تذکر:

آنچه در ذیل می‌آید و در پست‌های دیگر ادامه می‌یابد، از کتاب آشنایی با دانش علوم قرآن (فلسفه علوم قرآن) و نیز: واکاوی دانش و منابع جامع علوم قرآنی - دو اثر نگارنده (سیدمحمدحسن جواهری) که یکی از آن‌ها در آستانه انتشار است - انتخاب شده و نقل آن‌ها تنها با ذکر منبع مجاز است.

6. ناسخ و منسوخ

ذیل مباحث التمهید در خصوص ناسخ و منسوخ چند نکته شایسته توجه است:

6-1. شمار آیات ناسخ و منسوخ: در روایات بر لزوم شناخت ناسخ و منسوخ تأکید بسیاری شده است؛ مانند: امیر المؤمنین علی ع به یکی از قاضیان فرمود: آیا ناسخ را از منسوخ می‌شناسی؟ گفت:‌ خیر. فرمود: «إذن هلکت و أهلکت؛ در این صورت هم خودت به هلاکت افتادی و هم دیگران را به هلاکت انداختی!».[1] استاد معرفت با نقل برخی از این روایات- که ناآگاهی از ناسخ و منسوخ را موجب خطای در تفسیر و فتوا و مانند آن بیان می‌کنند- آن‌ها را مستفیض معرفی کرده است.[2]

با توجه به مطلب فوق که به اختصار بیان شد، سؤال این است: بر اساس آمار ارائه شده از سوی مؤلف تنها هشت آیه در دایره ناسخ و منسوخ قرار دارند، هرچند بر اساس شنیده‌ها بعدها ایشان از نظر خود برگشت و همه یا غالب این موارد را نیز از دایره ناسخ و منسوخ خارج کرد: «آیت الله معرفت در کتاب التمهید هشت آیه را جزو آیات منسوخه قرار داده و از آن‌ها بحث و گفتگو کرده است؛ اما در اواخر عمر در گفتارهای شفاهی و مقالات جدید در همان موارد نیز تشکیک کرده و فقط نسخ مشروط را پذیرفته است.»[3] البته در بین آثار ایشان به مطلبی که ادعای فوق را تأیید کند نرسیدیم. در علوم قرآنی به صراحت چنین نگاشته است:‌ «استاد آيت اللّه خويى - طاب ثراه - به بيش از يك آيه (آيۀ نجوى) قايل به نسخ نيست و آن به جهت ناظر بودن آيۀ ناسخ به آيۀ منسوخ است. ولى با ملاحظۀ آيات ديگرى كه در همين راستا آورديم و نيز با در نظر گرفتن مسألۀ نسخ مشروط، آيات منسوخه حدود بيست و اندى خواهد بود؛ كه در مورد بيشتر آن‌ها نسخ مطلق صورت نگرفته است. ازاين‌رو شبهۀ وجود آيات منسوخۀ در قرآن كه موجب گمراه شدن مراجعه‌كنندگان باشد، اساسا منتفى است.»[4]

استاد ایشان- آیت الله خویی- تنها به یک مورد آیه نسخ شده باور داشت (آیه نجوا)؛ با این وصف، چگونه می‌توان روایات را توجیه کرد؟ اگر آمار آیات ناسخ و منسوخ به این تعداد قلیل برسد، آن‌هم آیاتی که جنبه فقهی ندارد، این چه تحذیر و تخویف و بزرگداشتی است که از اهل بیت ع در باره آگاهی از ناسخ و منسوخ رسیده است؟ آیت الله معرفت این مشکل را این گونه حل کرده که نسخ در اصطلاح پیشینیان معنایی فراگیر داشت و تخصیص، تقیید و نسخ مصطلح امروزی را در بر می‌گرفت.[5] با این وصف نمی‌توان برای بیان اهمیت این بحث، یا در استدلال‌ها از روایات اهل بیت ع که در آن‌ها «نسخ» به کار رفته بدون تحلیل و تدقیق بهره گرفت؛ چنان‌که در ادامه نمونه آن خواهد آمد.

