شرح دعای ندبه 3
- وَعَرَجْتَ بِهِ اِليٰ سَمائِكَ
- و [او را] با آن به آسمانهايت بالا بردي [عروج دادي]،
درباره آسمانهاي هفتگانه لازم است توضيحي ارائه شود. در آيه 29 سوره بقره ميخوانيم: "هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الاَرضِ جَميعًا ثُمَّ استَوَي اِلَي السَّماءِ فَسَوّٰهُنَّ سَبعَ سَموتٍ و هُوَ بِكُلِّ شَيءٍ عَليم؛ او كسي [خدايي] است كه هر آنچه [از نعمتها] در زمين است، براي شما آفريد؛ سپس به آسمانها پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان تنظيم كردو او از هر چيزي آگاه است."
درباره آسمانهاي هفتگانه تفسيرهاي گوناگوني وجود دارد كه شايد مناسبترين آنها اين تفسير باشد كه مقصود از هفت، عدد هفت است و نه معناي كنايي[1]"بسيار" و "زيادي"؛ البته بايد توجه داشت كه بر اساس ظاهر بعضي آيات (فصلت،12 و صافات، 6) سيارهها و ستارگاني كه ما ميبينيم، همه در آسمان اول كه پايينتر از همه آسمانهاست، قرار دارند و دانش بشر از درك شش آسمان ديگر عاجز است و شايد در آينده، با گسترش و تكامل دانش بشري، آسمانهاي ديگر و يا برخي از آنها كشف شود.[2]
توجه
1. در روايتي میخوانیم: پيامبر اكرم- صلي الله عليه وآله- 120 بار به معراج مشرف شد.[3]
2. در برخي نسخ دعاي ندبه آمده است: "و عرجت بروحه الي سمائك" كه به عقيده بعضي، اشتباه نسخه ميباشد و در صورت اصرار بر آن، با توجه به جسماني بودن معراج معروف پيامبر- صلي الله عليه وآله- كه وقايع آن در روايات آمده، "بروحه" اشاره به برخي معراجها ميباشد و نه همه آنها.
- وَ اَوْدَعْتَهُ عِلْمَ ما كانَ وَ ما يَكُونُ اِلَيٰ ٱنْقِضاءِ خَلْقِكَ
- و او را از علم [به وقايع] گذشته و آينده تا پايان آفرينشت، آگاه كردي؛
از برخي آيات و روايات[4] استفاده ميشود كه پيامبر اكرم- صلي الله عليه وآله- و اهل بيت- عليهم السلام - از همه دانشهايي كه در مسير انجام وظيفه الهي خويش بدانها نياز داشتند، به عنايت الهي برخوردار بودند؛ اما اين بدين معنا نيست كه ديگر علم پيامبر- صلي الله عليه وآله- و اهل بيت- عليهم السلام- متوقف شده است؛ زيرا عالم مطلق خداست و خدا همواره بر دانش آنها ميافزايد؛ بنابراين، احتمال دارد آنچه در اين دعا آمده، مربوط به گستره دنيا و وظايف رهبري و امامت آنها باشد؛ همچنين احتمال دارد "علم"، معاني و مصاديق گوناگوني داشته باشد؛ براي مثال، علوم مذكور در دعا، وقايع و حوادث اين جهاني باشد؛ احتمالهاي ديگر نيز ممكن است در اين خصوص مطرح شود كه از ذكر آنها خودداري ميكنيم.
- ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ
- آنگاه او را با هراس [افكندن در دل دشمنانش] ياري نمودي،
يكي از امتيازهاي پيامبر گرامي اسلام- صلي الله عليه وآله- سلاح معنوي ترس بود كه به ياري پروردگار بر قلب دشمن مينشست و او را در برابر پيامبر اسلام- صلي الله عليه وآله- ذليل و خاضع ميكرد. پيامبر اكرم- صلي الله عليه وآله- فرمود: " نُصِرْتُ بالرعب فَهُوَ يسيرُ اَمامي مَسِيرَةَ شَهْر؛ به وسيله ترس [دشمنان] ياري شدم؛ ترس پيشاپيش من به مسافت يك ماه راه ميرود و دشمن با دوري مسافت يك ماه راه، مرعوب ميشود."
البته ايجاد رعب در دل دشمنان به بركت وجود آيين پيامبر اكرم- صلي الله عليه وآله- همچنان برقرار است؛ چنانكه خداي متعال ميفرمايد: "سَنُلقي في قُلُوبِ الَّذينَ كَفَروا الرُّعبَ بِما اَشرَكوا بِاللَّهِ...؛ به زودي در دل كافران ترس خواهيم افكند؛ زيرا آنها براي خدا شريك قائل شدند..." (آل عمران، 151) بنابراين، مسلمانان بايد با توكل بر خدا و اعتماد به او به مقابله با دشمنان برخيزند كه در صورت اعتماد و توكل، خدا در دل دشمنان رعب ميافكند و مسلمانان را به پيروزي قاطع ميرساند و دشمنان را خوار و ذليل ميكند.
