787) ترجمه مزجی ساده و جدید قرآن/ 9 (بقره، ص 41-45)
ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 41
249. «پس هنگامى كه طالوت [کار را برعهده گرفت و] با سپاهيانش [برای جنگ با دشمن] به راه افتاد، [به آنها] گفت: خدا شما را با يك نهر آب امتحان مىكند [تا میزان اطاعتپذیری لشکر روش و ایمان آنها محک بخورد. این امتحان پس از آن چانهزنیهای اولیه در خصوص فرماندهی طالوت ضروری بود]»، (فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ)، «[در این امتحان] آنها كه از آن بنوشند، از من نيستند [و از توفیق و افتخار همراهی در جنگ محروماند] و آنها كه لب به آب نزنند از مناند و نیز کسانی که جز يك کف آب بيشتر نخورند [اینها نیز از مناند]» (فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ)، «لیکن [متأسفانه در این آزمونِ تشنگی] همگى، جز عده كمى، از آن نوشيدند» (فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ). «و [در ادامه راه و در نهایت] هنگامى كه طالوت و افرادى كه ايمان آورده [و پیروز امتحان] بودند، با او از نهر آب گذشتند، گفتند: امروز ما [با اين جمعيت اندك] توانايى مقابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم!» (فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ!) «[اما] کسانی که به گمانی بسان یقین میدانستند خدا را ملاقات خواهند كرد [و به رستاخيز و وعدههاى الهى ايمان داشتند] گفتند:» (قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ) «[نگران نباشید!] چه بسيار گروههای كوچكی كه به إذن و توفیق الهی بر گروههاى بزرگی پيروز شدند و خدا با صابران است»كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ).
250. «و چون با جالوت و سپاهيانش رودررو شدند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر فرو ريز!» (وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً !) «وگامهایمان را استوار و بر كافران پيروزمان گردان» (وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ).
251. «پس [در نهایت] دشمنان را به إذن و توفیق الهی تار و مار کردند» (فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ)، «و داود [که به احتمال قوی جوان و کم سن و سال و همان پیامبر معروف بوده است] جالوت را كشت» (وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ) «و [بعدها] خدا فرمانروایی و حکمت [یعنی علم متقنی که مانع ضرر میشود (والله العالم)] به او عطا فرمود و از آنچه مىخواست، به او آموخت [تا دو ملاک فرمانروایی یعنی قدرت و علم در او جمع شود]» (وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ)، «و اگر خدا [ظلم و ستمِ] برخی از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نكند، زمين به فاسد کشیده مىشود، ولى خدا نسبت به تمام جهانيان، فضل و احسان دارد» (وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ).
252. «[ای پیامبر] این [داستانها و حوادث] نشانههای خداست كه به حق بر تو مىخوانيم و بیگمان تو از رسولانی» (تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ).
ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 42
آغاز جزء سوم قرآن مجيد
253. درجات و رسالت پیامبران
«آن رسولان [را ببینید]؛ بعضى را بر بعضى برترى داديم» (تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ)؛ «از بین آنها کسی هست [حضرت موسی ع] که خدا با او سخن گفته» (مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ) «و برخی را [نیز] درجاتی بالا برد» (وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ). «و به عيسى بن مريم [معجزات و] نشانههاى روشن داديم، و او را با روح القدس تأييد كرديم» (وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ) «و اگر خدا مىخواست [به زور و قدرت متوسل شود] كسانى كه بعد از آنان بودند [در طول قرون و اعصار]، پس از آن كه آن همه نشانههاى روشن براى آنان آمد، با هم نمیجنگیدند» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ) «ولی [مطابق سنت الهی در اختیار دادن به انسانها، آنها] اختلاف کردند» (وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا) «پس [در نتیجه این اختیار و اختلاف] بعضى ايمان آوردند و بعضى كافر شدند» (فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ) «و اگر خدا مىخواست با يكديگر نمیجنگیدند ولی خدا آنچه را [حکمتش اقتضا کند و] بخواهد، آنجام میدهد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ).
254. انفاق راه نجات!
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد از آنچه به شما روزى دادهايم، انفاق كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ)، «پيش از آن كه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروشی در آن است و نه رابطه دوستى و نه شفاعت» (مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ)، «و كافران [تخلفکنندگان از دستور و یا گنه کاران] همان ظالمانند» (وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ).
