519) نقد ادعاهای واهی در حوزه تاریخ قرائات (قسمت پنجم)
ادامه بررسی متن جناب حجت الاسلام و المسلمین مفیدی ( از اساتید مدرسه فقهی امام باقر علیه السلام ):
چه توجیهی از این پدیده [اختلاف قرائات] باید کرد؟
۱) جعلی دانستن اینها
سادهترین راه این است که همه این روایات؛ و بلکه همه قرائتهای غیرمنطبق بر مصحف کنونی را دروغ و جعلی و ساخته عدهای از مغرضان بشمریم؛ و کسانی را که موجب شیوع این روایات و قرائات شدهاند، لعن و نفرین نماییم. اگرچه این رویهای است که برخی در پیش گرفتهاند، اما تواتر وجود اینها تردیدی بر وجود این واقعیت از صدر اسلام تاکنون نمیگذارد و چشم بستن بر روی واقعیت، هیچگاه نمیتواند مشکل را حل کند.
[تعلیقه: اولاً: از جعلی دانستن آن آسانتر پذیرش انفعالی آنها و توجیه و تطهیر آنهاست؛ کاری که صاحب متن حاضر عهدهدار آن شده ولی خوب از عهده بر نیامده است؛ چنانکه خواهید دید. ثانیاً:انکار این قرائات - به معنای اتهام جعل به آنها - نیاز به استدلال دارد و استدلال بر آن کار سادهای نیست بلکه دشوار است. در پیوست مربوط به ملک و مالک گام نخست را در این مسیر برداشتیم. ان شاءالله در ادامه به صورت خیلی فشرده بحث را دنبال خواهیم کرد.]
۲) تحریف قرآن!
بعد از رواج صنعت چاپ و در اثر وقایعی که از قرن یازدهم رخ داد، معدودی از علمای اخباری شیعه (اول از همه سید نعمت الله جزائری) پیدا شدند که وجود این حجم از روایات اینچنینی و قرائات متکثر را دلیلی بر تحریف قرآن قلمداد کردند؛ تا جایی که مرحوم محدث نوری کتابی در این زمینه تالیف کرد و روایات متعددی که در فصول مختلف آن، قرائات متعددی که خود اهل سنت نقل کردهاند، روایات و احادیثی که در متون معتبر خود اهل سنت آمده، و سپس روایات متعددی که در متون شیعه آمده (و همگی آنها با متن مصحف کنونی تفاوتهایی دارد) را گردآوری نمود؛ و اینها را شاهدی بر تحریف قرآن قلمداد کرد؛ و متاسفانه این مساله تبدیل به شمشیری از جانب پارهای از علمای اهل سنت علیه شیعه شده است که با اینکه متون خود آنها نیز پر است از این گونه قرائات و احادیث[1]، اما شیعیان را به تحریف قرآن متهم کنند؛ در حالی که قاطبه علمای شیعه[2] از همان ابتدای اسلام بر این جمله که «قرآنی که ما بین الدفتین موجود است، همان قرآنی است که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شده و مصون از تحریفی بوده است» را بارها و بارها مورد تاکید قرار دادهاند.[3]
حقیقت این است که اگرچه کثرت روایات و قرائات مذکور را نمیتوان انکار کرد، اما از این سو، شواهد فراوانی هم علیه امکان تحریف قرآن وجود دارد؛ از جمله:
الف. کثرت آیاتی که همین افراد هم در قرآن بودن این آیات تردیدی ندارند و بر مصونیت قرآن تاکید دارد؛ مثلا: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون، حجر/۹؛ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميد، فصلت/۴۱-۴۲؛ أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفين، زخرف/۵)
ب. روایات فراوانی (نه تنها از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله، بلکه از اغلب اهل بیت علیهم السلام) که به طور مستقیم یا غیرمستقیم، تحریف قرآن را انکار میکند؛ مثلا:
ب.1. روایاتی که ثواب ختم یک سوره یا ثواب ختم قرآن را برشمرده است؛ و اینکه عموم مسلمانان و شیعیان هم با خواندن همین قرآن اعلام میکردند که ختم قرآن کردهاند.
ب.2. روایاتی که در مورد خواندن تک تک سورهها در نمازهای مختلف ویا در شرایط مختلف وارد شده است و مردم هم با خواندن همین آیات و سور خود را مصداق عامل به این روایات می دیدند.
