797) تفسیر «یدنین علیهن من جلابیبهن»

الف) «يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِن‏» یعنی جلابیب– هرچه باشد– باید دو ویژگی را همزمان داشته باشد: نه چندان به بدن بچسبد که نتوان گفت از جنس «ادناء» است و نه آن‌چنان دور باشد که نتوان گفت از جنس «وضع» یا «ارخاء»[1] است؛ به عبارت دیگر، جلباب- هرچه باشد- باید بدن را کامل فراگیرد و در عین حال به بدن نچسبد. این معنا برآمده از تضمین نحوی و بلاغی موجود در «یدنین علیهن» است که از چشم غالب مفسران دورافتاده و برخی با «کنایه» و «مجاز» از آن یاد کرده‌اند. منظور از تضمین نحوی و بلاغی این است که فعلی پشت یدنین پنهان شده که نشانه آن یعنی «علی» پیداست (نحویان از آن به اشراب فعلی در فعل دیگر تعبیر می‌کنند)؛ زیرا «یدنین» با «علی» به کار نمی‌رود و با «إلی» و «من» و «لام» به کار می‌رود (ر.ک:‌ زمخشرى، ذیل آیه؛ المعجم الوسیط، ماده دنی) . گفتنی است به نظر می‌رسد پنهان شدن فعلی و آشکار شدن فعلی دیگر نشانه اهتمام و تأکید بیشتر بر فعل آشکار شده است؛ یعنی نچسبیدن بر بدن و قرار نگرفتن بر آن جلوه و اهمیت بیشتری پیدا کرده است.

تذکر

ترکیب «ادناء»‌ و «علی»‌ به لحاظ مفهومی همایش ندارند و برای برقراری زنجیره همنشینی نیازمند در تقدیر گرفتن فعلی هستیم. وقتی در فارسی می‌گوییم: "من به تو نزدیک می‌شوم" مخاطب با تکیه بر شمّ زبانی خود ناخودآگاه عبارت را این‌گونه تکمیل و فهم می‌کند: "من به سوی تو نزدیک می‌شوم". وقتی می‌گوییم: "من از تو نزدیک می‌شوم"، مخاطب قید «جانب»‌ را به عبارت افزوده و آن را به صورت "من از جانب تو نزدیک می‌شوم" بازسازی می‌کند؛ زیرا عبارت "من از تو نزدیک می‌شوم"‌ را فاقد انسجام مفهومی می‌یابد. وقتی می‌گوییم: "من بر تو نزدیک می‌شوم" (ادنیت علیک) یا وقتی می‌گوییم: "من برای تو نزدیک می‌شوم" (ادنیت لک)، مخاطب اولی را با کمک شمّ زبانی خود- مثلاً- به صورت: "من به تو نزدیک و بر تو مسلط می‌شوم" (ادنیت منک و ولیت علیک)و دومی را به صورت: "من برای یاری رساندن به تو به تو نزدیک می‌شوم" (ادنیت لک نصرةً؛ ادنیت منک لنصرتک/ لأنصرک) تکمیل و بازسازی می‌کند. با توجه به توضیحات فوق، اگر گفته شود: «ادنت نقابها علی خدیها» یعنی نقابش را به گونه‌ای بر صورتش گذاشت که به صورتش نچسبید (مانند نقاب‌هایی که جنوب کشور استفاده می‌کنند که به دلیل لبه داشتن از صورت فاصله دارد). همین طور در آیه «وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا» (انسان، 14)؛ یعنی «دانیة الیهم/ منهم و نازلة علیهم / تنبسط علیهم ظلالها» که گویا کنایه از گستردگی پوشش گیاهی و وسعت سایه‌انداز آن است. علامه طباطبائی به تضمین این فراز اشاره کرده است: «مضمن معنى الانبساط» (المیزان, ذیل آیه). ابن عاشور در توضیح این فراز آورده است: «و دنو الظلال: قربها منهم و إذ لم يعهد وصف الظل بالقرب يظهر أن دنوّ الضلال كناية عن تدلّي الأدواح التي من شأنها أن تظلل الجنات في معتاد الدنيا و لكن الجنة لا شمس فيها فيستظلّ من حرّها، فتعين أن تركيب دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها مثل يطلق على تدلّي أفنان الجنة لأن الظل المظلل للشخص لا يتفاوت بدنوّ و لا بعد، و قد يكون ظِلالُها مجازا مرسلا عن الأفنان بعلاقة اللزوم.

