تأملی در قوانین مربوط به کشاورزی و روستا و روستائیان (آسیب‌شناسی و بررسی مشکلات) /4

یکی از مشکلات روستاها قانون ساکنان فصلی و دائمی است. سال‌هاست دولت احتمالاً برای مدیریت بهتر منابع انرژی ساکنان روستاها را به فصلی و دائمی تقسیم کرده است. تا این‌جا مشکلی وجود ندارد و ساکنان فصلی موظف‌اند نرخ منابع انرژی را متفاوت از نرخ ساکنان دائم پرداخت کنند. مشکل زمانی است که شمار ساکنان دائمی ملاک برخی امکانات دولتی قرار می‌گیرد. در برخی روستاها به دلیل نبود درآمد ساکنان ناگزیر به مهاجرت می‌شوند و همین ام باعث کاهش جمعیت دائمی می‌شود، لیکن به صورت فصلی به روستا رفت و آمد می‌کنند. سخن نخست این است که اگر ملاک دادن امکانات ساکنان دائمی باشد، رفته رفته ارتباط به ساکنان فصلی و روستا قطع و روستا از آبادانی دور می‌شود،‌ در حالی که اگر همه ساکنان چه فصلی و چه دائمی ملاک باشند، زمینه بازگشت ساکنان فصلی به روستاها و سکونت دائم یا شبه دائم برای آن‌ها فراهم می‌شود. در حقیقت قانون دائم و فصلی مانند یک تیغ دو لبه عمل می‌کند که هم می‌تواند سود برساند و هم ضرر. 

نکته دیگر این است که بر اساس برخی قوانین طرف تعامل با نهادها و ارگان‌های دولتی، تنها ساکنان دائمی هستند و این یک نقص است. برای مثال، یک ساکن فصلی نمی‌تواند عضو شورای ده باشد، هرچند عالی‌ترین مراتب علمی و حتی اجتماعی را داشته باشد و بتواند در بسیاری از امور خدمات ارزنده ارائه کند. 

نکته بدتر این که  عنوان �فصلی� نیز تعریف مشخصی ندارد؛ گاه فردی سه فصل حضور فعال دارد؛ یعنی مثلاً‌ اغلب تعطیلی‌ها و ایام فراغت به روستا مراجعه می‌کند و با توجه به توانایی‌های مالی و جایگاه اجتماعی نوعی مرجعیت دارد،‌ لیکن وجود این قانون مانعی بر سر راه خدمت‌رسانی چنین افرادی می‌شود که معمولاً‌ در همه روستاها کم و بیش می‌توان از وجود چنین افرادی سراغ گرفت. سؤال این است که آیا کسی که تنها دو بار در سال و هر بار مثلاً یکی دو هفته به روستا مراجعه می‌کند و کسی که تقریباً هر هفته به روستا می‌آید، هر دو  باید فصلی تلقی شوند؟

به نظر می‌رسد قانون فصلی و دائم هم از جهت تعریف و هم از جهت کارکرد و درجه تأثیرگذاری نیازمند بازنگری جدی است و رویکرد فعلی در مورد ساکنان فصلی و دائم در مجموع به نفع روستاها نیست.

نکته پایانی در این باره این است که برخی روستاها به دلایل شرایط خاص آن‌ها نسبت ساکنان دائم و فصلی بسیار متفاوت است. مثلاً در روستایی ساکنان دائم 20 خانوار و ساکنان فصلی 30 خانوار است ولی در روستای دیگر ساکنان دائم 12 خانوار و ساکنان فصلی 80 خانوار است. باید توجه داشت که در بسیاری از این روستاها،‌ بقای همه یا برخی از همان ساکنان دائم منوط به ارتباط ساکنان فصلی با روستاست و این مطلبی نیست  که نیازمند توضیح باشد. در چنین روستاهایی که تعداد خانه‌های فصلی با دائم تفاوت فاحش دارد، لازم است تدابیر متفاوتی اتخاذ شود. 

در مجموع به نظر می‌رسید فارغ از مسئله پرداخت هزینه منابع انرژی،‌ در خصوص دیگر امکانات و مسائل اداری لازم است تجدید نظر جدی در فصلی و دائم اتخاذ  شود. پیشنهاد این است که هرکس در هفته یک بار به روستا مراجعه کند- هرچند یک روز- دائمی تلقی شود و از فرصت‌های ساکنان دائم بهره‌مند گردد و البته پیشنهاد این است که در این خصوص سختگیری صورت نگیرد و بنا بر شمارش خانوار در زمره ساکنان دائم باشد نه فصلی. 

