تحقیر مؤمن[1]

عالم متقى جناب حاج شيخ محمدباقر شيخ الاسلام ـ رحمة‏اللّه‏ عليه ـ فرمود: من عادت داشتم هميشه پس از فراغت از نماز جماعت با كسى كه طرف راست و چپ من بود، مصافحه مى‏كردم. زمانى در نماز جماعت مرحوم ميرزاى شيرازى ـ اعلى اللّه‏ مقامه ـ در سامرا پس از نماز، با طرف راست خود كه يك نفر از اهل علم و بزرگوار بود، مصافحه كردم، ولى با شخصى كه در طرف چپ من چون دهاتى بود و به نظرم كوچك آمد، مصافحه نكردم، بلافاصله از خيال فاسد خود پشيمان شده و به خودم گفتم: شايد همين شخصى كه به نظر تو شأنى ندارد، نزد خدا محترم و عزيز باشد، فورا با كمال ادب با او مصافحه كردم پس بوى مشكى عجيب كه مانند مشك‏هاى دنيوى نبود به مشامم رسيد و سخت مبتهج و خوش‏وقت و دلشاد شدم و احتياطا از او پرسيدم با شما مشك هست؟ فرمود: نه؛ من هيچ وقت مشك نداشتم. يقين كردم كه از بوهاى روحانى و معنوى است و نيز يقين كردم كه شخصى است جليل القدر و روحانى. از آن روز متعهد شدم كه هيچ وقت به حقارت به مؤمنى ننگرم.


[1] . داستان‏هاى شگفت، ص 60.