دیروز در گروه اساتید و بین همکاران مناظره جالبی رخ داد که نقل آن احتمالاً برای مخاطبان این وبلاگ جالب و آموزنده است:

استاد 1:

سلام علیکم خدمت سروران ارجمندی که امروز در مجلس حضرت رضا علیه السلام تشریف داشتند مطلبی که درباره نان و کراهت بریدن آن با چاقو وکارد عرض کردم به احتمال زیاد حق با جناب استاد x باشد واین کراهت مربوط به خوردن درسر سفره است چون آقایان مراجع هم آن را ذیل مذمومات درغذا خوردن آورده اند درعین حال باب بحث باز است و استفاده می کنیم بنده وظیفه دارم که اشتباه خودم را اصلاح ویا تکمیل کنم با پوزش ازکاستی ها وتشکر از الطاف آقایان محترم ارادتمند

استاد 1:

درعین حال ممکن است کراهت در موقع غذا خوردن منافاتی با کراهت ان در جاهای دیگری نباشد وشاید بتوان از روایات متعدد در جایگاه و اهمیت نان تسری حکم به غیر سفره را هم استفاده کرد

استاد 2:

بنده توفیق حضور و استفاده از محضر جنابعالی را نداشتم ولی احتمال می‌دهم «عرف» در این کراهت نقش مهم و تعیین کننده داشته باشد. احتمالا در گذشته و زمان صدور قطع نان با چاقو رفتار متکبرانه ثروتمندان و امثالهم بوده و از این رو مذموم دانسته شده است وگرنه قطع نان در زمان ما چه تکبری می‌تواند القا کند؟

استاد 3 در نقد سخن استاد 2:

این احتمال که اولا احتماله و دردی رو دوا نمیکنه ثانیا از کجا اومد؟

استاد 2 درپاسخ استاد 3:

از تنقیح مناط درآمده. می‌پرسید به چه دلیل و بر اساس کدام قرینه باید رفت سراغ تنقیح مناط؛ می‌گوییم ارشاد عقل. عقل می‌اندیشد که هیچ ضرری در قطع نان با چاقو وجود ندارد مگر این‌که به حال شخص یا حال ابزار باز گردد. حال شخص را به تکبر ارجاع می‌دهیم و حال ابزار را به مثلا خطر چاقو و خشن بودن آن و مانند این‌ها که رویکردی روان‌شناختی درحل مسئله دارد؛ پس می‌بینید که از جیب آخوندی درنیاوردم. ممکن است بگویید این روش استدلال إنّی است و علل یا حکمت در این موارد محدود نیست که در پاسخ می‌گوییم: عرض کردیم ارشاد عقل و احتمال عقلائی در حکمت بودن تکبر و نه حتم. نمونه دیگری نیز دارد که در نحوه نسشتن است (جلسة العبید).

استاد 3 در پاسخ به استاد 2:

ادعاهایی است بی دلیل مکر آنکه ادعا شود بر همه جوانب حکم مسلط هستیم که این هم جز از معصوم بر نیاید

ثانیا باید اول متن روایت را آورد و مطابق کلمات آن سخن گفت الآن نه بنده نه شما و نه سایر دوستان متن روایت را ندیده‌ایم و داریم رو هوا صغری کبری می‌چینیم

استاد 2 درپاسخ به استاد 3:

أَكْرِمُوا الْخُبْزَ وَ عَظِّمُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ لَهُ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ أَخْرَجَ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ مِنْ‌ كَرَامَتِهِ‌ أَنْ‌ لَا يُقْطَعَ وَ لَا يُوطَأَ[5]

این هم روایتش که بر صحت عرض بنده گواهی می‌دهد.

استاد 3:

در برخي از روايات پيامبر از بريدن نان توسط چاقو منع کرده اند :رسول خدا(ص) مي فرمايد: «اَکْرِمُوا الْخُبْزَ وَ عَظِّمُوهُ فَاِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعالي اَنْزَلَ لَهُ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اَخْرَجَ بَرَکاتِ الْاَرْضِ مِنْ کَرَامَتِهِ اَنْ لا يُقْطَعَ وَلا يُوطَأ»؛ نان را بزرگ داريد و آن را محترم شماريد که خداي متعال براي آن، برکاتي از آسمان فرو فرستاده و برکات زمين را بيرون آورده است؛ از جمله احترام گزاري به نان، آن است که آن را نبرند و زير پا نيندازند.(1)

پيامبر (ص) بريدن نان را خلاف احترام به نان معرفي فرموده و آن را همطراز زير پا انداختن نان در حديث آورده است پس مشخص است که در زمان صرور اين روايت فرهنگ آن سرزمين بريدن نان را يک نوع بي احترامي به نان مي دانسته اند.

