724) درسنامه ترجمه 1-2 (قسمت اول)
ویرایش جدید (منتشر نشده)
درسنامه ترجمه 1-2 (اصول، مبانی و فرایند ترجمه قرآن کریم)
* این کتاب از جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی و کتاب سال حوزه علمیه قم بهرهمند شده است.
*ویرایش جدید این کتاب که در قالب دو جلد عرضه میشود (هنوز منتشر نشده)، در چند پست تقدیم میشود.
*فایل درسنامه ترجمه (جلد اول) در نرم افزار دانشنامه علوم قرآن کامپیوتر نور موجود است.
* به دلیل کپی و جایگزینی ممکن است برخی فونت ها به هم ریخته باشد که قابل فهم و اصلاح است.
* حق انتشار محفوظ است. اگر ناشری مایل به انتشار مکتوب اثر بود، با مؤلف هماهنگ کند. (حق تألیف رایگان است).
قسمت اول
درسنامه ترجمه 1-2
(اصول، مبانی و فرایند ترجمه قرآن کریم)
تذکر: جلد اول درسنامه در نرمافزار نور (دانشنامه علوم قرآن) موجود است.
(نسخه آزمایشی پیش از انتشار (هنوز نهایی نشده است)؛ حق چاپ محفوظ است.)
سیدمحمدحسن جواهری[1]
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
بسمالله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلیالله علی محمد و آله الطاهرین
فهرست
درسنامه ترجمه قرآن کریم 5
(اصول، مبانی و فرایند ترجمه قرآن کریم) 5
ویرایش دوم 5
سیدمحمدحسن جواهری 5
پیشگفتار 6
فصل اول 10
کلیات 10
1. ریشهشناسی ترجمه 10
2. معنیشناسی ترجمه 11
3. تعریف ترجمه بینزبانی 12
5. پیشینه ترجمه قرآن 14
6. ترجمهناپذیری و موانع ترجمه قرآن 16
6_1. موانع زبانی در ترجمه قرآن کریم 17
6_2. موانع معنوی 21
m چکیده فصل 25
فصل دوم 28
سبکها و روشهای ترجمه قرآن 28
گفتار اول: سبکهای ترجمه 28
1. سبکهای ترجمه 28
2. ترجمههای آوایی 32
3. ترجمههای منثور 50
m چکیده گفتار اول 51
گفتار دوم: روشهای ترجمه قرآن 52
1. روشهای ترجمه 52
2. نقد، بررسی و جمعبندی 75
m چکیده و جمعبندی گفتار دوم 83
m خودآزمایی و پژوهش 85
فصل سوم 87
اصول ترجمه قرآن 87
m چکیده فصل 126
m خودآزمایی و پژوهش 130
فصل چهارم 133
مبانی ترجمه 133
m چکیده فصل 198
m خودآزمایی و پژوهش 201
فصل پنجم 203
فرایند ترجمه قرآن کریم 203
1. تحلیل واژگانی متن مبدأ 203
1_1. فرایند واژهشناسی 203
1_2. قواعد واژهشناسی 204
2. تحلیل آوایی و دستوری متن مبدأ 210
4. برابریابی واژگانی، دستوری و ایجاد تعادل 212
5. ایجاد تعادل در سبک 213
6. یکسانسازی در ترجمه 215
6_1. یکسانسازی در ترجمه واژهها و عبارتهای مشابه 218
6_2. یکسانسازی در ترجمه عناصر صرفی و ساختارهای نحوی 219
6_4. یکسانسازی در ویرایش 220
6_5. یکسانسازی در نوع و نثر ترجمه 222
7. ویرایش، ارزیابی و کنترل نهایی ترجمه 222
7-1. گروه تفسیر 223
7-2. گروهی متشکل از کارشناسان ادبیات (مبدأ و مقصد)، زبانشناس و ویراستار 223
7-3. گروهی متشکل از مترجمان و منتقدان برجسته 223
7-4. گروهی منتخب از مخاطبان 223
m چکیده فصل 224
m خودآزمایی و پژوهش 250
فصل ششم 253
منابع ترجمه قرآن 253
1. منابع لغوی و زبانی زبان مبدأ 253
1_1. منابع لغوی 253
1_2. منابع زبانی و ادبی زبان مقصد (فارسی) 266
2. منابع تفسیری 267
3. منابع اختصاصی ترجمه قرآن (عربی _ فارسی) 267
m چکیده فصل 269
m خودآزمایی و پژوهش 271
فصل هفتم 272
تحلیلهای تقابلی و مشکلات ساختاری 272
گفتار اول: زبانشناسی مقابلهای و فرایند تحلیل تقابلی 272
1. تشخیص نوع عناصر و الگوهای زبانی 273
2. برابریابی 276
گفتار دوم: آسیبشناسی برابریابی در ترجمه 291
1. آسیبشناسی ترجمه جمله 292
1_1. جملههای طولانی 292
1_2. تغییر نقش در زنجیره نحوی 295
1_3. جملههای محذوف 298
1_4. انسجام درونی بافت و بافتار 299
1_5. پیوند بین جملات آیات 301
2. فعل 303
m چکیده فصل 322
m خودآزمایی و پژوهش 324
فصل هشتم 327
کارورزی ترجمه قرآن 327
1. بررسی ترجمههای سوره حمد 327
2. بررسی ترجمههای سوره بقره آیات ؟؟؟ 346
3. بررسی ترجمههای آیه29 سوره انفال 368
منابع و مآخذ 381
I. درسنامه ترجمه قرآن کریم
II. (اصول، مبانی و فرایند ترجمه قرآن کریم)
III.
IV.
V.
VI. ویرایش دوم
VII. سیدمحمدحسن جواهری
7.01 پیشگفتار
درباره ترجمه و بهویژه ترجمه قرآن و حدیث تاکنون مطالب بسیاری از سوی کارشناسان ترجمه ارائه شده است، با این همه، هنوز نقاط کور بسیاری در آن وجود دارد که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. امروزه ترجمه از نگاه ساده گذشتگان، بسیار فراتر رفته و با توجه به اهمیت کارکردهای آن، حوزه وسیعی از مباحث نظری را به خود اختصاص داده و پیچیدهتر و روشمندتر شده و نیازمندیهای جدیدی یافته است. در همین راستا، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه پیشتر درسنامه ترجمه را با هدف تأمین متن آموزشی منتشر کرده بود که با همه کاستیهایش با استقبال و تقدیر مواجه و از سوی نهمین کتاب فصل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیز کتاب سال حوزه علمیه قم، برنده جایزه شد، ولی با همه این اوصاف لازم بود اولاً، برخی ضعفها برطرف و بعضی مباحث مختصر شود و ثانیاً، برخی کاستیها که جای خالی آنها کاملاً احساس میشد، بدان افزوده شود؛ از اینرو، کتاب یادشده با نگارش مجدد و تغییرات و افزودههای فراوان با نام روششناسی ترجمه قرآن کریم عرضه گردید. در این مجموعه کوتاه تلاش شده مهمترین مباحث نظری و کاربردی ترجمه به بحث گذاشته شود و نقشه راهی برای علاقهمندان به ترجمه ارائه گردد.
یادآوری
1. نگارنده در این کتاب در پی نقد ترجمههای قرآن کریم نبوده و نقل شاهد مثالها از ترجمهها صرفاً با هدف آموزشی انجام شده است؛
2. در انتخاب ترجمهها سعی شده از آخرین چاپ استفاده شود، ولی احتمال وجود نسخههایی کاملتر و با تجدید نظر مؤلفان آنها، منتفی نیست، بهویژه که شماری از شواهد از کتاب درسنامه ترجمه انتخاب شده و از زمان تألیف آن تاکنون سالیانی میگذرد و احتمال ویرایش ترجمهها و در مورد برخی از آنها، ویرایشهای متعدد وجود دارد؛
3. از بین ترجمههای موجود در بازار یا کتابخانههای تخصصی، یا نرمافزار «جامعالتفاسیر»، تنها از ترجمههایی استفاده شد که میتوانستند شاهدی برای موضوع بحث به ما ارائه دهند و نقل از ترجمهها دلیل بر تأیید آنها نیست، بلکه میتوان انتخاب بسیاری از شواهد را تصادفی تلقی کرد؛
4. در نقل ترجمهها، جز رعایت فصل و وصل به سبک معمول زمان ما و نیز برخی علائم ویرایشی، آن هم در موارد ضروری - البته در غیر شاهد مثال - نگاشته مترجم عیناً نقل شده است؛ از اینرو، گاه ناهماهنگیهایی در متن و شاهدها در ویرایش فنی دیده میشود؛
5. به دلیل ضیق مجال، نام مترجمان در اغلب موارد بدون القاب ذکر شده که پیشاپیش از همه آنها عذرخواهی میشود؛
6. در نقل شواهد از ترجمهها، در اغلب موارد، نظر به همان شاهد مثال بوده و چهبسا اشکالات دیگری نیز در ترجمهها وجود داشته که جز موارد بسیار محدود، بدانها پرداخته نشده است؛ بنابراین، تأیید یک شاهد به معنای تأیید آن تنها از جنبه مورد بحث است، نه از همه جوانب؛
7. یکی از نکات مورد توجه، مخلوط نشدن مباحث حوزههای گوناگون علوم مورد نیاز مترجم در مباحث روشی این کتاب است؛ دانشهایی مانند روش فهم و تفسیر قرآن، برخی مباحث ادبیات و زبان فارسی و نیز زبانشناسی و مباحث مهم آن در حوزه ایجاد تعادلهای صرفی، نحوی و بلاغی که به دلیل ضیق مجال و تضییع نشدن آنها در انتقال ناقص، به منابع تخصصی مربوط واگذار شدهاند، مگر موارد اندکی که یادکرد آنها در این مجموعه بهرغم ضیق مجال، مفید تشخیص داده شده است.