تأملی در قوانین مربوط به کشاورزی و روستا و روستائیان (آسیب‌شناسی و بررسی مشکلات) /1

در دهه گذشته در مهم‌ترین بخش‌های اداری و علمی کشور جاسوس و نفوذی کشف شد؛ از تیم فوق حساس هسته‌ای (مانند آنچه در سریال گاندو به آن پرداخته شد) گرفته تا محیط زیست (مانند کاووس سیدامامی) و غیره. با خود می‌اندیشم اگر دشمن ذرّه‌ای فکر داشته باشد، از حوزه کشاورزی غافل نمی‌ماند؛ بنابراین از خود می‌پرسم اگر دشمن در حوزه کشاورزی نفوذی داشته باشد و قرار باشد نفوذی‌های آن‌ها در امر کشاورزی اختلال ایجاد کنند و به آن ضربه بزنند،‌ چه اقداماتی را انجام می‌دهند؟

با توجه به آشنایی نگارنده با کشاورزی سنتی و ارتباط وثیق و طولانی با کشاورزان، پاسخ‌های ذیل بر قلمم جاری شد:

  1. ترویج محصولات تراریخته؛
  2. ترویج بذرهای عقیم؛
  3. انحصاری کردن بذر و وابسته کردن آن به خارج؛
  4. ترویج کشاورزی سنتی در برابر کشاورزی علمی و جدید و دور  از دسترس کردن دانش روز کشاورزی از کارشناسان و کشاورزان داخل؛
  5. تلاش در غیر صنعتی کردن کشاورزی؛
  6. تشتت در توزیع فرآورده‌های کشاورزی و قدرت بخشیدن به واسطه‌ها و مافیای بازار میوه و سایر فرآورده‌ها؛
  7. ترویج کشت‌هایی که منابع انرژی و مالی را از بین می‌برد؛
  8. آلودگی آب با ترفندهای گوناگون؛
  9. آلودگی خاک و نیز وارد کردن انواع آفات حیوانی و گیاهی؛
  10. ترویج مقالات با نتایج مخدوش و یا غیر متناسب و متلائم با جغرافیای ایران؛
  11. پراکندن انواع شایعات برای ناامید کردن کشاورزان به آینده کشاورزی در ایران (مثلاً بزرگنمایی کشاورزی غرب در برابر کشاورزی داخل و مسائل بسیار زیاد دیگر)؛
  12. دور نگه داشتن امکانات رفاهی از روستائیان؛
  13. تحقیر روستائیان به شکل‌های مختلف (ساخت جک و فکاهی وتقلید صدا و لهجه؛ تمسخر لباس و سبک زندگی؛ القای اوصافی مانند کم‌هوشی و عقب‌ماندگی برای روستائیان؛ و ...)؛
  14. پاره‌پاره کردن و تقسیم اراضی  و سعی در کوچک کردن زمین‌های کشاورزی با وضع قوانین خاص؛
  15. از بین بردن یا بی‌خاصیت کردن نهادهای حامی کشاورزان و روستائیان و بی‌پناه کردن آن‌ها؛
  16. ایجاد اشکال در مسیر بیمه روستائیان و فراورده‌های کشاورزی و دامی؛
  17. ایجاد قوانین دست و پا گیر و سخت کردن تولید برای روستائیان با وضع قوانین در ظاهر حمایت از کشاورزی و محیط زیست و منابع طبیعی و مانند این‌ها؛
  18. ترویج استفاده از سمومات برای ورود آسیب به فرآورده‌های کشاورزی و دور کردن روستائیان از کشت ارگانیگ؛
  19. ایجاد دغدغه برای کشاورز و مزاحمت برای او هرچند با قوانین به ظاهر به نفع کشاورزی و با بهانه جلوگیری از تغییر کاربری؛
  20. دور کردن روستائیان از هرگونه تعاون و مشارکت در کشاورزی و صنایع وابسته و نیز دامداری برای انفرادی کردن امور کشاورزی و افزایش هزینه؛
  21. انفرادی کردن کشاورزی و شخصی کردن درآمد و خلل به امنیت درآمد آن‌ها (مثلاً‌ در دامداری با انفرادی کردن آن هزینه ایجاد امنیت و رفع و دفع دغدغه از دزدی، مرگ و میر، آفات و ... بسیار زیاد و گاه غیر قابل تحمل می‌شود و موجب خروج و فرار به ویژه خرده سرمایه‌ها از این بازار می‌گردد.)
  22. ترویج برتری زندگی شهری بر روستایی و منوط و وابسته دانستن پیشرفت فرزندان و آینده آن‌ها به زندگی در شهر و سبک زندگی شهری از طریق ساخت فیلم و غیره؛
  23. سخت کردن تحصیل فرزندان روستائیان و مضایقه از اعطای امتیازهای مکفی و قابل توجه تشویقی به روستائیان.

به موجب گمانه‌های فوق – که البته بدون اولویت‌بندی نگاشته شده و بعضاً‌ قابل تجمیع است- شایسته بلکه بایسته است نهادها و مسئولان مربوط به ویژه وزارت کشاورزی و جهاد کشاورزی و مجلس شورای اسلامی و دیگر مسئولان نسبت به بازخوانی قوانین و کارشناسی مجدد آن‌ها بدون فوت وقت اقدام کنند.