امر به معروف و نهى از منكر

به مناسبت اين داستان دو مطلب مهم تذكر داده مى‏شود: مطلب اول اين است كه از بزرگ‏ترين واجبات الهى كه در قرآن مجيد و اخبار، امر اكيد به آن شده و تهديدهاى شديد و سخت بر تركش وارد گرديده، امر به معروف و نهى از منكر است و ترك آن از گناهان كبيره مى‏باشد؛ چنان‏كه در رساله گناهان كبيره، تفصيل آن ذكر شده و در نهى از منكر، اولين مرتبه‏اش انكار قلبى است، به‏طورى كه آثار بايد ظاهر شود؛ يعنى بر هر مسلمانى واجب است هنگامى كه كار حرامى از كسى ببيند به آن كار راضى نباشد، بلكه در دل بدش بيايد به طورى كه اثر اين كراهت قلبى در ظاهرش آشكار شود. هنگامى كه با مرتكب حرام روبه‏ور مى‏شود با جبهه گشاده و باز با او برخورد ننمايد، بلكه رو ترش كند و خلاصه بايد آثار انكار قلبى در اعضا و جوارح شخص ظاهر شود.

و هر اندازه ايمان شخص قوى‏تر و روحانيتش بيشتر باشد، انكار قلبى‏اش در برابر معصيت شديدتر است و چون ايمان جناب ميرزاى مرحوم در كمال قوّت و روح شريفش در نهايت لطافت و دل روشنش در غايت رقت بود، به طورى كه در آن زمان نظيرش كمياب بوده است، چنان‏كه آن شخص هندى از روى حساب خود اين معنا را فهميده بود، هنگامى كه شنيد جمعى ظاهرالصلاح حرمات الهى را هتك كرده‏اند، طاقت نياورد تا مريض شد و بالأخره از دار فانى راحت گرديد و از بين گنه‏كاران بيرون رفت و به عباد صالحين ملحق شد.

ناگفته نماند كه سبب مهم شدت تأثر آن بزرگوار دو چيز بود: يكى فسق علنى و گناه آشكار كه سبب كوچك شدن گناه در نظر خلق و جرأت ايشان بر ارتكاب آن مى‏شود و ديگر ظاهرالصلاح بودن تجار مزبور؛ زيرا اشخاص ظاهرالصلاح كه در درجه اول، روحانيان و كسانى كه بر منبر، مردم را به وعظ و خطابه ارشاد مى‏كنند و در درجه دوم، كسانى كه با علما ملازم‏اند و به نماز جماعت و ساير شعاير دينى مواظب‏اند، [مى‏باشند] هرگاه گناهى از آن‏ها صادر شود، يقينا موجب سستى عقايد خلق و موهون شدن احكام شرع انور و جرأت ساير مردم خواهد شد و در رساله گناهان كبيره به تفصيل بيان شده كه گناه صغيره اشخاص ظاهرالصلاح در حكم گناه كبيره خواهد بود.