تفسیر ترتیبی- موضوعی
تفسیر ترتیبی- موضوعی
چندی پیش در جمع دوستان قرآن پژوه بر سر این مطلب که موسوعه آیات الاحکام جزو تفاسیر موضوعی تلقی می شود یا ترتیبی سخن به میان آمد. به طور طبیعی غالب اعضای جلسه طرفدار موضوعی بودن آن بودند, هرچند برخی از اعضا بر این باور بودند که روش اهل تسنن در آیات الاحکام را می توان ترتیبی تلقی کرد. در آن جلسه مجالی برای تفصیل نبود لیکن در این پست می خواهم مطلب را با مثال کمی بیشتر توضیح دهم تا ابهام نام گذاری ها بیشتر روشن شود.
مثال اول: فرض کنیم ما می خواهیم کتابی در باره «ولایت اهل البیت ع در قرآن» تدوین کنیم.
روش اول: برای این کار به سراغ تفسیر المیزان می رویم و تفاسیر مربوط به چند آیه از آیات ولایت را کپی کرده و در این کتاب پشت سر هم قرار داده و کتاب را به این ترتیب جمع آوری می کنیم. اینک این کتاب را موضوعی تلقی کنیم یا ترتیبی؟
روش دوم: فرض کنید همان کتاب یعنی «ولایت اهل البیت ع در قرآن» را با شیوه ذیل تدوین می کنیم:
فصل اول: کلیات (مفهوم شناسی: ولایت, اهل البیت, و ...)
فصل دوم: آیات مربوط به اهل البیت ع
فصل سوم: ویژگی های قرآنی اهل البیت ع
فصل چهارم: شبهات قرآنی مربوط به آیات مربوط اهل البیت ع
بیتردید این کتاب را همگان موضوعی تلقی می کنند.
مثال دوم: نماز در قرآن
روش اول: جمع آوری تفسیر چند آیه از آیات مربوط به نماز و چینش آنها ذیل هم.
در این روش در هر آیه همه مطالب آیه بحث می شود و اساسا تدوین کتاب به این شکل است که تفسیر چند آیه انتخابی از آیات مربوط به نماز را از تفسیر المیزان یا تفسیر دیگری انتخاب کرده و در کنار هم قرار می دهیم.
روش دوم: ما فصول کتاب را به این ترتیب چینش کنیم:
فصل اول: مفهوم شناسی
فصل دوم: شمار آیات مربوط به نماز
فصل سوم: نماز در ادیان دیگر
فصل چهارم: فلسفه نماز
فصل پنچم: ویژگی های نماز مقبول
فصل ششم: ....
در این کتاب, آیات مرتبط با هر فصل بررسی می شود و تنها فرازهای مرتبط با بحث تفسیر می شود. برای مثال، در بسیاری از آیات مربوط به نماز, زکات هم وجود دارد، لیکن در این کتاب هیچ اثری از آن یافت نمی شود جز حضور در آیات.
روشن است در روش نخست, روش ترتیبی یعنی نگاه جزیرهای و بافتی حاکم است و تفسیر هر آیه در عین این که در زیر مجموعه خود با تفسیر آیات دیگر متباین نیست, آیات لزوما مکمل هم نیز نخواهند بود؛ یعنی مثلا اهمیت نماز ممکن است در چند آیه بحث شود و اگر کسی بخواهد یک بحث مانند اهمیت نماز را دنبال کند, باید همه کتاب را بخواند.
و در روش دوم نگاه کلی و ساختاری است. در این روش، هر فصلی عهده دار تأمین یک بخش از نظام و ساختار کلی حاکم بر کل کتاب است و محتوای فصول متباین و مکمل هماند.
اکنون ما روش اول را موضوعی بنامیم یا ترتیبی؟ شاید بتوان از نام جدید «تفسیر ترتیبی- موضوعی» بهره برد.