503) سخنی در باره علائم موجود در مصحف عثمان طه و ترجمهها
سؤال 1:
آیا همه ترجمهها با علائم موجود در رسم الخط مصحف عثمان طه هماهنگ است؟
جواب: خیر. دو نمونه ذیل گویای مطلب است.
مثال اول:
1. «قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُماج بِآياتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغالِبُونَ» (قصص، 35)
شاهد علامت «ج» قبل از « بِآياتِنا» در مصحف عثمان طه است.
الف) اگر بر این علامت که جواز توقف است، توقف کنیم، معنا چنین میشود:
ترجمه الهی قمشهای: خدا به او فرمود كه ما به همدستى برادرت (هارون) بسيار بازويت را قوى مىگردانيم و به شما در عالم، قدرت و حكومتى مىدهيم كه هرگز دشمنان به شما دست نيابند، با اين آيات و معجزات (كه شما را عطا كرديم) شما و پيروانتان غالب خواهيد بود.
رهنما: (خداى) گفت: قوى خواهيم كرد بازوى ترا به برادرت و براى هر دو شما تسلطى قرار ميدهيم كه نتوانند بشما دو تن، برسند. شما دو تن- و آنانكه پيروى از شما دو تن كنند- بوسيله آيات ما غالب باشيد.
ب) حال اگر بعد از «بِآياتِنا» توقف کنیم، معنا چنین است:
انصاریان: [خدا] گفت: به زودى قدرت و نيرويت را به وسيله برادرت افزون كنم، و براى هر دوى شما [در پرتو معجزاتى كه در اختيارتان نهادهام] تسلطى قرار مىدهم كه آنان به شما دست نيابند، شما و آنان كه از شما پيروى كنند، پيروزيد.
صفوی: خداوند به موسى گفت: ما به زودى به وسيله برادرت هارون بازويت را محكم و استوار مىكنيم و تو را نيرومند و برتر مىسازيم و شما دو تن را به وسيله آيات و معجزات خويش بر آنها چيره مىسازيم، به گونهاى كه هرگز بر شما دست نخواهند يافت. تو و هارون و هركسى كه از شما دو تن پيروى كند، پيروز خواهيد بود.
گرمارودی: فرمود: به زودى بازوى تو را با (فرستادن) برادرت توانمند مىگردانيم و به هر دوتان چيرگىيى مىبخشيم كه با نشانههاى ما دستشان به شما نرسد. پيروز شماييد و هر كس كه از شما پيروى كند.
ج) اگر بر « سُلْطاناً » توقف کنیم و « فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُماج بِآياتِنا » را یک واحد بگیریم، ترجمه چنین است:
مکارم: فرمود: «بزودى بازوان تو را بوسيله برادرت محكم (و نيرومند) مىكنيم، و براى شما سلطه و برترى قرار مىدهيم؛ و به بركت آيات ما، بر شما دست نمىيابند؛ شما و پيروانتان پيروزيد!»
*******************************************
مثال دوم:
2. «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ قلی وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ» (آل عمران، 7)
شاهد علامت « قلی » - به معنای توقف اولی - پیش از « وَ الرَّاسِخُونَ» است.
الف) جایگاه علامت در مصحف عثمان طه پیش از « وَ الرَّاسِخُونَ » است:
صفوی: اوست آنكه اين كتاب را بر تو فروفرستاد. بخشى از آن، آياتى است با معانى استوار و روشن كه بخش مرجع اين كتاب است و ساير آيات به آنها تفسير مىشود، و بخش ديگر آياتى است كه معناى استوار آنها با معانى نااستوار مشتبه مىشود. كسانى كه در دلهايشان انحرافى هست، از قرآن آنچه را كه مشتبه است دنبال مىكنند تا گمراهى مردم را طلب كنند و تا از اين رهگذر بر خاستگاه احكام و معارف قرآن دست يابند، در حالىكه هيچكس جز خدا خاستگاه آنها را نمىداند، و امّا كسانى كه در شناخت معارف الهى پايدارند، مىگويند: ما به قرآن ايمان آوردهايم، زيرا قرآن- چه آيات روشن و استوار آن و چه متشابهاتش- همه از جانب پروردگار ماست. و اين حقيقت را جز صاحبان خرد درنمىيابند.
انصاریان: ... و حال آنكه تفسير واقعى و حقيقى آنها را جز خدا نمىداند. و استواران در دانش [و چيرهدستان در بينش] مىگويند: ما به آن ايمان آورديم، همه [چه محكم، چه متشابه] از سوى پروردگار ماست. و [اين حقيقت را] جز صاحبان خرد متذكّر نمىشوند.
آیتی: ... در حالى كه تأويل آن را جز خداى نمىداند. و آنان كه قدم در دانش استوار كردهاند مىگويند: ما بدان ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ماست. و جز خردمندان پند نمىگيرند.
مشکینی: ... در حالى كه تأويل (و بازگشت معنى حقيقى) آن را جز خدا نمىداند؛ و آنان كه رسوخ در دانش دارند مىگويند:
ما بدان ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ماست (چه محكم و چه متشابه، و چه معنى را بدانيم و چه ندانيم)؛ و جز صاحبان خرد ناب متذكر نمىشوند.
