تأملی در تفسیر به ترتیب نزول ( تفسير تنزیلی ) (11) (اسناد روایات ترتیب نزول)
در این پست می خواهم بخشی از کتاب «اعجاز و تحدی» (چاپ شده از سوی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) (ص 271- 278) را در باره پایه استواری اسناد روایات ترتیب نزول نقل کنم و البته بحث تفصیلی آن را در مقاله یا کتابی مستقل ارائه خواهم کرد:
ـ پایه استواری روایات نزول
به دلیل ارتباط وثیق مراتب تحدی به روایات نزول در دیدگاه برخی قرآن پژوهان، لازم است به اختصار و متناسب با این مجال، به وثاقت و پایه استواری روایات ترتیب نزول نظری بیفکنیم تا نتیجه آن، چراغ راهی باشد برای دستیابی هرچه مطمئنتر به پاسخی صحیح برای مسئله مراتب تحدی و دیگر مسائل وابسته به آن.
درباره روایات نزول چند دهه است که مکتوباتی در قالب مقاله و کتاب منتشر شده و موافقان و مخالفان درباره آن سخن گفتهاند و شاید آخرین آنها کتاب تفسیر تنزیلی (بهترتیب نزول) باشد. در فصل مستقلی از این کتاب ـ که به پایه استواری روایات نزول اختصاص دارد ـ آمده است: «در میان اسناد بالا [روایات ترتیب نزول]، روایات منقول از ابنعباس از طریق عطا، همگی از افراد قابل اعتماد و موثق شمرده شدهاند»[1] نویسنده با تکیه بر اعتماد شماری از علما به این روایات[2]، بدون پرداختن تفصیلی به توثیق یکیک رجال اسناد و نقل مستندات، به سخن علامه در قرآن در اسلام استناد کرده است: «همچنین در طریق این روایات برخی از افراد متهم به کذب یا مجهول وجود دارند، به جز در دو طریق عطا و ابوکریب[3] از ابنعباس که همه افراد آن معروف و موثقاند.[4]»[5] وی در یادآوری پایان فصل بار دیگر تأکید کرده است: «در میان اسناد بالا، روایات منقول از ابنعباس از طریق عطا همگی از افراد قابل اعتماد و موثق شمرده شدهاند. این امر نگرانی نسبت به فقدان چند طریق معتبر در میان روایات فوق را مرتفع میکند»[6]. البته در جایی دیگر به صراحت گفتهاند: «به عبارت دیگر چون امکان اعتماد به یک سند قطعی وجود نداشت، از طریق تجمیع روایات مسند و مقایسه میان آنها و داوری متن قرآن در موارد اختلاف به جدول قابل اعتماد دست یافتیم.»[7]
تحلیل و نقد
تاآنجاکه نویسنده جستجو کرده، تحقیق جامعی در خصوص روایات نزول و بررسی دقیق اسناد آن صورت نگرفته و یا به دست نویسنده نرسیده است؛ بررسی اجمالی آنها نیز نشان از عدم اعتبار میدهد؛ زیرا کمترین اشکال آنها «موقوف» بودن آنهاست؛ یعنی هیچیک به معصوم متصل نیست و چنانکه علامه اظهار نظر کرده است، معلوم نیست ابنعباس آنها را چگونه به دست آورده باشد: «آنچه درباره این روایات میتوان گفت این است که به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند؛ زیرا نه ارزش روایت دینى را دارند و نه ارزش نقل تاریخى؛ [1] أما ارزش روایت دینى، زیرا اتصال پیغمبر اکرم را ندارد و تازه روشن نیست که ابنعباس این ترتیب را از خود پیغمبر اکرم فرا گرفته یا از کسانى دیگر که معلوم نیست چه کسانى بودهاند