گذری بر فقه میراث فرهنگی 11
در پستهای گذشته در باره بافت تاریخی و فروعات آن طرح بحث شد و نسبت آنها با قاعده لاضرر به اجمال گذشت، هرچند تفصیل بحث نیازمند زمان و مجال بیشتر است. اما در این پست میخواهم از آشتی سنت و مدرنیته در حوزه معماری سخن بگویم. ما در علم طب از طب سنتی- اسلامی و طب جدید سخن می گوییم و هر دو را نیازمند به یگدیگر و مکمل هم معرفی میکنیم و در نهایت به دنبال طب سنتیاسلامی - جدید هستیم و تنها راه نجات را در این هدف جستجو میکنیم. در حوزه معماری نیز چنین است. زمانی تلاشهای ما به ثمر میرسد که بتوانیم بین معماری سنتی و مدرن پیوندی بر قرار کنیم و به اصطلاح آن دو را با هم آشتی دهیم. برای این کار ابتدا باید ویژگیهای معماری قدیم استخراج و فهرست شود. نمونه معماریهای بناهای تاریخی و نیز بافتهای تاریخی بهترین خاستگاه استخراج این ویژگیهاست. برخی از این ویژگیها روانشناختی و برخی زیباییشناختی است. برخی به نبود مصالح و ابزار کار بر میگردد و برخی به نیازهای گذشتگان. این ویژگیها میباید به دقت تفکیک شود و از بین آنها آنچه قابل الگوسازی است متناسب با مساحتهای مختلف معرفی شود. آنگاه نیازمندیهای زندگی امروزه بشر در کنار آنها گذاشته شده و معماری سنتی - مدرن طراحی شود هم در معماری سازهها و هم در شهرسازی. نمونه این تلفیق و به تعبیری آشتی را میتوان در سالن زیرسطحی حیاط فیضیه حوزه علمیه قم و موارد بسیار دیگر دید. میتوان با مصالح و ابزار ساختمانی جدید و نیز رعایت قوانین مهندسی بنایی ضد زلزله ساخت و در عین حال از ویژگیهای معماری قدیم بهرهمند شد. البته شرط موفقیت این طرح این است که اولاً: کارکرد و وجه حسن ویژگیهای منتخب معماری سنتی به دقت بیان شود و ثانیاً: بدون القای جبر، بستههای حمایتی و تشویقی مناسب ارائه شود؛ زیرا روشن است که هزینه یک سازه با معماری تلفیقی از یک سازه جدید بیشتر است.
به باور نگارنده تنها راه ادامه حیات معماری سنتی همین روش است و هر گونه تخطی از آن موجب هدر رفت سرمایه و ناکامی میشود. روشن است برخی قوانین فعلی میراث فرهنگی- مانند عدم تعریض معابر - در تعارض آشکار با این سیاست است.