فصل ششم

منابع ترجمه قرآن

1. منابع لغوی و زبانی زبان مبدأ[1]

1_1. منابع لغوی

یکی از مراحل مهم شناخت واژه، شناخت منابع واژه‏شناسی است.[2] متأسفانه دیده می‏شود که برخی مترجمان و حتی مفسران این امر را ساده تلقی کرده و بدون توجه به ظرایف فراوانی که در این مسیر وجود دارد، به هر منبعی در دسترس رجوع می‏کنند که این امر می‏تواند از اطمینان به اتقان تحقیقات آنان بکاهد. ما در این مختصر امکان بررسی تفصیلی این مسئله را نداریم، ولی به دلیل ضرورت بحث تلاش می‏کنیم مهم‌ترین مباحث مربوط به منابع لغوی و فرایند رجوع به آنها را بازگو کرده، بیان قواعد واژه‌شناسی را به بحث قواعد واژه‌شناسی[3] و تفصیل بحث را به منابع مبسوط و از جمله درسنامه ترجمه، واگذاریم.

1_1_1. برخی از فرهنگ‏های لغت یک‏زبانه عربی

در مورد فرهنگ‌های لغت یک‌زبانه مطالب مهم و مؤثری بایسته ذکر و توجه است، ولی به دلیل ضیق مجال تنها به ارائه فهرست‌واره‌ای بسنده می‌کنیم:

1. کتاب العین، منسوب به خلیل بن احمد فراهیدی (100_175ق)؛ در انتساب این کتاب به خلیل به دلیل ورود برخی اشتباه‌ها،[4] ذکر سخنانی از متأخران از خلیل، و دلایل دیگر، تشکیک شده است،[5] با این حال مورد عنایت واژه‌پژوهان است.[6] این کتاب به دلیل تألیف آن در عراق و در دوران حیات اهل‌بیت- علیهم السلام- برای فهم واژگان احادیث اهل‌بیت- علیهم السلام- می‌تواند راهگشا باشد.

2. معجم الجیم، تألیف ابوعمرو اسحاق بن مِرار الشیبانی الاحمر (براساس قولی تقریباً سال 100_213ق)؛ احمر لقبی است که اغلب به غیر عرب‏ها می‏دادند. به نظر می‌رسد هدف مؤلف، تدوین الفاظ و کلمات ناآشنا و دور از ذهن زبان عربی بوده است.[7]

3. جَمْهَرَةُ اللغه، تألیف ابن‌دُرَید أَزْدی بصراوی (223_321ق)؛ ابن‌درید در لغت، انساب و اشعار عرب استاد بود. وی از سوی برخی به لغت‌سازی متهم شده است.[8] ادعا شده که همه ماده‏های مطرح‌شده در این کتاب را می‏توان در لسان العرب و المحکم و المخصص ابن‏سِیْدَه یافت.

4. تهذیب اللّغه، تألیف اَزهری (282_370ق)؛ مؤلف تلاش کرده صحیح‌ترین واژه‌ها را ثبت و کلمات غریب، تصحیف‌شده، غیر موثق و مشکوک را حذف کند.

5. المحیط فی اللغه، تألیف اسماعیل بن عَبّاد (326_385ق) - مشهور به صاحب بن عبّاد - کاتب ابن‏عمید، وزیر دانشمند رکن‏الدوله دیلمی؛[9]

6. الصّحاح (تاج اللغة و صحاح العربیه)، منسوب به اسماعیل بن حَمَّاد جوهری (332_393 یا 398ق)؛ او از ترکان اهل فاراب و پیشوای علم لغت و ادبیات در عصر خود بود. وی به عراق عزیمت کرد و از استادانی مانند ابوعلی فارسی (288_356ق) و سیرافی (284_368ق) بهره برد و سپس به حجاز سفر کرد و در بلاد ربیعه و مضر به سیر و سفر پرداخت و واژگان عرب را از عرب اصیل اخذ کرد و سپس به خراسان بازگشت و صحاح را در نیشابور به نگارش درآورد. جوهری تا زمان مرگ صحاح را تنها تا حرف ضاد پاک‌نویس کرده و مابقی آن هنوز در حد پیش‏نویس بود و پس از مرگش، یکی از شاگردان او به نام ابواسحاق ورّاق آن را به انجام رسانید که البته با اغلاط و خطاهای فاحشی همراه بود،[10] هرچند برخی این گفته را نپذیرفته و آن را بهانه‏ای برای توجیه خطاهای موجود در صحاح می‏دانند.[11] در هر صورت، این کتاب مورد اهتمام واژه‌پژوهان است.

7. معجم مقاییس اللغه، تألیف ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا (م395ق)؛ ابن‌فارس در این کتاب ضمن توجه به اشتقاق کبیر،[12] برای نخستین‌بار «اصول» و «نحت» (واژه‏آمیزی) را به ‏کار گرفت. «اصل» در اصطلاح وی معنای اصلی یک لفظ است؛ بنابراین، وقتی می‏گوید فلان کلمه دارای دو اصل است، بدین معناست که در اصل برای دو معنا وضع شده است.[13] مقاییس در فقه اللغة جزء منابع اصلی است و با همه انتقادهایی که در خصوص روش وی بر او وارد شده، کتاب او جزء متقن‌ترین منابع لغوی به شمار می‌رود. این کتاب - چنان که در توضیح لسان العرب خواهیم گفت - در کنار لسان العرب می‌تواند نیازمندی‌های مراجعان را تا حد زیادی برآورده سازد. منابع اصلی مقاییس عبارت‌اند از: العین، خلیل بن احمد؛ غریب الحدیث، ابوعبید قاسم بن سلاّم هروی؛ المصنّف الغریب، همو؛ اصلاح المنطق، ابن‏سکیت؛ جمهرة اللغه، ابن‏درید.

8. المُحْکمْ، تألیف ابن‏سِیْدَه اندلسی (متولد حدود 398_458ق)، نویسنده المخصص؛ این کتاب از منابع اصلی لسان العرب است.

9. اساس البلاغه، تألیف زمخشری (467_538ق)؛ از ویژگی‌های مهم این کتاب اهتمام مؤلف آن به جنبه‏ای است که در دیگر کتاب‏های لغت (به جز کتاب غراس الاساسِ ابن‌حجر) مغفول مانده، و آن تفکیک معانی حقیقی و مجازی و معانی صریح و کنایی است. بر معنای مجاز از دیدگاه زمخشری و برخی باورهای لغوی وی نقدهایی وارد شده است.