یا از راه نظر و اجتهاد که تنها براى خودش حجیت دارد، [2] و اما ارزش نقل تاریخى، زیرا ابنعباس جز زمان ناچیزى از زمان حیات پیغمبر اکرم صحابت آن حضرت را درک نکرده و بدیهى است که در نزول این همه سورههاى قرآنى حاضر و شاهد نبوده و اگر ترتیب نامبرده را از راه نظر و اجتهاد نیز به دست نیاورده باشد، از دیگران شنیده و در نتیجه خبرى میشود بى ذکر مدرک و چنین نقل تاریخى بىارزش است. [3] گذشته از اینها، این روایات با فرض صحت و استقامت، خبر واحد هستند و چنانکه در علم اصول به ثبوت رسیده، چنین خبرى در غیر احکام شرعیه خالى از اعتبار میباشد».[8]
برخی کوشیدهاند به برخی اشکالات علامه پاسخ گویند، لیکن پاسخها از وجاهت لازم برخوردار نیست.[9] البته افزون بر مشکلات یاد شده، ضعف برخی راویان این اخبار نیز قابل ملاحظه است؛ برای مثال، وثاقت عطاء یاد شده در نقلهای فوق، ثابت نشده است. توضیح این که: راوی عطای یاد شده، عثمان ـ فرزندش ـ است[10] و در بین سه معاصر به نام عطاء، تنها عطای خراسانی دارای فرزندی به نام عثمان بوده است[11]. در جدول ذیل وضعیت سه عطاء مقایسه شده است:
نام |
تاریخ |
مذهب |
توضیح |
عطاء خراسانی (عطاءبنابی مسلم أبوعثمان خراسانی) |
50ـ135ق |
نامشخص |
تابعی و نزد شیعه مجهول و نزد اهل تسنن در وثاقت او اختلاف است.[12] بهگفته داوودی وی راستگو بوده، لیکن زیاد اشتباه میکرده و در نقل روایت ارسال و تدلیس داشته است.[13] |
عطاءبنابی رَباح قریشی ملکی (ابو محمد) |
27ـ114/115ق |
شیعه |
تابعی و از راویان مذکور در تفسیر قمی است که به نظر برخی، مشمول توثیق عام مقدمه آن تفسیر میباشد. وی ازجمله راویان برخی روایات امامت اهل بیت است.گفتنی است ظاهرا شخص دیگری به نام عطاءبنریاح وجود دارد که از اصحاب حضرت علی و مخلِّط[14] (از نظر رجالی ضعیف) بوده است.[15] احتمال یکی بودن این دو نیز وجود دارد. |
عطاءبنسائب (ابو محمد/ ابوزید/ أبوالسائب عطاءبنسائب ثقفی کوفی) |
م136ق |
نامشخص |
تابعی است و اهل تسنن در وثاقت وی اختلاف دارند و رجالیان شیعه در مورد وی سخنی نگفتهاند؛ ازاینرو وثاقت او نامشخص است. بر اساس قرائنی احتمال میرود مستبصر و شیعه شده باشد، که اگر این مطلب اثبات شود، ممکن است در اثبات وثاقت او نیز به کار آید.[16] |
گذشته از وثاقت عطا، ابنجریج و عمربن هارون در طریق وی در روایات مختلف قرار دارند که هر دو تضعیف شدهاند. عمربنهارون که به احتمال قوی «عمربن هارون بلخی» است، از کذابان و جاعلان مشهور حدیث به شمار میرفته است![17]
برخی، روایات ابیصالح از ابنعباس را تقویت کردهاند[18]، لیکن دو روایت از سه روایت از طریق محمدبنمروان (سدی صغیر) از کلبی از ابی صالح نقل شده و محمدبنمروان نزد اهل تسنن ضعیف[19] و نزد شیعه مجهول است.[20] روشن است زمانی تضعیفهای عامه کنار گذاشته میشود که فرد، مورد وثوق و مدح رجالیان شیعه باشد. بقیه روایات نیز با رجال مجهول روبهرو هستند که مشکل دیگر این روایات است.
