862) تعلیقات بر تقریرات آیت الله شبیری زنجانی در خصوص آیات حجاب/2
كتاب نكاح (زنجانى)، ج2، ص: 470
7/ 11/ 1377 چهارشنبه درس شمارۀ (56) كتاب النكاح/ سال اول
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
خلاصۀ درس قبل و اين جلسه:
بحث در ادلۀ حرمت نظر به وجه و كفين اجنبيه بود. در ادامۀ جلسه پيش، كلام مرحوم آقاى مطهرى (ره) را در مورد آيۀ شريفۀ «جلباب» نقل كرديم و اينك به ادامۀ نقد كلام ايشان مىپردازيم، سپس اصل مناقشه در استدلال به اين آيه را بيان مىكنيم، پس از آن نظرى به «آيۀ جلباب» مىافكنيم و روايت ابن ام مكتوم را كه صاحب «اسداء الرغاب» در ذيل آيۀ شريفه، به آن استدلال كردهاند را نقل كرده و پاسخ مىدهيم. بعد از آن وارد روايات حرمت نظر مىشويم. سه دسته از روايات را در اين جلسه بحث مىكنيم: 1- النساء عي و عورة 2- النظر سهم من سهام ابليس 3- اياكم و النظرة، فانها تزرع فى القلب شهوة. ان شاء الله تعالى
*** الف): ادامۀ ادلۀ حرمت نظر به وجه و كفين
1) ادامۀ استدلال به آيۀ «جلباب» و «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ»
مرحوم آقاى مطهرى (ره) در كتاب «مسألۀ حجاب» در بيان آيه جلباب مىگويند:
مفسرين غالباً هدف از جملۀ «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» را پوشاندن چهره دانستهاند؛ يعنى اين جمله را كنايه از پوشيدن چهره دانستهاند، مفسران قبول دارند كه مفهوم اصلى «يُدْنِينَ» پوشانيدن نيست. اما چون غالباً پنداشتهاند كه اين دستور براى بازشناخته شدن زنان آزاد از كنيزان بوده است، اين چنين تعبير كردهاند»
مسأله حجاب ص 179)
«مفسرين گفتهاند: گروهى از منافقين، اوائل شب كه هوا تازه تاريك مىشد، در
كتاب نكاح (زنجانى)، ج2، ص: 471
كوچهها و معابر مزاحم كنيزان ميشدند، البته براى كنيزان چنانكه قبلًا گفتيم پوشاندن سر واجب نبوده است. گاهى از اوقات اين جوانان مزاحم و فاسد، متعرض زنان آزاد نيز مىشدند و بعد مدعى مىشدند كه ما نفهميديم اين زن آزاد است و پنداشتيم كنيز است. لذا به زنان آزاد دستور داده شد كه بدون جلباب يعنى در حقيقت بدون لباس كامل از خانه خارج نشوند تا كاملًا از كنيزان تشخيص داده شوند و مورد مزاحمت و اذيت قرار نگيرند. بيان مذكور خالى از ايراد نيست» (ص 176) ايشان پس از ردّ اين بيان مىگويند: «احتمال ديگرى كه در معناى اين جمله داده شده، اين است كه وقتى زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامنى را رعايت كند، افراد فاسد و مزاحم، جرأت نمىكنند متعرض آنها شوند» (ص 177) اين احتمال مورد تأييد ايشان قرار مىگيرد، «استفاده از روپوشهاى بزرگ كه بر سر مىافكندهاند، دو جور بوده است:
يك نوع صرفاً جنبه تشريفاتى و اسمى داشته است. نوع ديگر بر عكس بوده و هست: زن چنان با مراقبت جامههاى خود را به خود مىگيرد و آن را رها نمىكند كه نشان مىدهد اهل عفاف و حفاظ است، اين عمل، خودبخود دورباشى ايجاد مىكند و ناپاكدلان را مأيوس مىسازد» (ص 176)
معناى آيۀ شريفه چنين است: «اى پيغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنين بگو كه جلبابهاى (روسريهاى) خويش را به خود نزديك سازند.» (ص 172)
[در روایات شأن نزول هست که چون این آیه نازل شد، زنان مدینه ملحفه به خود گرفته و بخشی از آن را روی صورت خود قرار دادند؛ به گونهای که اگر کسی از روبهرو به آنها نگاه میکرد گمان میگرد یک چشم آنها پنهان است.
