یک مسئله مهم:
در آیه "لایمسه الا المطهرون" چون در مکه نازل شده و هنوز احکام طهارت شرعی، یعنی وضو و غسل، نازل نشده بود، طهارت به معنی پاکیزگی است؛ اما در روایات با استناد به این آیه طهارت شرعی شرط مس قرآن بیان شده و معنای این حرف این است که در روایت "قرینه زمان نزول" نادیده گرفته شده است!
دقت شود: رابطه بین طهارت شرعی و لغوی (پاکیزگی) من وجه است؛ زیرا فرض طهارت شرعی با آلودگی ظاهری قابل جمع است.
ضمنا معنای بطنی و (احتمالا) تأویلی " طهارت معنوی" نیز در روایات آمده. قید "احتمالا" از این جهت است که اگر از طریق گسترش معنایی یا روح معنا مشکل را حل کنیم، معنای بطنی به طور مستقیم و مطابقی در دامنه معنا قرار می‌گیرد؛ البته مشکل عمده اثبات حجیت حل مسئله با کمک روح معنا یا گسترش معنایی است که ظاهرا ساده نیست. فتأمل!

تذکر:

ما تا کنون از قرینه زمان نزول در برابر مبنا قرار دادن آن (تفسیر به ترتیب نزول/ تنزیلی) دفاع می کردیم لیکن بر اساس این تعامل اهل بیت ع که مبنای فتوای فقها نیز هست، اعتبار اصل قرینه بودن نزول مخدوش و اول الکلام است!!
اما راه حل:
از روح معنا که بگذریم (چون اثبات حجیتش ساده نیست!)، حل مسئله به این است که مخاطبان اصلی قرآن به علم لدنی می دانند که مراد خدا از طهارت، از جهت ظاهر، طهارت ظاهری و شرعی هر دو است و در باطن نیز طهارت معنوی مراد است، لیکن مردم هر زمان مکلف به قدر استطاعتشان هستند نه بیشتر، به ویژه که معنای مورد فهمشان که بخشی از معنای کل است، مستقل از بخش‌های دیگر است. بر این اساس، قرینه زمان نزول نمی تواند قرینه مطمئنی در فهم معانی آیات به شمار آید. توجه کنیم، اگر به قرینه نزول پایبند باشیم و ظاهر را بر اساس آن منعقد و نهایی بدانیم، باید بگوییم روایات استدلال کننده به این آیه (لایمسه الا المطهرون) در استدلال معارض آیه است (هرچند در معنا قابل جمع با مفاد آیه است؛ یعنی پاکیزگی و طهارت شرعی قابل جمع‌اند) و بر اساس روایات عرض، کنار گذاشته می شود که البته دشواری‌ها و گرفتاری‌های آن بر کسی پوشیده نیست.

ان قیل: چرا «طهارت روحی‌» را تأویل به شمار آوریم؟ می‌توانیم بلکه باید بر اساس قرائن آیه آن را تنزیل و ظاهر و تفسیر آیه به شمار آوریم. اما قرائن آیه عبارت‌اند از:

الف) آیه به قرآن ارجمندی اشاره دارد که در کتاب مکنون است. مکنون اسم مفعون به معنی پوشیده است، از «کنّ» که به معنی سرپوش است. «کتاب» ‌نیز به معنی اسم مفعولی است؛ یعنی مکتوب است؛ بنابراین کتاب مکنون یعنی مکتوبی که پوشیده است یا در سرپوشی قرار دارد.

کلمه «مطهّرون» (قرائت آیه) نیز اسم مفعول به معنی کسانی است که پاک شده‌اند، بر خلاف «مطّهّرون» یا «متطهّرون» به معنای کسانی که خود را پاک می‌کنند.

ب) بر اساس روایاتی شیعی مراد از «مطهرون» فرشتگان پاک یا معصومانی همچون پیامبر اکرم ص و اهل بیت ع اند.

ج) سیاق نیز در پاسخ به تکذیب‌کنندگان قرآن است.

با توجه به قرائن فوق، مراد از طهارت منحصراً‌ روحی است نه جسمی و شرعی و این معنا «تفسیر»‌ و «تنزیل»‌ آیه است نه «تأویل»‌ آن؛ چنان‌که غالب مفسران گفته‌اند. معنای آیه بر این اساس چنین است: به حقیقت قرآن جز پاکانی چون پیامبرص و امامان معصوم ع دست نیابند؛ کنایه از این که تکذیب شما از این قرآن به جهت پلیدی و آلودگی درونی شماست نه باطل بودن قرآن و فقد حقیقت در آن.