سخنی با استادان گرامی
شایسته است افزون بر نکات یادشده، چند نکته درباره شیوه تدریس این کتاب مورد توجه قرار گیرد:
1. از آنجا که ارتقای ترجمه بستگی به استعداد درونی، فراگیری دانشهای نظری و کاربردی مربوط و تجربه دارد، لازم است افزون بر مباحث نظری کتاب، به تجربه عملی توجه ویژه شود؛ از اینرو، تحقق پژوهشهای درخواستی در پایان فصلها میتوانند مسیر مناسبی را فراروی دانشجویان قرار دهد. در ضمن، گاه برخی پرسشها خود بسترهایی برای طرح برخی مباحث نظری هستند که به دلیل ضیق مجال از متن کتاب بازماندهاند.
2. برای تدریس کامل این کتاب، حداقل دو واحد زمان نیاز است و اگر زمان تدریس تقلیل یابد، استاد میتواند برای جبران کمبود زمان، مطالعه بخشهایی از فصول کتاب را به تشخیص خود و ارزیابی توانمندی دانشپژوهان، بر عهده آنها بگذارد.
3. استفاده از ویدئو پروژکتور در هر دو سطح آموزش بسیار مفید و حتی ضروری است و استاد میتواند مباحث نظری را با استفاده از نرمافزارهایی مانند «جامعالتفاسیر» به صورت عینی و مقایسهای به پیش ببرد.
4. در سطح کارشناسی ارشد - چنان که اشاره شد - بیشتر جنبه کارورزی و کارگاهی مورد توجه است؛ از اینرو، انتخاب آیات خاص یا ترجمه سورهای خاص و بررسی همهجانبه آن میتواند نتیجه کار را ارتقا بخشد. همچنین میتوان مسائلی را محور تحقیق قرار داد؛ برای مثال، چند معنایی ساختی و ساختاری، عناصر و الگوهای خاص عربی، بررسی برابرهای واژگان خاص، مترادف و اسماء حسنای الهی میتوانند در فضای ترجمه به بحث گذاشته شوند؛ همچنین خلاقیتها و آفریدههای جدید مترجمان و نکات ویرایشی - که فهرستی اجمالی از آنها ارائه شده - بسترهایی مناسب برای پژوهشاند که نتایج آنها بسیار آموزنده و مورد نیاز است.
5. کاوش در روشهای جدید ترجمه و شناسایی قالبهای تازه و ارائه نمونههای جدید میتوانند محورهای تحقیق در خصوص ترجمه قرآن در مقطع کارشناسی ارشد باشند.
6. ارائه ترجمههای جدید و منطبق بر نوع ترجمه انتخابشده، بسیار مطلوب است؛ برای مثال، میتوان دانشجویان را در گروههای دو یا سهنفره موظف به ارائه ترجمهای جدید و براساس نوع خاصی از ترجمه کرد. برای این کار میتوان یک سوره را میان دانشجویان تقسیم کرد؛ به گونهای که هر گروه ترجمه چند آیه را بر عهده گیرند. این تجربه در مقطع کارشناسی ارشد بسیار مفید به نظر میرسد.
مقدمه را با تذکر این نکته به پایان میبرم که مطالب ارائهشده در این کتاب به دلیل گستردگی مباحث ممکن است با ضعفهایی روبهرو باشد که اولاً، سعه صدر خوانندگان گرامی را میطلبد که بر نویسنده ببخشایند و ثانیاً، با بزرگواری و منش کریمانه خود این کمترین خدمتگزار قرآن کریم را از نکات ارزشمند و راهگشای خود بهرهمند سازند؛[2] همچنین لازم میدانم از تلاشهای همه کسانی که به نوعی در ارتقای این اثر دخیل بودهاند یا در راستای انتشار آن گامی برداشتهاند، بهویژه مسئولان محترم پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و گروه قرآنپژوهی و نیز ویراستار محترم تقدیر و تشکر کنم.
سخن پایانیام را به تشکر ویژه از عزیزی اختصاص میدهم که اگر جنبه مثبتی در این نوشتار به چشم میخورد، از لطف بیکران اوست. عرض ادبم را به پیشگاه مقدسش با یک دو بیتی همراه میکنم و امیدوارم که ما را همچنان مشمول عنایتش قرار داده و این تلاش ناچیز را به بزرگواریاش بپذیرد که تحفهای نه درخور پیشکشی به پیشگاه اوست:
شمعی آوردهام و روی به آن شمسالشموس
قطرهای آب کنم پیشکش اقیانوس
او که خود لطف به انجام رساند آخر
شاید از هیچ به لطفش بربایم پابوس
والحمدلله اوّلاً و آخراً
ماه مبارک رمضان 1432ق/1390
7.02 فصل اول
کلیات
(i) 1. ریشهشناسی ترجمه
درباره ریشه لغوی «ترجمه» از سوی لغتشناسان نظریات گوناگونی ارائه شده است که درمجموع عبارتاند از:
الف) «ترجمه»، ریشهای آرامی دارد. طرفداران این فرضیه بر این باورند که ترجمه و ترجمان و دیگر مشتقات آن از «ترگوم»[3] یا «ترگومین»[4] آرامی گرفته شده و در عربی رواج یافتهاند. دهخدا در لغتنامه و یسوعی در غرائب اللغة العربیه از این قول جانبداری کردهاند.
گفتنی است براساس این نظریه، صورتهایی از واژههای آرامی، پیش از اسلام، یا پس از آن و از طریق زبان عربی به زبان فارسی راه یافته است؛ بنابراین، نمیتوان ریشه آن را در زبان فارسی جستجو کرد.
ب) ریشه واژه ترجمه، عربی است. جوهری (332_393ق) در صحاح، راغب (م425ق) در مفردات، ابنمنظور (م711ق) در لسان العرب، فیومی (م770ق) در المصباح المنیر و برخی دیگر این دیدگاه را پذیرفته، در ماده «رجم» و «ترجم» آوردهاند.
در وجه اقتباس ترجمه از رجم میتوان گفت: «رجم» به معنای پرتاب سنگ است که به صورت استعاری در سخن گفتن براساس حدس و گمان و نیز در معنای توهم، شتم و جز اینها به کار میرود. ترجمه نیز ابزاری است برای رساندن پیام نویسنده متن به مخاطبان ناآشنا با زبان وی که این القا میتواند به منزله پرتاب تلقی شود، بهویژه اگر ترجمه برای انتقال پیام به گروهی ناسازگار یا در راستای تحقق امری خصمانه باشد.
«تَرْجََم» از باب رباعی نیز به معنای آشکار کردن است و «تَرْجَمَ الکلام» یعنی سخن را آشکار کرد. ترجمه نیز پیام متن مبدأ را برای مخاطبان ناآشنا به زبان مبدأ آشکار میسازد؛ از اینرو، این وجه میتواند فلسفه این اشتقاق به شمار آید.
ج) ترجمه، نه فارسی و نه عربی، بلکه برگرفته از «رجم» کلدانی به معنای «افکندن» است.[5]
د) ترجمه از «تُرجمان» معرب «تُرزبان» یا «ترزفان» فارسی است. نویسنده غیاث اللغات و ناظم الاطباء - نویسنده فرهنگنویسی - از طرفداران این قول هستند؛ اما دهخدا با این نظریه مخالف است و در ماده ترجمان مینویسد:
... تصور میرود ترجمان مأخوذ از آرامی یا ترگمان [سریانی که شاخهای از زبان آرامی است] را به صورت «ترژمان» و «ترزمان» نقل کردهاند و بعد کاتبان به شباهت لفظی و معنوی کلمه «ترزبان» و «ترزفان» خواندهاند و فرهنگنویسان هر دو صورت اخیر و مخفف و مبدل آن «ترزفان» را ضبط کردهاند.
«تَرزبان» به کسی میگویند که زبانی بهاصطلاح چربونرم داشته و خوشسخن باشد.
