734) درسنامه ترجمه 1-2 (قسمت یازدهم)
فصل هشتم
کارورزی ترجمه قرآن
1. بررسی ترجمههای سوره حمد
چند تذکر
1. نقدهای نگارنده بر پایه تفاسیر مشهور از آیات است و از این رو، تلاش شده نقد وارد حوزه تفسیری نشود.
2. نقدها به ضرورت یک طرفه است و این احتمال وجود دارد که اگر مجالی برای مترجم باز شود، بتواند توجیه پذیرفتنی برای ترجمه خویش ارائه دهد. نگارنده در خصوص مترجمان محترمی که در قید حیات نیستند، اعتذار ویژه دارد و در هر صورت، به هیچ وجه نقد خود را حتمی و قطعی قلمداد نمیکند بلکه قضاوت نهایی را بر عهده خوانندگان میگذارد.
3. ؟؟؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ(1)
ترکیب اجمالی: (بِسْمِ) جار و مجرور متعلقان بمحذوف و الباء هنا للاستعانة أو للالصاق، و تقدير المحذوف أبتدئ فالجار و المجرور في محل نصب مفعول به مقدم أو ابتدائي فالجار و المجرور متعلقان بمحذوف خبر لمبتدإ محذوف و كلاهما جيد و (اللَّهِ) مضاف اليه و (الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) صفتان للّه تعالى و جملة البسملة ابتدائية لا محلّ لها من الاعراب.
الرَّحْمنِ: صيغة فعلان في اللغة تدل على وصف فعليّ فيه معنى المبالغة للصفات الطارئة كعطشان (تشنه) و غرثان (گرسنه).
الرَّحِيمِ: صيغة فعيل تدل على وصف فعليّ فيه معنى المبالغة للصفات الدائمة الثابتة و لهذا لا يستغنى بأحد الوصفين عن الآخر.
- الرحمن و الرحیم: بین رحمان و جواد و بین رحیم و رئوف فرق است. مترجمان غالباً جواد را بخشنده و رئوف را مهربان (بقره، 207؛ نور، 20 (...وَ أَنَّ اللَّهَ رَؤُفٌ رَحيمٌ[1])؛ و...) ترجمه میکنند.
- مقاییس: رحم: الراء والحاء والمیم، اصل یدل علی الرقة و العطف والرأفة. یقال من ذلک: رَحِمَه یَرحَمَه: اذا رقَّ له و تعطَّف علیه.
رأف: الراء والهمزه والفاء، کلمة واحدة تدلّ علی رقّة و رحمة، و هی الرأفة؛ (ترتیب مقاییس اللغه، ص355) و (همان، ص368). [یعنی رؤف: مهربانی و رحم: مهربانی که در آن نوعی بخشش است.]
- ابنمنظور نیز در لسان العرب (ماده رأف) مینویسد: الرأفة: الرحمة، و قیل: أشدّ الرحمة. رأف به یرأف و رئف و رَؤُفَ رأفة و رآفة. ... و من صفات اللّه عزّوجلّ: الرؤوف و هو الرحیم لعباده العطوف علیهم بألطافه. والرأفة أخصّ من الرحمة و أرقّ، ... و لا تکاد تقع فی الکراهة، والرحمة قد تقع فی الکراهة للمصلحة... (ماده رحم:) الرَّحْمة: الرِّقَّةُ و التَّعَطُّفُ... و (ماده عطف:) ... تَعَطَّفَ علیه: وصَلَه و برَّه؛
بنابراین، مهربانی، بخشیدن و بخشودن و مشتقات آنها هیچیک نمیتوانند بهتنهایی به جای الرحمن یا الرحیم قرار گیرند؛ زیرا ماده «رحم» در معانی ارائه شده از لغویان و استعمالات قرآنی گستردهتر از هر یک از آنهاست. البته در استعمالات قرآنی، کاربست رحمان در نعمتها و الطاف مادی به صورت ویژه است؛ چنان که سوره الرحمن که نعمتهای گوناگون خدا بر جن و انس را برمیشمرد، با «الرحمن» آغاز شده است.
- علامه طباطبایی در تفسیر «الرحمن و الرحیم» آورده است: «فهما من الرحمة، و هی وصف انفعالی و تأثر خاص یلم بالقلب عند مشاهدة من یفقد أو یحتاج إلی ما یتم به أمره فیبعث الإنسان إلی تتمیم نقصه و رفع حاجته، إلا أن هذا المعنی یرجع بحسب التحلیل إلی الإعطاء والإفاضة لرفع الحاجة و بهذا المعنی یتصف سبحانه بالرحمه»؛
- رحیم به نعمتهای معنوی و اخروی بر مؤمنان به طور ویژه دلالت دارد؛ چنان که کاربرد آن در قرآن نیز مؤید آن است و در برخی روایات نیز تفسیرهایی در این خصوص وارد شده است؛ مانند: ابوبصیر از امام صادق- علیه السلام- روایت کرده است: «... والرحمن بجمیع خلقه، والرحیم بالمؤمنین خاصه» (بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص102).