دفاع مقدس عرصه ظهور مصاديق فراواني براي اين آيه بود و آنان كه به خاطر دارند، ميتوانند موارد بسياري را برشمارند كه خداي متعال با ايجاد رعب، هراس و اضطراب در دل دشمنان، توان مقاومت را از آنان سلب كرد و چه بسيار اسيراني از دشمن تا دندان مسلح كه عامل اصلي ضعف و اسارت آنان احساس عميق ترس بوده است. نمونه روشن ديگر را ميتوان در جنگ سي و سه روزه شيعيان لبنان با صهيونيستهاي اسرائيلي به خوبي مشاهده كرد.
امام زمان(عج) نيز از سلاح "رُعب" برخوردار است. در روايتي از امام باقر- علیه السلام- ميخوانيم:"مثل اينكه من آنان را در حالي كه عده نفراتشان حدود سيصد و اندي است ميبينم كه از سوی نجف به سوي كوفه سرازير ميشوند؛ دلهايشان از نظر نيرو و قدرت همچون پارههاي آهن سخت و محكم است؛ جبرئيل از سمت راست و ميكائيل از سمت چپ او را ياري ميكنند؛ ترس و وحشت چه از روبهرو و چه از پشت سر با دوري مسافت يك ماه راه [فاصله بسيار زياد]، دشمن را فرا ميگيرد و خدا او را با پنج هزار فرشته ويژه كمك و ياري مينمايد."[5]
اميد كه به زودي زود چنين روز با شكوهي را با چشمان خويش به نظاره بنشينيم و اگر توفيق حيات و عنايت حضرت بود، در سايه او به خدمتگذاري مشغول گرديم و دين حق را نصرت بخشيم؛ امين يا رب العالمين!
- وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِيلَ وَ ميكائيلَ وَ الْمُسَوِّمينَ مِنْ مَلائِكَتِكَ
- و جبرئيل و ميكائيل و فرشتگان ويژهات [نشاندارت] را با او همراه نمودي [تا به حفظ و ياري او بپردازند]؛
خداي متعال دستكم در دو آيه به صراحت به امداد ملائكه اشاره فرموده است:
- آل عمران، آيات 124 و 125: «و در آن هنگام كه تو به مؤمنان ميگفتي: "آيا كافي نيست كه پروردگارتان شما را با سه هزار نفر از فرشتگان كه فرود ميآيند، ياري كند؟!" آري، [امروز هم] اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد، و دشمن به همين زودي به سراغ شما بيايد، خداوند شما را با پنج هزار فرشته كه نشانههايي با خود دارند [و ويژهاند] ياري خواهد كرد.»
- سوره تحريم، آيه 4: «اگر شما [همسران پيامبر] از كار خود توبه كنيد [به نفع شماست؛ زيرا] دلهايتان از حق منحرف گشته، و اگر عليه او يكديگر را ياري كنيد [كاري از پيش نخواهيد برد] زيرا خداوند ياور او است و همچنينجبرئيل و صالح مومنان [حضرت علي- علیه السلام- ] و بعد از آنان، فرشتگان [نيز] پشتيبان [او] خواهند بود.»
از اين دو آيه استفاده ميشود كه پويندگان راه حق و عدالت و جهاد كنندگان در راه خدا با نيروهاي غيبيحمايت ميشوند، و آيه دوم نشان ميدهد برخي همسران پيامبر- صلي الله عليه وآله- به او آزار ميرساندند و خود را به گناه بسيار بزرگي آلوده ميكردند و اين نكته قابل توجه كساني از اهل سنت است كه اهل بيت پيامبر- صلي الله عليه وآله- و آيه تطهير را شامل همسران پيامبر ميدانند و آب پاكي را يكسره روي دست همه آنها ميريزند!!
- وَ وَعَدْتَهُ اَنْ تُظْهِرَ دينَهُ عَلَيٰ ٱلدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
- و وعدهاش دادي كه دينش را بر همه اديان چیره گرداني، هر چند مشركان را خوش نيايد؛
اين مطلب در آيات متعددي از قرآن آمده است؛ مانند آيه 33 سوره توبه: «هُوَ الَّذي اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدي ودينِ الحَقِ ّلِيظهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ و لَو كَرِهَ المُشرِكون».
بر اساس روايات اهل بيت- عليهم السلام- اين وعده در زمان ظهور امام زمان (عج) تحقق خواهد يافت و زمينه جهاني چنين قيام فرخندهاي هم اكنون در حال تحقق است. بيداري مردم جهان از هر دين و آييني و توجه آنان به دين مبين اسلام و به ويژه مذهب بر حق تشيع به دليل قيام پر شكوه مردم ايران، روندي فزاينده دارد و اسلام خواهي به شدت در حال گسترش است و تحرك دشمنان در سالهاي اخير و اين روزها (اين روزها مصادفاست با تخريب حرم امامان مدفون در سامرا كه لعنت خدا بر دشمنان آنان باد!) نشانه درستي اين مدعاست. گفتني است ظهور حضرت زماني رخ ميدهد كه چهره واقعي مستكبران عالم براي مردم دنيا آشكار شود و مردم تازيانههاي ظلم را بر پيكر خود احساس كنند و نداي عدالت خواهي به پا خيزد و از سوي ديگر، جلوههايي هر چند ضعيف ازدولت عدالت گستر امام زمان (عج) در گوشهاي از جهان بر پا شود و چشمها و قلبها به سوي آثار و بركات سياستهاي عدالت محورانه معطوف گردد و پيجويي از منجي و يار مظلومان جهان و وعده همه اديان، يعني حضرت حجت (عج)، سراسر جهان را فراگيرد (و اين نشانهها تحقق يافته و در حال فراگير شدن است.)