ب.3. روایاتی که تاکید دارد که قرآن را به همین صورت که در دست مردم است بخوانید، بویژه در نماز (مخصوصا اگر دقت کنیم که هر گونه کلام اضافی را موجب بطلان نماز دانستهاند) که مهمترینش همین است که از معصومین هم قرائت «مَلِک یوم الدین» و هم قرائت «مالک یوم الدین» در نماز متعدد و در غیر شرایط تقیه روایت شده است و هیچ جا هیچ شیعهای از امام علیه السلام نپرسیده که کدام از اینها درست است؛ و همه علمای شیعه هم به مجزی بودن نماز به هریک از این دو قرائت فتوا دادهاند.
ج. سنت مستمره اقراء (که حرف به حرف قرآن را با رعایت تمام ریزهکاریها هم استاد برایشان میخواند و هم در محضر استاد میخواندند) و وجود طبقه قاریان در هر نسل که چنین تواتری که سینه به سینه تا شخص پیامبر اکرم صل الله علیه و آله میرسد در هیچ موضوع دیگری در جهان یافت نمیشود.
د. سیره مستمره مسلمانان در حفظ و ختم قرآن و خواندن آیات و سورههای توصیه شده، مخصوصا اگر توجه شود که قرآن کریم – برخلاف تورات و انجیل – از همان روز اول در دست همه مردم بوده است و همواره عده زیادی به حفظ دقیق آن اهتمام داشتهاند و آنهایی هم که حفظ نبودند اصرار داشتند که حرف به حرف آن را با دقت و بدون غلط بخوانند که امکان هر اقدامی برای تحریف را به لحاط میدانی منتفی میکند.
[تعلیقه: اولاً: ظاهرا مراد از طرح عنوان «تحریف قرآن» این است که "اگر ما تعدد قرائات را بپذیریم، از اتهام تحریف رهایی مییابیم!" و اگر چنین تقدیری نگیریم، طرح تحریف قرآن در این موضع توجیهی ندارد. از سوی دیگر این تقدیر نیز با ذیل عنوان همخوانی ندارد. ما در جای خود ثابت خواهیم کرد که بدون نگرانی از متهم شدن قرآن به تحریف قرائی، و بدون تأثیر پذیری از این پیشفرض، به سراغ اختلاف قرائات رفته و اتهام تحریف قرائی را با برهان تاریخی بر تحریفناپذیری قرائی دفع خواهیم کرد.
ثانیاً: در باره مطالب ذیل تحریف نکاتی هست که در پست مربوط به تحریف ناپذیری قرآن تحت عنوان «برهان تاریخی بر تحریفناپذیری قرآن کریم» و عربی آن «البرهان التاریخی علی صیانة القرآن من التحریف» مفصل آمده است. این مقاله برای همایش بزرگداشت آیت الله فاضل لنکرانی ره به شمارش مرکز فقهی نگارش یافت و افزون بر این وبلاگ، در فضای مجازی وجود دارد .
آدرس دو پست یاد شده:
؟؟؟؟]
۳) نسخ تلاوت
توجیهی که در تفاسیر اهل سنت بسیار رایج است[4]، و قلیلی از بزرگان شیعه (مانند شیخ طوسی) هم آن را پذیرفتهاند،[5] مساله «نسخالتلاوة» بوده که دو قسم دارد: «نسخ التلاوة و الحکم» و «نسخ التلاوة دون الحکم»
مساله «نسخ» یک واقعیت مسلمی است که قرآن کریم هم بر آن تاکید فرموده است (بقره/۱۰۶). معنای اولی این کلمه که مورد اتفاق همه مفسران است «نسخ الحکم دون التلاوة» است؛ یعنی حکمی در قرآن بیاید و بعداً حکمش نسخ شود در حالی که آیهاش هنوز باقی است و تلاوت میشود، مانند آیه نجوی (مجادله/۱۲) که پس از چند روز، با نزول آیه بعد، حکمش نسخ شد.
اما مفسران مذکور، این معنا را بسط داده و گفتهاند ممکن است گاه تلاوت آیه هم نسخ شود، خواه حکمش باقی بماند (نسخ التلاوة دون الحکم؛ مانند چیزی که اهل سنت درباره آیه موسوم به آیه رجم مطرح می کنند[6]) یا حکمش هم نسخ شود و چیزی از آن نماند (نسخ التلاوة و الحکم).