- با توجه به این نکات میتوان گفت: اشاره تنها به مهر و مشتقات آن در ترجمه، نمیتواند نمایانگر ابعاد این دو صفت به ویژه «رحمان» باشد؛ از سوی دیگر، بخشنده و بخشاینده با اینکه این امتیاز را دارند که هر دو از یک ماده هستند، چون از معنای اصلی «رحم» که رأفت و عطوفت است، دور شدهاند، ترجیحی نمییابند، هرچند بخشنده مناسبتر از بخشاینده است؛ زیرا بخشاینده به امری معنوی اشاره دارد و چنان که گفتیم، رحمان شامل مؤمن و کافر است؛ از اینرو، اگر قرار است رحمان را به بخشنده یا بخشاینده ترجمه کنیم، بخشنده مناسبتر است.
انصاریان:
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى.
- «خدا» و «خداوند»، هر دو به يك معنا به كار مىروند، ولى در معناى «خداوند» به دليل «وند» (پسوند مالكيت و نسبت، مانند فولادوند و كمالوند) به نوعى معناى مالكيت نهفته است و از سوی دیگر، خدا اختصاصا برای معبود به کار میرود، در حالی که «خداوند» مشترک بین معبود و مالک است؛ مانند خداوند خانه و باغ و خداوند مزرعه و مانند اینها؛ بنابراين، ترجمه به «خدا» از نظر ساختارى و معنايى چه بسا وفادارتر باشد (ترديد در برتر بودن آن به ترديد در تلقى عموم مردم از جايگاه ارزشى آن دو ارتباط مىيابد).
- بیاندازه و همیشگی در ظاهر آیه وجود ندارد.
- از واو عطف بین دو صفت استفاده شده که در متن مبدأ وجود ندارد (الرحمن الرحیم نه: الرحمن و الرحیم).
مکارم شیرازی:
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر/ به نام خداوند بخشنده مهربان.
- "بخشنده بخشايشگر" بخشنده صفت فاعلی از مصدر بخشیدن (عطا کردن) و بخشایشگر (کسی که کارش بخشودن است) صفت فاعلی از مصدر بخشودن (عفو کردن) بوده و از این حسن برخوردارند که از یک ریشه ساخته شدهاند، مانند رحمن و رحیم.
- بخشایشگر هرچند بر عفو کردن دلالت دارد و عفو کردن غالباً برخاسته از صفت مهربانی است، لیکن دلالت مستقیمی بر رأفت و مهربانی ندارد.
- بخشایشگر بر عفو کردن دلالت دارد، لیکن مشخص نیست که این عفو کردن مخصوص مؤمنین است یا شامل مؤمن و کافر میشود، در حالی که طبق روایت، رحمن شامل مؤمن و کافر و رحیم تنها شامل مؤمنان است.
- بخشنده مهربان: توضیح آن خواهد آمد.
صفوی:
بهنام خداوند گستردهمهر مهربان
- گستردهمهر مهربان، هرچند از یک ریشه است، لیکن دستکم بر اساس معنای متبادر به جنبه اعطای نعمت به بندگان اشاره ندارد، همانطور که اشاره به تفاوت رحمن و رحیم خالی است.
- "گسترده" به اشتمال رحمن بر مؤمن و کافر در دنیا اشاره دارد.
رضایی و همکاران:
به نام خداى گسترده مهرِ مهرورز
- گسترده مهر، صفت مشبهه است و باید با نیمفاصله نگاشته شود.
- مهرورز، صفت فاعلی مرخم (مهرورزنده) است و «رحیم» صفت مشبهه؛ بنابراین «مهربان» که صفت مشبهه است و بر نوعی دوام دلالت دارد، مناسبتر است.
الهی قمشهای، مشکینی و بسیاری دیگر:
به نام خداوند بخشنده مهربان
- خوشآوا و مشهور است و در حقیقت معنای ترکیبی برای ماده «رحم» است. روشن است که این ترکیب پاسخگویی تفاوت رحمن و رحیم نیست.
گرمارودی:
به نام خداوند بخشنده بخشاينده
- " بخشنده بخشاينده" از یک ریشه و صفت فاعلیاند، لیکن به مانند رحمن رحیم به بعد رأفت و مهربانی اشاره ندارند.
- بخشنده (عطا کننده) از بخشیدن و بخشاینده (عفو کننده) از بخشودن است (توضیح آن گذشت).
فولادوند:
به نام خداوند رحمتگر مهربان
- گر در اینجا پسوند فاعلی است و از رحمت، صفت فاعلی رحمتگر ساخته است، لیکن رحم در این واژه ترجمه نشده است و ترجمه متبادر آن، همان مهربانی است و خلاصه از اشاره به جنبه اعطای نعمت به بندگان بیبهره است.
ترجمه طبری:
بنام خداى مهربان بخشاينده
- توضیح مفردات پیشتر گذشت.
صلواتی:
به نام خداوند مهرگستر مهربان،
- مهرگستر صفت فاعلی است و بر دوام به مانند صفت مشبهه دلالت ندارد و برابر مناسبی برای رحمان که صفت مشبهه است، نمیباشد.
- مهرگستر مهربان، از یک ریشهاند ولی بر جنبه اعطای نعمت به بندگان اشاره ندارند.
صادقی تهرانی:
به نام خدای[2] رحمتگر بر آفریدگان، رحتمگر بر ویژگان[3].
- چنان که مترجم پانوشت آورده، رحمن بخشنده و رحیم مهربان نیست، بلکه این دو در کنار هم تا حدی به ماده «رحم» نزدیک میشود.