6-2. مصادیق ناسخ و منسوخ: چنان که در بالا اشاره شد، آیت الله معرفت در التمهید و پیش از تبدّل رأی تنها هشت مورد را مصداق ناسخ و منسوخ دانسته است: آیه نجوا، عدد مقاتلان، امتاع، جزای فاحشه، توارث به ایمان، آیات صفح، آیات معاهده و آیات تدریجی بودن تشریع قتال. وی در خصوص آیه امتاع گفته است که پیش‌تر آیه را مصداق آیات منسوخ می‌دانسته ولی از نظر خود بازگشته و نظر استاد خود – آیت الله خوئی- را برگزیده است.[6]

بررسی موارد یاد شده نشان می‌دهد ادعای نسخ در مورد آن‌ها خالی از مناقشه نیست و ادعای یاد شده در خصوص بازگشت استاد معرفت از نظر خود بعید به نظر نمی‌رسد. برای این‌که سخن خود را در خلأ بیان نکرده باشیم، یک مورد را از نظر می‌گذرانیم:

آیت الله معرفت یکی از موارد نسخ را مربوط به آیات مربوط به نبرد و پایداری می‌داند:

دربارۀ قتال و جنگ با دشمنان اسلام ابتدا دستور آمد كه هريك از مؤمنان معادل ده نفر از كافران مى‌باشد؛ لذا اگر عدد مقاتلين (جنگ‌جويان) كافران ده برابر جنگ‌جويان مؤمنان باشد، بر مؤمنان واجب است بپاخيزند و با آنان ستيز كنند و بر آنان پيروز مى‌گردند:

«... إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ. وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ (انفال، 65)؛ اى پيامبر! مؤمنان را بر جنگ وادار و ترغيب نما. هرگاه بيست تن از شما شكيبا باشند، بر دويست تن غلبه خواهند كرد، و اگر از شما صد تن باشند، بر هزار تن از كافران غلبه خواهند كرد، زيرا آنان مردمى هستند كه چيزى در نمى‌يابند [و فاقد هدفند و نمى‌دانند براى چه مى‌جنگند]».

ولى مؤمنان از انجام چنين دستورى تعلّل ورزيدند و جرأت اقدام از خود نشان ندادند؛ از این رو خداوند به جهت ناتوانى و ضعف ايمان ايشان در تكليف صادره تخفيف داده، دستور مقابلۀ يك با دو را صادر فرمود:

«اَلْآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً، فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللّهِ (انفال، 66)؛ اكنون خداوند، تخفيفى [در تكليف] روا داشت و دانست كه در نهاد شما سستى وجود دارد، پس هر صد تن از شما كه شكيبا باشد با دويست نفر و هر هزار نفر با دو هزار نفر مقابله ورزند و در اين صورت با اذن و مشيّت الهى پيروز مى‌گردند».

اين آيه ناظر به آيۀ نخست است، وگرنه جاى «اَلْآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً» نبود؛ زيرا از اين آيه معلوم مى‌گردد كه پس از دستور نخست مسلمانان كوتاهى كردند و سستى از خود نشان دادند، تا موجب تخفيف ثانوى گرديد؛ لذا آيۀ دوم ناسخ آيۀ نخست مى‌باشد و از قسم نسخ ناظر به شمار مى‌رود. امام صادق- عليه السّلام- مى‌فرمايد: «نسخ الرجلان العشرة[7]؛ تكليف مقابلۀ با دو نفر، تكليف مقابلۀ با ده نفر را نسخ نمود».[8]

در باره این دو آیه باید دانست:

1. از آیه 65 - پیش از نزول آیه 66- وجوبی استفاده نمی‌شود و اخباری از یک حقیقت خارجی است؛ یعنی انسان‌های با ایمان و صابر یک به ده نتیجه می‌یابند و اثر می‌گذارند.

