لطف خدا و ناسپاسى بنده[1]

مرحوم محمدباقر شيخ الاسلام ـ عليه الرحمه ـ فرمود: شنيدم از عالم بزرگوار و سيد عالى مقام، امام جمعه بهبهانى... كه در اوقات تشرف به مكه معظمه روزى به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مكان مقدس از خانه خارج شدم، در ميان راه، خطرى پيش آمد و خداوند مرا از مرگ نجات داد و با كمال سلامتى از آن خطر، رو به مسجد آمدم. نزديك در مسجد، خربزه زيادى روى زمين ريخته و صاحبش مشغول فروش آن‏ها بود، قيمت را پرسيدم، گفت: آن قسمت، فلان قيمت و قسمت ديگر ارزان‏تر و فلان قيمت است، گفتم: پس از مراجعت از مسجد، مى‏خرم و به منزل مى‏برم. پس به مسجد الحرام رفتم و مشغول نماز شدم، در حال نماز در اين خيال شدم كه از قسمت گران آن خربزه بخرم يا قسمت ارزان‏ترش و چه مقدار بخرم و خلاصه تا آخر نماز در اين خيال بودم و چون از نماز فارغ شده، خواستم از مسجد بيرون روم، شخصى از در مسجد وارد شد و نزديك من آمد و در گوشم گفت: خدايى كه امروز تو را از خطر مرگ نجات بخشيد، آيا سزاوار است كه در خانه او نماز خربزه‏اى بخوانى؟

فورا متوجه عيب خود شده، بر خود لرزيدم، خواستم دامنش را بگيرم، او را نيافتم. در كتاب قصص العلماى مرحوم تنكابنى (ص 311) آمده است: و از جمله كرامت سيد رضى ـ عليه الرحمه ـ آن است كه در وقتى از اوقات، نماز خود را به برادرش سيد مرتضى علم الهدى ـ عليه الرحمه ـ اقتدا كرد. چون به ركوع رفتند سيد رضى نمازش را فرادا خواند و اقتدا را منقطع ساخت، پس از وى سؤال كردند از سبب انفراد، در جواب فرمود كه چون به ركوع رفتم، ديدم كه امام جماعت كه برادرم سيد مرتضى باشد، در مسئله‏اى از حيض فكر مى‏نمايد و خاطرش بدان متوجه است و در درياى خون غوطه‏ور است، پس نماز خود را فرادا كردم.

در بعضى از كتب آمده كه جناب سيد مرتضى فرموده بود: «برادرم درست فهميده؛ پيش از آمدن براى نماز، زنى مسئله‏اى از حيض از من پرسيد و من در خيال آن فرو رفته بودم و از اين جهت برادرم مرا در درياى خون غوطه‏ور ديد.»

حضور قلب در نماز هر چند از شرايط صحت نيست؛ يعنى نماز بدون حضور نيز تكليف را ساقط مى‏كند و قضا و اعاده نماز واجب نيست، ليكن بايد دانست كه نماز بى‏حضور قلب، مانند بدن بى‏روح است؛ يعنى چنانچه بدن بى‏جان را اثرى و ثمرى نيست، نماز بى‏حضور را اجر و ثوابى نيست و موجب قرب به خدا نخواهد شد، مگر همان مقدارى كه با حضور به‏جا آورده شود؛ لذا از بعضى نصف و از بعضى ثلث و از بعضى ربع، تا اين‏كه از بعضى عُشر نمازشان پذيرفته است.[2]

در كتاب كافى از امام صادق عليه‏السلام نقل شده كه ممكن است شخصى پنجاه سال نماز خوانده باشد، ولى دو ركعت نماز پذيرفته شده نداشته باشد، «اَللّهُمَ اِنّى اَعُوذُبِكَ مِن صَلوةٍ لاتُرفَعُ وَ عَمَلٌ لايَنفَعُ».


[1] . داستان‏هاى شگفت،ص 60ـ62.

[2] . براى آگاهى اهميت و لزوم حضور قلب در نماز و كيفيت تحصيل آن ر.ك: صلوة الخاشعين؛ گناهان كبيره، ج 2، ص 262ـ270.