اما صرف نظر از اینکه چنین کاری (بویژه نسخ التلاوة دون الحکم) لغو و کاملا غیرحکیمانه است، و تا قرن چهارم حتی یک نفر نیز چنین دیدگاهی نداشته (که این احتمال را تقویت میکند که تئوریسازیای بوده که قرنها بعد برای توجیه برخی مطالب پدید آمده)، شواهد نقض فراوانی نیز دارد:
الف. مهمتر از همه اینکه کسانی که چنین دیدگاهی دارند، برای توجیه این ادعا، به عرضه اخیره قرآن (آخرین عرضه قرآن از جانب فرشته وحی بر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله در سال آخر عمر ایشان) تمسک میکنند و مدعیاند که در این عرضه بود که نسخالتلاوة بسیاری از آیات رخ داد؛ و میکوشند شواهد فراوانی که بر وجود قراءات مخالف مصحف عثمانی (مصحف کنونی) در کتب معتبر خود اهل سنت وجود دارد، همگی را بر بیاطلاعی صحابی مذکور از این عرضه اخیره قلمداد کنند؛ در حالی که از کسانی که با سندهای مختلف حضورش در عرضه اخیره اثبات شده، عبدالله ابن مسعود و عبدالله بن ابی و عبدالله بن عباس هستند که این قرائات غیرمنطبق بر مصحف عثمانی از آنها نقل شده؛ و آن سو، هیچ سندی بر اینکه خود زید بن ثابت (که مصحف عثمانی را تنظیم کرده) در عرضه اخیره حضور داشته باشد، وجود ندارد.
ب. بسیاری از قرائتهای مذکور اصلا در مقام بیان حکم شرعی نیستند که نسخ تلاوت دون الحکم در مورد آنها معنایی داشته باشد.
[تعلیقه: نسخ التلاوة برای توجیه موارد ادعایی در تحریف قرآن به کار میآید ولی در اختلاف قرائات مانند ملک و مالک و یطهرن و یطهرن و بسیاری دیگر، به کار نمیآید؛ بنابراین، این مطلب به نوعی خروج از بحث است.]
۴) وحی بیانی
توجیهی که در برخی از قدمای شیعه (مانند شیخ صدوق) رایج بوده این است که: اینها «وحی بیانی» بوده است، نه «وحی قرآنی»؛ یعنی وحی را بر دو قسم میدانستهاند: یکی «وحی قرآنی»، که متن قرآن کریم است؛ و دیگری «وحی بیانی» که شرح و تفسیر آیات است که آن هم از جانب خداوند و توسط فرشته وحی فرود آمده اما جزء متن قرآن نیست (شبیه احادیث قدسی)[7] و بر این باورند که این زیاده هایی که در برخی از روایات دیده میشود از این باب است.
صرف نظر از اینکه این بیان، هیچ شاهد روایی ندارد (و اگر چنین چیزی در کار بود، انتظار میرفت بارها و بارها در سخن صحابه و تابعین و ائمه اطهار علیهم السلام بدان اشاره شود)، مشکل اصلی این دیدگاه آن است که حداکثر تفاوتهایی را که از جنس افزودهها بر مصحف کنونی است میتواند توجیه کند؛ در حالی که در بسیاری از این روایات و قراءات در مقایسه با مصحف عثمانی، گاه خود کلمه عوض شده ویا کلماتی کم شده است.
[تعلیقه: به نظر میرسد بخش مهمی از قرائات متفاوت با قرائت رایج موجود را که به نوعی با آن به لحاظ معنی مترادف و بسان شرح است، میتوان مشمول این توجیه دانست.]
