699) معنای ترکیبی علوم قرآن
نقل از کتاب «فلسفه علوم قرآن» اثر نگارنده:
ترکیب «علوم قرآن» فارسی «علوم القرآن» است که چهار احتمال در مورد آن مطرح است:
الف) با تقدیر لام اختصاص (معنای متبادر): مرکب اضافی اختصاصی، به معنای «علوم للقرآن» (علومی که به قرآن اختصاص دارد).
ب) با تقدیر «من»[1] تبعیضیه/ جنسیه: مرکب اضافی تبعیضیه یا جنسیه به معنای «علوم هی بعض القرآن» و یا به معنای «علوم هی القرآن»[2].
ج) با تقدیر «فی»: ظرفیه به معنای «علوم فی القرآن» (معارف قرآن).
د) به معنای حول القرآن.
معنای سوم مراد نیست و معارف قرآن قسیم علوم قرآن است. معنای «حول القرآن» (در باره قرآن؛ پیرامون قرآن) نیز در حقیقت تفسیر علوم القرآن است نه معنای ترکیبی آن و البته به لحاظ مفهومی اعم از معنای اضافی اختصاصی است. ضمناً به نظر میرسد به مقتضای معنای لغوی «حول»، ترکیب «حول القرآن» شامل «فی القرآن» نمیشود و معنای لغوی و متبادر از «در باره» و «پیرامون» نیز همین معناست: «پیرامون: (اِ) حوال، حول، حولیة، پیرامن، گرد، دور، گردامون، حریم، حوالی، اطراف، دورتادور، گرداگرد، دوروبر، اکناف».[3]
از بین دو احتمال اول و دوم – با صرف نظر از اشکال احتمال دوم – احتمال اول به دلیل کثرت استعمال متبادر و با واقعیت خارجی هماهنگ و از این رو متعین است.
در خصوص چرایی تعبیر از این دانش به «علوم القرآن» به جای «علم القرآن» برخی بر این باورند که دانشهای مشمول این اصطلاح غالباً رابطه مشخص و وحدت نظاممند با هم ندارند و در حقیقت قطعاتی نیستند که یک پازل را تشکیل دهند؛ از این رو در تسمیه این دانش به جای مفرد از جمع علم استفاده شده است: «در علوم قرآنى مباحثى چون وحى و نزول قرآن، مدت و ترتيب نزول، اسباب النزول، جمع و تأليف قرآن، كاتبان وحى، يکسان كردن مصحفها، پيدايش قرائات و منشأ اختلاف در قرائت قرآن، حجيت و عدم تحريف قرآن، مسئله نسخ در قرآن، پيدايش متشابهات در قرآن، اعجاز قرآن و ... مطرح مىباشد. از اين جهت علوم را به صيغه جمع گفتهاند كه هر يك از اين مسايل در چارچوب خود استقلال دارد و علمى جدا شناخته مىشود و غالبا ارتباط تنگاتنگى ميان اين مسايل وجود ندارد؛ لذا ميان مسايل علوم قرآنى نوعا يك نظم طبيعى برقرار نيست تا رعايت ترتيب ميان آنها ضرورى گردد؛ لذا هر مسأله جدا از مسايل ديگر قابل بحث و بررسى است.»[4] نیز: «چنانكه از مباحث عدیده و محوری علوم قرآنی برمیآید، این علم را باید مجموعهای از دانشها به شمار آورد. اطلاق علوم به این مسائل به جای اطلاق علم نشان دهنده همین امر است.»[5]
نکته در خور توجه این است که اگر به تمایز و عدم ارتباط ساختاری علوم قرآن قائل شویم، باید در پی پاسخ به این پرسش باشیم که چرا خردهدانشهای متمایز ذیل یک عنوان کلی «علوم قرآن» گردآوری شدهاند؟