2. آیه 66 که نازل شد و خطاب «اَلْآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْكُمْ» که آمد، با توجه به این که زمان عمل به آیه 65 تمام شد، مخاطبان متوجه شدند که انتظار بوده آن‌ها آن‌چنان با ایمان و صابر باشند که مصداق یک به ده شوند، ولی روشن شد که اینان مصادیق این حقیقت واقعی نیستند؛ از این رو در آیه 66 با اعلان این‌که آن‌ها ضعف دارند و جزو افراد ویژه یک به ده نیستند، از آن‌ها درخواست شد در حد خودشان، یعنی یک به دو، تلاش کنند. در حقیقت، این دو آیه از دو مرتبه اثرگذاری ایمان و صبر خبر می‌دهد و چه بسا بتوان مراتب دیگر را نیز استفاده کرد؛ یعنی ایمان و صبری که نتیجه یک به سه دهد و یا یک به چهار تا همین‌طور تا یک به ده.

3. با تفصیل یاد شده، آیه 65 منسوخ نشده بلکه مصداقی نیافته و در هر زمان که این‌چنین افرادی پیدا شوند، نتیجه تلاششان یک به ده خواهد بود. گفتنی است برخی مفسران نیز به این مطلب اشاره کرده‌اند.[9]

4. استدلال به حدیث امام صادق ع با توجه به تفاوت تعریف نسخ از دیدگاه آن حضرت و مصطلح زمان ما، نادرست است و نکته جالب توجه این‌ است که در روایتی از حضرت علی ع، ایشان به این آیه (65) استشهاد کرده است و این به معنای عدم نسخ آیه به معنای مصطلح امروزی آن است.[10]

6-3. نسخ موقت/ مشروط/ مُنسأ[11]: اين گونه نسخ مطلق نبوده، بلكه به شرايط خاص همان دوران بستگى داشته است؛ به اين معنا كه با تغيير آن شرايط و بهبود وضع، حكم سابق منسوخ گرديده و حكمى متناسب با شرايط جديد تشريع گرديده است و اگر احيانا همان شرايط زمانى و مكانى پيش آيد، آيات مربوط از نو قوّت گرفته و قابل اجرا است. روشن‌ترين شاهد براى نسخ مشروط آيات صفح (گذشت) و چشم‌پوشى از آزار مشركان و معاندان اسلام است. مسلمانان صدر اسلام به‌ويژه در مكّه دستور يافتند تا در مقابل آزار مشركان خويشتن‌دارى كنند و صبر و بردبارى از خود نشان دهند، زيرا آنان در مكه در موضع ضعف قرار داشتند و در صورت مقابلۀ به مثل، امكان نابودى آنان مى‌رفت. در سورۀ جاثيه (نزول 65) آمده:

«قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيّامَ اللّهِ (جاثیه، 14) ؛ [اى پيامبر] به كسانى كه ايمان آورده‌اند بگو تا از كسانى كه از ايام اللّه بيمى ندارند، درگذرند».

مقصود از «ايّام اللّه» وقايع هولناك و كنايه از عقوبت‌هاى سخت الهى است. دستور گذشت در اين آيه صرفاً به جهت ضعف موضع مسلمانان بوده كه بايد رعايت مى‌كردند؛ اما موقعى كه جامعۀ اسلامى شوكت و قدرت خود را يافت، اذن در قتال صادر شد: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (حج، 39)؛ به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده، رخصت [جهاد] داده شده است، چرا كه مورد ظلم قرار گرفته‌اند و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست».

سپس دستور مقابله آمد و آيۀ «حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ (انفال، 65)؛ مؤمنان را به جهاد برانگيز»، و نيز آيۀ «فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ (بقره، 194)؛ همان گونه كه بر شما تعدى كرده، بر او تعدى كنيد». و آيۀ «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ (توبه، 5)؛ مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد». صدور يافت. تمامى اين آيات در سوره‌هاى مدنى است.

