کملطفی به پیامبر ص پیامد یک نظریه
در ارتباط با پست قبل (برهان تاریخی ...) متن کوتاهی را از جزوهای که در باره تحریفناپذیری مینگارم، تقدیم میکنم:
لازمه هر پژوهش تناسب روش با موضوع و مسئله مورد پژوهش است. مسئله کلامی را باید با روش کلامی و مسئله فلسفی را با روش فلسفی و مسئله تاریخی را با روش تاریخی بررسی کرد. قرآن در عین اینکه جاودانه و فراگیر است، در بستر تاریخ نازل و تدوین شده و از این رو متنی تاریخی است؛ شبهه مربوط به تحریف نیز حیثیتی تاریخی دارد و از این رو بایسته است در نقد شبهه تحریف نیز روش تاریخی ملاک قرار گیرد. افزون بر این, برهان تاریخی بر تحریفناپذیری قرآن کریم از این مزیّت برخوردار است که همه مخاطبان را در بر میگیرد و محدودیتهای دلایل و براهین دیگر را که در جای خود از آنها سخن خواهیم گفت، ندارد. این را نیز میافزاییم که عنوان «دلیل و برهان تاریخی» عنوانی سوخته است؛ یعنی برخی نویسندگان از این عنوان یا عناوین مشابه استفاده کرده لیکن به دلیل مبانی مخدوش در جمع و تدوین قرآن یا از سر غفلت و یا جز اینها از برهان تاریخی تنها به این مقدار بسنده کردهاند که بگویند بر اساس روایات موجود، پیامبر ص و صحابه به حفظ و قرائت قرآن اهتمام داشته و بین این روایات و روایات تحریف تعارض وجود دارد, لیکن اهتمامی به بازسازی فضای مقطع تاریخی تحریف ندارند. برای بررسی و ارزیابی یک رخداد تاریخی به جز بررسی رجال ناقل آن رخداد و نیز متن و دلالت عبارات اخبار، میباید فضای حاکم بر حادثه نیز کاملاً بازسازی شود و به صورت حداکثری همه قرائن و شرایط و تمام جزئیات مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا بسیار است که توجه به فضای حاکم بر مقطع تاریخ حادثه در تفسیر حادثه دخیل است و این نکته بسیار مهم است که غالباً مورد غفلت قرار گرفته است. براستی مخاطب چگونه میتواند ادعای اهتمام پیامبر ص را از کسی بپذیرد که در جمع و تدوین قرآن همان پیامبر ص را بیاهتمام به قرآن نشان میدهد؟! پیامبری که با در اختیار داشتن سالهای سال فرصت این قدر به خود زحمت نداد که برای سورههای قرآن - بزرگترین معجزه الهی و ثقل اکبر - ترتیب اختیار کند و آن را رها کرد تا دیگران بلافاصله پس از رحلت ایشان به داد آن برسند و به آن سر و سامان بدهند! چه ناپسند است در باره پیامبر نظم و تقوا این اندیشه خام و ناکام! و چه دورند اینان از درک فضای آن دوران!
جالب است حتی آرتور جفری در مقدمه المصاحف ابن ابیداود (قبل از تحقیق عبدالسبحان) ص 4 و 5 می نویسد به نظر من قرآن در زمان پیامبر ص ترتیب مشخصی داشته هرچند بین دو جلد قرار نگرفته باشد لیکن مستشرقان این حرف را نمیپذیرند: «و هكذا جمع القرآن كله في حياة النبي صلى اللّه عليه و سلم في مصحف و أوراق، و كان مرتبا كما هو الآن في سوره و آياته إلا أنه كان في صحف لا في مصحف و هذا الرأي لا يقبله المستشرقون» این همان نظریه جمع به معنای پنجم است که در مقاله عرض کردم و مؤید نیز از کاشفی سبزواری آوردم. انشاء الله فرصتی دست دهد تا تحریف ناپذیری را در بعد جمع و تدوین و نیز در بعد قرائات به روش تاریخی به طور مفصل بررسی کنم. به طور نسبی میتوان حدس زد حاصل کار به ویژه در خصوص قرائات دگرگونیهایی را در آراء پدید آورد!