529) ترجمه مزجی سوره اَعراف (در 51 بند یا موضوع)/4

26-27: بیان فضل خدا بر مردم و تحذیر آن‌ها از فتنه شیطان

(آيه 26)- اخطار به همه فرزندان آدم

در ادامه بحث پیشین و برای بهره‌برداری از آن می‌فرماید: «اى فرزندان آدم! ما لباسى برای شما فرو فرستاديم، كه زشتي‌هاى بدنتان را می‌پوشاند» (يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ) و افزون بر آن «مايه زينت شماست» (وَ رِيشاً). تذکر به نزول لباس مؤیّدی است بر آنچه در بالا گفتیم که لباس بهشتی که از حضرت آدم و همسرش حوّا به سبب تخلف فرو ریخت و یا برطرف شد و کنار رفت، لباس ناشناخته و ویژه‌ای بوده‌ است که پس از آن، آدم و حوا خود را پشت برگ‌ها پنهان کردند‌ و یا مطابق گفته بیشتر مفسران، از برگ‌ها برای پنهان کردن شرمگاه‌ بهره گرفتند.

توجه: اگر از بین رفتن لباس بهشتی را کنایه از تغییر ماهیت در جسم آدم و حوا بگیریم، آن‌گاه فراز «ِيَنزِعُ عَنهُمَا لِبَاسَهُم» در آیه 27 نوعی استعاره خواهد بود.

لغت:‌ " ريش" در اصل واژه عربى، به معنى پرهاى پرندگان است و از آنجا كه پرهاى پرندگان لباسى طبيعى در اندام آنها است، به هر گونه لباس، نيز گفته مى‏شود، ولى چون پرهاى پرندگان غالبا به رنگهاى مختلف و زيبا است، يك نوع مفهوم زينت در معنى كلمه" ريش" افتاده است، علاوه بر اين به پارچه‏هايى كه روى زين اسب و يا جهاز شتر مى‏اندازند" ريش" گفته مى‏شود. بعضى از مفسران و اهل لغت نيز آن را به معنى وسيعترى اطلاق كرده‏اند و آن هر گونه اثاث و وسائل مورد نياز انسان است، اما مناسبتر در آيه فوق همان لباسهاى زينتى و جالب است. (تفسیر نمونه)

این فایده لباس ظاهری، اما لباس باطنی: «و لباس خوشتن‌داری و تقوا [که مانع انحراف و گناه می‌شود] بهتر است» (وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَيْرٌ).

و در پايان آيه مى‏افزاید: «اين [لباس (ظاهری یا تقوا یا هر دو)] از آيات و نشانه‏هاى خداست‏ تا بندگان متذكر نعمت‌هاى پروردگار شوند.» (ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ).

(آيه 27)- عبرتی برای همیشه!

«اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباس [ویژه و ناشناخته] آنان را از اندامشان بيرون كرد، تا آنچه را خوشآیندشان نبود، نشانشان دهد» (يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما).

در خصوص شیطان باید کاملاً هشیار باشید؛ زیرا: «او و دار و دسته‏اش شما را از آنجا كه شما آنان را نمى‏بينيد، مى‏بينند»: (إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ).

البته آن‌ها بر مؤمنان تسلط ندارند، بلکه «ما شياطين را اوليای [سرپرست و مسلط بر] افراد بى‏ايمان قرار داديم» (إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ) پس اگر انسان با ایمان باشد، ندیدن شیاطین به او ضرری نمی‌رساند.

528) ترجمه مزجی سوره اَعراف (در 51 بند یا موضوع)/3

19-25: آدم در بهشت و خروج از آن بسبب افتادن در دام ابلیس

(آيه 19)- وسوسه‏ هاى شيطان

در ادامه به فصل ديگرى از سرگذشت آدم ع اشاره کرده، می‌فرماید: «و اى آدم! تو و همسرت در بهشت سكونت اختيار كنيد [حضرت آدم و حوّا در بدو خلقت در بهشت نبودند ولی بعد به سوى بهشت راهنمايى شدند] »: (وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ).