چنان که استاد مطهری بیان کرده، «یدنین» به معنای پوشاندن نیست ولی پوشاندن از فعل مستتر در تضمین نحوی به دست میآید که «علی» بر آن دلالت دارد؛ از این رو است که برخی مانند ابن عاشور سخن از کنایی بودن دارد، درحالی که کنایه نیست بلکه تضمین است. برخی مفسران در «دانیة علیهم» به تضمینی بودن تصریح دارند.]
2- نقد استاد مد ظله
جهاتى از كلام ايشان را در جلسه گذشته بحث كرديم: يكى از اشكالهاى اساسى كلام ايشان خلط بين «ادنى اليه» و «ادنى عليه» است. «ادنى اليه» يعنى چيزى را به خود نزديك ساخت. «ادنى عليه» يعنى چيزى را بر خود انداخت، اكثر مفسرين «يدنين عليهن» را به «يرخين» تفسير كردهاند، ارخاء يعنى روى چيزى انداختن و آويزان كردن.
در مقام پوشاندن و حفاظت چيزى اگر بگويند اين پارچه را روى فلان چيز بينداز
كتاب نكاح (زنجانى)، ج2، ص: 472
يعنى به طورى كه آن را احاطه كند. (مگر اينكه قرينهاى بر خلاف باشد) آيه مىفرمايد: «برخى از (يا قسمتى از) جلبابهايشان را روى خودشان بيندازند» يعنى به طورى كه كاملًا ايشان را بپوشاند، بلكه ميتوان گفت «صورت» مورد روشن ارخاء و اسدال (كه مترادف آنست) ميباشد. بخصوص كه اينها به طور متعارف جلباب به سر داشتهاند. [این صرفاً ادعایی بدون دلیل است؛ آنها یعنی زنان حره به طور متعارف لچک سر میکردند و ادامه آن را از پشت گوش آزاد و رها میگذاشتند. وقتی آیه خمار نازل شد، لچک را به شیوه جدید بر سر کردند که در آیه 31 سوره نور آمده و این قبل از آیه 59 احزاب (جلابیب) است. در آیه جلباب دستور تازهای داده شد و گفته شده که جلباب بر خودشان بیندازند و تذکر داده شده که بخشی از این جلابیب را بر خودشان بیندازند. حال اگر «من» را به معنای تبعیض در نظر بگیریم، فهم آیه دشوار میشود مگر این که بگوییم مراد بخشی از صورت است، لیکن باید توجه داشت که من را در مورد جلابیب به کار برده نه صورت؛ یعنی بخشی از جلابیب را بر خود بیندازند ولی انعقاد معنای روشن، من را بخشی از صورت با بخشی از جلباب معنا کردهاند در حالی که نیاز به این کار نیست حتی با فرض من برای تبعیض.] در چنين موقعيتى اگر بگويند جلباب را آويزان كنيد، يعنى مقدارى چادر را جلو بكشيد كه روى صورتتان آويزان شود.
[مشکل مهم این است که به تصریح اهل لغت «دنی» با «علی» به کار نمیرود (ر.ک: المعجم الوسیط، ماده دنی) و چنین کاربستی نشان دهنده یک تضمین است. زمخشری در تفسیر آیه آورده است: «و معنى يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ يرخينها عليهنّ، و يغطين بها وجوههنّ و أعطافهنّ. يقال: إذا زل الثوب عن وجه المرأة: أدنى ثوبك على وجهك [ادنی ثوبک من وجهک و ارخیه علیه] ....»؛ این مثال بدین معنا نیست که تضمین ندارد؛ زیرا قاعده تضمین از عرب است که در قرآن استفاده شده و اختراع قرآن نیست. ]
3- اشكال استاد به استدلال مرحوم آقاى مطهرى (ره) به آيۀ شريفه: (حكم آيه موسمى است نه هميشگى)
اگر براى حكمى مناطى را ذكر كنند ظاهرش اين است كه علت حكم بيان شده است نه حكمت آن. تعليلات بر دو گونهاند: دستهاى علل فراگيرند و همۀ زمانها و شرايط را شامل مىشوند و دستهاى تعليلهاى موسمى و موقت است. در اين قسم به قرينه تضييقى كه در تعليل هست، حكم معلل نيز مضيّق مىگردد، مثلًا وقتى مىگوييم «آب پرتقال بخوريد تا سرما نخوريد» اين دستور هميشگى نيست و مخصوص شرايطى است كه زمينه سرماخوردگى در آن هست و زمانى كه مىگوييم «لباس محلى بپوشيد تا از بيگانگان متمايز باشيد» اختصاص به جامعهاى دارد كه بيگانگان در كنارشان زندگى مىكنند. در آيۀ شريفه نيز علتى بيان شده كه هميشگى نيست «ذٰلِكَ أَدْنىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلٰا يُؤْذَيْنَ» و اگر زمينه مزاحمتهاى عمومى از بين رفت، ديگر اين حكم الزامى باقى نمىماند.»