- وَ ذٰلِكَ بَعْدَ اَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّءَ صِدْقٍ مِنْ اَهْلِهِ
- و آن [وعده] بعد از آن بود كه او را از ميان خاندانش در جايگاه صدق و راستي جاي دادي؛
"بوَّء" به معناي "جاي دادن" و "مُبَوَّءَ" يعني "جايگاه" و منظور از " مُبَوَّءَ صِدْقٍ" يا مكه و حرم امن الهي است كه بر اين اساس وعده پروردگار در بازگشت پيامبر- صلي الله عليه وآله- به وطن اصلي، در فتح مكه تحقق يافت، و يا مقصود مقبوليت يافتن آن حضرت در خانهاش ميباشد.
- وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ اَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُديً لِلْعالَمينَ
- و نخستین خانهاي را كه براي [عبادت] مردم قرار داده شده و در مكه است، برای او و خاندانش مبارك و مايه هدايت جهانيان قرار دادي.
"بَكَّه" در اصل از ماده "بك" (بر وزن فك) به معناي ازدحام و اجتماع است و اينكه به خانه كعبه يا زميني كه خانه كعبه در آن ساخته شده، "بَكِّه" گفتهاند، به جهت ازدحام و اجتماع مردم در آن جاست و بعيد نيست كه اين اسم پس ازرسميت يافتن آنجا براي عبادت، بر آن گذاشته شده باشد.
همچنين در روايتي از امام صادق- علیه السلام- آمده است كه "مكّه" نام مجموع شهر و "بكّه" نام محلي است كه خانه كعبه در آنجا بنا شده است.
برخي "بُكّه" را به معناي "بكاء و گريه مردم" ميدانند؛ زيرا مردم اشك ريزان پروردگار خود را ميخوانند و به درگاه او نيايش ميكنند؛ البته احتمالهاي ديگري نيز گفته شده كه از ذكر آنها خودداري ميكنيم.[6]
گفتني است اين قسمت دعا از آيه 96 سوره آل عمران اقتباس شده است.
- فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ اِبْراهيمَ
- در آن نشانههاي آشكاري است [همچون] مقام ابراهيم؛
نشانههايي كه بر الهي بودن آن دلالت دارد و مردم را به معارف و تعاليمي وراي ظواهر آگاه ميسازد كه از جمله آنها ميتوان از مقام ابراهيم و چاه زمزم ياد كرد. چاه زمزم يادآور امداد الهي به هاجر و فرزندش اسماعيل است، آنگاه كه حضرت ابراهيم- علیه السلام- آنها را به دستور پروردگار در بياباني خشك رها كرد. آيه 37 سوره ابراهيم- علیه السلام- اين واقعه را گزارش كرده است: «رَبَّنا اِنّي اَسكَنتُ مِن ذُرِّيتي بِوادٍ غَيرِ ذي زَرعٍ عِندَ بَيتِكَ المُحَرَّمِ...».
از ديگر نشانهها حجر الاسود است كه خود تاريخي شگفت دارد. حجر اسماعيل نيز از ديگر نشانههاست كه مدفن حضرت اسماعيل و مادرش هاجر ميباشد.
- وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً
- و [نشانه الهي ديگر اين است كه] هر كس به آن وارد شود در امان است.
فقره قبل و اين قسمت دعا، آيه 97 سوره آل عمران را تشكيل دادهاند: «فيهِ ءايتٌ بَينتٌ مَقامُ اِبرهيمَ و مَن دَخَلَهُ كانَ ءامِنًا...». آيه در پاسخ دعاي حضرت ابراهيم- علیه السلام- است كه فرمود: "رَبِّ اجعَل هذا البَلَدَ ءامِنًا... [7]؛ خدايا، اين سرزمين را ايمن گردان... .» ايمني ياد شده در آيه از جهاتي ميتواند تكويني باشد؛ مانند وجود آب و آذوغه در آن، و بر اساس احكام فقهي، از جهت تشريعي نيز لحاظ گرديده است؛ چنانكه جنگ و صيد در آن حرام ميباشد و حتي قاتلي اگر به حرم امن الهي پناه آورد، كسي نميتواند او را در آنجا به قتل برساند، مگر آنكه با تدبيرهايي مانند تحريم اقتصادي و معاشرتي، به بيرون حرم كشانده شده و سپس به جزاي عمل خود برسد؛ البته اگر قاتلي داخل حرم مرتكب قتل شود، براي حفظ حرمت آن، ميتوان او را در همانجا به قتل رساند.