- ماده «رحم» ترجمه نشده و تنها به معنای متبادر که مهربان باشد، بسنده شده است.
- در این ترجمه به حدیث یاد شده اشاره شده، لیکن بر جنبه بخشش اشاره درخوری نشده است
یزدی:
به نام خداوندی که از سر مهر بخشش فراگیر و همیشگی دارد.
- در این ترجمه، مفرد به جمله ترجمه شده است که نوعی آسیب به شمار میرود.
- بخشش گاهی از سر مهر است و گاه از سر حکمت و این اشکالی بر این ترجمه است.
- بخشش در دنیا همیشگی نیست و اگر صرفا بخشش بر خاسته از مهر مقصود باشد، مربوط به بخشش به مؤمنان است و شامل کفار در دنیا نمیشود که ریزش معنایی به شمار میرود.
جمعبندی
چنان که دیده شد، هیچ یک از ترجمههای فوق نتوانست معنای بسمله را به درستی و به طور کامل منتقل کند؛ از این رو، با توجه به ضیق مجال و پرهیز از بسط بیشتر، به نظر میرسد «رحمان» و «رحیم» را بهتر است با توجه به ماده آنها، در مجموع به «بخشنده مهربان» ترجمه کرد و این ترجمه با همه کاستیهایش نسبت به ترجمههای نابرابر دیگر از توفیق شهرت و خوشآوایی نیز برخوردار است؛ از اینرو به نظر میرسد از دیگر موارد مناسبتر باشد.
تذکر: از نابرابری ترجمه بسمله، یکی از پاسخهای عدم جواز قرائت ترجمه در نماز آشکار میشود.
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ(2)
ترکیب اجمالی: (الْحَمْدُ) مبتدأ (لِلَّهِ) جار و مجرور متعلقان بمحذوف خبر (رَبِّ): صفة للّه أو بدل منه (الْعالَمِينَ) مضاف إليه مجرور و علامة جره الياء نيابة عن الكسرة لأنه ملحق بجمع المذكّر السالم.
الحمد: مصدر سماعي لفعل حمد يحمد باب نصر وزنه فعل بفتح فسكون.
ربّ: مصدر يرب باب نصر، ثم استعمل صفة كعدل و خصم، وزنه فعل بفتح فسكون.
العالمين: جمع العالَم.
لغت: الحاء و الميم و الدال كلمة واحدة و أصلٌ واحد يدلّ على خلاف الذم (معجم مقاييس اللغة، ابن فارس)؛ الْحَمْدُ للّه تعالى: الثناء عليه بالفضيلة، و هو أخصّ من المدح و أعمّ من الشكر، ... (مفردات راغب). در مجموع: حمد اختیاری، همراه با ذکر و در برابر عظمت است و شکر اختیاری یا غیر اختیاری، با ذکر یا بدون ذکر (حرکت بدن و اشاره و ...) و در مورد نعمت است.
- ال در الحمد برای جنس یا استغراق است.
بلاغت:
إن جملة "الْحَمْدُ لِلَّهِ" خبر، لكنها استعملت لإنشاء الحمد و فائدة الجملة الاسمية ديمومة الحمد و استمراره و ثباته. و في قوله «للّه» فن الاختصاص للدلالة على أن جميع المحامد مختصة به سبحانه و تعالى.
- توصيف" اللَّه" به" رَبِّ الْعالَمِينَ"، از قبيل ذكر دليل بعد از بيان مدعا است، گويى كسى میپرسد: چرا همه حمدها مخصوص خدا است، در پاسخ گفته مىشود: براى اينكه او" رَبِّ الْعالَمِينَ" و پروردگار جهانيان است.
انصاریان:
همه ستايشها، ويژه خداست كه مالك و مربّى جهانيان است.
- رب بر اساس برخی آراء بر مالکیت دلالت ندارد و ترجمه آن به پروردگار مناسبتر است.
- متبادر از معنای مربی، تربیت است. مقاییس اللغه: الراء و الباء يدلُّ على أُصولٍ. فالأول إصلاح الشىءِ و القيامُ عليه... و اللَّه جلّ ثناؤُه الرَّبُّ؛ لأنه مصلحُ أحوالِ خَلْقه. ... و الأصل الآخرُ لُزوم الشىءِ و الإقامةُ عليه، و هو مناسبٌ للأصل الأوّل... و الأصل الثالث: ضمُّ الشىء للشَّىء، و هو أيضاً مناسبٌ لما قبله... . مفردات: الرَّبُّ في الأصل: التربية...
- در ترجمه یا باید بگوییم «ستایش» و یا «همه ستایشها» زیرا جنس خود بر همه مصادیق و افراد دلالت دارد و اگر جمع بسته شود، لازم است صفت مبهم «همه» به آن اضافه شود.
مکارم شیرازی:
ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است.
- ستایش جنس است و در جنس «همه» نهفته است. (توجه: «ستایشها» جمع است و به همه مصادیق اشاره دارد.)
صفوی:
ستايش از آن خداست كه پروردگار جهانيان است.
- انحصار حمد به خدا از عبارت فهمیده نمیشود، مگر آن که مترجم قائل به آن نباشد.
رضایی و همکاران:
ستايش مخصوص خدايى است كه پروردگار جهانيان است.