(ii) 2. معنیشناسی ترجمه
واژه ترجمه در معانی گوناگونی متناسب با ریشه لغوی آن به کار رفته است که بهاختصار عبارتاند از:
_ ترجمه در معنای بینزبانی (برگردان گفتار یا نوشتاری از زبانی به زبان دیگر)؛[6] این معنا از معانی دیگر معروفتر و متداولتر است.
_ ترجمه در معنای درونزبانی (تفسیر و شرح سخن به همان زبان اصلی)؛ ترجمان نیز در این معنا به کار رفته است؛ چنان که ابنعباس را «ترجمان القرآن» لقب دادهاند.[7] طبری در تفسیر خود[8] و زمخشری در اساس البلاغه (ماده فسر) همین معنا را در نظر داشتهاند. نمونه چنین ترجمهای را میتوان المنتخب فی تفسیر القرآن الکریم، تفسیر البراعم المؤمنه و نیز التفسیر الوجیز دانست که البته مورد اخیر با اندکی تفسیر همراه است.
_ ترجمه در معنای تفسیر سخن به زبانی دیگر که شامل ترجمههای تفسیری نیز میشود؛ دکتر آذرتاش آذرنوش در اینباره آورده است:
چنین به نظر میرسد که نویسندگان ایرانی سده چهارم هجری، خاصه در شرق ایران، عموماً کلمه «ترجمه» و «ترجمان» را به معنایی که ما امروز میشناسیم، به کار نمیبردهاند، بلکه بیشتر از «ترجمه» معنی شرح، تفسیر، بیان و از «ترجمان» معنی مفسر، ناقل و حتی واسطه میان دو کس را اراده میکردند... . در ترجمه تفسیر طبری این پدیده جالب به چشم میخورد که هر گاه مترجمان با آن دقت وسواسآمیز، ترجمه آیات را لفظبهلفظ و آیهبهآیه میآورند، مبحث را با ذکر نام سوره آغاز میکنند و دیگر سخنی در اینباره نیست که آن عبارت ترجمه است؛ اما هر گاه به تفسیر میپردازند، آن را به عنوان «ترجمه سوره» آغاز میکنند. این عنوان 92بار در متن تکرار شده است.[9]
_ ذکر کردن سیرت و اخلاق و نسب شخص؛[10] مانند کتاب التراجم. ترجمه در این معنا، اصطلاحی در علم رجال و حدیث است که شرححال بزرگان یا راویان حدیث را شامل میشود. از نوشتارهایی که درباره شخص یا اشخاص معین نگاشته میشود، گاه با همین واژه تعبیر شده است (کتاب تراجم).[11]
ترجمه در این معنا را گاه به تناسب برای غیر انسان نیز به کار میبرند: «ترجمة الکتاب» که مقصود از آن دیباچه کتاب است،[12] اغلب شامل چگونگی تألیف و تشریح مسیر تحقیق و مشکلات راه و مانند آنها میشود، و اطلاعات کلی از موضوع یک کتاب و چکیدهای از آن، در مقدمه یا پیشگفتار میآید؛ از اینرو، شاید استفاده از «ترجمه» برای دیباچه یا مقدمه، به لحاظ سرگذشت نویسنده در گردآوری، تنظیم و تألیف و مشکلات فراروی او باشد که در دیباچه و گاه در مقدمه میآید.
(iii) 3. تعریف ترجمه بینزبانی
از بین معانی مختلف بیانشده برای ترجمه، معنای اول محور سخن است؛ از اینرو، سخن را آنسو میکشانیم و پیرامون آن توضیحاتی را ارائه میکنیم. برای ترجمه تعریفهای بسیاری ارائه شده که به چند نمونه اشاره میشود:
_ ترجمه عبارت است از: برگردان مفاهیم، چه نوشته و چه گفته، از یک زبان که زبان مبدأ[13] نامیده میشود، به زبان دیگر که زبان مقصد[14] خوانده میشود، بهطوری که متن ترجمهشده همان تأثیری را که در زبان مبدأ دارد، در زبان مقصد نیز داشته باشد.[15]
_ ترجمه عبارت است از: برگرداندن عناصر و ساختارهای[16] متنی زبان مبدأ به معادل آنها در زبان مقصد (با توجه به عوامل و شرایط برونزبانی)،[17] به گونهای که خواننده متن مقصد همان پیام و تأثیری را دریابد که خواننده متن مبدأ درمییابد.[18]
_ ترجمه عبارت است از: نزدیکترین معادل زبان مورد ترجمه، اول از جهت مفهوم و بعد از لحاظ سبک.[19]
_ تعریف پیشنهادی: ترجمه عبارت است از: برگردان مراد گوینده از زبان مبدأ به زبان مقصد با حفظ رتبه تأثیرگذاری بر مخاطب و نیز حفظ عناصر و ساختارهای دستوری و بلاغی زبان مبدأ با جایگزینهای مناسب، تا حد امکان و متناسب با نوع ترجمه.
تعریفهای یادشده و دیگر تعریفها[20] بر چند شاخص تأکید دارند که عبارتاند از:
_ انتقال پیام گوینده از زبان مبدأ به زبان مقصد؛
_ انتقال رتبه تأثیرگذاری بر مخاطب در ترجمه؛
_ نزدیک بودن عناصر و الگوهای (صرفی، نحوی، واژگانی و بلاغی) جایگزینشده در زبان مقصد، به زبان مبدأ تا حد امکان (گفتنی است این مطلب تنها در برخی انواع ترجمه که توضیح آن خواهد آمد، ارزش به شمار میرود).
4. اهمیت و ضرورت ترجمه
اسلام آیینی جهانشمول است که بر پایه قوانین الهیِ به ودیعه نهادهشده در قرآن، بنا شده است؛ از اینرو، همگان باید از محتوای کتاب آسمانی اسلام آگاه کردند و سادهترین راه دستیابی به چنین هدفی، «ترجمه» هرچه دقیقتر آن است؛ بنابراین، اهمیت ترجمه قرآن برخاسته از اهمیت و موقعیت و ویژگیهای آیین اسلام است.
برخی محققان برای بیان اهمیت ترجمه بینزبانی قرآن به دلایلی چند استناد کردهاند که مهمترین آنها بدین شرحاند:
_ قرآن دعوت عمومی است و باید به همه انسانها ابلاغ شود: «هَذَا بَیانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًی وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ».[21]
_ غرض از نزول قرآن، تبیین و روشن ساختن آن برای جهانیان است، نه اینکه صرفاً آن را تلاوت کنند و تنها در اختیار گروهی خاص باشد: «قُلْ أَی شَیءٍ أَکبَرُ شَهَادةً قُلِ اللّهِ شَهِیدٌ بِینِی وَبَینَکمْ وَأُوحِی إِلَی هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَکم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّکمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَی قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکونَ؛ بگو: گواهی چه کسی از همه برتر است؟ بگو: خداوند گواه میان من و شماست، و این قرآن بر من وحی شده است تا با آن به شما و همه کسانی که [این قرآن] به آنها میرسد، بیم [و هشدار] دهم. آیا واقعاً گواهی میدهید که با خدا معبودیهای دیگری هست [که با او شریک هستند]؟ بگو: من گواهی نمیدهم. بگو: او تنها معبود یگانه است، و من از آنچه شریک او میپندارید، بیزارم».[22]
برخی نیز به: وجوب تبلیغ دین بر همگان، سیره عقلا و متفکران، تکلیف ما لایطاق در صورت ترجمه نکردن و جز اینها[23] تمسک کردهاند، ولی باید توجه داشت که موارد یادشده نمیتواند جواز همه انواع ترجمه را نتیجه دهد؛ زیرا با تفسیر نیز میتوان به اهداف یادشده دست یافت؛ بنابراین، در گام نخست برای اثبات جواز ترجمه باید به دلایل مخالفان ترجمه پاسخ گفت که در جایگاه خود بدان خواهیم پرداخت. اما نقش و اهمیت تبلیغ از راه ترجمه بر هیچکس، پنهان نیست؛ زیرا قرآن «مُبِین» است و به زبان و بیان روشنی نازل شده و خود بهترین معرف خود است و ترجمه دقیق، زیبا و رسا از آن، بهترین راه تبلیغ به شمار میرود؛ بله، برای آگاه کردن مخاطبان از زوایای دقیق قرآن، بیان برخی مفاهیم تفسیری مفید است که معمولاً در ترجمهها نیز بهطور مختصر و اشارهوار بدانها توجه میشود.
