611) حکایات دیدههای برزخی /11
انديشههاى زهراگين[1]
آيةاللّه العظمى سيد جمال الدين گلپايگانى رحمهالله نقل فرمود: در مرحلهاى از مراحل سير و سلوك، حال عجيبى پيدا كردم و بدين كيفيت بود كه نفس خود را افاضه كننده علم و قدرت و رزق و حيات به جميع موجودات مىديدم، بدين قسم كه هر موجودى از موجودات از من مدد مىگيرد و من مُعطى و مُفيض فيض وجود ماهيّات امكانيّه و قوالب وجوديّه هستم. اين حال من بود، و از طرفى عِلما و اجمالاً نيز مىدانستم كه اين حال صحيح نيست، چون خداوند ـ جلّ و علا ـ مبدأ همه خيرات است، و افاضه كننده رحمت و وجود به جميع ماسوى. چند شبانه روز اين حال طول كشيد، هر چه به حرم مطهّر حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام مشرّف شدم و در باطن تقاضاى گشايش نمودم، سودى نبخشيد، تصميم گرفتم به كاظمين مشرّف شوم و آن حضرت را شفيع قرار دهم، تا خداوند متعال مرا از اين ورطه نجات دهد. هوا سرد بود، به سوى مرقد مطهّر حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام از نجف عازم كاظمين شدم و چون وارد شدم يكسره به حرم مطهّر مشرّف شدم؛ هوا سرد و فرشهاى جلوى ضريح را برداشته بودند، سر خود را در مقابل ضريح روى سنگهاى مرمر گذاشتم و آن قدر گريه كردم كه آب چشم من بر روى سنگهاى مرمر جارى شد. هنوز سر از زمين برنداشته بودم كه حضرت شفاعت فرمودند و حال من عوض شد و فهميدم كه من كيستم؟ من چيستم؟ من ذرّهاى هم نيستم من به قدر پر كاهى قدرت ندارم. اينها همه مال خداست و بس، و او است مفيض على الاطلاق، و او است حىّ و حيات دهنده، و عالم و علم بخشنده، و قادر و قدرت دهنده، و رازق و روزى رساننده، و نفس من يك دريچه و آيتى است از ظهور آن نور على الاطلاق.
در اين حال برخاستم، و زيارت و نماز را به جاى آوردم و به نجف اشرف مراجعت كردم و چند شبانه روز باز خدا را مفيض و حىّ و قادر در تمام عوالم مىديدم، تا يكبار كه به حرم مطهر اميرالمؤمنين عليهالسلام مشرف شدم. در وقت مراجعت به منزل، در ميان كوچه حالتى دست داد كه از توصيف خارج است و قريب ده دقيقه سر به ديوار گذاردم و قدرت بر حركت نداشتم. اين حالى بود كه اميرالمؤمنين عليهالسلام مرحمت فرمودند و از حال حاصله در حرم حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام عالىتر و دقيقتر بود و آن حال مقدمه اين حال بود... .
[1] . معاد شناسی، ، ج 9، ص 105ـ108.