و المعنى: أن أدواح الجنة قريبة من مجالسهم و ذلك مما يزيدها بهجة و حسنا و هو في معنى قوله تعالى: قُطُوفُها دانِيَةٌ [الحاقة: 23].» (ابن عاشور، التحریر والتنویر، ذیل آیه)

ب) «من» در «جلابیبهن» اگر به معنای تبعضیه باشد که برخی مفسران به آن باور دارند، با ملاحظه بقیه قرائن بدین معنی است که زن بخشی از جلبابش را به حالت «یدنین علیهن»‌ که جمع بین ادنا و وضع است، می‌گیرد و مابقی آن را آزادتر می‌گذارد؛ همانند چادر یا عبا که زن بالای آن را از سر تا سینه می گرد و مابقی را آزادتر می‌گذارد، و اساساً راهی نیز جز این نحوه گرفتن برای پوشش فراخی و بزرگی مانند ملحفه – که بر اساس برخی روایات پس از نزول آیه زنان مدینه بر خود می‌گرفتند و یک چشمی بیرون می‌آمدند (یعینی جلباب را تا نمی از صورت می‌آوردند و با فاصله می‌گرفتند که اگر کسی از مقابل نگاه می‌کرد، آن‌ها را یک چشمی می‌دید)- قابل تصور نیست.[2]


[1] . نزد زمخشری فعل پنهانی «یرخین» است و اصل عبارت چنین بوده: «يرخينها عليهنّ و يغطين بها وجوههنّ و أعطافهنّ» (زمخشری، 1407: 3/560)

[2] . گفتنی است برخی فقهای نامدار در گذشته بر اساس این آیه به وجوب پوشاندن صورت نیز فتوا داده‌اند . آیت الله العظمی بروجردی به نقل از تقریرات آیت الله صافی گلپایگانی (تبیان الصلاة، ج3، ص 249): «الجلباب اکبر من خمار المرأة و هو الذی یغطی رأسها و وجهها، فالظاهر من قوله تعالی هو وجوب ستر الرأس و الوجه بالجلباب» و در تقریر دیگری از آیت الله اشتهاردی (تقریر بحث السید البروجردی، ج1، ص 57) آمده است: «یحب [یجب] علیهن اسدال [مقاییس: السين و الدال و اللام أصلٌ واحد يدلُّ على نزول الشى‌ء من علوٍ إلى سُفلٍ ساتراً له] الجلباب و لا فائده فی هذا الاسدال الا ستر الوجه». که اسدال نشانه فراگیری و پوشاندن نیمی از صورت است؛ چنان که در زمان حیات این مرجع بزرگ به ویژه در شهر مقدس قم، زنان مؤمنه که بالاتفاق مقلد ایشان بودند، به همین شکل چادر می‌گرفتند و هم اکنون نیز بین زنان سالمند قمی این شهر دیده می‌شود.

715) تضمین نحوی - بلاغی

گاه در یک کلمه معنای کلمه ‏ای دیگر را اشراب می‏ کنند و حکم کلمه اشراب ‌شده را به آن می‏ دهند و به آن تضمین می ‏گویند (البرهان فی علوم القرآن، زرکشی، ج3، ص401_409؛ معجم القواعد العربیة فی النحو والتصریف، الدقر، مدخل تضمین، ص153)، با این هدف که یک کلمه معنای دو کلمه را بدهد؛ مانند: «وَلاَ تَأْکلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکمْ»(نساء، 2). در این آیه به‌‏طور طبیعی باید به جای «الی» «مع» می‏ آمد، ولی به جای آن از «الی» استفاده شده است تا به مخاطب بفهماند «تَأْکلُواْ» معنای «تضموا» را در خود دارد، و «تضموا» با «الی» به‏ کار می‏ رود نه «مع». (برای آگاهی بیشتر ر.ک: درسنامه ترجمه، جواهری، ص158ـ161؛ روش‌شناسی ترجمه قرآن کریم، همو، ص74ـ77.)

نمونه‌های دیگر تضمین:

- « وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَی شَیاطِینِهِمْ» ← ژَرف‌ساخت: و إ‌ذا خلوا مع شیاطینهم و صغوا الیهم (ضمن اراده «صغوا» بر «خلوا» تأکید شده؛ زیرا این فعل باقی مانده).

