836) نقد و بررسی التمهید فی علوم القرآن (+مصحف حضرت علی ع)/7
3-4. مصحف حضرت علی
استاد معرفت در مبحث تاریخ قرآن در باره اوصاف مصحف امیر المؤمنین آورده است: «امتاز مصحفه- عليه السلام- أوّلا: بترتيبه الموضوع على ترتيب النزول، الأوّل فالأوّل في دقّة فائقة؛ مصحف حضرت علی ع از دیگر مصاحف به اوصافی ممتاز است؛ اولاً: ترتیب آن، که بر اساس ترتیب نزول است؛ از اول به ترتیب و با دقت.»[1] وی در علوم قرآنی نیز آورده است: «ترتيب دقيق آيات و سور، طبق نزول آنها رعايت شده بود؛ يعنى در اين مصحف مكى پيش از مدنى آمده و مراحل و سير تاريخى نزول آيات روشن بود. بدين وسيله سير تشريع و احكام، مخصوصا مسألۀ ناسخ و منسوخ در قرآن به خوبى به دست مىآمد.»[2]
لیکن به نظر این سخن ناصواب است؛ زیرا:
الف) حضرت علی ع پس از عرضه مصحف و عدم پذیرش مردم، مصحف خویش را از دید همگان پنهان کرد[3]؛ بنابراین نمیتوان به گزارشهایی در باره مصحف حضرت که حاصل رؤیت از مصحف بوده و یا بدون منبع قابل دفاعی ذکر شدهاند، اعتماد کرد.
ب) روایاتی در اختیار است که نشان میدهد چینش سورهها در مصحف حضرت علی ع مطابق مصحف دیگران بوده است (در ادامه ذکر میشود).
ج) با توجه به اینکه ترتیب آیات سورهها توقیفی بوده، اگر بر فرض ترتیب مصحف حضرت علی ع بر اساس نزول باشد، این ترتیب به سورهها محدود میشود و ارتباطی به آیات ندارد؛ بنابراین، ادعای چینش آیات بر اساس ترتیب نزول ادعایی بیمورد و ناپذیرفتنی است.
د) بررسی روایات مربوط به مصحف حضرت علی ع خاستگاه اشتباه را آشکار میکند. ما به دلیل اهمیت این موضوع به اختصار چند روایت را در این خصوص از نظر میگذرانیم تا بیپایگی این دیدگاه را نشان دهیم:
د/1. «... ثم اَلَّفَ- عليه السّلام- القرآنَ و خَرَج الى الناس و قد حَمَلَه في اِزارٍ معه و هو يَئِطُ من تَحتِه فقال لهم: هذا كتابُ اللّهِ فد الَّفتُه كما أمَرَني و أوصاني رسولُ اللّهِ- صلّى اللّه عليه و آله- كما انزل».[4]
تحلیل روایت
در لسان العرب در توضیح «الَّف» آمده است: «أَلَّفْتُ بينهم تأْلِيفاً إذا جَمَعْتَ بينهم بعد تَفَرُّقٍ، و أَلَّفْتُ الشيء تأْلِيفاً إذا وصلْت بعضه ببعض؛ و منه تأْلِيفُ الكتب، و أَلَّفْتُ الشيءَ أَي وصَلْتُه.»[5] بنابراین، «الف» معنایی وسیعتر از ترتیب دارد و مانند تألیف کتاب، شامل بیان توضیح، ناسخ و منسوخ و مانند آن میشود. نقطه ابهام و منشأ اختلاف در این روایت در تعبیر «کما انزل» نهفته است.
د/2. «... كما كان أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ- عَلَيْهِ السَّلَامُ- جَمَعَهُ، فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِهِ قَالَ: «هَذَا كِتَابُ رَبِّكُمْ كَمَا أُنْزِلَ عَلَى نَبِيِّكُمْ، لَمْ يَزِدْ فِيهِ حَرْفٌ، وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ حَرْفٌ» .فَقَالُوا: لَا حَاجَةَ لَنَا فِيهِ، عِنْدَنَا مِثْلُ الَّذِي عِنْدَكَ. فَانْصَرَفَ وَ هُوَ يَقُولُ: فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ».[6]
تحلیل روایت
این روایت نکات تازهای را گوشزد میکند. «عندنا مثل الذی عندک» نشان میدهد که آنها مصحف امیر المؤمنین ع را از نظر قالب مانند مصحفهای خود میدیدند و تفاوت مصحف حضرت در تفسیر و بیان قرائت، ناسخ و منسوخ و مانند آنها بوده است.
از نظر روانشناسی به هیچ وجه نمیتوان مصحف امیر المؤمنین ع را برهم زننده ترتیب موجود در زمان پیامبر ص دانست؛ زیرا اگر حضرت ترتیب سوره را تغییر میداد، مخالفان فریاد بر میآوردند که هنوز کفن پیامبر خشک نشده، علی بن ابیطالب در قرآن او تغییر ایجاد کرد و دلیل طرد و رد آن را به جای بینیازی، «تغییر» ذکر میکردند. این مشکل را در خصوص تغییر آیات که توقیفی است، بسیار شدیدتر میتوان ارزیابی کرد.