نخستین تکلیف: «و از هر جا [و هر نوع ميوه‏اى‏] كه خواستيد بخوريد، اما به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمگران خواهيد بود» (فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ).

(آيه 20)- سپس شيطان كه بر اثر سجده نكردن از درگاه خدا رانده شده بود و تصميم قاطع داشت تا آنجا كه مى‏تواند از آدم و فرزندانش انتقام بگيرد «آن‌ها را وسوسه کرد تا آنچه خوش نداشتند آشکار شود، آشکار کند. [مفسران آن را به شرمگاه ترجمه کرده‌اند ولی ممکن است – با توجه به همنشینی با وسوس[1] - برخی صفات زشت مانند طمع باشد]» (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما).

لغت: «موارات» پوشاندن در پس پرده است. و «سوآت» جمع «سوأة» و به معناى عضوى است كه آدمى از برهنه كردن و اظهار آن شرم مى‏دارد. (المیزان) همچنین می‌تواند به معنای چیزی باشد که انسان از ظاهر شدنش خوش ندارد. (معنای کاربردی)

لذا نخست به آدم و همسرش گفت: «پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر از اين جهت كه [اگر از آن بخوريد يا] فرشته خواهيد شد يا از جاودانان در عمر خواهید بود» (وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ).

(آيه 21)- شیطان در ادامه و برای محکم‌کاری «سوگند خورد كه البته من خيرخواه شما هستم»! (وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ).

(آيه 22)- آدم كه هنوز تجربه كافى در زندگى نداشت، و گرفتار دامهاى شيطان و خدعه و دروغ و نيرنگ نشده بود، تسليم فريب شيطان شد، و به اين ترتيب شيطان «آن‌ها را با فريب [از مقامشان] فرود آورد» (فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ).

لغت: " دلى" از ماده" تدليه" به معنى فرستادن دلو در چاه است كه آن را به ريسمانى بسته و تدريجا در چاه پائين برند، و اين در حقيقت كنايه لطيفى از اين معنى است كه شيطان با طناب مكر و فريب، آن‌ها را از مقام والايشان فرود آورد و به چاهسار مشكلات و دورى از رحمت حق افكند. (تفسیر نمونه)

«همين كه آدم و همسرش از آن درخت ممنوع چشيدند، شرمگاهشان آشكار گشت [و بر اساس تفسیری که کردیم، چیز ناپسندی از هر دو آشکار شد (که با حالت ابهام رها شده). ظاهر برخی روایات – فارغ از بررسی سندی - تفسیر به شرمگاه‌ را تأیید می‌کند.]» (فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما).

از اين آيه به خوبى استفاده مى‏شود كه آن‌ها قبل از ارتكاب اين خلاف، برهنه نبودند بلكه پوششى داشتند كه در قرآن، نامى از چگونگى اين پوشش برده نشده است، اما هر چه بوده است، نشانه اى براى شخصيت آدم و حوا و احترام آن‌ها محسوب مى‏شده كه با نافرمانى از اندامشان فرو ريخته است. (تفسیر نمونه)

قرآن سپس مى‏فرماید: هنگامى كه آدم و حوّا چنين ديدند «بلافاصله از برگ‌هاى درختان بهشتى براى پوشيدن اندام خود، استفاده كردند [این ترجمه بر اساس پذیرش برخی روایات است ولی اگر کسی روایات را به لحاظ اشکال سندی یا محتوایی نپذیرد، علی القاعده باید این فراز از آیه را به پوشاندن همه بدن تفسیر کند؛ یعنی آن دو که مثلاً درونشان ظاهر شده بود، از شدت خجالت خود را پشت یا زیر برگ‌های درختان پنهان کردند که با آن وضع دیده نشوند.]» (وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ)

«و [در اين موقع] پروردگارشان ندا داد كه مگر شما را از آن درخت نهى نكردم و نگفتم كه شيطان دشمنی آشكار و سرسخت برای شماست؟!» (وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ؟!)

