بسم الله الرحمن الرحیم

در پست قبل در باره سوره کوثر نکاتی بیان شد. در این پست روشن خواهیم کرد که تفسیر کوثر جز به حضرت صدیقه طاهره نادرست بلکه «جسارت به آن حضرت» است.

توضیح مطلب:

یک خطای آشکار در روش تفسیری برخی مفسران این است که ابتدا سراغ روایات می‌روند و پس از شکل گرفتن معنایی در ذهنشان، به تفسیر آیه می‌پردازند که این روش ممکن است به خطای در تفسیر و گمراهی مفسر بینجامد. متأسفانه در تفسیر سوره کوثر نیز چنین اتفاقی افتاد است؛ یعنی مفسران به جای این که نخست به سراغ سوره بروند و آن را بفهمند و بعد روایات را بررسی کنند، برعکس عمل کرده‌اند!

در این سوره خدای متعال در باره توهین کننده به پیامبر اکرم ص که گفته بود:‌ "چون پیامبر ص فرزند پسری ندارد که نسل با او حفظ شود؛ بنابراین «ابتر» است" فرمود: ای محمد ناراحت نباش، تو ابتر نیستی بلکه خود او ابتر است؛ چگونه تو ابتر باشی و حال آن که من به تو «کوثر» را دادم! حال اگر به جای کوثر «نهری در بهشت» را قرار دهیم، معنای آیه این گونه می‌شود:

ای پیامبر! آن کس که به تو گفته چون فرزند پسر نداری پس ابتر و مقطوع النسلی، خودش مقطوع النسل است نه تو؛ چون ما به تو «نهری در بهشت» دادیم!!

انصافاً‌ یک انسان بلیغ این گونه سخن می‌گوید که خدای بلیغان بگوید؟!!

بدتر از این عدم انسجام و همنشینی در صدر و ذیل و موضوع و حکم، پیامد این تفسیر است؛ زیرا پیامد تفسیر «توهین به حضرت زهرا» است نه تمجید او!! برای فهم این معنا، آیه را دو باره بازخوانی می‌کنیم:

ای پیامبر!‌ ناراحت نباش!‌ تو ابتر نیستی چون من به تو نهری در بهشت دادم؛ یعنی این دختری که الآن داری همان گونه که عرب جاهلی اعتقاد دارد، نمی‌تواند نسل تو را حفظ کند بلکه نهری در بهشت جایگزین و برطرف کننده این توهین به تو است!!!!

معنای صحیح: بنابراین معنای صحیح از این قرار است: ای پیامبر!‌ تو ابتر نیستی بلکه او خود ابتر است؛ چرا که ما به تو «الکوثر» دادیم؛ یعنی این «الکوثر» هر معنایی که داشته باشد، باعث می‌شود که دیگر مصداق «ابتر و مقطوع النسل» نباشی؛ یعنی این دختری که داری و آن‌ها او را برای حفظ نسل کافی نمی‌دانند، نه تنها کافی است و می‌تواند نسل و نام تو را حفظ کند بلکه با دیگران متفاوت است؛ زیرا او «الکوثر» و محل تجمع همه خوبی‌هاست!

در حقیقت شاید همه ابعاد معنای «الکوثر» برای ما کاملاً‌ روشن نباشد، لیکن بخشی از قیود و معانی آن به کمک قرائن قطعی جزو دریافت‌های واضح و بیّن است و هر روایتی که با این قسمت‌ها و قیود در تعارض باشد، پذیرفتنی نیست. به تعبیر دیگر، ما «الکوثر» را به هرچه تفسیر کنیم، نمی‌توانیم آن را از دختر پیامبر ص منسلخ کنیم؛ چراکه در این فرض آیه به این معنی است که عرب جاهلی درست می‌پنداشته‌ و پیامبر با داشتن این دختر نیز ابتر است هرچند این کاستی و نقص جایگزین دارد و مثلاً‌ نهری در بهشت یا پایداری نام او به واسطه دین یا چیز دیگر است!ً که بر اساس این فرض، نمی‌بایست بفرماید: «إن شانئک هو الابتر» تا ذهن مخاطب به تنها فرزند دختر او منعطف شود و این به صورت آشکار خلاف بلاغت است.

جالب این است که بدانیم در منابع اهل تسنن تفسیر به نهری در بهشت که ذهن‌ها را کلاً‌ از حضرت زهرا س دور می‌کند، بعضاً از عایشه نقل شده، هر چند در برخی منابع شیعی نیز از اهل بیت ع نقل شده است.

مشکل اصلی در تفسیر ( که کم هم نیست) باور نداشتن به عرضه روایات بر آیات قرآن است؛ یعنی ما در علم اصول مفصل آن را بحث می‌کنیم ولی در مقام عمل مرعوب روایات می‌شویم و سر روایات «عرض بر قرآن» را می‌شکنیم!