گاهی می‌پرسند: مگر طلبگی شغل است که حقوق بگیرد؟ مثل دانشجوها که حقوقی دریافت نمی‌کنند،‌ آن‌ها نیز نباید حقوق دریافت کنند.

در پاسخ به این سؤال که نوعی اعتراض را درخود نهفته دارد،‌ به چند مطلب اشاره می‌شود، امید که روشن کننده مطلب باشد.

1. دانشجو پس از چند سال (نهایتاً‌ 6 تا 8 سال) وارد بازار کار و درآمد می‌شود و درآمد او نیز با رشته‌ای که خوانده، رابطه مستقیم دارد؛ مثلاً‌ دانشجوی حقوق وکیل می‌شود و کسب درآمد می‌کند و یا دانشجوی پزشکی به مطب یا بیمارستان می‌رود و با دست‌مایه قرار دادن دانش خود کسب درآمد می‌کند، ولی یک طلبه،‌

اولاً: درسش پایان ندارد؛ زیرا او باید با تحصیل و تدریس و تألیف مسیر سخت اجتهاد در علوم اسلامی را طی کند تا بتواند دین را به درستی درک کند و به مردم منتقل نماید و چنان‌که اهل فن می‌دانند، این مسیری طولانی و گاه چند ده‌ساله است. ضمناً پیمودن این مسیر نیز واجب کفایی و دستور مستقیم خدای متعال است: وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ.

ثانیاً:‌ طلبه نمی‌تواند از راه دانشش درآمدی کسب کند؛ زیرا تحصیل، تدریس و تألیف از گذشته‌های دور در حوزه به صورت رایگان و فی سبیل الله انجام می‌شده است،‌ مگر طلبه‌ای که وارد مؤسسات پژوهشی یا دانشگاه‌ها شود و کسب درآمد کند که چنین افرادی شهریه نمی‌گیرند و اصولاً‌ شهریه طلاب شاغل قطع می‌شود.

2. باید دانست که بودجه‌ای که از بیت المال برای دانشجویان هزینه می‌شود بسیار بیشتر از هزینه‌ای است که برای طلاب می‌شود و این تفاوت فاحش با قیاس مخارج دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه آشکار می‌شود. (البته باید مقایسه همه‌جانبه و دقیق باشد نه گزینشی و ناقص!)

3. بسیاری از دانشجویان نخبه و اساتید با عناوین مختلف مانند بورس و مطالعات میان‌دوره‌ای و سفرهای تحقیقی پژوهشی و ... تأمین مالی می‌شوند که مبالغ هزینه شده سرجمع در قیاس آنچه به اساتید و نخبگان حوزوی داده می‌شود، بسیار بالاتر و اساساً‌ غیر قابل قیاس است.

4. به دلیل گستردگی فقه و اصول به طور خاص و سایر رشته‌های علوم اسلامی که حوزه متکفل آن است، به هیچ وجه یک دانش‌پژوه حوزوی نمی‌تواند حتی دو دهه آن را به سرانجام رساند (در برخی رشته‌ها چند ده سال نیاز به پژوهش دارد و با این وصف باز بسیار محدودند کسانی که فارغ التحصیل می‌شوند؛ مانند مسیر اجتهاد تا مرجعیت) و در این مدت امکان دور ماندن از زندگی مطابق عرف نیز وجود ندارد؛ لذا بر عهده حاکم جامعه اسلامی است که مسیر پژوهش در حوزه دین را فراهم کند  که متأسفانه تا حالا این کار به طور شایسته انجام نشده و دانش‌پژوهان حوزه دین به شدت در مضیقه‌اند.

5. بسیاری از طلاب به شکل‌های مختلف درآمد شخصی دارند (جذب در موسسات پژوهشی یا آموزشی، کار آزاد، بهره‌مندی از توانمندی مالی خانوادگی، تبلیغ، و ...) که شمار زیادی از آن‌ها هرچند مردم نمی‌دانند ولی از شهریه استفاده نمی‌کنند و برخی از آن‌ها برابر و یا بیشتر و یا بسیار بیشتر از آن‌چه از ابتدای طلبگی دریافت داشته‌اند،‌ به حوزه علمیه باز می‌گردانند!‌ چیزی که بر پایه عقیده انجام می‌شود و مشابه آن در دانشگاه‌ها تقریباً‌ یا تحقیقاً‌ نایاب است.

6. همه طلبه‌ها حتی آن‌ها که شاغل اند یا درآمدهای شخصی دارند که بسیاری از حوزوی‌ها چنین‌اند- خدمات خود را در بین مردم و در مسیر تبلیغ دین و خدمات فکری فرهنگی به مردم بدون چشم‌ داشت و تنها برای رضای خدا ادامه می‌دهند، درحالی که چنین مواردی در بین دانشجوهای فارغ التحصیل شده بسیار کم است!

زندگی طلبگی۱

http://javahery.blogfa.com/post/264/%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d8%b7%d9%84%d8%a8%da%af%db%8c-1