايم، انفاق کنید» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ‏ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ) «و سراغ اموال نامشروع و بی‌ارزش نرويد تا از آن انفاق كنيد، در حالى كه اگر خود شما بودید، حاضر نمی‌شدید آن‌ را بپذيريد، مگر با اغماض و كراهت» (وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ) «و بدانيد خدا بى‏نيازی ستوده است [و اگر انفاقی می‌کنید به خودتان بازمی‌گردد]» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ).

268. موانع و شرایط و مستحقان انفاق

«شيطان [هنگام انفاق کردن] به شما وعده فقر مى‏دهد [تا از انفاق منصرفتان کند]» (الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ) «و [با زینت کردن گناه و وسوسه] به کار زشت فرمانتان می‌دهد» (وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ) «و [در مقابل،] خدا به شما وعده آمرزش و فزونى [در مال] مى‏دهد» (وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا) «و خدا [از جهت نعمت] توسعه دهنده و داناست» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).

269. «[در انتخاب بین کشش‌های شیطانی و رحمانی، یکی از ابزارهای کارآمد، حکمت است و] خدا حکمت را به هر كس بخواهد [و شايسته بداند] مى‏دهد» (يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ) «و هر كس كه به او حکمت [یعنی علم متقنی که مانع ضرر می‌شود (والله العالم)] داده شود، بی‌تردید به او خير فراوانى داده شده است» (وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً) «و [البته] جز خردمندان کسی به این معنا راه نمی‌یابد» (وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ).

https://eitaa.com/jotting