در روايت ديگري علت ديگري براي اين مطلب بيان شده است: امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) مي فرمايد: «لا تَقْطَعُوا الْخُبْزَ بِالسِّکِّينِ وَلَکِنِ اکْسِرُوهُ بِالْيَدِ وَلْيُکْسَرْ لَکُمْ خالِفُوا الْعَجَمَ؛ نان را با کارد نبريد و با دست بشکنيد و برايتان شکسته شود، با عجم مخالفت کنيد.»

امام صادق (ع) علت نهي از بريدن نان با چاقو را اين مي داند که اين کار را عجم ها انجام مي دادند و نهي از از آن از باب مخالفت با فعل کفار است.

علامه مجلسي در کتاب بحار الانوار در ذيل اين روايت مي فرمايد: «فرمان مخالفت با عجم براي اين بوده است که در آن روزگار، اينان کافر بوده اند.»

استاد 2:

خب خدا را شکر که آمدید سمت ما.

استاد 3:

سمت شما نیامدم از اول هم سمت روایات معصومین علیهم السلام بودم.

چاکر سادات بزرگوار هم هستیم دربست.

استاد 2:

ارادت! البته یک راه اساسی و روان‌شناختی دیگر هم بود که می‌توانستیم بدون کمک گرفتن از روایات شارح حل مشکل کنیم.

استاد 3:

امیرالمومنین علیه السّلام می فرماید: نان را گرامى دارید زیرا از عرش تا زمین و آنچه در میان آنها است در پیدایش آن بکار رفته است.

استاد 2 در پاسخ:

اگر کسی با این نیت که نان را به صورت زیبا با چاقو ببرد که دیگران نیز از قطعات کوچک آن استفاده کنند و اگر این رغبت در حاضران وجود داشته باشد، قطع با چاقو با این تنقیح مناط می‌شود مستحب! نمونه دیگر این گونه موارد را می‌توان در خوردن با قاشق دید و ... خلاصه عرف و تنقيح مناط را دست کم نگيريد.

استاد 3 در نقد:

اصلا این روایت در مورد بریدن نیست این روایت میگه نان احترام دارد روایات بریدن اعم از احترام و عدم احترام است

واکنش استاد 2:

😳 (استیکر تعجب) 👈 منْ کَرَامَتِهِ اَنْ لا يُقْطَعَ

استاد 3:

این روایت رو عرض کردم [امیرالمومنین علیه السّلام می فرماید: نان را...] که فرمایشتون رو ذیل اون چسباندید.

استاد 2:

روایت👆 (َكْرِمُوا الْخُبْزَ وَ عَظِّمُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ لَهُ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ أَخْرَجَ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ مِنْ‌ كَرَامَتِهِ‌ أَنْ‌ لَا يُقْطَعَ وَ لَا يُوطَأَ[5]) و البته آخرین پیام ✋

استاد 3:

کجای این روایت بحث تکبر رو مطرح کرده و چه ربطی به فرمایش شما داره؟

استاد 2:

«منْ کَرَامَتِهِ اَنْ لا يُقْطَعَ» یعنی از دید امام ع و مخاطب او قطع به معنای نادیده گرفتن کرامت است و این یعنی عرف آن زمان که از این عبارت استخراج می‌شود. نادیده انگاشتن «کرامت» نان نیز یعنی تکبر در برابر آن.

استاد 4 (ورود به بحث):

بین نادیده‌گرفتن کرامت نان با تکبر، ملازمه عقلی نیست مگر اینکه در روایت، به ملازمه اشاره شود.

استاد 2:

روایات را باید با ذوق عرفی مخاطبان آن‌ها و شم ادبی دریافت کرد نه شم کلامی و معادلات خشک منطقی. این نکته کلیدی است.

استاد 4:

ذوق اگر اینگونه که می‌فرمایید باشد چرا نفرمودید بین نادیده‌گرفتن کرامت نان با امور دیگر ملازمه است؟ به ویژه اینکه شم کلامی نداریم آنچه فهم یک روایت اقتضا دارد منطق خاصی است که کارش سامان‌دادن اصول و قواعد، ضوابط و شرائط فهم است لذا بر اساس ذوقیات تحمیلی سطحی و عوامانه، سنگ به سنگ بند نمی‌شود.

استاد 2:

منظور از شم کلامی، فهم دور از عرف و مشوب به ظرائف مباحث کلامی و فلسفی است. دور شدن از سطح فهم عرف در دریافت روساخت روایات جزو خطاهای راهبردی است. البته قصه قرآن متفاوت است. عرض ما در روایات است آن هم زمانی که مخاطبان عموم مردم باشند.

حفظ کرامت یعنی حفظ احترام نان و رها کردن ان یعنی بی حرمتی و بی حرمتی به نان ریشه در تکبر دارد و این عرفا اقرب مراجع است.

استاد 2:

این که می‌گویند فقیه کسی است که بسیار در روایات غور کرده و به شم فهم روایات رسیده بی حساب نیست.