- وَ قُلْتَ: «اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَ كُمْ تَطْهيراً»
- و فرمودي: "خدا ميخواهد آلودگي را فقط از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه كند."
اين قسمت دعا، بخشي از آيه 33 سورة احزاب است كه بر عصمت اهل بيت- عليهم السلام- دلالت ميكند. گفتني است تطهير مطلق و نفي هر گونه پليدي و گناه، بدون هيچ قيدي، همان عصمت است كه در اين باره بيش از هفتاد حديث كه بيشتر آنها از طرق اهل سنت ميباشد، وارد شده است.[8] البته براي اثبات امامت اهل بيت- عليهم السلام- با استفاده به اين آيه، لازم است به آيه ديگري توجه شود و آن آيه 35 سوره يونس است: «أفَمَنْ يَهْدِي إِلَي الحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهْدِي إِلَّا أَنْ يُهْدَي، فَما لَكُمْ كَيفَ تَحْكُمونَ».
از اين آيه استفاده ميشود كه تنها از معصوم ميتوان پيروي كرد؛ چراكه او جز به سوي هدايت دعوت نميكند و اين اقتضاي عصمت او است، ولي در غير معصوم احتمال خلاف و خطا و سوق به غير حق وجود دارد.
حكم عقل نيز كاملاً موافق با اين مطلب است؛ زيرا حكم ميكند انسان بايد از كسي پيروي كند كه احتمال وقوع در معصيت پروردگار و انحراف از راه حق و در نتيجه گرفتار عذاب الهي شدن را به اقّل ممكن برساند (دفع ضرر احتمالي از نظر عقل واجب است) و تنها پيروي از شخصمعصوم است كه انسان را ايمن ميكند و با وجود چنين شخصي بيترديد نوبت به غير معصوم نميرسد؛ در نتيجه حضرت علي - عليه السلام - بر هر كس ديگر در زمان خود حتي بزرگان صحابه، همچون سلمان فارسي، ابوذر، مقداد و ... مقدم است و هيچكس را اختياري جز اين نيست.
- ثُمَّ جَعَلْتَ اَجْرَ مُحَمَّدٍ- صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَ آلِهِ- مَوَدَّتَهُم فِي كِتابِكَ
- سپس پاداش محمد- صلي الله عليه و آله- را در كتابت، دوستي [مودت] با آنان قرار دادي.
- فَقُلْتَ: «قُلْ لااَسْئَلُكُمْ عَلَيهِ اَجْراً اِلَّا ٱلْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبيٰ»[9]
- و چنين فرمودي: "... بگو من براي اين [رسالت] از شما اجر و پادشي نميخواهم جز دوستي خويشان [اهلبيت - عليهم السلام-] و اطاعت از آنها.
دوستي «ذوي القربي» به مسئله ولايت و قبول رهبري امامان معصوم - عليهم السلام -بازميگردد كه پذيرفتن آن، همانند پذيرفتن نبوت پيامبر- صلي الله عليه وآله- سبب سعادت انسانهاست. در ادامه براي توضيح بيشتر ميتوان گفت:
- در بسياري از آيات قرآن مجيد ميخوانيم پيامبران ميگفتند: پاداشي از شما در برابر دعوت رسالت نميخواهيم و پاداش ما تنها بر پروردگار عالميان است: «ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلي رَبِّ الْعالَمِينَ»[10]. در مورد شخص پيامبر اسلام نيز تعبيرات مختلفي ديده ميشود: در يكجا ميفرمايد: «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي اللَّهِ؛ بگو پاداشي را كه از شما خواستم تنها به سود شما است، اجر و پاداش من فقط بر خداوند است» (سبا- 47). در جاي ديگر ميخوانيم: «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلي رَبِّهِ سَبِيلًا؛ بگو من در برابر ابلاغ رسالت هيچگونه پاداشي از شما مطالبه نميكنم، مگر كساني كه بخواهند راهي به سوي پروردگارشان برگزينند» و بالآخره در موردي ديگر ميفرمايد: «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ؛ من از شما پاداشي نميخواهم و چيزي بر شما تحميل نميكنم» (سورة ص، 86).
هر گاه اين آيات سهگانه را با آيه مورد بحث كنار هم قرار دهيم، نتيجهگيري كردن از آن آسان ميشود: در يكجا به كلي اجر و مزد را نفي ميكند.
در جاي ديگر ميفرمايد: من تنها از كسي پاداش ميخواهم كه راهي به سوي خدا ميجويد.
و در مورد سوم ميفرمايد: پاداشي را كه از شما خواستهام، براي خود شماست.
و در نهايت، در آيه مورد بحث ميافزايد: مودت در قربي پاداش رسالت من است؛ يعني
من پاداشي از شما خواستهام كه اين ويژگيها را دارد: مطلقا چيزي نيست كه نفعش عائد من شود، صد در صد به سود خود شماست و چيزي است كه راه شما را به سوي خدا هموار ميكند.
