731) درسنامه ترجمه 1-2 (قسمت هشتم)
فصل ششم
منابع ترجمه قرآن
1. منابع لغوی و زبانی زبان مبدأ[1]
1_1. منابع لغوی
یکی از مراحل مهم شناخت واژه، شناخت منابع واژهشناسی است.[2] متأسفانه دیده میشود که برخی مترجمان و حتی مفسران این امر را ساده تلقی کرده و بدون توجه به ظرایف فراوانی که در این مسیر وجود دارد، به هر منبعی در دسترس رجوع میکنند که این امر میتواند از اطمینان به اتقان تحقیقات آنان بکاهد. ما در این مختصر امکان بررسی تفصیلی این مسئله را نداریم، ولی به دلیل ضرورت بحث تلاش میکنیم مهمترین مباحث مربوط به منابع لغوی و فرایند رجوع به آنها را بازگو کرده، بیان قواعد واژهشناسی را به بحث قواعد واژهشناسی[3] و تفصیل بحث را به منابع مبسوط و از جمله درسنامه ترجمه، واگذاریم.
1_1_1. برخی از فرهنگهای لغت یکزبانه عربی
در مورد فرهنگهای لغت یکزبانه مطالب مهم و مؤثری بایسته ذکر و توجه است، ولی به دلیل ضیق مجال تنها به ارائه فهرستوارهای بسنده میکنیم:
1. کتاب العین، منسوب به خلیل بن احمد فراهیدی (100_175ق)؛ در انتساب این کتاب به خلیل به دلیل ورود برخی اشتباهها،[4] ذکر سخنانی از متأخران از خلیل، و دلایل دیگر، تشکیک شده است،[5] با این حال مورد عنایت واژهپژوهان است.[6] این کتاب به دلیل تألیف آن در عراق و در دوران حیات اهلبیت- علیهم السلام- برای فهم واژگان احادیث اهلبیت- علیهم السلام- میتواند راهگشا باشد.
2. معجم الجیم، تألیف ابوعمرو اسحاق بن مِرار الشیبانی الاحمر (براساس قولی تقریباً سال 100_213ق)؛ احمر لقبی است که اغلب به غیر عربها میدادند. به نظر میرسد هدف مؤلف، تدوین الفاظ و کلمات ناآشنا و دور از ذهن زبان عربی بوده است.[7]
3. جَمْهَرَةُ اللغه، تألیف ابندُرَید أَزْدی بصراوی (223_321ق)؛ ابندرید در لغت، انساب و اشعار عرب استاد بود. وی از سوی برخی به لغتسازی متهم شده است.[8] ادعا شده که همه مادههای مطرحشده در این کتاب را میتوان در لسان العرب و المحکم و المخصص ابنسِیْدَه یافت.
4. تهذیب اللّغه، تألیف اَزهری (282_370ق)؛ مؤلف تلاش کرده صحیحترین واژهها را ثبت و کلمات غریب، تصحیفشده، غیر موثق و مشکوک را حذف کند.
5. المحیط فی اللغه، تألیف اسماعیل بن عَبّاد (326_385ق) - مشهور به صاحب بن عبّاد - کاتب ابنعمید، وزیر دانشمند رکنالدوله دیلمی؛[9]
6. الصّحاح (تاج اللغة و صحاح العربیه)، منسوب به اسماعیل بن حَمَّاد جوهری (332_393 یا 398ق)؛ او از ترکان اهل فاراب و پیشوای علم لغت و ادبیات در عصر خود بود. وی به عراق عزیمت کرد و از استادانی مانند ابوعلی فارسی (288_356ق) و سیرافی (284_368ق) بهره برد و سپس به حجاز سفر کرد و در بلاد ربیعه و مضر به سیر و سفر پرداخت و واژگان عرب را از عرب اصیل اخذ کرد و سپس به خراسان بازگشت و صحاح را در نیشابور به نگارش درآورد. جوهری تا زمان مرگ صحاح را تنها تا حرف ضاد پاکنویس کرده و مابقی آن هنوز در حد پیشنویس بود و پس از مرگش، یکی از شاگردان او به نام ابواسحاق ورّاق آن را به انجام رسانید که البته با اغلاط و خطاهای فاحشی همراه بود،[10] هرچند برخی این گفته را نپذیرفته و آن را بهانهای برای توجیه خطاهای موجود در صحاح میدانند.[11] در هر صورت، این کتاب مورد اهتمام واژهپژوهان است.
7. معجم مقاییس اللغه، تألیف ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا (م395ق)؛ ابنفارس در این کتاب ضمن توجه به اشتقاق کبیر،[12] برای نخستینبار «اصول» و «نحت» (واژهآمیزی) را به کار گرفت. «اصل» در اصطلاح وی معنای اصلی یک لفظ است؛ بنابراین، وقتی میگوید فلان کلمه دارای دو اصل است، بدین معناست که در اصل برای دو معنا وضع شده است.[13] مقاییس در فقه اللغة جزء منابع اصلی است و با همه انتقادهایی که در خصوص روش وی بر او وارد شده، کتاب او جزء متقنترین منابع لغوی به شمار میرود. این کتاب - چنان که در توضیح لسان العرب خواهیم گفت - در کنار لسان العرب میتواند نیازمندیهای مراجعان را تا حد زیادی برآورده سازد. منابع اصلی مقاییس عبارتاند از: العین، خلیل بن احمد؛ غریب الحدیث، ابوعبید قاسم بن سلاّم هروی؛ المصنّف الغریب، همو؛ اصلاح المنطق، ابنسکیت؛ جمهرة اللغه، ابندرید.
8. المُحْکمْ، تألیف ابنسِیْدَه اندلسی (متولد حدود 398_458ق)، نویسنده المخصص؛ این کتاب از منابع اصلی لسان العرب است.
9. اساس البلاغه، تألیف زمخشری (467_538ق)؛ از ویژگیهای مهم این کتاب اهتمام مؤلف آن به جنبهای است که در دیگر کتابهای لغت (به جز کتاب غراس الاساسِ ابنحجر) مغفول مانده، و آن تفکیک معانی حقیقی و مجازی و معانی صریح و کنایی است. بر معنای مجاز از دیدگاه زمخشری و برخی باورهای لغوی وی نقدهایی وارد شده است.
