در باره تفسیر این آیات بین مفسران اختلاف است: ««وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِذْ عُرِضَ عَلَیهِ بِالْعَشِی الصَّافِنَاتُ الْجِیادُ * فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیرِ عَن ذِکرِ رَبِّی حَتَّی تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ * رُدُّوهَا عَلَی فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ».[سوره ص، 30_33.]

در کتاب‌های «درسنامه ترجمه قرآن کریم (اصول، مبانی وفرایند ترجمه قرآن)» و نیز در کتاب «روش‌شناسی ترجمه قرآن کریم»‌ در باره این آیات نوشته‌ام:

_ ... گفت: «من این اسبان را به خاطر پروردگارم دوست دارم [و می‏خواهم از آنها در جهاد استفاده کنم». او همچنان به آنها نگاه می‏کرد] تا از دیدگانش پنهان شدند (مکارم شیرازی)؛

_ ... [سلیمان] گفت: «واقعاً من دوستی اسبان را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشید] در پس حجاب ظلمت شد» (فولادوند)؛

_ ... پس گفت: من دوستی خیر - یعنی اسبان - را بر یادکردِ پروردگارم - یعنی نماز عصر - بگزیدم تا [آفتاب] در پرده [شب] پنهان گشت - یعنی فروشد (مجتبوی)؛

_ ... گفت: من دوستی اسبان جهاد را از سرِ یاد پروردگارم دارم [و سرگرم تماشا شد] تا آنها از نظر غایب شدند یا خورشید غروب کرد [و یا مشغول تماشای اسب‏ها گردید تا وقت وِردش گذشت] گفت: همانا من دوستی اسبان را [ناآگاه] بر یاد پروردگارم ترجیح دادم تا خورشید در حجاب شد [پس من ترک اولی کردم] (مشکینی)؛

_ ... او گفت: من اسب‏ها را به خاطرِ یاد پروردگارم دوست می‏دارم، تا اینکه از برابر چشم‏هایش پنهان شدند (ارفع)؛

_ ... و او گفت: به‌یقین من دوست داشتن [این] اسب‏ها را به خاطر پروردگارم خواسته‏ام؛ [چرا که من در راه حق و عدالت از آنها بهره می‏برم؛ و همچنان به آنها نگریست] تا در پرده [افق] ناپدید شدند (کرمی).

خواننده برخی از این ترجمه‏ها از خود می‏پرسد: سلیمان عجب پیامبری بوده که دوست داشتن اسب‏ها او را از عبادت، به‏ویژه نماز (براساس توضیح تفسیری برخی ترجمه‏ها) بازداشته، با این حال خدا او را ستوده است «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»!![1]

با صرف نظر از بررسی درجه اتقان و استواری برداشت‏های تفسیری مترجمان، در میان ترجمه‏های یادشده، ترجمه ‏های آقایان مکارم شیرازی، کرمی، ارفع و تا حدی مشکینی، از مشکل یادشده دور مانده ‏اند.

سپس در پاورقی برای توضیح بیشتر اضافه کردم:

«پشتوانه اصلی چنین تفسیری برخی روایات است. این تفسیر با الفاظ و سیاق آیه ناسازگار است؛ زیرا نخست اینکه، بنا بر صحت روایات، اطلاق نماز بر «‌ذکر» بدون هیچ قیدی توضیحی به دلیل اینکه معلوم نیست نماز حضرت سلیمان واجب بوده یا خیر، قابل پذیرش نیست.

دوم، اگر بر فرض نمازی که از او فوت شده، در حدی بوده باشد که بتوان بر آن گناه اطلاق کرد (در مقابل ترک اولی)، سؤال این است که حضرت سلیمان به جای درخواست مجدد برگشت اسب‌ها، باید به استغفار می‌پرداخت و از خدا طلب بخشش می‌کرد.

سوم، بر فرض صحت تفسیر کردن ذکر به نماز، حتی در حد ترک اولی، حضرت باید به جبران خطا بپردازد و از این‌رو باید «ردّوها» را به خورشید بازگرداند - چنان که برخی طرفداران این تفسیر چنین کرده‌اند - آنگاه سه سؤال پیش می‌آید:

اینکه چرا آمرانه و آنچنان که متناسب خطاب به خدمتکارانش است، به فرشتگان الهی فرمود «ردّوها»؟! در حالی که اقتضای ادب و مقام جز این است؛ یعنی باید به درگاه خدا راز و نیاز کند و از خدا بخواهد که فرصت دوباره‌ای به او بدهد تا بتواند جبران کند.

پس از باز گشت خورشید نیز باید به نماز بایستد و راز و نیاز و استغفار کند، ولی می‌بینیم که پس از این امر خارق‌العاده، سخن از «فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ» است، یعنی برگشت به همان کاری که چنین ترک اولایی را باعث شده بود!

اساساً اگر نماز مستحبی بوده (یعنی در فرض ترک اولی) چه نیازی به بازگرداندن خورشید است؟

چهارم، براساس این تفسیر، این آیه که در مذمت حضرت است، با آیه پیشین که در مقام ستایش و تمجید ایشان است، منافات دارد.

خلاصه اینکه چنین تفسیری با دشواری‌های فراوانی مواجه است و مرحوم طبرسی آن را با «قیل» نقل کرده و بسیاری از بزرگان شیعه و برخی از بزرگان اهل تسنن مانند فخر رازی به‌شدت در برابر آن موضع گرفته‌اند (برای آگاهی بیشتر ر.ک: مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه؛ تفسیر فخر رازی، ذیل آیات مورد بحث و نیز مقاله «نماز سلیمان در قرآن کریم»، بینات، ش35).»