همچنين در رويارويى با يهود مدينه ابتدا دستور گذشت آمد، ولى در عين حال مشخص نموده كه اين گذشت موقّت است: «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ؛ پس عفو كنيد و درگذريد، تا خدا فرمان خويش را بياورد»،[12] ولى پس از قدرت يافتن اسلام و توسعه يافتن توطئه‌هاى يهود پيرامون مدينه دستور جنگ با آنان صادر گشت تا هنگامى كه خفّت جزيه دادن را بپذيرند: «حَتّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ؛ تا با [كمال] خوارى به دست خود جزيه دهند».[13] برخى اين گذشت را بر روح تسامح دينى حمل كرده‌اند، كه بايد روح گذشت و چشم‌پوشى بر مسلمانان حاكم باشد؛ لذا آيات صفح را منسوخ نمى‌دانند[14]. ولى همان گونه كه متذكر شديم، گذشت در مقابل بى‌شرمى دشمن غدّار، يك گونه سازش و تساهل بشمار مى‌رود كه با روح عزّت اسلامى منافات دارد، مگر آن كه موقعيّت ايجاب كند تا آمادگى لازم فراهم گردد.

اين گونه آيات را با عنوان «نسخ مشروط» مطرح ساختيم، بدين جهت كه آيات منسوخه مربوط به شرايط خاص زمانى و مكانى خويش است و چنانچه در رقعۀ مكانى يا برهۀ زمانى آن‌گونه شرايط پيش آيد، آيات صفح قوّت يافته و حاكم خواهد بود. از همين قبيل است آياتى كه برخى احكام را تدريجاً تشريع نموده است. به اين ترتيب كه ابتدا با لحنى ملايم حكمى بيان شده، سپس شديد و شديدتر گرديده است، مانند آيات تشريع قتال كه از مرحلۀ اذن در قتال شروع شده،[15] سپس مقاتلۀ با كفّار معتدى و متجاوز را شامل شده است.[16] آن‌گاه كفّار مجاور و نزديك به حوزۀ اسلامى را در برگرفته[17] و بالاخره اعلام استيصال (نابود كردن مطلق) كفّار و مشركين صادر شده است.[18]

اين مراحل ممكن است امروز هم اتفاق بيفتد و هر دستورى متناسب با شرايط زمانى و مكانى خود حاكم است؛ لذا در اين قبيل آيات، نسخ مطلق انجام نگرفته است. آيات مراحل تحريم خمر نيز از همين قبيل شمرده مى‌شود. همچنين مطلق احكامى كه تدريجاً و مرحله به مرحله تشريع گرديده، در هيچ‌كدام نسخ، مطلق نيست و همۀ آن‌ها نسخ مشروط‌اند.[19]

در باره این نوع نسخ که در متن گذشتگان از آن با عنوان «حکم مُنسَأ» یاد شده[20]، نکات ذیل قابل توجه است:

1. اساساً شایستگی نامیدن این نوع تغییر در رفتار به «نسخ» محل تأمل است؛ زیرا اساساً چیزی از بین نرفته است. حکم نخست مشروط به حضور شرایطی بود و حکم پسین مشروط به حضور شرایط دیگر. انسان وقتی می‌خواهد از این سر دنیا به آن سر دنیا برود، بخشی از مسیر را با ماشین، بخشی را با کشتی، بخشی را با مرکب حیوانی، بخشی را با دوچرخه، و بخشی را با وسیله دیگری طی می‌کند. در این فرض نمی‌گوییم تردد با ماشین با کشتی فسخ شد و یا سفر با کشتی با فلان وسیله نقلیه فسخ شد! بلکه تردد با هر وسیله‌ای متناسب با محیط و شرایط تعریف می‌شود؛ هرگاه شرایط فراهم نباشد، آن حکم نیز منتفی می‌شود؛ بنابراین اساساً حکم جدید بر موضوع قبلی نیامده بلکه بر موضوع جدیدی بار شده که در برخی شرایط با موضوع حکم قبلی مشترک است و این کجا و نسخ اصطلاحی کجا!

2. در خصوص آیات مورد اشاره استاد معرفت، از کجا معلوم همه علت حکم نخست ضعف مسلمانان بوده باشد؟ شاید مهلت دادن برای هدایت و روشن‌گری بیشتر کفار باشدکه با گذر زمان دیگر مجال مهلت دادن نخواهد بود. بله، اگر بتوانیم با تنقیح مناط به علت یاد شده برسیم، می‌توانیم حکم را در موارد مشابه نیز پیاده کنیم. این مثل این است که بگوییم: اگر کسی به تو توهین کرد، اگر بار نخست او باشد، با او مدارا کن و از راه نصیحت و ارشاد درآی ولی اگر تکرار شد، مسیر برخورد را شدت ببخش. در آیات مورد بحث، ممکن است ضعف، مهلت دادن برای ارشاد، و برخی مسائل دیگر در احکام اولیه مورد نظر باشد؛ یعنی احکام مشروط به این شرایط باشد که هر زمان برقرار باشد، حکم نیز برقرار است.