10. مختار الصحاح (برگزیده صحاح جوهری همراه با افزودههایی از مصادر افعال ثلاثی)، تألیف عبدالقادر رازی (م691ق).
11. لسان العرب، تألیف ابوالفضل محمد بن مُکرَّم، مشهور به ابنمنظور (630_711ق)؛ به گفته ابنمنظور منابع اصلی این کتاب عبارتاند از: التهذیب ازهری، المُحْکم ابنسیده، الصحاح جوهری و حاشیه ابنبری بر آن، و النِّهایةُ فی غریب الحدیثِ والأثَر تألیف ابناثیر؛[14] البته در این کتاب بهوفور از جمهره ابندرید سخن به میان آمده تا آنجا که برخی آن را جزء منابع لسان ذکر کردهاند، ولی با این حال جزء منابع اصلی لسان به شمار نمیرود.
چنان که ذیل معجم مقاییس اللغه گفته شد، با توجه به منابع این دو کتاب، یعنی لسان و مقاییس، این دو میتوانند مکمل یکدیگر به شمار رفته و در کار تحقیق، منبع مقدماتی نسبتاً جامعی را فراهم آورند.
12. المصباح المنیر، تألیف فیومی (م770ق).
13. القاموس المحیط، تألیف فیروزآبادی (729_817ق)؛ این کتاب دربردارنده دو فرهنگ العباب صاغانی و المحکم ابنسِیده به اضافه نکات مهمی از دیگر کتابهاست. مؤلف کتاب سعی کرده به نقدِ صحاح جوهری بپردازد و کاستیهای آن را برطرف سازد.
14. مجمع البحرین و مَطلع النّیرین، تألیف فخرالدین الطُریحی (979_1085ق)؛ در تدوین این لغتنامه بیشتر به واژگان قرآن و احادیث توجه شده است.
15. کلیات، تألیف ابوالبقا (1028_1094ق)؛ این کتاب فرهنگی لغوی _ تخصصی (واژهشناسی، بیان قواعد ادبی و...) است.
16. تاج العروس من جواهر القاموس، تألیف زَبِیدی الحنفی (1145_1183ق)؛ مؤلف، القاموس المحیط فیروزآبادی را اصل قرار داده و واژگان متعددی را که او از آنها غفلت کرده، بر آن افزوده است. گفته شده که این فرهنگ حدود120 هزار واژه دارد که بخش قابل توجهی از آنها، خارج از دامنه مورد نیاز برای پژوهشگران متون قرآنی و حدیثی است و این خود از جمله دلایلی است که باعث شده پژوهشگران قرآن و حدیث مراجعه به لسان العرب را ترجیح دهند.
17. المنجد فی اللغة والاعلام، تألیف لوئیس معلوف به سال 1908 میلادی؛ المنجد، مانند اقرب الموارد و مانند آن واژههای قدیم و جدید را دربر دارد؛ از اینرو و با توجه به قواعد معناشناسی واژگان قرآن، اینگونه لغتنامهها نمیتوانند مرجع مطمئنی برای یافتن معانی قرآن باشند. افزون بر این مسئله مذهب نیز باید در مورد برخی واژهها لحاظ شود.
18. اقرب الموارد فی فُصَحِ العربیة والشوارد، تألیف سعید شرتُونی (1265ق/1849م_ 1330ق/1912م)؛ مؤلف مسیحی مذهب آن، به مسائلی چون حقیقت، مجاز، اشتراک لفظی، ترادف، دخیل و لغزشهای لغویان اهتمام داشته و تلاش کرده واژههای قدیم و جدید را گزارش کند. ارزش این کتاب نیز برای تحقیق در مورد واژگان قرآن بهسان المنجد و مانند آن است و افزون بر این، چنان که در مورد المنجد یادآور شدیم، نباید دخالت احتمالی مذهب در تفسیر برخی واژهها نادیده گرفته شود.
1-1-2. فرهنگهای لغت دوزبانه
از جمله منابع سهل الوصول برای یک مترجم، فرهنگهای لغت دوزبانه است. این فرهنگها کوشیدهاند زحمت جستجو در زبان دوم را از عهده مترجم بردارند و او را بهسرعت به مقصود برسانند؛ اما با همه مزیتی که اینگونه فرهنگها دارند، دو اشکال عمده درباره آنها برای مترجمان متون دینی کهن (مانند قرآن و حدیث) وجود دارد که عبارتاند از:
_ افزوده شدن دو واسطه در فهم معانی؛ بدین معنا که مترجم ابتدا با مراجعه به منابع یکزبانه و با استفاده از شواهد و مثالها معنایی را برداشت میکند و در مرحله بعد آن معنای برداشتشده را بدون توجه دادن به نحوه کاربرد آنها در جمله، به معنایی که خود در برابر آن در زبان مقصد در نظر گرفته، به زبان مقصد بازمیگرداند که در این فرایند احتمال خطا بالا میرود؛
_ در مورد فرهنگهای دوزبانه قرنهای گذشته باید گفت: افزون بر اشکال نخست، در تدوین آنها زبان معیار آن روزگاران مورد نظر بوده و برای مترجم این دوران که باید براساس زبان معیار این زمان ترجمه کند، کافی نیست؛
_ معمولاً فرهنگهای لغت متأخر به زبان فارسی ترجمه شدهاند؛ مانند المنجد، لاروس، مجمع البحرین، ولی فرهنگهای نخست مانند: العین، مقاییس، صحاح، لسان العرب و جز اینها ترجمه نشدهاند. گفتنی است مفردات راغب به فارسی ترجمه شده که استناد تنها به آن - چنان که خواهیم گفت - کافی نیست.
