برخی دوستان مایل بودند خلاصه نقدهای موجود بر تفسیر به اساس ترتیب نزول را - که در جامعه علمی به تفسیر تنزیلی مشهور شده - بدانند، از این رو این پست را به این مطلب اختصاص دادم:

 

خلاصه نقدها بر تفسیر تنزیلی (تفسیر بر اساس نزول) به قرار ذیل است:

1. همه به قرینه بودن زمان نزول در تفسیر به عنوان قرینه پیوسته غیر لفظی باور دارند و بنده مفسری را که مخالف این مطلب باشد، نمی‌‌شناسم، لیکن آیا می‌توان از قرینه به مبنا رسید؟‌ توضیح این که حجیت قرینه بودن زمان نزول بر اساس اصول عقلائی محاوره است، لیکن آیا این اصول می‌تواند حجیت مبنا بودن زمان نزول را نیز به ما نتیجه دهد؟ این نقدی است که ندیدم پیش‌تر کسی به آن اشاره کرده باشد و همچنین در منابع مربوط به پاسخی برای این پرسش نرسیدم (اگر هم باشد، بنده در کتب و سایت‌های مربوط ندیده‌ام). 

افزون بر این، باید تکلیف موانعی که فراروی این گسترش (از قرینه به مبنا) است‌ نیز روشن شود. (موانع یاد شده در پست‌های قبل گذشت. همچنین می‌ توانید به کتاب اعجاز و تحدی،‌ نوشته نگارنده، ص 281-282) مراجعه نمایید.

2. بر فرض که موفق شدیم حجیت مبنا بودن را به دست آوریم، سؤال دوم این است که بر چه اساسی به ترتیب نزول سور و آیات سوره‌ها برسیم؟

این سؤال مکرر از سوی منتقدان مطرح شده و به نظر آنان پاسخ‌های غیر قابل قبول و ضعیف و بعضاً بسیار ضعیفی (اگر روش علمی بر اساس قواعد رجال و درایه را ملاک قرار دهیم) از سوی طرفداران و معتقدان به این روش ارائه شده است که به مهم‌ترین آن‌ها در پست‌های قبل و نیز در کتاب اعجاز و تحدی ص 271-278 اشاره کرده و نقد‌ها را نیز به اجمال عرض کرده‌ام و ان‌شاء الله تفصیل نقد را - تا آن‌جا که در مجال یک مقاله می‌گنجد- در مقاله‌ مستقلی ارائه خواهم کرد.

اصلی‌ترین چالش‌ها در مورد منابع دست‌یابی به ترتیب نزول به قرار ذیل است:

2-1. روایات ترتیب نزول معتبر نیستند.

2-2. بر فرض اعتماد بر این روایات، نمی‌توان از ترتیب سوره‌ها به ترتیب‌ آیات رسید و موانع مهمی فراروی این گسترش است.

در این جمع‌بندی کوتاه این را هم اضافه کنم که بررسی فرآورده‌های این روش تفسیری- حداقل در دو مورد آیات تحدی و آیات حجاب که در پست‌های قبل به آن‌ها اشاره شده- نشان‌ دهنده جایگاه تأمل برانگیز و متزلزل این روش تفسیری است.