تذکر: می‌توان ژَرف‌ساخت عبارت را این‌گونه در نظر گرفت:‌ و إذا خلوا مع شیاطینهم و صغوا الیهم؛ یعنی هم خلوت می‌کنند و هم گوش نزدیک می‌کنند تا خوب بشنوند و نیز پنهانی و وسوسه بودن را انعکاس می‌دهد. به نظر می‌رسد در نظر گرفتن «صغوا» مناسب‌تر از «ذهبوا» یا «انصرفوا»‌ باشد (به باور زرکشی «خَلَوْاْ» به قرینه «إِلی» معنای «ذَهَبوا» یا «انْصَرفوا» را در تضمین دارد)؛ به ویژه که ذهبوا به لحاظ تقدم زمانی بر «خلوا»‌ مقدم است نه مأخر؛ یعنی اول به سوی شیاطین می‌روند و بعد خلوت می‌کنند نه برعکس.

- «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» ← ژرف‌ساخت: یدنین إلیهن / منهن و یضعن علیهن («یدنین» با «علی»‌ به کار نمی‌رود. معنی عبارت:‌ جلابیب چیزی است که بر بدن قرار می‌گیرد ولی به آن نمی‌چسبد؛ در این فراز بر «یدنین»‌ تأکید شده است).

- «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَآجَّ إِبْرَاهِیمَ» ← الم تر الذی حاجّ ابراهیم و تنظر الیه؟

«أَلَمْ تَرَ» متعدی به بنفسه است، ولی با حرف جر «إِلی» آمده و این نشان‏ دهنده در تضمین بودن معنای «تَنْظُرُ» است. این تضمین در موارد مشابه نیز دیده می‏شود؛ مانند: بقره، 24 و 246، آل‏عمران، 23 و جز این‌ها. وجه تضمین در این مثال را می‏‌توان این‏‌گونه بازگفت که پیامبر گرامی اسلام(ص) برای اولین‏‌بار از ماجرای مذکور در آیه آگاهی می‌‏یابد؛ بنابراین گویا استفاده از «رأی» به جای «نظر» به این معناست که حضرت بلافاصله ماجرا را آنچنان که گویا خود در مجلس مباحثه آنان حاضر بوده، تصدیق می‏‌کند؛ چرا که «یری» در مرحله‏‌ای بالاتر از «تنظر» است. (ر.ک: درسنامه ترجمه، جواهری، ص 137-138 )

گفتنی است در تضمین فعل مقدر با توجه به سیاق و موضوع حدس زده می‌شود و ممکن است بیش از گزینه داشته باشد که باید مناسب‌ترین گزینه انتخاب شود؛ از این رو شمّ زبانی و توانایی مفسر در تشخیص موضوعیت دارد.

560) آیا مانتو  از حجاب کامل کفایت می‌کند؟

آیا مانتو از حجاب کامل کفایت می‌کند؟

مصیبت ترجمه «يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِن‏»

یکی از مصیبت‌های ترجمه قرآن، ترجمه این فراز مشهور است: «يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِن‏» (احزاب، 59)

ترجمه این عبارت چند مشکل دارد:

1. ترجمه یدنین علیهن؛ زیرا یدنین با علی به کار نمی‌رود.

2. ترجمه «من» در «من جلابیبهن».

3. خود جلابیبهن.

ابتدا چند ترجمه مشهور :

- چادرهايشان را بر خود فرو پوشند [تا بدن و آرايش و زيورهايشان در برابر ديد نامحرمان قرار نگيرد.]

نقد: در آیه سخن از پوشیدن نیست بلکه سخن از «یدنین» است؛ «من» ترجمه نشده؛ جلابیب به معنای صرفا چادر نیست و همه مخاطبان قرآن ایرانی نیستند؛ «علیهن» نیز صرفا تحت اللفظی ترجمه شده است.

- جلبابها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خويش فروافكنند،

نقد: ترجمه «یدنین علیهن» به فروافکنند، کامل نیست؛ ترجمه جلباب به روسری‌های بلند سلیقه‌ای است. «من» ترجمه نشده؛ «علیهن» نیز صرفا تحت اللفظی ترجمه شده است.

- بخشى از مقنعه‏هاى خويش را به خود نزديك كنند تا گردن و سينه آنان آشكار نشود.

مشکینی: روسرى‏ها و چادرهاى خود را بر خويش بيفكنند (كه گردن و سينه و بازوان و ساق‏ها پوشيده شود)

- از پوشش‏هاى بلند (چادر مانند) شان به خودشان نزديك كنند

- پوششهاى خود را بر خود فروتر گيرند.

- چادرها (جلابيب: چادرها...) يشان را بر خويش نيك بپوشند (ادناء: نزديك كردن و فرو گذاشتن...)