(iv) 5. پیشینه ترجمه قرآن
ترجمه آیات و سورههای قرآن از همان صدر اسلام مورد توجه بوده است. شاید اولین مترجم قرآن «جعفر بن ابیطالب» باشد که آیاتی از سوره مریم را به زبان حبشی ترجمه کرد.[24] سلمان فارسی نیز به گزارش برخی روایات، سوره حمد را برای همزبانان خویش ترجمه کرده که ترجمه بسمله آن به ما رسیده است؛[25] البته برخی در این روایات به دلایلی چون اختلاف در نقل و ضعف سند تردید کردهاند.[26]
در سال 230ق قرآن به زبان هندی ترجمه شد[27] و در قرن چهارم (351_ 365ق) «ترجمه و تفسیر رسمی» یا ترجمه تفسیر بزرگ جامع البیان طبری[28] به همت علمای ماوراءالنهر و به درخواست سلطان منصور بن نوح سامانی تدوین یافت. پس از ترجمههای یادشده، ترجمههای دیگری نیز در قرنهای بعد به عرصه ظهور رسید که تفسیر قرآن مجید (نسخه کمبریج) بین قرنهای چهارم و پنجم،[29] ترجمه ابوحفص نجمالدین عمر بن محمد نسفی بین سالهای 462_538ق، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم، اثر شهفو بن طاهر اسفراینی در اواسط قرن پنجم،[30] کشف الاسرار و عدة الابرار، اثر رشیدالدین میبدی (متوفی اوایل قرن ششم) و تفسیر روض الجنان و روح الجنان، تألیف ابوالفتوح رازی تدوینشده در دهههای دوم و سوم قرن ششم، از مهمترین آنها به شمار میرود. گفتنی است به باور برخی کارشناسان (دکتر علی رواقی) در فاصله قرن اول تا چهارم ترجمههای متعددی پدید آمده که میتوان نشانههایی از آنها را یافت؛ برای مثال، برخی تاریخ تألیف قرآن قدس را به پیش از قرن چهارم بازگرداندهاند،[31] هرچند برخی نیز با این نظریه موافق نیستند.[32]
در یک جمعبندی آنچه مهم به نظر میرسد، تغییر نوع ترجمه در اوایل قرن چهاردهم است. بیشتر قریب به اتفاق[33] ترجمهها تا پیش از این قرن از روش تحتاللفظی پیروی میکردند و شاید نخستین کسی که گامی فراتر برداشت، بصیرالمُلک (محمدطاهر یا طاهر مستوفی شیبانی کاشانی) در ترجمه خویش به سال 1270ش باشد. اما ترجمه او از قیدوبندهای روش تحتاللفظی بهطور کامل خلاصی نیافت و به برداشتن گامهایی در مسیر تحول بسنده کرد. پس از او مرحوم الهی قمشهای گامی بلند در جهت روانسازی ترجمه قرآن و دور شدن از ترجمه تحتاللفظی برداشت و با این کار آغاز تحولی چشمگیر را در دنیای ترجمه قرآن رقم زد. ترجمه او به دلایل گوناگون توانست دهها سال جایگاه خویش را در میان ترجمههای جدیدتر و کماشکالتر حفظ کند و همچنان مورد توجه باشد. پس از ترجمه الهی قمشهای که تاکنون بارها ویرایش شده، ترجمههای بسیاری عرضه شدهاند که برخی از آنها گامهای مهمی در جهت روانسازی نیز برداشتهاند، ولی اغلب از روشی یکسان پیروی کردهاند و باید دانست که هنوز روشهایی خالی از مصداق قابل توجه، بر جای ماندهاند که در این میان میتوان به ترجمه آزاد اشاره کرد.
(v) 6. ترجمهناپذیری و موانع ترجمه قرآن
درباره ترجمهناپذیری قرآن کریم به دلیل بُعد اعجازی بیان قرآن، سخن بسیار است و آنچه در این مجال اندک میتوان یادآور شد، ترجمهناپذیری مراتبی از بیان قرآن است. توضیح اینکه، ترجمههای قرآن به دلیل موانع زبانی و فرهنگی، هیچگاه نمیتوانند همهجانبه باشند؛ از اینرو میتوان قرآن را ترجمهناپذیر دانست، ولی به دلیل ضرورت ترجمه قرآن، مترجمان قرآن با قیدهایی که معمولاً برای مخاطبان خود بازگو میکنند، به ترجمه قرآن روی میآورند. ترجمههای قرآن درحقیقت ترجمه معانی و برداشتهای مترجم از قرآن در حد توان خویش است و بهطور طبیعی در مقایسه با متن اصلی با ریزش معنا روبهروست. ریزش معنایی چندان نیازمند توضیح نیست و هیچ مترجم آگاهی نمیتواند ادعا کند - و گویا تاکنون کسی چنین ادعایی نکرده - که ترجمۀ من، همه معانی قرآن را که از الفاظ آن میتوان استفاده کرد، دربر دارد و این مسئله در چندمعناییهای قرآن کاملاً آشکار است، ولی نگرانی، تغییر یافتن معنی آیات است. گاه ریزش معنایی مثلاً از ده معنا، یک یا دو معنا را به مخاطب میرساند یا فرصت برداشتهای گوناگون را از او میگیرد و به سخن دیگر، زمینه برداشتهای گوناگون را از میان میبرد، در چنین فرضی، اگر رابطه این معانی به صورت استقلالی باشد، مشکل را میتوان پذیرفت و مخاطب را برای آگاهی بیشتر به تفسیرها ارجاع داد، ولی گاه ریزش معنایی به تغییر معنی میانجامد و این آنجاست که همان بخش اندک منعکسشده در ترجمه به نام ترجمه، با اصل مطابق نیست، یا به گونهای منتقل میشود که معنا از معنای اصلی دور میشود و به بیان دیگر، نهتنها مخاطب را در رسیدن به معنای آیات یا بخشی از آنها یاری نمیکند، بلکه وی را از آن دور میکند. به نظر میرسد کسانی که بر ترجمهناپذیری قرآن اصرار دارند، به این مسئله توجه کردهاند. این معضلی است که در ترجمه متون مقدس، بهویژه قرآن کریم که تفسیر به رأی آن با فروافتادن به دوزخ جبران میشود، بس خطیر و هراسانگیز است و چهبسا همین مسئله باعث شده باشد که بسیاری از مترجمان به سوی ترجمههای دشوار تحتاللفظی و وفادار و نیز ارائه توضیحات تفسیری فراوان و مشخص کردن آنها از متن اصلی پیش روند. ما در ادامه به برخی موارد ترجمهناپذیر اشاره خواهیم کرد.
چنان که اشاره شد، در مسیر ترجمه قرآن دو دسته موانع وجود دارند که کار را برای مترجم، اگر غیر ممکن نکند، بسیار دشوار میسازند که شناخت آنها میتواند در بُعد نظری، بستر لازم را برای عبور مترجم فراهم آورد.
6_1. موانع زبانی در ترجمه قرآن کریم
6_1_1. جامعیت زبان عربی
به اعتراف زبانشناسان، زبان عربی نسبت به دیگر زبانها چنان جامعیت واژگانی و ساختاری دارد که در دیگر زبانها مشابه آن یافت نمیشود و همین امر، کار مترجم را در برابریابی و ایجاد تعادل واژگانی و ساختاری با دشواریهای فراوانی روبهرو میسازد. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) درباره زبان عربی آمده است: «یبَیّنُ الألْسُنَ و لا تُبَیّنُهُ الألْسُنُ»؛[34] براساس روشنترین تفسیر این حدیث، زبان عربی، گویایی دیگر زبانها را دارد، ولی آنها گویایی زبان عربی را ندارند و به دیگر سخن، زبان عربی توانایی آن را دارد که مفاهیم دیگر زبانها را به مانند آنها، بلکه گویاتر بیان کند، ولی دیگر زبانها از چنین امکانی بهرهمند نیستند و شاید از اینرو باشد که براساس روایاتی، سخن گفتن اهل بهشت به زبان عربی است.[35]
چنان که گذشت، جامعیت زبان عربی را از دو جهت میتوان پیگیری کرد: گستردگی و جامعیت واژگانی و جامعیت ساختاری (صرفی، نحوی و بلاغی).
الف) جامعیت واژگانی (زبان عربی)
برای یک مترجم فارسی زبان شاید هیچ کاری به اندازه «واژهیابی» بهویژه برای واژههایی که در معنا نزدیکاند، دشوار نباشد. این دشواری در برابریابی برای واژههای مترادف بهویژه در متون حساس، گاه چنان است که در برخی موارد مترجم را به وادی ناامیدی و ناتوانی سوق میدهد. البته گنجینه واژگان زبان عربی در حال حاضر بسیار کمتر و کوچکتر از گذشته شده است و به قول کسایی: «بسیاری از لغات عرب کهنه شدهاند».[36] و به گفته یونس به حبیب بصری: «آنچه از کلام عرب به شما رسیده کم است و اگر همه آن میآمد، مجموعه فراوانی از علم و شعر میشد».[37]
بنابراین، انتظاری نیست که ترجمه، تصویری روشن و کامل از اصل ارائه دهد و چه بسیار ترجمههایی که بهسان آینههای موجدار، تصویر خود را موجدار و ناهنجار عرضه میکنند؛ برای مثال، کدام مترجم تاکنون توانسته برای واژههای «رحمان» و «رحیم» برابری تمام و کامل بیابد؟ آیا برای «قعود» و «جلوس» میتوان برابری شایستهای یافت؟ آیا واژههای ثوب و لباس؛ اَحد و واحد؛ خوف و خشیت؛ رأی و نظر و بصر؛ ریب و شک؛ صداق و مهر؛ صیام و صوم؛ اعوذ و الوذ؛ عفو و غفران و صفح؛ غشاء و غطاء؛ و بسیاری دیگر که تفاوتهای ظریفی برای آنها ذکر شده، برابری در زبان فارسی دارند که بدون تحمل توضیح تفسیری، یا بدون ترکیب چند واژه بتوانند معانی آنها را منتقل کنند؟ آیا میتوان به ترجمههایی که تفاوتهای اینچنینی را منتقل نمیکنند - مانند بیشتر یا همه ترجمههای موجود - به دیده ترجمه واقعی نگریست؟
البته آنچه آمد، درباره واژگان قرآنی است و اگر بخواهیم به واژگان غیر قرآنی نیز بپردازیم، کافی است نیمنگاهی به کتاب المخصص ابنسِیْدَه (م458ق) بیفکنیم تا توانایی عرب را در بهکارگیری واژگان و واژهسازی، با تمام وجود احساس کنیم!
ب) جامعیت دستوری (صرفی _ نحوی)
زبان عربی به گفته زبانشناسان گستردهترین و پُرقاعدهترین زبان است.[38] در میان زبانهای مختلف، شبیهترین زبان به زبان عربی، فارسی است، ولی با این حال، هم از جهت ساختها و الگوهای صرفی و نحوی و هم از جهت واژگانی و هم از جهت آوایی نمیتواند رقیب قدرتمندی برای زبان عربی به شمار آید؛ برای مثال، در زبان عربی چهارده صیغه و زبان فارسی شش صیغه دارد. در زبان عربی همه اشیا مذکر و مؤنث (حقیقی و مجازی) دارند، در حالی که در فارسی چنین نیست. در زبان عربی یک جمله میتواند به شکلهای مختلفی تأکید شود، ولی در زبان فارسی اینچنین وسعتی در تأکید امکان نمییابد (هرچند به باور برخی، بعضی از عناصر تأکیدی در زبان عربی، صرفاً زبانی است و بار معنایی ندارد). اشتقاق در زبان عربی نیز مثالزدنی است و الگوهایی دیگر که ویژه زبان عربی است و مشابهی در زبان فارسی ندارد.
6_1_2. موانع آوایی و بلاغی
در مورد دشواریهای انتقال بلاغت قرآن در زبان مقصد نیز جای سخن بسیار است. تناسب آوا و معنا، ساختها و ساختارهای بلاغی و تأکیدهای گوناگون، استفاده از آرایههای بدیعی، بهرهمندی از انواع تشبیهات و کنایات و ظرافتهای بیشمار آوایی و بلاغی، از جمله دشواریهای بعضاً حل ناشدنی فراروی مترجم قرآن کریم است. برای مثال، بسیار رخ میدهد که گوینده از ضربالمثلهای ویژه یک منطقه استفاده میکند یا سخنی متناسب با فرهنگ حاکم بر یک منطقه بر زبان جاری میسازد که با تغییر منطقه، مفهوم و تأثیر خود را از دست میدهند. در اینگونه موارد، مترجم میکوشد با جایگزینی مناسب از زبان مقصد، فضای حاکم بر متن مبدأ را برای مخاطبان خود بازسازی کند؛ برای مثال، آقای گرمارودی در ترجمه «فتیلاً» و «نقیراً» آورده است:
گاهی برخی دقتهای ناپیدا در کار ترجمه کردهام که برای خواننده دقیق، البته پیداست: مثلاً در برابر کلمه «فتیلاً» که در لغت به معنی «نخواره نازک روی هسته خرما» است، «سر مویی» و در برابر «نقیراً» که به معنی «گودی پشت هسته خرما» است، «سر سوزنی» گذاردهام.[39]
چنین تغییری زمانی مجاز شمرده میشود که اولاً، عبارتهای آیه در سنجش ادبی و بلاغی، با عبارت اصلی همطراز باشد و ثانیاً، هیچ نکته دیگری جز آنچه منتقل شده دربر نداشته باشد؛ البته بسیاری موارد نیز وجود دارد که مترجم از ترجمه آنها عاجز است؛ مانند مثال ذیل که به جنبه آوایی بازگشت مینماید: «فَمَا اسْطَاعُوا أَن یظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا»؛[40] و [بدین ترتیب یأجوج و مأجوج] نه میتوانستند از آن بالا روند و نه میتوانستند بدان رخنه کنند». نکته در کاربرد «اسْطَاعُوا» و «اسْتَطَاعُوا» در یک آیه است. در توجیه این تفاوت چهبسا بتوان وجه انتخاب «اسْطَاعُوا» برای بالا رفتن از سد را آسانتر بودن آن نسبت به سوراخ کردن که بسیار دشوارتر از آن است، دانست؛ از اینرو در مورد سوراخ کردن سد از «اسْتَطَاعُوا» استفاده شده است؛ زیرا - چنان که گفتهاند - «زیادة المبانی تدل علی زیادة المعانی».[41] ظرایفی از این دست در قرآن بسیار زیاد است که در برخی موارد حتی تأثیر معنایی نیز دارد و مخاطبِ متن اصلی، معنایی وسیعتر از متن ترجمه دریافت میکند. نمونه اینچنین را میتوان در دو صیغه «أَنزَلَ» و «نَزَّلَ» در آیه: «نَزَّلَ عَلَیک الْکتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَینَ یدَیهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ»[42] مشاهده کرد که براساس برخی تفسیرها، اولی یکباره بودن نزول و دومی تدریجی بودن آن را میرساند. بنابراین، ترجمهای بدون انتقال این ظرایف و مانند اینها که در قرآن بیشمار است، هیچگاه نمیتواند نشان شایستگی را بر سینه داشته باشد و بهطور کلی میتوان این موارد را جزء موانع ترجمه به شمار آورد.
نمونههای ذیل که از جمله موارد آوایی بلاغی است و در قرآن گونههای مختلف آن بهطور فراوان یافت میشود، معمولاً جزء موارد مغفول در ترجمه است.
_ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکمْ إِذَا قِیلَ لَکمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الأَرْضِ؛[43] ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا هنگامی که به شما گفته میشود در راه خدا [برای جهاد] حرکت کنید، به زمین چسبیدهاید [و سستی به خرج میدهید...]».
واژه «اثَّاقَلْتُمْ» که در اصل «تثاقَلْتُم» بوده،[44] با بار عاطفیای که دارد، بهخوبی نمایانگر سنگینی راحتطلبی و عافیتخواهی است و این معنا را چونان باری سنگین بر دوش خواننده منتقل میکند، به گونهای که خواننده با قرائت این آیه، سنگینی خاصی را احساس میکند؛ از اینرو، هرچند نمیتوان بهطور کامل این معنا را منتقل کرد، ولی باید با تعبیرهایی مانند: «بر زمین سنگینی میکنید» (مکارم) و «کُندی به خرج میدهید» (فولادوند)، «بر زمین چسبیدهاید» و نظیر اینها، احساس برخاسته از رعایت نکته بلاغی یادشده که به ساخت صرفی با رعایت جنبه آوایی _ بلاغی مربوط میشود، به گونهای به ذهن مخاطب نزدیک شود.
_ «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا؛[45] آنگاه که زمین بهشدت لرزانیده شود».
تکرار زاء و لام در واژههای این آیه بهخوبی پیدرپی لرزیدن زمین را به نمایش گذاشته است.
_ «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِی یوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاس».[46]
تکرار واو و سین در این آیه تصویرگر تلاشهای پیدرپی شیطان برای گمراه کردن انسان است.
_ «فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیةٍ * فِی جَنَّةٍ عَالِیةٍ * قُطُوفُهَا دَانِیةٌ * کلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیامِ الْخَالِیةِ»؛[47]
_ «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکوهُ».[48]
این دو دسته آیات با لحنهای متفاوت از یک سورهاند. دسته اول اوصاف بهشتیان را بیان میکنند و دسته دوم به وضع دهشتناک دوزخیان میپردازند. هر کس که طبعی معتدل و ذوقی سلیم و بیآلایش داشته باشد، با یکبار و حداکثر با چندبار خواندن، به عمق تفاوت آوایی این دو دسته آیه پی میبرد.
_ «بسم اللّه الرحمن الرحیم * أَلَمْ تَرَ کیفَ فَعَلَ رَبُّک بِأَصْحَابِ الْفِیلِ * أَلَمْ یجْعَلْ کیدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ * وَأَرْسَلَ عَلَیهِمْ طَیرًا أَبَابِیلَ * تَرْمِیهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّیلٍ * فَجَعَلَهُمْ کعَصْفٍ مَّأْکولٍ»؛[49]
_ «وَالْعَادِیاتِ ضَبْحًا * فَالْمُورِیاتِ قَدْحًا * فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحًا * فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا * فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا».[50]
مقایسه این دو دسته آیات نیز نشاندهنده میزان بلاغت نهفته در آوای آن است. دسته اول سوره فیل است و جریان حمله ابرهه با فیلهای غولپیکرش را که نابود شدند، گزارش میکند و آیات دسته دوم بیانگر حرکت مرکبهای (اسب یا شتر) چابک گروهی از مسلمانان است. اینک آهنگ دو دسته را با هم مقایسه کنید. آیات سوره فیل طولانیتر و سنگینتر است، درست مانند حرکت فیل که به دلیل جثه سنگینش بهکندی حرکت میکند و توان پرشهای بلند و حرکت سریع را ندارد. برعکس آیههای دسته دوم کوتاه و سبک است؛ یعنی بهراحتی بر زبان جاری میشود، درست مانند جستوخیز اسبهای چابک.
6_2. موانع معنوی
یکی از شرایط اساسی مترجم برای دستیابی به ترجمهای برابر، تسلط کامل بر متن مبدأ است.
نابوکوف[51] میگوید: «استعداد نویسندگی مترجم باید در حدود استعداد کسی باشد که اثرش را ترجمه میکند».[52]
نایدا[53] نیز گفته است: «کسی که نتواند اثر قابل ملاحظهای بنویسد، بعید است بتواند اثر قابل ملاحظهای ترجمه کند. یک مترجم باید زبانشناس، شاعر و منتقد باشد».[54]
و به باور تیتلر:[55] «یک مترجم خوب باید مثل یک هنرپیشه خوب به کلمات، حیات و حرکت ببخشد. مترجم حتماً باید خودش نویسنده باشد».[56]
در یک جمعبندی میتوان گفت: مترجم اگر در موضوعی که میخواهد ترجمه کند، صاحبنظر باشد و به قوانین زبانی آشنا، خواننده میتواند فارغ از متن مبدأ به ترجمه بسنده کند (غیر از متنهای بسیار حساس)، و در غیر این صورت، ترجمه بهسان تصویر در آینهای موجدار نمود خواهد یافت و خواننده بههیچروی از متن اصلی بینیاز نیست. نتیجه اینکه ترجمه قرآن به دلیل ناتوانی درک کامل مترجمان و عدم تسلطشان بر متن مبدأ، بههیچروی نمیتواند خواننده را از متن مبدأ بینیاز کند.
7. رابطه ترجمه و تفسیر
درباره شباهتها و تفاوتهای ترجمه و تفسیر افراط و تفریطهایی بین کارشناسان دیده میشود.[57] برخی مانند زرقانی با بیان فرقهایی بین ترجمه و تفسیر، آنها را از هم بیگانه دانستهاند و برخی ترجمه را تفسیری کوتاه میدانند و بر این باورند که ترجمه بسیاری از آیات قرآن ناگزیر بهرهای از عالم تفسیر را در دامن خود نهفته دارد و کمترین شاهد آن انتخابهای مترجم در برابر چندمعناییهای فراوان قرآن است. وجود معانی، تفسیرها و ترکیبهای در عرْض هم در بسیاری از آیات قرآن و لزوم بررسی، انتخاب و انعکاس یکی از آنها در ترجمه، جزء وظایف اولیه مترجم قرآن کریم است؛ از اینرو هیچ مترجمی نمیتواند بدون طی فرایند تفسیر در بسیاری از آیات قرآن به ترجمهای از قرآن توفیق یابد؛ برای مثال، «الْحَمْدُ لِلّهِ» جلوههای مختلفی دارد که مترجم تنها یکی از آنها را اختیار میکند.[58] نیز «نجم» در آیه «وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یسْجُدَانِ»[59] دو تفسیر دارد: ستاره و گیاه بدون ساقه[60] که مفسر با بررسی قرینههای تفسیری یکی از این دو تفسیر را انتخاب و در ترجمه وارد میکند؛ بنابراین، ترجمه او حاصل پیمودن فرایند تفسیری او است. «الْخَیرِ» در آیه 32 سوره صاد، «الدُّنْیا» در آیه 16 سوره اعلی، «فَضَحِکتْ» در آیه 71 سوره هود، «کفَاتًا» در آیه 25 سوره مرسلات، «لاَ یضَآرَّ» در آیه 282 سوره بقره، «تَرْغَبُونَ» در آیه 127 سوره نساء و...، نمونههایی دیگر از اینگونه موارد هستند.
مثالهای یادشده در سطح واژگان قرآن کریم است. در حوزه قرائات و زنجیرههای نحوی نیز موارد فراوانی یافت میشود که مترجم ناگزیر از پیمودن فرایند تفسیر است و بدون آن به هیچ نتیجه مشخصی نمیرسد و بررسی ترجمههای موجود نشان میدهد که بدون استثناء همه مترجمان در آیات فراوانی به آرای تفسیری متکی به پژوهشهای تفسیری خود یا دیگران پناه بردهاند. البته ناگفته نماند که برخی مترجمان در ترجمه برخی آیات توانستهاند با ظرافت ابهام موجود را - که به تفسیر نیازمند است - بدون تفسیر به ترجمه منتقل کنند که اولاً، در درستی این کار، بهطور کلی و دستکم در یکایک مصداقها، سخن است و ثانیاً، اینگونه موارد در مقایسه با دیگر موارد بسیاربسیار اندک هستند. نمونه اینگونه موارد در «لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَینَکمْ کدُعَاء بَعْضِکم بَعْضًا»[61] بررسی خواهد شد.
- تفاوتهای ترجمه و تفسیر
با همه شباهت و پیوندی که بین ترجمه و تفسیر حاکم است، این دو در غالب موارد تفاوتهایی نیز دارند که مهمترین آنها بدین شرحاند:
_ ترجمه معمولاً چهرهای مستقل به نمایش میگذارد، به خلاف تفسیر که معمولاً با عبارتهای آیات به صورت مزجی تنظیم میشود و به مانند ترجمه صورت مستقلی به نمایش نمیگذارد؛
_ در ترجمه عبور از متن و ورود به مباحث حاشیهای جایی ندارد، ولی در تفسیر پرداختن به مباحث استطرادی و حاشیهای کاملاً طبیعی است؛
_ در ترجمه، برابر با متن مبدأ بودن ارزش و هدفی متعالی است، هرچند در ترجمه قرآن مترجمان از رسیدن به چنین هدفی ناکاماند، ولی تفسیر مسیری دقیقاً متفاوت میپیماید و وسیع بودن و همهجانبه بودن را افتخار خود میداند؛
_ ترجمه معمولاً مجالی برای گزارش نتایج کاوشهای تفسیری است، و به سخن دیگر، در ترجمه مسیر حرکت و فرایند کاوشهای تفسیری مترجم از دید خواننده پنهان میماند، ولی در تفسیر، بهویژه تفسیرهای مبسوط، چنین نیست و میتوان به فرایند کار مفسر دست یافت و همین مسئله ارزش و اهمیت اطمینان به توانمندی مترجم در امر تفسیر را آشکار میسازد؛ زیرا در مجال ترجمه چنین فرصتی در اختیار نیست که بتوان توانایی تفسیری مترجم را سنجید؛
_ در ترجمه معمولاً ریزش و گاه تغییر معنا[62] رخ میدهد و چهبسا این دو و بهویژه تغییر معنا موجب شده باشد برخی کارشناسان، ترجمه قرآن را ناممکن و حتی ممنوع بدانند، ولی در تفسیر این اتفاق یا نمیافتد و یا به میزان ناچیزی رخ میدهد.
8. شرایط مترجم
چنان که در رابطه ترجمه و تفسیر بیان شد، یکی از نیازمندیهای مترجم، توان تفسیری اوست؛ بدین معنا که او باید از ملکه تفسیر برخوردار باشد و لازمه به دست آوردن ملکه تفسیر کار مداوم در حوزه تفسیر است. البته مترجم میتواند در این خصوص به مفسری توانمند اعتماد کند و حاصل تلاشهای او را در حوزه تفسیر به کار بندد؛ بنابراین، تسلط بر زبان مبدأ در خصوص متن مقدس قرآن که فهم آن ابزار و راهکارهای ویژه خود را میطلبد، تنها با تسلط بر زبان عربی حاصل نمیشود.
گفتنی است اگر مترجم خود شرایط لازم برای تفسیر را ندارد و تصمیم دارد به مفسری توانمند اعتماد کند، نمیتواند در تفسیر برخی آیات از یک مفسر و در ترجمه برخی دیگر از مفسری دیگر پیروی کند، مگر آنکه با بررسی مبانی آن دو مفسر، به این نتیجه برسد که اختلاف بین آنها به مبانی تفسیریشان بازگشت نمیکند؛ زیرا توجه نکردن به این نکته ممکن است به ناهماهنگیهایی در ترجمه قرآن بینجامد و خواننده این ناهماهنگیها را به قرآن استناد دهد.
در مورد زبان مقصد نیز تسلط مترجم شرط است. منظور از «تسلط» افزون بر آگاهی لازم از دستور زبان، وجود شمّ ادبی[63] در مترجم است؛ زیرا - چنان که در اصل دوم توضیح خواهم داد - شمّ ادبی نقشی مهم در درستنویسی و زیبانویسی ایفا میکند.
افزون بر آشنایی کافی با زبان مبدأ و مقصد، آگاهی از برخی مباحث زبانشناسی نیز برای مترجم ضروری است که در این کتاب به اجمال به بحث گذاشته خواهد شد. علم کلام، فقه، فلسفه و جز اینها نیز در ترجمه بهطور مستقیم یا از طریق تفسیر دخالت دارند که به برخی مباحث کلیدی آنها اشاره خواهم کرد.
گذشته از نیازمندیهای یادشده، شرط اساسی دیگر که از سوی برخی مفسران و مترجمان بسیار بر آن تأکید شده و بهحق نیز چنین است، فراهم بودن زمینههای لازم فکری و روحی، و طهارت باطنی و فضایل اخلاقی است. نقش ایمان، تقوا، اخلاص و زهد در فهم قرآن و موفقیت در پژوهشهای مذهبی، بهویژه قرآنی، انکارناپذیر است، هرچند ظاهر و ملموس نباشد؛ البته اگر کسی پای سخن مترجم، یا مفسری موفق بنشیند، خواهد دید که او توفیقها و امدادهای الهی را کاملاً ملموس و ظاهر توصیف میکند. خدای متعال میفرماید: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا؛[64] آنان که در راه ما تلاش کنند، راههایمان را به آنان نشان میدهیم».
نیز میفرماید: «وَیزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًی؛[65] و خداوند بر هدایت آنان که هدایت را پذیرفتهاند، میافزاید»؛ «إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یجْعَل لَّکمْ فُرْقَاناً؛[66] اگر تقوا پیشه کنید، خداوند معیار تشخیص حق و باطل را در اختیارتان قرار میدهد».
تفسیر و ترجمه قرآن اگر برای خدا و در راه ترویج شریعت مقدس اسلام باشد، از بزرگترین جهادها است: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا»[67] و بیگمان امداد الهی را در پی خواهد داشت و «إِنَّ اللّهَ لاَ یخْلِفُ الْمِیعَادَ».[68] البته قرآن خود در بیانی دیگر یادآور میشود که فهم درست و کامل معارف و تعالیم بلند آن تنها به برکت طهارت باطنی قابل دسترسی است: «لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛[69] این کتاب را جز پاکان نمیتوانند، مس کنند». براساس تفسیر باطنی آیه شریفه، منظور از مسّ آیات، درک و فهم آنها و مراد از طهارت، پاکی درونی است.[70]
(vi) m چکیده فصل
1. در مورد ریشه «ترجمه» بین لغتشناسان اختلاف است. برخی آن را آرامی و از «ترگوم» یا «ترگومین» دانستهاند. برخی نیز آن را عربی دانسته و در ماده «رجم» و «ترجم» آوردهاند. بعضی از صاحبنظران آن را برگرفته از «رجم» کلدانی به معنای «افکندن» میدانند و درنهایت، برخی آن را برگرفته از «تُرجمان» معرب «تُرزبان» یا «ترزفان» فارسی دانستهاند.
2. «ترجمه» به معانی ذیل آمده است: یکم، ترجمه در معنای بینزبانی (برگردان گفتار یا نوشتار از زبانی به زبان دیگر)؛ دوم، ترجمه در معنای درون زبانی (در زبانی) که درحقیقت تفسیر و شرح سخن به همان زبان اصلی است؛ سوم، ترجمه در معنای تفسیر سخن به زبانی دیگر؛ یعنی ترجمه و تفسیر به یک معنا به کار رفتهاند؛ چهارم، ذکر کردن سیرت و اخلاق و نسب شخص.
3. برای ترجمه تعریفهای متعددی بیان شده است و تعریف پیشنهادی نگارنده چنین است: «ترجمه عبارت است از برگردان مراد گوینده از زبان مبدأ به زبان مقصد با حفظ رتبه تأثیرگذاری بر مخاطب و نیز حفظ عناصر و ساختارهای دستوری و بلاغی زبان مبدأ تا حد امکان و متناسب با نوع ترجمه». در این تعریف بر سه شاخص مهم تأکید شده است: انتقال پیام، انتقال رتبه تأثیرگذاری و نزدیک بودن ساختارهای متن مبدأ به مقتضیات زبان مقصد تا حد امکان. در این میان، به نظر میرسد دو مورد نخست نسبت به مورد سوم اهمیت بیشتری دارند و در تعارض، اولویت با انتقال هرچه کاملتر پیام و تأثیر است.
4. به حکم «وَأُوحِی إِلَی هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَکم بِهِ وَمَن بَلَغَ»[71] و نیز «هَذَا بَیانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًی وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ»[72] و دلایل دیگر، تبلیغ دین ضرورتی انکارناپذیر است و از میان روشها و ابزار تبلیغ، بهترین روش و وسیله هدایت و آگاهیبخشی، ترجمه قرآن کریم است. ترجمه قرآن به دلیل رابطه وثیقی که خواننده متن مقصد با متن مبدأ برقرار میکند، و نیز ویژگیهای منحصربهفرد قرآن که آن را به مبلغی گویا تبدیل کرده، بهترین گزینه است و دلایل مخالفان ترجمه، ناکافی، بیدلیل و قابل نقض است.
5. ترجمه قرآن براساس گزارشهای تاریخی از همان صدر اسلام آغاز شده و همواره رشد و تکامل یافته است. تاکنون نزدیک به دویست ترجمه شناسایی شده که بسیاری کامل، برخی ناقص و برخی تنها یادی از آنها به جای مانده است.
6. برخی قرآن را ترجمهناپذیر و برخی ترجمهپذیر دانستهاند. دلایل عمده طرفداران ترجمهناپذیر بودن قرآن، جامعیت زبانی و معنوی است. مراد از موانع معنوی، تسلط نداشتن مترجم بر قرآن و کاستی در درک و فهم آن است. طبیعی است مترجمی که نتواند متن مبدأ را بهدرستی دریابد، نمیتواند ترجمه قابل قبولی ارائه دهد. اما مراد از موانع زبانی، جامعیت زبانی (واژگانی و ساختارهای صرفی و نحوی) و فوق بشری بودن نظام آوایی و بلاغی است. طرفداران ترجمه قرآن با پذیرش موانع یادشده، تأکید میکنند که مراد از ترجمه، انتقال برداشت مترجم به زبان مقصد است و درحقیقت، ترجمه قرآن «ترجمان فهم مترجم از قرآن» است که از باب ضرورت به کار آمده است. به باور آنان، تذکر این مطلب به خواننده و قرار دادن ترجمه در کنار متن اصلی و نیز نزدیک کردن فهم مخاطب فرآورده ترجمه به فهم مخاطب متن اصلی (با ارائه توضیحهای لازم) میتواند مجوز ترجمه قرآن باشد.
m خودآزمایی و پژوهش
1. منظور از ترجمه بینزبانی و درونزبانی چیست؟
2. ترجمه بینزبانی را تعریف کرده و شاخصهای مهم آن را تبیین نمایید.
3. سیر تحول روشهای مختلف ترجمه را به اجمال بیان کنید.
4. منظور از ترجمهناپذیری قرآن چیست و چه موانعی فراروی مترجم قرآن کریم وجود دارد؟
5. مانع معنوی ترجمه قرآن را شرح داده، راه برونرفت از آن را بیان نمایید.
6. ترجمه و تفسیر چه رابطهای با هم دارند و آیا فرض جدایی آنها از هم امکانپذیر است؟ شرح دهید.
7. برای به حداقل رسیدن آسیبهای ترجمه، چه شرایط و لوازمی برای ترجمه قرآن کریم و مترجم آن لازم میدانید؟
7.03 فصل دوم
[1] . لطفاً پیشنهادها و انتقادهای خود را از طرق ذیل ارسال فرمایید. پیشاپیش از بزرگوارانی که قبول زحمت میکنند، سپاسگزاری مینمایم.
s.javahery@gmail.com
ایتا: 09918780857
http://eitaa.com/jotting
http://javahery.blogfa.com/
[2]. آدرس الکترونیکی مؤلف: s.javahery@gmail.com.
[3]. Targum 2. Targumin
[5]. رامیار، تاریخ قرآن، ص646.
[6]. ابنمنظور، لسان العرب: «فسّرّ کلامه بلسان آخر» ماده رجم.
[7]. سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج2، ص590، نوع 80.
[8]. طبری، جامع البیان، ج1، ص24، 32، 57 و... .
[9]. آذرنوش، «یکی قطره باران یادنامه زریاب خویی»، ص555 و 556.
[10]. معین، فرهنگ فارسی، واژه ترجمه.
[11]. ر.ک: شیخ آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج4، ص55.
[12]. معلوف، المنجد فی اللغه، واژه رجم.
[13]. source language 2. target language
[15]. باطنی، پیرامون زبان و زبانشناسی، ص63.
[16]. منظور از «ساخت» در این کتاب «صرف» و مقصود از «ساختار»، «زنجیره و عناصر نحوی» است.
[17]. مانند حال و مقام سخن، احساسات، مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، دینی و... (قلیزاده، مشکلات ساختاری ترجمه قرآن کریم، ص18).
[18]. همان، ص19. 7. بیآزار شیرازی، قرآن ناطق، ص33.
[20]. مانند:
_ ترجمه فرایندی است که طی آن، مواد متنی زبانی مبدأ، جای خود را به مواد متنی معادلش در زبان مقصد میدهد (کتفورد، یک نظریه ترجمه از دیدگاه زبانشناختی، ص42)؛
_ ترجمه عبارت است از فرایند جایگزینی عناصر متنی زبان مبدأ به وسیله عناصر متنی زبان مقصد که طی آن مترجم باید سعی کند با این عملِ جایگزینسازی خود، زمینهای را فراهم بیاورد که در آن، نویسنده اصلی و خواننده متن ترجمه با هم به تعامل و تأثیر متقابل بپردازند (لطفی پورساعدی، درآمدی بر اصول و روش ترجمه، ص70)؛
_ ترجمه را میتوان انتقال مفهومی به صورت شفاهی یا کتبی از زبانی به زبان دیگر دانست (بیآزار شیرازی، قرآن ناطق، ص31).
[21]. آلعمران، 138. 2. انعام، 19.
[23]. معرفت، تفسیر و مفسران، ج1، ص141_143؛ رفیعی، «نقد و بررسی ادله رشید رضا در ممنوعیت ترجمه قرآن»، مجله معرفت، ش48، ص75_77.
[24]. مجله التوحید الاسلامی، ش9، ص216.
[25]. وی بسمله را به «به نام یزدان بخشاینده» ترجمه کرده است (ر.ک: سرخسی، المبسوط، ج1، ص37؛ اسفراینی، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم، ج1، ص8).
[26]. ر.ک: زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج2، ص55 و 56 (آقای محمد بهرامی در مقاله «نظریهپردازان ترجمه» (پژوهشهای قرآنی، ش42 و 43) دلایل زرقانی را نقل و نقد کرده است)؛ شاطر، القول السدید فی حکم ترجمة القرآن المجید، ص43؛ معرفت، تفسیر و مفسران، ج1، ص141؛ گفتگوهای قرآنی، ص258 و 259.
[27]. مجله التوحید الاسلامی، ش9، ص316.
[28]. این ترجمه به ترجمه تفسیر طبری شهرت دارد، ولی تحقیقات نشان میدهد که تفاوتهای زیادی بین آنها وجود دارد و از همینرو است که آقای دکتر آذرنوش نام ترجمه رسمی را برای آن برگزیده است (ر.ک: آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، ج1، ص20).
[29]. به باور برخی پیرسن این احتمال وجود دارد که ترجمه کمبریج از ترجمه رسمی متأخر نباشد (بیآزار شیرازی، قرآن ناطق، ج1، ص143).
[30]. برخی ترجمه تاج التراجم اسفراینی و نیز ترجمه سورآبادی را همزمان یا قدیمیتر از ترجمه طبری ترجمه رسمی نامیدهاند (مصاحب و دیگران، دائرةالمعارف فارسی، ج2، ص2033).
[31]. بینات، ش4؛ روحانی، نوترین گنج در کهنترین گنجینه؛ رواقی، قرآن قدس (کهنترین برگردان قرآن به فارسی)؛ گفتگوهای قرآنی، ص262.
[32]. لازار، «پرتوی نو بر چگونگی شکلگیری زبان فارسی، ترجمهای از قرآن به پارسی گویش»، مجله زبانشناسی، ش1 و 2، ص70؛ دانشنامه جهان اسلام، ص81.
[33]. برای مثال، ترجمه «پلی میان شعر عروضی و شعر هجایی» - از ترجمههای کهن - سبکی آهنگین به کار گرفته و با روش تحتاللفظی دیگر ترجمهها متفاوت است.
[34]. کلینی، اصول کافی، ج6، ص472؛ کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ح20. همه زبانها اقتضاهایی دارند که در دیگر زبانها سعی میشود به گونهای علاج شوند؛ مثلاً در زبان فارسی گونههای مختلفی از فعل ماضی وجود دارد که به همان شکل در زبان عربی وجود ندارد و به صورت ترکیبی برابریابی میشود. اینگونه مشکلات که با تغییر در ساختار علاج میشوند، مانع مهمی به شمار نمیروند و ملاک برتری قرار نمیگیرند، بلکه اگر نتوانیم بههیچوجه علاج کنیم، مشکل انتقال مفهوم رخ میدهد؛ برای مثال، ترجمه الگویی مانند: «علیکم بصلاة اللیل» به زبان فارسی از موارد دشوار و علاجناپذیر است و درباره برخی از این الگوها سخن خواهیم گفت.
[35]. برخی بر این باورند که زبان عربی قدیم مادر همه زبانها و نزدیکترین زبان به زبان سامی قدیم است (ر.ک: بیطار، اعجاز الکلمة فی القرآن الکریم، ص225_237).
[36]. کسایی، اللسان، ج3، ص431. 2. ابنانباری، نزهة الألباء فی طبقات الأدب، ص33.
[38]. حسینی طهرانی، نور ملکوت قرآن، ج4، ص127 و 128.
[39]. گرمارودی، ترجمه قرآن، ص638. 2. کهف، 97.
[41]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: سامرائی، بلاغة الکلمة فی التعبیر القرآنی، ص11 و 12.
[42]. آلعمران، 3. 2. توبه، 38.
[44]. تاء به ثاء تبدیل و ثاء در ثاء ادغام و همزه وصل به ابتدای آن اضافه شده است.
[45]. زلزال، 1. 5. ناس، 4 و 5.
[47]. حاقه، 21_24. 2. حاقه، 30_32.
[49]. سوره فیل. 4. عادیات، 1_5.
[51]. Nabokov
[52]. صفارزاده، اصول و مبانی ترجمه، ص18.
[53]. Naida
[54]. صفارزاده، اصول و مبانی ترجمه، ص18.
[55]. Tytler
[56]. صفارزاده، اصول و مبانی ترجمه، ص18.
[57]. برای نمونه ر.ک: اسلامی، «وظیفه مترجم قرآن، ترجمه یا تفسیر؟»، بینات، ش49 و 50؛ صفوی، «بررسی ترجمهناپذیری»، هفت گفتار درباره ترجمه، ص61_68؛ هاشمی، «گسستها و پیوستهای ترجمه و تفسیر»، پژوهشهای قرآنی، ش42 و 43، ص42_63؛ شاهسوندی، «ترجمهپذیری قرآن میان نفی و اثبات»، پژوهشهای قرآنی، ش44.
[58]. ترجمه انشائی با فرض الف و لام الحمد برای جنس (ستایش/ سپاس/ سپاس و ستایش خدای را)، ترجمه خبری با فرض الف و لام الحمد برای جنس (ستایش/ سپاس/ سپاس و ستایش مخصوص خداست)، ترجمه انشائی با فرض الف و لام برای استغراق (همه ستایشها/ سپاسها/ سپاسها و ستایشها خدای را)، و ترجمه خبری با فرض الف و لام برای استغراق (همه ستایشها/ سپاسها/ سپاسها و ستایشها از آن خداست).
[59]. الرحمن، 6. 3. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص300.
[61]. نور، 63.
[62]. راه گریز از این مشکل پینوشت و پانوشت و عبارتهای توضیحی داخل متن است و به این شیوه تا حد قابل توجهی میتوان از چنین معضلی گریخت.
[63]. منظوراز «شمّ ادبی» یا «شمّ زبانی» احساس یا قضاوتی است که اهل زبان نسبت به درست یا نادرست بودن جملههای زبان خود دارند (باطنی، نگاهی تازه به دستور زبان، ص134).
[64]. عنکبوت، 69. 3. مریم، 76.
[66]. انفال، 29. 5. عنکبوت، 69.
[68]. رعد، 31. 2. واقعه، 79.
[70]. ر.ک: جوادی آملی، قرآن در قرآن (تفسیر موضوعی قرآن کریم)، ج1، ص371؛ مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج23، ص268. 4. انعام، 19.
[72]. آلعمران، 138.