د/3. «و روي أيضا بطريق آخر عن محمّد بن سيرين عن عكرمة قال لما كان بعد بيعة أبي بكر قعد علىّ بن أبي طالب في بيته فقيل لأبى بكر قد كره بيعتك فأرسل إليه- إلى أن قال: قال أبو بكر: ما أقعدك عنّي؟ قال: رأيتُ كتابَ اللّه يزاد فيه فحدثتُ نفسى أن لا ألبسَ ردائى إلّا لصلاة حتّى أجمعه قال له أبو بكر: فانّك نعم ما رأيتَ، قال محمّد: فقلت لعكرمة: ألفوه كما أُنزل الأوّل فالأوّل؟ قال: لو اجتمعت الإنس و الجن على أن يؤلفوه هذا التأليف ما استطاعوا».[7]
تحلیل روایت
این روایت مشابه روایت د/1 است با این تفاوت که در آنجا آمده بود «کما انزل بناسخه و منسوخه» و در این جا آمده است «کما انزل الاول فالاول»؛ البته این عبارت سؤالی است و عکرمه در پاسخ تنها میگوید که جن و انس توان کاری مشابه او را ندارند که طبیعی است چنین کار عظیمی که جن و انس نمیتوانند انجام دهند، فراتر از ترتیب صِرف سور و یا حتی آیات به ترتیب نزول است. این اشارات میتواند تا حدی از ابهام بکاهد، لیکن ابهام را به تمامه کنار نمینهد.
د/4. «... وَ فِيهِ عِلْمُ الْقُرْآنِ كَمَا أُنْزِلَ،...».[8]
تحلیل روایت
از این روایت به خوبی میتوان استفاده کرد که «کما انزل» مربوط به محتوای قرآن و رفع برخی تحریفهای معنوی است نه ترتیب سور و یا حتی آیات آن بر اساس ترتیب نزول. ارتباط با محتوا هم میتواند در تبیین قرائت آن شکل گیرد؛ چنان که در ادامه بیان خواهیم کرد.
با توجه به روایات یاد شده متوجه میشویم که به احتمال بسیار قوی منشأ اشتباه برخی دانشمندان متقدم و متأخر عبارت «کما انزل» و مانند آن در روایات یاد شده است. نگارنده در خصوص این عبارت مقالهای نگاشته و بر اساس کاربست این عبارت در روایات دیگر نشان داده که معنای این عبات نمیتواند ترتیب نزول باشد. به دلیل ضیق مجال تنها چند روایت را از نظر میگذانیم:
- قال رسول الله ص «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَقْرَأَ الْقُرْآنَ غَضّاً كَمَا أُنْزِلَ فَلْيَقْرَأْهُ عَلَى قِرَاءَةِ ابْنِ أُمِّ عَبْدٍ».[9]
- در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَقْرَأَ الْقُرْآنَ رَطْباً كَمَا أُنْزِلَ ...».[10]
تحلیل دو روایت فوق
عبارت مورد بحث در این دو روایت منقول از پیامبر اکرم ص به خوبی بر قرائت صحیح دلالت دارد و بی تردید هیچ ارتباطی به ترتیب نزول و یا تحریف ندارد. اگر ترتیب نزول مد نظر بود، بی تردید خود پیامبر اکرم ص به ترتیب نزولی اقدام میکرد و گذشته از این، ترتیب نزولی در زمان پیامبر اکرم ص مطرح نبوده که اختیار آن به حسب خواست قرائت کنندگان قرآن باشد که اگر بخواهند قرآن را تر و تازه بخوانند، بر اساس آن بخوانند و اگر چنین است، چرا پیامبر اکرم ص چینشی بر خلاف آن در ترتیب آیات اتخاذ کرد که تلاوت کنندگان قرائت رطب و غض را از دست بدهند؟!
- امام صادق ع: «... و قال پیامبر اکرم ص: لو أنّ النّاس قرؤوا القرآن، كما أنزل اللّه، ما اختلف اثنان».[11]
تحلیل روایت
این روایت ربطی به ترتیب نزول ندارد و چنین تفسیر ناصوابی پیامبر ص را به کوتاهی و اهمال نسبت به انجام وظیفه متهم میکند که توضیح آن در ذیل آمده است.
[1] . التمهيد (ويرايش جديد)، معرفت، ج1، ص 295
[2] . علوم قرآنی، معرفت، ص 121.
[3] . ر.ک: بصائر الدرجات، صفار، ج1، ص 193
[4] . اثبات الوصية، مسعودی، ص 146
[5] . لسان العرب، ابن منظور، ج9، ص10، ماده الف
[6] . إعتقادات الإمامية، صدوق، ص 86
[7] . منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، هاشمی خوئى، ج16، ص 264
[8] . دلائل الإمامة، طبری، ص 106
[9] . مسند أحمد، ج1، رقم7، 38، 445، 454 و ج4، رقم279؛ أنسابالأشراف، بلاذری، ج11، ص212
[10] . مسند احمد، ج1، رقم7 و 26؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، هیثمی، ج 9، ص287؛ البداية و النهاية، ابن کثیر، ج9، ص149.
[11] . تفسير القمي، ج2، ص 451؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، مشهدی قمی، ج14، ص 557.