- «خدایی» نکره است که با جمله وصفی معرفه شده است، در حالی که «الله» معرفه است؛ پس ترجمه به «ویژه خداست یا مخصوص خداست که ...» مناسبتر است.
الهی قمشهای:
ستايش خداى را كه پروردگار جهانيان است.
- را در "خدای را" برای اختصاص[4] و به معنای برای است و البته در آن از ادبیات معیار فاصله گرفته شده است.
گرمارودی:
سپاس، خداوند، پروردگار جهانيان را.
- سپاس ترجمه شکر و مقابل کفر است و حمد مقابل ذم، و چنان که پیشتر گفته شد، ترجمه حمد ستایش است.[5]
- در این ترجمه "پروردگار جهانیان" بدل از خداوند گرفته شده که ترکیب دیگری از آیه و بیاشکال است.
- "برای خداوند" مناسبتر از "خداوند را" است؛ زیرا به ساختار مبدأ نزدیکتر است.
- به باور نگارنده ستایش از سپاس مناسبتر است و وجه آن گذشت.
مشکینی:
سپاس و ستايش از آن خداست كه مدبّر و ولىّ امر و پرورش دهنده جهانهاست (جهان فرشتگان، آدميان، پريان، حيوانها و جمادات).
- سپاس بر اساس آنچه گفته شد، در ظرف الفاظ آیه نمیگنجد.
- جهانها به عالم عقلا و غیر عقلا هر دو اشاره دارد و این اشاره بالسویه است، در حالی که جمع «عالم» با «ین» است و این نشان دهنده این است که «العالمین» مربوط به موجودات صاحب عقل است و یا دستکم در آنها غلبه دارد؛ از این رو ترجمه به جهانیان مناسبتر است.
ترجمه طبری:
شكر خداى را خداوند جهانيان
- شکر مقابل کفر است و حمد مقابل ذم، و چنان که پیشتر گفته شد، ترجمه حمد ستایش است.
الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ(3)
ترکیب اجمالی: (الرَّحْمنِِ الرَّحِيمِ) صفتان للّه تعالى ايضا
(الرَّحْمنِ): صيغة فعلان في اللغة تدل على وصف فعليّ فيه معنى المبالغة للصفات الطارئة كعطشان (تشنه) و غرثان (گرسنه). (الرَّحِيمِ) صيغة فعيل تدل على وصف فعليّ فيه معنى المبالغة للصفات الدائمة الثابتة و لهذا لا يستغنى بأحد الوصفين عن الآخر.
انصاریان:
رحمتش بىاندازه و مهربانىاش هميشگى است.
مکارم شیرازی:
(خداوندى كه) بخشنده و بخشايشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته).
صفوی:
همو كه گستردهمهر و مهربان است.
نکته: «همو که» موصوف است و در متن الفاظ آیه وجود ندارد، لیکن معنا بر پایه آن مستقر است؛ از این رو مترجم آن را بدون پرانتز آورده است و در حقیقت، پرانتز را برای جدا کردن توضیحهای غیر موجود در متن، هرچند به صورت مستتر، به کار میگیرد که به نظر میرسد روش مناسبی برای کاهش پرانتز باشد.
رضایی و همکاران:
(همان خدايى) كه گسترده مهرِ مهرورز است.
الهی قمشهای:
خدايى كه بخشنده و مهربان است.
صلواتی:
آن مهرگستر مهربان
تفاوت گسترده مهر و مهرگستر: اولی صفت مشبهه است و بر وسعت دامنه مهر او دلالت دارد و جنبه فاعلی در عطف توجه نیست، لیکن مهرگستر صفت فاعلی و جنبه فاعلیت مفهوم مستقیم آن است.
گرمارودی:
آن بخشنده «1» بخشاينده «2».
1 و 2) رحمان: بخشنده/ رحيم: بخشاينده- بديع الزمان فروزانفر، فرهنگ تازى به پارسى، تهران، 1319 ش.
چاپ دبيرخانه فرهنگستان، وزارت فرهنگ، ج 1، ص 350 و 351.
فولادوند:
[خداوند] رحمتگر مهربان،
مشکینی:
خداى رحمتگر مهربان (به رحمت و مهر عامّ در دنيا براى همه، و خاصّ در آخرت براى مؤمن).
یزدی:
همان که رحمت گستر و مهرورز است؛
- با ترجمه «الرحمن و الرحیم» آیه اول از زمین تا آسمان تفاوت دارد!
ترجمه طبری:
مهربان بخشاينده
مٰلِكِ يَوْمِ الدِّينِ(4)
ترکیب اجمالی: (مالِكِ) صفة رابعة للّه و قرئ ملك و بينهما فرق دقيق و هو أن المالك هو ذو المِِلك بكسر الميم و المَلِك ذو المُلك بضمّها ... (يَوْمِ الدِّينِ) مضاف إليه.
لغت: (مالك) اسم فاعل من مَلَك يَملِكُ على معنى الصفة المشبهة لدوام الملكية.
انصاریان:
صاحب و داراى روز پاداش است.