ان قلت: حكمى كه در مقطعى بوده و نمىدانيم بعداً برداشته شده يا نه؟ با اصالة عدم النسخ حكم به بقاء حكم مىكنيم.
قلت: دليل حكم اقتضاءً كوتاه است و از آن بيش از حكم موقت استفاده نمىشود و اصالة عدم النسخ در جايى جارى مىشود كه از دليل حكم، حكم عامى استفاده شود و در زمان بعد به جهتى احتمال نسخ حكم را بدهيم.
كتاب نكاح (زنجانى)، ج2، ص: 473
بنابراين بايد سراغ آيۀ غضّ برويم كه بعد از آيۀ جلباب نازل شده است و حكم عمومى حجاب را بيان مىكند. و همان طورى كه مقدس اردبيلى (ره) فرموده از آيۀ غضّ استفاده مىشود كه پوشاندن صورت لازم نيست «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلىٰ جُيُوبِهِنَّ» يعنى گوشه روسرىها را در يقهها فرو ببرند تا گردنشان پوشيده باشد، معلوم ميشود پوشاندن صورت لازم نبوده است.
[این استدلال از چند جهت مخدوش است:
1. زمانی مناط ذکر شده میتواند در مقام علت قرار گیرد نه حکمت که ثابت شود شامل همه افراد مشمول حکم هست ولی چگونه میتوان چنین مطلبی را در مورد آیه اثبات کرد؟ در آیه به زنان و دختران پیامبر ص خطاب شده که لازم است جلباب بگیرند. این درحالی است که آنان طبق آیات قرن فی بیوتکن (احزاب، 33) و آیه فسئلوهن من وراء حجاب (احزاب، 53) اساسا بدون ضرورت بیرون نمیرفتند و طبق آیه 6 در جایگاه مادران امت و بسیار محترم بودند و اتهام مورد آزار زبانی بددلان قرار گرفتن آنها بیتردید مردود است و اگر برفرض مواردی رخ داده باشد، مربوط به قبل از آیات فوق الذکر است و از این رو مشمول این مناط نیستند و در نتیجه این مناط نمیتواند علت باشد بلکه حکمت است؛ حکمتی که همواره برقرار است و حضور قوی آن در دنیای کنونی خود نشانهای بر حقانیت آن است.
2. در مجموعه زنانی که مشمول حکم جلباباند، غیر از زنان پیامبر ص، زنان بسیار دیگری هستند که میانسالاند. بسیاری از اینگونه زنان - اگر نگوییم غالب آنان - در دایره طمع بیماردلان نیستند. با این وصف شمار بسیاری از مشمولان حکم «ذلک ادنی ...» خارج شدهاند و از این رو، نمیتوان آن را علت حکم تلقی کرد.
3. آیه غض قبل از جلباب نازل شد نه بعد از آن و قرائن مطمئنی بر آن دلالت دارد و مدعی ترتیب عکس باید ادله و قرائن متقنی بر گفته خود ارائه کند و به ادله رقیب پاسخ گوید که چنین مطلبی رخ نداده است.]
ادامه دارد.
[1] . نزد زمخشری فعل پنهانی «یرخین» است و اصل عبارت چنین بوده: «يرخينها عليهنّ و يغطين بها وجوههنّ و أعطافهنّ» (زمخشری، 1407: 3/560)
[2] . برای مثال, ر.ک: روح المعانی، آلوسی, (ج11, ص264): «تجلببت من سواد الليل جلبابا و قيل هو ثوب أوسع من الخمار و دون الرداء، و الإدناء التقريب يقال أدناني أي قربني و ضمن معنى الإرخاء أو السدل و لذا عدي بعلى على ما يظهر لي».
برخی در ذیل « وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ » به آن اشاره کردهاند.
********
مقاله آیات حجاب و نقد شبهات