671) حکایات دیدههای برزخی /71
مغازهاى در ملكوت[1]
مرحوم آيةاللّه حاج شيخ حيدرعلى محقق فرمود: مرحوم آقا سيدجمال به مناسبتى براى من نقل فرمودند:
شبى عده زيادى از بستگان كه براى زيارت به نجفاشرف آمده بودند، به منزل ما وارد شدند. شام نخورده بودند و ما هم در منزل چيزى نداشتيم. براى تهيه غذا از منزل خارج شدم، مغازهها بسته بودند. عبا را بر سر كشيده و رفتم به سمت حرم حضرت امير عليهالسلام ، آنجا هم مغازهها بسته بودند. متحيّر مانده بودم كه چه كنم؟ گفتم: خدايا، اينان زوّار حضرت امير عليهالسلام هستند و از بستگان من! در اين حال كه اين حرفها را با خود زمزمه مىكردم، ديدم مغازهاى در آن طرف باز است، حال آنكه من چنين مغازهاى را قبلاً نديده بودم. چند گامى به طرف مغازه رفتم. يك وقت متوجه شدم كه مغازهدار سلام كرد و گفت چه مىخواهى؟ آنچه احتياج داشتم به او گفتم، تمامى آنچه را كه مىخواستم به من داد. قرار شد پولش را بعد پرداخت كنم. چند قدمى كه آمدم برگشتم و به عقب نگاه كردم، نه مغازهاى بود و نه كسى.
[1] . مجله حوزه، شماره 53 (آذر و دى 1371 ش)، ص 50.