ترجمه مزجی قرآن با رسم الخط عثمان طه، ص 153

(آيه 23)- بازگشت آدم به سوى خدا

سر انجام هنگامى كه آدم و حوّا، به نقشه شيطانى ابليس آگاه شدند و نتيجه كار خلاف خود را ديدند، به فكر جبران گذشته افتادند و نخستين گام را اعتراف به ظلم و ستم بر خويشتن، در پيشگاه خدا قرار دادند و «گفتند: پروردگار! ما بر خود ستم كرديم» (قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا)

«و اگر ما را نيامرزى و به ما رحم نکنی قطعاً از زيانكاران خواهيم بود.» (وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ).

(آيه 24)- گرچه توبه خالصانه آدم و همسرش در پيشگاه خدا پذيرفته شد ولى به هر حال اثر وضعى آن عمل دامانشان را گرفت و دستور خارج شدن از بهشت از سوى خداوند صادر شد: «فرمود: فرود آييد در حالى كه بعضی از شما [بنی‌آدم] با بعضی دیگر دشمن خواهيد بود» (قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ).

«و تا مدت معينى برای شما در زمین استقرار و برخورداری خواهد بود [و بعد به عالم برزخ و قیامت خواهید رفت].» (وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِينٍ).

(آيه 25)- و نیز «فرمود: در زمين زندگى مى‏كنيد و در آن مى‏ميريد، و از همان [براى حساب در روز رستاخيز] برانگيخته خواهيد شد.» (قالَ‏ فِيها تَحْيَوْنَ وَ فِيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ).

 


[1] . این را می‌توان نمونه‌ای از تأثیر بلاغی در تفسیر نامید. چه بر اساس روایات و چه تفسیری که ارائه شد، می‌بایست رابطه منطقی بین وسوسه کردن و ظاهر شدن سوآت در نظر گرفت؛ زیرا اگر صرف لباس معمولی در نظر گرفته شود و نه لباس ویژه ناشناخته بهشتی، رابطه آن با فریب خوردن آشکار نیست و ایجاد سؤال می‌کند. مطابق روایات لباس بهشتی که ویژه انسان‌هایی بوده که هیچ نوع مخالفتی با اوامر ارشادی و مولوی پروردگار نمی‌کنند،‌ از بدن آن‌ها زایل شده و آن‌ها تمام بدن خود را پوشانده‌اند. اگر بگوییم صرفاً شرمگاه آشکار شده یعنی تأثیر خوردن آن میوه بوده،‌ آن‌گاه انبوهی از سؤالات بی‌پاسخ پیرامون داستان رژه خواهند رفت. شاید ساده‌ترین تفسیر بی‌حاشیه همان باشد که گفتیم ولی اشکالش این است که هیچ مفسیری تا کنون با این نگاه آیه را ندیدیه و یا حقیر ندیده‌ام که کسی این گونه بگوید و اشکال دیگرش این است که با برخی روایات همخوان نیست هرچند با برخی دیگر همراه است، مانند روایتی که درخت را درخت حسد تفسیر کرده‌اند. ضمناً‌ نباید از اختلافات بین روایات نیز غفلت کرد و در هر صورت،‌ همه این تفاسیر صرفا احتمالی است و آنچه الفاظ آیات در اختیار ما قرار می‌دهد، با صرف نظر از روایات، به تفسیر مختار نزدیک‌تر است.

527)  ترجمه مزجی سوره اَعراف (در 51 بند یا موضوع)/2

10-18: تکریم آدم ع و ذریه او و فریب شیطان و طرد او

(آيه 10)- مقام با عظمت انسان در جهان هستى

به دنبال آياتى كه اشاره به مبدء و معاد در آن‌ها شده بود، خدای متعال در اين آيه و آيات بعد، «انسان» و عظمت و اهميت مقام و چگونگى آفرينش او و افتخاراتى كه خداوند به او داده، مورد بحث قرار داده، مى‏فرمايد: «و شما را در زمين جاى داديم‏»: (وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ)

«و ابزار و وسايل زندگى را براى شما در آن قرار داديم»: (وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ)

«[ولی با این حال] بسيار اندك و كم سپاس مى‏گزاريد»: (قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ).