۵) اختلاف قرائات
توجیه آخر که شواهد فراوان بر آن وجود دارد این است که قرائتهای مختلف اولا همگی توسط جبرئیل امین نازل، و توسط خود حضرت محمد صل الله علیه و آله مستقلاً بر مردم قرائت میشده است [تعلیقه: وقتی میگوییم «همگی» یعنی حتی قرائات متناقض نیز الهی است درحالی که خدا فرموده است: "وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً" !!! ]؛
و ثانیا - برخلاف تصور ابتداییای که بتدریج و به تَبَع یکسانسازی مصاحف توسط عثمان پدید آمد- اختلاف قرائت تنها در حروف و اعراب نبوده است، بلکه گاه در کلمات و عبارات بوده است.[8]
[تعلیقه: اولاً: اگر اختلاف قرائات همه از جانب پیامبر اکرم ص بود – چنان که این توجیه میگوید – چرا توحید مصاحف اتفاق افتاد آن هم با نظر موافق حضرت علی ع؟
ثانیاً: وظیفه و فراورده توحید مصاحف چه بود؟ قبلاً گزارش مهم مکی بن ابی طالب در مورد اختلاف نقل شد که بسیار اندک بوده است؛ بیشترین اختلاف در مورد مصحف شام و عراق تنها با چهل حرف (مورد) و کمترین اختلاف مربوط به مصحف کوفه و بصره با تنها پنج اختلاف! (ر.ک: مقدمتان فی علوم القرآن، به کوشش آرتور جفری، مقدمه المبانی؛ القراءات القرآنیة تاریخ و تعریف، عبدالهادی فضلی، ص 113) ]
به ویژه که یک آیه گاه به صورتهای مختلف نازل میشده است و در منابع روایی شیعه و سنی، فراوان ذکر میشود که برخی از آیات در چند موقعیت مختلف نازل شدهاند؛ و جالب توجه این است که گاه در برخی از نزولها کلماتی بیشتر یا کمتر داشته است. [تعلیقه:این روایات گزارشهایی از اجتهادهای شخصی برخی قراء قبل و بعد از توحید مصاحف و یا اساساً مجعول است.]
در منابع حدیثی اهل سنت روایات متعددی هست که برخی از بزرگان صحابه میدیدند که شخصی آیهای را متفاوت با آنچه خود شنیده قرائت میکند و با همدیگر خدمت پیامبر صل الله علیه و آله میرفتند و ایشان میفرمود «هر دو را من از جانب فرشته وحی گفتهام»[9] [تعلیقه: ما قبلاً دو روایت برخلاف این ادعا در ابتدای بحث با کلید واژه « فَتَغَيَّرَ وَجهُهُ » نقل کردیم.]
و البته خود پیامبر صل الله علیه و آله تاکید می کردند که هرکس فقط یک نحوه قرائت کند که به این عمل «إفراد القراءة» میگفتند (یعنی آیه را به یک صورت قرائت کردن به نحوی که برای مخاطب، مطالب با همدیگر خلط نشود). [تعلیقه: چه سندی بر این ادعا وجود دارد؟ و اگر چنین است چرا توحید مصاحف روی داد؟]
طبق این تحلیل، این احادیث و قرائتهای غیرمشهور، (به شرطی که معتبر باشند) عموماً از جنس همان «اختلاف قرائات» متواتری است که غالبا در حد اختلاف در اعراب و نقطه بوده است. و این گونه نبوده که چنین تحریفی رخ دهد و ائمه علیهم السلام از باب تقیه در مقابل آن سکوت کنند.[10]
[تعلیقه: وقتی میگوییم «غالباً» یعنی به صورت موجبه جزئیه به تحریف و تقیه باور داریم!!]
در واقع، اکثریت قریب به اتفاق مفسرانی که تعدد قرائات نازلشده بر پیامبر صل الله علیه و آله را اذعان دارند، براین باورند که آنچه در مصحف عثمانی جمع شده است، شامل تمام قرائات نمیشود؛ و بویژه در جمعآوری قرآن در زمان عثمان، طبق توجیه خودشان، بنا را بر این گذاشتند که بسیاری از این قرائات متعدد را حذف کنند تا مانع اختلاف در امت شوند! [یعنی اجماع امت از شیعه و سنی بر روشی برخلاف روش خدا و رسول شکل گرفت و حضرت علی ع نیز با آنان همراه شد؟!!!!] و تصمیم گرفتند یک قرائت را اصل قرار دهند و تنها قرائات متعددی را که در حد اعراب و نقطهگذاری و برخی از حروف است باقی بگذارند؛ که البته موفق نشدند و همین است که امروزه بسیاری از این قرائات – اگرچه نه در متن قرآن چاپ شده – به دست ما رسیده است. در واقع خداوند با نزول قرائات متعدد، از طرفی کاری کرد که کسی خودش در قرآن کریم دست نبرد [تعلیقه:یعنی نیازی نبوده که دست ببرد چون هر قرائتی که میخواسته بخواند، در گنجینه قرائات متعدد نازل شده از خدا یافت میشده است!!!]؛ و حداکثر اینکه برخی قرائات را مهجور گذاشتند؛ و از طرف دیگر بسیاری از این قرائات جسته و گریخته در روایات شیعه و سنی (به عنوان قرائات شاذه) باقی ماند و تمام آنها نزد اهل بیت ع محفوظ است و این همان قرآنی است که امیرالمومنین ع بعد از شهادت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله جمعآوری کرد و از او قبول نکردند[11]، و وقتی هم که امام زمان علیه السلام ظهور کند آنها را در اختیار همگان قرار میدهد.