1_1_3. فرهنگنامههای لغت قرآنی
اهمیت والا و جایگاه رفیع قرآن سبب شد از همان صدر اسلام به تناسب نیاز، گونههای مختلف فرهنگهای لغت تدوین شود و در بررسی اجمالی میتوان گفت فاصله گرفتن از زمان نزول، اسلام آوردن غیر عرب به دلیل نفوذ اسلام و فتوحات مسلمانان صدر اسلام و همچنین بهرهگیری قرآن از الفاظ فصیح قبایل غیر قریش به گونهای که برخی واژگان برای مردمان قبیله قریش نیز روشن نبود، عوامل اصلی روی آوردن به تدوین مجموعههای لغت قرآن شد. برخی کارشناسان شمار تألیفات در این حوزه را به بیش از 350 رساندهاند که در تقسیمبندی موضوعی میتوان آنها را در غریبالقرآن، معانیالقرآن، مفردات، وجوه و نظائر، لغات قرآن، مبهمات و فرهنگهای قرآنی دستهبندی کرد.
غریبالقرآن، به واژههایی میپردازد که معانی آنها برای عموم مردم عرب ناآشناست. برخی تألیفات غریبالقرآن شکل تفسیر به خود گرفتهاند، ولی اغلب، قالب فرهنگهای واژهای را دارند.
معانیالقرآن، کلمات قرآن را از جهت معنا و اعراب بررسی میکند و به مباحث تفسیری نیز نیمنگاهی دارد.
مفردات واژههای دشوار قرآن را به بحث میگذارد و «وجوه و نظایر» با اختلافی که در معنای آن بین کارشناسان وجود دارد، اغلب به همپوشیهای معنایی و الفاظ متشابه میپردازد.
لغات قرآن به الفاظ وارداتی (معرب و دخیل) و «مبهمات» به اسمهای مبهم و نامشخص اشخاص، اماکن و اعداد با تکیه بر روایات میپردازد.
فرهنگهای قرآنی نیز به همه واژههای قرآن میپردازند و بر تألیفات متأخر اطلاق میشود.
از آنجا که ارائه فهرست همه منابع لغوی قرآن با حجم این نوشتار تناسبی ندارد، به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
_ الوجوه و النظائر، عکرمة بن عبدالله بربری - غلام ابنعباس (105ق)؛
_ غریب القرآن، زید بن علی(ع) (78_120ق)؛
_ الاشباه والنظائر فی القرآن الکریم، مقاتل بن سلیمان (150ق)؛
_ معانی القرآن، ابوزکریا یحیی بن زیاد الفراء (م207ق)؛
_ غریب القرآن، ابنالیزیدی، ابیعبدالرحمن عبدالله بن یحیی بن مبارک (م237ق)؛
_ غریب القرآن (نزهة القلوب)، ابوبکر محمد بن عزیز السجستانی (م330ق)؛
_ معجم مفردات الفاظ القرآن، أبوالقاسم حسین بن محمد مُفَضّل مشهور به راغب اصفهانی (م425ق).
مفردات راغب مشهورترین کتاب واژهشناسی است که به مفردات الفاظ قرآن اختصاص دارد. راغب پژوهشهای لغوی خود را با شواهدی از آیات، روایات، ابیات و امثال همراه میکند و توجهی خاص به معانی کاربردی واژگان قرآن دارد.[15]
گفتنی است مفردات راغب را آقای دکتر سیدغلامرضا خسروی حسینی همراه با تحقیق در سه جلد به فارسی ترجمه و انتشارات مرتضوی منتشر کرده است. ترجمه دیگری نیز بهتازگی از سوی نشر سبحان در یک جلد منتشر شده است. مصطفی رحیمینیا - مترجم آن - در پایان فهرستی از واژهها و ریشههای آنها را بدان افزوده است.
مفردات به لحاظ اختصاص آن به واژههای قرآنی، بین قرآنپژوهان از شهرت بسزایی برخوردار شده است و این مسئله تا زمانی که مفردات به عنوان یکی از منابع مورد استفاده قرار میگیرد، نهتنها اشکالی ندارد که ستودنی نیز هست؛ زیرا راغب افزون بر نگاه لغوی، به سیاق و دیگر ابزار معناشناسی نیز توجه دارد و واژهها را براساس آنها تفسیر میکند؛ اما اگر این کتاب تنها منبع لغت باشد، ایجاد نگرانی میکند؛ زیرا چنان که گفته شد، راغب کلمات قرآن را با توجه به سیاق آیات و دیگر ابزار یادشده، مطرح میکند و همین امر موجب میشود مراجعهکننده نتواند به نظریات خالص لغویان دست یابد؛ به دیگر سخن، مراجعهکننده نمیتواند خود را از چنگال نظریات تفسیری و اجتهادی که همچون هالهای نظریات لغوی را فراگرفته، رهایی بخشد. مراجعهکننده نمیخواهد نظریات تفسیری و اجتهادی را درباره یک لغت بداند، بلکه در پی دانستن نظریات صرف لغوی است تا خود با بینش تفسیریاش به معنای شایستهای دست یابد. بنابراین، مفردات راغب در عین اینکه میتواند ما را به معنای سیاقی واژگان قرآن نزدیک کند، ممکن است ما را از حقیقت دور نماید و این مسئله قابل تأمل است؛ البته به برآورد برخی کارشناسان درصد غلبه آرای تفسیری راغب بر آرای لغوی صرف موجود در مفردات اندک است، ولی با این حال، نمیتوان این مقدار را، هرچند اندک باشد، نادیده گرفت.
_ کتاب القرطین/ غریب القرآن، ابنمطّرف محمد بن احمد کنانی (م454ق)؛
_ الاشاره فی غریب القرآن، ابوجعفر محمد بن حسن بن علی طوسی (م460ق)؛
_ الوجوه والنظائر فی القرآن، ابوعبدالله دامغانی (478ق)؛
_ اعجاز القرآن عن معانی القرآن، محمود بن ابیالحسن النیسابوری (متوفی حدود 553ق)؛
_ وجوه قرآن، حبیش بن ابراهیم ابوالفضل تفلیسی (557 ق)؛
_ نزهة الاعین النواظر فی علم الوجوه والنظائر، ابوالفرج ابنجوزی (597ق)؛
_ لغات القرآن (تحفة الاریب ممّا فی الکتاب العزیز من الغریب)، ابوحیان نحوی اندلسی (745ق)؛
_ معترک الاقران فی مشترک القرآن، جلالالدین سیوطی (911ق)؛
_ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی (معاصر).