به اين ترتيب آيا جز مسئله ادامه خط مكتب پيامبر - صلي الله عليه و آله - به وسيله رهبران الهي و جانشينان معصومش كه همگي از خاندان او بودهاند، امر ديگري ميتواند
باشد؟ منتها چون مسئله مودت پايه اين ارتباط بوده در اين آيه با صراحت آمده است.
جالب اينكه غير از آيه مورد بحث، در قرآن كريم در پانزده مورد ديگر كلمه" القربي" به كار رفته كه در همة آنها به معني خويشاوندان و نزديكان است، با اين حال معلوم نيست چرا بعضي اصرار دارند كه" قربي" فقط در اينجا به معني« تقرب الي اللَّه» باشد، و معني ظاهر و واضح آن كه در همه جاي قرآن در آن معنا به كار رفته، كنار بگذارند! اين نكته نيز قابل توجه است كه در پايان همين آيه آمده است: " آن كس كه عمل نيكي انجام دهد، بر نيكي عملش ميافزاييم؛ زيرا خداوند آمرزنده و شكرگزار است و به اعمال بندگان جزاي مناسب ميدهد" (وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ).
چه حسنهاي از اين برتر كه انسان خود را همواره زير پرچم رهبران الهي قرار دهد، حب آنها را در دل گيرد، خط آنها را ادامه دهد، در فهم كلام الهي آنجا كه مسائل براي او ابهام پيدا كند، از آنها توضيح بخواهد، عمل آنها را معيار قرار دهد، و آنها را الگو و اسوه خود سازد.
شاهد گوياي ديگر براي تفسير فوق اين است كه روايات فراواني در منابع اهل سنت و شيعه از شخص پيامبر - صلي الله عليه و آله - نقل شده كه نشان ميدهد منظور از "قربي" اهل بيت و نزديكان و خاصان پيامبرند؛ براي نمونه:
1."احمد" در فضائل الصحابه با سند خود از سعيد بن جبير از عامر چنين نقل ميكند: "لما نزلت «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» قالوا: يا رسول اللَّه! من قرابتك؟ من هؤلاء الذين وجبت علينا مودتهم؟ قال: علي و فاطمه و ابناهما - عليهم السلام- و قالها ثلاثا؛ هنگامي كه آيه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» نازل شد، اصحاب عرض كردند: اي رسول خدا، خويشاوندان تو كه مودت آنها بر ما واجب است، كيانند؟ فرمود: علي و فاطمه و دو فرزند آن دو. اين سخن را سه بار تكرار فرمود»[11].
2. در مستدرك الصحيحين از امام" علي بن الحسين"- عليه السلام- نقل شده كه وقتي امير مؤمنان علي- عليه السلام- به شهادت رسيد، حسن بن علي - عليه السلام- در ميان مردم خطبه خواند كه بخشي از آن اين بود:
«انا من اهل البيت الذين افترض اللَّه مودتهم علي كل مسلم فقال تبارك و تعالي لنبيه - صلي الله عليه و آله: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» فاقتراف الحسنة مودتنا اهل البيت؛ من از خانداني هستم كه خداوند مودت آنها را بر هر مسلماني واجب كرده و به پيامبرش فرموده است: «قل لا اسئلكم ... منظور خداوند از" اكتساب حسنه" مودت ما اهل بيت است».[12]
3. سيوطي در الدر المنثور در ذيل آيه مورد بحث از مجاهد از ابن عباس نقل كرده كه در تفسير آيه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» گفت: ان تحفظوني في اهل بيتي و تودوهم بي: منظور اين است كه حق مرا در اهل بيتم حفظ كنيد، و آنها را به سبب من دوست داريد[13].
و از اينجا روشن ميشود آنچه از ابن عباس به طريق ديگر نقل شده كه منظور عدم آزار پيامبر - صلي الله عليه و آله- به خاطر قرابتش با قبايل مختلف عرب بوده، مسلم نيست؛ زيرا چنان كه ديديم مخالف آن نيز از ابن عباس نقل شده است.
4. ابن جرير طبري در تفسيرش با سند خود از سعيد بن جبير و با سند ديگري از عمر بن شعيب نقل ميكند كه منظور از اين آيه: «هي قربي رسول اللَّه» (نزديكان رسول خدا ميباشند)[14] .