10. مختار الصحاح (برگزیده صحاح جوهری همراه با افزوده‌هایی از مصادر افعال ثلاثی)، تألیف عبدالقادر رازی (م691ق).

11. لسان العرب، تألیف ابوالفضل محمد بن مُکرَّم، مشهور به ابن‌منظور (630_711ق)؛ به گفته ابن‏منظور منابع اصلی این کتاب عبارت‌اند از: التهذیب ازهری، المُحْکم ابن‏سیده، الصحاح جوهری و حاشیه ابن‏بری بر آن، و النِّهایةُ فی غریب الحدیثِ والأثَر تألیف ابن‌اثیر؛[14] البته در این کتاب به‌وفور از جمهره ابن‏درید سخن به میان آمده تا آنجا که برخی آن را جزء منابع لسان ذکر کرده‏اند، ولی با این حال جزء منابع اصلی لسان به شمار نمی‏رود.

چنان که ذیل معجم مقاییس اللغه گفته شد، با توجه به منابع این دو کتاب، یعنی لسان و مقاییس، این دو می‌توانند مکمل یکدیگر به شمار رفته و در کار تحقیق، منبع مقدماتی نسبتاً جامعی را فراهم آورند.

12. المصباح المنیر، تألیف فیومی (م770ق).

13. القاموس المحیط، تألیف فیروزآبادی (729_817ق)؛ این کتاب دربردارنده دو فرهنگ العباب صاغانی و المحکم ابن‏سِیده به اضافه نکات مهمی از دیگر کتاب‏هاست. مؤلف کتاب سعی کرده به نقدِ صحاح جوهری بپردازد و کاستی‏های آن را برطرف سازد.

14. مجمع البحرین و مَطلع النّیرین، تألیف فخرالدین الطُریحی (979_1085ق)؛ در تدوین این لغتنامه بیشتر به واژگان قرآن و احادیث توجه شده است.

15. کلیات، تألیف ابوالبقا (1028_1094ق)؛ این کتاب فرهنگی لغوی _ تخصصی (واژه‏شناسی، بیان قواعد ادبی و...) است.

16. تاج العروس من جواهر القاموس، تألیف زَبِیدی الحنفی (1145_1183ق)؛ مؤلف، القاموس المحیط فیروزآبادی را اصل قرار داده و واژگان متعددی را که او از آنها غفلت کرده، بر آن افزوده است. گفته شده که این فرهنگ حدود120 هزار واژه دارد که بخش قابل توجهی از آنها، خارج از دامنه مورد نیاز برای پژوهشگران متون قرآنی و حدیثی است و این خود از جمله دلایلی است که باعث شده پژوهشگران قرآن و حدیث مراجعه به لسان العرب را ترجیح ‏دهند.

17. المنجد فی اللغة والاعلام، تألیف لوئیس معلوف به سال 1908 میلادی؛ المنجد، مانند اقرب الموارد و مانند آن واژه‏های قدیم و جدید را دربر دارد؛ از این‏رو و با توجه به قواعد معناشناسی واژگان قرآن، این‏گونه لغتنامه‏ها نمی‏توانند مرجع مطمئنی برای یافتن معانی قرآن باشند. افزون بر این مسئله مذهب نیز باید در مورد برخی واژه‌ها لحاظ شود.

18. اقرب الموارد فی فُصَحِ العربیة والشوارد، تألیف سعید شرتُونی (1265ق/1849م_ 1330ق/1912م)؛ مؤلف مسیحی مذهب آن، به مسائلی چون حقیقت، مجاز، اشتراک لفظی، ترادف، دخیل و لغزش‏های لغویان اهتمام داشته و تلاش کرده واژه‏های قدیم و جدید را گزارش کند. ارزش این کتاب نیز برای تحقیق در مورد واژگان قرآن به‌سان المنجد و مانند آن است و افزون بر این، چنان که در مورد المنجد یادآور شدیم، نباید دخالت احتمالی مذهب در تفسیر برخی واژه‌ها نادیده گرفته شود.

1-1-2. فرهنگ‏های لغت دوزبانه

از جمله منابع سهل ‏الوصول برای یک مترجم، فرهنگ‏های لغت دوزبانه است. این فرهنگ‏ها کوشیده‏اند زحمت جستجو در زبان دوم را از عهده مترجم بردارند و او را به‌سرعت به مقصود برسانند؛ اما با همه مزیتی که این‏گونه فرهنگ‏ها دارند، دو اشکال عمده درباره آنها برای مترجمان متون دینی کهن (مانند قرآن و حدیث) وجود دارد که عبارت‏اند از:

_ افزوده شدن دو واسطه در فهم معانی؛ بدین معنا که مترجم ابتدا با مراجعه به منابع یک‏زبانه و با استفاده از شواهد و مثال‏ها معنایی را برداشت می‏کند و در مرحله بعد آن معنای برداشت‌شده را بدون توجه دادن به نحوه کاربرد آنها در جمله، به معنایی که خود در برابر آن در زبان مقصد در نظر گرفته، به زبان مقصد بازمی‏گرداند که در این فرایند احتمال خطا بالا می‏رود؛

_ در مورد فرهنگ‏های دوزبانه قرن‌های گذشته باید گفت: افزون بر اشکال نخست، در تدوین آنها زبان معیار آن روزگاران مورد نظر بوده و برای مترجم این دوران که باید براساس زبان معیار این زمان ترجمه کند، کافی نیست؛

_ معمولاً فرهنگ‏های لغت متأخر به زبان فارسی ترجمه شده‌اند؛ مانند المنجد، لاروس، مجمع البحرین، ولی فرهنگ‏های نخست مانند: العین، مقاییس، صحاح، لسان العرب و جز اینها ترجمه نشده‏اند. گفتنی است مفردات راغب به فارسی ترجمه شده که استناد تنها به آن - چنان که خواهیم گفت - کافی نیست.

1_1_3. فرهنگ‏نامه‏های لغت قرآنی

اهمیت والا و جایگاه رفیع قرآن سبب شد از همان صدر اسلام به تناسب نیاز، گونه‏های مختلف فرهنگ‏های لغت تدوین شود و در بررسی اجمالی می‏توان گفت فاصله گرفتن از زمان نزول، اسلام آوردن غیر عرب به دلیل نفوذ اسلام و فتوحات مسلمانان صدر اسلام و همچنین بهره‏گیری قرآن از الفاظ فصیح قبایل غیر قریش به گونه‏ای که برخی واژگان برای مردمان قبیله قریش نیز روشن نبود، عوامل اصلی روی آوردن به تدوین مجموعه‏های لغت قرآن شد. برخی کارشناسان شمار تألیفات در این حوزه را به بیش از 350 رسانده‏اند که در تقسیم‏بندی موضوعی می‏توان آنها را در غریب‌القرآن، معانی‌القرآن، مفردات، وجوه و نظائر، لغات قرآن، مبهمات و فرهنگ‏های قرآنی دسته‏بندی کرد.