6-4. نسخ تدریجی: پیش از ورود به بحث لازم است یادآور شویم که استاد معرفت این بحث را در اثر مختصر التمهید، یعنی «علوم قرآنی»، نیاورده است و نگارنده احتمال می‌دهد علت آن انصراف از آن باشد. در هر صورت، ایشان در التمهید نسخ تدریجی را چنین توضیح داده است:

«نسخ تدریجی نوع دیگری از نسخ است که حکم یک‌باره و به صراحت نسخ نمی‌شود، بلکه با زمینه‌سازی، نسخ به تدریج صورت می‌پذیرد. این در شرایطی است که مصلحت اقتضای هم‌گامی با سنت‌های رایج را داشته باشد. گاه یک سنت سال‌ها بر حیات عموم مردم حاکم بوده و ریشه‌کنی یک‌باره آن دشوار است؛ از این رو نخست باید با زمینه‌سازی سستی آن را روشن ساخت تا رفته‌رفته پایه‌های آن لرزان شود و خود به خود نسخ گردد؛ مانند گام‌های تشریع در مسئله شراب‌خواری.

همچنین مانند تشریع جواز زدن زن هنگام نشوز «وَ اللاّتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ...؛ و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید، بندشان دهید و [در صورت عدم فایده] در بستر و خواب‌گاه‌ها از ایشان دوری کنید و [اگر تأثیر نکرد، در نهایت] آنان را بزنید.» (نساء، 34)

مفاد این آیه همگامی با قانون جاهلی گذشته است که همواره مردان نسبت به زنان زور می‌گفتند و پروایی از این رفتار خود نداشتند. اسلام این سنت جاهلی را محدود کرد و در گام نخست، به تدریج آن را تضعیف کرد و سرانجام، زمینه زوال نهایی و برکندن ریشه آن را فراهم ساخت...».[21]

در باره این نوع نسخ چند نکته بایسته توجه است:

1. بیان تدریجی حکم، هیچ تناسبی با نسخ ندارد و اطلاق نسخ بر چنین مطلبی عجیب و ناپذیرفتنی است. در نسخ حکمی بر داشته می‌شود ولی این‌که حکمی نیمه کاره نازل شود و بعد تکمیل شود، چه ارتباطی با آن دارد؟ چه چیزی برداشته شده است؟ مثلاً‌ اگر بخواهیم بچه‌ای را که مدام در کوچه بازی می‌کند، از رفتن به کوچه منع کنیم، ابتدا از بدی‌های رفتن به کوچه سخن می‌گوییم. سپس روزهای زوج را برای او ممنوع می‌کنیم و در نهایت ممنوعیت رفتن به کوچه را در کل هفته اعلام می‌کنیم. آیا در مرحله اول ما حکم به جواز رفتن به کوچه کرده‌ایم یا صرفاً سکوتی بوده به جهت مصلحتی؟ در مسئله شراب ابتدا گفته شود: بدی آن بیشتر از خوبی آن است. بعد گفته شود مست عبادت نکنید، سپس گفته شود دیگر حق نوشیدن شراب را ندارید و حرام است. آیا در مراحل پیشین حکمی به جواز داده شده است؟ به نظر می‌رسد اطلاق نسخ بر چنین مطلبی کاملاً بیگانه و ناپذیرفتنی است.