255. آیة الکرسی
«خدا، که هيچ خدایی جز او نيست» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ)؛ «زنده و قائم به ذات [و برپادارنده هستی] است» (الْحَيُّ الْقَيُّومُ)؛ «هيچ گاه خواب سبك و سنگين او را فرا نمىگيرد [از این رو حتی لحظهای از تدبیر جهان باز نمیماند]» (لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ)؛ « آنچه در آسمانها و زمين است، از آنِ او است» (لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ)؛ «كيست آن كه در پیشگاه خدا، جز به اذن او، شفاعت كند؟!» (مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ؟!)؛ «آنچه را پيش روى بندگان و پشت سر آنهاست، مىداند [و از آينده و گذشته آنان آگاه است]» (يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ) «و مردمان جز به مقدارى كه او بخواهد، بر علم او اشراف نیابند» (وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ)؛ «سریر [قدرت] او بر آسمانها و زمين سایه انداخته و نگاهدارىشان بر او گران [و دشوار] نیامده» (وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما)؛ «و او است بلند مرتبه و با عظمت» (وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ).
256. اختیار، معیار ارزشمندی
«[با اینکه تکلیف بر عهده همگان بار شده، لیکن] در [پذیرش] دين هيچ اكراهى نيست؛ [زيرا] راه درست از بيراهه آشكار شده است [و هرکس باید با اختیار خود پذیرای دین باشد تا ایمان او ارزش یابد]» (لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ)؛ «پس كسى كه به طاغوت [بت، شيطان و یا هر طغيانگری] کفر ورزد و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است كه نه جدا شدن که شکستی نیز در آن راه ندارد (فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لَا انْفِصامَ لَها) «و خدا شنوا و داناست [و به ایمان راستین و دروغ کاملاً آگاهی دارد]» (وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).
ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 43
257. «خدا سرور كسانى است كه ايمان آوردهاند» (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا)؛ «از [دایره] ظلمتها به سوى نور بازشان میگیرد» (يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ) «و كسانى كه كافر شدند، سرورانشان طاغوتهایند [بت و شيطان و منحرفان] كه آنها را از [کانون] نور به سوى تاریکیها میرانند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ)؛ «آنان اهل آتشاند و جاودانه در آن خواهند بود» (اُلائِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ).
258. محاجّه حضرت ابراهيم با نمرود
به دنبال آيه قبل كه از هدايت مؤمنان در پرتو ولايت و راهنمايى پروردگار و گمراهى كافران بر اثر پيروى از طاغوت سخن به میان آمد، نمونهای ذکر شده است: «آيا [با ديده عبرت] ندیدی كسى را كه با ابراهيم در باره پروردگار او محاجّه و گفتگو كرد؟» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ؟) «[این محاجّه از این رو بود] كه خدا به او فرمانروایی داده [و بر اثر آن دچار خودپرستی و کبر و غرور شده] بود» (أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ). «زمانی [که نمرود پرسید: خدای تو کیست؟] ابراهيم فرمود: پروردگار من همان كسى است كه زنده مىكند و مىميراند» (إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ)؛ «[نمرود مغالطه کرد و] گفت: من هم زنده میکنم و میمیرانم! [به این ترتیب که یک محکوم به قتل را آزاد و دیگری را میکشم!]» (قالَ أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ!) «ابراهیم فرمود: [اگر راست میگویی کسی را که کشتی دوباره زنده کن! ولی از این بگذریم؛] «خدا خورشيد را از مشرق بیرون مىآورد، تو آن را از مغرب برآور!» (قالَ إِبْراهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ!) «[اینجا بود که] آن کافر مبهوت و درمانده شد» (فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ) «و خدا قوم ستمکار را [به خاطر ستمگری و لجاجشان] هدايت نمىكند» (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ).