غریب‌القرآن، به واژه‏هایی می‏پردازد که معانی آنها برای عموم مردم عرب ناآشناست. برخی تألیفات غریب‌القرآن شکل تفسیر به خود گرفته‏اند، ولی اغلب، قالب فرهنگ‏های واژه‏ای را دارند.

معانی‌القرآن، کلمات قرآن را از جهت معنا و اعراب بررسی می‏کند و به مباحث تفسیری نیز نیم‏نگاهی دارد.

مفردات واژه‏های دشوار قرآن را به بحث می‏گذارد و «وجوه و نظایر» با اختلافی که در معنای آن بین کارشناسان وجود دارد، اغلب به همپوشی‏های معنایی و الفاظ متشابه می‏پردازد.

لغات قرآن به الفاظ وارداتی (معرب و دخیل) و «مبهمات» به اسم‏های مبهم و نامشخص اشخاص، اماکن و اعداد با تکیه بر روایات می‏پردازد.

فرهنگ‏های قرآنی نیز به همه واژه‏های قرآن می‏پردازند و بر تألیفات متأخر اطلاق می‏شود.

از آنجا که ارائه فهرست همه منابع لغوی قرآن با حجم این نوشتار تناسبی ندارد، به مهم‏ترین آنها اشاره می‏کنیم:

_ الوجوه و النظائر، عکرمة بن عبدالله‏ بربری - غلام ابن‏عباس (105ق)؛

_ غریب القرآن، زید بن علی(ع) (78_120ق)؛

_ الاشباه والنظائر فی القرآن الکریم، مقاتل بن سلیمان (150ق)؛

_ معانی القرآن، ابوزکریا یحیی بن زیاد الفراء (م207ق)؛

_ غریب القرآن، ابن‏الیزیدی، ابی‏عبدالرحمن عبدالله بن یحیی بن مبارک (م237ق)؛

_ غریب القرآن (نزهة القلوب)، ابوبکر محمد بن عزیز السجستانی (م330ق)؛

_ معجم مفردات الفاظ القرآن، أبوالقاسم حسین بن محمد مُفَضّل مشهور به راغب اصفهانی (م425ق).

مفردات راغب مشهورترین کتاب واژه‌شناسی است که به مفردات الفاظ قرآن اختصاص دارد. راغب پژوهش‌های لغوی خود را با شواهدی از آیات، روایات، ابیات و امثال همراه می‌کند و توجهی خاص به معانی کاربردی واژگان قرآن دارد.[15]

گفتنی است مفردات راغب را آقای دکتر سیدغلامرضا خسروی حسینی همراه با تحقیق در سه جلد به فارسی ترجمه و انتشارات مرتضوی منتشر کرده است. ترجمه دیگری نیز به‌تازگی از سوی نشر سبحان در یک جلد منتشر شده است. مصطفی رحیمی‌نیا - مترجم آن - در پایان فهرستی از واژه‏ها و ریشه‏های آنها را بدان افزوده است.

مفردات به لحاظ اختصاص آن به واژه‏های قرآنی، بین قرآن‏پژوهان از شهرت بسزایی برخوردار شده است و این مسئله تا زمانی که مفردات به عنوان یکی از منابع مورد استفاده قرار می‏گیرد، نه‌تنها اشکالی ندارد که ستودنی نیز هست؛ زیرا راغب افزون بر نگاه لغوی، به سیاق و دیگر ابزار معناشناسی نیز توجه دارد و واژه‏ها را براساس آنها تفسیر می‏کند؛ اما اگر این کتاب تنها منبع لغت باشد، ایجاد نگرانی می‏کند؛ زیرا چنان که گفته شد، راغب کلمات قرآن را با توجه به سیاق آیات و دیگر ابزار یادشده، مطرح می‏کند و همین امر موجب می‏شود مراجعه‌کننده نتواند به نظریات خالص لغویان دست یابد؛ به دیگر سخن، مراجعه‌کننده نمی‏تواند خود را از چنگال نظریات تفسیری و اجتهادی که همچون هاله‏ای نظریات لغوی را فراگرفته، رهایی بخشد. مراجعه‏کننده نمی‏خواهد نظریات تفسیری و اجتهادی را درباره یک لغت بداند، بلکه در پی دانستن نظریات صرف لغوی است تا خود با بینش تفسیری‏اش به معنای شایسته‏ای دست یابد. بنابراین، مفردات راغب در عین اینکه می‏تواند ما را به معنای سیاقی واژگان قرآن نزدیک کند، ممکن است ما را از حقیقت دور نماید و این مسئله قابل تأمل است؛ البته به برآورد برخی کارشناسان درصد غلبه آرای تفسیری راغب بر آرای لغوی صرف موجود در مفردات اندک است، ولی با این حال، نمی‏توان این مقدار را، هرچند اندک باشد، نادیده گرفت.

_ کتاب القرطین/ غریب القرآن، ابن‏مطّرف محمد بن احمد کنانی (م454ق)؛

_ الاشاره فی غریب القرآن، ابوجعفر محمد بن حسن بن علی طوسی (م460ق)؛

_ الوجوه والنظائر فی القرآن، ابوعبدالله‏ دامغانی (478ق)؛

_ اعجاز القرآن عن معانی القرآن، محمود بن ابی‏الحسن النیسابوری (متوفی حدود 553ق)؛

_ وجوه قرآن، حبیش بن ابراهیم ابوالفضل تفلیسی (557 ق)؛

_ نزهة الاعین النواظر فی علم الوجوه والنظائر، ابوالفرج ابن‏جوزی (597ق)؛

_ لغات القرآن (تحفة الاریب ممّا فی الکتاب العزیز من الغریب)، ابوحیان نحوی اندلسی (745ق)؛

_ معترک الاقران فی مشترک القرآن، جلال‏الدین سیوطی (911ق)؛

_ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی (معاصر).