البته برخی در دفاع از راویان مجهول گفتهاند که وجود افراد مجهول در اسناد روایات غیر فقهی بهمعنای بیاعتباری محتوای گزارش قلمداد نمیشود؛ از آن جهت که رجالیون و محدثان عمده همت خود را به بررسی اسناد روایات فقهی مصروف کردهاند،[21] لیکن باید توجه کرد که تفسیر قرآن با توجه به روایات نهی از تفسیر به رأی به حوزه فقه ورود میکند و باید بیش از روایات مثلا اخلاقی و مانند آن، که در اسناد آنها مسامحه میشود، مورد دقت قرار گیرند، بهویژه اگر مانند روایات ترتیب نزول مبنای برخی تفسیرها باشد.[22]
همچنین به دفاع از روایات گفته شده که از غلبه هماهنگی و همسانی روایات ترتیب نزول، بسان یک قرینه، قابل اعتماد بودن آنها را ـ البته در مواردی که در آنها اختلافی نیست ـ میتوان نتیجه گرفت،[23] لیکن گذشته از صحت و سقم این کار[24]، روایات نزول در خصوص آیات مورد بحث در تحدی اختلاف نظر اندک را نشان میدهند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
در هر صورت، سخن در این باره را به همین مقدار رها کرده[25] و تفصیل بحث را به مقالی دیگر وا میگذاریم و در مجموع ضعیف بودن روایات یاد شده و غیر قابل استناد بودن آنها را نتیجه میگیریم، هرچند بتوان از آنها بهعنوان شاهد و مؤید استفاده کرد.
4. مراتب تحدی بر اساس سیاق آیات
چنانکه پیشتر اشاره شد، بسیاری از قرآن پژوهان با در نظر نگرفتن روایات نزول ـ که مانعی فراروی دیدگاه آنهاست ـ منطق تنزّلی (از دشوار به آسان) را مطرح کردهاند، لیکن این نظریه با قرائن موجود در آیات هماهنگ نیست؛ زیرا تفاوتهای آشکار آیات تحدی را نادیده میگیرد (مانند «مفتریات»، تفاوت مفهومی «بمثل هذا القرآن» و «بحدیث مثله» و جز اینها)؛ ازاینرو پرسش اساسی در این باره این است که آیا بدون توجه به روایات ترتیب نزول و نیز منطق تنزّلی، میتوان بر اساس ظاهر و سیاق آیات و قرائن موجود در آنها به تحلیلی درست و منطقی دست یافت؟
ازآنجاکه بررسی مراتب تحدی و پاسخ به پرسش فوق با بررسی قلمرو تحدی رابطهای تنگاتنگ دارد، ادامه بحث و دیدگاه مختار را در قلمرو تحدی پی خواهیم گرفت.
[1]. تفسیر تنزیلی، بهجتپور، ص344.
[2]. نویسنده تفسیر تنزیلی مدعی است: «دانشمندان علوم قرآن و کسانی که در این گونه روایات ورود دارند، بر این راویان و اسناد روایات اعتماد کردهاند» (ص 347) و به منابع ذیل آدرس دادهاند: «مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار، شهرستانی، ج1، ص127؛ البرهان، زرکشی، بدرالدین محمدبنعبدالله، ج1، ص250؛ التمهید فی علوم القرآن، معرفت، ج1، ص99ـ103». این در حالی است که مثلا استاد معرفت آورده است: «وثق بها العلماء أکثریا». البته ایشان روشن نکردهاند که موضع علمای شیعه در این خصوص چیست و آیا آنها جزو اکثریتاند یا اقلیت. توجه داشته باشیم که پایه قرار دادن روایات ترتیب نزول در تفسیر با توجه به روایات نهی از تفسیر به رأی، ورودی به حوزه فقه دارد و ما باید وزن چنین اعتمادی را روشن کنیم. افزون بر این، خود وی در