• وَعَرَجْتَ بِهِ اِليٰ‏ سَمائِكَ‏
  • و [او را] با آن به آسمان‏هايت بالا بردي [عروج دادي]،

    درباره آسمان‏هاي هفت‌گانه لازم است توضيحي ارائه شود. در آيه 29 سوره بقره مي‏خوانيم: "هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الاَرضِ جَميعًا ثُمَّ استَوَي‏ اِلَي السَّماءِ فَسَوّٰهُنَّ سَبعَ سَموتٍ و هُوَ بِكُلِ‏ّ شَي‏ءٍ عَليم؛ او كسي [خدايي] است كه هر آنچه [از نعمت‏ها] در زمين است، براي شما آفريد؛ سپس به آسمان‏ها پرداخت و آن‏ها را به صورت هفت آسمان تنظيم كردو او از هر چيزي آگاه است."

   درباره آسمان‏هاي هفت‌گانه تفسيرهاي گوناگوني وجود دارد كه شايد مناسب‏ترين آن‏ها اين تفسير باشد كه ‏مقصود از هفت، عدد هفت است و نه معناي كنايي[1]"بسيار" و "زيادي"؛ البته بايد توجه داشت كه بر اساس ظاهر بعضي آيات (فصلت،12 و صافات، 6) سياره‏ها و ستارگاني كه ما مي‏بينيم، همه در آسمان اول كه پايين‏تر از همه آسمان‌هاست، قرار دارند و دانش بشر از درك شش‏ آسمان ديگر عاجز است و شايد در آينده، با گسترش و تكامل دانش بشري، آسمان‏هاي ديگر و يا برخي از آن‏ها كشف شود.[2]

    توجه‏

    1. در روايتي می­خوانیم: پيامبر اكرم- صلي الله عليه وآله-  120 بار به معراج مشرف شد.[3]

2. در برخي نسخ دعاي ندبه آمده است: "و عرجت بروحه الي سمائك" كه به عقيده بعضي، اشتباه نسخه مي‏باشد و در صورت اصرار بر آن، با توجه به جسماني بودن معراج معروف پيامبر- صلي الله عليه وآله- كه وقايع آن در روايات آمده، "بروحه" اشاره به برخي معراج‏ها مي‏باشد و نه همه آن‏ها.

 

  • وَ اَوْدَعْتَهُ عِلْمَ ما كانَ وَ ما يَكُونُ اِلَيٰ ٱنْقِضاءِ خَلْقِكَ‏
  • و او را از علم [به وقايع] گذشته و آينده تا پايان آفرينشت، آگاه كردي؛

    از برخي آيات و روايات[4] استفاده مي‏شود كه پيامبر اكرم- صلي الله عليه وآله- و اهل بيت‏- عليهم السلام - از همه دانش‏هايي كه در مسير انجام ‏وظيفه الهي خويش بدان‏ها نياز داشتند، به عنايت الهي برخوردار بودند؛ اما اين بدين معنا نيست كه ديگر علم پيامبر- صلي الله عليه وآله-  و اهل بيت‏- عليهم السلام- متوقف شده است؛ زيرا عالم مطلق خداست و خدا همواره بر دانش آن‏ها مي‏افزايد؛ بنابراين، احتمال دارد آنچه در اين دعا آمده، مربوط به گستره دنيا و وظايف رهبري و امامت آن‏ها باشد؛ همچنين ‏احتمال دارد "علم"، معاني و مصاديق گوناگوني داشته باشد؛ براي مثال، علوم مذكور در دعا، وقايع و حوادث اين ‏جهاني باشد؛ احتمال‏هاي ديگر نيز ممكن است در اين خصوص مطرح شود كه از ذكر آن‏ها خودداري مي‏كنيم.

 

  • ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ‏
  • آن‌گاه او را با هراس [افكندن در دل دشمنانش] ياري نمودي،

    يكي از امتيازهاي پيامبر گرامي اسلام- صلي الله عليه وآله-  سلاح معنوي ترس بود كه به ياري پروردگار بر قلب دشمن مي‏نشست ‏و او را در برابر پيامبر اسلام- صلي الله عليه وآله-  ذليل و خاضع مي‏كرد. پيامبر اكرم- صلي الله عليه وآله-  فرمود: " نُصِرْتُ بالرعب فَهُوَ يسيرُ اَمامي ‏مَسِيرَةَ شَهْر؛ به وسيله ترس [دشمنان] ياري شدم؛ ترس پيشاپيش من به مسافت يك ماه راه مي‏رود و دشمن با دوري ‏مسافت يك ماه راه، مرعوب مي‏شود."

   البته ايجاد رعب در دل دشمنان به بركت وجود آيين پيامبر اكرم- صلي الله عليه وآله-  همچنان برقرار است؛ چنان‌كه خداي‏ متعال مي‏فرمايد: "سَنُلقي في قُلُوبِ الَّذينَ كَفَروا الرُّعبَ بِما اَشرَكوا بِاللَّهِ...؛ به زودي در دل كافران ترس خواهيم افكند؛ زيرا آن‏ها براي خدا شريك قائل شدند..." (آل عمران، 151) بنابراين، مسلمانان بايد با توكل بر خدا و اعتماد به او به ‏مقابله با دشمنان برخيزند كه در صورت اعتماد و توكل، خدا در دل دشمنان رعب مي‏افكند و مسلمانان را به پيروزي ‏قاطع مي‏رساند و دشمنان را خوار و ذليل مي‏كند.

   دفاع مقدس عرصه ظهور مصاديق فراواني براي اين آيه بود و آنان كه به خاطر دارند، مي‏توانند موارد بسياري ‏را برشمارند كه خداي متعال با ايجاد رعب، هراس و اضطراب در دل دشمنان، توان مقاومت را از آنان سلب كرد و چه ‏بسيار اسيراني از دشمن تا دندان مسلح كه عامل اصلي ضعف و اسارت آنان احساس عميق ترس بوده است. نمونه ‏روشن ديگر را مي‏توان در جنگ ‏سي و سه روزه شيعيان لبنان با صهيونيست‏هاي اسرائيلي به خوبي مشاهده كرد.

    امام زمان(عج) نيز از سلاح "رُعب" برخوردار است. در روايتي از امام باقر- علیه السلام- مي‏خوانيم:"مثل اين‌كه من آنان را در حالي كه عده نفراتشان حدود سيصد و اندي است مي‏بينم كه از سوی نجف به سوي كوفه ‏سرازير مي‏شوند؛ دل‏هايشان از نظر نيرو و قدرت همچون پاره‏هاي آهن سخت و محكم است؛ جبرئيل از سمت ‏راست و ميكائيل از سمت چپ او را ياري مي‏كنند؛ ترس و وحشت چه از رو‌به‌رو و چه از پشت سر با دوري مسافت ‏يك ماه راه [فاصله بسيار زياد]، دشمن را فرا مي‏گيرد و خدا او را با پنج هزار فرشته ويژه كمك و ياري مي‏نمايد."[5]  

   اميد كه به زودي زود چنين روز با شكوهي را با چشمان خويش به نظاره بنشينيم و اگر توفيق حيات و عنايت ‏حضرت بود، در سايه او به خدمت‌گذاري مشغول گرديم و دين حق را نصرت بخشيم؛ امين يا رب العالمين!

 

  • وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِيلَ وَ ميكائيلَ وَ الْمُسَوِّمينَ مِنْ مَلائِكَتِكَ‏
  • و جبرئيل و ميكائيل و فرشتگان ويژه‏ات [نشاندارت] را با او همراه نمودي [تا به حفظ و ياري او بپردازند]؛

    خداي متعال دست‌كم در دو آيه به صراحت به امداد ملائكه اشاره فرموده است:

    - آل عمران، آيات 124 و 125: «و در آن هنگام كه تو به مؤمنان مي‏گفتي: "آيا كافي نيست كه پروردگارتان شما را با سه هزار نفر از فرشتگان كه فرود مي‏آيند، ياري كند؟!" آري، [امروز هم] اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد، و دشمن به ‏همين زودي به سراغ شما بيايد، خداوند شما را با پنج هزار فرشته كه نشانه‌هايي با خود دارند [و ويژه‏اند] ياري ‏خواهد كرد.»

    - سوره تحريم، آيه 4: «اگر شما [همسران پيامبر] از كار خود توبه كنيد [به نفع شماست؛ زيرا] دل‌هايتان از حق ‏منحرف گشته، و اگر عليه او يكديگر را ياري كنيد [كاري از پيش نخواهيد برد] زيرا خداوند ياور او است و همچنين‏جبرئيل و صالح مومنان [حضرت علي- علیه السلام- ] و بعد از آنان، فرشتگان [نيز] پشتيبان [او] خواهند بود.»

   از اين دو آيه استفاده مي‏شود كه پويندگان راه حق و عدالت و جهاد كنندگان در راه خدا با نيروهاي غيبي‏حمايت مي‏شوند، و آيه دوم نشان مي‏دهد برخي همسران پيامبر- صلي الله عليه وآله-  به او آزار مي‏رساندند و خود را به گناه بسيار بزرگي آلوده مي‏كردند و اين نكته قابل توجه كساني از اهل سنت است كه اهل بيت پيامبر- صلي الله عليه وآله-  و آيه تطهير را شامل ‏همسران پيامبر مي‏دانند و آب پاكي را يكسره روي دست همه آن‏ها مي‏ريزند!!

 

  • وَ وَعَدْتَهُ اَنْ تُظْهِرَ دينَهُ عَلَيٰ ٱلدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
  • و وعده‌اش دادي كه دينش را بر همه اديان چیره گرداني، هر چند مشركان را خوش نيايد؛

    اين مطلب در آيات متعددي از قرآن آمده است؛ مانند آيه 33 سوره توبه: «هُوَ الَّذي اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدي‏ ودينِ الحَقِ ‏ّلِيظهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ و لَو كَرِهَ المُشرِكون».

    بر اساس روايات اهل بيت‏- عليهم السلام- اين وعده در زمان ظهور امام زمان (عج) تحقق ‏خواهد يافت و زمينه جهاني چنين قيام فرخنده‏اي هم اكنون در حال تحقق است. بيداري مردم جهان از هر دين و آييني ‏و توجه آنان به دين مبين اسلام و به ويژه مذهب بر حق تشيع به دليل قيام پر شكوه مردم ايران، روندي فزاينده دارد و اسلام خواهي به شدت در حال گسترش است و تحرك دشمنان در سال‏هاي اخير و اين روزها (اين روزها مصادف‏است با تخريب حرم امامان مدفون در سامرا كه لعنت خدا بر دشمنان آنان باد!) نشانه درستي اين مدعاست. گفتني ‏است ظهور حضرت زماني رخ مي‏دهد كه چهره واقعي مستكبران عالم براي مردم دنيا آشكار شود و مردم تازيانه‏هاي ‏ظلم را بر پيكر خود احساس كنند و نداي عدالت خواهي به پا خيزد و از سوي ديگر، جلوه‏هايي هر چند ضعيف ازدولت عدالت گستر امام زمان (عج) در گوشه‏اي از جهان بر پا شود و چشم‏ها و قلب‏ها به سوي آثار و بركات ‏سياست‏هاي عدالت محورانه معطوف گردد و پي‌جويي از منجي و يار مظلومان جهان و وعده همه اديان، يعني‏ حضرت حجت (عج)، سراسر جهان را فراگيرد (و اين نشانه‏ها تحقق يافته و در حال فراگير شدن است.)

 

  • وَ ذٰلِكَ بَعْدَ اَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّءَ صِدْقٍ مِنْ اَهْلِهِ‏
  • و آن [وعده] بعد از آن بود كه او را از ميان خاندانش در جايگاه صدق و راستي جاي دادي؛

    "بوَّء" به معناي "جاي دادن" و "مُبَوَّءَ" يعني "جايگاه" و منظور از " مُبَوَّءَ صِدْقٍ" يا مكه و حرم امن الهي است كه بر اين اساس وعده پروردگار در بازگشت پيامبر- صلي الله عليه وآله-  به وطن اصلي، در فتح مكه تحقق يافت، و يا مقصود مقبوليت يافتن آن‏ حضرت در خانه‏اش مي‏باشد.

 

  • وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ اَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُديً لِلْعالَمينَ‏
  • و نخستین خانه‏اي را كه براي [عبادت] مردم قرار داده شده و در مكه است، برای او و خاندانش مبارك و مايه هدايت جهانيان قرار دادي.

