682) حکایات دیدههای برزخی /82
هزار بار استغفار كن![1]
يكى از فرزندان مرحوم شيخ رجبعلى خياط نقل مىكند: شخصى از اهل هندوستان به نام «حاج محمّد» همه ساله يك ماه مىآمد ايران. در راه مشهد براى نماز از قطار پياده مىشود و در گوشهاى به نماز مىايستد. موقعِ حركت قطار، هر چه دوستش فرياد مىزند كه «سوار شو! قطار راه مىافتد!» اعتنا نمىكند و با قدرت روحى كه داشته، نيم ساعت مانع از حركت قطار مىشود. وقتى از مشهد برمىگردد و خدمت شيخ مىرسد، جناب شيخ به او مىگويد:
«هزار بار استغفار كن!»
گفت: براى چه؟
شيخ فرمود:
«كار خطايى كردى!»
گفت: چه خطايى؟ به زيارت امام رضا عليهالسلام رفتيم، شما را هم دعا كرديم.
شيخ فرمود:
«قطار را آنجا نگه داشتى، خواستى بگويى من بودم كه...! ديدى شيطان گولت زد، تو حقّ نداشتى چنين كنى!»
[1] . كيمياى محبت، ص 156.
+ نوشته شده در ۱۴۰۲/۰۱/۲۴ ساعت توسط سید محمدحسن جواهری
|