استاد حسن مصطفوی این کتاب را بر اساس حروف الفبا و ماده کلمات تنظیم کرد. وی نخست متعرض اقوال لغتشناسان مشهور شده و سپس نظریات مؤلف را گزارش میکند. درباره این کتاب و تأثیر نظریات اجتهادی مؤلف در آن بین کارشناسان اختلاف است و برخی بر این باورند که نظریات اجتهادی ایشان دخالت بسیاری داشته است.
_ المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته: این کتاب را گروهی از محققان تألیف کردهاند و تاکنون چند جلد آن روانه بازار شده است.
نویسندگان این مجموعه اقوال لغویان و مفسران را درباره واژههای قرآنی روایت کرده و متعرض فقه اللغه، مشتقات، وجوه و نظایر، شرح اعلام و جز اینها شدهاند. این مجموعه وسیع خدمات ارزشمندی را به محققان قرآنپژوه ارائه کرده است.
نشر این مجموعه را انتشارات آستان قدس رضوی بر عهده دارد.
1-1-4. چند تذکر مهم
آنچه تاکنون بیان شد، به اقتضای فصل، معرفی منابع گوناگون مورد استفاده یک مفسر و مترجم بود، ولی برای مراجعه و استفاده صحیح از منابع یادشده لازم است به دو نکته ذیل توجه شود:
الف) کاستیهای فرهنگهای لغت
منابع لغت که مهمترین آنها معرفی شدند، در عین اینکه برای رفع ابهام بسیار مناسب، بلکه ضروریاند، اما کاستیهایی نیز دارند که غفلت از آنها ممکن است نتیجه تحقیق را مخدوش و نامطمئن سازد. کاستیهای یادشده فهرستوار عبارتاند از[16]:
1. از آنجا كه نسل اول زبانشناسان كار جمعآورى مواد اين لغتنامهها را به پايان بردند و كوشش دانشمندان بعدى به تبويب اين مواد و عرضه آنها به شيوههاى گوناگون منحصر شد؛ اين عده از جنبه مهمى در بررسىهاى زبانى غفلت ورزيدند و آن تطور و دگرگونى در ناحيه اصوات، ساختمان، دلالت، و سبكهاى زبان بود؛ به همين دليل هيچيك از زبانشناسان قرن چهارم يا پنجم هجرى سعى نكردهاند كه در لغتنامههاى خود تطور معناى كلماتى را كه قبلاً دانشمندان در قرن دوم هجرى جمعآورى كرده بودند، بررسى و تبيين كنند؛ به عبارت ديگر، معنايى را كه از يك كلمه در عصر ايشان فهميده مىشده است، براى ما روشن نكردهاند؛ همچنان كه از چگونگى تلفظ يك كلمه در مخاطبات و گفتگوهاى آن عصر نيز سخنى به ميان نياوردهاند و در اينباره، جز اشاراتى گذرا كه در كتابهايى موسوم به «لحن العامه» آمده است، مطلبى در دست نداريم.
2. كوتاهى كردن در زمينه استدلال بر يك معنا از طريق شواهد. معانى بسيارى از جهت شواهد قرآنى، حديثى، شعر و مثلها پربار و غنىاند، ولى مواد و كلمات فراوانى نيز مانند «كمثل»، «كمتل»، «كندش»، «كندس» و غيره در اين لغتنامهها يافت مىشوند كه كاملاً از شواهد خالىهستند و اين خود صحت ورود چنين كلماتى را از عرب مورد شك و ترديد قرار مىدهد.
3. يكى ديگر از نواقص موجود در اين لغتنامهها كه بىشك از ارزش آنها مىكاهد، عدم تطبيق و مقايسه ميان زبان عربى و ديگر زبانهاى سامى است. با وجود آنكه زبانشناسان عرب به برخى از اين زبانها آشنايى داشتهاند، ولى به فكر طرح چنين مسئلهاى نيفتادهاند. [بررسى تطبيقى يك واژه در زبان عربى و زبانهاى همخانواده ما را در شناخت معناى اصيل و چهبسا ظرايف پيرامونى يك معنا يارى مىكند.]
4. از نواقص ديگرى كه در لغتنامههاى متأخر ديده مىشود، بزرگى و پرحجمى آنهاست كه نمونه آن را در امثال لسان العرب ابنمنظور و تاج العروس زبيدى مىبينيم. علت اين مطلب آن است كه چنين لغتنامههايى يك ماده را از منابع متعددى نقل مىكنند؛ براى مثال، نويسنده لسان العرب ـ چنان كه پيشتر گذشت ـ از كتابهاى تهذيب اللغه ازهرى، المحكم ابنسيده و صحاح جوهرى نقل قول مىكند، و هر يك از اين سه لغتنامه مأخذهايى را مانند الغريب المصنف ابوعبيد كه مورد استفاده ديگرى بوده، بهكار گرفته است؛ از اينرو، مثلاً عبارتهاى كتاب الغريب المصف سه بار در لسان العرب از مصادر سهگانه بالا نقل شده است.
[نقد و بررسی: با توجه به بند ج – که در ادامه میآید- کتابهایی مانند لسان العرب که مطالب منابع لغوی را به تفکیک و تفصیل گزارش کردهاند، خواسته یا ناخواسته خدمتی به محققان ارائه کردهاند، بر این اساس، این کاستی از زاویهای دیگر خود حسنی برای آن کتاب به شمار میرود.]
5 . عيوب و نقايص فراوان ديگرى در اين فرهنگها موجود است كه آشكارترين آنها، در همآميختن فراوان مرزهاى ميان زبان عربى فصيح و گويشهاى قديمى آن است؛ مانند واژه سراط و صراط و زراط كه به معناى راه مىباشند و نيز مانند كلمه «عجوز» كه بيش از هفتاد معنا از جمله سوزن، گرسنگى، چربى، بوسه و دست راست براى آن ذكر كردهاند، در حالى كه محال است همه اين معانى در زبان فصيح كاربرد داشته باشد.