ترجمه پیشنهادی

1. در «یدنین علیهن» تضمین وجود دارد؛ زیرا ادناء با علی به کار نمی‌رود؛ بنابراین به موجب قاعده مهم و بلاغی تضمین پای فعلی از جنس «وضع» در میان است که پشت «یدنین» پنهان شده و «علی» که پیوست آن است، پیداست! البته به موجب همین تضمین «الی» که پیوست «یدنین» هست، نیز ناگزیر پنهان و به تعبیری حذف شده است. (این بنده حقیر فقیر الی الله تعبیر «حذف» را نمی‌پسندم؛ زیرا در ترجمه و تفسیر دیده می‌شود و البته باید هم دیده شود!)

2. به موجب بلاغت تضمین، تأکید روی «ادناء» است نه «وضع».

3. حال که عبارت از پشت ابر درآمد و تبدیل شد به «یدنین الیهن و یضعن علیهن» یعنی جلباب - هرچه هست- باید به گونه‌ای پوشیده شود که به انسان نزدیک شود ولی نچسبد و همچنین به گونه‌ای بچسبد که بتوان گفت نزدیک شده و نچسبیده! (جمع این دو با غلبه ادناء یعنی چیزی که به بدن نزدیک شود و آن را فراگیرد ولی به بدن نچسبد). این‌ چنین چیزی تنها در چادر و عبای عربی و مانند آن‌ها رخ می‌دهد.

4. «من» در «من جلابیبهن» برای تبعیض است؛ یعنی «یدنین علیهن» را بر بخشی از این جلباب اجرا کنند نه همه آن (چنان‌که پایین چادر و عبا و مانند این‌ها را نمی‌توان مانند بالای چادر و عبا به بدن نزدیک کرد؛ در حقیقت ناخودآگاه این «من» تبعیضیه خود اتفاق می‌افتد.)

5. جلباب: معانی متعددی برای آن گفته شده: «پوششی بزرگتر از خمار و کوچک‌تر از رداء که زن با آن سر و سینه‌اش را می‌پوشاند؛ لباسی گشاد که از ملحفه (چیزی شبیه چادر که با وسعتش همه بدن را می‌پوشاند) کوچک‌تر است؛ همانند ملحفه. (ابن منظور، لسان العرب، ماده «جلب»؛ زبیدی، 1306ق، ج‏1، ص374) شیخ طوسی در معنای جلباب آورده است: «جلابیب جمع جلباب، به گفته ابن عباس و مجاهد، پوشش زن و همان مقنعه است که سر و پیشانی زن را وقتی می‌خواهد پی حاجتی از خانه بیرون رود، می‌پوشاند، بر خلاف کنیزان که بدون سر برهنه خارج می‌شوند، و به قول حسن، جلابیب چادر و ملافه‌مانندی است که زن بر خود می‌گیرد و جلو صورت نزدیک می‌کند». (طوسی، 1409ق، ج8، ص 361) علامه طباطبائی نیز آورده است:‌ «جلباب لباسی است که زن همه بدن خود را با آن می‌پوشاند و یا پوششی است که زن سر و صورتش را با آن می‌پوشاند». (طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، 1417ق، ج‏16، ص 340) سدّی و بیضاوی نیز پوشاندن صورت را به نحوی در معنا آورده‌اند:‌ « عن السدّي: أن تغطّي إحدى عينيها و جبهتها و الشقّ الآخر إلّا العين؛ البيضاوي: مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ: يغطّين وجوههنّ و أبدانهنّ بملاحفهنّ إذا برزن لحاجة.» (مصطفوی، 1368ش، ج‏2، ص 95)

بعید نیست معنای اصل «جلب» که راندن از سویی به سوی دیگر است (ابن فارس: جلب: أصلان، أحدهما الإتيان بالشي‏ء من موضع الى موضع، و الآخر شي‏ء يغشيّ شيئا.) در «جلباب» که حامل نوعی مبالغه (در شدت پوشانیدن بدن) نیز هست (ر.ک: مصطفوی، 1368ش، ج‏2، ص: 95- 96) نهفته باشد؛ زیرا زن پوشش را دور خود می‌پیچد و از سویی به سوی دیگر می‌گرداند و خود را کاملاً در آن پنهان می‌کند.

حال می‌خواهیم ترجمه‌ای ارائه کنیم که این مورد را بفهماند؛ اینجاست که آن مصیبتی که در عنوان عرض شد، رخ می‌دهد!