 (آيه 11)- ماجراى سركشى و عصيان ابليس

«و شما را آفريديم، سپس صورت‌بندى كرديم، آن‌گاه به فرشتگان [و از جمله ابليس كه در صف آن‌ها قرار داشت اگرچه جزء آن‌ها نبود] فرمان داديم: بر آدم سجده كنید!»: (وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ)

«بی‌درنگ همگى سجده كردند، مگر ابليس كه [اطاعت نکرد و] از سجده‌كنندگان نبود»: (فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ).

ترجمه مزجی، ص (قرآن با رسم الخط عثمان طه) 152

(آيه 12)- خداوند فرمود: «به تو امر کردم سجده کنی، چرا اطاعت نکردی؟» (قالَ: ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ).

ابلیس با نادیده گرفتن روح انسانی حضرت آدم ع از روی ناآگاهی یا تکبر «گفت: من از او بهترم؛ [زیرا] من را از آتش آفريده‏اى و او را از گِل»! (قالَ: أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ؛ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ).

(آيه 13)- مجازات سرکشی ابلیس

خداوند «فرمود: از اين مقام و مرتبه، فرود آى!»: (قالَ: فَاهْبِطْ مِنْها!)

«تو را نسزد که در اين مقام بلند، تکبر كنى‏»: (فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها).

«بيرون‏رو! كه تو از افراد پست و ذليل هستى»: (فَاخْرُجْ! إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ).

(آيه 14)- اما داستان شيطان به همين جا پايان نيافت، او وقتی خود را رانده شده ديد، طغيان و لجاجت را بيشتر كرد و به جاى توبه و بازگشت به سوى خدا و اعتراف به اشتباه، تنها چيزى كه از خدا تقاضا كرد اين بود كه: «مرا تا روزى كه [مردگان‏] برانگيخته شوند، مهلت ده‏»: (قالَ: أَنْظِرْنِي إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ).

(آيه 15)- اين تقاضاى او [به پاس عبادت‌های پیشینش یا بر اساس هر حکمت دیگری به صورت محدود] به اجابت رسيد و خداوند «فرمود: تو از مهلت یافتگانی» (قالَ: إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ).

(آيه 16)- ابلیس علت این درخواست را چنین بیان کرد: «گفت: اكنون كه مرا فریفتی [و با دستور به سجده، طغیان درونی‌ام را آشکار و مرا طرد کردی] بر سر راه مستقيم تو كمين کرده و آدم و فرزندانش را از راه به در مى‏کنم»: (قالَ: فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ) تا همانطور كه من گمراه شدم، آن‌ها نيز به گمراهى بيفتند.

(آيه 17)- سپس شيطان، براى تأييد و تكميل سخنش گفت: «آن‌گاه از پيش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ [از همه سو] به سراغ آن‌ها مى‏روم، و [کاری می‌کنم که] اكثر آن‌ها را شكرگزار نخواهى يافت»: (ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ).

 (آيه 18)- خداوند بار دیگر با تحقیر ابلیس فرمود: «از اين مقام و رتبه، نکوهش شده و خوار و ذلیل بيرون شو!»: (قالَ: اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً !) [قرائت: مَذئُوماً]

لغت:‌ " مذءوم" از ماده" ذئم" (بر وزن طعم) به معنى عيب شديد است، و" مدحور" از ماده" دحر" (بر وزن دهر) به معنى بيرون راندن توأم با ذلت و خوارى است. (تفسیر نمونه)

«[سوگند که] هر كس از تو پيروى كند، جهنم را از تو و آن‌ها پر کنم»: (لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ).

524) ترجمه مزجی سوره اَعراف (در 51 بند یا موضوع)/1

ترجمه مزجی، ص 151

تذکر:‌ جهت سرعت کار، پیش‌نویس این ترجمه از متن تفسیر نمونه انتخاب شده و سپس تغییر و ویرایش روی آن صورت گرفته است.