یقال:

جواب الف) در روایات معصومین ع دستور داده شده مردم برای مس قرآن کسب طهارت شرعی کنند و با این‌کار مصداق «المطهرون» شوند، و فقها و مفسران بر اساس این روایات فتوا داده و تفسیر کرده‌اند و چنان‌که روشن است، کسی که طهارت شرعی کسب می‌کند فاعل است ولی به اعتبار کسب طهارت از فعل وضو و غسل، مفعول به شمار می‌رود؛ یعنی این وضو و غسل است که آن شخص را طاهر و حالت طهر را در او ایجاد می‌کند، همان‌گونه که آب انسان آلوده را تطهیر کرده و انسان آلوده به اعتباری مفعول آن است؛ یعنی متأثر از تغییری است که آب در او ایجاد می‌کند؛ از این رو تفسیر مفسران و تأویلی دانستن طهارت درونی به لحاظ ادبی هیچ اشکالی ندارد.

جواب ب) با توجه به این که در روایات عموم مردم موظف شده‌اند برای ورود به جرگه «الا المطهرون» کسب طهارت شرعی کنند؛ این بدین معنی است که طهارت امری تشکیکی است و مصادیق بسیار زیاد دارد و اهل بیت و ملائکه ع از مصادیق اعلای آن‌اند و حال آن‌که بیان روایات مورد استناد، انحصاری است و قرینه‌ای نیز بر تشکیکی بودن معنا وجود ندارد.

جواب ج) یکی از زیبایی‌های فوق العاده قرآن زبان استعاری آن است. قرآن در کتابی مکنون و سرپوشیده همچون گنجی نهفته در صندوقی زیبا و گران‌قیمت است که زیبنده نیست دست آلوده به آن برسد. این تشبیه (آیات قرآن به جواهرات و کتاب مکنون به صندوق مرصع جواهرنشان) بسیار دلنشین است و به ذهن عرب آن روز نزدیک؛ یعنی شما منکران هیچ می‌دانید چه آیاتی را تکذیب می‌کنید؟! آیاتی که بسان جواهرات در صندوق جواهرات گران‌قیمت قرار دارد که دست آلوده را نشاید که به آن دست زند! و این نشانه عظمت آن است. طهارت از این آلودگی در تبادر مکیان «پاکیزگی» و در تبادر اهل مدینه «طهارت شرعی» است که پاکیزگی را نیز در ضمن و با اولویت در بر دارد؛ یعنی خدایی که می‌داند در مدینه طهارت شرعی را تشریع می‌کند، در آیه مکی از این لفظ استفاده می‌کند؛ مخاطب آن روز آن را پاکیزگی تلقّی می‌کند و مخاطب مدنی آن را در قالب طهارت شرعی می‌جوید، که غالباً و عرفاً پاکیزگی را نیز در بر دارد و روایات تأویلی نیز راه خود را می‌پیماید و سطحی فرادستی را در نظر دارد.

دقت شود! این کاربست متکی به علم خدا در خصوص تشریع طهارت شرعی در مدینه است؛ یعنی چون می‌داند که طهارت شرعی را تشریع خواهد کرد و ما نیز می‌دانیم که او از پیش می‌دانسته (و از همین رو قرینه تبادر مکی که با آن برای آیه ظهور موقّت منعقد شده بود، تخریب می‌شود)، آن را بر مفهوم کلی طهارت از هر نوع آلودگی حمل می‌کنیم، بلکه باید بگوییم قرینه لفظیه منفصله بر اراده شدن معنای اعم دلالت دارد؛ زیرا روایت بر طهارت شرعی تصریح دارد و آن قابل جمع با پاکیزگی است (یعنی معارض آیه نیست که به سبب روایات عرض بر قرآن کنار گذاشته شود) و همچنین در روایت به آیه استناد و استدلال شده و این در حالی است که ظاهر به علم خدا مخدوش شده است. در حقیقت مشکل مهم روایت منفصله که طهارت را مستندا به آیه به معنای شرعی تفسیر می‌کند، خود تفسیر نیست؛ زیرا قابل جمع است بلکه استناد و استدلال به آیه است. به بیان دیگر، اگر حضرت صرفاً‌ می‌فرمود: برای مسّ قرآن وضو لازم است، ما با مشکل چندانی روبه‌رو نبودیم مشکل این‌جاست که حضرت به آیه استدلال کرده درحالی که بر اساس قرینه زمان نزول «ظهور» برای آن منعقد شده است. ما دو راه برای رفع این مشکل به علم پیشین خدا تمسک کرد و معنای کلی را در نظر گرفتیم که شامل هر دو طهارت یعنی پاکیزگی و شرعی بشود. توجه به این نکته ضروری است که پاکیزگی قطعا اراده شده وگرنه نزول آن درمکه معنا نداشت (فتأمل!).

نکته جالب و تکمیلی این که اتفاقا کاربست خود «مس»‌ برای دریافت مطالب قرآن که ما آن را بطن و این تفسیر آن را ظاهر می‌داند، خود استعاری است و این کاربست‌های استعاری به ذهن عرب جاهلیِ مکه که با مادیات انس دارد، خوش‌تر می‌نشیند. بنابراین، چنین نیست که این قرائن ما را به ضرورت تلقی طهارت درونی در جایگاه تفسیر ناگزیر کند[t1] .