استاد حسن مصطفوی این کتاب را بر اساس حروف الفبا و ماده کلمات تنظیم کرد. وی نخست متعرض اقوال لغت‌شناسان مشهور شده و سپس نظریات مؤلف را گزارش می‏کند. درباره این کتاب و تأثیر نظریات اجتهادی مؤلف در آن بین کارشناسان اختلاف است و برخی بر این باورند که نظریات اجتهادی ایشان دخالت بسیاری داشته است.

_ المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته: این کتاب را گروهی از محققان تألیف کرده‏اند و تاکنون چند جلد آن روانه بازار شده است.

نویسندگان این مجموعه اقوال لغویان و مفسران را درباره واژه‏های قرآنی روایت کرده و متعرض فقه اللغه، مشتقات، وجوه و نظایر، شرح اعلام و جز اینها شده‏اند. این مجموعه وسیع خدمات ارزشمندی را به محققان قرآن‏پژوه ارائه کرده است.

نشر این مجموعه را انتشارات آستان قدس رضوی بر عهده دارد.

1-1-4. چند تذکر مهم

آنچه تاکنون بیان شد، به اقتضای فصل، معرفی منابع گوناگون مورد استفاده یک مفسر و مترجم بود، ولی برای مراجعه و استفاده صحیح از منابع یادشده لازم است به دو نکته ذیل توجه شود:

الف) کاستی‏های فرهنگ‏های لغت

منابع لغت که مهم‌ترین آنها معرفی شدند، در عین اینکه برای رفع ابهام بسیار مناسب، بلکه ضروری‌اند، اما کاستی‌هایی نیز دارند که غفلت از آنها ممکن است نتیجه تحقیق را مخدوش و نامطمئن سازد. کاستی‌های یادشده فهرست‌وار عبارت‌اند از[16]:

1. از آن‏جا كه نسل اول زبان‏شناسان كار جمع‏آورى مواد اين لغت‏نامه‏ها را به پايان بردند و كوشش دانشمندان بعدى به تبويب اين مواد و عرضه آن‏ها به شيوه‏هاى گوناگون منحصر شد؛ اين عده از جنبه مهمى در بررسى‏هاى زبانى غفلت ورزيدند و آن تطور و دگرگونى در ناحيه اصوات، ساختمان، دلالت، و سبك‏هاى زبان بود؛ به همين دليل هيچ‏يك از زبان‏شناسان قرن چهارم يا پنجم هجرى سعى نكرده‏اند كه در لغت‏نامه‏هاى خود تطور معناى كلماتى را كه قبلاً دانشمندان در قرن دوم هجرى جمع‏آورى كرده بودند، بررسى و تبيين كنند؛ به عبارت ديگر، معنايى را كه از يك كلمه در عصر ايشان فهميده مى‏شده است، براى ما روشن نكرده‏اند؛ همچنان كه از چگونگى تلفظ يك كلمه در مخاطبات و گفتگوهاى آن عصر نيز سخنى به ميان نياورده‏اند و در اين‏باره، جز اشاراتى گذرا كه در كتاب‏هايى موسوم به «لحن العامه» آمده است، مطلبى در دست نداريم.

2. كوتاهى كردن در زمينه استدلال بر يك معنا از طريق شواهد. معانى بسيارى از جهت شواهد قرآنى، حديثى، شعر و مثل‏ها پربار و غنى‏اند، ولى مواد و كلمات فراوانى نيز مانند «كمثل»، «كمتل»، «كندش»، «كندس» و غيره در اين لغت‏نامه‏ها يافت مى‏شوند كه كاملاً از شواهد خالى‏هستند و اين خود صحت ورود چنين كلماتى را از عرب مورد شك و ترديد قرار مى‏دهد.

3. يكى ديگر از نواقص موجود در اين لغت‏نامه‏ها كه بى‏شك از ارزش آن‏ها مى‏كاهد، عدم تطبيق و مقايسه ميان زبان عربى و ديگر زبان‏هاى سامى است. با وجود آن‏كه زبان‏شناسان عرب به برخى از اين زبان‏ها آشنايى داشته‏اند، ولى به فكر طرح چنين مسئله‏اى نيفتاده‏اند. [بررسى تطبيقى يك واژه در زبان عربى و زبان‏هاى هم‏خانواده ما را در شناخت معناى اصيل و چه‏بسا ظرايف پيرامونى يك معنا يارى مى‏كند.]

4. از نواقص ديگرى كه در لغت‏نامه‏هاى متأخر ديده مى‏شود، بزرگى و پرحجمى آن‏هاست كه نمونه آن را در امثال لسان العرب ابن‏منظور و تاج العروس زبيدى مى‏بينيم. علت اين مطلب آن است كه چنين لغت‏نامه‏هايى يك ماده را از منابع متعددى نقل مى‏كنند؛ براى مثال، نويسنده لسان العرب ـ چنان كه پيش‏تر گذشت ـ از كتاب‏هاى تهذيب اللغه ازهرى، المحكم ابن‏سيده و صحاح جوهرى نقل قول مى‏كند، و هر يك از اين سه لغت‏نامه مأخذهايى را مانند الغريب المصنف ابوعبيد كه مورد استفاده ديگرى بوده، به‏كار گرفته است؛ از اين‏رو، مثلاً عبارت‏هاى كتاب الغريب المصف سه بار در لسان العرب از مصادر سه‏گانه بالا نقل شده است.

[نقد و بررسی: با توجه به بند ج – که در ادامه می‌آید- کتاب‌هایی مانند لسان العرب که مطالب منابع لغوی را به تفکیک و تفصیل گزارش کرده‌اند، خواسته یا ناخواسته خدمتی به محققان ارائه کرده‌اند، بر این اساس، این کاستی از زاویه‌ای دیگر خود حسنی برای آن کتاب به شمار می‌رود.]

5 . عيوب و نقايص فراوان ديگرى در اين فرهنگ‏ها موجود است كه آشكارترين آن‏ها، در هم‏آميختن فراوان مرزهاى ميان زبان عربى فصيح و گويش‏هاى قديمى آن است؛ مانند واژه سراط و صراط و زراط كه به معناى راه مى‏باشند و نيز مانند كلمه «عجوز» كه بيش از هفتاد معنا از جمله سوزن، گرسنگى، چربى، بوسه و دست راست براى آن ذكر كرده‏اند، در حالى كه محال است همه اين معانى در زبان فصيح كاربرد داشته باشد.