سوره اَعراف (در 51 بند یا موضوع)

محتواى سوره: در آغاز اشاره كوتاه و گويايى به مسأله «مبدء و معاد» كرده؛ سپس براى احياى شخصيت انسان، داستان آفرينش آدم را با اهميت فراوان شرح مى‏دهد. بعد پيمان‌هايى را كه خدا از فرزندان آدم در مسير هدايت و صلاح گرفته يك يك برمى‏شمرد.سپس براى نشان دادن شكست و ناكامى اقوامى كه از مسير توحيد و عدالت و پرهيزكارى منحرف مى‏شوند، و هم براى نشان دادن پيروزى مؤمنان راستين، سرگذشت بسيارى از اقوام پيشين و انبياى گذشته مانند «نوح» و «لوط» و «شعيب» را بيان كرده، و با سرگذشت مشروح بنى اسرائيل و مبارزه «موسى» با فرعون اين بخش را پايان مى‏دهد.در آخر سوره بار ديگر به مسئله مبدء و معاد باز مى‏گردد و انجام و آغاز را بدين وسيله تكميل مى‏كند.

 

1-9: پیروی از قرآن و عاقبت کفر و تکذیب پیامبران در دنیا و آخرت

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام خداوند بخشنده مهربان

(آيه 1)- حروف مقطّعه و رمزی بین خدا و پیامبر اکرمˆ: (المص). [قرائت: الف لام میم صاد]

(آيه 2)- در اين آيه به پیامبر دلداری داده، مى‏فرمايد: «اين كتابى است كه بر تو نازل شده است، پس نبايد از ناحيه [تبليغِ‏] آن هيچ‌گونه نگرانى و ناراحتى در سینه‌ات باشد» (كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ - فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ - )،

لغت: " حرج" در لغت به معنى گرفتگى، تنگى و هر گونه ناراحتى است، و در اصل به معنى مركز اجتماع درختان درهم پيچيده است، سپس توسعه يافته و به هر نوع گرفتگى و ضيق اطلاق شده است. تفسیر نمونه.

[این کتاب نازل شد] تا به وسيله آن مردم را بيم دهى، و براى مؤمنان [مايه‏] تذكّر و پند باشد: (لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْرى‏ لِلْمُؤْمِنِينَ).

توجیه بلاغی جمله معترضه

«شايد قرار گرفتن اين جمله (جمله لتنذر) بعد از جمله" فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ‏" به خاطر آن است كه نخست بايد پيغمبر را در راه دعوت آماده ساخت و بعد، هدف را كه انذار است به او پيشنهاد نمود» (تفسیر نمونه) البته تعلق لتنذر به فلایکن نیز قابل تأمل است؛ یعنی عدم حرج لازمه انذار است و ضمنا این معترضه تمام کننده "کتاب انزل الیک" نیز هست.

(آيه 3)- سپس روى سخن را به عموم مردم كرده، مى‏‌فرماید: «از آنچه از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، پيروى كنيد»: (اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ). و به اين ترتيب، سخن از پيامبرˆ و مأموريت و رسالت او شروع مى‏شود و به وظيفه مردم منتهى مى‏گردد.

و براى تأكيد اضافه مى‏كند: «از فرمان غير خداوند پيروى نكنيد و از انتخاب‏ ولىّ و سرپرستى جز او خوددارى نماييد»: (وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ).

اما چون آنها كه به تمام معنى در برابر حق تسليم‌اند و از تذكرات، پند می‌گیرند، كم‌اند، در پايان آيه مى‏گويد: «ولى بسيار اندك و كم پند مى‏گيريد»: (قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ).

(آيه 4)- اقوامى كه نابود شدند!

اين آيه و آيه بعد در واقع «فهرستى» است اجمالى از سرگذشت اقوام متعددى همچون قوم نوح و فرعون و عاد و ثمود و لوط كه بعدا در ادامه سوره خواهد آمد. قرآن در اينجا به آن‌هايى كه از تعليمات پیامبران سرپيچى مى‏كنند و به جاى اصلاح خويش و ديگران بذر فساد مى‏پاشند، شديدا اخطار مى‏كند كه نگاهى به زندگانى اقوام پيشين بيفكنيد و ببينيد «چقدر از شهرها و آبادي‌ها را [به سبب گناهانشان‏] هلاک كرديم»: (وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها).

سپس با افزودن فرازی با فای تفسیریه، چگونگى هلاكت آن‌ها را توضیح می‌دهد: «و عذاب ما در حالى كه شب يا نيم روز در استراحت و آرامش بودند، به آنان رسيد»: (فَجاءَها بَأْسُنا بَياتاً أَوْ هُمْ قائِلُونَ).