5. مرحوم طبرسي- مفسر معروف- از شواهد التنزيل حاكم حسكاني كه از مفسران و محدثان معروف اهل سنت است، از ابي امامه باهلي چنين نقل ميكند:
پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله- فرمود:
«ان اللَّه خلق الانبياء من اشجار شتي، و انا و علي- عليه السلام- من شجرة واحدة، فانا اصلها، و علي- عليه السلام- فرعها، و فاطمة- عليها السلام- لقاحها، و الحسن و الحسين ثمارها، و اشياعنا اوراقها» تا آنجا كه فرمود: «لو ان عبدا عبد اللَّه بين الصفا و المروة الف عام، ثم الف عام، ثم الف عام، حتي يصير كالشن البالي، ثم لم يدرك محبتنا كبّه اللَّه علي منخريه في النار» ثم تلا: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً؛ خداوند پيامبران را از درختان مختلفي آفريد، ولي من و علي- عليه السلام- را از يك درخت؛ من اصل آنم، و علي شاخه آن، فاطمه موجب باروري آن است، و حسن حسين ميوههاي آن، و شيعيان ما برگهاي آناند ...؛ سپس افزود: اگر كسي خدا را در ميان صفا و مروه هزار سال و سپس هزار سال و پس از آن نيز هزار سال عبادت كند تا همچون مشك كهنه شود، ولي محبت ما را نداشته باشد، خداوند او را با صورت در آتش ميافكند؛ سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي».
جالب اين است كه اين حديث آن چنان شهرت يافته بود كه شاعر معروفْ كميت، در اشعارش با اشاره به آن ميگويد:
وجدنا لكم في آل حاميم آية تاولها منا تقي و معرب
ما براي شما (خاندان پيامبر - صلي الله عليه و آله) در سورههاي حاميم آيهاي يافتيم كه گروه تقيه كننده آن را تاويل كرده و گروه آشكار كننده آن را آشكارا بيان كردهاند[15].
6. سيوطي نيز در الدر المنثور از ابن جرير از ابي الديلم چنين نقل ميكند: هنگامي كه علي بن الحسين- عليه السلام- را به اسارت آوردند و بر در دروازه دمشق نگهداشتند، مردي از اهل شام گفت: "الحمد للَّه الذي قتلكم و استاصلكم؛ خدا را شكر كه شما را كشت و ريشه كن ساخت" علي بن الحسين- عليه السلام- فرمود: آيا قرآن خواندهاي؟ گفت: آري. فرمود:
سورههاي حاميم را خواندهاي؟ عرض كرد: نه. فرمود: آيا اين آيه را نخواندهاي: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي؟! گفت: آيا شما همانها هستيد كه در اين آيه اشاره شده؟ فرمود: آري[16] .
7. زمخشري در كشاف حديثي نقل كرده كه فخررازي و قرطبي نيز در تفسيرشان از او اقتباس كردهاند. حديث مزبور به وضوح مقام آل محمد- صلي الله عليه و آله- و اهميت حب آنها را بيان ميدارد. ميگويد: رسول خدا- صلي الله عليه و آله- فرمود[17]:
من مات علي حب آل محمد مات شهيدا.
الا و من مات علي حب آل محمد- صلي الله عليه و آله- مغفورا له.
الا و من مات علي حب آل محمد مات تائبا.
الا و من مات علي حب آل محمد مات مؤمنا مستكمل الايمان.
الا و من مات علي حب آل محمد بشره ملك الموت بالجنة ثم منكر و نكير.
الا و من مات علي حب آل محمد يزف الي الجنة كما تزف العروس الي بيت زوجها.
الا و من مات علي حب آل محمد فتح له في قبره بابان الي الجنة.
الا و من مات علي حب آل محمد جعل اللَّه قبره مزار ملائكة الرحمة.
الا و من مات علي حب آل محمد مات علي السنة و الجماعة.
الا و من مات علي بغض آل محمد جاء يوم القيامه مكتوب بين عينيه آيس من رحمة اللَّه الا و من مات علي بغض آل محمد مات كافرا.
الا و من مات علي بغض آل محمد لم يشم رائحة الجنة.
ترجمه احاديث:
"هر كس با محبت آل محمد بميرد شهيد از دنيا رفته".
" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد - صلي الله عليه و آله- از دنيا رود بخشوده است".
" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد - صلي الله عليه و آله- از دنيا رود با توبه از دنيا رفته".
" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد - صلي الله عليه و آله- از دنيا رود مؤمن كامل الايمان از دنيا رفته".
" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد ص از دنيا رود فرشته مرگ او را بشارت به بهشت ميدهد، و سپس منكر و نكير (فرشتگان مامور سؤال در برزخ) به او بشارت دهند".
" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد- صلي الله عليه و آله- از دنيا رود او را با احترام به سوي بهشت ميبرند آن چنان كه عروس به خانه داماد".
" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد - صلي الله عليه و آله- از دنيا رود در قبر او دو در به سوي بهشت گشوده ميشود".
" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد - صلي الله عليه و آله- از دنيا رود قبر او را زيارتگاه فرشتگان رحمت قرار ميدهد".
" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد ص از دنيا رود بر سنت و جماعت اسلام از دنيا رفته".
" آگاه باشيد هر كس با عداوت آل محمد ص از دنيا رود روز قيامت در حالي وارد عرصه محشر ميشود كه در پيشاني او نوشته شده: مايوس از رحمت خدا"!
" آگاه باشيد هر كس با بغض آل محمد- صلي الله عليه و آله- از دنيا برود كافر از دنيا رفته است."
" آگاه باشيد هر كس با عداوت آل محمد- صلي الله عليه و آله- از دنيا برود بوي بهشت را استشمام نخواهد كرد".
جالب اينكه فخررازي بعد از ذكر اين حديث شريف كه صاحب كشاف آن را به صورت ارسال مسلم ذكر كرده است، ميافزايد: آل محمد- صلي الله عليه و آله- كساني هستند كه بازگشت امرشان به او است؛ كساني كه ارتباطشان محكمتر و كاملتر باشد، " آل" محسوب ميشوند و شك نيست كه فاطمه، علي، حسن و حسين محكمترين پيوند را با رسول خدا داشتند، و اين از مسلمات و مستفاد از احاديث متواتر است؛ بنابراين، لازم است آنها را" آل پيامبر"- صلي الله عليه و آله- بدانيم.
سپس ميافزايد: گروهي در مفهوم " آل" اختلاف كردهاند؛ بعضي آنها را خويشاوندان نزديك پيامبر ميدانند، و بعضي گفتهاند آنها امت پيامبرند، اگر اين واژه را بر معني اول حمل كنيم، آل پيامبر تنها آنها هستند، و اگر به معني امت بدانيم كه دعوت او را پذيرفتند، باز هم خويشاوندان نزديك رسول خدا- صلي الله عليه و آله- آل او محسوب ميشوند، و به هر تقدير آنها آل هستند و اما اينكه غير آنها در لفظ" آل" داخلاند يا خير، محل اختلاف است.
سپس فخررازي از صاحب كشاف چنين نقل ميكند: "وقتي اين آيه نازل شد، عرض كردند: اي رسول خدا! خويشاوندان تو كيانند كه مودتشان بر ما واجب است؟ فرمود: «علي و فاطمه و دو فرزندشان».
در نتيجه ثابت ميشود كه اين چهار تن ذي القرباي پيامبرند و هنگامي كه اين معنا ثابت شد، واجب است از احترام فوق العادهاي برخوردار باشند.
فخررازي ميافزايد: دلايل مختلفي بر اين مسئله دلالت ميكند:
1. جمله "إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي" كه شيوه استدلال به آن بيان شد.
2. شك نيست كه پيامبر، فاطمه را دوست ميداشت و درباره او فرمود: «فاطمة بضعة مني يؤذيني ما يؤذيها؛ فاطمه پاره تن من است؛ آنچه او را آزار دهد، مرا آزار داده است» و با احاديث متواتر از رسول خدا - صلي الله عليه و آله- ثابت شده كه او علي، حسن و حسين را دوست ميداشت، و هنگامي كه اين معنا ثابت شود، محبت آنها بر تمام امت واجب است؛ زيرا خداوند فرموده است: «وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[18]؛ از او پيروي كنيد تا هدايت شويد» و نيز فرموده است: «فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ[19]؛ كساني كه فرمان او را مخالفت ميكنند، از عذاب الهي بترسند» و نيز فرموده است: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ[20]؛ بگو اگر خدا را دوست ميداريد، از من پيروي كنيد تا خدا شما را دوست دارد.» و نيز فرموده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[21]؛ براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيكويي بود.».
3. دعاي براي" آل" افتخار بزرگي است و لذا اين دعا خاتمه تشهد در نماز قرار داده شده است: «اللهم صل علي محمد و علي آل محمد، و ارحم محمدا و آل محمد» و چنين تعظيم و احترامي در حق غير آل ديده نشده است؛ بنابراين، همه اين دلايل نشان ميدهد كه محبت آل محمد- صلي الله عليه و آله- واجب است.
سرانجام فخررازي سخنان خود را در اين مسئله با اشعار معروف شافعي پايان ميدهد:
يا راكبا قف بالمحصب من مني |
|
و اهتف بساكن خيفها و الناهض |
" اي سواري كه عازم حج هستي، در آنجا كه در نزديكي مني ريگ براي رمي جمرات جمع ميكنند و مركز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست، بايست و فرياد بزن به تمام كساني كه در مسجد خيف مشغول عبادتاند و يا در حال حركت ميباشند؛ فرياد بزن به هنگام سحرگاه كه حاجيان از مشعر به سوي مني كوچ ميكنند و همچون نهري عظيم و خروشان وارد سرزمين مني ميشوند؛ آري، فرياد بزن و بگو: اگر محبت آل محمد - صلي الله عليه و آله- رفض و ترك است، همه جن و انس شهادت دهند كه من رافضيم!"[22].
آري، اين است مقام آل محمد - صلي الله عليه و آله- كه ما به دامانشان چنگ زدهايم و آنها را رهبر خويش و راهنماي دين و دنيا پذيرفته، الگو و اسوه خويش ميدانيم و تداوم خط نبوت را با امامت آنها ميبينيم.
