ترجمه مزجی قرآن/2 (حمد و بقره)
ترجمه مزجی قرآن/1 (حمد و بقره)60-66 (ص9-10)
60. و [به ياد آوريد] زمانی را كه موسى براى قوم خود آب طلب كرد: وَ اِذِ اسـتَسـقىٰ موسىٰ لِـقَومِـهِ
به او گفتيم: عصاى خود را بر آن سنگ بزن: فَـقُلـنَا اضـرِب بِـعَـصاكَ الـحَـجَـرَ
پس [زد آنگاه] دوازده چشمه آب از آن سنگ جوشيد: فَانـفَـجَـرَت مِنـهُ اثـنَـتا عَشـرَةَ عَيـنًا
هر طایفهای از طوایف بنی اسرائیل [هر سبطى] از چشمه و محل آب خوردن خود آگاه شد: قَد عَـلِـمَ كُـلُّ اُناسٍ مَشـرَبَـهُم
[و گفتيم] از آنچه خدا روزى شما کرده، بخوريد و بياشاميد: كُـلوا وَ اشـرَبوا مِن رِزقِ اللهِ
و در زمين به فتنهانگيزى و فساد برنخیزید: وَ لا تَعـثَوا فِى الاَرضِ مُفـسِـديـنَ.
61. و [به ياد آوريد] هنگامی كه [معترضانه] به موسی گفتید: ما هرگز به يك نوع غذا اکتفا نخواهيم كرد: وَ اِذ قُلـتُم يا موسىٰ لَن نَصـبِـرَ عَـلىٰ طَـعامٍ واحِـدٍ
از خداى خود بخواه تا براى ما از آنچه زمين میرویاند، برآورد: فَادعُ لَـنا رَبَّـكَ يُخـرِج لَـنا مِـمّا تُنـبِـتُ الاَرضُ
از سبزیجات و خيار و سير و عدس و پياز: مِن بَقـلِـها وَ قِـثّائِـها وَ فومِـها وَ عَـدَسِـها وَ بَـصَـلِـها
موسى گفت: آيا مىخواهيد غذاى بهترى را كه داريد [من و سلوی] به پستتر از آن تبديل كنيد؟!: قالَ اَتَسـتَبـدِلونَ الَّـذى هُـوَ اَدنىٰ بِالَّـذى هُـوَ خَيـرٌ
[حال كه تقاضاى شما اين است] به شهری فرود آييد كه در آنجا آنچه درخواست كرديد، فراهم است: اِهـبِـطوا مِصـرًا فَـاِنَّ لَـكُم ما سَـاَلـتُم
و بر آنها ذلّت و خوارى مقدّر گرديد: وَ ضُـرِبَت عَـلَيـهِـمُ الذِّلَّـةُ وَ الـمَسـكَـنَـةُ
و به خشم خدا گرفتار شدند: وَ بائوا بِـغَـضَـبٍ مِـنَ اللهِ
زیرا آنها به آيات خدا کفر میورزیدند: ذٰلِـكَ بِـاَنَّـهُم كانوا يَكـفُـرونَ بِـآياتِ اللهِ
و پیامبران را به ناحق میكشتند: وَ يَقـتُـلونَ النَّـبِـيّيـنَ بِـغَيـرِ الـحَـقِّ
[آری] آن بدین جهت بود که نافرمانی کردند و از حد تجاوز مینمودند: ذٰلِـكَ بِـما عَـصَوا وَ كانوا يَعـتَـدونَ.
62. کسانی که ایمان آوردند [از مسلمانان]: اِنَّ الَّـذيـنَ آمَـنوا
و کسانی که یهودی شدند: وَ الَّـذيـنَ هادوا
و نصرانيان [مسیحیان] و صابئان [پيروان حضرت يحيى]: وَ النَّـصارىٰ وَ الصّابِـئيـنَ
هریک از آنان كه [قبل از عرضه اسلام به آنان و اتمام حجت] از روى حقيقت به خدا و روز قيامت ايمان آورند: مَن آمَـنَ بِاللهِ وَ الـيَومِ الآخِـرِ
و نيكوكارى پيشه كنند: وَ عَـمِـلَ صالِـحًا
پاداششان نزد خداست: فَـلَـهُم اَجـرُهُم عِنـدَ رَبِّـهِم
و نه هيچ ترسی آنها را فرا میگیرد و نه اندوهگين ميشوند: وَ لا خَوفٌ عَـلَيـهِم وَ لا هُم يَحـزَنونَ.
63. و [اى بنى اسرائيل به ياد آوريد] وقتى كه از شما پيمان گرفتيم: وَ اِذ اَخَذنا ميـثاقَـكُم
و كوه طور را بالاى سر شما برافراشتيم: وَ رَفَعـنا فَوقَـكُـمُ الطّورَ
[و دستور داديم] آنچه [تورات] را به شما دادهایم، محكم بگیرید: خُـذوا ما آتَيـناكُم بِـقُـوَّةٍ
و آنچه را در آن است، به خاطر داشته باشید: وَ اذكُـروا ما فيـهِ
باشد كه پرهيزگار شويد: لَـعَـلَّـكُم تَـتَّـقونَ.
64. بعد از آن [همه عهد و پيمان]، روى گردانيديد: ثُـمَّ تَـوَلَّيـتُم مِن بَعـدِ ذٰلِـكَ
و اگر فضل خدا و رحمت او شامل حال شما نمىشد: فَـلَولا فَضـلُ اللهِ عَـلَيـكُم وَ رَحـمَـتُـهُ
قطعا از زيانكاران بوديد: لَـكُنـتُم مِنَ الـخاسِـريـنَ.
65. و البته حال كساني از خودتان را كه در روز شنبه عصيان کردند، دانستید: وَ لَـقَد عَـلِمـتُـمُ الَّـذيـنَ اعـتَـدَوا مِنـكُم فِى السَّبـتِ
[که به جرم گناهشان] به آنها گفتيم: بوزينههایی حقیر باشيد [و دور از قرب حق]: فَـقُلـنا لَـهُم كونوا قِـرَدَةً خاسِـئيـنَ.
66. و اين عقوبت [مسخ شدن] را عبرتي براي آن مردمان و آیندگانشان، گردانيديم: فَـجَـعَلـناها نَـكالًا لِـما بَيـنَ يَـدَيـها وَ ما خَلـفَـها
و پندي براي پرهيزكاران: وَ مَوعِـظَـةً لِلـمُـتَّـقيـنَ. 67-82 (ص10-11)
67. و [به ياد آوريد] زمانی را كه موسى به قوم خود فرمود:: وَ اِذ قالَ موسىٰ لِـقَومِـهِ
خداوند به شما دستور داده كه گاوى را ذبح كنيد [و قسمتی از بدن آن را به آن مقتول بزنید تا زنده شود]: اِنَّ اللهَ يَأمُـرُكُم اَن تَذبَـحوا بَـقَـرَةً
گفتند: ما را به تمسخر گرفتهاى؟: قالوا اَتَـتَّـخِـذُنا هُـزُوًا
موسى گفت: پناه مىبرم به خدا از آن كه [سخن به تمسخر گويم و] از نادانان باشم: قالَ اَعوذُ بِاللهِ اَن اَكونَ مِـنَ الـجاهِـليـنَ.
68. گفتند: از خدايت بخواه كه خصوصيت گاو را براى ما معيّن كند: قالُوا ادعُ لَـنا رَبَّـكَ يُـبَـيِّن لَـنا ما هِـىَ
موسى گفت: خدا مىفرمايد: مادّه گاوى است نه پير و از كار افتاده و نه جوان كار نكرده: قالَ اِنَّـهُ يَـقولُ اِنَّـها بَـقَـرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكـرٌ
بلكه ميانه اين دو حال است: عَـوانٌ بَيـنَ ذٰلِـكَ
حال دستور را انجام دهيد: فَافـعَـلوا ما تُؤمَـرونَ.
69. گفتند: از خدايت بخواه كه رنگ آن گاو را براى ما معيّن كند: قالُوا ادعُ لَـنا رَبَّـكَ يُـبَـيِّن لَـنا ما لَونُـها
موسى گفت: خدا مىفرمايد: گاوی است به رنگ زرد: قالَ اِنَّـهُ يَـقولُ اِنَّـها بَـقَـرَةٌ صَفـراءُ
زرد خالص و یکدست: فاقِـعٌ لَونُـها
كه بينندگان را شاد کند: تَـسُـرُّ النّاظِـريـنَ.
70. باز گفتند: از خدايت بخواه چگونگى آن گاو را كاملا براى ما روشن کند: قالُوا ادعُ لَـنا رَبَّـكَ يُـبَـيِّن لَـنا ما هِـىَ
هنوز ویژگیهای گاو برای ما مبهم است (این بهانهها یا برای فرار از رسوایی بود و یا باور ندشتند بتوان با گاوی معمولی مردهای زنده کرد و دنبال یک ویژگی کاملاً خاص میگشتند): اِنَّ الـبَـقَـرَ تَـشابَـهَ عَـلَيـنا
و اگر خدا بخواهد، به آن راه خواهیم یافت: وَ اِنّا اِن شاءَ اللهُ لَـمُهـتَـدونَ.
71. موسى گفت: خدا مىفرمايد: آن گاو چندان رام نیست كه زمين را شخم زند: قالَ اِنَّـهُ يَـقولُ اِنَّـها بَـقَـرَةٌ لا ذَلولٌ تُـثيـرُ الاَرضَ
و آب به كشتزار دهد: وَ لا تَسـقِى الـحَرثَ
سالم و بىعيب و يك رنگ است: مُـسَـلَّـمَـةٌ لا شِـيَـةَ فيـها.
گفتند: اكنون حقيقت را روشن ساختى: قالُوا الآنَ جِئـتَ بِالـحَـقِّ
و گاوى بدان اوصاف كشتند، ليكن نزديك بود باز [طفره رفته و] انجام ندهند: فَـذَبَـحوها وَ ما كادوا يَفـعَـلونَ.
72. و [به ياد آوريد] هنگامی كه انسانی را كشتيد و [يكديگر را درباره آن متهم كرده،] به نزاع برخاستید: وَ اِذ قَـتَلـتُم نَفـسًا فَادّارَأتُم فيـها
و خداوند آشکار کننده راز پنهانى شماست: وَ اللهُ مُخـرِجٌ ما كُنـتُم تَكـتُـمونَ.
73. پس دستور داديم جزئی از اعضای گاو را بر بدن كشته بزنيد [تا با این معجزه زنده شود و قاتل را معرفى كند. (رجوع شود به آیه 67)]: فَـقُلـنَا اضـرِبوهُ بِـبَعـضِـها
اين گونه خداوند مردگان را زنده میکند: كَـذٰلِـكَ يُحـيِى اللهُ الـمَوتىٰ
و نشانههای خويش را بر شما آشكار مىنمايد: وَ يُـريـكُم آياتِـهِ
باشد كه عقل خود را به كار بندید: لَـعَـلَّـكُم تَعـقِـلونَ.
74. آن گاه پس از آن [معجزه] باز دلهایتان سخت شد: ثُـمَّ قَـسَت قُـلوبُـكُم مِن بَعـدِ ذٰلِـكَ
همچون سنگ يا سختتر از آن: فَـهِـىَ كَالـحِـجارَةِ اَو اَشَـدُّ قَسـوَةً
زیرا از برخی سنگها نهرها میجوشد: وَ اِنَّ مِـنَ الـحِـجارَةِ لَـما يَـتَـفَـجَّـرُ مِنـهُ الاَنـهارُ
و برخى ديگر از سنگها میشكافد و آب از آن بيرون میآيد: وَ اِنَّ مِنـها لَـما يَـشَّـقَّـقُ فَـيَخـرُجُ مِنـهُ الـماءُ
و پارهاى از ترس خدا فرو میریزند [ولی شما سنگدلان هیچ از نهادتان بر نیاید]: وَ اِنَّ مِنـها لَـما يَهـبِـطُ مِن خَشـيَـةِ اللهِ
و خدا از آنچه میکنید، غافل نيست: وَ مَا اللهُ بِـغافِـلٍ عَـمّا تَعـمَـلونَ.
75. آيا طمع داريد كه يهودیان به [آیین] شما بگروند: اَفَـتَطـمَـعونَ اَن يُؤمِـنوا لَـكُم
در حالی كه گروهى از آنان كلام خدا را میشنوند: وَ قَد كانَ فَـريـقٌ مِنـهُم يَسـمَـعونَ كَـلامَ اللهِ
و پس از فهمیدن، تحريف مىكنند: ثُـمَّ يُـحَـرِّفونَـهُ مِن بَعـدِ ما عَـقَـلوهُ
با آن كه [به زشتی کار خود] آگاهاند؟!: وَ هُم يَعـلَـمونَ؟!
76. و هر گاه با مؤمنان روبهرو شوند، گويند: ما [نيز] ايمان آوردهايم: وَ اِذا لَـقُوا الَّـذيـنَ آمَـنوا قالوا آمَـنّا
و چون با يكديگر خلوت كنند: وَ اِذا خَـلا بَعـضُـهُم اِلىٰ بَعـضٍ
گويند: آیا با مسلمانان در باره اسراری که خدا بر شما آشکار کرده [ویژگیهای پیامبر آخر الزمان] سخن میگویید: قالوا اَتُـحَـدِّثونَـهُم بِـما فَـتَـحَ اللهُ عَـلَيـكُم
تا به كمك همان علوم با شما نزد خدايتان استدلال [و شما را محکوم] كنند؟: لِـيُـحاجّوكُم بِـهِ عِنـدَ رَبِّـكُم
چرا عقل خود را به کار نمیاندازید؟!: اَفَـلا تَعـقِـلونَ؟!
77. آيا نمىدانند كه خدا از آنچه پنهان داشته و يا آشكار میكنند، آگاه است؟!: اَوَ لا يَعـلَـمونَ اَنَّ اللهَ يَعـلَـمُ ما يُـسِـرّونَ وَ ما يُعـلِـنونَ؟!
78. و برخی از آنها عوامانی هستند که تورات را جز آمال باطل خویش [مانند آنچه در آیه 80 آمده] نمیپندارند: وَ مِنـهُم اُمِّـيّونَ لا يَعـلَـمونَ الـكِـتابَ اِلّا اَمانِـىَّ
و تنها به خيالات خام و بيهوده خود دلبستهاند: وَ اِن هُم اِلّا يَـظُـنّونَ.
79. پس واى بر آنان كه از پيش خود كتاب را مینویسند: فَـوَيـلٌ لِـلَّـذيـنَ يَكـتُـبونَ الـكِـتابَ بِـاَيـديـهِم
و به خداى متعال نسبت میدهند: ثُـمَّ يَـقولونَ هٰـذا مِن عِنـدِ اللهِ
تا با آن بهاى اندكی به دست آورند: لِـيَشـتَـروا بِـهِ ثَـمَـنًا قَـليـلًا
پس واى بر آنها از آنچه نوشتند: فَـوَيـلٌ لَـهُم مِـمّا كَـتَـبَت اَيـديـهِم
و وای بر آنها از آنچه به دست میآورند!: وَ وَيـلٌ لَـهُم مِـمّا يَكـسِـبونَ!
80. و گفتند [هرچقدر هم که گناه کنیم] هرگز آتش دوزخ به ما نخواهد رسید، مگر برای چند روز: وَ قالوا لَن تَـمَـسَّـنَا النّارُ اِلّا اَيّامًا مَعـدودَةً
[به آنان] بگو: آيا بر آنچه ادعا مىكنيد، عهد و پيمانى از خدا گرفتهايد: قُل اَتَّـخَذتُم عِنـدَ اللهِ عَهـدًا
- و [البته] خدا هرگز از عهد خود تخلف نمیكند-: فَـلَن يُخـلِـفَ اللهُ عَهـدَهُ
يا چيزى به خيال جاهلانه خویش به خدا نسبت مىدهيد؟: اَم تَـقولونَ عَـلَى اللهِ ما لا تَعـلَـمونَ؟
81. آرى، کسانی که عملی زشت مرتکب شوند: بَـلىٰ مَن كَـسَـبَ سَـيِّـئَـةً
و كردار بدشان وجودشان را فرا گیرد: وَ اَحاطَت بِـهِ خَـطيـئَـتُـهُ
اهل دوزخاند و در آن جاودانه خواهند بود: فَـاُولٰـئِـكَ اَصـحابُ النّارِ هُم فيـها خالِـدونَ.
82. و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند: وَ الَّـذيـنَ آمَـنوا وَ عَـمِـلُوا الصّالِـحاتِ
اهل بهشتاند و در آن جاودانه خواهند بود: اُولٰـئِـكَ اَصـحابُ الـجَـنَّـةِ هُم فيـها خالِـدونَ. 83-86 (ص12-13)
83. و [به ياد آوريد] هنگامى را كه از بنى اسرائيل پیمان گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد: وَ اِذ اَخَذنا ميـثاقَ بَـنى اِسـرائيـلَ لا تَعـبُـدونَ اِلَّا اللهَ
و به پدر و مادر نيكى كنيد: وَ بِالـوالِـدَيـنِ اِحـسانًا
و [نیز] به خويشان و يتيمان و درماندگان: وَ ذِى الـقُربىٰ وَ الـيَـتامىٰ وَ الـمَـساكيـنِ
و به زبان خوش با مردم سخن گویید: وَ قولوا لِلـنّاسِ حُسـنًا
و نماز را بر پا داريد و زكات [مال خود را] بدهيد: وَ اَقيـمُوا الصَّـلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ
ولی شما، جز چند نفرى، عهد شكسته و روی گردانیدید: ثُـمَّ تَـوَلَّيـتُم اِلّا قَـليـلًا مِنـكُم
و رویگردانی در خون شماست!: وَ اَنـتُم مُعـرِضونَ!
84. و [به ياد آريد] هنگامى كه از شما پیمان گرفتيم: وَ اِذ اَخَذنا ميـثاقَـكُم
كه خون يكديگر را نريزيد: لا تَسـفِـكونَ دِماءَكُم
و يكديگر را از خانه و ديار خود نرانيد: وَ لا تُخـرِجونَ اَنـفُـسَـكُم مِن دِيارِكُم
پس بر آن عهد اقرار كرده و خود شما بر آن گواه مىباشيد: ثُـمَّ اَقـرَرتُم وَ اَنـتُم تَشـهَـدونَ؛
85. [با اين عهد و اقرار] باز شما [به همان خوى زشت] خون يكديگر را مىريزيد: ثُـمَّ اَنـتُم هٰـؤُلاءِ تَقـتُـلونَ اَنـفُـسَـكُم
و گروهى از خودتان را از ديارشان مىرانيد: وَ تُخـرِجونَ فَـريـقًا مِنـكُم مِن دِيارِهِم
و یکدیگر را علیه آنان با گناه و تجاوز یاری میکنید: تَـظاهَـرونَ عَـلَيـهِم بِالاِثـمِ وَ الـعُدوانِ
و چون اسير شوند، [طبق دستور تورات] براى آزادى آنها فديه مىدهيد: وَ اِن يَأتوكُم اُسارىٰ تُـفادوهُم
در صورتى كه [به حكم همان تورات]، اخراج كردن آنها [نیز] بر شما حرام شده است: وَ هُـوَ مُـحَـرَّمٌ عَـلَيـكُم اِخـراجُـهُم
آیا به برخى از احكام کتاب خدا ايمان آورده و به بعضى كافر مىشويد؟: اَفَـتُؤمِـنونَ بِـبَعـضِ الـكِـتابِ وَ تَكـفُـرونَ بِـبَعـضٍ
کیفر چنين افرادی جز ذلّت و خوارى در زندگانى اين جهان نخواهد بود: فَـما جَـزاءُ مَن يَفـعَـلُ ذٰلِـكَ مِنـكُم اِلّا خِزىٌ فِى الـحَـياةِ الدُّنـيا
و [البته] روز قيامت به سختترين عذاب گرفتار خواهند گشت: وَ يَومَ الـقِـيامَـةِ يُـرَدّونَ اِلىٰ اَشَـدِّ الـعَـذابِ
و خدا از كردار شما غافل نيست: وَ مَا اللهُ بِـغافِـلٍ عَـمّا تَعـمَـلونَ
86. اينان همان كسانیاند كه [متاع دو روزه] دنيا را به بهای آخرت خريدند: اُولٰـئِـكَ الَّـذيـنَ اشـتَـرَوُا الـحَـياةَ الدُّنـيا بِالآخِـرَةِ
پس [در آخرت] از عذاب آنها کاسته نشود: فَـلا يُـخَـفَّـفُ عَنـهُـمُ الـعَـذابُ
و یاری نگردند: وَ لا هُم يُنـصَـرونَ. 87-96 (ص13-15)
87. و ما به موسى كتاب [تورات] را عطا كرديم: وَ لَـقَد آتَيـنا موسَى الـكِـتابَ
و از پى او پیامبرانی یکی پس از دیگری فرستاديم: وَ قَـفَّيـنا مِن بَعـدِهِ بِالرُّسُـلِ
و به عيسى- پسر مريم- آن معجزات آشکار را دادیم: وَ آتَيـنا عيـسَى ابـنَ مَريَـمَ الـبَـيِّـناتِ
و او را با روح القدس تأیید کرديم: وَ اَيَّدناهُ بِـروحِ الـقُـدُسِ
[با این همه] آيا هر پیامبری كه از جانب خدا اوامرى بر خلاف هواى نفس شما آورد: اَفَـكُـلَّـما جاءَكُم رَسولٌ بِـما لا تَهـوىٰ اَنـفُـسُـكُـمُ
گردنکشى کرده: اِسـتَكـبَرتُم
و گروهى را تكذيب نموده: فَـفَـريـقًا كَـذَّبـتُم
و جمعى را به قتل مىرسانيد؟!: وَ فَـريـقًا تَقـتُـلونَ؟!
88. و [یهودیان تمسخرانه به پیامبر اکرم (ص)] گفتند: دلهاى ما در حجاب [غفلت] است [و چيزى از سخنان شما را در نمىيابد]: وَ قالوا قُـلوبُـنا غُلـفٌ
[چنين نيست] بلكه خدا به سبب کفرشان، آنها را لعن فرمود [از رحمت خود محروم ساخت]: بَل لَـعَـنَـهُـمُ اللهُ بِـكُفـرِهِم
از این رو تنها اندکی از آنان ایمان میآورند: فَـقَـليـلًا ما يُؤمِـنونَ.
89. و چون كتابی [قرآن] از نزد خدا براى [هدايت] آنها آمد: وَ لَـمّا جاءَهُم كِـتابٌ مِن عِنـدِ اللهِ
كه کتابشان را تصديق [و تأیید] مىكرد: مُـصَـدِّقٌ لِـما مَـعَـهُم
و با آن كه خود آنها پيش از بعثت [با مژده دادن به ظهور پیامبر اکرم] انتظار غلبه بر كافران [عرب] را داشتند: وَ كانوا مِن قَبـلُ يَسـتَفـتِـحونَ عَـلَى الَّـذيـنَ كَـفَـروا
آن گاه كه آمد و شناختند [كه او همان پيامبر موعود است]: فَـلَـمّا جاءَهُم ما عَـرَفوا
باز به او كافر شدند: كَـفَـروا بِـهِ
پس لعنت [خشم خدا] بر كافران باد!: فَـلَعـنَـةُ اللهِ عَـلَى الـكافِـريـنَ!
90. خود را به بد چیزی فروختند: بِئـسَـمَا اشـتَـرَوا بِـهِ اَنـفُـسَـهُم
كه به آنچه خداوند بر آنها نازل كرد [قرآن] كافر شدند: اَن يَكـفُـروا بِـما اَنـزَلَ اللهُ
به جهت حسد به این که چرا خدا از فضل خویش [کتاب آسمانی را] بر برخی بندگان که میخواهد، نازل میگرداند [چرا پيامبرى از غير بنى اسرائيل برانگيخته]؟!: بَغـيًا اَن يُـنَـزِّلَ اللهُ مِن فَضـلِـهِ عَـلىٰ مَن يَـشاءُ مِن عِـبادِهِ
از این رو سزاوار خشمی ديگر در پی خشمی الهی شدند: فَـبائوا بِـغَـضَـبٍ عَـلىٰ غَـضَـبٍ
و براى كافران عذابی خوار کننده است: وَ لِلـكافِـريـنَ عَـذابٌ مُـهيـنٌ.
91. و چون به آنان گفته شود: به آنچه [قرآن] خدا فرستاده، ايمان آوريد: وَ اِذا قيـلَ لَـهُم آمِـنوا بِـما اَنـزَلَ اللهُ
پاسخ میدهند: "ما به آنچه بر خودمان نازل شده [تورات] ايمان میآوريم": قالوا نُؤمِـنُ بِـما اُنـزِلَ عَـلَيـنا
و به غير تورات كافر مىشوند: وَ يَكـفُـرونَ بِـما وَراءَهو
در حالی كه [قرآن] حق است و كتاب آنها را تصديق مىكند: وَ هُـوَ الـحَـقُّ مُـصَـدِّقًا لِـما مَـعَـهُم
بگو: اگر شما در ادعای خود [ايمان به تورات] راستگو هستید، چرا پيامبران الهی پیشین [هم کیش و هم نژاد خود] را مىكشتيد؟: قُل فَـلِـمَ تَقـتُـلونَ اَنـبِـياءَ اللهِ مِن قَبـلُ اِن كُنـتُم مُؤمِـنيـنَ ؟
92. و [افزون بر این] موسى آن همه آيات و معجزات روشن براى شما آورد: وَ لَـقَد جاءَكُم موسىٰ بِالـبَـيِّـناتِ
باز ظالمانه [و بدون هیچ عذری] به گوساله پرستى روی آوردید: ثُـمَّ اتَّـخَذتُـمُ الـعِجـلَ مِن بَعـدِهِ وَ اَنـتُم ظالِـمونَ.
93. و [به ياد آوريد] هنگامی كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بر فراز شما برافراشتيم: وَ اِذ اَخَذنا ميـثاقَـكُم وَ رَفَعـنا فَوقَـكُـمُ الطّورَ
[و گفتیم كه] بايد آنچه را برای شما فرستاديم، با ايمان محكم بپذيريد و گوش بسپارید: خُـذوا ما آتَيـناكُم بِـقُـوَّةٍ وَ اسـمَـعوا
گفتند: شنيدیم و [در دل گفتند] نپذیرفتیم: قالوا سَـمِعـنا وَ عَـصَينا
و به سبب کفرشان در دلهاى آنان عشق به گوساله پر کرده شد: وَ اُشـرِبوا فى قُـلوبِـهِـمُ الـعِجـلَ بِـكُفـرِهِم
بگو: ايمان شما سخت شما را به كار بد و كردار زشت مىگمارد: قُل بِئـسَـما يَأمُـرُكُم بِـهِ ايـمانُـكُم
[البته] اگر ايمان داشته باشيد!: اِن كُنـتُم مُؤمِـنيـنَ!
94. بگو: اگر به حکم خدا سراى آخرت [با آن همه نعمت] تنها به شما اختصاص دارد و دیگران از آن محروماند: قُل اِن كانَت لَـكُـمُ الدّارُ الآخِـرَةُ عِنـدَ اللهِ خالِـصَـةً مِن دونِ النّاسِ
پس اگر راست میگویید آرزوی مرگ کنید [تا هرچه زودتر به سرای سعادت بشتابید!]: فَـتَـمَـنَّـوُا الـمَوتَ اِن كُنـتُم صادِقيـنَ!
95. ولی آنان هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد: وَ لَن يَـتَـمَـنَّوهُ اَبَـدًا
به سبب پرونده سیاهی که برای آخرت خود آماده کردهاند: بِـما قَـدَّمَت اَيـديـهِم
و خدا به حال ستمكاران آگاه است: وَ اللهُ عَـليـمٌ بِالظّالِـميـنَ
96. و آنان را [که به سرای آخرت اعتقاد چندانی ندارند] حریصترین مردم نسبت این زندگی مییابی: وَ لَـتَـجِـدَنَّـهُم اَحـرَصَ النّاسِ عَـلىٰ حَـياةٍ
حتى از مشركان [منکر آخرت] هم حریصتر!: وَ مِـنَ الَّـذيـنَ اَشـرَكوا
هر یک از آنان دوست دارد عمرش هزار سال شود: يَـوَدُّ اَحَـدُهُم لَو يُـعَـمَّـرُ اَلـفَ سَـنَـةٍ
ولى عمر هزار ساله هم او را از عذاب نمیرهاند: وَ ما هُـوَ بِـمُـزَحـزِحِـهِ مِـنَ الـعَـذابِ اَن يُـعَـمَّـرَ
و خدا به آنچه انجام میدهند، بيناست: وَ اللهُ بَـصيـرٌ بِـما يَعـمَـلونَ. 97-103 (ص15-16)
97. بگو: هر كس با جبرئيل دشمن است [حق ندارد از قرآن رویگردان شود]: قُل مَن كانَ عَـدُوًّا لِـجِبـريـلَ
زیرا او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو فرود آورد: فَـاِنَّـهُ نَـزَّلَـهُ عَـلىٰ قَلـبِـكَ بِـاِذنِ اللهِ
در حالى كه ساير كتب آسمانى را تصديق مىكند: مُـصَـدِّقًا لِـما بَيـنَ يَـدَيـهِ
و براى مؤمنان مایه هدايت و بشارت است: وَ هُـدًى وَ بُشـرىٰ لِلـمُؤمِـنيـنَ.
98. هر كس با خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئيل و ميكائيل دشمن است [كافر است]: مَن كانَ عَـدُوًّا لِـلّـهِ وَ مَـلائِـكَـتِـهِ وَ رُسُـلِـهِ وَ جِبـريـلَ وَ ميـكالَ
و خدا دشمن كافران است: فَـاِنَّ اللهَ عَـدُوٌّ لِلـكافِـريـنَ.
99. و ما [براى اثبات پيامبرى تو] آيات و دلايل روشن بر تو فرستاديم: وَ لَـقَد اَنـزَلـنا اِلَيـكَ آياتٍ بَـيِّـناتٍ
. و به جز فاسقان كسى آنها را انكار نمیکند: وَ ما يَكـفُـرُ بِـها اِلَّا الـفاسِـقونَ.
100. آیا چنین نیست که هر بار عهد و پيمانی بستند: اَوَ كُـلَّـما عاهَـدوا عَهـدًا
گروهى از آنان آن را دور افکندند؟!: نَـبَـذَهُ فَـريـقٌ مِنـهُم؟!
[تنها عهدشکنی نیست] بلكه اكثر آنها ايمان نمیآورند: بَل اَكـثَـرُهُم لا يُؤمِـنونَ.
101. و چون پيامبرى از جانب خدا نزدشان آمد: وَ لَـمّا جاءَهُم رَسولٌ مِن عِنـدِ اللهِ
كه كتاب آسمانى آنها را تصدیق میکرد: مُـصَـدِّقٌ لِـما مَـعَـهُم
گروهى از اهل كتاب، كتاب خدا را پشت سر انداختند [و به حكم آن كه به ايمان آوردن به قرآن امر مىكرد، رفتار نكردند]: نَـبَـذَ فَـريـقٌ مِـنَ الَّـذيـنَ اوتُوا الـكِـتابَ كِـتابَ اللهِ وَراءَ ظُـهورِهِم
[آن چنان كه] گويى از آن خبر ندارند: كَـاَنَّـهُم لا يَعـلَـمونَ.
102. و [یهودیان] از وردهایی كه [جنیان شرور و] شياطين در عصر سليمان [برای افسون و جادوگرى] مىخواندند، پيروى كردند: وَ اتَّـبَـعوا ما تَتـلُو الشَّـياطيـنُ عَـلىٰ مُلـكِ سُـلَيـمانَ
و [بر پایی حکومت سلیمان با سحر نبود و] هرگز سليمان [با به كار بردن سحر به خدا] كافر نگشت: وَ ما كَـفَـرَ سُـلَيـمانُ
و لیكن شياطين كافر شدند: وَ لٰـكِـنَّ الشَّـياطيـنَ كَـفَـروا
به مردم سحر مىآموختند: يُـعَـلِّـمونَ النّاسَ السِّحـرَ
و [همچنین یهودیان] از آنچه بر دو فرشته- هاروت و ماروت- در بابل نازل شده بود، پيروى كردند: وَ ما اُنـزِلَ عَـلَى الـمَـلَـكَيـنِ بِـبابِـلَ هاروتَ وَ ماروتَ
ولی آن دو فرشته به هيچ كس چيزى [سحر] نمىآموختند مگر آن كه به او مىگفتند: كار ما فتنه و امتحان است: وَ ما يُـعَـلِّـمانِ مِن اَحَـدٍ حَـتّىٰ يَـقولا اِنَّـما نَحـنُ فِتـنَـةٌ
پس مبادا كافر شوى!: فَـلا تَكـفُر
اما آنها از آن دو فرشته چيزى میآموختند كه با آن بين زن و شوهر را جدايى افكنند: فَـيَـتَـعَـلَّـمونَ مِنـهُـما ما يُـفَـرِّقونَ بِـهِ بَيـنَ الـمَرءِ وَ زَوجِـهِ
البته [این تواناییها همه در حیطه قدرت خداست و آنها] به كسى زيان نمىرسانيدند مگر به اذن خدا [زیرا سحر وسیله آزمایش الهی برای مردم است]: وَ ما هُم بِـضارّيـنَ بِـهِ مِن اَحَـدٍ اِلّا بِـاِذنِ اللهِ
و چيزى مىآموختند که به زيانشان بود و سودشان نمىبخشيد: وَ يَـتَـعَـلَّـمونَ ما يَـضُـرُّهُم وَ لا يَنـفَـعُـهُم
و البته مىدانستند كه هر كه چنين كند، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت: وَ لَـقَد عَـلِـموا لَـمَـنِ اشـتَـراهُ ما لَـهو فِى الآخِـرَةِ مِن خَـلاقٍ
و آنان خود را به بد بهایى فروختند: وَ لَـبِئـسَ ما شَـرَوا بِـهِ اَنـفُـسَـهُم
اگر مىدانستند: لَو كانوا يَعـلَـمونَ.
103. و اگر آنان ايمان آورده و پرهيزكار مىشدند: وَ لَو اَنَّـهُم آمَـنوا وَ اتَّـقَوا
بهرهاى كه از خدا نصيبشان مىشد، از هر چيز [سحر] بهتر بود: لَـمَـثوبَـةٌ مِن عِنـدِ اللهِ خَيـرٌ
اگر مىدانستند: لَو كانوا يَعـلَـمونَ. 104-112 (ص16-17)
104. اى کسانی که ایمان آوردهاید: يا اَيُّـهَا الَّـذيـنَ آمَـنوا
[هنگامی که از رسول خدا (ص) میخواهید آهستهتر سخن بگوید تا به درستی درک کنید] به كلمه راعنا [ما را رعايت كن] تعبير نكنيد [که به جهت تشابه این لفظ موجب تمسخر یهود شوید]: لا تَـقولوا راعِـنا
بلكه بگوييد: انظرنا [ناظر احوال ما باش]: وَ قولُوا انـظُرنا
و [سخن خدا را] بشنويد [و اطاعت کنید]: وَ اسـمَـعوا
و [بدانيد كه] براى كافران عذابی دردناك خواهد بود: وَ لِلـكافِـريـنَ عَـذابٌ اَليـمٌ.
105. هرگز كافران اهل كتاب و مشركان دوست ندارند: ما يَـوَدُّ الَّـذيـنَ كَـفَـروا مِن اَهـلِ الـكِـتابِ وَ لَا الـمُشـرِكيـنَ
بر شما [مسلمانان] خيرى از جانب خدايتان نازل شود: اَن يُـنَـزَّلَ عَـلَيـكُم مِن خَيـرٍ مِن رَبِّـكُم
ليكن خدا هر كه را بخواهد به فضل و رحمت خويش مخصوص گرداند: وَ اللهُ يَخـتَـصُّ بِـرَحـمَـتِـهِ مَن يَـشاءُ
و خدا صاحب فضل عظيم است: وَ اللهُ ذُو الـفَضـلِ الـعَـظيـمِ.
106. هر نشانهای [آیهای از قرآن] را نسخ كنيم يا به دست فراموشی بسپاریم [و متروك سازيم]: ما نَنـسَخ مِن آيَـةٍ اَو نُنـسِـها
بهتر از آن يا مانند آن را بياوريم: نَأتِ بِـخَيـرٍ مِنـها اَو مِثـلِـها
آيا نمىدانى كه خدا بر هر چيز قادر است: اَلَم تَعـلَم اَنَّ اللهَ عَـلىٰ كُـلِّ شَىءٍ قَـديـرٌ.
107. [آری، خدا توانایی چنین کاری را دارد] آيا نمىدانى كه فرمانروایی آسمانها و زمين تنها از آن خداوند است: اَلَم تَعـلَم اَنَّ اللهَ لَـهو مُلـكُ السَّـماواتِ وَ الاَرضِ
و شما به جز خدا سرپرست و ياورى ندارید؟: وَ ما لَـكُم مِن دونِ اللهِ مِن وَلِـىٍّ وَ لا نَـصيـرٍ.
108. يا شما [نیز] میخواهید آنچه را يهود در زمان گذشته از موسى خواستند [مانند دیدن خدا با چشم سر]، از پيامبر خود بخواهید؟!: اَم تُـريـدونَ اَن تَسـاَلوا رَسولَـكُم كَـما سُـئِـلَ موسىٰ مِن قَبـلُ
و هر كه ايمان را به كفر تبدیل کند: وَ مَن يَـتَـبَـدَّلِ الـكُفـرَ بِالايـمانِ
بىشك راه راست را گم كرده است: فَـقَد ضَـلَّ سَـواءَ السَّـبيـلِ.
109. بسيارى از اهل كتاب دوست دارند شما را پس از ايمان آوردنتان به كفر بازگردانند: وَدَّ كَـثيـرٌ مِن اَهـلِ الـكِـتابِ لَو يَـرُدّونَـكُم مِن بَعـدِ ايـمانِـكُم كُـفّارًا
به خاطر حسادت درونی خود: حَـسَـدًا مِن عِنـدِ اَنـفُـسِـهِم
[و] پس از آن که حق برایشان آشکار شد: مِن بَعـدِ ما تَـبَـيَّـنَ لَـهُـمُ الـحَـقُّ
پس [اینک زمان مناسبی برای درگیری نیست و اگر ستمى از آنها به شما رسيد] ببخشید و در گذريد [و مدارا كنيد]: فَاعـفوا وَ اصـفَـحوا
تا هنگامى كه فرمان خدا برسد: حَـتّىٰ يَأتِـىَ اللهُ بِـاَمـرِهِ
كه البته خدا بر هر چيز قادر و تواناست: اِنَّ اللهَ عَـلىٰ كُـلِّ شَىءٍ قَـديـرٌ.
110. و نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد : وَ اَقيـمُوا الصَّـلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ
. و [بدانيد] هر چه از كار نيكو براى خود پيش مىفرستيد: وَ ما تُـقَـدِّموا لِاَنـفُـسِـكُم مِن خَيـرٍ
. آن را نزد خدا خواهيد يافت: تَـجِـدوهُ عِنـدَ اللهِ
. زیرا خداوند به آنچه انجام میدهید، بيناست: اِنَّ اللهَ بِـما تَعـمَـلونَ بَـصيـرٌ
111. و گفتند: هیچ کس به بهشت نمیرود مگر آن که یهودی یا مسیحی باشد: وَ قالوا لَن يَدخُـلَ الـجَـنَّـةَ اِلّا مَن كانَ هودًا اَو نَـصارىٰ
اين آرزوى [باطل] آنهاست: تِلـكَ اَمانِـيُّـهُم
بگو: اگر راست میگویید، دلیل خود را بیاورید: قُل هاتوا بُرهانَـكُم اِن كُنـتُم صادِقيـنَ.
112. آرى، [یهودی یا نصرانی بودن ملاک نیست، بلکه] کسانی که تسليم حكم خدا گردند: بَـلىٰ مَن اَسـلَـمَ وَجـهَـهُ لِـلّـهِ
در حالی که نيكوكار باشند: وَ هُـوَ مُحـسِـنٌ
پاداششان نزد خدا خواهد بود: فَـلَـهُ اَجـرُهُ عِنـدَ رَبِّـهِ
و هيچ ترسی آنها را فرا نمیگیرد و اندوهگین نخواهد شد: وَ لا خَوفٌ عَـلَيـهِم وَ لا هُم يَحـزَنونَ. 113-121 (ص18-19)
113. يهودیان گفتند: مسیحیان از حق هیچ بهرهای ندارند: وَ قالَـتِ الـيَـهودُ لَيـسَـتِ النَّـصارىٰ عَـلىٰ شَىءٍ
و مسیحیان گفتند: يهودیان از حق هیچ بهرهای ندارند: وَ قالَـتِ النَّـصارىٰ لَيـسَـتِ الـيَـهودُ عَـلىٰ شَىءٍ
در صورتى كه هر دو گروه كتاب آسمانى را میخوانند [که هر دو آیین در زمان خود بر حق بودهاند]: وَ هُم يَتـلونَ الـكِـتابَ
کسانی که چیزی نمیدانند [مشرکان] نیز مانند آنها همین ادعا را داشتند: كَـذٰلِـكَ قالَ الَّـذيـنَ لا يَعـلَـمونَ مِثـلَ قَولِـهِم
[باری] خداوند روز قيامت در آنچه اختلاف داشتند، داوری خواهد کرد: فَاللهُ يَحـكُـمُ بَيـنَـهُم يَومَ الـقِـيامَـةِ فى ما كانوا فيـهِ يَخـتَـلِـفونَ.
114. و كيست ستمكارتر از آنان كه نگذاشتند نام خدا در مساجد برده شود: وَ مَن اَظـلَـمُ مِـمَّن مَـنَـعَ مَـساجِـدَ اللهِ اَن يُذكَـرَ فيـهَا اسـمُـهُ
و در ویرانی آن کوشیدند؟: وَ سَـعىٰ فى خَـرابِـها
چنين گروه را نشايد كه جز با ترس در مساجد وارد شوند: اُولٰـئِـكَ ما كانَ لَـهُم اَن يَدخُـلوها اِلّا خائِـفيـنَ
بهرهشان در دنيا خوارى: لَـهُم فِى الدُّنـيا خِزىٌ
و نصيبشان در آخرت عذابى بزرگ است: وَ لَـهُم فِى الآخِـرَةِ عَـذابٌ عَـظيـمٌ.
115. مشرق و مغرب هر دو از آنِ خداست: وَ لِـلّـهِ الـمَشـرِقُ وَ الـمَغـرِبُ
پس به هر سوی رو كنيد، همانجا سوى خداست: فَـاَيـنَ ما تُـوَلّوا فَـثَـمَّ وَجـهُ اللهِ
زیرا خدا نعمتگستری داناست: اِنَّ اللهَ واسِـعٌ عَـليـمٌ.
116. گروهى گفتند: خدا فرزندی اختیار کرده است: وَ قالُـوا اتَّـخَـذَ اللهُ وَلَـدًا!
او پاك و منزه از آن است: سُبـحانَـهُ!
بلكه هر چه در آسمانها و زمين است، از آن او است: بَل لَـهُ ما فِى السَّـماواتِ وَ الاَرضِ
و همه فرمانبردار اويند [پس از هر نگرانی و نیاز که وجود فرزند را توجیه میکند، مبراست]: كُـلٌّ لَـهُ قانِـتونَ.
117. او پدیداور آسمانها و زمين است: بَـديـعُ السَّـماواتِ وَ الاَرضِ
و چون اراده آفريدن چيزى كند: وَ اِذا قَـضىٰ اَمـرًا
کافی است بگوید: موجود باش، پس موجود خواهد بود: فَـاِنَّـما يَـقولُ لَـهُ كُن فَـيَـكونُ.
118. مردم نادان اعتراض كردند: وَ قالَ الَّـذيـنَ لا يَعـلَـمونَ
چرا خداوند با ما سخن نمیگويد، يا معجزهاى [مطابق ميل ما] برای ما نمىآيد؟: لَولا يُـكَـلِّـمُـنَا اللهُ اَو تَأتيـنا آيَـةٌ؟
پيشينيان آنها نیز مانند اينان چنين سخنانی مىگفتند: كَـذٰلِـكَ قالَ الَّـذيـنَ مِن قَبـلِـهِم مِثـلَ قَولِـهِم
قلوبشان [در نافهمى] به هم شبيه است: تَـشابَـهَت قُـلوبُـهُم
ما ادلّه رسالت را براى اهل يقين روشن گردانيديم: قَد بَـيَّـنَّا الآياتِ لِـقَومٍ يوقِـنونَ.
119. [اى پيامبر] ما تو را به حق فرستاديم كه مردم را [به نعمت بهشت] مژده و [از عذاب جهنم] بیم دهى: اِنّا اَرسَلـناكَ بِالـحَـقِّ بَـشيـرًا وَ نَـذيـرًا
و تو مسئول كافران كه به راه جهنم رفتند، نيستى: وَ لا تُسـاَلُ عَن اَصـحابِ الـجَـحيـمِ.
120. هرگز یهودیان و مسیحیان از تو راضى نخواهند شد: وَ لَن تَرضىٰ عَنـكَ الـيَـهودُ وَ لَا النَّـصارىٰ
مگر آن كه از آيين آنها پيروى كنى: حَـتّىٰ تَـتَّـبِـعَ مِـلَّـتَـهُم
بگو: تنها رهنمود خداوند هدایت است: قُل اِنَّ هُـدَى اللهِ هُـوَ الـهُـدىٰ
و البته اگر از ميل و خواهش آنها پيروى كنى: وَ لَـئِـنِ اتَّـبَعـتَ اَهـواءَهُم
بعد از آن كه طريق حق را دريافتهاى: بَعـدَ الَّـذِى جاءَكَ مِـنَ الـعِلـمِ
ديگر در برابر خدا سرپرست و ياورى نخواهى داشت: ما لَـكَ مِـنَ اللهِ مِن وَلِـىٍّ وَ لا نَـصيـرٍ.
121. كسانى كه كتاب بر آنها فرستاديم [و آنها] در حالی که آن را آن چنان که شایسته آن است، [و برای عمل] تلاوت میکنند: اَلَّـذيـنَ آتَيـناهُـمُ الـكِـتابَ يَتـلونَـهُ حَـقَّ تِـلاوَتِـهِ
به کتاب خدا ایمان میآورند: اُولٰـئِـكَ يُؤمِـنونَ بِـهِ
و آنها كه به كتاب خدا كافر شوند، خود زيانكارند: وَ مَن يَكـفُر بِـهِ فَـاُولٰـئِـكَ هُـمُ الـخاسِـرونَ. 122-129 (ص19-20)
122. اى بنى اسرائيل، ياد كنيد نعمتهايى را كه بر شما ارزانی داشتم: يا بَـنى اِسـرائيـلَ اُذكُـروا نِعـمَـتِـىَ الَّـتى اَنـعَمـتُ عَـلَيـكُم
و این که شما را [با دادن نعمتهای فراوان] بر جهانیان برترى دادم: وَ اَنّى فَـضَّلـتُـكُم عَـلَى الـعالَـميـنَ.
123. و بترسيد از روزى كه هيچ كس كاری برای ديگرى نمیکند: وَ اتَّـقوا يَومًا لا تَجـزى نَفـسٌ عَن نَفـسٍ شَيـئًا
و از هيچ كس [برای خلاصی] فدیه پذيرفته نمیشود: وَ لا يُقـبَـلُ مِنـها عَدلٌ
و هیچ شفاعتی او را سود نمیبخشد: وَ لا تَنـفَـعُـها شَـفاعَـةٌ
و آنان را ياورى نباشد: وَ لا هُم يُنـصَـرونَ.
124. و [به ياد آور] هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش به امورى آزمود: وَ اِذِ ابـتَـلىٰ اِبـراهيـمَ رَبُّـهُ بِـكَـلِـماتٍ
و او همه را به جاى آورد: فَـاَتَـمَّـهُـنَّ
به او فرمود: من تو را پيشواي مردم قرار میدهم: قالَ اِنّى جاعِـلُـكَ لِلـنّاسِ اِمامًا
ابراهيم عرض كرد: از فرزندانم نیز [به پیشوایی بر میگزینی]؟: قالَ وَ مِن ذُرِّيَّتى
فرمود: [آری، اگر شايسته باشند؛ زيرا] عهد من به مردم ستمكار نخواهد رسيد: قالَ لا يَـنالُ عَهـدِى الظّالِـميـنَ.
125. و [به ياد آور] هنگامى كه ما خانه كعبه را محل بازگشت [بازگشت به توحید و فطرت] و ایمن قرار دادیم: وَ اِذ جَـعَلـنَا الـبَيـتَ مَـثابَـةً لِلـنّاسِ وَ اَمـنًا
و [دستور داده شد كه] از مقام ابراهيم جايی برای نماز بگیرید: وَ اتَّـخِـذوا مِن مَـقامِ اِبـراهيـمَ مُـصَـلًّى
و به ابراهيم و اسماعيل سفارش كرديم كه حرم مرا پاک و پاکیزه کنید: وَ عَـهِدنا اِلىٰ اِبـراهيـمَ وَ اِسـماعيـلَ اَن طَـهِّـرا بَيـتِـىَ
براى طواف کنندگان و معتکفان و نمازگزارانِ رکوع کننده و سجدهگزار: لِلـطّائِـفيـنَ وَ الـعاكِـفيـنَ وَ الرُّكَّـعِ السُّـجودِ.
126. و [به ياد آور] هنگامى كه ابراهيم عرض كرد: پروردگارا، اين شهر را محل امن و آسايش قرار ده: وَ اِذ قالَ اِبـراهيـمُ رَبِّ اجـعَل هٰـذا بَـلَـدًا آمِـنًا
و اهلش را از انواع روزيها بهرهمند ساز: وَ ارزُق اَهـلَـهُ مِـنَ الثَّـمَـراتِ
آنان كه به خدا و روز قيامت ايمان آوردهاند: مَن آمَـنَ مِنـهُم بِاللهِ وَ الـيَومِ الآخِـرِ
[خدا ضمن استجابت دعا] فرمود: و هر كه [با وجود اين نعمت] سپاس نگزارد و راه كفر پيمايد، او را در دنيا اندكى بهرهمند كنم: قالَ وَ مَن كَـفَـرَ فَـاُمَـتِّـعُـهُ قَـليـلًا
ليكن در آخرت به آتش دوزخ ناگزیرش میگردانم: ثُـمَّ اَضـطَـرُّهُ اِلىٰ عَـذابِ النّارِ
كه بد محل بازگشتی است: وَ بِئـسَ الـمَـصيـرُ.
127. و [به ياد آور] هنگامی كه ابراهيم ديوارهاى خانه كعبه را بالا میبرد و اسماعيل [یاریاش می کرد]: وَ اِذ يَرفَـعُ اِبـراهيـمُ الـقَـواعِـدَ مِـنَ الـبَيـتِ وَ اِسـماعيـلُ
عرض كردند: پروردگارا [اين خدمت را] از ما بپذیر: رَبَّـنا تَـقَـبَّل مِـنّا
زیرا تو شنوا و دانایی [دعای ما را میشنوی و به نیات و اسرار ما آگاهی]: اِنَّـكَ اَنـتَ السَّـميـعُ الـعَـليـمُ .
128. پروردگارا، ما را تسليم فرمان خود بگردان: رَبَّـنا وَ اجـعَلـنا مُسـلِـمَيـنِ لَـكَ
و از فرزندان ما را نيز گروهی فرمانبردار خود قرار ده: وَ مِن ذُرِّيَّـتِـنا اُمَّـةً مُسـلِـمَـةً لَـكَ
و راه پرستش و طاعت را به ما بنما: وَ اَرِنا مَـناسِـكَـنا
و بر ما ببخشای [وظيفه بندگى را سهل و آسانگير]: وَ تُب عَـلَيـنا
كه تويى توبهپذير و مهربان: اِنَّـكَ اَنـتَ التَّـوّابُ الرَّحيـمُ.
129. پروردگارا، در ميان آنان رسولى از خودشان برانگيز: رَبَّـنا وَ ابـعَث فيـهِم رَسولًا مِنـهُم
كه آيات تو را بر آنان تلاوت كند: يَتـلو عَـلَيـهِم آياتِـكَ
و به آنان كتاب آسمانی و حكمت بياموزد: وَ يُـعَـلِّـمُـهُـمُ الـكِـتابَ وَ الـحِكـمَـةَ
و آنان را از بدیها و زشتیها برهاند: وَ يُـزَكّيـهِم
كه تو شکست ناپذیرِ حکیمی: اِنَّـكَ اَنـتَ الـعَـزيـزُ الـحَـكيـمُ.130-141 (ص20-21)
130. و چه كسی از آيين پاك ابراهيم روى میگرداند جز انسان بيخرد؟!: وَ مَن يَرغَـبُ عَن مِـلَّـةِ اِبـراهيـمَ اِلّا مَن سَـفِـهَ نَفـسَـهُ ؟!
زيرا ما ابراهيم را در دنيا [به شرف رسالت و خلوص بندگی] برگزيديم: وَ لَـقَـدِ اصـطَـفَيـناهُ فِى الدُّنـيا
و البته در آخرت نیز از شايستگان [ویژه] است: وَ اِنَّـهُ فِى الآخِـرَةِ لَـمِـنَ الصّالِـحيـنَ.
131. [آری] آن گاه [برگزيده شد] كه خدا به او فرمود: اى ابراهيم، سر به فرمان خدا فرود آر: اِذ قالَ لَـهُ رَبُّـهُ اَسـلِم
عرض كرد: مطيع فرمان پروردگار جهانیانم: قالَ اَسـلَمـتُ لِـرَبِّ الـعالَـميـنَ.
132. و ابراهيم و يعقوب فرزندان خود را این گونه سفارش نمودند: وَ وَصّىٰ بِـها اِبـراهيـمُ بَـنيـهِ وَ يَعـقوبُ
اى فرزندان من، خدا این آيين را براى شما برگزيد: يا بَـنِـىَّ اِنَّ اللهَ اصـطَـفىٰ لَـكُـمُ الدّيـنَ
پس [پيروى كنيد و] مباد که مرگ را دریابید مگر آن که تسليم خدا باشيد: فَـلا تَـموتُـنَّ اِلّا وَ اَنـتُم مُسـلِـمونَ.
133. آیا شما [که میگویید یعقوبِ نبی فرزندانش را به یهودیت سفارش کرد] مشاهده کردید هنگامى كه مرگ يعقوب در رسيد: اَم كُنـتُم شُـهَـداءَ اِذ حَـضَـرَ يَعـقوبَ الـمَوتُ
آنگاه که به فرزندان خود گفت: اِذ قالَ لِـبَـنيـهِ
شما پس از مرگ من كه را مىپرستيد؟: ما تَعـبُـدونَ مِن بَعـدى؟
گفتند: خداى تو و خداى پدران تو- ابراهيم و اسماعيل و اسحاق- را میپرستیم: قالوا نَعـبُـدُ اِلٰـهَـكَ وَ اِلٰـهَ آبائِـكَ اِبـراهيـمَ وَ اِسـماعيـلَ وَ اِسـحاقَ
كه معبود يگانه است: اِلٰـهًا واحِـدًا
و ما مطيع فرمان اوييم: وَ نَحـنُ لَـهُ مُسـلِـمونَ.
134. آنها امتى بودند كه درگذشتند: تِلـكَ اُمَّـةٌ قَد خَـلَت
[پس مباهات به آنها به حال شما سودی ندارد؛ آری] اعمال آنان، مربوط به خودشان و اعمال شما نيز مربوط به خود شماست: لَـها ما كَـسَـبَت وَ لَـكُم ما كَـسَبـتُم
و شما هيچگاه مسئول اعمال آنها نخواهيد بود: وَ لا تُسـاَلونَ عَـمّا كانوا يَعـمَـلونَ.
135. و [اهل کتاب] گفتند: یهودی یا مسیحی باشید که در آن صورت هدایت مییابید: وَ قالوا كونوا هودًا اَو نَـصارىٰ تَهـتَـدوا
بگو: بلكه ما از آيين ابراهيم پيروى مىكنيم كه به راه راست بود: قُل بَل مِـلَّـةَ اِبـراهيـمَ حَـنيـفًا
و از مشركان نبود: وَ ما كانَ مِـنَ الـمُشـرِكيـنَ.
136. بگوييد: ما [مسلمانان] به خدا ایمان آوردهايم: قولوا آمَـنّا بِاللهِ
و به آنچه [قرآن] بر ما نازل شده: وَ ما اُنـزِلَ اِلَيـنا
و به آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان او: وَ ما اُنـزِلَ اِلىٰ اِبـراهيـمَ وَ اِسـماعيـلَ وَ اِسـحاقَ وَ يَعـقوبَ وَ الاَسـباطِ
و به آنچه بر موسىٰ و عيسىٰ نازل شده: وَ ما اوتِـىَ موسىٰ وَ عيـسىٰ
و نیز به آنچه به پيامبران از جانب خدا داده شده، [به همه ایمان داریم]: وَ ما اوتِـىَ النَّـبِـيّونَ مِن رَبِّـهِم؛
ميان هيچ يك از آنان فرق نمیگذاريم: لا نُـفَـرِّقُ بَيـنَ اَحَـدٍ مِنـهُم
و تسليم فرمان او هستيم: وَ نَحـنُ لَـهُ مُسـلِـمونَ.
137. پس اگر [اهل کتاب] به آنچه شما ايمان آوردهاید، ايمان آوردند، راه حق يافتهاند: فَـاِن آمَـنوا بِـمِثـلِ ما آمَنـتُم بِـهِ فَـقَـدِ اهـتَـدَوا
و اگر روى گرداندند، شك نيست كه در ستيز [با حق] خواهند بود: وَ اِن تَـوَلَّوا فَـاِنَّـما هُم فى شِـقاقٍ
و خداوند تو را از شر آنها محفوظ داشته و بر آنها پیروز میکند: فَـسَـيَكـفيـكَـهُـمُ اللهُ
زیرا که خدا شنوا و داناست: وَ هُـوَ السَّـميـعُ الـعَـليـمُ.
138. رنگ خداست [ایمانی که بر ماست]: صِبـغَـةَ اللهِ
و کدامین نگارگر از خدا بهتر است؟: وَ مَن اَحـسَـنُ مِـنَ اللهِ صِبـغَـةً
و ما پرستشگران اوییم: وَ نَحـنُ لَـهو عابِـدونَ
139. [اى پيامبر به اهل كتاب] بگو: آیا با ما در مورد خدا بحث و جدال میکنید با این که او پروردگار ما و شماست؟: قُل اَتُـحاجّونَـنا فِى اللهِ وَ هُـوَ رَبُّـنا وَ رَبُّـكُم
و اعمال ما برای ما و اعمال شما برای خودتان است [و هر یک مسئول کار خویشیم]: وَ لَـنا اَعـمالُـنا وَ لَـكُم اَعـمالُـكُم
و ما [در بندگی و پرستش او] اخلاص مىورزيم: وَ نَحـنُ لَـهُ مُخـلِـصونَ
140. يا میگوييد: ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان او بر آيين يهوديت يا نصرانيّت بودند: اَم تَـقولونَ اِنَّ اِبـراهيـمَ وَ اِسـماعيـلَ وَ اِسـحاقَ وَ يَعـقوبَ وَ الاَسـباطَ كانوا هودًا اَو نَـصارىٰ
[در پاسخ] بگو: شما بهتر مىدانيد يا خدا؟: قُل اَ اَنـتُم اَعـلَـمُ اَمِ اللهُ؟
و كيست ستمكارتر از آن کسی كه شهادت خدا [و حقیقتی که از جانب خدا در باره انبیا برای او آشکار گردیده] را كتمان كند؟: وَ مَن اَظـلَـمُ مِـمَّن كَـتَـمَ شَـهادَةً عِنـدَهُ مِـنَ اللهِ؟
و خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست: وَ مَا اللهُ بِـغافِـلٍ عَـمّا تَعـمَـلونَ.
141. آنان گروهی بودند که درگذشتند [و بنابراین جدال در باره آنان بی فایده است]: تِلـكَ اُمَّـةٌ قَد خَـلَت
[آنان] هرچه كردند، براى خودشان است و شما نيز هر چه كنيد، برای خودتان است: لَـها ما كَـسَـبَت وَ لَـكُم ما كَـسَبـتُم
و شما مسئول كار آنان نخواهيد بود: وَ لا تُسـاَلونَ عَـمّا كانوا يَعـمَـلونَ.142-147 (ص22-23)
142. مردم بىخرد خواهند گفت: سَـيَـقولُ السُّـفَـهاءُ مِـنَ النّاسِ
چه موجب شد كه [مسلمانان] از قبلهاى كه بر آن بودند [بيت المقدس]، [به سوی کعبه] روى گرداندند؟: ما وَلّاهُم عَن قِبـلَـتِـهِـمُ الَّـتى كانوا عَـلَيـها
بگو: مشرق و مغرب براى خداست [و هرجا را صلاح بداند، قبله قرار میدهد]: قُل لِـلّـهِ الـمَشـرِقُ وَ الـمَغـرِبُ
[و] هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند: يَهـدى مَن يَـشاءُ اِلىٰ صِـراطٍ مُسـتَـقيـمٍ.
143. و این چنین شما [مسلمانان یا اولیای الهی] را گروهی میانه قرار داریم: وَ كَـذٰلِـكَ جَـعَلـناكُم اُمَّـةً وَسَـطًا
تا [واسطه میان پیامبر و مردم بوده و از این رو] بر مردم گواه باشید: لِـتَـكونوا شُـهَـداءَ عَـلَى النّاسِ
و پیامبر نيز بر شما گواه باشد: وَ يَـكونَ الرَّسولُ عَـلَيـكُم شَـهيـدًا
و [اى پيامبر] ما قبلهاى را كه بر آن بودى جز برای این قرار ندادیم كه معلوم کنیم پیرویکنندگان را از آنان كه از عقيده خود بازگشته [و از اطاعت سرباز میزنند]: وَ ما جَـعَلـنَا الـقِبـلَـةَ الَّـتى كُنـتَ عَـلَيـها اِلّا لِـنَعـلَـمَ مَن يَـتَّـبِـعُ الرَّسولَ مِـمَّن يَنـقَـلِـبُ عَـلىٰ عَـقِـبَيـهِ
و اين [تغيير قبله] جز بر هدایت يافتگان الهی دشوار بود: وَ اِن كانَت لَـكَـبيـرَةً اِلّا عَـلَى الَّـذيـنَ هَـدَى اللهُ
و خداوند بر آن نیست که ایمان [و عبادتها و نمازهای به سوی قبله پیشین] شما را ضایع کند: وَ ما كانَ اللهُ لِـيُـضيـعَ ايـمانَـكُم
زیرا خدا نسبت به مردم رئوف و مهربان است: اِنَّ اللهَ بِالنّاسِ لَـرَئوفٌ رَحيـمٌ.
144. ما توجه تو را به این سوی و آن سوی آسمان [به انتظار وحى و تغيير قبله] میبینیم: قَد نَـرىٰ تَـقَـلُّـبَ وَجـهِـكَ فِى السَّـماءِ
و البته روى تو را به سوی قبلهاى كه به آن خشنود شوى، میگردانيم: فَـلَـنُـوَلِّـيَـنَّـكَ قِبـلَـةً تَرضاها
پس روى كن به سوی مسجد الحرام: فَـوَلِّ وَجـهَـكَ شَطـرَ الـمَسـجِـدِ الـحَـرامِ
و شما [مسلمانان] نيز هر كجا باشيد [در نماز] روى بدان سوی كنيد: وَ حَيـثُ ما كُنـتُم فَـوَلّوا وُجوهَـكُم شَطـرَهُ
و اهل كتاب به خوبى مىدانند كه اين تغيير قبله به حق و از جانب خداست [نه به دلخواه كس]: وَ اِنَّ الَّـذيـنَ اوتُوا الـكِـتابَ لَـيَعـلَـمونَ اَنَّـهُ الـحَـقُّ مِن رَبِّـهِم
و خدا از كردار آنان غافل نيست: وَ مَا اللهُ بِـغافِـلٍ عَـمّا يَعـمَـلونَ.
145. و تو [اى پيامبر] اگر هر معجزه و دلیلی براى اهل كتاب بياورى: وَ لَـئِن اَتَيـتَ الَّـذيـنَ اوتُوا الـكِـتابَ بِـكُـلِّ آيَـةٍ
از قبله تو پیروی نمیکنند: ما تَـبِـعوا قِبـلَـتَـكَ
و تو نيز از قبله آنان پیروی نخواهى كرد: وَ ما اَنـتَ بِـتابِـعٍ قِبـلَـتَـهُم
و خودشان نیز پیرو قبله یکدیگر نیستند: وَ ما بَعـضُـهُم بِـتابِـعٍ قِبـلَـةَ بَعـضٍ
و اگر تو، پس از آگاهی [از حق]، تابع خواستههای نفسانیشان شوى: وَ لَـئِـنِ اتَّـبَعـتَ اَهـواءَهُم - مِن بَعـدِ ما جاءَكَ مِـنَ الـعِلـمِ -
در آن صورت از گروه ستمكاران خواهى بود: اِنَّـكَ اِذًا لَـمِـنَ الظّالِـميـنَ.
146. اهل کتاب [محمد و حقّانيّت] او را به خوبى مىشناسند: اَلَّـذيـنَ آتَيـناهُـمُ الـكِـتابَ يَعـرِفونَـهُ
همان گونه كه فرزندان خود را میشناسند: كَـما يَعـرِفونَ اَبـناءَهُم
و لیكن گروهى از آنان آگاهانه حق را كتمان مىكنند: وَ اِنَّ فَـريـقًا مِنـهُم لَـيَكـتُـمونَ الـحَـقَّ وَ هُم يَعـلَـمونَ.
147. حق همان است كه از سوی پروردگار تو است: اَلـحَـقُّ مِن رَبِّـكَ
پس مباد که از تردید کنندگان باشی: فَـلا تَـكونَـنَّ مِـنَ الـمُمـتَـريـنَ. 148-152 (ص23)
148. هر كسى قبلهاى دارد كه به آن روى میآورد: وَ لِـكُـلٍّ وِجـهَـةٌ هُـوَ مُـوَلّيـها
پس [به جای کشمکش در باره قبله] در خيرات بر یکدیگر پیشی گیرید: فَاسـتَـبِـقُوا الـخَيـراتِ
[زیرا] هر كجا باشيد، خدا همه شما را [برای حسابرسی به عرصه محشر] خواهد آورد: اَيـنَ ما تَـكونوا يَأتِ بِـكُـمُ اللهُ جَـميـعًا
که خدا بر همه چيز تواناست: اِنَّ اللهَ عَـلىٰ كُـلِّ شَىءٍ قَـديـرٌ.
149. و از هر كجا بيرون رفتی، [در نماز] به سوی مسجد الحرام [و كعبه] روی آور: وَ مِن حَيـثُ خَـرَجـتَ فَـوَلِّ وَجـهَـكَ شَطـرَ الـمَسـجِـدِ الـحَـرامِ
و اين فرمان به حق و از جانب خداست: وَ اِنَّـهُ لَلـحَـقُّ مِن رَبِّـكَ
و خدا از آنچه میکنید، غافل نيست [پس هشدار که از دستورهای خدا سرباز نزنید]: وَ مَا اللهُ بِـغافِـلٍ عَـمّا تَعـمَـلونَ.
150. و از هر كجا بيرون رفتی، [در نماز] به سوی مسجد الحرام [و كعبه] روی آور: وَ مِن حَيـثُ خَـرَجـتَ فَـوَلِّ وَجـهَـكَ شَطـرَ الـمَسـجِـدِ الـحَـرامِ
و شما [مسلمانان] نیز هر كجا هستید، روى بدان جانب كنيد: وَ حَيـثُ ما كُنـتُم فَـوَلّوا وُجوهَـكُم شَطـرَهُ
تا مردم علیه شما حجّت نداشته باشند [نگویند قبله پیامبر موعود کعبه است نه بیت المقدس و این را بهانه کنند]: لِـئَـلّا يَـكونَ لِلـنّاسِ عَـلَيـكُم حُـجَّـةٌ
جز گروه ستمكار [لجوج که به هیچ روی از حق پیروی نمیکنند]: اِلَّا الَّـذيـنَ ظَـلَـموا مِنـهُم
که از [جدال و مخالفت] آنها نترسید و از [نافرمانى] من بترسيد: فَـلا تَخـشَوهُم وَ اخـشَونى
و تا نعمتم را بر شما کامل کنم: وَ لِاُتِـمَّ نِعـمَـتى عَـلَيـكُم
و باشد كه هدایت شوید: وَ لَـعَـلَّـكُم تَهـتَـدونَ.
151. [نعمت را بر شما ارزانی داشتیم] چنان كه در ميان شما رسولى از خودتان فرستاديم: كَـما اَرسَلـنا فيـكُم رَسولًا مِنـكُم
كه آيات ما را براى شما تلاوت مىكند: يَتـلو عَـلَيـكُم آياتِـنا
و شما را [از پليدى جهل و زشتی] پاك و منزّه مىگرداند: وَ يُـزَكّيـكُم
و به شما كتاب و حكمت مىآموزد: وَ يُـعَـلِّـمُـكُـمُ الـكِـتابَ وَ الـحِكـمَـةَ
و آنچه را نمىتوانستید دریابید، آموزش میدهد: وَ يُـعَـلِّـمُـكُم ما لَم تَـكونوا تَعـلَـمونَ.
152. پس مرا ياد كنيد که در آن صورت شما را ياد میكنم: فَاذكُـرونى اَذكُركُم
و شكر نعمت من را به جاى آوريد و نسبت به من ناسپاسی نكنيد: وَ اشـكُـروا لى وَ لا تَكـفُـرونِ. 153-163 (ص23-24)
153. اى کسانی که ایمان آوردهاید، [در پيشرفت كار خود] از صبر [و مقاومت] و نماز [و ذکر خدا] یاری جوييد: يا اَيُّـهَا الَّـذيـنَ آمَـنُوا اِسـتَـعيـنوا بِالصَّبـرِ وَ الصَّـلاةِ
زیرا خدا با صابران است: اِنَّ اللهَ مَـعَ الصّابِـريـنَ.
154. و آنان را كه در راه خدا كشته میشوند، مرده نخوانید: وَ لا تَـقولوا لِـمَن يُقـتَـلُ فى سَـبيـلِ اللهِ اَمـواتٌ
بلكه زندهاند: بَل اَحـياءٌ
ولی شما [اين حقيقت] را درنمییابید: وَ لٰـكِن لا تَشـعُـرونَ.
155. و به طور قطع شما را میآزماييم با چیزی از سختى و ترس: وَ لَـنَبـلُـوَنَّـكُم بِـشَىءٍ مِـنَ الـخَوفِ وَ الـجوعِ
و گرسنگى و نقصانی در مال و جان و آفات در محصولات [یا فرزندان]: وَ نَقـصٍ مِـنَ الاَمـوالِ وَ الاَنـفُـسِ وَ الثَّـمَـراتِ
و صابران را مژده ده: وَ بَـشِّـرِ الصّابِـريـنَ؛
156. آنان كه چون به حادثه سخت و ناگوارى گرفتار شوند: اَلَّـذيـنَ اِذا اَصابَتـهُم مُـصيـبَـةٌ
[شکیبایی کرده و] میگويند: ما از آنِ خداییم و به سوی او باز میگردیم: قالوا اِنّا لِـلّـهِ وَ اِنّا اِلَيـهِ راجِـعونَ.
157. آنان مشمول الطاف و رحمت [بیکران] پروردگارند: اُولٰـئِـكَ عَـلَيـهِم صَـلَـواتٌ مِن رَبِّـهِم وَ رَحـمَـةٌ
و آنان هدايت شدهاند: وَ اُولٰـئِـكَ هُـمُ الـمُهـتَـدونَ.
158. صفا و مروه از شعائر [دين] خداست: اِنَّ الصَّـفا وَ الـمَروَةَ مِن شَـعائِـرِ اللهِ
پس هر كس حجّ خانه كعبه يا عمره به جاى آورد: فَـمَن حَـجَّ الـبَيـتَ اَوِ اعـتَـمَـرَ
گناهی بر او نيست كه سعى صفا و مروه به جاى آرد [هرچند مشرکان بر روی آن دو بت گذاشته بودند]: فَـلا جُـناحَ عَـلَيـهِ اَن يَـطَّـوَّفَ بِـهِـما
و هر كس به خواست خود کار نیکی [مانند طواف مستحبی] انجام دهد: وَ مَن تَـطَـوَّعَ خَيـرًا
خدا قدردان و [و به حال و نیات او] آگاه است: فَـاِنَّ اللهَ شاكِـرٌ عَـليـمٌ.
159. کسانی [از علماى اهل كتاب] كه دلایل روشن و هدايتى را كه فرستاديم كتمان نمايند: اِنَّ الَّـذيـنَ يَكـتُـمونَ ما اَنـزَلـنا مِـنَ الـبَـيِّـناتِ وَ الـهُـدىٰ
- بعد از آن که آن را براى [هدايت] مردم در كتاب آسمانى به روشنی بيان كرديم-: مِن بَعـدِ ما بَـيَّـنّاهُ لِلـنّاسِ فِى الـكِـتابِ
خدا آنان را لعن [و از رحمت خود دور] میکند: اُولٰـئِـكَ يَلـعَـنُـهُـمُ اللهُ
و تمام لعن كنندگان نيز آنان را لعن مىكنند [و از خدا میخواهند رحمت خود را از آنها دور کند]: وَ يَلـعَـنُـهُـمُ الـلاعِـنونَ.
160. مگر آنهايى كه توبه کرده و به اصلاح مفاسد کردار خویش بپردازند و [آنچه را پنهان کردهاند] بيان نمایند: اِلَّا الَّـذيـنَ تابوا وَ اَصـلَـحوا وَ بَـيَّـنوا
[توبه اينان را پذیرفته و] به سوی آنان [با رحمت خود] باز میگردم: فَـاُولٰـئِـكَ اَتوبُ عَـلَيـهِم
و من بسیار توبهپذير و مهربانم: وَ اَنَا التَّـوّابُ الرَّحيـمُ.
161. آنان كه كافر شده و در حال كفر مردند: اِنَّ الَّـذيـنَ كَـفَـروا وَ ماتوا وَ هُم كُـفّارٌ
لعنت خدا و فرشتگان و مردمان همه بر آنان باد: اُولٰـئِـكَ عَـلَيـهِم لَعـنَـةُ اللهِ وَ الـمَـلائِـكَـةِ وَ النّاسِ اَجـمَـعيـنَ.
162. در آن [لعنت و عذاب و شكنجه دوزخ] جاودانهاند: خالِـديـنَ فيـها
نه عذاب آنان را تخفيف میدهند: لا يُـخَـفَّـفُ عَنـهُـمُ الـعَـذابُ
و نه [با رحمت] به آنها نگاه میشود: وَ لا هُم يُنـظَـرونَ.
163. و خداى شما خداى يكتاست: وَ اِلٰـهُـكُم اِلٰـهٌ واحِـدٌ
که جز او خدايى نیست؛ [و] او است بخشنده و مهربان: لا اِلٰـهَ اِلّا هُـوَ الرَّحـمٰـنُ الرَّحيـمُ 164-167 (ص25)
164. بیگمان در آفرینش آسمانها و زمين: اِنَّ فى خَلـقِ السَّـماواتِ وَ الاَرضِ
و در آمد و شد شب و روز: وَ اخـتِـلافِ الـلَيـلِ وَ النَّـهارِ
و در كشتىها كه بر روى آب براى بهرهمندی مردم در حركتاند: وَ الـفُلـكِ الَّـتى تَجـرى فِى الـبَحـرِ بِـما يَنـفَـعُ النّاسَ
و در بارانى كه خدا از آسمان فرو فرستاد: وَ ما اَنـزَلَ اللهُ مِـنَ السَّـماءِ مِن ماءٍ
- و با آن زمين را بعد از مردن [با رویاندن گیاه] زنده کرده و در آن از هر جنبندهای پراکند: فَـاَحـيا بِـهِ الاَرضَ بَعـدَ مَوتِـها وَ بَـثَّ فيـها مِن كُـلِّ دابَّـةٍ -
و در گردانيدن بادها [به هر سوی]: وَ تَصـريـفِ الرِّياحِ
و در ابرهای واداشته شده در میان آسمان و زمین: وَ السَّـحابِ الـمُـسَـخَّـرِ بَيـنَ السَّـماءِ وَ الاَرضِ
[در همه اين امور] نشانههایی براى کسانی است که میاندیشند: لَآياتٍ لِـقَومٍ يَعـقِـلونَ.
165. برخى از مردم [نادان] غير خدا را همتایان خدا میگيرند: وَ مِـنَ النّاسِ مَن يَـتَّـخِـذُ مِن دونِ اللهِ اَنـدادًا
و چنان كه خدا را میبايد دوست داشت، با آنها دوستى میورزند: يُـحِـبّونَـهُم كَـحُـبِّ اللهِ
ولي دوستی کسانی كه ايمان آوردهاند، نسبت به خدا [به نسبت مشرکان و معبودهایشان] شدیدتر است: وَ الَّـذيـنَ آمَـنوا اَشَـدُّ حُـبًّا لِـلّـهِ
و اگر کسانی که [با شرک به خود] ستم کردهاند، میدیدند هنگامی را که عذاب میشوند: وَ لَو يَـرَى الَّـذيـنَ ظَـلَـموا اِذ يَـرَونَ الـعَـذابَ
در مییافتند که قدرت همه از آن خداست: اَنَّ الـقُـوَّةَ لِـلّـهِ جَـميـعًا
و عذاب خدا سخت است [و در نتیجه دست از شرک برمیداشتند]: وَ اَنَّ اللهَ شَـديـدُ الـعَـذابِ.
166. هنگامى كه پيشوايان [باطل] از پيروان خود بيزارى میجويند: اِذ تَـبَـرَّاَ الَّـذيـنَ اتُّـبِـعوا مِـنَ الَّـذيـنَ اتَّـبَـعوا
و [همگان] عذاب خدا را مشاهده كنند: وَ رَاَوُا الـعَـذابَ
و دستشان از همه جا کوتاه [و همه روابط باطل و پیوندها گسسته] میشود: وَ تَـقَـطَّـعَت بِـهِـمُ الاَسـبابُ.
167. و کسانی که پيروی کردند، میگويند: ای کاش برای ما بازگشتی به دنیا بود [هر چند محال است]: وَ قالَ الَّـذيـنَ اتَّـبَـعوا لَو اَنَّ لَـنا كَـرَّةً
تا از اينان بيزارى مىجستيم، همان گونه كه از ما بيزارى جستند!: فَـنَـتَـبَـرَّاَ مِنـهُم كَـما تَـبَـرَّئوا مِـنّا
اين گونه خدا كردار [زشت جاهلانه] آنها را نشانشان میدهد، در حالی که برای آنها مايه حسرت و پشيمانى است: كَـذٰلِـكَ يُـريـهِـمُ اللهُ اَعـمالَـهُم حَـسَـراتٍ عَـلَيـهِم
و آنان از آتش جهنّم بيرون آمدنى نیستند: وَ ما هُم بِـخارِجيـنَ مِـنَ النّارِ. 168-176 (ص25-26)
168. اى مردم، از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است، تناول كنيد: يا اَيُّـهَا النّاسُ كُـلوا مِـمّا فِى الاَرضِ حَـلالًا طَـيِّـبًا
و از وسوسههای شيطان که گام به گام است، پیروی نکنید: وَ لا تَـتَّـبِـعوا خُـطُـواتِ الشَّيـطانِ
که شيطان دشمن آشکار شماست: اِنَّـهُ لَـكُم عَـدُوٌّ مُـبيـنٌ.
169. [آری] شما را به بدی و فحشا فرمان داده: اِنَّـما يَأمُـرُكُم بِالسّوءِ وَ الـفَحـشاءِ
و وامیدارد سخنانى که نمیدانید، به خدا نسبت دهيد: وَ اَن تَـقولوا عَـلَى اللهِ ما لا تَعـلَـمونَ.
170. و چون به آنها [كفار] گفته شود از آنچه خدا فرستاده، پيروى كنيد: وَ اِذا قيـلَ لَـهُـمُ اتَّـبِـعوا ما اَنـزَلَ اللهُ
میگویند: [خیر،] بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی میکنیم: قالوا بَل نَـتَّـبِـعُ ما اَلـفَيـنا عَـلَيـهِ آباءَنا
آيا [آنها باید تابع پدرانشان باشند] هرچند چيزى نمىفهميدند و راه نمىيافتند؟: اَوَ لَو كانَ آباؤُهُم لا يَعـقِـلونَ شَيـئًا وَ لا يَهـتَـدونَ.
171. و مثل كافران [در شنيدن سخن پیامبران و درك نكردن معناى آن] همچون حيوانى است كه صدایش کنند ولی جز صدایی نشنود [مفهومی در نمییابد]: وَ مَـثَـلُ الَّـذيـنَ كَـفَـروا كَـمَـثَـلِ الَّـذى يَنـعِـقُ بِـما لا يَسـمَـعُ اِلّا دُعاءً وَ نِـداءً
[آری] كفّار [از شنيدن و ديدن حق] كر و گنگ و كورند؛ از این رو [حقیقت را] در نمییابند: صُـمٌّ بُكـمٌ عُمـىٌ فَـهُم لا يَعـقِـلونَ.
172. اى کسانی که ايمان آوردهاید، از نعمتهای پاک و پاكيزهاى كه روزی شما كردهايم، بخوريد: يا اَيُّـهَا الَّـذيـنَ آمَـنوا كُـلوا مِن طَـيِّـباتِ ما رَزَقـناكُم
و شكر خدا را به جاى آوريد: وَ اشـكُـروا لِـلّـهِ
اگر او را مىپرستيد: اِن كُنـتُم اِيّاهُ تَعـبُـدونَ.
173. خدا حرام کرد بر شما مردار و خون و گوشت خوك: اِنَّـما حَـرَّمَ عَـلَيـكُـمُ الـمَيـتَـةَ وَ الدَّمَ وَ لَحـمَ الـخِنـزيـرِ
و آنچه به هنگام ذبح نام غير خدا بر آن برده شود: وَ ما اُهِـلَّ بِـهِ لِـغَيـرِ اللهِ
پس هر كس كه به خوردن آنها [محتاج و] مضطر شود، در حالی كه به آن تمايل نداشته و [از اندازه زنده ماندن] تجاوز نكند: فَـمَـنِ اضـطُـرَّ غَيـرَ باغٍ وَ لا عادٍ
گناهى بر او نخواهد بود: فَـلا اِثـمَ عَـلَيـهِ
زیرا خدا آمرزنده و مهربان است: اِنَّ اللهَ غَـفورٌ رَحيـمٌ.
174. آنان كه حقایقی از كتاب آسمانى كه خدا فرستاده، پنهان میکنند: اِنَّ الَّـذيـنَ يَكـتُـمونَ ما اَنـزَلَ اللهُ مِـنَ الـكِـتابِ
و آن را به بهاى اندك بفروشند: وَ يَشـتَـرونَ بِـهِ ثَـمَـنًا قَـليـلًا
به شكم جز آتش فرو نمىبرند: اُولٰـئِـكَ ما يَأكُـلونَ فى بُـطونِـهِم اِلَّا النّارَ
و در قيامت خدا با آنها سخن نمیگويد: وَ لا يُـكَـلِّـمُـهُـمُ اللهُ يَومَ الـقِـيامَـةِ
و [از پليدى عصيان] پاكشان نمیگرداند: وَ لا يُـزَكّيـهِم
و برای آنها در قيامت عذابى دردناك خواهد بود: وَ لَـهُم عَـذابٌ اَليـمٌ.
175. آنها کسانیاند كه گمراهى را به جای هدايت خریدند: اُولٰـئِـكَ الَّـذيـنَ اشـتَـرَوُا الضَّـلالَـةَ بِالـهُـدىٰ
و عذاب را به جای آمرزش: وَ الـعَـذابَ بِالـمَغـفِـرَةِ
[شگفتا!] چقدر بر آتش جهنم شکیبایند!: فَـما اَصـبَـرَهُم عَـلَى النّارِ!
176. اين عذاب از آن رو است كه خدا كتاب آسمانى را به حق فرستاد: ذٰلِـكَ بِـاَنَّ اللهَ نَـزَّلَ الـكِـتابَ بِالـحَـقِّ
و گروهى كه در آن اختلاف كردند: وَ اِنَّ الَّـذيـنَ اخـتَـلَـفوا فِى الـكِـتابِ
در دشمنی عمیقی به سر میبرند: لَـفى شِـقاقٍ بَـعيـدٍ.