لغت:‌ " قائلون" اسم فاعل از ماده" قيلولة" به معنى خواب نيمروز و يا به معنى استراحت در نيمروز است، و در اصل به معنى راحتى است، و لذا" پس گرفتن" جنسى كه فروخته شده" اقاله" ناميده مى‏شود، زيرا طرف را از نگرانى راحت مى‏كند. و" بيات" به معنى شبانه و شب هنگام است. (تفسیر نمونه)

(آيه 5)- «آنها هنگامى كه شلاق بلا و عذاب ما بر سرشان فرود می‌آید (از مركب غرور و نخوت پياده شده) سخنی جز این ندارند که ما ستمکار بوديم» [و اعتراف مى‏كردند كه ظلم و ستم‌هايشان دامانشان را گرفته است، اما اعتراف دیرهنگام چه سود؟!]: (فَما كانَ دَعْواهُمْ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا إِلَّا أَنْ قالُوا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ).

(آيه 6)- از همه بازخواست و بر همگان حقیقت آشکار خواهد شد!

در آيه قبل سخن از مجازات دنيوى ستمكاران در ميان بود، در اين آيه و سه آيه بعد از مجازات اخروى آن‌ها بحث مى‏كند و به اين ترتيب پيوندى روشن دارند. نخست به عنوان يك قانون عمومى مى‏فرمايد: «[روز قيامت‏] از كسانى كه پيامبران به سويشان فرستاده شده [درباره پذيرفتن و نپذيرفتن رسالت پيامبران‏] به طور يقين بازخواست خواهيم كرد:» (فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ)

«و از پيامبران نیز [درباره تبليغ دين‏] خواهیم پرسید» كه رسالت خويش را چگونه انجام دادند: (وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ).

(آيه 7)- در اين آيه براى اين كه كسى تصور نكند كه سؤال از امت‌ها و پيامبرانشان دليل بر اين است كه چيزى از علم خدا مخفى مى‏ماند، با صراحت و تأكيد آميخته با قسم مى‏‌فرماید: «بى‏ترديد براى آنان [در آن روز، اعمال و باورهایشان را] از روى دانشى [دقيق و فراگير] بيان خواهيم كرد؛ [زيرا] ما هرگز از آنها غايب نبوديم» همه جا با آنها و بر اعمالشان ناظر بودیم:‏ (فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ وَ ما كُنَّا غائِبِينَ).

(آيه 8)- در اين آيه براى تكميل بحث رستاخيز، اشاره به مسأله «سنجش اعمال» مى‏كند كه نظير آن در سوره‏هاى ديگر قرآن از جمله در سوره مؤمنون آيه 102 و 103 و سوره قارعه آيه 6 و 8 آمده است.

نخست مى‏‌فرماید: «مسأله سنجش اعمال در آن روز حق است»: (وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذِنِ الْحَقُّ). [قرائت: تکیه صدا روی الوزن است نه الحقّ. اگر تکیه روی الحق باشد، معنی این می‌شود: ملاک و وزنه‌ای که با آن اعمال را در آن روز وزن می‌کنند و می‌سنجند «حق» است].

در پايان آيه مى‏ فرمايد: «كسانى كه اعمال وزن شده آنان سنگين است، رستگارند»: (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).

(آيه 9)- «و كسانى كه اعمال وزن شده آنان سبك و بی‌ارزش است،  به سبب اين كه به آيات ما ستم مى‏ ورزيدند، به خود زيان زده [و سرمايه وجودشان راتباه كرده‏]اند»: (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ).

تعبير «ظلم به آيات» اشاره به اين است كه اين گونه اشخاص نه تنها به خود ستم مى‏كنند، بلكه به برنامه‏هاى هدايت الهى نيز ستم كرده ‏اند؛ زيرا اين برنامه‏ ها مى ‏بايست وسيله هدايت و نجات گردد و اگر به آن بى‏اعتنايى شد و اين اثر از آنها به دست نيامد، به آن ها ستم شده است.