البته غير از احاديث ياد شده، روايات فراوان ديگري در منابع اسلامي نقل شده كه به جهت رعايت اختصار و قناعت به جنبههاي تفسيري، به هفت روايت ياد شده بسنده كرديم، ولي ذكر اين نكته را مناسب ميدانيم كه در برخي منابع كلامي مانند احقاق الحق و شرح مبسوط آن، حديث معروف فوق در مورد تفسير آيه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» از حدود پنجاه كتاب از كتب اهل سنت نقل شده كه نشان ميدهد نقل اين روايت تا چه اندازه گسترده و مشهور بوده است، البته با قطع نظر از منابع فراواني كه از طرق اهل بيت- علیه السلام- اين حديث را نقل ميكند.
- وَ قُلْتَ: ... ما سَئَلْتُكُمْ مِنْ اَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ...
- و [به پيامبر] فرمودي [كه بگويد]: "... هر اجر و پاداشي كه از شما خواستهام، براي خودتان است... ."
اين آيه كه در ادامه آن آمده است: "اِن اَجرِي اِلّا عَلَي اللَّهِ؛ اجر و پاداش من تنها بر خداوند است..." (سبأ، 47) آيهپيشين (مودت) را تفسير ميكند و ميفرمايد: مزدي كه از شما طلب شد، به خودتان باز ميگردد؛ مانند كسي كه به دوستش خدمتي كند و در مقابل از او بخواهد نمازش را در اول وقت بخواند. شأن نزولي كه براي آيه نقل شده و نيز فقره بعدي دعاي ندبه اين تفسير را تأييد ميكند.
- وَ قُلْتَ: «... ما اَسْئَلُكُمْ عَلَيهِ مِنْ اَجْرٍ اِلّا مَنْ شاءَ اَنْ يَتَّخِذَ اِليٰ رَبِّهِ سَبيلاً»
- و [نيز] فرمودي [كه بگويد]: "... من بر اين رسالت پاداشي از شما نميخواهم، مگر آنكه كسي بخواهد راهي به سوي پرودگار خود در پيش گيرد [كه همين مزد من است]." (فرقان، 57)
توجه به سه آيه ياد شده ما را به اين نكته رهنمون ميشود كه اگر در مورد پيامبر اسلام- صلي الله عليه وآله- اجر رسالت "مودت ذوي القربي" شمرده شده، اين مودت از يك سو به سود خود مؤمنان است و از سوي ديگر وسيلهاي است براي هدايت يافتن و نزديك شدن به خداوند متعال. فقره بعدي دعاي ندبه به اين مطلب اشاره دارد.
- فَكانُوا هُمُ السَّبيلَ اِلَيْكَ وَ الْمَسْلَكَ اِليٰ رِضْوٰانِكَ
- پس آنان همان راهي هستند كه رو به سوي تو دارد و [همان] طريقي هستند كه به خشنودي تو ميانجامد.
مضمون اين فقره از دعاي ندبه در دعاي جامعه نيز آمده است: " فبكم يسلك الي الرضوان؛ به واسطه شما [بهشت و] رضوان به دست ميآيد." روايات فراواني اين مسئله را ياد آور شدهاند و مرحوم علامه مجلسي در جلد 23 بحار الانوار بخشيازاينروايات را گرد آورده است.
[1]. عدد هفت در لغت عرب گاه به معناي "بسيار" به كار ميرود كه معناي كنايي آن است.
[2] براي آگاهي بيشتر ر.ك: تفسير نمونه، ج 1، ص 168 -165، چ چهلم.
[3] . خصال، ج2، ص600، انتشارات جامعه مدرسین.
[4] ر.ك: سوره طه، 114؛ بحار الانوار، ج 17، باب 7، ص 155 -130؛ تفسير نمونه، ج 13، ص 315 -314.
[5] . بحارالانوار، ج 52، ص 343؛ به نقل از تفسير عياشي.
[6] . و نيز: براي آگاهي بيشتر ر.ك: تفسير نمونه، ج 3، ص 11-12.
[7] . ابراهيم، 35.
[8] . به تفاسير قرآن، ذيل آيه مراجعه شود، به ويژه تفسير الميزان.
[9] . شوري، 22.
[10] . شعرا ، آيات109، 127، 145، 164 و 180.
[11] . احقاق الحق، ج 3، ص 2؛ قرطبى نيز اين روايت را در ذيل آيه مورد بحث آورده (جلد 8، ص 5843).
[12] . تفسیر نمونه، ج 20، ص411؛ به نقل از: مستدرك الصحيحين ج 3، ص 172. محب الدين طبرى همين حديث را در ذخائر، ص 137 آورده، ابن حجر نيز در" صواعق، ص 101 آن را نقل كرده است.
[13] . . الدر المنثور ذيل آيه مورد بحث( جلد 6، صفحه 7).
[17] . تفسير كشاف جلد 4 صفحه 220 و 221؛ تفسير فخر رازي جلد 27 صفحه 165 و 166؛ تفسير قرطبي جلد 8 صفحه 5843؛ تفسير ثعلبي ذيل آيه مورد بحث از جليل بن عبد اللَّه بجلي (طبق نقل المراجعات، نامه شماره 19).
[18] . اعراف، 158.
[19] . نور، 63.
[20] . آل عمران، 31.
[21] . احزاب، 21.