6 . از عيوب آشكار ديگر فرهنگهاى عربى، تصحيف و تحريف مواد بسيارى از آنهاست كه به سبب استفاده پىدرپى نساخ در طول تاريخ دامن آنها را گرفته است. زبانشناسان عرب در لغتنامههاى خود در دام چنين تصحيف و تحريفهايى گرفتار آمدهاند؛ براى مثال جوهرى نويسنده صحاح گمان كرده كه كلمه «لَجِزْ» مقلوب «لَزِجْ» و به اين بيت از ابنمقبل نيز استشهاد كرده است:
يَعْلُون بِالْمَردَقُوس الوَرْدِ ضاحِيةً
عَلَى سَعَابِيبِ مَاءِ الضّالَةِ اللَّجِزِ
«جوهرى» فراموش كرده است كه اين بيت جزئى از قصيده نونيه است و صحت «روى» واژه «اللّجِنْ» را اقتضا مىكند؛ بنابراين كلمه «لَجِز» مقلوب «لَزِج» نيست بلكه بر اثر تصحيف به اين شكل درآمده است.
7. بىنظمى در ترتيب مفردات يك ماده از عيوب ديگر اين لغتنامههاست؛ به همين دليل، در موارد بسيارى انسان مجبور مىشود براى رسيدن به مطلوب، يك مادّه را از اول تا آخر مطالعه كند؛ براى مثال كسى كه درجستجوى معناى كلمه «مَعرَفة الفرس» و امثال آن است، بايد ده صفحه را در مادّه «عرف» بخواند تا آن را پيدا كند.[17]
بر موارد فوق بيفزاييم:
8 . مشخص ننمودن معانى حقيقى از مجازى به جز سه كتاب اساس البلاغه زمخشرى، غراس الاساس ابنحجر و اقرب الموارد شرتوتى (تا حدى) كه دومى را اساسا نمىتوان فرهنگ لغت به معناى مصطلح آن ناميد.
9. مشخص نكردن جغرافياى كاربرد بسيارى از واژگان. اين مسئله براى تمييز واژههاى فصيح و نيز در باز شناختن معانى واژگان دخالت دارد.
10. استفاده فراوان پديدآورندگان معاجم از كلمات مهجور و مشخص نكردن آنها.
11. مشخص نكردن اسمها از صفات؛ براى مثال، اسد 500 اسم، ثعبان (= مار) 200 اسم، عسل 80 اسم، شمشير 1000 اسم و... دارند كه بيشتر آنها اسم نيستند بلكه صفتاند.
12. مشخص نكردن معانى ظريف فارق بين مترادفات.
13. مشخص نكردن واژههاى عربى اصيل از معرب و دخيل.
14. مشخص نكردن دامنه كاربرد زمانى يك واژه و بهطور كلى ظهور و سقوط كاربردى واژگان.
15. توليد واژه بر اساس قياس و فاصله گرفتن هر چند اندك از تجربى بودن صرف در برخى معجمها، بهگونهاى كه نمىتوان به حقيقت داشتن برخى واژهها كه بدون شاهد گزارش شدهاند، پى برد.
16. در مورد كشف معانى قرآن مهمترين مشكل فرا روى محقق فاصله زمانى زياد يا بسيار زياد تدوين كتابهاى لغت از عصر نزول است؛ چيزى كه همواره پژوهشهاى محققان را با چالش روبهرو مىكند و آنها را وا مىدارد از متقنترين منابع كه در صدر همه آنها قرآن كريم قرار دارد، يارى بجويند.
مفسر و مترجم برای دریافتن معنای صحیح واژه و رهایی از کاستیهای یادشده، لازم است به منابع متعدد مراجعه کند و پس از آن و برای اطمینان از نتیجه، تحقیق را از مسیر کاربردشناسی ادامه دهد.
ب) اجتهاد در لغت و حجیت آن
محققی که به کتابهای لغت مراجعه میکند، با مسئلهای مهم با عنوان «اجتهاد در لغت» روبهرو میشود. اجتهاد را چند گونه میتوان تفسیر کرد: گونه نخست، اجتهاد در مسیر هرچه بهتر دریافتن معانی واژگان است؛ بدین معنا که مراجعهکنندۀ به منابع لغت، میکوشد با بررسی سخنان لغویان درباره یک واژه و نیز بررسی شواهدی که ارائه کردهاند و نیز دقت در مرجحات سخنان هر یک و بررسی تطبیقی بین زبانهای همخانواده (ریشهشناسی)، معنای درست را بشناسد. در این تفسیر، اجتهاد به توانمندی مراجعه کردن به منابع لغت و ارزیابی آنها اطلاق شده است که تا این حد امری نهتنها مفید که ضروری است. در اجتهاد به این معنا، مراجعهکننده از دایره نظریات لغویان خارج نمیشود، بلکه تلاش میکند با شناخت معنا یا معانی صحیح، مصادیق مورد نظر خود را بر یکی از آنها تطبیق کند.
تفسیر دوم اجتهاد در لغت به معناشناسی و کاربردشناسی واژگان، بهویژه واژگان قرآن بازمیگردد. توضیح اینکه مراجعهکننده با بررسی قراین پیوسته (اعم از سیاق و کاربرد واژهها در سراسر متن) و ناپیوسته (اعم از معنای ارائهشده از سوی راسخان در علم و معانی برگرفتهشده از دیگر منابع تفسیر) پیرامون یک واژه قرآنی مطالعه میکند و چهبسا در این راه به معنایی برسد که در منابع لغوی یافت نشود. نتیجه این بررسیها از آنجا میتواند درست باشد که قرآن کریم برای خود واژگانی با معانیمخصوص وضع کرده که به آن «حقیقت قرآنی» گفته میشود و نیز ممکن است برخی معانی موجود از دسترس و توجه گزارشگران لغت دور مانده باشد - بهویژه که یکی از عیبهای منابع لغوی، عدم تعهد به استقصای همه معانی است - و اجتهاد راهی به سوی فهم اینگونه معانی است و احتمالاً تمجید برخی کارشناسان برجسته از اجتهاد برخی لغویان به این معنا بازمیگردد؛ برای مثال، مرحوم استاد معرفت اجتهاد در لغت را جزء محسنات مفردات راغب میداند و او را به سبب گشودن باب اجتهاد در لغت میستاید. وی در مصاحبهای گفته است:
... و درحقیقت [راغب] اولین کسی است که باب اجتهاد را در علم لغت گشود. هنر راغب اصفهانی این بود که اثبات کرد میتوان در لغت اجتهاد کرد و به امر ریشهیابی واژهها مبادرت ورزید... . المفردات یک کتاب لغت معمولی نیست، بلکه یک تفسیر است و اساساً کسانی که تاریخ تفسیر مینویسند، مانند ذهبی، این تفسیر را جزء تفاسیر موضوعی میدانند.[18]
در اجتهاد به تفسیر سوم که میتوان آن را اجتهاد نادرست تلقی کرد، مراجعهکننده به سخنان لغویان به جمعبندی گفتههای آنان میپردازد و از آن میان معنایی را استنباط میکند که منطبق بر هیچیک از آن آرا نیست و میتوان آن را معنایی جدید دانست که البته بدون ارائه شاهد و بررسیهای علمی و مستند به متون و شواهد منقول به دست آمده است. استنباط برخی معانی مشترک از این قبیل است.