[تعلیقه:یعنی مصحف حضرت علی ع کشکول همه قرائات متفاوت و بعضاً متناقض و مهجور و شاذ و ... است! ماندهام چه بنویسم که هم رعایت ادب و هم حق مطلب را ادا کرده باشم!]
ادامه دارد .
[1]. جالب آنکه منابع اصیل اهل سنت در تمهید اسناد تحریف به قران کریم بسی فراتر از منابع شیعه است، اما با ترفند علمای اهل سنت در طول قرون، همین منابع مشترک، شمشیر برّانی شده است بر سر شیعه که اینها قائل به تحریف قرآن هستند! و یک شاهد واضح آن، تحریف سخن ابن مسعود است ... البته این نکته مهم است که توجه داشته باشیم، فضای ذهنی اهل سنت در قرن دوم و سوم با قرن های بعد و امروز کاملاً متفاوت بوده است، در واقع دوره ای طی شده است که با کارهای کلاسیک علمای اهل سنت طوری شده که بر اساس احادیثی که هم در کتب شیعه هست و هم در کتب اهل سنت چنان وانمود میشود که گویی اینها فقط در شیعه است و شیعه متهم به تحریف میگردد. در صحیحترین روایات و کتب نزد اهل سنت، پیش از قضیه واضح اختلاف قرائات، مسأله اختلاف مصاحف مطرح بوده و تا قبل از قرن چهارم حساسیتی از اهل سنت راجع به اختلاف مصاحف موجود نبوده، و حساسیت بعد از دستیابی شیعه به قدرت حکومتی در قرن چهارم کم کم شروع میشود.
[2]. شهید اول، سید نعمت الله(منبع الحیات، ص64) ، سید صدر در شرح وافیه، سید مجاهد در مفاتیح الصول (ص 322)، شهید ثانی در مقاصد (ص254)، مسالک ج8 ص180 و ... تصریح کرده اند که معظم المجتهدین من اصحابنا حکموا بالتواتر قرائات السبع و قالوا کلٌ نزل به الروح الأمین علی قلب سیدالمرسلین.
[3]. این گفته شیخ صدوق قده (متوفی ۳۸۱) در اعتقادات الامامیة است که شیخ مفید قده (متوفای ۴۱۳) هم در تصحیح الاعتقاد بر آن صحه گذاشته است.
[4] . مثلا: احكام القرآن (جصاص)، ج۱، ص۷۴؛ أنوار التنزيل (بیضاوی)، ج۱، ص۱۰۰؛ معالم التنزيل (بغوی)، ج۱، ص۱۵۴ و ۵۹۲
[5] . التبيان فى تفسير القرآن، ج۱، ص۳۹۴
[6] . در کتب اهل سنت روایات متعددی از عمر نقل می کنند که مدعی است آیه ای بدین صورت « إِذَا زَنَى الشَّيْخُ وَالشَّيْخَةُ فَارْجُمُوهُمَا الْبَتَّةَ نَكَالا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» در قرآن وجود داشته که بر حکم رجم (سنگسار) پیرمرد و پیرزنی که زنا کنند، تصریح نموده، ولی در فتاوی اهل سنت مورد اتفاق است اما اکنون در قرآن نیست! (مثلا الدر المنثور فى تفسير المأثور، ج6، ص558؛ تفسیر الامام الشافعی، ج2، ص555 (تفسير الإمام الشافعي؛ محمد بن إدريس الشافعی (المتوفى204هـ)، تحقيق: أحمد بن مصطفى الفرَّان، المملكة العربية السعودية: دار التدمرية، 1427.)؛ تفسیر الطبری، ج6، ص290)
[7] . إعتقادات الإمامية (للصدوق)، ص۸۴-۸۶
[8] . مثلا در برخی از قرائاتِ غیرمطابق با مصحف عثمان (ولی مطابق با مصحف اُبَیّ ویا مصحف ابنمسعود ویا ابنعباس) که مورد اهتمام مسلمانان بوده است، عبارت «كُلَّ سَفينَةٍ غَصْباً» (کهف18/79) به صورت «كُلَّ سَفينَةٍ صالِحَةٍ غَصْباً» قرائت شده است (صحیح بخاری، ج4، ص154 و ج۶، ص۸8 و 91؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۴۷؛ سنن نسائی، ج۱۰، ص۱۵۹؛ البحر المحيط، ج۷، ص۲۱۳)، و این مطلب در روایات شیعه هم علاوه بر این دو مصحف، از ائمه اطهار ع هم نقل شده است (مجمع البيان، ج۶، ص۷۴۴؛ تفسير العياشي، ج۲، ص۳۳۵؛ تفسير القمي، ج۲، ص۳۹).