2. از مطلب فوق عجیب‌تر مطلب ایشان در مورد زدن زنان است! فارغ از تفسیر این حکم قرآنی و بررسی شرایط و چگونگی آن که در برخی منابع فقهی و روایی و برخی تفاسیر مفصل به آن پرداخته شده و تفصیل در این مقام مناسبتی ندارد، آیا نگرش استاد معرفت به معنای وام گرفتن قرآن از فرهنگ غلط عصر نزول و تأثیر آن در احکام نیست؟ همان که وی در کتاب شبهات و ردود کوشید از بیخ و بن برکند و بنیادش بر باد دهد! این اتهامی بزرگ به قرآن است؛ به چه دلیل قرآن این دستور را به جهت همراهی با فرهنگ غلط عرب زمان نزول داده است؟ اگر چنین است، چرا در مورد حجاب چنین سخنی نگوییم؟ چرا در مورد قصاص و بسیاری از احکام دیگر این گونه نگوییم؟ ملاک تشخیص این که کدام حکم مصلحتی است و کدام غیر مصلحتی چیست؟ شاید برخی باورها نیز مأخوذ و همراهی با فرهنگ غلط عرب جاهلی باشد! با چنین نگرشی چگونه می‌توان از بقای شریعت دفاع کرد؟!

3. مطلب ایشان در مورد زدن زن و همراهی با فرهنگ غلط مخالف نص صریح قرآن کریم است: «لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ» (فصلت، 42)

حقیقت این است که اگر خدا مصلحت بداند در زمانی انحرافی را بر ندارد، مطابق آن حکم نمی‌دهد بلکه سکوت کرده و از کنار آن می‌گذرد؛ مانند برخی موارد دیگر، ولی حکم مطابق با آن و همراهی به شدت مورد انکار قرآن است:‌ «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُون؛ ‏ آن‌ها دوست دارند نرمش نشان دهى تا آن‌ها نرمش نشان دهند (نرمشى توأم با انحراف از مسير حق).» (قلم، 9) آیا اگر بر فرض محال مطلب نویسنده صحیح باشد، نقض این آیه نخواهد بود؟


[1] . الإتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج 3، ص 59؛ مناهل العرفان، زرقانی، ج 2، ص 175؛ بحار الانوار، مجلسی، ج 92، ص 95.

[2] . التمهيد (ويرايش جديد)، معرفت، ج‏2، ص 293.

[3] . «بررسی ناسخ و منسوخ از دیدگاه آیت الله معرفت»، جهانگیری و داودی، تسنیم رحمت، شماره 1، سال 1396، ص 51 و 73؛ نیز بنگرید: «جایگاه نسخ آیات قرآن در مطالعات قرانی معاصر»، حسین‌زاده، جستارهایی پیرامون جریان‌شناسی علوم قرآن در دوره معاصر، ص 329.

[4] . علوم قرآنی، معرفت، ص 268.

[5] . التمهید (ویرایش جدید)، معرفت، ج2، 266.

[6] . ر.ک:‌ همان، ص 299.

[7]. تفسير صافى، فیض کاشانی، ج ۱، ص ۶۷۶.

[8]. علوم قرآنی، معرفت، ص ۲۶۲.

[9] . زمخشری در ذیل آیه آورده است: «و هذه عدة من اللّه و بشارة بأن الجماعة من المؤمنين إن صبروا غلبوا عشرة أمثالهم من الكفار بعون اللّه تعالى و تأييده‏». (الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج‏2، ص 235)

[10] . تفسير نور الثقلين، عروسی حویزی، ج‏2، ص 166، حدیث 150.

[11] .ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، زرکشی، ج2، ص 42- 43.

[12] بقره ۱۰۹:۲. (نزول سورۀ بقره از سال دوم هجرى آغاز شد) و اولين سورۀ مدنى بشمار مى‌رود.

[13] توبه، ۲۹. كه در سال‌هاى پايانى هجرت نازل گشته است.

[14] ر. ك: البيان فی تفسیر القرآن، خويى، ص ۳۰۸.

[15] . ر.ک: حج، ۴۰-۳۹.

[16] . ر.ک: انفال، 61. نساء، ۹۱.

[17] . ر.ک:‌توبه، ۱۲۳

[18] . ر.ک: توبه، ۵ و ۳۶.

.[19] علوم قرآنی، معرفت، ص ۲۶۵- 266.

[20] . ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، زرکشی، ج2، ص 42- 43.

[21] . التمهيد (ويرايش جديد)، معرفت، ج2، ص 286.