چند نکته جالب مغفول عنه در تفسیر سوره حاقه

نکته 1: «سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِيها صَرْعى‏ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ» (حاقه، 7)

تفسیر نمونه:آن قوم همگى به روى زمين افتاده، همچون تنه‏ هاى پوسيده و تو خالى درختان نخل‏

چه تشبيه جالبى كه هم بزرگى قامت آنها را مشخص مى‏كند، و هم ريشه‏ كن شدن آنها را، و هم تو خالى بودن در برابر عذابهاى الهى به گونه ‏اى كه تندباد آنها را به آسانى جابه‏ جا مى‏ كرد.

" خاوية" از ماده" خواء" (بر وزن هواء) در اصل به معنى خالى شدن است، اين تعبير در مورد شكم‌هاى گرسنه، ستارگان خالى از باران (به اعتقاد عرب جاهلى) و گردوى پوك نيز به كار مى‏ رود.

نکته‌ بایسته توجه: خاویه یعنی تنه توخالی درخت خرما؛ بسا بتوان دریافت که آن‌ها در مدت طولانی عذاب مجبور بودند در خانه گرسنه بمانند و بیرون نروند؛ زیرا بیرون شرایط مرگ‌بارتری حاکم بود و این‌گونه آنان در حالی جان دادند که گرسنه و توخالی و بی‌حال و رمق بودند.

*********************

نکته 2: إِنَّا لَمَّا طَغَى الْماءُ حَمَلْناكُمْ فِي الْجارِيَةِ (حاقه، 11)

تفسیر نمونه: تعبير به" حَمَلْناكُمْ‏" (شما را حمل كرديم) كنايه از اسلاف و نياكان ما چرا كه اگر آنها نجات نيافته بودند ما نيز امروز وجود نداشتيم‏. پاورقی: لذا بعضى گفته ‏اند آيه محذوفى دارد و در تقدير" حملنا آبائكم" مى ‏باشد.

نکته بایسته توجه:‌ این احتمال وجود دارد که خود آن‌ها مراد باشند؛ زیرا از آیات و روایات برمی‌آید که همه انسان‌ها در اصلاب پدرانشان می‌باشند؛ یعنی هر فرد حامل نسل بعد از او است؛ البته انسان در اصلاب احتمالا به صورت ذره بسیار بسیار ریز است.

این نکته در آیه 11 سوره اعراف نیز دیده می‌شود: وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِين‏؛ و شما را آفريديم، سپس شما را صورت‏گرى كرديم، آن گاه به فرشتگان گفتيم: بر آدم سجده كنيد؛ بى‏درنگ همه سجده كردند، جز ابليس كه از سجده‏كنندگان نبود.

در ادامه آمده است:‌ قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ...

شیطان در ادامه گفت: قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ...

شاید خلاصه داستان این باشد (هرچند در تفسیری ندیده‌ام و از باب احتمال عرض می‌کنم): حضرت آدم ع را خدا خلق کرد و در صلب او نسل او را قرار داد؛ آن گاه به ملائکه و ابلیس که ملحق به آنان بود، دستور داد بر آدم سجده کنند. ابلیس از قصه آگاه نبود و نمی‌دانست این آدم یک نفر نیست بلکه نسلی در او مندمج است و شاید اگر این را می‌دانست، جرأت نمی‌کرد، جسارت کرده و خود را صرفا با حضرت آدم مقایسه کند، هرچند این قیاس شامل فرزندان او هم می‌شود. لذا ابلیس گفت: خدایا!‌ مرا فریب دادی! یعنی اگر صرفا حضرت آدم ع مطرح بود، فریبی (در پندار ابلیس) در کار نبود؛ چه فریبی؟ خدا خواست درجه اطاعت و فرمانبرداری او را بسنجد. اگر این بود که ابلیس نمی‌گفت مرا فریب دادی. فریب - شاید از این جهت باشد والله العالم- که قصه فقط حضرت آدم ع نبود، بلکه او و همه فرزندانش بود. ابلیس بعد که متوجه قصه شد، خود فهمید که کوچک‌تر از آن است که بخواهد خود را با حضرت آدم ع که فرزندانش در صلب او قرار دارند، مقایسه کند و از این رو گفت مرا فریب دادی. یعنی اگر از همان ابتدا می‌دانستم که این شخصی که آفریدی یک نفر نیست بلکه انبوهی از انسان‌ها به صورت احتمالاً ذره و مانند آن در صلب او هستند، هرگز خود را قیاس نمی‌کردم؛ زیرا قصه فقط آفرینش و جنس آفرینش نیست بلکه قصه آفرینش یک نفر و اندماج بی‌شمار انسان در صلب او است. باز هم می‌گویم «والله العالم». قطعیتی در عرض بنده نیست. البته این دیدگاه می‌تواند جاهای متعددی به فهم کمک کند که باید در مقالی جدا به آن پرداخت.

در زیارت هم آمده: یا مَوْلایَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَلَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمّاتِ ثِیابِها

***************************

نکته 3: فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ (19) إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ (20) فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ (21) فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ (22) قُطُوفُها دانِيَةٌ (23) كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ (24)

تفسیر نمونه: ظن" در اين گونه موارد به معنى" يقين" است‏.

المیزان فی تفسیر القرآن: الظن‏ بمعنى اليقين‏

نکته بایسته توجه:‌ عرض این حقیر فقیر الی الله این است که چرا باید «ظنّ» به معنای «یقین» باشد؟ خدا می‌توانست به جای «ظننت» بفرماید: «ایقنت» و مانند آن؛ لازم است ما مداخله کرده و متن را تحریف کنیم. عرض این است - والله العالم - که در قیامت با ظنّ که به مقتضای آن عمل شود، معامله یقین می‌شود؛ یعنی اگر کسی به هردلیل به یقین نرسید که معاد هست (إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ ) ولی مانند کسی که یقین کرده، عمل کرد، خدا او را مانند کسی که به قیامت یقین کرده، پاداش می‌دهد و این دیدگاه تخفیفی برای کسانی است که بر پایه عقل عمل می‌کنند ولی هنوز قلبشان مطمئن نشده است. باز هم عرض می‌کنم این صرفا احتمالی در تفسیر است و ندیدم مفسری چنین بگوید والله العالم.