گذری بر فقه میراث فرهنگی و توسعه 10
در پست پیشین سخن از طرح تثبیت شده به میان آمد. ملاک در این باره تلقی عرفی است نه مصوبات مندرج در پروندهها؛ یعنی مردم معمولی بر اساس طرح به خرید و فروش اقدام کنند. در این مسئله تلقی عرف جایگاه بسیار ممتازی دارد و حتی نصب تابلو نمیتواند با آن رقابت کند؛ برای مثال، اگر شهرداری خیابانی را کلنگ بزند و بر ورودی آن تابلویی نصب کند که «تا تکمیل شدن این طرح، مردم بر اساس آن برنامه ریزی نکنند و شهرداری هیچ تعهدی در این خصوص ندارد» اما اگر برخی خانهها خریداری و خراب و برخی از مالکان پروانه تجاری گرفته و بر اساس طرح به ساخت مشغول شدند، طرح از نظر عرف تثبیت شده است و باید همین تلقی ملاک ارزیابی و قضاوت قرار گیرد (البته نگارنده از آنچه در دادگاهها در عمل ملاک قرار میگیرد، ناآگاهم).
علت حاکم شدن تلقی عرف بر هشدارهای یاد شده، توجیه این هشدارها از نظر عرف و کژتابی آنهاست. مردم میپندارند این تابلو از روزهای نخست طرح باقی مانده و مربوط به زمانی است که طرح هنوز تثبیت نشده بود و یا این احتمال میرود که چنین تابلویی برای جلوگیری از افزایش قیمتها و دشوار شدن کار بر شهرداری در خرید املاک در مسیر است و احتمالات دیگری نیز میرود.