ج) برخی ابزارهای تحقیق
يكى از مباحث فقه اللغة طرق آگاهى يافتن از معناى لغت است. سيوطى در المزهر، نوع سوم تا پنجم را به طرق نقل اختصاص داده و راههاى نقل را به متواتر و اِفراد تقسيم كرده است. مقصود از افراد در نقل، گزارش يك لغوى در مورد معناى يك لغت است كه لغوى ديگرى با او همراه نباشد. سيوطى تنها سخن لغويانى را در خصوص معانى افرادى حجت مىداند كه اهل دقت و دقيق در ضبط باشند؛ افرادى مانند ابوزيد [انصارى]، خليل، اصمعى، ابوحاتم، ابوعبيده، و مانند آنها؛ البته به اين شرط كه بيش از يك نفر نظرى مخالف او ابراز نكرده باشد. اين مسئله ضرورت مراجعه به منابع متنوع لغت را براى تحقيق درباره معناى يك واژه به ما گوشزد مىكند و از ضرورت آشنايى با لغويان و پيشگامان در تدوين كتب لغت سخن مىگويد.
همچنين يادآور مىشويم كه از جمله ابزار لازم براى استفاده بهينه از كتابهاى لغت و افزايش توان نقد و نظر، شناختن طبقات نحويان و ميزان تبحر آنها در لغت است. معروف است كه لغت را بايد از اعرابى و قواعد را از شهرنشنيان گرفت. اين مسئله با توجه به صبغه نحويان و حوزه تدرس و مدرسه آنها و منطقهاى كه در آن مىزيستهاند، مىتواند در قضاوت درباره واژگان تأثيرگذار باشد؛ چنان كه گفتهاند كوفيان در لغت و بصريان در قواعد نحوى صائبترند؛ زيرا سخن و لهجه بصريان با حضور بيشتر عجم در بصره نسبت به كوفه، از حالت اصيل و دستنخوردگى خود فاصله گرفت، ولى كوفه از اين جهت کمتر گرفتار تغییر و تحول شد.
از ابزار ديگرى كه در آسان كردن فهم و ارزيابى گفتههاى لغويان دخالت دارد، شناختن نامهاى لغويان و نحويان و آشنايى اجمالى با قبايل و لهجاتى است كه در كار شناخت واژگان فصيح بهكار مىآيند؛ براى مثال، گاهىاز نويسنده صحاح با «جوهرى» و گاه با «ابنحمّاد» ياد مىشود و نيز گاه به جاى «زجاج» كنيه او كه «ابواسحاق» است، بهكار مىرود كه اگر مراجعهكننده از نامها و كنيهها آگاه نباشد، چهبسا در ارزيابى گفتههاى لغويان ناتوان گردد. گفتنى است سيوطى در المزهر چند نوع (فصل) را به بيان اينگونه مسائل اختصاص داده است كه علاقهمندان مىتوانند مراجعه كنند.
در پايان به اين نكته توجه مىدهيم كه آگاهى كامل از علم صرف و اشتقاق از ضرورتهاى مراجعه به كتابهاى لغت مىباشد و هرگونه لغزش در شناخت ريشه واژگان مىتواند سبب انحراف جوياى معنا گردد؛ براى مثال، برخى مترجمان قرآن واژه «هدنا» در آيه 156 سوره اعراف را از ماده «هدى» و معتل اللام و برخى از ماده «هود» و اجوف گرفتهاند: «وَاكْتُبْ لَنَا فِى هَـذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الْأَخِرَةِ إِنَّا هُدْنَآ إِلَيْكَ... .» ابنفارس در توضيح «هود» آورده كرده است: «هود: أصل يدلّ على إرواد و سكون. يقولون: التهويد: المشى الرويد. و هوّد، إذا نام و هوّد الشراب نفس الشارب، إذا خثرت له نفسه، والهوادة: الحال ترجى معها السلامة بين القوم. فأمّا اليهود: فمن هاد يهود، إذا تاب، و سمّوا به لأنّهم تابوا عن عبادة العجل. و فى التوبة هوادة حال و سلامة.»
ابن دريد نيز در كتاب الاشتقاق (ص549) آورده است: «و اشتقاق أهود من السكون و لين الجانب، و أحسب اشتقاق يهود من هذا، من قولهم إنّا هدنا اليك»، أى لانت قلوبنا.» تفاوت آيه بر اساس اين دو معنا آشكار است.
1_2. منابع زبانی و ادبی زبان مقصد (فارسی)
منابع زبانی و ادبی زبان و ادبیات فارسی بسیار است که به برخی از آنها اشاره میشود:
1. پیرامون زبان و زبانشناسی، محمدرضا باطنی؛
2. دستور تاریخی زبان فارسی، ابوالقاسمی، انتشارات سمت؛
3. دستور خط فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مصوب سال 1384؛
4. دستور زبان فارسی، حسن احمدی گیوی، انتشارات فاطمی؛
5. دستور زبان فارسی (واژگان و پیوندهای ساختی)، مهدی مشکوةالدینی؛
6. راهنمای ویرایش، غلامحسین غلامحسینزاده، انتشارات سمت؛
7. غلط ننویسیم (فرهنگ دشواریهای زبان فارسی)، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی [به باور نگارنده، این کتاب با گرایش به روش سنّتی تدوین یافته است]؛
8. فرهنگ املائی خط فارسی (براساس دستور خط فارسی)، علی اشرف صادقی و زهرا زندی مقدم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛
9. فرهنگ درستنویسی سخن، حسن انوری، انتشارات سخن [به باور نگارنده، این کتاب با رویکردی توصیفی گرد آمده است]؛
10. مبانی زبانشناسی، محمدضیاء حسینی؛
11. مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، ابوالحسن نجفی؛
12. مقدمات زبانشناسی، مهری باقری؛
13. نگارش و ویرایش، احمد سمیعی، انتشارات سمت؛
14. نگاهی تازه به دستور زبان فارسی، محمدرضا باطنی.