ب) بر این اساس که علامت بعد از « الْعِلْمِ » قرار گیرد:
مکارم: ... در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند. (آنها كه به دنبال فهم و دركِ اسرارِ همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مىگويند: «ما به همه آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نمىشوند (و اين حقيقت را درك نمىكنند).
ارفع: ... در حالى كه تأويل آن را جز خدا و آنها كه در دانش ريشه دارند كسى نداند. مىگويند: ما به آنها ايمان آوردهايم و همه آنها از پيش پروردگار ماست و جز انديشمندان آگاه نگردند.
حال کدام یک درست است و کجا باید توقف کنیم؟
در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده است:
« در اينجا بحث مهمى در ميان مفسران و دانشمندان ديده مىشود كه آيا" وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ" آغاز جمله مستقلى است و يا عطف بر" الا اللَّه" مىباشد، و به عبارت ديگر آيا معنى آيه اين است كه:" تاويل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمىدانند" و يا معنى آن اين است كه" تاويل قرآن را فقط خدا مىداند، اما راسخون در علم مىگويند گرچه تاويل آيات متشابه را نمىدانيم، اما در برابر همه آنها تسليم هستيم و همه از طرف پروردگار ما است".
طرفداران هر يك از اين دو نظر براى اثبات عقيده خود شواهدى آوردهاند، اما آنچه با قرائن موجود در آيه و روايات مشهور هماهنگ مىباشد آن است كه" وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ" عطف بر" اللَّه" است زيرا:
اولا: بسيار بعيد به نظر مىرسد كه در قرآن آياتى باشد كه اسرار آن را جز خدا نداند. مگر اين آيات براى تربيت و هدايت مردم نازل نشده است چگونه ممكن است حتى پيامبرى كه قرآن بر او نازل شده از معنى و تاويل آن بىخبر باشد؟! اين درست به آن مىماند كه شخصى كتابى بنويسد كه مفهوم بعضى از جملههاى آن را جز خودش هيچكس نداند!
ثانيا: همانطور كه مرحوم" طبرسى" در" مجمع البيان" مىگويد: هيچگاه در ميان دانشمندان اسلام و مفسران قرآن ديده نشده است كه از بحث در باره تفسير آيهاى خوددارى كنند و بگويند اين آيه از آياتى است كه جز خدا معنى نهايى آن را نمىداند، بلكه دائما براى كشف اسرار و معانى قرآن همگى تلاش و كوشش داشتهاند.
ثالثا: اگر منظور اين باشد كه راسخون در علم در برابر آنچه نمىدانند، تسليم هستند مناسبتر اين بود كه گفته شود: راسخون در ايمان چنين هستند، زيرا راسخ در علم بودن متناسب با دانستن تاويل قرآن است نه با ندانستن و تسليم بودن.
رابعا روايات فراوانى كه در تفسير آيه نقل شده همگى تاييد مىكند كه راسخون در علم، تاويل آيات قرآن را مىدانند، بنا بر اين بايد عطف بر كلمه" اللَّه" باشد. تنها چيزى كه در اينجا باقى مىماند اين است كه از جملهاى در خطبه" اشباح" از نهج البلاغه استفاده مىشود كه راسخون در علم تاويل آيات را نمىدانند، و به عجز و ناتوانى خود معترفاند:
و اعلم ان الراسخين فى العلم هم الذين اغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغيوب الاقرار بجملة ما جهلوا تفسيره من الغيب المحجوب
" بدان راسخان در علم، كسانى هستند كه اعتراف به عجز در برابر اسرار غيبى و آنچه از تفسير آن عاجزند، آنان را از كاوش در پيرامون آنها بى نياز ساخته است" (نهج البلاغه، خطبه 91).
ولى علاوه بر اين كه اين جمله با بعضى از روايات كه از خود آن حضرت نقل شده، كه راسخون در علم را بر" اللَّه" معطوف دانسته و آنها را آگاه از تاويل قرآن معرفى نموده (به تفسير نور الثقلين، جلد 1 صفحه 315 مراجعه شود)، سازگار نيست، با دلايل فوق نيز تطبيق نمىكند بنا بر اين بايد اين جمله از خطبه اشباح را چنان توجيه و تفسير كرد كه با مدارك ديگرى كه در دست ما است منافات نداشته باشد».
سؤال 2:
آیا این اختلافها مصداق تحریف است؟
این اختلافها به برداشتهای تفسیری مربوط است و اصل آن نیز در دسترس است و اگر کسی آن را جزو تحریف بداند - که کسی چنین نگفته است - جایز نیست جز بر اساس علائم موجود قرائت و تفسیر کند. ضمنا این مقدار اختلاف در وقف و وصل منافی بقای قرائت صحیح پیامبر اکرم ص تا کنون و انطباق حداکثری قرائت موجود بر آن قرائت (که عاصم به روایت حفص مطابق آن قرائت کرده) نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
