511) نقد ادعاهای واهی در حوزه تاریخ قرائات (قسمت سوم)
در ادامه نقدها بر مدعیات جناب آقای مفیدی، در این پست به دو نکته عجیب میپردازیم و صحت و سقم آن را بررسی میکنیم.
1. ایشان در باره زمخشری که به تواتر قرائات اشکال کرده، این طور تعریض کردهاند:
«زمخشری با اینکه صاحب تفسیر قرآن بوده ولی با تحقیقی که در کتاب طبقات القراء دیدم، متوجه شدم که او اصلا درس قرائت نخوانده بوده است؛ یعنی در طبقات القراء نیست. وقتی این فن را نمیداند، اشکال به تواتر میکند. شهید اول و شهید ثانی و ابن زهره در طبقات القراء هستند [لذا قائل به تواتر قرائات هستند!]. شهید ثانی میفرماید: من دو بار تمام قرائات سبع را نزد استاد خواندم.»
2. جناب آقای مفیدی ضمن امام القرائه خواندن شهید اول و تعظیم فراوان در برابر او و کمک گرفتن از این مقوله برای تقویت استدلال، به قول او تمسک جسته که قرائات عشر را متواتر دانسته و به جواز قرائت آنها در نماز فتوا داده است: «تجوز القراءة بالمتواتر و لا تجوز بالشواذ و منع بعض الاصحاب من قراءة أبی جعفر و یعقوب و خلف و هی کمال العشر، و الاصح جوازها لثبوت تواترها کثوب قراءة القراء السبعة.» (ذکری الشیعة، محمد بن مکی (الشهید الاول)، ج3، ص 305)
نقد و بررسی
این نحوه استدلال بسیار نازل و اسفبار است. سؤال اول ما این است که بررسی تواتر قرائات و اشکال به آن چه ارتباطی با فراگرفتن قرائات دارد؟! اصلاً این دو دو مقولهاند. تواتر قرائات بحثی تاریخی و رجالی است و میتوان فرض کرد کسی اصلاً توجیه قرائتی را نداند ولی متخصص اسناد آن باشد!
آیا شرط ورود به اسناد روایات و رجالشناسی مشروط به فهم محتوای حدیث است؟!
بنابراین، اشکال ایشان به زمخشری کاملاً نادرست، نامربوط و واهی است.
سخن حضرت آقای مفیدی در باره شهید اول نیز مخدوش است؛ زیرا ادعا بدون بررسی ادله آن پذیرفته نیست و اگر چنین بود، اصلاً نمیبایست در فقه هیچ اختلافی بین علما و شهید اول وجود داشته باشد و همه مقلد او باشند، در حالی که اختلافات فراوان است و حتی آرای خود شهید نیز در کتابهای مختلف بعضاً مختلف است که کاملاً طبیعی است.
نکته جالب این است که شهید ثانی ابتدا بر تواتر قرائات صحه گذاشته ولی مطلب را این گونه توضیح داده است: «ليس المراد بتواتر القراءات أنّ كلّ ماورد من هذه السبع متواتر، بل المراد: انحصار المتواتر الآن فيما نقل من هذه القراءات، فإنَّ بعض ما نقل عن السبعة شاذّ، فضلًا عن غيرهم، كما حقّقه جماعة من أهل هذا الشأن؛
مقصود ما از تواتر قرائات این نیست که تک تک قراءات هفتگانه متواتر باشد، بلکه مقصود این است که در حال حاضر قرائت متواتر در ضمن همین قرائات وجود دارد وگرنه میدانیم که بخشهایی از همین قرائتهای هفتگانه شاذ است؛ چه رسد به قرائتهای دیگر. این حقیقتی است که گروهی از دانشمندان علم قرائات اثبات کردهاند».
البته شهید ثانی در آثار مهم بعدی خود دیگر ادعای تواتر قرائات را تکرار نکرد؛ در کتابهایی مانند: مسالک، الروضةالبهیة و ...
مرحوم وحید بهبهانی در حاشیه کتاب مدارک سخن شهید ثانی را رد کرده و این روایت صحیحه را از امام باقر ع متذکر شده که فرمود: «إن القرآن واحد نزل من عند واحد و لكن الاختلاف يجيئ من قبل الرواة؛ قرآن يكى است و از جانب يكى نازل شده است؛ اما اين اختلاف قرائات از جانب قاريان پديد مىآيد.»[1] جالب این است که آقای مفیدی تأکید میکند نگویید «اختلاف» بلکه بگویید «تعدد قرائات»!! بماند تا جای خود به آن بپردازیم!
سيد محمد العاملي – از نوادگان شهید ثانی – نیز پس از نقل سخن شهید آورده است: «هذا مشكل جدّا لكون المتواتر لايشتبه بغيره؛ کلام شهید در نهایت اشکال است؛ زیرا قرائت متواتر با غیر متواتر مشتبه نمیشود!» (مفتاح الکرامه، ص 393)
[1] . اصول الكافى، الكلينى، ج 2، ص 630، حديث 12.
برای دیدن قسمت دوم: