همه ذرات من آن دم که سخن باز نمود

مدح يكتا گل بي عيب سرآغاز نمود:

..گل بي عيب من آن ياس كبود است كه بود

ماه پر نور و گرفتار شب آتش و دود

دود باز آمده از قلب نگون دژخيم

آتش شعله‌ور از هيزم گودال جحيم

اي صبا! با بوي آتش باغبان را داد كن

گو بيا يكتا گلت را از غمش آزاد كن

جواهری