تا کنون مقالات و پست‌های متعددی در نقد روش تفسیر به ترتیب نزول (تفسیر تنزیلی) ارائه کرده‌ایم. همچنین در چند پست و یک مقاله (پست 537) خلاصه نقدها نیز ارائه شد، لیکن در این پست شالوده‌ها نقدها را در دو بند ارائه می‌کنم که اصل بحث ذیل این دو محور است و سایر اشکالات فرع این دو به شمار می‌رود:

1. خلط بزرگ بین قرینه بودن زمان نزول و مبنا بودن آن.

2. دسترسی مطمئن به زمان نزول آیات.

توضیح 1:

بررسی تفاسیر و مباحث حول تفسیر به ترتیب نزول ما را به دو واقعیت تلخ مواجه می‌کند: عدم توجه کافی به «قرینه زمان نزول» در بسیاری از تفاسیر و «خلط قرینه و مبنا» در شماری دیگر. در پست 538 و مقاله علمی- پژوهشی «قرینه زمان نزول و خطای راهبردی در فهم مفسر» در باره این بند توضیحات لازم بیان شده است

توضیح 2:

برخی دسترسی به زمان نزول سوره‌ها را کافی دانسته‌اند و ضرورت آگاهی از زمان نزول آیات را انکار کرده‌اند. در پست 531 به این شبهه پرداخته شده است. (نیز به پست 570 مراجعه شود.)

نگارنده در چند پست به این بحث پرداخت که راه مطمئن و حتی ضعیفی (ولی حجت) به زمان نزول آیات و حتی سور قرآن نداریم (پست 537؛ مقاله «نقد نظریه تفسیر بر پایه ترتیب نزول») و مطابق اصول و قواعد پذیرفته شده تفسیر، زمانی می‌توانیم زمان نزول را قرینه بگیریم که نسبت به آن اطمینان (حجت) داشته باشیم؛ بنابراین، مفسران وظیفه دارند برای این‌که تفسیری کامل و دقیق داشته باشند، به قرینه زمان نزول توجه کنند؛ یعنی اولا: بکوشند از راه‌های صحیح که در یک پست به آن‌ها اشاره شده است، به زمان نزول دست یابند (که روایات ترتیب نزول به هیچ وجه مصداق راه اطمینان آور و حجت نیست) و ثانیاً: آن را در جایگاه قرینه ببینند نه مبنا.