در باره زبان قرآن نظریه‌های گوناگونی مطرح است. یکی از مهم‌ترین نظریه‌ها «زبان مشترک» است که رمضان عبدالتواب در فصول فی فقه العربیة و برخی دیگر بیان کرده‌اند.
زبان مشترک را می‌توان با دو ویژگی شناخت:
الف) نخستین ویژگی زبان مشترک این است که از سطح عامه مردم بالاتر است؛ بدین معنا که عامه مردم در مکالمات خود از آن استفاده نمی ‏کنند و اگر بشنوند کسی با این زبان سخن می‏ گوید، او را در سطحی بالاتر از فرهنگ و دانش خویش می‏ شمارند. زبان عربی مشترک که آثار ادبی به آن نوشته شده است و شاعران و سخنوران در قالب آن شعر سروده و سخن سراییده‏ اند نیز در سطحی بالاتر و پیشرفته ‏تر از آن بود که عامه عرب بتوانند آن را به‏ کار بندند؛ از این رو دیده می‌شود که برخی قریشیان معانی برخی واژه‌های قرآنی را نمی‌دانستند.
ب) ویژگی دوم زبان مشترک این است که ویژگی‏ ها و عناصر تشکیل‏ دهنده آن به اجتماع محلی مشخص، وابسته نیست؛ به این معنا که هر گاه خطیبی به زبان مشترک سخن بگوید، شنونده نمی ‏تواند از نوع سخن گفتن او قبیله و اجتماع محلی او را کشف کند؛ ... کوتاه سخن آنکه زبان عربی مشترک، تنها زبان قریش نیست... بلکه زبان مستقلی است که در هنگام پیدایش، پاره‏ ای از ویژگی‏ های خوب و مناسب سایر گویش‏ های عربی را - از قریش و دیگران - به خود جذب کرده است.
نقل از تفسیر زیبایی‌شناختی داستان حضرت موسی ع (در حال نگارش)