[9] . مثلا صحيح البخاري، ج6، ص184. مرحوم مجلسی در بحار الأنوار (ج۳۱، ص۲۰۸-۲۰۹) دو حدیث مفصل در این زمینه را از کتب اهل سنت نقل میکند. یکی حدیثی که کتاب جامع الاصول (ج۲، ص۴۷۷- ۴۷۸ حديث ۹۳۹)، آن را از صحاح معروف اهل سنت (بخاری و مسلم و مالک و ابوداود و نسائی، با سندهای مورد اعتماد آنان) نقل میکند که حکایت نزاع عمر با هشام بن حکیم است که میبیند او سوره فرقان را به نحوی متفاوت با آنچه خودش از پیامبر شنیده قرائت میکند؛ و دیگری حدیثی که خود مستقیما از صحاح مسلم و ترمذی و ابوداود و نسائی نقل میکند که حکایت نزاع ابی بن کعب با رفیقش است که میبیند او آیاتی را متفاوت با وی قرائت میکند.
[10] . و اکنون لازم است این مسئله بخوبی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد تا ضمن پذیرش اختلاف ها، نه تنها عدم تحریف قرآن را بپذیریم بلکه تعدد قرائات قرآن کریم را نوعی کمال لازم برای قرآن تلقی نماییم. اتفاق جمیع مسلمین نیز در طول تاریخ بر ترویج تعدد قرائات ( نه تنها عدم منع بلکه ترویج آن) امری صحیح و مطابق شأن عظیم کتاب مبین است، فقهای شیعه نیز بر جواز قرائت در نماز به قرائت یکی از قراء سبعه نقل اجماع کرده اند، و ظاهر آن این است که یعنی حتی در یک نماز، در یک رکعت یک قرائت و در رکعت دیگر قرائت دیگر مجاز است . صدها تفسیر شیعه و سنی دائماً مسأله تعدد قرائات را ذکر میکنند و مخاطبین خود را مأنوس این فضا میگردانند، و محال است امری مورد رضایت قطعی مولا نباشد و تمام مسلمین بر خلاف آن اجماع کنند!
اهل البیت علیهم السلام با وجود تقیه، بسیاری از اختصاصیات خود را به شیعه منتقل کردند، هر چند زمانی تقیه حاکم بود اما به مرور زمان ، مرام اهل بیت علیهم السلام نزد شیعه روشن می شد، کالشمس فی رابعة النهار، لذا امروز احدی از شیعه اذان را بدون حیّ علی خیر العمل نمیگوید، الصلاة خیر من النوم در اذان نمیگوید، دست بسته نماز نمیخواند، بعد از حمد آمین نمیگوید، در وضو پا را نمیشود و... اما آیا اهل بیت علیهم السلام یک مصحف خاص برای شیعه گذاشتند؟ یک قرائت خاص برای شیعه گذاشتند؟
حضرات معصومین علیهم السلام به راحتی می توانستند مصحف واحدی را با تدابیر خود برای شیعه حفظ کنند و به دست ایشان برسانند کما اینکه بسیاری از احکام و معارف خاص شیعه با عبور از دوران تقیه، حفظ شده است. لکن نه تنها تعدد قرائات، تناسبی با ظرفیت عظیم قرآنی دارد و لازمه تناسب تدوین با تکوین است، بلکه بهترین راهکار برای مصونیت قرآن از تحریف است، در واقع خداوند متعال کاری کرده است که هم قرآن او محفوظ است و هم با سبعه بودنش مقاصدش را دنبال و کیدهایی که علیه کتابش داشتند خنثی کرده است. بنابراین هر چند أمت در برهه ای بخاطر خلافت و اختلاف، از وجوهی محروم شدند، لکن این ظرفیت برای أمت باقی است.
[11] . در روایات متعددی آمده است که هرکس غیر از حضرت علی ع مدعی شود که کل قرآن را جمع کرده است کذاب است.