ان قیل: روح معنا چه اشکالی دارد؟ ما معنای طهارت کلی را در نظر می‌گیریم و همه موارد (پاکیزگی، طهارت شرعی، طهارت روحی) را مصادیق آن می‌دانیم.

یقال:

اولاً: بر این اساس نمی‌توان «طهارت روحی» را تأویل نامید بلکه مصداقی از مفهوم وسیع طهارت است؛ از این رو جزو تفسیر قرار می‌گیرد.

ثانیاً: طهارت در آیات مدنی نیز به کار رفته در حالی که هیچ‌یک در معنای کلی (روح معنای طهارت) به کار نرفته است.

ان قیل: بر اساس طهارت درونی دانستن «مطهرون» در مقام تفسیر و تنزیل – که در بالا نقد شد- معانی «پاکیزگی» و «طهارت شرعی» - که یکی بر اساس برداشت از ظاهر آیه با توجه به قرینه زمان نزول و دیگری بر اساس روایات است - در حقیقت تبیینی برای آیه بوده و ادب رسیدن به آن کمال نفسانی و طهارت روحی است.

یقال: این تقریر و تبیین صحیح نیست؛ زیرا مس منحصر به «مطهرون»‌ بوده و تنها شامل ملائکه و معصومان است و جنس این نوع عصمت و طهارت جدای از جنس طهارت اکتساب شده از طریق پاکیزگی و وضو و غسل است؛ یعنی ما هرچه خود را پاکیزه کرده و با طهارت شرعی باشیم، باز نمی‌توانیم مصداق «طهارت خاص» ملائکه و معصومان قرار گیریم و هرچند چنین طهارتی تشکیکی است، لیکن جنس آن با جنس طهارت حاصل از تبیین فوق متفاوت است. بله، اگر – چنان‌که بیشتر علما بر آن‌اند – طهارت روحی را نه تفسیر بلکه تأویل و باطن آیه بدانیم، دیگر تعارضی در بین نخواهد بود.

ان قیل: تفسیر آیه (نه تأویل) آن بر اساس سیاق طهارت روحی است و پاکیزگی و طهارت شرعی تفسیری دیگر از آیه است؛ یعنی آیه سه معنای تفسیری هم عرض دارد: طهارت روحی، پاکیزگی و طهارت شرعی. رابطه این سه نیز من وجه است؛ یعنی پاکیزگی بدون طهارت روحی و شرعی امکان پذیر است؛ همچنین طهارت روحی بدون پاکیزگی و طهارت شرعی؛ و نیز طهارت شرعی بدون طهارت روحی و پاکیزی، و افزون بر این، این سه قابل جمع نیز هستند.

یقال: هیچ قرینه‌ای بر این این سه تفسیر هم عرض وجود ندارد مگر «روح معنا» در نظر گرفتن طهارت و مس هر دو؛ یعنی طهارت کلی که شامل روحی، جسمی و شرعی است و مس کلی (که نمی‌دانم به چه چیز تفسیر کنم) که شامل بهره‌مند شدن (مس روحانی) و تماس ظاهری شود!

مشکل این نحوه تعامل اولاً: عدم وجود دامنه مشترکِ مفهومی (دقت شود) در هر سه مصداق طهارت و دو مصداق مس است؛ و ثانیاً: چنان‌که در ثانیاً‌ در بالا نیز گذشت، دیگر کاربست‌های «طهارت»‌ و «مس» نیز می‌باید بر همین روح معنا حمل شود که بالاتفاق چنین نشده و هیچ مفسری به آن پایبند نبوده است.

ان قیل: می‌توانیم از باب استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا و تفاسیر هم عرض بگیریم.

یقال: شرط استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا، اولاً: عدم سرایت ابهام به عبارت است؛ زیرا برخلاف حکمت و بلاغت است و این شرایط در معانی‌ای رخ می‌دهد که در تبادر به ذهن در یک تراز نباشند، و ثانیاً: تراز بلاغی و زیبایی‌شناختی یکسانی داشته باشند. بله، در خصوص پاکیزگی و طهارت شرعی – چنان‌چه بر حسب عرف طهارت شرعی را اعم از طهارت لغوی بگیریم- تنها در خصوص دو معنای پاکیزگی و طهارت شرعی می‌توان تلقی ظاهر کرد ولی طهارت معنوی در این فرض «تأویلی»‌ خواهد بود.


[t1]و از این رو، این تفسیر باطل است به ویژه که بر فرض چنین تفسیری فرامادی از مس و طهارت و تمسک به معانی استعاری آن‌ها، افزون بر تکلّف در معنای ظاهر و روساخت، با روایات مفسره طهارت به طهارت شرعی با استناد به آیه، ناهماهنگ است

ادامه دارد.

https://eitaa.com/jotting

پست ۳۸۱و ۳۸۱+ تا ۳۸۱++++

https://iict.ac.ir/1403/09/maanii/