استاد 2:

فقط روایات هم کافی نیست، باید با ادبیات و متون مردمان منطقه صدور آشنا باشد وگرنه اطمینانی به فهم او نیست.

استاد 2:

لبن یعنی شیر ولی در عراق به ماست لبن می‌گویند. ...

از این داستان‌ها زیاد است.

استاد 4:

لذا اگر شمّ کلامی و فلسفی کافی نیست قطعا شم‌ّ عرفی و ادبی هم کافی نیست منطق فهم حدیث، یک منظومه جامع و شبکه‌ای است که شمّ کلامی، فلسفی، ادبی و عرفی یک بخش از پازل فهم است.

استاد 2:

عجب استنتاجی😁 (استیکر لبخند)

اجازه دهید وارد جدل نشویم اما فقط یک عرض کوتاه: هر کس می‌خواهد کلام دیگری را خوب درک کند، باید سعی کند خودش را دقیقا در قالب مخاطب اولیه او و در همان فضا و شرائط قرار دهد، و البته غالب مخاطبان از مسائل کلامی و فلسفی دور بوده‌اند. باید مراقب باشیم دانش ما را از دانش دور نکند!

[البته دانش‌ها ظرفیت‌سازند و در تحلیل داده‌ها کارامد هستند ولی در مرحله نخست و درک ظاهر ممکن است اعمال آن‌ها نتیجه عکس بگذارد؛ البته همه جا این‌طور نیست و ...]

استاد 2:

عجب کلمه قصاری شد تهش😂 (استیکر خنده)

استاد 3:

بنده اصلا برداشت جنابعالی رو عرفی نمیدانم بلکه یک امر شاذ میدانم که هیچ قرینه عرفی ندارد.

استاد 3:

پیش فرض جنابعالی این است که ما فلسفه و کلام خواندیم و فقه نمیدانیم و این در مورد کسی که ۱۸ سال درس خارج فقه و اصول رفته نادرست است.

استاد 1:

سلام علیکم جزاکم الله خیرا مباحث خوبی بود استفاده کردیم بحث محل تاملی وتوجهی است.

استاد 2 در پاسخ به استاد 3:

بنده پیش‌فرضی ندارم. ضمنا خطر یاد شده برای ذهن مشوب به فقه هم هست.

استاد 1:

سلام علیکم بحث نان در اسلام چون رکن سفره ومعیشت مردم است از هر جهت مورد توجه قرار گرقته وباید کما کان مورد توجه باشد روایات در فضییلت نان که در الکافی کلینی هم بابی بدان اختصاص یافته است و داستان و روایت ها از طبقات مختلف در فرهنگ اسلامی همه وهمه نشان از نگاه قابل توجه دین به این برکت الهی دارد لذا تخصیص برخی نکات فقط به سفره را باتردید مواجه می کند شارع مقدس هم می خواهد حرمت این مهم حفظ شود هم به جایگاه ان در معیشت مردم توجه شود وهم نقش اصلی ان در حیات مورد ترغیب قرار بگیرد.

استاد 2:

السلام علیکم مسئله فهم روایات است که در کنار چهره فرا زمانی و فرامکانی آن‌ها، گردی از تاریخ بر آن‌ها پاشیده است و روش خود را می‌طلبد. ما هنوز نمی‌دانیم اساسا تقسیم نان به قطعات منظم با چاقو یا قیچی مصداقی برای مفاد روایت هست یا خیر؟ چراکه هیچ‌کس هرلقمه را با قیچی یا چاقو برش نمی‌دهد مگر این‌که قالب نان با نان‌های معمول متفاوت باشد. ما نمی‌دانیم اولا: نان‌هایی که از قطع آن‌ها با چاقو نهی شده، چه قالبی و قیافه‌ای داشته‌اند و ثانیا: باز نمی‌دانیم که نهی شامل قطع هر لقمه بوده یا قطع نان به قسمت‌هایی برای هر فرد و ثالثا: ما نمی‌دانیم چه اتفاقاتی افتاده بوده که این واکنش‌ها را در نهی داشته است .

ما صورت‌هایی از بی حرمتی را می‌شناسیم؛ مانند دستگیره کردن نان، رهاکردن قطعات کوچک زیر پا، قاطی کردن اضافه‌های آن با اشغال‌های دیگر، زیر قابلمه گذاشتن آن برای جلوگیری از سوختن سفره، تکیه دادن یا متکا کردن آن و جز این‌ها ،ولی عرف هرگز تقسیم نان به قطعات کوچک‌تر ‌را بی‌حرمتی نمی‌داند و جدا کردن هرلقمه هم اصلا محل بحث نیست چون مرسوم نیست ...

لطفا شما هم ورود بفرمایید:

پیام دهید 09918780857

آدرس کانال ایتا

https://eitaa.com/jotting