نگاه تازه به آیات فوق

اگر با رویکرد زیبایی‌شناخی و بلاغی به آیات فوق نگاه کنیم، نتیجه دیگری به دست می‌آید:

1. هر تفسیری برای آیات 31- 33 باید با «اواب» همخوانی داشته باشد؛ یعنی باید مصداقی از آن باشد؛ زیرا بعد از آن و ابتدای آیه 31 با «إِذ» آغاز شده است؛ یعنی سلیمان به راستی بنده‌ای نیکو و بسیار رجوع کننده [به خدا] بود (اواب).

2. در آیات قبل (سوره صاد، آیات 21-25 ) خطایی در قضاوت برای حضرت داود علیه السلام و توبه او گزارش شده است. در آیه 25 می‌خوانیم: «فَغَفَرْنَا لَهُ‏ ذلک...؛ پس ما آن لغزش را بر او آمرزیدیم...».

3. در آیه 34 یعنی بلافاصله بعد از داستان مورد بحث، سخن از آزمون دیگری برای سلیمان به میان آمده است.

با توجه به این سه قرینه می‌توان دریافت:

در داستان عرضه شده اسب‌های چابک و تیزرو بر سلیمان نبی- علیه السلام- خطایی [که بر اساس مبانی کلامی «ترک اولی»‌ بوده] از سلیمان سر زد، لیکن او بلافاصله متوجه شده و به درگاه خدا توبه و انابه کرد (نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ) بعد برای تدارک و جبران خطای خود، دستور دارد: «رُدُّوهَا عَلَی فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ».

تا این‌جا حرکت ما در چهارچوب قرائن متن و رعایت اصول بلاغی و زیبایی‌شناختی است؛ زیرا منطقی نیست پیامبری به «اواب»‌ ستوده شود و در ادامه با «إذ» خاطره‌ای بازگو شود و بین این دو ارتباطی نداشته باشد، درحالی که این آیات با هم نازل شده اند. باز به همین دلیل معنا ندارد چنین پیامبر مورد ستایشی بعد از فهمیدن خطا، به کار خود ادامه دهد بلکه به فکر تدارک می‌افتد و دستور «ردّوها» بر همین اساس معنا پیدا می‌کند.

افزون بر این‌ها، ما نگران اثبات خطا برای او [در اندازه ترک اولی] نیستیم؛ زیرا سیاق سوره قبل و بعد از این آیه در باره آزمون‌ها و فتنه‌هایی است که برای امتحان خدا برای پیامبران ایجاد می‌کند. ساختار سوره صاد به قرار زیر است: (به نقل از کتاب: ساختار سوره‌های قرآن کریم، محمدخامه‌گر)

سوره صاد: وظایف پیامبر در برابر تهمت‌های کافران

1. وظیفه اول:‌ پاسخ دادن به شبهات کافران (آیات 1-16)

2. وظیفه دوم: صبر در برابر آزمون‌ الهی همانند پیامبران پیشین (آیات 17- 48) (یادکرد پاداش و صبر حضرت داود، سلیمان، ایوب، ابراهیم، اسحاق، یعقوب، اسماعیل، یسع و ذوالکفل علیهم السلام در برابر آزمون الهی)

3. وظیفه سوم: یادآوری فرجام متقین و کافران در قیامت (49-64)

4. وظیفه چهارم: تبیین اهداف و برنامه‌های خود (65- 88)

با توجه به آنچه گفته شد، اصل اثبات ترک اولایی برای حضرت در آیات مورد بحث روشن و جبران خطا نیز گزارش شده لیکن این که ترک اولای او به چه صورت بوده و کفاره و جبران او دقیقا چطور بوده، با ابهام همراه است. ظاهرا چندان مهم هم نبوده که خیلی روشن بیان شود یا خدا متعال عمداً از باب پرده پوشی لایه‌ای از ابهام را بر آیات یاد شده انداخته است.
این تفسیر با روایاتی نیز همراه است. در روایتی از امیر المؤمنین علیه السلام که در کتاب ترجمه تفسیر طبری آمده می‌خوانیم:

حضرتش اسب‌ها را به جهت کفاره در راه خدا با علامت گذاشتن بر دست‌ها و پاها و گردن‌های آن‌ها بخشید. (ر.ک: ترجمه تفسیر طبری, ج6, ص 1562- 1565؛ «نماز سلیمان ع در قرآن کریم, مهدی عصاره, ص 88.)

یعنی حضرتش در زمان سان دیدن از اسب‌ها از یاد پروردگارش که زمانش رسیده بوده، غفلت کرده و به همین جهت کفاره داده است. روشن است در آیه سخنی از نماز یا واجب بودن آن دعا به میان نیامده فقط اشاره شده که از نظر داود ع این گناه بوده و او بلافاصله بعد از توجه به مطلب به سوی خدا بازگشته و کفاره داده است. گفتنی است بر اساس مبانی کلامی خطاهای انبیاء در اندازه ترک اولی است و از بیش از آن به سبب عصمتی که از آن برخوردارند، مصون‌اند. یادآور می‌شویم کسانی که «ذکر رب» را به نماز تفسیر کرده‌اند، منظورشان دعای مخصوص شریعت داود علیه السلام است وگرنه در زمان نزول آیه در مکه اساساً نمازهای پنچ‌گانه هنوز مطرح و آیات آن‌ها هنوز نازل نشده بود.