- به نظر میرسد ترجمه گرفتار حشو شده باشد؛ زیرا صاحب و دارای تقریبا به یک معناست. وجه تقریب و افتراق این است که ممکن است کسی از «دارای» در اختیار بودن استفاده کند؛ یعنی چیزی را که مال او نیست، دارا باشد (فلانی ماشین دارد؛ یعنی در اختیار او است، لیکن مال او نیست، بلکه مثلا مال شرکت است) و ممکن است کسی صاحب چیزی باشد، لیکن در اختیار او نباشد و مثلا کرایه داده باشد (فلانی خودرو (در اختیار) ندارد، لیکن صاحب یک دستگاه خودرو است).
- به سزا یا کیفر اشاره نشده در حالی که ظاهرا «دین» در آیه آن را شامل میشود.
مکارم شیرازی:
(خداوندى كه) مالك روز جزاست.
- بهتر است به جای «خداوندی» ضمیر گذاشته شود؛ زیرا موصوف در آیه معرفه است.
- بسیاری «دین» را به جزا ترجمه کردهاند، ولی از آنجا که متبادر این واژه (جزا) در زبان فارسی کیفر است یا در کیفر غلبه دارد، بهتر است به پاداش و کیفر تجزیه شود.
صفوی:
خداوندگار روز پاداش و جزاست.
- واژه "خداوندگار" اولا، مهجور است، و ثانیا، به نظر میرسد «گار» در خداوندگار پسوند لیاقت باشد (مانند: ماندگار (= ماندنی))؛ یعنی کسی که لیاقت مالکیت دارد، و ظاهرا این معنا در مالک وجود ندارد.
- پاداش حشو است؛ زیرا جزا شامل آن است، هرچند در تبادل عرف "جزا" به صورت مجرد برای کیفر به کار میرود یا در آن غلبه دارد.
رضایی و همکاران:
خداوند روز جزاست.
- خداوند در این جا به معنای مالک است، لیکن چون تبادر عموم مردم در زمان ما از خداوند، خدای متعال است نه مالک، این ترجمه مناسب نیست.
الهی قمشهای:
مالك (و پادشاه) روز جزاست (روز كيفر نيك و بد خلق).
- مفهوم مالک و پادشاه یا فرمانروا متفاوتاند. ممکن است کسی مالک باشد اما اختیاری نداشته باشد و شاید از این رو مترجم پادشاه را نیز افزوده است. البته روشن است که منظور آیه مالک و فرمانروایی هر دو است.
- این احتمال نیز وجود دارد که مترجم داخل پرانتز را با توجه به قرائت «مَلِک» افزوده باشد تا بین دو قرائت جمع کرده باشد.
- بهتر بود مترجم به جای «پادشاه» از فرمانروا استفاده میکرد؛ زیرا پادشاه انسان را به یاد پادشاهان ظلم و جور میاندازد؛ بنابراین بار منفی دارد.
گرمارودی:
مالك «3» روز پاداش و كيفر «4».
(3). در چاپ اوّل، «خداوند» را در اين آيه به معنى «مالك» و «دارنده» به كار برده بودم كه در متون قديم هم به همين معنى آمده است؛ احمد جام مىنويسد: «در هر خروار بار، تعبيهاى كرده كه هيچ كس نداند، مگر خداوند آن بار ...»- دكتر حسن انورى، فرهنگ بزرگ سخن، نشر سخن، تهران، 1381، ذيل خداوند./ «خداوند» دست كم داراى سه معناى پادشاه، دارنده و خداست [پدر امير معزّى هنگام سفارش فرزند خود به ملكشاه سلجوقى مىگويد: «او را به خدا و به خداوند سپردم»]، من در اين ترجمه، در سراسر قرآن الله را، خداوند و اله را، خدا ترجمه كردهام.
(4). برابر كلمه «دين»- كه كلمهاى مشترك ميان فارسى و سامى است- در اينجا «جزا» ست به معنى پاداش و پادافراه، هر دو با هم. (- فرهنگ تازى به پارسى، تهران، ص 250) «پادافراه» امروز مهجور است، كيفر به جاى آن نهادم. «سزا» هم مىتوان نهاد.
- ترجمه مناسبی است.
مشکینی:
مالك و فرمانرواى روز جزا.
- بهتر است «و فرمانروای» داخل قلاب باشد، هرچند بر مبنای ترجمه معنایی و تفسیری نمیتوان آن را نادرست پنداشت.
صادقی تهرانی:
مالک روز بُروزِِ طاعت.
توضیح مترجم: مالک یوم الدین: روز [: زمان] آشکار شدن صورت ظاهری هر عملی، همراه با حقیقت باطنی یا ملکوت آن است. «دین» در جای جای قرآن به معنای طاعت- ربانی یا شیطانی- است و در هر صورت دارای دو مرحلهی تکلیفی ظاهری و بروز واقعی است. ...
- روز بروز طاعت؛ یعنی روز ظهور حقیقت طاعت و چون واژه طاعت در معصیت به کار نمیرود، بروز طاعت شامل بروز معصیت نمیشود و از این جهت ترجمه ناقص است.
- روز بروز از نظر آهنگ، سنگین است و از نوعی ستیز آوایی رنج میبرد.
- بر فرض که طاعت شامل مه کردارها اعم از طاعت و معصیت شود، روز بروز طاعت در حقیقت همان روز پاداش و کیفر است که این پاداش و کیفر حقیقت اعمال مکلف در دنیاست، با این فرق که روز پاداش و کیفر خوش فهم و سریع الانتقال به ذهن مخاطب است، لیکن روز بروز طاعت در ذهن غالب مخاطبان به نوعی رمزگشایی نیازمند است.