6 . از عيوب آشكار ديگر فرهنگ‏هاى عربى، تصحيف و تحريف مواد بسيارى از آن‏هاست كه به سبب استفاده پى‏درپى نساخ در طول تاريخ دامن آن‏ها را گرفته است. زبان‏شناسان عرب در لغت‏نامه‏هاى خود در دام چنين تصحيف و تحريف‏هايى گرفتار آمده‏اند؛ براى مثال جوهرى نويسنده صحاح گمان كرده كه كلمه «لَجِزْ» مقلوب «لَزِجْ» و به اين بيت از ابن‏مقبل نيز استشهاد كرده است:

يَعْلُون بِالْمَردَقُوس الوَرْدِ ضاحِيةً

عَلَى سَعَابِيبِ مَاءِ الضّالَةِ اللَّجِزِ

«جوهرى» فراموش كرده است كه اين بيت جزئى از قصيده نونيه است و صحت «روى» واژه «اللّجِنْ» را اقتضا مى‏كند؛ بنابراين كلمه «لَجِز» مقلوب «لَزِج» نيست بلكه بر اثر تصحيف به اين شكل درآمده است.

7. بى‏نظمى در ترتيب مفردات يك ماده از عيوب ديگر اين لغت‏نامه‏هاست؛ به همين دليل، در موارد بسيارى انسان مجبور مى‏شود براى رسيدن به مطلوب، يك مادّه را از اول تا آخر مطالعه كند؛ براى مثال كسى كه درجستجوى معناى كلمه «مَعرَفة الفرس» و امثال آن است، بايد ده صفحه را در مادّه «عرف» بخواند تا آن را پيدا كند.[17]

بر موارد فوق بيفزاييم:

8 . مشخص ننمودن معانى حقيقى از مجازى به جز سه كتاب اساس البلاغه زمخشرى، غراس الاساس ابن‏حجر و اقرب الموارد شرتوتى (تا حدى) كه دومى را اساسا نمى‏توان فرهنگ لغت به معناى مصطلح آن ناميد.

9. مشخص نكردن جغرافياى كاربرد بسيارى از واژگان. اين مسئله براى تمييز واژه‏هاى فصيح و نيز در باز شناختن معانى واژگان دخالت دارد.

10. استفاده فراوان پديدآورندگان معاجم از كلمات مهجور و مشخص نكردن آن‏ها.

11. مشخص نكردن اسم‏ها از صفات؛ براى مثال، اسد 500 اسم، ثعبان (= مار) 200 اسم، عسل 80 اسم، شمشير 1000 اسم و... دارند كه بيشتر آن‏ها اسم نيستند بلكه صفت‏اند.

12. مشخص نكردن معانى ظريف فارق بين مترادفات.

13. مشخص نكردن واژه‏هاى عربى اصيل از معرب و دخيل.

14. مشخص نكردن دامنه كاربرد زمانى يك واژه و به‏طور كلى ظهور و سقوط كاربردى واژگان.

15. توليد واژه بر اساس قياس و فاصله گرفتن هر چند اندك از تجربى بودن صرف در برخى معجم‏ها، به‏گونه‏اى كه نمى‏توان به حقيقت داشتن برخى واژه‏ها كه بدون شاهد گزارش شده‏اند، پى برد.

16. در مورد كشف معانى قرآن مهم‏ترين مشكل فرا روى محقق فاصله زمانى زياد يا بسيار زياد تدوين كتاب‏هاى لغت از عصر نزول است؛ چيزى كه همواره پژوهش‏هاى محققان را با چالش روبه‏رو مى‏كند و آن‏ها را وا مى‏دارد از متقن‏ترين منابع كه در صدر همه آن‏ها قرآن كريم قرار دارد، يارى بجويند.

مفسر و مترجم برای دریافتن معنای صحیح واژه و رهایی از کاستی‌های یادشده، لازم است به منابع متعدد مراجعه کند و پس از آن و برای اطمینان از نتیجه، تحقیق را از مسیر کاربردشناسی ادامه دهد.

ب) اجتهاد در لغت و حجیت آن

محققی که به کتاب‌های لغت مراجعه می‌کند، با مسئله‌ای مهم با عنوان «اجتهاد در لغت» روبه‌رو می‌شود. اجتهاد را چند گونه می‏توان تفسیر کرد: گونه نخست، اجتهاد در مسیر هرچه بهتر دریافتن معانی واژگان است؛ بدین معنا که مراجعه‌کنندۀ به منابع لغت، می‏کوشد با بررسی سخنان لغویان درباره یک واژه و نیز بررسی شواهدی که ارائه کرده‏اند و نیز دقت در مرجحات سخنان هر یک و بررسی تطبیقی بین زبان‏های هم‏خانواده (ریشه‏شناسی)، معنای درست را بشناسد. در این تفسیر، اجتهاد به توانمندی مراجعه کردن به منابع لغت و ارزیابی آنها اطلاق شده است که تا این حد امری نه‌تنها مفید که ضروری است. در اجتهاد به این معنا، مراجعه‏کننده از دایره نظریات لغویان خارج نمی‏شود، بلکه تلاش می‏کند با شناخت معنا یا معانی صحیح، مصادیق مورد نظر خود را بر یکی از آنها تطبیق کند.

تفسیر دوم اجتهاد در لغت به معناشناسی و کاربردشناسی واژگان، به‏ویژه واژگان قرآن بازمی‏گردد. توضیح اینکه مراجعه‌کننده با بررسی قراین پیوسته (اعم از سیاق و کاربرد واژه‏ها در سراسر متن) و ناپیوسته (اعم از معنای ارائه‌شده از سوی راسخان در علم و معانی برگرفته‌شده از دیگر منابع تفسیر) پیرامون یک واژه قرآنی مطالعه می‏کند و چه‏بسا در این راه به معنایی برسد که در منابع لغوی یافت نشود. نتیجه این بررسی‏ها از آنجا می‏تواند درست باشد که قرآن کریم برای خود واژگانی با معانی‏مخصوص وضع کرده که به آن «حقیقت قرآنی» گفته می‏شود و نیز ممکن است برخی معانی موجود از دسترس و توجه گزارشگران لغت دور مانده باشد - به‏ویژه که یکی از عیب‌های منابع لغوی، عدم تعهد به استقصای همه معانی است - و اجتهاد راهی به سوی فهم این‏گونه معانی است و احتمالاً تمجید برخی کارشناسان برجسته از اجتهاد برخی لغویان به این معنا بازمی‏گردد؛ برای مثال، مرحوم استاد معرفت اجتهاد در لغت را جزء محسنات مفردات راغب می‏داند و او را به سبب گشودن باب اجتهاد در لغت می‏ستاید. وی در مصاحبه‏ای گفته است:

... و درحقیقت [راغب] اولین کسی است که باب اجتهاد را در علم لغت گشود. هنر راغب اصفهانی این بود که اثبات کرد می‏توان در لغت اجتهاد کرد و به امر ریشه‏یابی واژه‏ها مبادرت ورزید... . المفردات یک کتاب لغت معمولی نیست، بلکه یک تفسیر است و اساساً کسانی که تاریخ تفسیر می‏نویسند، مانند ذهبی، این تفسیر را جزء تفاسیر موضوعی می‏دانند.[18]

در اجتهاد به تفسیر سوم که می‏توان آن را اجتهاد نادرست تلقی کرد، مراجعه‌کننده به سخنان لغویان به جمع‏بندی گفته‏های آنان می‏پردازد و از آن میان معنایی را استنباط می‏کند که منطبق بر هیچ‏یک از آن آرا نیست و می‏توان آن را معنایی جدید دانست که البته بدون ارائه شاهد و بررسی‏های علمی و مستند به متون و شواهد منقول به دست آمده است. استنباط برخی معانی مشترک از این قبیل است.

ج) برخی ابزارهای تحقیق

يكى از مباحث فقه اللغة طرق آگاهى يافتن از معناى لغت است. سيوطى در المزهر، نوع سوم تا پنجم را به طرق نقل اختصاص داده و راه‏هاى نقل را به متواتر و اِفراد تقسيم كرده است. مقصود از افراد در نقل، گزارش يك لغوى در مورد معناى يك لغت است كه لغوى ديگرى با او همراه نباشد. سيوطى تنها سخن لغويانى را در خصوص معانى افرادى حجت مى‏داند كه اهل دقت و دقيق در ضبط باشند؛ افرادى مانند ابوزيد [انصارى]، خليل، اصمعى، ابوحاتم، ابوعبيده، و مانند آن‏ها؛ البته به اين شرط كه بيش از يك نفر نظرى مخالف او ابراز نكرده باشد. اين مسئله ضرورت مراجعه به منابع متنوع لغت را براى تحقيق درباره معناى يك واژه به ما گوشزد مى‏كند و از ضرورت آشنايى با لغويان و پيشگامان در تدوين كتب لغت سخن مى‏گويد.

همچنين يادآور مى‏شويم كه از جمله ابزار لازم براى استفاده بهينه از كتاب‏هاى لغت و افزايش توان نقد و نظر، شناختن طبقات نحويان و ميزان تبحر آن‏ها در لغت است. معروف است كه لغت را بايد از اعرابى و قواعد را از شهرنشنيان گرفت. اين مسئله با توجه به صبغه نحويان و حوزه تدرس و مدرسه آن‏ها و منطقه‏اى كه در آن مى‏زيسته‏اند، مى‏تواند در قضاوت درباره واژگان تأثيرگذار باشد؛ چنان كه گفته‏اند كوفيان در لغت و بصريان در قواعد نحوى صائب‏ترند؛ زيرا سخن و لهجه بصريان با حضور بيشتر عجم در بصره نسبت به كوفه، از حالت اصيل و دست‏نخوردگى خود فاصله گرفت، ولى كوفه از اين جهت کم‌تر گرفتار تغییر و تحول شد.

از ابزار ديگرى كه در آسان كردن فهم و ارزيابى گفته‏هاى لغويان دخالت دارد، شناختن نام‏هاى لغويان و نحويان و آشنايى اجمالى با قبايل و لهجاتى است كه در كار شناخت واژگان فصيح به‏كار مى‏آيند؛ براى مثال، گاهى‏از نويسنده صحاح با «جوهرى» و گاه با «ابن‏حمّاد» ياد مى‏شود و نيز گاه به جاى «زجاج» كنيه او كه «ابواسحاق» است، به‏كار مى‏رود كه اگر مراجعه‏كننده از نام‏ها و كنيه‏ها آگاه نباشد، چه‏بسا در ارزيابى گفته‏هاى لغويان ناتوان گردد. گفتنى است سيوطى در المزهر چند نوع (فصل) را به بيان اين‏گونه مسائل اختصاص داده است كه علاقه‏مندان مى‏توانند مراجعه كنند.

در پايان به اين نكته توجه مى‏دهيم كه آگاهى كامل از علم صرف و اشتقاق از ضرورت‏هاى مراجعه به كتاب‏هاى لغت مى‏باشد و هرگونه لغزش در شناخت ريشه واژگان مى‏تواند سبب انحراف جوياى معنا گردد؛ براى مثال، برخى مترجمان قرآن واژه «هدنا» در آيه 156 سوره اعراف را از ماده «هدى» و معتل اللام و برخى از ماده «هود» و اجوف گرفته‏اند: «وَاكْتُبْ لَنَا فِى هَـذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الْأَخِرَةِ إِنَّا هُدْنَآ إِلَيْكَ... .» ابن‏فارس در توضيح «هود» آورده كرده است: «هود: أصل يدلّ على إرواد و سكون. يقولون: التهويد: المشى الرويد. و هوّد، إذا نام و هوّد الشراب نفس الشارب، إذا خثرت له نفسه، والهوادة: الحال ترجى معها السلامة بين القوم. فأمّا اليهود: فمن هاد يهود، إذا تاب، و سمّوا به لأنّهم تابوا عن عبادة العجل. و فى التوبة هوادة حال و سلامة.»

ابن دريد نيز در كتاب الاشتقاق (ص549) آورده است: «و اشتقاق أهود من السكون و لين الجانب، و أحسب اشتقاق يهود من هذا، من قولهم إنّا هدنا اليك»، أى لانت قلوبنا.» تفاوت آيه بر اساس اين دو معنا آشكار است.

1_2. منابع زبانی و ادبی زبان مقصد (فارسی)

منابع زبانی و ادبی زبان و ادبیات فارسی بسیار است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1. پیرامون زبان و زبان‌شناسی، محمدرضا باطنی؛

2. دستور تاریخی زبان فارسی، ابوالقاسمی، انتشارات سمت؛

3. دستور خط فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مصوب سال 1384؛

4. دستور زبان فارسی، حسن احمدی گیوی، انتشارات فاطمی؛

5. دستور زبان فارسی (واژگان و پیوندهای ساختی)، مهدی مشکوة‌الدینی؛

6. راهنمای ویرایش، غلامحسین غلامحسین‌زاده، انتشارات سمت؛

7. غلط ننویسیم (فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی)، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی [به باور نگارنده، این کتاب با گرایش به روش سنّتی تدوین یافته است]؛

8. فرهنگ املائی خط فارسی (براساس دستور خط فارسی)، ‏علی اشرف صادقی و زهرا زندی مقدم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛

9. فرهنگ درست‌نویسی سخن، حسن انوری، انتشارات سخن [به باور نگارنده، این کتاب با رویکردی توصیفی گرد آمده است]؛

10. مبانی زبان‌شناسی، محمدضیاء حسینی؛

11. مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، ابوالحسن نجفی؛

12. مقدمات زبان‌شناسی، مهری باقری؛

13. نگارش و ویرایش، احمد سمیعی، انتشارات سمت؛

14. نگاهی تازه به دستور زبان فارسی، محمدرضا باطنی.

2. منابع تفسیری

منابع تفسیر در یک تقسیم‌بندی کلی شامل منابع نقلی (قرآن و روایات تفسیری، لغت و تاریخ)، عقلی و علمی است که توضیح و تبیین مسائل نظری و کاربردی آنها در کتاب‌های مربوط آمده است؛ اما در خصوص معرفی فهرست‌گونه منابع، به‌ویژه منابع تفسیری، به دلیل ضیق مجال نوشتار حاضر از ذکر آنها معذوریم و ناگزیریم تنها به معرفی چند منبع که درباره شیوه و فرایند تفسیر و لوازم اولیه آن است، بسنده کنیم:

1. آسیب‌شناسی جریان‌های تفسیری، محمد اسعدی و همکاران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛

2. تاریخ تفسیر، علی‌اکبر بابایی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛

3. تفسیر و مفسران، محمد‌هادی معرفت، انتشارات التمهید؛

4. روش‌شناسی تفسیر قرآن (مبانی و روش‌های تفسیر قرآن)، عباسعلی عمید زنجانی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛

5. روش‌شناسی تفسیر قرآن کریم، علی‌اکبر بابایی و همکاران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛

6. روش‌های تأویل قرآن، محمدکاظم شاکر، بوستان کتاب؛

7. قواعد التفسیر لدی الشیعة والسنه، محمد فاکر میبدی، مجمع جهانی تقریب اسلامی؛

8. مکاتب تفسیری، علی‌اکبر بابایی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛

9. نقش دانش رجال در تفسیر و علوم قرآنی، علی‌اکبر کلانتری ارسنجانی، بوستان کتاب.

3. منابع اختصاصی ترجمه قرآن (عربی _ فارسی)

درباره ترجمه و مباحث گوناگون آن کتاب‌ها و مجلات مستقلی منتشر شده که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

کتاب‌ها

1. آشنایی با مطالعات ترجمه، نظریه‌ها و کاربردها، جرمی ماندی؛

2. اصول و مبانی ترجمه قرآن همراه با نقد و بررسی ترجمه حزب اول قرآن کریم از پنج ترجمه، علی نجار، رشت، کتاب مبین، چ1، 1381 و نیز، قم: دانشگاه قم، 1378؛

3. اصول و مبانی ترجمه، طاهره صفارزاده؛

4. بررسی ترجمه‌های امروزین فارسی قرآن کریم، بهاءالدین خرمشاهی؛

5. تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، آذرتاش آذرنوش؛

6. تاریخ ترجمه قرآن در جهان، جواد سلماسی‌زاده؛

7. تاریخ و مبانی ترجمه قرآن، عبدالکریم بی‌آزار شیرازی؛

8. ترجمه و مترجم، غلامرضا رشیدی؛

9. ترجمه مفاهیم بنیادی قرآن مجید، طاهره صفارزاده؛

10. ترجمه و فرایند آن، راجر تی‏بل، ترجمه ویدا صدرالممالکی؛

11. ترجمه‌های ممتاز قرآن در ترازوی نقد، محمدعلی کوشا؛

12. درباره ترجمه، نصرالله پورجوادی؛

13. درآمدی به اصول و روش ترجمه، کاظم لطفی‌پور ساعدی؛

14. دراسات فی الترجمة و نقدها، محمد عصفور؛

15. روش‌شناسی ترجمه قرآن، سیدمحمدحسن جواهری؛

16. درسنامه ترجمه قرآن کریم، هادی حجت؛

17. روش نوین فن ترجمه، منصوره زرکوب، چ2، اصفهان: نشر مانی، 1372؛

18. ساخت‌های زبان فارسی و مسئله ترجمه قرآن، مرتضی کریمی‌نیا؛

19. عیار نقد بر ترجمان وحی: گزارشی تحلیلی تاریخی از نقادی ترجمه‏های فارسی قرآن کریم، هادی حجت؛

20. فن ترجمه، محمد عبدالغنی حسن، ترجمه عباس عرب؛

21. فن ترجمه، یحیی معروف؛

22. قرآن ناطق، عبدالکریم بی‌آزار شیرازی؛

23. کتاب‏شناسی ترجمه، بهنام بیوک، مجموعه مقاله‏های سومین کنفرانس بررسی مسائل ترجمه؛

24. کتاب‏شناسی ترجمه، راحله مالکی‏پور؛

25. کتاب‏شناسی ترجمه‏های قرآن به زبان‏های خارجی، ابوالقاسم رادفر؛

26. مشکلات ساختاری ترجمه قرآن کریم، حیدر قلی‌زاده؛

27. منطق ترجمه قرآن، محمدعلی رضایی اصفهانی؛

28. نخستین درس‌های ترجمه، فرزانه فرحزاد؛

29. نظری به ترجمه، صالح حسینی؛

30. نقد و بررسی برابر نهادهای مفعول مطلق در برگردان‏های فارسی در قرآن کریم، سیدسعید ملکوتی؛

31. یادگارنامه فیض‌الاسلام (جستارهای علمی و پژوهش در باب ترجمان متون مقدس)، دانشگاه آزاد اسلامی؛

32. یک نظریه ترجمه از دیدگاه زبان‌شناختی، جی. سی. کت فورد، ترجمه احمد صدارتی.

مجلات

1. دوفصلنامه ترجمان وحی، مؤسسه فرهنگی ترجمان وحی.

2. مجله الازهر، ش7.

3. مجله بینات، ش49 و 50.

4. مجله پژوهش‌های قرآنی، ش42_44.

5. مجله مترجم (ش13، ویژه ترجمه قرآن کریم).

