531) تأملی در روش تفسیر بر پایه ترتیب نزول (نقد تفسیر تنزیلی ) 26 (نقد یک پاسخ)
نقد یک پاسخ
بیان اشکال
یکی از اشکالات اساسی بر تفسیر بر اساس ترتیب نزول این است که روایات (با صرف نظر از اشکالات دیگر) ترتیب نزول سورهها را گزارش کرده درحالی که نیازمندی عمده ما ترتیب نزول سورهها نیست بلکه ترتیب نزول آیات است و این مشکل بزرگی است که طرفداران تفسیر به ترتیب نزول، به آن ورودی علمی نکردهاند. ما میدانیم که شمار زیادی از سورهها در یک زمان و به صورت یکجا نازل نشده و درست مشخص نیست که ترتیب سورهها با توجه به مشکل یاد شده، بر چه اساسی بوده است؟ همچنین ترتیب و چینش آیات در سورهها (به ویژه سورههای بلند) نیز چندان روشن نیست و روایت قابل اعتماد و اعتباری در اختیار نیست که مطلب را روشن کرده و حجت باشد. اینقدر میدانیم که به دستور پیامبر اکرم ص برخی آیات که تعداد آنها را نمیدانیم، به ترتیب نزول قرار نگرفتهاند؛ برای مثال، آیه 281 سوره بقره در سال آخر عمر شریف پیامبر اکرم ص نازل شد و آیه اکمال (مائده،3) به ویژه در مقایسه با آیه ابلاغ در همان سوره (مائده، 67) در جای خود قرار نگرفته است. نمونه جالبتر را میتوان در سوره ممتحنه یافت. در این سوره، آیات ابتدایی در سال هشتم، آیات دهم و یازدهم در سال ششم، آیه دوازدهم پس از فتح مکه، و آیه سیزدهم از نظر معنا متناسب با آیات صدر سوره و آستانه فتح مکه است (برای آگاهی بیشتر ر.ک: بابائی و دیگران، 1379، ص 105). این نحوه چینش به معنای بطلان فرضیه پایه بودن ترتیب نزول در تفسیر است.
گفتنی است - چنانکه اشاره شد - ما نمیدانیم چه تعداد آیه بر خلاف ترتیب نزول ثبت شدهاند، اما آنچه بر آن بحث شده کم نیست! (ر.ک: التمهید، معرفت، ج1، ص 170- 240)؛ همچنین در باره مکی یا مدنی بودن حدود یکچهارم سورههای قرآن نیز بحث است (ر.ک: همان، ج1، ص 146- 168)؛ البته بسیاری از مطالب مطرح شده در این باره استوار نیست ولی باید پذیرفت که نقد آنها نیز بعضاً محل بحث است! (مانند سوره الرحمن که بر خلاف روایات ترتیب نزول مکی بودن آن ادعا شده و نقد ضعیفی که در این خصوص ارائه گردیده است. (ر.ک: همان، ج1، ص 150- 151) ) همچنین بسیار شده که سورهای آغاز شده و نیمهکاره رها شده و سوره دیگری آغاز شده و سپس سوره قبل تکمیل شده است. پنج آیه سوره علق نمونه آن است (همان، ج1، ص 127). ما هیچ راهی نداریم که حتی بتوانیم به شکل معتبری حدس بزنیم که چه تعداد آیه بر اساس غیر ترتیب نزول چینش شدهاند. جالبتر این است که حتی خدای متعال نیز گاه یک حادثه را برخلاف وقوعش در قرآن نقل کرده است. نمونه آن را میتوان در آیات 65 تا 73 سوره حجر مشاهده کرد
برادر ارجمند و فاضل گرامی جناب حجت الاسلام و المسلمین بهجتپور پس از تقریر مختصر اشکال، به آن پاسخی دادهاند که در ذیل بررسی و نقد میکنیم:
خلاصه اشکال: «همچنانکه ترتیب نزول سورهها ناسازگار با ترتیب چینش مصحف رسمی است، برخی از آیات نیز به ترتیب نزول سامان نیافته، بلکه به دستور پیامبر اکرم ص در میان آیات دیگر سورهها جای گرفتهاند. حال چرا مفسران این سبک که به تفسیر قرآن بر پایه ترتیب نزول سورهها میپردازند، به تفسیر بر اساس ترتیب نزول آیات توجه نکردهاند؟»
پاسخ: «به نظر میرسد [تعلیقه: اگر از باب تواضع باشد، اشکالی نیست ولی اگر از باب عدم اطمینان باشد، نمیتواند رافع نهی حاصل از تفسیر به رأی باشد.] توقیفی دانستن چینش آیات در سورهها و حفظ هویت واحد هر سوره موجب این امر [توضیح: در نظر نگرفتن ترتیب نزول آیات و ملاک قرار دادن ترتیب نزول سورهها به جای آن] شده است؛ زیرا پیامبر اکرم ص در فرایند ثبت و تدوین مجموعه آیات هر سوره مستقیماً نقش داشت و این کار چنان مشهور بود که گروهی آن را اجماعی دانستهاند (سیوطی، الاتقان، 1/167؛ زرقانی، 1/339) [تعلیقه: یعنی از دو مقدمه 1. چون چینش توسط پیامبر اکرم ص بوده پس حکیمانه است؛ 2. هر سوره هویت واحد دارد. نتیجه گرفته شده که پس برای تفسیر به ترتیب نزول آیات، لحاظ ترتیب سورهها کافی است و نیازی به لحاظ دقیق زمان نزول آیات نیست!
این استدلال اشکالاتی دارد:
1. حکیمانه بودن چینش آیات در سورهها تنها به جهت رعایت سیاق و بافتار نیست بلکه ممکن است رعایت موضوع، بلاغت، دفع شبهه، ادبیات، مسائل زیباییشناختی و جز اینها عامل چینش باشند و یا بخشی از علت را به خود اختصاص دهند؛ برای مثال، آیه تطهیر با فاصله زمانی نازل و در آیه 33 سوره احزاب قرار داده شده و وجه آن ظاهراً دفع شبهه بوده است؛ زیرا اگر به حسب نزول در جای دیگری قرار داده میشد، مشمول بودن زنان پیامبر اکرم ص محتمل بود ولی چون داخل آیات مربوط به زنان پیامبر اکرم ص قرار داده شد و ادبیات و ضمائر و لحن آن با آیات قبل و بعد متفاوت است، احتمال ورود زنان پیامبر ص به جمع اهل بیت ع منتفی است. حال میپرسیم: نادیده گرفتن زمان نزول آیه تطهیر در تفسیر و در عین حال ادعای محور بودن زمان نزول در تفسیر چگونه قابل جمع است؟!
2. بر فرض بپذیریم که هر سوره هویتی "واحد" دارد، وحدت هویت ممکن است به لحاظ موضوع باشد و این چه ارتباطی به ترتیب نزول آیات دارد؟ ممکن است آیهای در باره ربا مثلاً در سال دهم بعد از هجرت نازل شده باشد و به تناسب بین آیاتی در باره ربا که در سال دوم نازل شدهاند، قرار داده شود، و به این ترتیب بافتار هماهنگ و هویت سوره واحد شود (البته بر فرض؛ زیرا در این خصوص بحث زیاد است)، حال این چه کمکی به تفسیر به ترتیب نزول میکند؟ در تفسیر به ترتیب نزول ما میخواهیم بفهمیم در سال دهم چه فضایی حاکم بوده که آیه ربا نازل شده و اگر زمان نزول آیه را در نظر نگیریم، از این هدف دور شدهایم. بله اگر بخواهیم آیات را به شیوه موضوعی تعقیب کنیم، نیازی نیست که زمان نزول آیه را در نظر بگیریم.