یزدی:
صاحب اختیار روز پاداش و جزاست.
- به مالکیت اشاره نشده است.
- جزا مشتمل بر پاداش نیز هست با توضیحی که گذشت.
ترجمه طبری:
پادشاه روز رستخيز
- بر اساس توضیحات فوق، اشکال این ترجمه روشن میشود.
- روز رستخیز به نظر ترجمه یوم القیامة است نه یوم الدین، ولی از نظر مصداقی و به حمل شایع یکی است.
صلواتی:
روز پاداش را خدايگان؛
- به کیفر اشاره نشده است.
- خدایگان، مهجوز و متروک است.
- گان پسوند نسبت است (مانند: مهرگان، خردادگان، شایگان) و در این جا روز پاداش را به خدا نسبت داده که البته از جهت مالکیت و صاحب اختیار بودن است، لیکن بعد مالکیت به مانند لفظ آیه مورد توجه نیست؛ بنابراین، ترجمه مناسبی به نظر نمیرسد.
- هرچند هدف مترجم ایجاد نوعی خوشآوایی در متن است، لیکن به باور نگارنده نتیجه عکس است!
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ(5)
ترکیب اجمالی: (إِيَّاكَ) ضمير منفصل في محل نصب مفعول به مقدّم للاختصاص (نَعْبُدُ) فعل مضارع مرفوع و فاعله ضمير مستتر فيه وجوبا تقديره نحن (وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) عطف على إياك نعبد و نستعين فعل مضارع مرفوع و هو معتلّ أجوف و الأصل فيه نستعون فاستثقلت الكسرة على الواو فنقلت الى العين فانقلبت الواو ياء لانكسار ما قبلها فصار نستعين
انصاریان:
[پروردگارا!] فقط تو را مىپرستيم وتنها از تو يارى مىخواهيم.
- میخواهیم از میجوییم به متن مبدأ نزدیکتر است.
مکارم شیرازی:
(پروردگارا!) تنها تو را مىپرستيم؛ و تنها از تو يارى مىجوييم.
صفوی:
بارالها، تنها تو را مىپرستيم و در آن، تنها از تو يارى مىجوييم.
- «بارالها» ترجمه عین لفظ نیست، لیکن نمی توان آن را خارج از متن مبدأ دانست؛ از این رو این ترجمه را معنایی می نامیم.
- تفسیر خاص «و در آن» که نستعین را محدود به «ایاک نعبد» کرده است. (ایاک نعبد و فیه ایاک نستعین)
رضایی و همکاران:
(خدايا) تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجوييم.
الهی قمشهای:
(پروردگارا) تنها تو را مىپرستيم، و از تو يارى مىجوييم و بس.
گرمارودی:
تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجوييم.
فولادوند:
تو را مىپرستيم تنها و بس، بجز تو نجوييم يارى ز كس.
مشکینی:
(پروردگارا) تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجوييم.
ترجمه طبری:
ترا پرستيم و از تو يارى خواهيم
- انحصار ضمنی را می توان از عبارت استفاده کرد.
صادقی تهرانی:
تنها تو را میپرستیم، و تنها تو را (به) کمک میطلبیم.
- کمک: از ادبیات محاوره ای است.
- «میطلبیم» واژهای عربی- فارسی است.
- اگر کلمه توضیحی (به) را حذف کنیم، عبارت ناقص خواهد شد؛ بنابراین حرف اضافه «به» نباید داخل پرانتز باشد.
صلواتی:
تنها تورا مىپرستيم، و تنها تو را فرا مىخوانيم به ياريمان؛
- عبارت می جوییم نسبت به فرا میخوانیم، مؤدبانهتر است.
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ(6)
ترکیب اجمالی: (اهْدِنَا) فعل أمر مبني على حذف العلّة و هو هنا بمعنى الدّعاء و نا ضمير متصل في محل نصب مفعول به و فاعله ضمير مستتر فيه وجوبا تقديره أنت (الصِّراطَ) مفعول به ثان أو منصوب بنزع الخافض لأنّ هدى لا تتعدى إلا الى مفعول واحد و تتعدى الى الثاني باللام كقوله تعالى: «يهدي للتي هي أقوم» أو بإلى كقوله تعالى «و إنك لتهدى الى صراط مستقيم» (الْمُسْتَقِيمَ) صفة للصراط و هو معتلّ و عين الفعل فيه واو و الأصل مستقوم فاستثقلت الكسرة على الواو فنقلت الى القاف فانقلبت الواو ياء لانكسار ما قبلها.
مکارم شیرازی و انصاریان:
ما را به راهِ راست هدايت كن.
صفوی:
ما را به راه راست هدايت فرما.
- فرما مؤدبانه تر از کن است.
رضایی و همکاران:
ما را به راه راست راهنمايى فرما.
- هدایت به دلیل این که با واژه مبدأ هم ریشه و از نظر آوایی خوش خوانتر است، از راهنمایی مناسبتر است.
الهی قمشهای:
تو ما را به راه راست هدايت فرما.
- تو ترجمه انت است، که در عبارت وجود ندارد.
گرمارودی:
راه راست را به ما بنماى «5».
(5). يا: «ما را به راه راست، استوار بدار» چنانكه در تفسيرها آمده است.