6. مطالعات ترجمه (فصلنامه)، س1، ش1، بهار 1382ش و ش2، تابستان 1382.


[1] . تفصیل این بحث را می‌توانید در منابع ذیل پیگیری نمایید: جواهری، درسنامه ترجمه، پیوست1؛ فصلنامه «بینات»، سال نوزدهم، 1391، شماره 74، «قاموس شناسی و تحلیل واژگان قرآن»، جواهری.

[2]. سخن ما در این جا در خصوص منابع مدون لغت عرب است، لیکن در جای خود اشاره خواهیم کرد که منابع واژه‌شناسی به فرهنگ‌های لغت محدود نمی‌شود و متون گذشته عرب، اعم از شعر و نثر و نیز روایات اسلامی و مهم‌تر از همه، متن قرآن کریم نیز جزء منابع مهم لغت‌شناسی به شمار می‌رود، هرچند موارد یادشده خود جزء منابع مهم اغلب نویسندگان کتاب‌های لغت بوده و مراجعه به آنها، به‌ویژه برخی از آنها، درحقیقت مراجعه به مجموعه آثار برجای‌مانده از گذشته است، اعم از متون عرب، روایات و آیات قرآن.

[3]. ر.ک: همین کتاب، ص163.

[4]. برخی نقدها، به‌ویژه برخی نقدهای ازهری به العین و اقوال لیث (که منظور همان العین است) مخدوش است (برای آگاهی بیشتر ر.ک: فراهیدی، ترتیب کتاب العین، ج1، مقدمه تحقیق، ص24_30).

[5]. جواهری، درسنامه ترجمه (اصول، مبانی و فرایند ترجمه قرآن کریم)، ص248.

[6]. همه یا بخشی از العین به لیث بن مظفر نسبت داده شده که از شاگردان خلیل بوده است. لیث هرچند به پایه خلیل نمی‌رسد، ولی به گفته ابن‌معتز، از بزرگان ادب و نویسندگان توانا و آگاه به شعر و نحو بوده است: «کان اللیث من اکتب الناس فی زمانه، بارع الادب، بصیراً بالشعر والنحو، یکتب للبرامکة و کانوا معجبین به...» (بدیع یعقوب، موسوعة العلوم اللغة العربیه، ج7، ص610 و 611) ابن‌منظور گویا این کتاب را از آنِ لیث می‌دانسته؛ از این‌رو بسیار از لیث نقل می‌کند که عین عبارت العین است (برای نمونه ر.ک: ابن‌منظور، لسان العرب، ماده روع). ابن‌فارس نیز واژه‌های خود از خلیل را به واسطه لیث می‌داند، هرچند نویسنده العین را خلیل دانسته است؛ گویی خلیل املا کرده و لیث نگاشته است.

[7]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: شیبانی، کتاب الجیم، دار و مکتبة الهلال، مقدمه محقق، ص17 و 35.

[8]. در این مورد از ازهری در تهذیب اللغه مطالبی نقل شده که برخی آن را به اختلاف‏های وی با نفطویه و تحت تأثیر نفطویه بودن ازهری مرتبط دانسته‏اند (برای آگاهی بیشتر ر.ک: ابن‌درید، جمهرة اللغه، مقدمه محقق، ص27).

[9]. ثعالبی، یتیمة الدهر فی محاسن شعراء اهل العصر، ج3، ص169.

[10]. جوهری، الصحاح، ص15. 2. ر.ک: همان، ص151.

[12]. اشتقاقی است که مشتق و مشتق منه در تمام حروف اصلی مانند هم بوده، ولی در ترتیب مغایرت داشته باشند؛ مانند: جذب و جبذ (ر.ک: تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج2، ص767؛ لغتنامه دهخدا، ذیل کلمه اشتقاق).

[13] . صبحى صالح كار ابن‏فارس را در برشمردن معانى اصلى‏متعدد براى يك كلمه نوعى بازى عقلى و يا اظهار فضل دانسته و گفته است: «شايد اين علامه بزرگوار بدين وسيله خواسته است توان علمى خويش را در زمينه كشف تفاوت‏هاى دقيق ميان واژگان اظهار كند؛ تفاوت‏هايى كه اگر با روش علمى سنجيده شوند، بى‏شك كفه انشعاب آن‏ها از يك اصل بر كفّه انشعاب آن‏ها از اصول متعدد مى‏چربد.» (دراسات فی فقه اللغة، ص 126 ) اما چرا به چنين كارى دست زد و راز اين‏كه وى براى هر ماده لغوى معانى اصلى متعددى آورده است، چيست؟ پاسخ اين است كه در فاصله زمانى كه از ابتدا تا دوران تدوين زبان عربى به دست ابن‏فارس و ديگران وجود داشت، تغيير و تحولاتى در زبان عربى رخ داد و همين امر موجب گسستن رابطه ميان معانى مفردات يك ماده لغوى گرديد؛ آن‏چنان كه گويى اصلاً رابطه‏اى ميان آن‏ها وجود نداشته است. (مباحثی در فقه اللغة و زبان شناسی عربی، عبد التواب، ص 334)

[14]. این ابن‌اثیر (المبارک بن محمد بن محمد بن عبدالکریم) (544_606ق) برادر ابن‏اثیر - نویسنده الکامل فی التاریخ (555_630ق) - است و چنان که از نام کتاب پیداست، مشتمل بر شرح دشواری‏های احادیث (اهل سنّت) و چیزی شبیه مجمع البحرین مرحوم طریحی است. مانند این کتاب، چند کتاب دیگر نیز در منابع لغوی اهل سنّت وجود دارد؛ از جمله الغریبین فی القرآن والحدیث تألیف ابوعبید احمد بن محمد الهروی (م401ق).

[15]. ر.ک: اصفهانی، مُعْجَم مفردات ألفاظ القرآن، تحقیق نَدِیم مَرْعَشْلِی.

[16] . کاستی های 1 تا 7 برگرفته از زبان‏شناسى عربى، رمضان عبدالتواب، ص322ـ324 و مطالب داخل قلاب ها و نیز باقی کاستی ها از نگارنده است.

[17]. [این کاستی امروزه به مدد ویرایش‌های جدید اغلب کتاب‌های لغت و نیز وجود نرم‌افزارهایی لغوی تا حدود زیادی برطرف شده است.]

[18]. ویژه ‏نامه همایش بین‏ المللی قرآن کریم و مسائل جامعه معاصر، ص46 و 47.