ابتدا آیات مربوط به خلود را از نظر بگذرانیم:

نساء:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالاً بَعِيداً (167) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقاً (168) إِلاَّ طَرِيقَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً (169)

احزاب:

إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكافِرِينَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِيراً (64) خالِدِينَ فِيها أَبَداً لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً (65)

جن:

... ِ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَدا (23)

مائده:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ يَوْمِ الْقِيامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (36) يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ (37)

محمد:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ

اهل زبان عرب می‌دانند که این آیه به تنهایی قادر است خلود ابدی را اثبات کند؛ زیرا مقتضای لن تأبید که مقید به حال غیر موسع است، جز ابدیت نخواهد بود.

بقره:

إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ (166) وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ (167)

فرقان:

وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصرِف عَنَّا عَذَاب جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کانَ غَرَاماً (65)

بقره:

أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (86)

خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (162)

آل عمران: خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (88)

نحل: وَ إِذا رَأَى الَّذينَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (85)

فاطر: وَ الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا يُقْضى‏ عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها كَذلِكَ نَجْزي كُلَّ كَفُورٍ (36)

غافر: وَ قالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْماً مِنَ الْعَذابِ (49) قالُوا أَ وَ لَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا بَلى‏ قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلالٍ (50) إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ (51) يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (52)

تذکر:‌ فراز « لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ» نشان می‌دهد فرصت دیگری به آن‌ها داده نخواهد شد.

نبأ:

إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً (21) لِلطَّاغِينَ مَآباً (22) لابِثِينَ فِيها أَحْقاباً (23) لا يَذُوقُونَ فِيها بَرْداً وَ لا شَراباً (24) إِلاَّ حَمِيماً وَ غَسَّاقاً (25) جَزاءً وِفاقاً (26) إِنَّهُمْ كانُوا لا يَرْجُونَ حِساباً (27) وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا كِذَّاباً (28) وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ كِتاباً (29) فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلاَّ عَذاباً (30)

تذکر

در مورد آیه 23 چند احتمال به ترتیب قوت قابل طرح است:

1. آیه 23 بر اساس برخی روایات، مربوط به گروهی از گنهکاران است که به هر دلیل مورد عفو قرار می‌گیرند و از جهنم خارج می‌شوند.

2. جهت رعایت فاصله از «احقاباً» استفاده شده و این مقدار تغییر در بیان ضرری به بیان معنی نمی‌زند؛ زیرا احقاب جمع حقبه به معنای زمان بدون تعیین حد است یا زمان بسیار طولانی؛ بر این اساس،‌ اهل دوزخ زمان‌های پی در پی و نا محدود خواهند داشت که تعبیری دیگر از بی‌نهایت است.

3. ممکن است اشاره به گونه‌گون شدن و تنوع داشتن دوره‌های مختلف عذاب باشد؛ یعنی دوره‌های گوناگون عذاب دارند.

اما بعد:

دلیل خلود به معنای ابد برای برخی دوزخیان

اگر خلود را بالاخره هرچند بعد از میلیاردها سال به سال‌ها آخرت که خیلی طولانی است، پایان پذیر بدانیم‌می‌باید به پایان پذیر بودن آثار گناهان دنیا قائل شویم وگرنه خلاف عدالت خدا سخن گفته‌ایم؛ یعنی اگر فرض کنیم کسی روی شخص دیگری جرمی مرتکب شود و آثار این جرم به صورت ابدی برقرار باشد، اگر قائل شویم که مجازات فرد خاطی پایان ‌می‌پذیرد در حالی که هنوز آثار جرم برقرار است، قائل به رفتار ناعادلانه شده‌ایم و این در مورد خدا نادرست است و بنابراین، شخص مجرمی که آثار گناهش دائمی است، عذابش نیز دائمی و متناسب با جرمش خواهد بود.

اما بیان دائمی بودن برخی آثار گناهان (که بر اساس «جزاءً وفاقا» عذاب هم دائمی و ابدی می‌شود به تناسب دائمی بودن گناه)

اگر کسی به نام الف شخص دیگری را به نام ب منحرف و بی‌دین کند و شخص ب افراد دیگری را بی‌دین و برخی را نیز به قتل برساند، فرد ب و افرادی که به دست او کشته و یا منحرف و کافر می‌شوند، از دو نکته رنج می‌برند: اولاً: آن‌ها از توفیقات و فیوضات ایمان داشتن به طور دائم محروم می‌شوند؛ ثانیاً: آن‌ها متناسب جرمشان گرفتار عذاب می‌شوند.

ممکن است گفته شود: در قیامت خدا دو باره افرادی مانند ب را آزمایش و مجددا ایمان را بر آن‌ها عرضه می‌کند، و به این ترتیب اگر آن‌ها ایمان را پذیرفتند،‌ مشمول فیوضات ایمان می‌شوند و آثار گناهان تمام می‌شود.

در جواب گفته می‌شود: اولاً‌: دلیلی بر عرضه ایمان مجدد در قیامت برای این گونه افراد لجوج و عنود وجود ندارد؛ ثانیاً: بر فرض محال که چنین فرصتی بار دیگر به آن‌ها داده شود،‌ آثار ایمان در آخرت به مراتب کم‌تر از آثار و فیوضات ایمان در دار دنیاست و بر این اساس باز نسبت به ایمان در دنیا کسر فیوضات دارند و این یعنی ادامه داشتن آثار گناه فرد الف زیرا او فرد ب را منحرف کرد و حالا هم که فرد ب در آخرت (در فرض محال) ایمان آورده، عایدی او کم‌تر از زمانی است که اگر در دنیا ایمان می‌آورد، به دست می‌آورد و این یعنی هنوز فرد ب از فرض الف شاکی است و به او می‌گوید:‌ اگر من را منحرف نمی‌کردی هم اینقدر عذاب نمی‌شدم و هم الآن جایگاهم بهتر بود اما تو باعث محرومیت دائمی من شدی و من از خدا می‌خواهم به صورت دائمی تو را عذاب کند.

ممکن است گفته شود: به چه دلیل فایده و خاصیت ایمان در آخرت - بر فرض وجود - همانند ایمان در دنیا نیست؟

می‌گوییم: غیر از این که مطلب عقلائی است، آیه 10 سوره حدید بر آن دلالت دارد: ...ِ لا يَسْتَوي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ‏ الْفَتْحِ‏ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا ...

خدا می‌فرماید: کسانی که قبل از فتح مکه انفاق و جهاد کردند با کسانی که بعد از فتح مکه که خطر مشرکان برطرف شده بود، انفاق و جهاد کردند،‌ یکسان نیستند. مثال دیگرش کسانی است که قبل از پیروزی انقلاب به میدان جهاد آمدند و کسانی که بعد از پیروزی انقلاب به جبهه‌ها رفتند. قبل از انقلاب امیدی به پیروزی نبود و فقط مسئله ادای وظیفه مطرح بود، خطر ساواک برای خانواده هم بود،‌ بی‌سرپرستی و آسیب خانواده و فرزندان هم بر قرار بود، اما با همه این احوال با توکل بر خدا به میدان آمدند در حالی که مخاطرات اطراف آن‌ها را گرفته بود؛ اما بعد از پیروزی انقلاب وضع کاملاً فرق می‌کرد. خانواده‌ها محترم بودند و مورد توجه بیشتر مردم قرار می‌گرفتند و از طرف دولت تا حدی تأمین و پشتیبانی می‌شدند و خطری آن‌ها را تهدید نمی‌کردو تازه انقلاب پیروز شده و آن ‌ها برای محافظت از آن به میدان آمدند. پس جهاد قبل از انقلاب باجهاد بعد از انقلاب فرق می‌کند و جهاد قبل از پیروزی انقلاب برتر و والاتر است. همینطور مسئله ایمان در دنیا و آخر که البته بر فرض که کسی بتواند اثبات کند در آخرت دوباره ایمان عرضه می‌شود که اثبات آن به قول عرب‌ها «دونه خرط القتاد!».

بنابراین،‌ همین یک دلیل کافی است که سخن مدعیان ابدی نبودن خلود باطل شود. ادله دیگر ان‌شاء الله در فرصت‌های دیگر ارائه می‌شود.