- استوار ترجمه ثبِّت و مانند آن است نه اهدنا؛ در هر صورت، این ترجمه بر اساس تفسیر خاص است.
- حرف اضافه «به» با استوار بدار همنشینی مطلوب را ندارد و عبارت «ما را در راه راست، استوار بدار» از همایش بیشتری برخوردار است، مگر این که از نظر معنی تغییری در آن ایجاد شود و مترجم بر «به» اصرار بورزد.
- به ما بنمای ترجمه «أرِنا» است نه «إهدنا».
فولادوند:
به راه راست ما را راهبر باش،
- راهبر بودن با هدایت کردن از نظر مفهوم تفاوت دارد. هدایت کردن مستلزم همراهی نیست، لیکن راهبر بر اساس معنای متبادر مستلزم همراهی است.
مشکینی:
ما را به راه راست (در عقايد و علوم و اخلاق و اعمال) هدايت كن (و بر آن ثابت قدم بدار).
- توضیح اخیر مترجم اشاره به این معناست که نماز گذار از هدایت اجمالی اولیه برخوردار است و هدایت بیشتری درخواست دارد و یا هدایت خاصی که مراد آیه است، مطلوب او است. البته توضیح یاد شده تنها متناسب احتمال اول از دو احتمال مذکور است.
ترجمه طبری:
راهنماى ما را راه راست
صلواتی:
راه راست را بنمايمان،
- عبارت خوشخوان نیست.
- بنمایمان ترجمه «أرنا» است نه «إهدنا».
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَير الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ(7)
ترکیب اجمالی: (صِراطَ) بدل مطابق من الصراط (الَّذِينَ) اسم موصول مضاف اليه في محل جر (أَنْعَمْتَ) فعل ماض مبني على السكون لاتصاله بضمير رفع متحرك و التاء ضمير متصل في محل رفع فاعل و جملة أنعمت لا محل لها من الاعراب لأنها صلة الموصول (عَلَيْهِمْ) جار و مجرور متعلقان بأنعمت (غَيْرِ) بدل من الضّمير في عليهم أو من الذين أو نعت للذين و سيأتي بحث مسهب عن غير في باب الفوائد (الْمَغْضُوبِ) مضاف اليه (عَلَيْهِمْ) جار و مجرور في محل رفع نائب فاعل للمغضوب لأنه اسم مفعول (وَ لَا) الواو حرف عطف و لا زائدة لتأكيد معنى النفي و هو ما في غير من معنى النفي و هذه الزيادة مطّردة (الضَّالِّينَ) معطوفة على المغضوب عليهم مجرور و علامة جره الياء لأنه جمع مذكر سالم.
انصاریان:
راه كسانى [چون پيامبران، صدّيقان، شهيدان و صالحان] كه به آنان نعمتِ [ايمان، عمل شايسته و اخلاق حسنه] عطاكردى، هم آنان كه نه مورد خشم تواند و نه گمراهاند.
مکارم شیرازی:
راه كسانى كه آنان را مشمول نعمت خود ساختى؛ نه كسانى كه بر آنان غضب كردهاى؛ و نه گمراهان.
- نه کسانی که ... بدل از «الذین» گرفته شده است.
تذکر: این ترکیب به نظر می رسد خالی از اشکال نباشد؛ زیرا وقتی ابتدا گفته میشود: «خدایا! ما را به راه راست، راه کسانی که به آنها نعمت دادهای، هدایت فرما!» اگر بعد از آن گفته شود: «راه کسانی که مغضوب نشدهاند» در حقیقت درخواست را تنزل دادهایم. گذشته از این که درخواست از خدا برای هدایت به راه کسانی که به آنها نعمت داده شده بدون تتمه آن (غیر المغضوب علیم و لاالضالین...) ناقص است؛ زیرا ممکن است کسانی از نعمتهای خدا بهرهمند بشوند و با این حال گمراه نیز باشند! پس بهتر است «غیر المغضوب» را صفت الذین بگیریم؛ مانند ترجمه آقایان انصاریان و صفوی و برخی دیگر.
صفوی:
راه كسانى كه به آنان نعمت دادى؛ همانان كه نه به بيراهه رفته و به خشم تو گرفتار شدهاند و نه گمگشتگانند كه راه درست نشناختهاند.
- «ضال» مستلزم نشناختن راه نیست؛ ممکن است کسی حق را بشناسد و ترک کند و البته دشمنی و ستیزهجویی نیز نداشته باشد؛ مثلا مخفیانه از مسکرات استفاده کند در حالی که میداند حکم چیست، البته بدون این که آن را تبلیغ کند و یا در ظاهر با حکم حرمت مقابله کند. بنابراین، عبارت «که راه درست نشناختهاند» مناسب نیست. بله اگر در تفسیر معنای «ضال» را به کسی محدود کنیم که راه را نشناخته، مطلب دیگری است.
- «گمگشتگانند» ستیزآوایی دارد.
رضایی و همکاران:
راه كسانى كه به آنان نعمت دادى، (همان كسانى كه) بر آنان خشم نشده است و [از] گمراهان نيستند. (7)
- اگر عبارت توضیحی (همان كسانى كه) حذف شود، ترجمه انسجام خود را از دست خواهد داد.
الهی قمشهای:
راه آنان كه به آنها انعام فرمودى، نه راه كسانى كه بر آنها خشم فرمودى (قوم يهود) و نه گمراهان (چون اغلب نصارى).
- به نظر میرسد که خشم فرمودن از همایش مناسب برخوردار نباشد؛ بهتر است گفته شود: خشم گرفتی یا خشم کردی.
- آنان ترجمه هؤلاء است نه الذین؛ بنابراین، کسانی که مناسبتر است.
گرمارودی:
راه آنان كه به نعمت پروردهاى؛ كه نه بر ايشان خشم آوردهاى و نه گمراهاند «6».
(6). براى آهنگينتر بودن، آيه واپسين سوره فاتحه را در متن، همان گونه كه خوانديد، آوردم و ترجمه دقيق چنين است: راه آنان كه به ايشان نعمت دادى كه آنها نه مورد خشم قرار گرفتهاند و نه گمراهاند.
- پروردهای ترجمهای از ماده ربوبیت است که در الفاظ آیه به صراحت موجود نیست (نفرموده: الذین ربیتهم بنعمتک و مانند آن)
- خشم آوردهای، معلوم است درحالی که فاعل در «غیر المغضوب علیهم» ذکر نشده است، هرچند معلوم است. (ترجمه معنایی است)
- آنان: ر.ک: نقد و بررسی ترجمه الهی قمشهای.
فولادوند:
راه آنهايى كه برخوردارشان كردهاى، همانان كه نه درخور خشماند و نه گمگشتگان.
- درخور خشم نبودن با مورد خشم واقع نشدن تفاوت میکند. ممکن است کسی در خور خشم باشد، لیکن به جهتی از عفو الاهی بهرهمند شده باشد.
- آنان: ر.ک: نقد و بررسی ترجمه الهی قمشهای.
- «گمگشتگان» ستیزآوایی دارد.
مشکینی:
راه كسانى كه به آنها نعمت دادى (همانند انبيا و پيروان راستين آنها) آنان كه نه مورد خشم (تو) قرار گرفتهاند و نه گمراهند.
- آنچه در مورد ترجمه آیت الله مکارم شیرازی گفته شد، اینجا نیز وجود دارد.
- «اند» در گرفتهاند، زاید است و بهتر است به «... گرفته و نه گمراهند» ویرایش شود.
ترجمه طبری:
راه آن كَسْهاى كه منّت نهادى بر ايشان نه آن كَسْهاى كه خشم گرفتهاى- يعنى جُهودان- بر ايشان، و نه گمشدگان از راه- يعنى ترساان-*
- غیر در این ترجمه نیز بدل از الذین در نظر گرفته شده است.
صلواتی:
راه آنان كه گرامىشان داشتهاى، كه نه خشم شدگانند و نه گمراهان.
- گرامیشان داشتهای ترجمه «اکرمتهم» است نه انعمت علیهم.
- مترجم در آیه 13 سوره حجرات گرامی را ترجمه اکرام در نظر گرفته است: «إِنََّّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهأَتْقاكُمْ؛ گرامىترينِ شما نزدِ خدا پرهيزگارترين شماست...».
[1] . انصاریان: ... و اينكه خدا رئوف و مهربان است ...؛ مکارم شیرازی: ... و اينكه خدا مهربان و رحيم است...؛ صفوی: ... و اينكه خدا رئوف و مهربان است...؛ رضایی و همکاران: ... و اينكه خدا مهربانى مهرورز است،...؛ الهی قمشهای: ... رأفت و مهربانى...؛ گرمارودی: ... و اينكه خداوند مهربانى بخشاينده است...؛ فولادوند: ... و اينكه خدا رئوف و مهربان است...؛ مشکینی: ... و اينكه خدا رئوف و مهربان است...؛ صلواتی: ... و نرمخويى مهربان است خداوند؛ صادقی: ... و اینکه خدا مهربان رحمتگر بر ویژگان است ...؛ یزدی: ... و اگر خدا رئوف و مهربان نبود ...؛ ترجمه طبری: ...و حقّا كه خداى عزّ و جلّ مهربانست و بخشاينده.
[2] . مترجم: «خداوند» غیر «الله» را نیز در بر دارد و «خدا» ترجمه درست «الله» است.
[3] . مترجم: «رحمن» بخشنده نیست؛ زیرا عربی آن «وهّاب» است، بلکه «رحمن» رحمت عام الهی بر کل آفریدگان است. همچنین «رحیم» مهربان نیست که ترجمهی «عطوف» میباشد، بلکه «رحیم» رحمتگری خاص الهی و ویژگانی برگزیده چون حضرت محمد و معصومان محمدی- علیهم السلام- نسبت به دیگر آفریدگان است، و در مرحلهی بعد هر موجود برتر نسبت به موجود پایینتر ازخود، رحمت رحیمی نسبی خدا را داراست؛چنان که در عکسش رحمت رحمانی نسبی است.
[4] . را معمولا نشانه مفعول است (مانند: کتاب را گرفت.) ولی گاه به معنای برای و نشانه اختصاص است؛ مانند: منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب ... .
[5] . تفاوتهای دیگر حمد و شکر: حمد به جهت شایستگی و فضیلت و بزرگی و شکر در برابر بخشش است؛ حمد زبانی است و شکر زبانی و فعلی هر دو میتواند باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