2. منابع تفسیری
منابع تفسیر در یک تقسیمبندی کلی شامل منابع نقلی (قرآن و روایات تفسیری، لغت و تاریخ)، عقلی و علمی است که توضیح و تبیین مسائل نظری و کاربردی آنها در کتابهای مربوط آمده است؛ اما در خصوص معرفی فهرستگونه منابع، بهویژه منابع تفسیری، به دلیل ضیق مجال نوشتار حاضر از ذکر آنها معذوریم و ناگزیریم تنها به معرفی چند منبع که درباره شیوه و فرایند تفسیر و لوازم اولیه آن است، بسنده کنیم:
1. آسیبشناسی جریانهای تفسیری، محمد اسعدی و همکاران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛
2. تاریخ تفسیر، علیاکبر بابایی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛
3. تفسیر و مفسران، محمدهادی معرفت، انتشارات التمهید؛
4. روششناسی تفسیر قرآن (مبانی و روشهای تفسیر قرآن)، عباسعلی عمید زنجانی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛
5. روششناسی تفسیر قرآن کریم، علیاکبر بابایی و همکاران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛
6. روشهای تأویل قرآن، محمدکاظم شاکر، بوستان کتاب؛
7. قواعد التفسیر لدی الشیعة والسنه، محمد فاکر میبدی، مجمع جهانی تقریب اسلامی؛
8. مکاتب تفسیری، علیاکبر بابایی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛
9. نقش دانش رجال در تفسیر و علوم قرآنی، علیاکبر کلانتری ارسنجانی، بوستان کتاب.
3. منابع اختصاصی ترجمه قرآن (عربی _ فارسی)
درباره ترجمه و مباحث گوناگون آن کتابها و مجلات مستقلی منتشر شده که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
کتابها
1. آشنایی با مطالعات ترجمه، نظریهها و کاربردها، جرمی ماندی؛
2. اصول و مبانی ترجمه قرآن همراه با نقد و بررسی ترجمه حزب اول قرآن کریم از پنج ترجمه، علی نجار، رشت، کتاب مبین، چ1، 1381 و نیز، قم: دانشگاه قم، 1378؛
3. اصول و مبانی ترجمه، طاهره صفارزاده؛
4. بررسی ترجمههای امروزین فارسی قرآن کریم، بهاءالدین خرمشاهی؛
5. تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، آذرتاش آذرنوش؛
6. تاریخ ترجمه قرآن در جهان، جواد سلماسیزاده؛
7. تاریخ و مبانی ترجمه قرآن، عبدالکریم بیآزار شیرازی؛
8. ترجمه و مترجم، غلامرضا رشیدی؛
9. ترجمه مفاهیم بنیادی قرآن مجید، طاهره صفارزاده؛
10. ترجمه و فرایند آن، راجر تیبل، ترجمه ویدا صدرالممالکی؛
11. ترجمههای ممتاز قرآن در ترازوی نقد، محمدعلی کوشا؛
12. درباره ترجمه، نصرالله پورجوادی؛
13. درآمدی به اصول و روش ترجمه، کاظم لطفیپور ساعدی؛
14. دراسات فی الترجمة و نقدها، محمد عصفور؛
15. روششناسی ترجمه قرآن، سیدمحمدحسن جواهری؛
16. درسنامه ترجمه قرآن کریم، هادی حجت؛
17. روش نوین فن ترجمه، منصوره زرکوب، چ2، اصفهان: نشر مانی، 1372؛
18. ساختهای زبان فارسی و مسئله ترجمه قرآن، مرتضی کریمینیا؛
19. عیار نقد بر ترجمان وحی: گزارشی تحلیلی تاریخی از نقادی ترجمههای فارسی قرآن کریم، هادی حجت؛
20. فن ترجمه، محمد عبدالغنی حسن، ترجمه عباس عرب؛
21. فن ترجمه، یحیی معروف؛
22. قرآن ناطق، عبدالکریم بیآزار شیرازی؛
23. کتابشناسی ترجمه، بهنام بیوک، مجموعه مقالههای سومین کنفرانس بررسی مسائل ترجمه؛
24. کتابشناسی ترجمه، راحله مالکیپور؛
25. کتابشناسی ترجمههای قرآن به زبانهای خارجی، ابوالقاسم رادفر؛
26. مشکلات ساختاری ترجمه قرآن کریم، حیدر قلیزاده؛
27. منطق ترجمه قرآن، محمدعلی رضایی اصفهانی؛
28. نخستین درسهای ترجمه، فرزانه فرحزاد؛
29. نظری به ترجمه، صالح حسینی؛
30. نقد و بررسی برابر نهادهای مفعول مطلق در برگردانهای فارسی در قرآن کریم، سیدسعید ملکوتی؛
31. یادگارنامه فیضالاسلام (جستارهای علمی و پژوهش در باب ترجمان متون مقدس)، دانشگاه آزاد اسلامی؛
32. یک نظریه ترجمه از دیدگاه زبانشناختی، جی. سی. کت فورد، ترجمه احمد صدارتی.
مجلات
1. دوفصلنامه ترجمان وحی، مؤسسه فرهنگی ترجمان وحی.
2. مجله الازهر، ش7.
3. مجله بینات، ش49 و 50.
4. مجله پژوهشهای قرآنی، ش42_44.
5. مجله مترجم (ش13، ویژه ترجمه قرآن کریم).