3. اینکه هویت واحد یک سوره ما را از در نظر گرفتن زمان نزول آیات بینیاز میکند، صرفاً یک ادعاست؛ این ادعا چگونه اثبات میشود؟ از این بالاتر، وقتی ما زمان نزول سوره را که بر اساس زمان نزول آیات ابتدایی آن رقم میخورد، ملاک تفسیر بر اساس ترتیب نزول آیات قرار میدهیم، در حقیقت از زمان آیات بینیاز نشدهایم بلکه به جای زمان نزول آیاتی که بعدها نازل شده و در این سوره قرار داده شدهاند، زمان نزول آیات ابتدایی سوره را جایگزین میکنیم و نادرستی و تناقض این روش و ادعا کاملاً آشکار است.
4. فرض کنیم میخواهیم آیات حجاب در سوره نور و احزاب را بر اساس ترتیب نزول بررسی کنیم، هویت واحد هر یک این دو سوره (بر فرض وجود و اثبات) چگونه ما را از در نظر گرفتن زمان نزول آیات حجاب بینیاز میکند؟ آیا بر این اساس، تفسیر ما همچنان بر محور ترتیب نزول خواهد بود یا بر اساس هویت سورههای قرآن یا چیز دیگر؟] حال باید دانست که ترتیب چینش آیات تا چه میزان با ترتیب طبیعی نزول آنها سازگار است. ... [تعلیقه: فرض کنیم بیشتر آیات قرآن مطابق زمان نزول و پشت سر هم در سورهها چیده شده باشند، با شمار زیادی که چینش آنها موافق زمان نزول نیست و ما دقیقاً از شمار آنها بیاطلاعیم، چه کنیم؟ چه حجتی وجود دارد که چون شمار این گونه آیات کم است (بر فرض)، پس نادیده گرفته شده و به همین صورت موجود لحاظ شوند؟ به تعبیر دیگر، فرض کنیم آیاتی که بر خلاف جایگاه نزول خود چیده شدهاند، کمشمار باشند، چه حجتی وجود دارد که آین آیات هرچند کمشمار را با زمان غیر واقعی ملاک تفسیر قرار دهیم؟!] اثبات رعایت نزول طبیعی آیات برای چینش در سورهها به این معنا نیست که جابهجاییهای احتمالی و استثنایی در برخی آیات روی نداده است؛ منتها این موارد در راستای تأمین غرض سوره دانسته شدهاند، به گونهای که به وحدت و پیوستگی آن آسیب نزند [تعلیقه: وحدت و پیوستگی دو مقوله است؛ بر فرض در وحدت تأثیر نگذارند ولی حتماً به پیوستگی در نزول آسیب میزند لذا میبینیم سیاق این گونه آیات با آیات قبل و بعد که زمان نزولشان یکسان نیست، حجت نبوده و اعتبار ندارد، هرچند سیاق در موضوع متحد و منسجم باشد و به تعبیر سادهتر، آیه به نحوی بین آیات دیگر قرار داده شود که به سادگی تفاوت زمان نزول آنها قابل درک نباشد و باز به تعبیر عوامانه، آیات خوب با هم چفت شوند!]؛ بر این اساس توقیفی بودن چینش آیات با تفسیر تنزیلی ناسازگاری نداشته [تعلیقه: چنان که ذکر شد این صرفا ادعایی بدون دلیل است بلکه شواهد نادرستی آن و قرائن علیه آن در تعلیقه قبل بیان گردید] و در راستای هدفی است که این تفسیر در پی کشف آن است. [تعلیقه: این سخن عجیب است! در همین مقاله می خوانیم: «تفسیر تنزیلی سبکی است که برابر آن، سورهها بر پایه ترتیب طبیعی نزول تفسیر میشوند» (دانشنامه علوم قرآن، ج3، ص 513)].» («مدخل تفسیر تنزیلی»، بهجتپور، دانشنامه علوم قرآن، ج 3، ص 529- 530)
به یاری خدا در فرصتهای دیگر نکات دیگری از این مقاله بررسی و نقد خواهد شد.
پستهای مربوط: