روش پژوهش نامه نویسی (بخشی از کتاب درسنامه نگارش و ویرایش)
18. گذری بر اصول و فنون پژوهش و پژوهشنامه نویسی
ابتدا لازم است گفته شود "روش تحقیق و پژوهشنامه نویسی" خود موضوعی جداست که نیاز به نوشتاری مستقل دارد، ولی تنگنای زمانی و نیز وجود اولویتهای دیگر برای نگارنده، وی را برآن داشت که چکیدهای از برخی مباحث که معمولا مورد پرسش دانشپژوهان و نیاز آنهاست و نقاط مبهم و یا حساس به شمار میرود، به نوشتار حاضر بیفزاید و مخاطبانی که بنا ندارند کتاب مفصلی در این باره بخوانند- که امیدوارم چنین نباشد[1]- بیبهره نگذارد.
1-18. اجزای پژوهش
- صفحه اول، تصویری از "بسم الله الرحمن الرحیم"؛
- صفحه عنوان؛
- شناسنامه؛
- صفحه اهدا؛
- صفحه تقریظ؛
- دیباچه (بیان حوادثی که به انتخاب موضوع انجامیده است و موانع به وجود آمده در مسیر کار، همکاریها، محرومیتها، و این دست مسائل)؛
- پیشگفتار یا مقدمه (دورنمایی از فصلها و مباحث مطرح شده و انگیزه انتخاب موضوع)[2]؛
- کلیات (مفهوم شناسی موضوع و طرح پرسشهای اصلی و فرعی پژوهش[3]، اهمیت و ضرورت موضوع، شرح کلید واژهها، پیشینه موضوع تحقیق[4]، بیان روش تحقیق در صورت نیاز[5]، بیان اجمالی و توجیه طرح پژوهش، بیان بسترهای مناسب و کاستیها و نیز تنگناهای پژوهش، و مسائلی از این دست)؛
- بخشها و فصلها؛
- خاتمه، نتیجه و چکیده بحث؛
- پیوستها؛
- کتابشناسی؛
- کتابنامه؛
- نمایههای مورد نیاز (نمایه اعلام، نمایه موضوعی مباحث، نمایه آیات، احادیث و اشعار، نمایه مکانها، نمایه اصطلاحات و جز اینها).
2-18. چگونگی انتخاب موضوع
- مشورت با اساتید خبره؛
- مشورت با دانشپژوهان مشغول پژوهش؛
- درخواست ارائه فهرست موضوعات از سوی مراکز پژوهشی مرتبط با حوزه مورد علاقه و توانایی پژوهشگر؛
- مطالعه اجمالی مهمترین منابع در حوزه مورد علاقه و متناسب با توانایی و شناسایی نقاط کور، بکر و کانونهای مورد اختلاف و ابهام.
- آنچه در انتخاب موضوع، به ویژه در مورد پژوهشهای ژرف و پایاننامههای سطوح عالی، باید مورد توجه باشد، تکراری و کلی نبودن است. موضوع کلی بسان دریاچهای به عمق یک متر و سطح ده هزار متر و موضوع ریز بسان دریاچهای به عمق صدمتر و سطح مثلاً هزار متر است!
3-18. چگونگی ارائه طرح پژوهش
- نخست منابع اصلی و تازهترین تحقیقات مرتبط با موضوع تحقیق را از طریق کتابشناسیها، کتابنامههای منابع مربوط، مجلات تخصصی، انواع فهرستها و پرس وجو از اساتید و مراکز مرتبط با موضوع تحقیق بیابد.
- فهرست آنها را به طور اجمالی بررسی کند.
- از بین منابع قدیم و جدید، مهمترین و جامعترین آنها را یافته، به طور اجمال مطالعه نماید.
- در ضمن مطالعه، مباحث مهم را با علامت و یا یادداشت اجمالی مشخص کند تا در مراحل بعد از آنها استفاده کند.
- فصلهای و مطالب مهم را که در واقع جوابگوی پرسشهای فرعی او هستند، به صورت تیترهای فرعی و زیر تیتر فرعی مرتب کند.
- در این مرحله به بررسی اجمالی منابع، از گذشته تا کنون، و نیز بررسی مقالات و مصاحبهها – در صورت وجود- بپردازد و فهرست طرح را کامل کند.
- در تدوین طرح به زمان و حجم کار توجه کند و چنانچه برای مرکزی پژوهشی طرح مینویسد، با ملاحظه قوانین تدوین پژوهشنامه، یکی دو فصل به صورت شناور در نظر بگیرد تا در صورت زیاد شدن حجم فصلهای اصلی بتواند آن را حذف کند و در صورت امکان افزایش حجم، با تدوین آنها موضوع را بیش از پیش تکمیل نماید.
- در مرحله پایانی طرح را حداقل به دو نفر صاحبنظر برای ارزیابی و نقد ارائه کند.
تذکر: پیشنهاد میشود در کارگاههای نویسندگی، از هر دو یا حداکثر سه دانشپژوه که یک گروه تشکیل میدهند، یک طرح متناسب با مقاله یا کتاب خواسته شود و پس از تأیید استاد، بدون آگاهی و ارتباط با هم، هر یک به تدوین مقاله یا کتاب بپردازد و پی از پایان کار و ارائه به استاد، هر یک نوشتههای همگروهیهای خود را با اثر خود مقایسه کند. این کار فوایدی دارد که در عمل روشن میشود.
4-18. مرحله تدوین
پس از ارائه طرح و تصویب نهایی، نوبت به تدوین میرسد. در مرحله تدوین لازم است مطالب مهم علامت گذاری شده در مرحله طرح بازبینی و به صورت فیش یادداشت شود.
- در این مرحله لازم است به اصول فیشبرداری توجه شود. مهمترین اصول فیشبرداری به قرار ذیل است:
1. اگر امکان دارد، یادداشتها را تایپ کرده و در فایلی مرتب کند. فایده و سرعت این کار هرچند نویسنده در تایپ کند باشد، پس از یک بار کار پژوهشی روشن میشود، آنچنان که در برتری آن جای هیچگونه تأملی نیست.
2. هر فیشی که یادداشت میکند، حتماً و حتماً آدرس دقیق و کامل منبع را در متن فیش یادداشت کند، حتی اگر در یک فیش چند بار تکرار شود[6]. همچنین میتواند سندی را به کتابنامه اختصاص دهد و از همان ابتدا با شماره گذاری، به منبع ارجاع دهد. در هر صورت، این احتمال را بدهد که در مراحل گوناگون تدوین پژوهش، آدرس منبع به هر دلیل مفقود یا مشتبه شود.
3. اگر فیشها را دستی مینویسد، با رواننویس یا خودکار روان (و نه مداد یا خودنویس) و ترجیحا آبیرنگ و با خطی زیبا بنویسد. در هنگام نوشتن خود را جای حروفنگار بگذارد و به مشکلات فراوان بدخطی (تایپ نادرست، حذف و ... ) بیندیشد.
4. برگههای گوناگونی برای فیشبرداری در بازار وجود دارد که میتواند به ویژه برای پژوهشهای گروهی (به جهت ارزیابی و طبقهبندی آسان و دقیق و دیگر محسنات) مورد استفاده قرار گیرد؛ اما برای پژوهشهای فردی و کوتاه مدت (مانند کتاب یکی دو جلدی یا پایاننامه) بهترین فیش، برگههای یک دفتر کلاسوری وزیری (و نه A4 ) است. هر برگه به مانند یک فیش است که از همان در مرحله پاکنویس استفاده میشود و نیازی به بازنویسی فیشها در مرحله تدوین نیست.
5. حتماً از یک طرف فیشها استفاده کنید و سعی کنید نگارش شما نهایی باشد (از نظر درستنویسی، زیبا نویسی، صفحه آرایی تا آنجا که ممکن است، و دیگر مسائل مربوط) تا نیاز به بازنویسی فیشها نداشته باشید.
6. سعی کنید فیشها را در محدوده طرح آماده کنید تا بیشتر فیشها در مرحله تدوین مورد استفاده قرار گیرد و دور ریز شما به کمترین مقدار برسد.
7. همواره پیش از واگذاری آنها به مراکز یا حروفنگار، از دستنوشتهها کپی برداشته شود.
8. اگر بنا دارد فیشها را برای طولانی مدت نگهداری کند، ترجیحاً تایپ کرده و در غیر این صورت، فیشها را از جنس مرغوت انتخاب نماید.
- یادداشتهای حاصل از مطالعه یک یا چند کتاب اصلی را مرتب کند.
- پس از طی این مرحله، بررسی تفصیلی منابع را به ترتیب اولویت (قدمت و یا جز این، که متناسب موضوع تعریف میشود) آغاز کرده، نوشتههای خود را تکمیل کند (بر فیشهای خود بیفزاید تا در مراحل بعد آنها را ویرایش و بازسازی نماید).
- پس از تکمیل فیشها، به تنظیم و تدوین آنها بپردازد و اگر نیاز است برخی فیشها بازنویسی و در صورت نیاز برخی قسمتها تکمیل شود، به بازنویسی و تکمیل آنها اقدام کند.
- در تدوین پایاننامه و نیز پژوهشهای گروهی، لازم است نقل قولها تا آنجا که امکان دارد، به جهت دقت در ارزیابی، به طور مستقیم و داخل گیومه یادداشت شود و چنانچه صلاح دیده شد، در مرحله تدوین خلاصه گردد.
- ترجمهها تا جایی که ممکن است، همراه متن اصلی بیاید تا ارزیابی و بازخوانی ساده و مطمئن شود.
- نکته بسیار مهم در امر تحقیق این است که باید توجه داشت در هر حوزهای از دانشهای موجود، روشها و نکاتی مهم در تحقیق وجود دارد که گاه تحت عنوان روششناسی و روش تحقیق و مانند آنها طرح میشود. محقق پیش از مراجعه به منابع مربوط، لازم است حتماً از آنها آگاه گردد؛ نمونه این گونه کتابها روششناسی تفسیر قرآن برای استفاده از قرآن و مراجعه به منابع تفسیری و روش فهم حدیث برای مراجعه به منابع حدیثی و استفاده از احادیث است.
- نکته پایانی اینکه زیبنده نیست محقق مطلبی را بدون تأمل و تدبر نقل کند، و باید باور کرد که هرکس حتی دانشمندان- البته غیر راسخان در علم- جایز الخطا هستند؛ بنابراین هیچگاه نباید چشمبسته به نوشته کسی اعتماد کرد.
5-18. چکیده نویسی
1-5-18. انواع چکیده نویسی
· چکیده راهنما (ارائه فهرستواره و معرفی عناوین موضوعات و مسائل مطرح شده)؛
· چکیده تمامنما (ارائه فشردهای از بحثها و دستاوردهای پژوهشنامه)؛
· چکیده انتقادی (بیان نقاط ضعف و قوت پژوهشنامه).
تذکرات:
1. چکیده ابتدای مقالات معمولا ترکیبی از چکیده راهنما و تمامنما و حدود 50 تا 300 کلمه و متناسب با حجم مقاله است (حداکثر حجم چکیده یکپنجم حجم مقاله است).
2. چکیده پایانی پژوهشنامه معمولا تمامنما و از 300 تا 1000 هزار کلمه است.
3. چکیده انتقادی، در معرفی یک کتاب و یا یک مقاله و نیز پیشینه پژوهش کاربرد دارد و متناسب با حجم نوشته، از 200 تا 2000 کلمه است.
2-5-18. اصول چکیده نویسی
چکیده بسان ویترین یک مغازه اهمیت دارد و آراستن آن و دقت در تدوین آن، میتواند بسیار مهم تلقی شود. معمولا خوانندگان پیش از خواندن یک مقاله به چکیده و تیترهای آن نگاه میکنند؛ بنابراین در نوشتن چکیده و انتخاب عناوین تیترها باید با نهایت دقت عمل کرد. در چکیده نویسی لازم است به نکات ذیل توجه شود:
· از ذکر مطالبی که در متن پژوهشنامه نیامده است، خودداری شود.
· بر ابعاد مهم و جذاب و نوآوریهای نوشتار تأکید میشود.
· تا حد امکان از نقل قول غیر مستقیم، فعل گذشته و سوم شخص استفاده شود؛ زیرا چکیده جنبه توصیفی و گزارشی دارد.
· در نوشتن مطالب از فعل گذشته و سوم شخص استفاده شود.
· از درازنویسی و واژههای مترادف اجتناب شود.
· از زبان علمی استفاده شود نه ادبی.
· از عبارتهای مبهم و اصطلاحاتی که نیازمند توضیحاند، اجتناب شود.
· از جملههای پیوسته و روان و شیوا استفاده شود.
· در چکیده نویسی نگاه از بیرون متن است نه از داخل آن؛ ازاینرو نمیتوان قسمتهایی از متن را به صورت کلیشه جدا کرد و با کنار هم قرار دادن آنها چکیده درست کرد.
تذکر: در کارگاههای نویسندگی، چکیده نویسی جزو نخستین گامها به شمار میرود. با توصیه و راهنمایی دانشپژوهان به چکیده نویسی، همزمان با شبیهسازی چکیدههای موفق در حوزه پژوهش و معلومات آنان، میتوان مسیر تقویت قلم را کوتاهتر کرد.
6- 18. روشهای گرداوری اطلاعات
- روش کتابخانهای (کتاب، مقاله، پایاننامه، و ...)؛
- روش رایانهای[7](نرمافزارهای الکترونیکی، سایتهای اینترنتی، و ... )؛
- روش میدانی (مصاحبه، توزیع پرسشنامه، و همزیستی)؛
19. مجموعه نكات احتمالاً سودمند براي نويسندگان تازهكار
1-19. نويسنده به طور ناخودآگاه غلطهاي نوشتار خود را درست ميبيند؛ بنابراين توصيه ميشود نوشتارش را به واسطه چشمان نقاد فردي ديگر که از توانايي لازم برخوردار است، بنگرد.
2-19. هنر بزرگ يك نويسنده اين است كه بتواند خود را بهجاي يك نقاد بگذارد و دائما از نوشته خود ايراد بگيرد. نويسندهاي که با هر بار خواندن نوشتهاش در آن تغيير و تحولي هرچند صوري، ايجاد نکند، خلاقيتش با نوعي رکود روبهرو شده است.
3-19. خودخواهي بزرگ يك نويسنده اين است كه فكر كند نوشته او بهترين است، حتي اگر بر زبان جز اين را براند. واقعيت اثبات شده اين است كه هر نوشته را ميتوان هر چند صباحي يكبار از نو و بهتر نوشت، مگر شذّ و ندر!
4-19. معمولا نويسندههايي كه موفق ميشوند نوشتههاي محققانهاي را به انجام برسانند، در پايان كار در دام نوعي شعف وصف ناشدني گرفتار ميشوند كه باعث ميشود از برخي مستحبات قريب به واجب مانند ويرايش و بازخوانيهاي مكرر بگذرند و هرچه زودتر با ارائه آن، مخاطبان واله و بيچاره را از تشنگي نجات دهند! كه گاه همين امر زمينه آبروريزي آنها را فراهم ميآورد و متأسفانه چه بسيار ديده شده كه در چاپ دوم به خاطر همين حوصله نكردن، خسارت فراواني را متحمل شدهاند؛ البته نبايد از آن روي سکه نيزغافل شد؛ يعني بايد مواظب باشيم كه از هول حليم در ديگ نيفتيم و به اميد بهتر شدن كار، آنقدر انتشار آن را به تأخير نيندازيم كه از خاصيت بيفتد. يادمان باشد كه هيچ اثر بشر معمولي با چاپ اول به نقطه ايدهآل نميرسد.
5-19. نصيحت مشفقانه نگارنده به برخي نويسندگان كه البته خواننده اين جزوه- ان شاء الله- جزو آنان نيست، اين است كه لطفا كمسوادي خود را با لفّاظي و قلمفرسايي نپوشانند كه بوي گند لاشه با چال كردن زير حصير از بين نميرود و متأسفانه بايد پذيرفت که از اين بوهاي نامطبوع فراوان به مشام ميرسد؛ البته اميدوارم به لطف علام الغيوب و ستار العيوب نوشتههاي اينجانب از اين بوها ندهد!
6-19. ساده بنويسيد و بدانيد كه سادهنويسي يک نعمت است و نیز توجه داشته باشید که ساده نوشتن با سرسري نوشتن بسيار فاصله دارد. خدا ميداند لابلاي دشخوارنويسي و لغزگويي چه مغالطههايي ميتواند بروز کند!
7-19. نويسندگان و گويندگاني كه مخاطبان خود را ناآگاه بپندارند، آبروي خود را ميبرند. باور كنيد مخاطبان شما باهوش، نكتهسنج، ديرباور و چه بسا برخي از آنها منتظر گرفتن ايراد از شما هستند؛ بنابراين با پشتوانه علمي سخن بگوييد و سعي كنيد نوشتههاي شما تخصصي باشد و يا دستكم در حوزههايي كه اطلاعات كافي نداريد، وارد نشويد. سعي كنيد نظريهها را از زبان سوم شخص نقل كنيد نه صیغه متکلم؛ همچنين سعي كنيد در همه حال به آراي مخالف احترام بگذاريد؛ چه بسا آنها هم حظّي از حقيقت داشته باشند و ما مبتلای به جهل مركب! البته اين جز در مواردي است كه سخنانمان مستند به عقلي كامل و علمي آسماني است.
8-19. از جمله چيزهاي آزار دهنده ، عبارتهاي كليشهاي و شعارگونه و ادعاهاي كلي و مبالغهآميز و نيز منم زدن و منّت گذاشتن بر سر خوانندگان است كه خداوند ما را از شرّ آنها نجات دهد! (متأسفانه بسیار دیده شده که نویسندگان ضعفهای خود را زیر پوشش مبالغه و ادعاهای کلی میپوشانند که البته برای مخاطبان آگاه امری پوشیده نیست.)
9-19. نويسندگي و گويندگي يك شبه به حباله هيچكس در نيامده و به قول گذشتگان دود چراغ ميخواهد و روحيهاي خستگي ناپذير كه بتواند آهسته و پيوسته برود. خوب گفتن و نوشتن هنر، علم و فن است و به كمي استعداد خدادادي كه اغلب از آن برخوردارند و نيز مطالعه و تجربه نياز دارد.
استعداد را ميتوان با مطالعه آثار فاخر تقويت كرد و مطالعه آثار متوسط و ضعيف تيغه استعداد را كُند ميكند. از سوي ديگر، مطالعه فراوان آثار گذشتگان و ادباي نامدار زبان ما را از مرز معيار منحرف ميكند و گاه كار را بهجايي ميرساند كه حتي تشخيص معيار را دشوار ميسازد[8]؛ ازاينرو بايد افزون بر آثار ادبي فاخر گذشته، به ادبيات معاصر نيز توجه كافي داشت.[9]
10-19. امروزه مردم گرفتاريهاي زيادي دارند و با ناكاميهاي بسياري دست و پنجه نرم ميكنند. خوانندگان و شنوندگان شما نيز از همين مردماند؛ بنابراين سعي كنيد سخن خود را كمي زنده، باحرارت، و با نشاط ارائه كنيد. از اينكه با مخاطب بهجا مزاح كنيد، نهراسيد! مطمئن باشيد كسي به شما نميخندد، بلكه دعاگو هم خواهند بود! البته قاعده نمك و غذا را از دست ندهيد كه نتيجه عكس دارد و سخن شما را كم ارزش جلوه ميدهد.
11-19. بهترين و اديبانهترين نوشته آن است كه به مانند آيينهاي كاملا صاف و شفاف، پيدا نباشد. به نوشتهها و گفتههاي خود حس تزريق کرده و با سخنان خود به عمق جان مخاطبانتان نفوذ كنيد و مطمئن باشيد كه اديبانه نوشتن تنها به چينش الفاظ اديبانه و خوش آهنگ نيست، بلكه يك چرخش زيبا، يك شوخي بهجا و شيرينكاري، يك ضرب المثل و يك بيت روشن و بهجا نوشته معمولي شما را بسان زيباترين نوشتارها تأثيرگذار ميكند. بسيار شنيدهايم كه فلان كتاب كه با قلمي ضعيف ترجمه شده، به خوش قلم بودن توصيف ميشود؛ آن گونه كه خواننده را با تمام وجود به خود مشغول ميدارد. طبيعي است كه اين به خاطر زيبايي الفاظ نيست، بلكه به دليل چگونگي چينش مطالب است كه در جان مخاطب نفوذ ميكند. سعي كنيم ترفندهاي اثر گذار را بياموزيم و بايد به ياد داشته باشيم كه نوشتههاي ادبي به معناي معروف آن، تنها به مدت كوتاهي خواننده را شگفت زده كرده، با خود همراه ميکنند و اگر طولاني شوند، خواننده را از خود ميرمانند. قرآن را بنگريم كه چگونه با اينكه بسيار بسيار اديبانه است، در نهايت زيركي سبك سخن و موضوع را زود به زود تغيير ميدهد و فراوان از داستان استفاده ميكند و تلاش دارد سخنان حكيمانه خود را در قالبهاي زنده مانند التفات به مخاطب ارائه كند و از سوي ديگر، هيچگاه نگذاشته سبك ادبي مزاحم غرق شدن مخاطب در مضامين آن شود. زيبايي و اعجاز قرآن را ميتوان در اين ديد كه از يك سو بسان آيينهاي كاملا شفاف محتوا را با تمام وجود ظاهر ميكند و از سوي ديگر، الفاظ خود را به تمام معنا به رخ ميكشد.
12-19. به گفته نويسندهاي، ولگردي و پرسه زدن همه جا ناپسند است، مگر در كتابفروشيها و نمايشگاههاي كتاب؛ بنابراين، براي بررسي كتابها و آشنايي با منابع و آگاهي از تازهترين آثار عرضه شده، در فهرست برنامههاي خود جايي در نظر بگيريد و وقت صرف كنيد. «كتاب شناسي» خود يكي از پلههاي نردبان ترقي است. كتابهاي با ارزش و خواندني را بيابيد و سخاوتمندانه تهيه كنيد و در فهرست مطالعاتي خود قرار دهيد.
در همين جا تذكري دوستانه به مراكز علمي خالي از فايده نيست و آن اينكه به نظر لازم است ساعاتي را به آشنايي دانشپژوهان با منابع اصلي اختصاص دهند که اهميت اين كار توصيفناپذير و نقش آن در ادامه تحصيل و ايجاد انگيزه مطالعه و نويسندگي انکارناپذير است. اين كار را از سه جهت ميتوان پي گرفت: نخست اختصاص ساعتهايي به بازديد از كتابخانههاي قفسه باز؛ دوم، درخواست ارائه گزارش از بررسي شمار لازم از منابع اصيل و سوم، ارائه كتابچه سير مطالعاتي و كتابشناسي مختصر به دانشپژوه.
13-19. در اعتماد كردن بذل و بخشش نداشته باشيد و از چيزي كه بدان يقين نداريد، به آساني نگذريد. هرگاه با واژه، عبارت، نكته علمي و... برخورديد كه درباره آن شك و يا پرسشي ايجاد شد، با حوصلهاي درخور يك محقق و بسان يك كاراگاه لايق و توانا، به جستجو بپردازيد و بدانيد كه بزرگترين خسارتها از اعتماد بي جا و سهل انگاري ناشي ميشود كه خداوند متعال ما را از آن محفوظ دارد!
14-19. نويسندگان و گويندگان توانا، همواره به مبتديان توصيه ميكنند كه دفتري را به ثبت واژههاي زيبا و عبارتهاي كوتاه ادبي كه به مرور با آنها برخورد ميكنند، اختصاص دهند. اين كار كه بسيار تجربه شده و آثار شگفت آن بر رهرفتگان پوشيده نيست، گنجينه واژگاني و ادبي نويسنده تازه كار را پربار و زمينه پيشرفت او را فراهم ميسازد.
15-19. نكته مهمي كه هيچگاه نبايد از آن غفلت كرد، توجه به ارزش، سابقه تاريخي، آهنگ، و بارهاي مثبت و منفي واژهها در استخدام آنهاست. مثالهاي ذيل تا حدي مفهوم را روشن كرده است:
· «... و استشراق بر وزن استفراغ طلب شرق كردن را گويند...»
بديهي است تشبيه به استفراغ حتي در وزن، ميتواند نمايانگر نفرت نويسنده از استشراق باشد.
· «اصل اين كتاب ... يكي از آثار اقامت چند ساله من در دانشگاه آكسفورد انگلستان است...خوشحالم كه اين دوره از عمر من ... در آن محيط پر فيض و بركت گذشت... شايسته است ... از آن شهر محبوب با حرمت ياد كنم»
روشن است كه اين گونه الفاظ متناسب محيطي مانند شهر لندن و دانشگاه آكسفورد نيست، هرچند از نظر علمي جايگاه بلندي داشته باشد.
· «گرچه جناب شيخ در غزل دنبالهرو حافظ و در مثنوي شاگرد حلقه به گوش مولاناست، اما در ميان اشعارش غزلي مخمس به چشم ميخود كه بسيار آتشين و شورانگيز و عارفانه است...»
عبارت ياد شده از پيشگفتار تدوين كننده ديوان يكي از اعاظم دانشمندان و اديبان شيعه انتخاب شده كه همواره مايه افتخار ايرانيان بوده و دانشمندان را در شگفتي فرو برده است. اين پيشگفتار را نويسنده براي بزرگداشت و معرفي جايگاه بلند شعر او نگاشته و چنانكه ديده ميشود، بيچاره خواسته به قول معروف ابرو را اصلاح كند كه چشم را كور كرده است! نگارنده اعتراض خود را به گوش ناشر رسانده است.
· «... گاميدن در اين مسير بسيار دشوار و هراسناك است.»
· «صدام - حاكم ديكتاتور عراق- ... . ايشان با اين همه ... »
ايشان، جمع بستن فعل و مانند اينها مؤدبانه و فراتر از شأن صدام ملعون و امثال او است.
· «تمام احكام اسلام را خداي متعال جعل كرده و كس ديگري در اين مورد دخالت نداشته است.»
بهتر است گفته شود «وضع» تا ذهن كسي به سراغ جعل اسناد نرود!
· بيم زكريا(ع) از افشا (آشكار) شدن محتواي نيايشش نزد مردم ... .
· دست به دعا بلند كرد آن چنانكه زير بغل او نمودار [نمايان] شد.
· ...بنابراين قطعي است كه امام علي(ع) برترين دانشجوي [دانش آموخته] مكتب وحي بوده است.
· اگر بخواهيم شماري از آياتي را كه به تفسير نياز دارند، نام ببريم، ميتوانيم به آيات ذيل – بدون پافشاری [اصرار] بر آنها – اشاره كنيم: ... .
روشن است که کاربرد پافشاری بر آیات قرآن شایسته نیست.
16-19. لطفا در انتخاب واژه به نكات ذيل توجه فرماييد:
· از ستيز آوايي در واژگان دوري كنيد؛ مانند: جنگگاه (رزمگاه)، خاككش، دوستدار (دوستار)، زمینهزایی (بسترسازی)، نگریک و ورزیک (نظری و عملی).
· از واژههایی كه كراهت سمع دارند، بپرهيزيد؛ مانند: گاميدن، قايم (قائم)، آغازید.
· از واژههای عامیانه در نوشتارهای به زبان معیار دوری کنید؛ مثال: به طرز عجیب (به گونه شگفت،شگفتانگیز)، دعوا (به معنای درگیری و زدوخورد)، کی (چه هنگام، چه زمانی)، چون (زیرا)، به درد نخور (بیفایده)، بیچاره (درمانده)، صحبت کردن (سخن گفتن)، زیرمیزی (رشوه)، جفنگیات (گزافهگویی، بیهودهگویی)، دوا (دارو)، مریض (بیمار)، دلهره (هراس، ترس).
· متناسب با نوع نوشته، به واژههاي معيار و اديبانه توجه داشته باشيد؛ مانند:
اديبانه: آبادان، آسياب، مصرع، جاروب، جهاز، ميهمان، رخساره، جاودانه، شادان، هماره، شادمانه، هوشيار.
معيار: آباد، آسيا، مصراع، جارو، جهيزيه، مهمان، رخسار، جاودان/ جاويدان، شاد، همواره، شادمان، هشيار.
تذکر: برخی واژهها هرچند ادیبانه مینمایند، به دلیل کمی کاربرد، نوشته را مغلق و دشخوار جلوه میدهند. لطفا در این گونه موارد اجازه دهید دیگران زحمت مشهور کردن آنها را بر دوش کشند و شما خود را گرفتار نکنید؛ برای مثال، اگر نگارنده در همین دو سطر پیش به جای "کاربرد" مینوشتم "کاربست"، شاید نوشتهام به مذاق گروهی بهتر مینشست، ولی فکر کنید اگر خوانندهای در معنای همان یک کلمه بماند، دیگر نوشته به کام او تلخ خواهد بود که من هرگز به آن راضی نیستم. از این دست واژهها کم نیستند؛ مانند: نگریگ و ورزیک (نظری و عملی)، بررسید (بررسی کردن)، و ... .
· از كهنهگرايي اجتناب كنيد؛ مانند: اشاعتِ آيين (اشاعه آيين)، تواند بود (ميتواند باشد)، اشارت رفته (اشاره شده)، گفته آمد (گفته شد)، چکاد (قله)، را به جاي از (مثال: دستور را پيروي کن؛ او را اطاعت کن).
· برخي واژهها درگذر زمان معنايي خاص مييابند و معناي عام و لغوي خود را از دست ميدهند؛ مانند «شكنجه»، «بازنشسته»، «گروگان»، «آسايشگاه»،«باز خريد»، «دادستان»، «درويش» و جز اينها كه به آن تحول معنايي[10] ميگويند. توجه به تحول معنايي در ترجمه آيات و روايات و متون گذشته بسيار ضرورت دارد؛ براي مثال در يكي از ترجمههاي سنن النبي (حديث 131، ص 174) حديث «و كان له مطهرة من فخار يتوضأ فيها و يشرب» چنين ترجمه شده است: «همچنين آفتابهاي داشت از سفال كه با آن وضو ميگرفت و آب مينوشيد.» چنانكه خواننده اين نوشتار نيز احساس ميكند، ترجمه مطهره كه نوعي ظرف بوده، به آفتابه كه اغلب براي طهارت از خبث مورد استفاده قرار ميگيرد، ناشايست است.
17-19. تناسب گوينده، موضوع و مخاطب نبايد هيچگاه فراموش شود. اگر شما ميخواهيد نمايشگاهي از بوتهها و گلهاي خاردار فراهم كنيد، هرگز نبايد كنار آنها گلهاي لطيفي مانند گل محمدي و رز را به نمايش گذاريد؛ زيرا چو صد به ميدان آيد، هفتاد و هشتاد از ياد روند. ويراستار گاه واژههاي معمولي را برميدارد و بهجاي آنها واژههاي ادبي قرار ميدهد و گاه برعكس عمل ميكند؛ يعني براي حفظ سبک نويسنده، واژههاي ادبي او را به واژههاي معمولي تبديل ميكند. اين تناسب بايد در مورد مخاطب و موضوع نيز همواره مورد نظر باشد. شايسته نيست براي كودكان از زبان بزرگسالان استفاده شود؛ آنها براي خود سطح واژگاني خاصي دارند كه بايد به آن دقت كرد. همچنين نبايد براي بيان موضوعهاي كاملا معمولي و يا پست از قالبهاي فاخر ادبي بهره گرفت.
18-19. يكي از توصيههاي مهم براي شروع نويسندگي «نهراسيدن از نوشتن» است. باور كنيد شمار نويسندگاني كه همه نوشتههايشان ستودني است، از انگشتان دست تجاوز نميكند؛ بنابراين از اينكه چيز چندان جالب و مفيدي نميتوانيد بنويسيد، نگران نباشيد و فقط براي نوشتن امروز و فردا نكنيد و زود تصميم بگيريد؛ به اين گفته حكيمانه توجه كنيد كه گاه تصميم گرفتن از انجام دادن به مراتب سختتر است. قاطعانه تصميم بگيريد و مطمئن باشيد كه كار بر شما آسان ميشود و خدا شما را ياري ميكند.
19-19. سعي كنيد نوشتههاي خود را در يك قالب، طولاني نكنيد؛ كمي هم به فكر گرفتاريهاي خوانندهای باشید كه به شدت از حال و حوصله او كاسته شده است. نوشتههاي خود را در قالبهاي زنده ارائه دهيد و تا آنجا كه امكان دارد، از گفتگو، نقل قول مستقيم، طرح پرسش، مزاحهاي متناسب، پاراگرافهاي كوتاه، تيترهاي متنوع، ضماير خطاب (مثلا شما بهجاي ايشان، تو بهجاي او و مانند اينها)، صفحات كوتاه (صفحههايي كه پاورقي دارند- البته نه بيش از اندازه- از خستگي خواننده ميكاهند و به مطالعه او تنوع ميبخشند )، تشبيه و استعاره (مثلا بهجاي مرد شجاعي ديدم، بگوييم: شيرمردي ديدم، و بهجاي آن لات بيسر و پا به اندام او زول زده بود، بگوييم: چشمان آن لات بيسر و پا همچون شنكش بر بدن او كشيده ميشد) و مانند اينها، البته با رعايت تناسب گوينده، شنونده و موضوع، استفاده كنيد.
20-19. از جمله ايرادهاي مهم بسياري از نوشتهها حاشيه روي و خروج از موضوع و متناسب نبودن اجزاي اصلي(مقدمه، متن و جمعبندي) و نيز عدم تناسب بخشها و فصلهاي كتاب است (هم از جهت نوع و شيوه نگارش و هم از جهت حجم). كاش نويسنده بر سربرگ همه صفحهها پيش از آنكه چيزي در آنها بنويسد، موضوع الي كتاب يا مقاله خود را مينوشت تا هيچگاه آن را فراموش نكند.
21-19. بدترين كار يك نويسنده اين است كه چيزي را به طور قاطع بنويسد كه به آن باور ندارد و بدتر از آن، نوشتن چيزي است كه خود نميفهمد!
22-19. بسياري از نويسندگان پس از انتشار مقاله يا كتابشان متوجه اشكالهاي ريز و درشت آن ميشوند و چون همه آن ايرادها را در ذهن خود جاي ميدهند، تحمل خود را از دست داده و دلسرد ميشوند و يا حالت انفعالي پيدا كرده، جسارت لازم براي نويسندگي را از دست ميدهند. به اين گونه افراد عرض ميكنم كه فقط و فقط خود شما از وجود آن همه اشكال آگاهي داريد و مطمئن باشيد كه هيچ كس اين قدر بيكار نيست كه بنشيند و ايرادهاي كار من و شما را در آورده، به رخ ما بكشد؛ پس بدون اينكه از آن طرف بيفتيم، كمي هم بيخيالي را تجربه كنيم. البته اين به معناي دفاع بي مورد از اشكالهاي نوشته كه ديگران گوشزد ميكنند، نيست كه اين اشتباه از هر اشتباهي بدتر است.
23-19. برخي نويسندگان تازهكار توقع دارند همه از نوشته آنها خوششان بيايد! اين توهمي بيش نيست و دست بشر معمولي به آن نميرسد؛ بهتر است بهجاي چنين فكر خامي نيازهاي مخاطباني خاص را براي خود تعريف كنيم و براي برآورده شدن آنها بکوشیم.
24-19. یکی از رازهای موفقیت رعایت اخلاق پژوهشی است؛ همان که این روزها با کمی بیمهری روبهرو شده است. هتاکی نکردن به دیگران در هیچ فرضی، پرهیز از سرقت علمی[11]، دوری از خودستایی، رعایت ادب نسبت به استاد و پیشکسوتان، پرهیز از آدرسهای بیمورد برای زیاد جلوه دادن منابع تحقیق، قدردانی از کسانی که در ارتقای کار دخالت مؤثر داشتهاند، تحریف نکردن و نقل درست و دقیق و عدم گزینش غیرمنصفانه نظریات دیگران، و جز اینها.
25-19. "نقد" از پژوهشهای شریف و مایه پویایی دانش و ترقی دانشپژوه است؛ اما پژوهش انتقادی خود ظرایف و نکات شایان توجه دارد که باید به آنها توجه داشته باشیم:
- به موضوع مورد بحث و نقد آگاهی کامل داشته باشیم که مبادا موجب هتک حرمت دیگران شویم. یادمان باشد نوشته، آبروی نویسنده است؛ بنابراین در این زمینه با احتیاط قلم بزنید.
- همه جانبه نقد کنیم و از یکسویه نگری بپرهیزیم.
- بیطرفانه، منصفانه و جوانمردانه نقد کنیم و به نقاط مثبت توجه داشته باشیم و اگر لازم شد، حتی مثبت تراشی کنیم! (البته معقول نه غیر معقول)
- به کلی گویی بسنده نکنیم که کلی گویی در نقد خود مغالطهای به شدت قابل نقد است.
- در نقد از حاشیهروی و بیربطگویی به شدت بپرهیزیم؛ برای مثال مدرک نداشتن یا فاسق بودن یک نویسنده را بهانه کوبیدن نظریه وی قرار ندهیم.
- از تندی و تحقیر بپرهیزیم.
- به اهداف و روش مؤلف توجه کافی داشته باشیم؛ چه بسا نقد ما با صرف نظر از روش و هدف نویسنده کاملا درست باشد، ولی با توجه به هدف و روش او اساسا بیمورد تلقی شود.
- اگر میتوانیم نقد را در قالب پیشنهاد طرح کنیم، حتماً این کار را انجام دهیم.
- اگر امکان دارد و بازتاب اجتماعی، اخلاقی، شرعی و محذوراتی دیگر در کار نیست، نقد خود را در چاپ اول نوشته مورد نقد، به طور خصوصی به نویسنده ارائه کنیم و به انتشار آن اقدام ننماییم، به ویژه در مورد نویسندگان تازهکار (معمولا این پیشنهاد در مورد کتابهاست نه مقالات، به ویژه مقالات علمی و تخصصی).
- حتماً پیش از نقد یک کتاب، به کتابها و نوشتههای دیگر نویسنده سری بزنیم که فایدههای فراوان این کار بر اهل فن پوشیده نیست!
- سعی کنیم در کنار نقد، راهکارهای جدید و پیشنهادهای سازنده ارائه دهیم.
- به نقد ما قال بپردازیم و نه نقد من قال! یعنی نقد یک سخن را وسیلهای برای نقد گوینده آن قرار ندهیم.
- نقد دلیل را مایه نقد مدعا نکنیم؛ چه بسا مدعا دلایل دیگری نیز داشته باشد.
- ... .
18. برخي تفاوتهاي زبان كتاب، مقاله، پاياننامه و روزنامه
براي كاوش در تفاوت موارد ياد شده، نخست بايد با زبان معيار آشنا شويم.
براي آنكه زبان معيار را به روشني بشناسيم، آسانتر آن است كه معلوم كنيم چه عناصري در آن نبايد باشد؛ يعني عناصري را نشان دهيم كه اگر در زبان راه يابند، خصلتِ معياري آن را مخدوش يا ضعيف ميسازند.
- از جمله عواملي كه زبانِ معيار را مخدوش ميكند، ورود عناصر زباني متروك و منسوخ يا مهجور در آن است. اين عناصرِ زباني ممكن است به مراتبِ آوايي، صرفي، نحوي يا معنايي تعلّق داشته و از مقوله قاموسي يا دستوري باشند؛ براي مثال، تلفظ نامأنوس شَجاعت بهجاي شُجاعت، چُنين بهجاي چِنين و كاربرد چونان به چاي مِثل يا مانندِ و يا چون...، روز و شبان بهجاي روزها و شبها، گوييم بهجاي ميگوييم؛ ناپسندش افتاد بهجاي خوشش نيامد و تعبيرهاي از اين قبيل را ميتوان نمونههاي رايج يا نسبتاً رايج تكلّف در استفاده از تعبيرهاي منسوخ يا نيممرده شمرد. كساني چنين ميپندارند كه با اين كهنهگرايي و تصنّع اديبانه و تقليد از شيوه قُدما، ميتوان تشخّص قلمي كسب كرد، غافل از اينكه نويسندگان، در هر دوره به زبان همان دوره مينوشتند. اصولاً زنده بودن زبان به اين است كه متعلق به زمان خود باشد.. .
- گرايش ديگري كه زبان را از معيار دور ميكند، اصرار در سرهنويسي و عربيزدايي است... .
- عنصر ديگري كه بيرون از معيار است، گرتهبرداري از زبان بيگانه ميباشد كه با ترجمههاي ناشيانه شايع شده است؛ مثل كاربردِ تعبيرهايي چون نقطهنظر بهجاي نظرگاه يا ديدگاه... .
- كاربرد عناصرِ زبانِ محلي نيز خصلتِ معياري را ضعيف ميسازد و احياناً در پيامرساني خلل پديد ميآورد...
- يكي ديگر از خصوصيات زبان معيار اين است كه نبايد در آن بي ضرورت و به عمد و به قصد تفنّن ادبي، عناصري را وارد كرد كه مختص شعر است... .
- نكته ديگر در زبان معيار اين است كه هرچه در اين زمينه به زبانِ جاري و متداول نزديكتر باشد، بهتر است. ميدانيم كه زبان فارسي به تحليل و جدايي اجزا گرايش دارد. واحدهاي معنايي در آن به استقلال ميل دارند. وجود حرف اضافه و نقش نمادهاي ديگر و تبديل افعال بسيط به افعال مركب جلوهاي است از اين گرايش كلّي... .
- عربيگرايي متكلفانه نيز به زبان معيار صدمه ميزند... .
- ورود عناصر زبانِ صنفي را به زبان معيار نبايد آزاد گذاشت؛ زيرا اين با رسالت و نقش اصلي زبان معيار كه بايد براي عموم تحصيل كرده مفهوم باشد، منافات دارد... .
حاصل سخن اينكه زبان معيار زباني است شفّاف، روشن و پالوده، و عناصري را كه با خصوصيات آن مغايرت داشته باشند، بر نميتابد[12].
پس از شناخت زبان معيار و دانستن اينكه زبان كتاب، مقاله، نا هر نوشته ديگري بايد به زبان معيار باشد، به برخي تفاوتهاي زبان كتاب، مقاله، پاياننامه و روزنامه و مانند آنها ميپردازيم.
1. در كتابْ نقل قول، در مقالهْ گزارش، و در نوشتههاي خطابي و اقناعي ارائه نتايج برجستگي خاصي دارد.
2. نقل قول، در كتاب حضوري كامل دارد و اگر از زبان ديگري نقل شده باشد، با ترجمه همراه است، و در مقاله به صورت گزارشي است و چنانچه از زبان ديگري باشد و ضرورت اقتضا كند، با نقل متن اصلي و ارائة گزارشي از معنا بهجاي ترجمه همراه است. نقل قول در نوشتههاي اقناعي حضوري كمرنگ دارد.
3. استدلال در كتاب به طور كامل نقل ميشود و از برهان به مؤيدات و مقبولات و مشهورات در حركت است و در مقاله به ذكر برهان بسنده ميشود و مؤيدات و ديگر موارد در آدرس گنجانده ميشود و در نوشتههاي اقناعي و خطابي به حسب حال مخاطب است و چه بسا نوشتهاي اقناعي بر نوشتهاي برهاني ترجيح داده شود؛ البته مطالب برهاني در پاورقي و يا پيوست به اختصار بيان ميشود و يا به منابع مبسوط ارجاع داده ميشود.
4. رجوع به منابع در كتاب، پاياننامه و مقاله از منابع اصلي آغاز ميشود و در ارجاعها نيز همين حركت مورد توجه است، ولي در نوشتههاي خطابي گاه به حسب حال مخاطب به عكس عمل ميشود و ارجاع به منابع دست چندم كه نويسندگان مشهور و مقبولي دارند، بر منابع دست اول ترجيح داده ميشود. ارجاع به منابع در كتاب مفصلتر و در مقالات كوتاهتر و معمولاً اولويتبندي شدهاند.
5. چهرة مقاله معمولاً خشك و متن آن خالي از مترادفات و عناصر روحبخش مانند شعر، ضرب المثل و مانند اينهاست، ولي كتاب چهرهاي لطيفتر و زباني شيرينتر دارد تا با طولاني شدن مباحث، همچنان خواننده را در پي خود داشته باشد. اين مسئله در نوشتههاي اقناعي و خطابي شكل پررنگتري به خود ميگيرد.
6. در كتاب پس از طرح تفصيلي بحث، به فراخور مجال، از شواهد و مثالهاي زيادي استفاده ميشود، ولي در مقاله پس از طرح اصل بحث، تنها به مهمترينِ شواهد اشاره و به قدر ضرورت اكتفا ميشود و بر عكس، در نوشتههاي اقناعي از طرح بحث كاسته شده و بر شواهد افزوده ميشود و چه بسا طرح بحث در دامن شواهد انجام گيرد تا حداكثر لطافت رعايت شود.
7. در كتاب، موضوعهاي مطرح شده كاملاً تفكيك شده هستند و حد و مرز هر يك كاملاً مشخص است. در مقاله نيز اين مسئله به شكل محدودتري رعايت ميشود، ولي در گفتارها و نوشتارهاي اقناعي، چنين تفكيكي رعايت نميشود، بلكه نوشته به گونهاي تنظيم ميشود كه مخاطب هيچگاه رها نشود. البته اين در صورتي است كه نوشته كوتاه باشد و در غير اين صورت، تفكيك محدود موضوعها مناسب است.
8. كتاب معمولاً با مقدمه يا پيشگفتار آغاز ميشود، ولي پاياننامه افزون بر آن به ديباچهاي نيز نياز دارد تا برخي موانع فراروي تحقيق را كه تا حدودي از موضوع بحث بيرون است، باز گويد و دورنمايي از تلاش محقق را به دست دهد. در مقاله جاي چنين مباحثي نيست و تنها به چند سطر به عنوان گزارش و پيشينه بحث، البته اگر لازم باشد، بسنده ميشود. ديباچه در مقاله گاه با عنوان «اشاره» و مانند آن در چند سطر و البته جداي از متن و گاه با قلمي متفاوت ارائه ميشود. خاتمه و نتيجه نيز در كتاب و مقاله متفاوت است. مقالات معمولاً بدون نتيجهگيري و يا با نتيجهاي بسيار كوتاه و كلي پايان مييابد، ولي كتاب و پاياننامه معمولاً با نتيجهاي در يك يا دو صفحه تمام ميشود. نوشتههاي خطابي، پاياني خطابي و احساسي و جمعبندي رواني دارند و در آنها موضوعهاي مطرح شده چندان لحاظ نميشود و حال مخاطب نقش عمدهاي ايفا ميكند.
9. در كتاب، نقل آراي ديگران و در پي آن، ارائة رأي پيشنهادي و نقد و نظر معمول است، ولي در اغلب مقالهها (مانند مقالههاي دايرة المعارفي و گزارشي) از آنجا كه مجال نقد و نظر وجود ندارد، تنها به نقل آراي ديگران همراه با واژههايي كه بر ترديد و عدم قبول (در صورت لزوم) دلالت كند، بسنده ميشود و گاه رأي شخصي نيز در كنار ديگر آرا نقل و در صورت امكان به مرجعي ديگر كه اين رأي در آنجا به تفصيل بيان شده، ارجاع داده ميشود. در نوشتههاي خطابي و اقناعي تنها به آراي مشهور، و مقبول بيشتر كارشناسان بسنده ميشود و آراي شاذّ، اگر ضرورتي در بازگويي آنها وجود داشته باشد، به اختصار همراه ذكر منبع بيان ميشود.
10. «ترديد» و «نقل قول بدون تأييد» در مقالهها نمود بيشتري دارد و تأ كيد و دوري از احتمال و ترديد در خطابهها و سخنان اقناعي، نقش محوري ايفا ميكند.
توجه: در پايان يادآور ميشويم موارد ياد شده از بررسي شمار زيادي مقالة مورد اعتنا به دست آمد، ولي گاه ساختار برخي مقالهها و يا نوشتههاي اقناعي كاملاً متفاوت است.
19. شبيهسازي ادبي
يكي از روشهاي جالب، موفق و تجربه شده[13] براي تقويت نگارش، بازسازي نثرهاي زيباي نويسندگان خوش قلم و ابيات اديبان پرهنر است. در فرايند «شبيه سازي»، نويسنده ميكوشد تا معاني يك نوشتار برجسته را در قالبي ديگر، ولي همسان، بيان كند و اين كار را از عبارتهاي كوتاه شروع كرده، رفته رفته به متنهاي بلند ارتقا ميدهد؛ براي مثال، به نمونههاي ذيل در نثر و نظم توجه كنيد.
مثال 1: به زيارت او رفتم.
· او را زيارت كردم.
· به ديدار او شرفياب شدم.
· به ديدار او شتافتم.
· به ملاقات او نايل شدم.
· به محضرش شرفياب شدم.
مثال 2: «در حدود صد سال پيش تدوين قواعد فارسي مورد نظر قرار گرفت و اين تقريبا مقارن بود با گسترش استعمار در سرزمين فارسي زبان.»[14]
· حدود صد سال پيش و تقريباً هم زمان با گسترش استعمار در مناطق فارسي زبان، تدوين قواعد فارسي مورد توجه قرار گرفت.
· حدوديك قرن پيش هم زمان با گسترش و نفوذ استعمار در مناطق فارسي زبان، به استخراج و تدوين قواعد زبان فارسي توجه شد.
· هم زمان با گسترش استعمار در سرزمينهاي فارسي زبان در حدوديك قرن پيش، قواعد زبان فارسي مورد توجه قرار گرفت و تدوين شد.
· قواعد زبان فارسي حدود صد سال پيش، هم زمان با گسترش استعمار در مناطق فارسي زبان، تدوين و گردآوري شد.
مثال3: محبت باعث ميشود دل انسان هميشه شاد باشد.
· روي زرد دل با محبت گلگون ميگردد.
· سينه با نسيم محبت شكفته ميشود.
· دل آدمي باغچهاي پر از غنچه است كه با نسيم محبت باز ميشود.
· محبت، دل را به ميهماني شكفتن ميبرد.
· صداي شكفتن دل با نسيم محبت جان آدمي را مينوازد.
· غنچه دل نگران پرپر شدن است، اگر باغبان محبت نباشد.
· دلهاي از غم شكافته با محبت شكفته ميشود.
· نسيم محبت و محبت نسيم، غنچههاي باغچه دل را شكوفا ميسازد.
· آب محبت گل پژمرده دل را شاداب ميكند.
· آفتاب محبت غنچههاي نشكفته دل را باز ميكند.
· نسيم محبت دل پژمرده را پذيراي رقص شادي ميكند.
مثال 4:
«خدا كشتي آنجا كه خواهد برد
|
|
و گر ناخدا جامه بر تن درد» |
20. شاخصهای ارزيابي پژوهشهاي علمي و مقالات
· رعايت قالبهاي تعريف شده براي كتاب، پاياننامه، مقاله، گزارش، چكيده نويسي، و جز اينها در سراسر اثر[15]؛
· خارج نشدن از موضوع بحث؛
· سطح ادبيات نوشته با توجه به سبك و موضوع (اعم از واژهپردازي، كيفيت تبيين موضوع، رعايت ادب در نقد و نظر و جز اينها)؛
· استفاده از منابع دست اول و معتبر؛
· توجه به نظريات متقدمان و متأخران؛
· كيفيت و كميت نقل و نقد و چگونگي جمعبندي مطالب؛
· انسجام منطقي و ساماندهي مناسب؛
· رعايت امانت در نقل از منابع و معرفی دقیق و کامل آنها (در پاورقی و کتابنامه) و حفظ حقوق معنوي مؤلفان آنها؛
· توجه به نيازهاي جامعه در انتخاب موضوع پژوهش؛
· كيفيت استدلالها و استواري آنها؛
· رعايت قوانين درستنويسي، زيبانويسي (مانند چينش صحيح عناصر نحوي، به كار گرفتن شايسته نشانههاي سجاوندي، استفاده مناسب از آرايههاي بديع، و نيز دوري از ابهام، حشو، غلطهاي رايج، گرتهبرداري، افراط و تفريط در استخدام واژههاي بيگانه و جز اينها) و آدرسدهي؛
· خلاقيت و ابتكار.
[1] . روش تحقیق و پژوهشنامه نویسی هم علم است، هم فن و هم هنر؛ یعنی برای ارتقای سطح تحقیق و نوشته علمی، هم به آموختن نیاز است و هم به تجربه و هم به ذوق و استعداد خدادادی. برخی گمان میکنند عامل اصلی ضعفهای موجود در برخی نوشتهها، تنها قالب و مسائل صوری آنهاست، در حالی که بسیاری مواقع ضعفها را باید در ناآگاهی از شیوه درست تحقیق و به تعبیر کلیتر، ناآگاهی علمی در حوزه تحقیق ریشهیابی کرد که دستیابی به بخشی از آنها برای پژوهشگر تنها از راه تجربه امکان پذیر نیست و به آموختن نیاز است؛ زیرا زمانی در نوشته انسجام و اتقان لازم به وجود میآید که پشتوانه علمی به درستی فراهم باشد و آنچه در ذیل و برخی فصول کتاب بازگفتهایم، همه به انتقال صحیح مطلب و مخاطب و رعایت استانداردها کمک میکند؛ بنابراین افزون بر قالب شناسی و روش تحقیق به معنای عمومی آن، باید با روش اختصاصی پژوهش در علم مورد پژوهش نیز آشنا شویم، و در غیر این صورت، راه به جایی نخواهیم برد و ستاره مراد را به دست نخواهیم آورد.
[2] . بسیاری از نویسندگان دیبامچه و پیشگفتار را یکجا میآورند.
[3] . هرپژوهشی با یک یا چند پرسش اصلی و چند پرسش فرعی سامان مییابد که پرسشها معمولا در قالب تیترهای اصلی و فرعی نمایش داده میشوند.
[4] . بررسی پیشینه تحقیق به ما کمک میکند از تضارب آرا و ابعاد مختلف موضوع آگاهی یابیم و از تحقیقات و تجربیات دیگران بهتر استفاده کنیم و نقاط کور و ابهام خیز را بهتر بشناسیم و با روشهای تحقیق دیگران آشنا شویم و موضوع را در قالب و محتوا بهتر و بیشتر به پیش ببریم.
[5] . یا مثلاً بیان اینکه نویسنده به دلایلی نمیتواند از همه روشهای بایسته تحقیق بهره گیرد و نتیجه تحقیقات او نهایی نیست و محدود به ابعاد خاصی است.
[6] . در مرحله فیشنویسی همه منابع داخل پرانتز در متن نوشته شود و برای فرق گذاشتن بین پرانتزهای پاورقی و پرانتزهای توضیحی که باید در متن باقی بماند، روی پرانتز ورودی پاورقی علامت فلش به جهت پایین قرار میدهیم ( مانند ( ) ) تا حروفنگار آنها را بشناسد و پاورقیها را به پایین صفحه منتقل کند.
[7] . میتوان آن را با روش کتابخانهای ادغام کرد.
[8] . برای مثال بزرگواری در فصلی مربوط به ویژگیهای زبان معیار، یکی از ویژگیها را چنین بازگو کرده است: "تکیه بر رسا بودن و کاربست زیبایی اثر گذار در رسایی نوشته"!
[9] . آقای جواد محدثی در کتاب روشها(ص222-224) به شماری از این منابع اشاره کرده است.
[10] . درسنامه ترجمه، نگارنده.
[11] . برخی جاهلان نیازمند کتاب چاپ شده برای ارتقای سطح حقوق و یا به دلایل باطل دیگر، به سرقت علمی روی میآورند و برخی نیز از راههایی دیگر وارد میشوند؛ مثلا با تغییراتی در نوشته دیگران، آن را در لباسی دیگر عرضه میکنند بدون اینکه نامی از او ببرند. برخی نیز با خرید نوشته از نویسنده و شرط چاپ آن به نام خریدار، از نیاز نویسنده سوء استفاده کرده، کلاه شرعی و قانونی بر سر کار ناپسند خود میگذارند. برخی نیز از روش چسب و قیچی استفاده میکنند که در پایاننامهها بیشتر دیده میشود. خدا همه آنها را به راه راست هدایت کند!
[12] . نگارش و ويرايش، ص 52 – 48؛ پژوهش و حوزه، ص 58-81
[13] . نگارنده در کلاسهای روش تحقیق از این شیوه استفاده شایانی کرده و نتیجه آن را به عیان دیده است؛ برای مثال، از همه دانشپژوهان خواسته میشد برای یک مقاله متوسط چکیدهای با معیارهای مشخص بنویسند و یا متن یا چکیده نویسنده دیگری را با استفاده از روش شبیهسازی ادبی، بازنگاری کنند. همچنین از آنها خواسته میشد به گروههای دو نفری تقسیم شوند و هر گروه طرح مشترکی را برای مقالهای با موضوع مشترک ارائه کند. پس از تصویب طرح، هر دانشپژوه به طور مستقل و بدون آگاهی از نوشته همگروهی خود، به تدوین مقاله میپرداخت و در پایان، اعضای هر گروه نوشته یکدیگر را مقایسه میکردند. نتیجه برای همه آموزنده و جالب توجه بود.
[14]. ساخت زبان فارسي، ص 33.
[15] . ر.ک: 1-15. اجزای پژوهش