معتقدان به عدم پیوستگی ساختاری این علوم بر این باورند که تمایز ساختاری آسیبی به وحدت آنها نمیرساند؛ زیرا در هر یک از علوم قرآن مانند علم قرائت، علم تجوید، علم تفسیر و ... موضوع- که قرآن کریم است- با حیثیتی خاص، مورد بحث قرار میگیرد و در سراسر علم همان حیثیت واحد مورد توجه است؛ یعنی در علوم قرآن حیثیتهای مورد بحث از یکدیگر متمایز هستند و یک موضوع با توجه به حیثیتهای مختلف میتواند متکثر و متمایز باشد[6] و یا به تعبیر دیگر: «هر کدام از مباحثی که در این علم مطرح میشود، خود میتواند موضوع مستقلی برای بحث و بررسی باشد و به مثابه علمی خاص تلقی گردد که موضوعش "قرآن از منظری خاص" است؛ مثلاً از منظر کلام عربی بودن و ...».[7]
برخی نیز همان عدم وحدت نظاممند را با این بیان که علت جمع "اشتمال بر دانشهای مختلفی است که در خدمت قرآن یا مستند به آن است" هرچند بدون تصریح تکرار کردهاند.[8] وی در بیانی دیگر، علت جمع را در این دیده که این دانش خلاصه دانشهای مختلفی است که با علوم دینی و عربی ارتباطی وثیق دارند و هر یک به تناسب میتوانند جزو مسائل آنها قرار گیرند.[9] اما باید دانست که وحدت و یا ارتباط منطقی در موضوع مسائل یک علم تنها راه تصحیح این اطلاق نیست بلکه وحدت در هدف و غایت نیز میتواند تصحیح کننده این اطلاق باشد.[10]
در هر صورت، مطابق با باور معتقدان به اراده معنای مفرد از جمع،[11] به نظر میرسد علت استفاده از لفظ جمع به جای مفرد به تدریجی بودن انتقال ترکیب اضافی با مدلول لغوی خود به عالم اصطلاح باز میگردد. تدریجی بودن این انتقال باعث شده در اجزای آن تطبیق لازم صورت نگیرد و لفظ جمع به همان شکل وحدت انتزاعی یافته (جمع در معنای مفرد به کار رود) و عَلَم شود و از این رو ما از لفظ جمع جز یک مفهوم «مفرد» که شامل یکسری خرده دانش است، دریافت نمیکنیم. محتملات یاد شده- که به حقیقت نزدیکتر به نظر میرسند- گزارش شدند و البته وجوه و احتمالات دیگری نیز بیان شده که از ذکر آنها خودداری میکنیم.
[1] . در خصوص «من القرآن» اشکال شده که «در مورد تركیب اضافى علوم القرآن نمىتوان حرف «مِن» را مقدر دانست؛ چراكه در این صورت طبق قواعد عربى، یا باید مضاف جزئى از مضافالیه محسوب شود؛ مانند باب البیت یا مضاف از جنس مضاف الیه تلقى شود؛ مانند خاتَمُ فِضّةٍ كه در فرض نخست باید قرآن را مركّب از علوم و غیرعلوم در نظر بگیریم و در فرض دوم باید علوم را از جنس قرآن در نظر بگیریم و روشن است كه چنین معنایى از علوم القرآن قصد نشده است.» (مدخل «علوم قرآن»، شاکر، دائرة المعارف قرآن کریم (مقاله هنوز منتشر نشده است).)
فرض این اشکال این است که علوم من القرآن یعنی «بعض القرآن الذی هو علوم القرآن کله» نه «بعض العلوم من القرآن»؛ یعنی تبعیض از خود قرآن است نه از علوم آن، در حالی که متبادر از «علوم من القرآن» تبعیض از علوم آن است نه خود قرآن و نکره بودن «علومٌ» قرینهای بر صحت این تبادر است؛ یعنی علوم من العلوم الموجود فی القرآن؛ به تعبیر دیگر قرینهای برای انحصار علوم قرآن در این جزء وجود ندارد؛ یعنی قرینهای وجود ندارد که «علوم من القرآن» به معنای «علوم هی بعض القرآن» آن بعض همه علوم و غیر بعض غیر علوم باشد.