259. داستان عزیر نبی و تصویری از معاد
در آیه قبل از قدرت خدا در زنده کردن مردگان سخن به میان آمد، و در این آیه در این باره به داستان جالب عزیر نبی اشاره شده است: «یا [هیچ دیدهای] همچون كسى را كه [سوار بر الاغ و همراه داشتن مقداری غذا برای طول سفر] از كنار یک روستا عبور مىكرد در حالى كه سقفهای آن ریخته و ديوارها بر سقفها فرود آمده [و کاملاً ویران شده بود و استخوانهایی نیز در اطراف دیده میشد]». (أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها) «[با خود] گفت: واقعاً خدا چگونه اينها را بعد از مرگ زنده مىكند؟» (قالَ أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها؟) «خدا [که سخن او را میشنید، خواست معاد را نشانش دهد؛ از این رو] جان او را گرفت و صد سال [بر جسد او] گذشت» (فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ) «سپس او را زنده كرد» (ثُمَّ بَعَثَهُ)، «[خدا به او وحی] فرمود: چقدر زمان بر تو گذشت؟» (قالَ كَمْ لَبِثْتَ؟) «عرضه داشت: يك روز يا قسمتى از يك روز» (قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ)، «فرمود: [خیر] بلكه صد سال بر تو گذشت» (قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ)؛ «[خدا خواست گذر زمان و قدرتش را همزمان به آن پیامبر نشان دهد؛ از این رو فرمود:] به غذا و نوشيدنيات نگاه كن، [میبینی] هيچ گونه تغيير نيافته» (فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ) «حال به الاغت نگاه كن [میبینی که وضعش چگونه است؟ کاملاً متلاشی شده و استخوانهایی بیش نمانده]» (وَ انْظُرْ إِلى حِمارِكَ) «[ما خواستیم هم معاد را به تو نشان دهیم] و [هم] تو را نشانهاى براى مردم قرار دهيم [تا حقیقتاً به قدرت خدا و معاد باور داشته باشند]» (وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ). «حال به استخوانهای [الاغت خوب] نگاه كن و ببين چگونه آنها را برپامیکنیم و بر آنها گوشت مىپوشانيم» (وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً). «هنگامى كه [با مشاهده اين نشانههاى واضح همه چيز] براى او روشن شد، گفت: مىدانم كه خدا بر هر كارى تواناست» (فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 44
260. تصویر دیگری برای معاد
«و [پند گیر از این واقعه] زمانی كه ابراهيم [ع] عرضه داشت: خدايا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده مىكنى؟» (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى؟) «[خدا] فرمود: آيا [به معاد] ايمان نياوردهاى؟» (قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ؟!) «عرضه داشت: آرى، [ايمان آوردهام] ولى مىخواهم قلبم آرام شود [و شنیدن و رسیدن از راه علم هیچگاه مانند دیدن و حس کردن نیست.]» (قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي). «خدا فرمود: [حال كه چنين است] چهار پرنده بگیر و نزد خود [به نحوی که کاملاً مطمئن باشی، پس از ذبح كردن] قطعه قطعه كن [و در هم بياميز]»؛ (قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَ إِلَيْكَ) «سپس بر هر كوهى بخشی از آنها را قرار بده، بعد آنها را بخوان به سرعت نزد تو مىآيند.» ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً).
ابراهيم (ع) اين كار را كرد و آنها را صدا زد، در اين هنگام اجزاى پراكنده هر يك از مرغان، جدا و جمع شده و به هم آميختند و به حیات باز گشتند و اين موضوع به ابراهيم نشان داد، كه همين صحنه در مقياس بسيار وسيعتر در رستاخيز آنجام خواهد شد.
در پایان آیه میخوانیم: «و بدان خدا شكستناپذيرِ حكيم است [یعنی صاحب علمی که موجب میشود هرچیزی را بدون نقص و در عالیترین تراز امکانی آن تحقق ببخشد (والله العالم )]» (وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ).
261. انفاق در راه خدا
مسئله انفاق يكى از مهمترين مسائلى است كه اسلام بر آن تأكيد شده و شايد ذكر آيات آن بعد از آيات مربوط به معاد از اين رو باشد كه يكى از مهمترين اسباب نجات در قيامت، انفاق و بخشش در راه خداست.
نخست مىفرمايد: «مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، همانند بذرى است كه هفت خوشه بروياند» (مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ). «و در هر خوشهاى صد دانه باشد [كه مجموعاً هفتصد برابر میشود]» (فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ) «[و افزون بر این تعداد] خدا آن را براى هر كس بخواهد [که در حقیقت برخاسته از اخلاص و شدت نیاز و اوصاف دیگر است] باز دو [یا چند] چندان میکند!» (وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ) «و خدا [از جهت نعمت] توسعه دهنده و داناست» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).
262. انفاق با ارزش و شرایط آن
«كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند و سپس منّت و آزار را با آن همراه نمیسازند، پاداششان نزد پروردگارشان [محفوظ] است» (الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ), «و [افزون بر آن] نه [خطر و] ترسی متوجه آنهاست و نه اندوهگين میشوند» (وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ)؛ اما منّت گذاران و آزاررسانان نه پاداشی دارند و نه ایمناند، بلکه بالاتر، اینان با عمل ناپسند خود به "آبرو و آرامش" فرد نیازمند میتازند که بسی از انفاق با ارزشترند و از این رو این گونه انفاق کنندگان در حقیقت بدهکارند نه طلبکار!
263. «[و اساساً] سخن شایسته و گذشت [از اصرار و بدزبانی نیازمندان] بهتر از صدقهای است كه به دنبالش آزاری باشد» (قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً) «و خدا بىنياز و بردبار است [و انفاقتان را به خودتان باز میگرداند و در کیفر رفتار ناپسند شتاب نمیکند]» (وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ).