6. مطالعات ترجمه (فصلنامه)، س1، ش1، بهار 1382ش و ش2، تابستان 1382.
[1] . تفصیل این بحث را میتوانید در منابع ذیل پیگیری نمایید: جواهری، درسنامه ترجمه، پیوست1؛ فصلنامه «بینات»، سال نوزدهم، 1391، شماره 74، «قاموس شناسی و تحلیل واژگان قرآن»، جواهری.
[2]. سخن ما در این جا در خصوص منابع مدون لغت عرب است، لیکن در جای خود اشاره خواهیم کرد که منابع واژهشناسی به فرهنگهای لغت محدود نمیشود و متون گذشته عرب، اعم از شعر و نثر و نیز روایات اسلامی و مهمتر از همه، متن قرآن کریم نیز جزء منابع مهم لغتشناسی به شمار میرود، هرچند موارد یادشده خود جزء منابع مهم اغلب نویسندگان کتابهای لغت بوده و مراجعه به آنها، بهویژه برخی از آنها، درحقیقت مراجعه به مجموعه آثار برجایمانده از گذشته است، اعم از متون عرب، روایات و آیات قرآن.
[3]. ر.ک: همین کتاب، ص163.
[4]. برخی نقدها، بهویژه برخی نقدهای ازهری به العین و اقوال لیث (که منظور همان العین است) مخدوش است (برای آگاهی بیشتر ر.ک: فراهیدی، ترتیب کتاب العین، ج1، مقدمه تحقیق، ص24_30).
[5]. جواهری، درسنامه ترجمه (اصول، مبانی و فرایند ترجمه قرآن کریم)، ص248.
[6]. همه یا بخشی از العین به لیث بن مظفر نسبت داده شده که از شاگردان خلیل بوده است. لیث هرچند به پایه خلیل نمیرسد، ولی به گفته ابنمعتز، از بزرگان ادب و نویسندگان توانا و آگاه به شعر و نحو بوده است: «کان اللیث من اکتب الناس فی زمانه، بارع الادب، بصیراً بالشعر والنحو، یکتب للبرامکة و کانوا معجبین به...» (بدیع یعقوب، موسوعة العلوم اللغة العربیه، ج7، ص610 و 611) ابنمنظور گویا این کتاب را از آنِ لیث میدانسته؛ از اینرو بسیار از لیث نقل میکند که عین عبارت العین است (برای نمونه ر.ک: ابنمنظور، لسان العرب، ماده روع). ابنفارس نیز واژههای خود از خلیل را به واسطه لیث میداند، هرچند نویسنده العین را خلیل دانسته است؛ گویی خلیل املا کرده و لیث نگاشته است.
[7]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: شیبانی، کتاب الجیم، دار و مکتبة الهلال، مقدمه محقق، ص17 و 35.
[8]. در این مورد از ازهری در تهذیب اللغه مطالبی نقل شده که برخی آن را به اختلافهای وی با نفطویه و تحت تأثیر نفطویه بودن ازهری مرتبط دانستهاند (برای آگاهی بیشتر ر.ک: ابندرید، جمهرة اللغه، مقدمه محقق، ص27).
[9]. ثعالبی، یتیمة الدهر فی محاسن شعراء اهل العصر، ج3، ص169.
[10]. جوهری، الصحاح، ص15. 2. ر.ک: همان، ص151.
[12]. اشتقاقی است که مشتق و مشتق منه در تمام حروف اصلی مانند هم بوده، ولی در ترتیب مغایرت داشته باشند؛ مانند: جذب و جبذ (ر.ک: تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج2، ص767؛ لغتنامه دهخدا، ذیل کلمه اشتقاق).
[13] . صبحى صالح كار ابنفارس را در برشمردن معانى اصلىمتعدد براى يك كلمه نوعى بازى عقلى و يا اظهار فضل دانسته و گفته است: «شايد اين علامه بزرگوار بدين وسيله خواسته است توان علمى خويش را در زمينه كشف تفاوتهاى دقيق ميان واژگان اظهار كند؛ تفاوتهايى كه اگر با روش علمى سنجيده شوند، بىشك كفه انشعاب آنها از يك اصل بر كفّه انشعاب آنها از اصول متعدد مىچربد.» (دراسات فی فقه اللغة، ص 126 ) اما چرا به چنين كارى دست زد و راز اينكه وى براى هر ماده لغوى معانى اصلى متعددى آورده است، چيست؟ پاسخ اين است كه در فاصله زمانى كه از ابتدا تا دوران تدوين زبان عربى به دست ابنفارس و ديگران وجود داشت، تغيير و تحولاتى در زبان عربى رخ داد و همين امر موجب گسستن رابطه ميان معانى مفردات يك ماده لغوى گرديد؛ آنچنان كه گويى اصلاً رابطهاى ميان آنها وجود نداشته است. (مباحثی در فقه اللغة و زبان شناسی عربی، عبد التواب، ص 334)
[14]. این ابناثیر (المبارک بن محمد بن محمد بن عبدالکریم) (544_606ق) برادر ابناثیر - نویسنده الکامل فی التاریخ (555_630ق) - است و چنان که از نام کتاب پیداست، مشتمل بر شرح دشواریهای احادیث (اهل سنّت) و چیزی شبیه مجمع البحرین مرحوم طریحی است. مانند این کتاب، چند کتاب دیگر نیز در منابع لغوی اهل سنّت وجود دارد؛ از جمله الغریبین فی القرآن والحدیث تألیف ابوعبید احمد بن محمد الهروی (م401ق).
[15]. ر.ک: اصفهانی، مُعْجَم مفردات ألفاظ القرآن، تحقیق نَدِیم مَرْعَشْلِی.
[16] . کاستی های 1 تا 7 برگرفته از زبانشناسى عربى، رمضان عبدالتواب، ص322ـ324 و مطالب داخل قلاب ها و نیز باقی کاستی ها از نگارنده است.
[17]. [این کاستی امروزه به مدد ویرایشهای جدید اغلب کتابهای لغت و نیز وجود نرمافزارهایی لغوی تا حدود زیادی برطرف شده است.]
[18]. ویژه نامه همایش بین المللی قرآن کریم و مسائل جامعه معاصر، ص46 و 47.