صدايى دردناك از مرده[1]

حضرت آية‏اللّه‏ العظمى اراكى رحمه‏الله فرمود: حاج شيخ عباس قمى در ايام فاطميّه در منزل حاج سيدعلى بلور فروش منبر مى‏رفت. در يكى از اين مجالس كه من هم شركت داشتم، به گوش خود شنيدم كه گفت:

من در نجف اشرف كه بودم، روزى با شخصى كه سنش كم و اوايل بلوغش بود ـ گويا سيد محمد پسر حاج آقا حسين قمى كه اين موزه [اشاره به موزه حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام ] را او ساخته ـ قصد كردم به زيارت قبور وادى السلام بروم؛ همين كه از دروازه پا بيرون گذاشتم صدايى به گوشم آمد، مثل صداى شترى كه پشت او زخم باشد و به پشتش داغ بگذارند. عرب‏ها رسمشان اين است كه آهن سرخ كرده با آتش را روى زخم شتر مى‏گذارند و آن زخم را مى‏سوزانند و به اين وسيله آن را مداوا مى‏كنند. وقتى روى زخم شتر آهن سرخ كرده را مى‏گذارند، نعره‏اى مى‏زند. يك همچو صدايى كه در آن وقت از شتر بروز مى‏كند، به گوش من رسيد. من به همراهم گفتم: صدايى به گوش من مى‏آيد، به گوش شما هم مى‏آيد؟ گفت: نه!

ما هرچه نزديك‏تر مى‏شديم صدا بلندتر مى‏شد، تا رسيديم به قبرستان. به قبرستان كه رسيديم ديديم جماعتى بر قبرى حلقه زده‏اند و اين صدا از وسط آن‏هاست! به او گفتم. صدايى نمى‏شنوى؟ گفت: نه! معلوم شد آن‏ها جنازه‏اى آوردند و اين صدا از آن جنازه است. اين مكاشفه بوده است.


[1] . مجله حضور، ش 5 و 6، تابستان 1371، ص 37؛ همين داستان را مرحوم علامه طهرانى در معادشناسى (ج 1، ص 137ـ138) روايت كرده است.