اما اشکال مطرح شده در مورد جنسیه بودن معنای من به لحاظ نگاه درونی و بیرونی به مباحث پذیرفتنی است هرچند به لحاظ منبعیّت و منشئیّت قرآن برای آنها ظاهرا بدون اشکال است و در هر صورت با توجه به تبادر معنای اختصاص، از تفصیل این مباحث بینیاز هستیم.
[2] . «1. علوم للقرآن: يستشفّ من هذا العنوان أنّ المراد منه جميع العلوم الّتي وجدت لخدمة القرآن، و تمهيد الأرضيّة لفهمه و درك معارفه أو اكتناه جوانبه الأخرى ... 2. علوم في القرآن: و هي العلوم الّتي استنبطت من القرآن، و تبيّن بنحو ما مفهوما من مفاهيم القرآن و توضّح أغراضه، كأنواع التّفاسير و أقسامها، و علم الفقه و علم الكلام و علم الأخلاق، و كافّة العلوم الشّرعيّة الأخرى المستخرجة من القرآن بأيّ كيفيّة كانت. ... 3. علوم حول القرآن: المقصود من هذه النّقطة جعل القرآن محورا و موضوعا للبحث و التّحقيق، كما هو الحال في الطّبّ مثلا؛ إذ جعل جسد الإنسان موضوعا و محورا لهذا العلم. إنّ القرآن محور علم أو علوم تبيّن أبعاده المختلفة بشكل واف و نحو كاف، و من ثمّ يصطلح على نتيجة هذه البحوث اسم علوم القرآن. و هذا هو المراد بقولنا: «نصوص في علوم القرآن».» (دارانی، نصوص في علوم القرآن، ص 10- 15)
[3] . لغتنامه دهخدا، پیرامون.
[4] . ر.ک: علوم قرآنی، معرفت، ص 8.
[5] . فلسفههای مضاف، «فلسفه علوم قرآنی»، نصیری، ج1، ص 170.
[6] . ر.ک: درآمدی بر علوم قرآن، صالحی کرمانی، ص 19- 20.
[7] . فلسفه و تاریخچه دانش علوم قرآن، باقری، ص 46.
[8] . مناهل العرفان فی علوم القرآن، زرقانی، ج1، ص 16. «و إنما جمعت هذه العلوم و لم تفرد لأنه لم يقصد إلى علم واحد يتصل بالقرآن. إنّما أريد شمول كل علم يخدم القرآن أو يستند إليه. و ينتظم ذلك علم التفسير، و علم القراءات، و علم الرسم العثمانى ، و علم إعجاز القرآن، و علم أسباب النزول، و علم الناسخ و المنسوخ، و علم إعراب القرآن، و علم غريب القرآن، و علوم الدين و اللغة إلى غير ذلك. و تلك أشتات من العلوم توسّع السيوطى فيها حتى اعتبر منها علم الهيئة و الهندسة و الطب و نحوها.»
[9] . ر.ک: مناهل العرفان في علوم القرآن، زرقانی، ج1، ص 21. «و إنما سمى هذا العلم علوم القرآن (بالجمع دون الإفراد) للإشارة إلى أنه خلاصة علوم متنوعة، باعتبار أن مباحثه المدوّنة تتصل اتصالا وثيقا- كما علمت- بالعلوم الدينية و العلوم العربية، حتى إنك لتجد كل مبحث منها خليقا أن يسلك فى عداد مسائل علم من تلك العلوم.» نیز ر.ک: علوم القرآن بین البرهان و الاتقان، سعید حیدر، ص 26.
[10] . ر.ک: همان، ج1، ص 7. «أن العلم في عرف التدوين العام يقال على المعلومات المنضبطة بجهة واحدة سواء أ كانت وحدة الموضوع أم وحدة الغاية؛ و سواء أ كانت تلك المعلومات تصورات كعلم البديع، أم تصديقات. و سواء أ كانت تلك التصديقات قضايا كلية- و هو الغالب- أم جزئية أم شخصية كعلم الحديث رواية.»
[11] . مانند: ر.ک: علوم القرآن الكریم، عتر، ص 8.