داستان گاو بنی‌اسرائیل راهمه شنیده و بارها و بارها در سوره بقره خوانده‌اند. شخصی مرتکب قتل می‌شود، قاتل مجهول است؛ قضیه بالا می‌گیرد، به حضرت موسی ع مراجعه می‌کنند برای فیصله دادن کار. حضرت از طرف خدا می‌فرماید: گاوی بکشید و قسمتی از آن را به آن شخص بزنید. به إذن الهی زنده شده و شما را از حقیقت آگاه می‌کند. آن‌ها ابتدا گفتند: مارا مسخره می‌کنی و حضرت فرمود:‌به خدا پناه می‌بردم از این که از جاهلان باشم. قصه ادامه می‌یابد و مرتب از ویژگی‌های گاو می‌پرسند تا آخر داستان (سوره بقره، آیات 68- 73).

اینک چند سؤال مهم که معمولاً‌ در تفاسیر مورد غفلت قرار گرفته است:

1. چرا خدا قدرت زنده کردن مرده را در جسم بی‌جان یک «گاو» قرار داد و چرا این قدرت را در مثلا گوسفند، مرغ، خروس، کبوتر و ... قرار نداد؟ این سؤال از این رو است که آن‌ها پیشینه گاوپرستی داشتند و داستان سامری و گوساله بنی‌اسرائیل نیز گویا پیش از این داستان رخ داده؛ از این رو انتخاب گاو برای بنی‌اسرائیل شبهه‌انگیز و به نوعی هل دادن به سوی عقاید فاسد پیشین آن‌هاست.

2. چرا وقتی بنی‌اسرائیل شروع کردند از خصوصیات گاو پرسیدن، حضرت موسی ع به آن‌ها هشدار نداد که این خصوصیات در قدرت این گاو و زندن‌کردن این مرده دخیل نیست، بلکه این قدرت خداست که در جسم بی‌جان این گاو قرار داده شده است؟ بلکه از این بالاتر، چرا با بیان ویژگی‌های بیشتر آن گاو و انحصار آن در یک مصداق خاص به قوی‌تر و عمیق‌تر شدن شبهه کمک کرد؟

3. چرا بنی‌اسرائیل این قدر چانه زنی کردند و مشکل کجا بود؟

پاسخ‌ها

پاسخ پرسش 1: زیرا خدا می‌خواهد مردم را رشد دهد و این رشد می‌باید بر پایه تحرک فکری و اندیشه‌ای خودشان شکل گیرد و این رشد راحت الحلقوم نیست که کسی آن را بخورد و به رشد برسد، بلکه زحمت و صبر و تفکر دائم نیاز دارد. نمونه این رفتار را در آیات متشابه می‌بینیم که ظرفیت به انحراف کشیدن مخاطب را دارد و بسته به سلامت یا بیماری قلب او دارد که در پی صلاح و سداد برود یا خطا و انحراف.

پاسخ پرسش 2: زیرا حضرت موسی ع نیز در برنامه خدا نقش ایفا می‌کند. پیچیده‌تر و سخت‌تر شدن شبهه نیز در حقیقت مجازات عدم تفکر است. حرکت در مسیر تعالی باید توسط خود مردم باشد و اگر پیامبر مطلب را سریع برای مردم باز می‌گفت و توضیح می‌داد، این درست مانند این بود که خدا به جای گاو یک گوسفند یا خروس را برای این کار انتخاب کند که به لحاظ باورهای پیشینی بنی‌اسرائیل مشکلی ایجاد نکند.

تذکر1: این داستان و این نحوه برخورد خدا و پیامبر با انحراف اولیه مردم زنگ هشداری برای همگان است که مراقب باشند اگر گام اول را بدون لحاظ تفکر و اندیشه برداشتند - درحالی که ظرفیت تفکر فراهم باشد - ممکن است خدای متعال مسیر را برای آن‌ها سخت‌تر و شبهه را عمیق‌تر کند؛ زیرا رشد آن‌ها با نوعی تنبیه همراه خواهد بود. آن‌ها هم می‌بایست مجازات کفران نعمت یعنی ترک اندیشه و تفکر و تأمل را پرداخت کنند و هم مسیر سداد و تعالی را طی نمایند.

تذکر2: این قصه با خطوات شیطان و شیاطین فرق می‌کند؛ این در حقیقت سنتی از سنت‌های الهی است که توقع دارد بندگان به مقتضای علم و دانسته‌ها عمل کنند و شکر نعمت بزرگ دانستن و توان بر تفکر را پاس بدارند وگرنه دچار زحمت اضافه می‌شوند. در قرآن می‌خوانیم: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا (اسرا، 82). در دعای ابوحمزه می‌خوانیم:

اَللّـهُمَّ اِنّي كُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَياْتُ وَتَعَبَّاْتُ

اي پروردگار جهانيان، خدايا من هر زمان پيش خود گفتم كه ديگر مهيا و مجهز شده‌‌ام

وَقُمْتُ لِلصَّلوةِ بَينَ يدَيكَ وَناجَيتُكَ اَلْقَيتَ عَلَي نُعاساً اِذا اَنـَا

و برخاستم براي خواندن نماز در برابرت و با تو به راز پرداختم تو بر من چرت را مسلط كردي در آن هنگامي كه