265. دو مثال جالب در باره انگيزههاى انفاق
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، صدقههای خود را با منّت و آزار باطل نکنید» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى)، «مانند كسى كه مال خود را براى [جلوهگری و] ریا انفاق مىكند و به خدا و روز قیامت ايمان ندارد» (كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ)؛ « [صدقه ریایی او] همچون قطعه سنگ صافى است كه بر آن [لایه نازكى از] خاك باشد [و بذرهايى در آن افشانده شود] و بارانی سنگین بر آن ببارد [و خاكها و بذرها را بشويد] و آن را صاف رها سازد» (فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً)، «آنها از كارى كه آنجام دادهاند [وبذری که کاشتهاند]، چيزى به دست نمىآورند [همینگونه است صدقه ریایی که باقی نمیماند و از بین میرود]» (لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا) «و خدا [اینها و امثال این] مردمِ کفرپیشه را راه نشان نمیدهد [و توفیق هدایت را از آنان سلب میکند؛ زیرا با این که حق را میفهمیدند، با اختیار خود به راه باطل رفتند]» (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ).
ترجمه مزجی جدید و ساده قرآن، ص 45
265. «و [در مقابل ریاکاران] مثل كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا انفاق میکنند» (وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ «و [نیز برای] استوار كردن نفوس خود [بر حقایق ایمانی و ملكات عالى انسانى] (وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ) «همانند باغى است كه در نقطه بلندى باشد، و باران سنگین بر آن ببارد [و به خاطر خاک مناسب و بلند بودن مكان- که از هواى آزاد و نور آفتاب به حد كافى بهره میگيرد- آن چنان رشد كند كه] ميوه خود را دو چندان دهد» (كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ) «و اگر باران سنگین نبارد بلکه باران سبک و ملایمی بر آن ببارد [باز هم برای ازدیاد محصول و طراوتش کافی است]» (فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ) «و خدا به آنچه آنجام مىدهيد [و انگیزه انفاقتان] آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).
266. تشبیه ریا به آتش برای ابطال صدقات
«آيا کسی دوست دارد باغى از درختان خرما و انواع انگور داشته باشد كه از زير درختانش نهرها جارى و براى او در آن باغ از هر گونه میوه و محصولی موجود باشد و در این حال پيرى او را دریابد،» (أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْكِبَرُ)، «و فرزندانى ضعيف دارد [به جهت مالی یا جسمی دارد که نتوانند خرج زندگیشان را درآورند و یا نتوانند او را در پیری کمک کنند]، آنگاه گردبادى آتشین بر آن بتازد و [درنتیجه یکپارچه] بسوزد [و نابود شود]؟!» (وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فِيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ ؟!) ريا و منت و آزار به همين صورت انفاق را نابود مىكند.
«اين گونه خدا آيات خود را براى شما تبیین مىكند [و توضیح میدهد]، امید که بينديشيد» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ).
267. اموال شایسته انفاق
نخست مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از اموال [حلال و] پاكيزهاى كه [از راه داد و ستد] به دست آوردهاید و از آنچه از زمين [از گیاهان و معادن] براى شما خارج كردهايم، انفاق کنید» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ) «و سراغ اموال نامشروع و بیارزش نرويد تا از آن انفاق كنيد، در حالى كه اگر خود شما بودید، حاضر نمیشدید آن را بپذيريد، مگر با اغماض و كراهت» (وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ) «و بدانيد خدا بىنيازی ستوده است [و اگر انفاقی میکنید به خودتان بازمیگردد]» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ).
268. موانع و شرایط و مستحقان انفاق
«شيطان [هنگام انفاق کردن] به شما وعده فقر مىدهد [تا از انفاق منصرفتان کند]» (الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ) «و [با زینت کردن گناه و وسوسه] به کار زشت فرمانتان میدهد» (وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ) «و [در مقابل،] خدا به شما وعده آمرزش و فزونى [در مال] مىدهد» (وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا) «و خدا [از جهت نعمت] توسعه دهنده و داناست» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).
269. «[در انتخاب بین کششهای شیطانی و رحمانی، یکی از ابزارهای کارآمد، حکمت است و] خدا حکمت را به هر كس بخواهد [و شايسته بداند] مىدهد» (يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ) «و هر كس كه به او حکمت [یعنی علم متقنی که مانع ضرر میشود (والله العالم)] داده شود، بیتردید به او خير فراوانى داده شده است» (وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً) «و [البته] جز خردمندان کسی به این معنا راه نمییابد» (وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ).
بسم الله الرحمن الرحیم