صَلَّيتُ وَسَلَبْتَني مُناجاتَكَ اِذا اَ نَا ناجَيتُ مالي كُلَّما قُلْتُ قَدْ

داخل نماز شدم و حال مناجات را از من گرفتي در آن وقتي كه به راز و نياز پرداختم، مرا چه شده است كه هرگاه با خود گفتم

صَلَُحَتْ سَريرَتي وَقَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوّابينَ مَجْلِسي عَرَضَتْ

باطن و درونم نيكو شده و نزديك شده از مجالس توبه‌كنندگان مجلس من، گرفتاري

لي بَلِيةٌ اَزالَتْ قَدَمي وَحالَتْ بَيني وَبَينَ خِدْمَتِكَ سَيدي لَعَلَّكَ عَنْ

و پيش آمدي برايم رخ داده كه پايم لغزش پيدا كرده و ميان من و خدمتگزاري‌ات حائل گشته، اي آقاي من، شايد مرا از در

بابِكَ طَرَدْتَني وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيتَني اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني مُسْتَخِفّاً

خانه‌ات رانده‌اي و از خدمتت دورم كرده‌اي يا شايد ديده‌اي سبك شمارم

بِحَقِّكَ فَاَقْصَيتَني اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيتَني اَوْ لَعَلَّكَ

حقت را پس دورم كرده‌اي يا شايد ديده‌اي از تو رو گردانده‌ام پس خشمم كرده‌اي يا شايد مرا

وَجَدْتَني في مَقامِ الْكاذِبينَ فَرَفَضْتَني اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني غَيرَ شاكِر

در جايگاه دروغگويانم ديده‌اي پس رهايم كرده‌اي يا شايد ديده‌اي سپاسگزار

لِنَعْمآئِكَ فَحَرَمْتَني اَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَني مِنْ مَجالِسِ الْعُلَمآءِ فَخَذَلْتَني

نعمت‌هايت نيستم پس محرومم ساخته‌اي يا شايد مرا در مجلس علما، نيافته‌اي پس خوارم كرده‌‌اي

اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني فِي الْغافِلينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيسْتَني اَوْ لَعَلَّكَ

يا شايد مرا در زمره غافلانم ديده‌اي پس از رحمت خويش بي بهره ام كرده‌اي يا شايد

رَاَيتَني آلِفَ مَجالِسِ الْبَطّالينَ فَبَيني وَبَينَهُمْ خَلَّيتَني اَوْ لَعَلَّكَ لَمْ

مرا مأنوس با مجالس بيهوده گذرانم ديده‌اي پس مرا به آنها واگذاشته‌اي يا شايد

تُحِبَّ اَنْ تَسْمَعَ دُعآئي فَباعَدْتَني اَوْ لَعَلَّكَ بِجُرْمي وَجَريرَتي

دوست نداشتي دعايم را بشنوي پس از درگاهت دورم كرده‌اي يا شايد به جرم و گناهم كيفرم داده‌اي

كافَيتَني اَوْ لَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيآئي مِنْكَ جازَيتَني فَاِنْ عَفَوْتَ يا رَبِّ

يا شايد به بي شرمي‌ام مجازاتم كرده‌اي پس اگر از من بگذري پروردگارا

فَطالَ ما عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبينَ قَبْلي لاَِنَّ كَرَمَكَ اَي رَبِّ يجِلُّ عَنْ

بجاست چون بسيار اتفاق افتاده كه از گنهكاران پيش از من گذشته‌اي زيرا كرم تو پروردگارا برتر از

مُكافاتِ الْمُقَصِّرينَ وَاَ نَا عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيكَ مُتَنَجِّزٌ ما

كيفر كردن تقصيركاران است و من پناهنده به فضل توام و از ترس تو به‌سوي خودت گريخته‌ام و درخواست

وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً ...

پاسخ پرسش 3: زیرا آن‌ها قدرت زنده کردن را در خصوصیات گاو جستجو می کردند و آن را الهی نمی‌دانستند؛ به تعبیر دیگر گمان می‌کردند این گاو باید ویژگی‌های خاصی داشته باشد تا بتواند مرده را زنده کند درحالی که اگر کمی می‌اندیشیدند می‌فهمیدند که این یک امتحان الهی است و زنده کردن آن کشته کار خداست نه آن گاو.

تذکر مهم

بیان این داستان در نوع خود جالب است:‌ داستان به صورت کاملاً مبهم از چانه‌زنی شروع می‌شود و سپس با بیان اصل قصه تمام می گردد. این تأخیر و تقدیم افزون بر جنبه‌های بلاغی و زیبایی‌شناختی، آیا نمی‌تواند بسان بُلد کردن مطلب عمل کند؟ فتأمل جیدا.

ان شاء الله به یاری خدا و به لطف ایزد منان تفصیل مطلب را در کتاب تفسیر زیبایی‌شناختی قصص قرآن (داستان حضرت موسی ع) ارائه خواهم کرد.