    "بَكَّه" در اصل از ماده "بك" (بر وزن فك) به معناي ازدحام و اجتماع است و اين‌كه به خانه كعبه يا زميني كه خانه كعبه ‏در آن ساخته شده، "بَكِّه" گفته‏اند، به جهت ازدحام و اجتماع مردم در آن جاست و بعيد نيست كه اين اسم پس ازرسميت يافتن آن‌جا براي عبادت، بر آن گذاشته شده باشد.

   همچنين در روايتي از امام صادق- علیه السلام- آمده است كه "مكّه" نام مجموع شهر و "بكّه" نام محلي است كه خانه‏ كعبه در آن‌جا بنا شده است.

برخي "بُكّه" را به معناي "بكاء و گريه مردم" مي‏دانند؛ زيرا مردم اشك ريزان پروردگار خود را مي‏خوانند و به ‏درگاه او نيايش مي‏كنند؛ البته احتمال‏هاي ديگري نيز گفته شده كه از ذكر آن‏ها خودداري مي‏كنيم.[6]

    گفتني است اين قسمت دعا از آيه 96 سوره آل عمران اقتباس شده است.

 

  • فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ اِبْراهيمَ‏
  • در آن نشانه‏هاي آشكاري است [همچون] مقام ابراهيم؛

    نشانه‏هايي كه بر الهي بودن آن دلالت دارد و مردم را به معارف و تعاليمي وراي ظواهر آگاه مي‏سازد كه از جمله ‏آن‏ها مي‌توان از مقام ابراهيم و چاه زمزم ياد كرد. چاه زمزم ياد‌آور امداد الهي به هاجر و فرزندش اسماعيل است، آن‌گاه كه‏ حضرت ابراهيم- علیه السلام- آن‏ها را به دستور پروردگار در بياباني خشك رها كرد. آيه 37 سوره ابراهيم- علیه السلام- اين واقعه را گزارش كرده است: «رَبَّنا اِنّي اَسكَنتُ مِن ذُرِّيتي بِوادٍ غَيرِ ذي زَرعٍ عِندَ بَيتِكَ المُحَرَّمِ...».

    از ديگر نشانه‏ها حجر الاسود است كه خود تاريخي شگفت دارد. حجر اسماعيل نيز از ديگر نشانه‌هاست كه مدفن حضرت اسماعيل و مادرش ‏هاجر مي‏باشد.

 

  • وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً
  • و [نشانه الهي ديگر اين است كه] هر كس به آن وارد شود در امان است.

   فقره قبل و اين قسمت دعا، آيه 97 سوره آل عمران را تشكيل داده‏اند: «فيهِ ءايتٌ بَينتٌ مَقامُ اِبرهيمَ و مَن دَخَلَهُ كانَ ‏ءامِنًا...». آيه در پاسخ دعاي حضرت ابراهيم- علیه السلام- است كه فرمود: "رَبِ‏ّ اجعَل هذا البَلَدَ ءامِنًا... [7]؛ خدايا، اين سرزمين را ايمن گردان... .» ايمني ياد شده در آيه از جهاتي مي‏تواند تكويني باشد؛ مانند وجود آب و آذوغه در آن، و بر اساس احكام فقهي، از جهت تشريعي نيز لحاظ گرديده است؛ چنان‌كه جنگ و صيد در آن حرام مي‏باشد و حتي قاتلي اگر به حرم امن الهي ‏پناه آورد، كسي نمي‏تواند او را در آن‌جا به قتل برساند، مگر آنكه با تدبيرهايي مانند تحريم اقتصادي و معاشرتي، به ‏بيرون حرم كشانده شده و سپس به جزاي عمل خود برسد؛ البته اگر قاتلي داخل حرم مرتكب قتل شود، براي حفظ حرمت آن، مي‏توان او را در همان‌جا به قتل رساند.

 

  • وَ قُلْتَ: «اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَ كُمْ تَطْهيراً»
  • و فرمودي: "خدا مي‏خواهد آلودگي را فقط از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه كند."

    اين قسمت دعا، بخشي از آيه 33  سورة احزاب است كه بر عصمت اهل بيت‏- عليهم السلام- دلالت مي‏كند. گفتني است تطهير مطلق ‏و نفي هر گونه پليدي و گناه، بدون هيچ قيدي، همان عصمت است كه در اين باره بيش از هفتاد حديث كه بيشتر آن‏ها از طرق اهل سنت مي‏باشد، وارد شده است.[8] البته براي اثبات امامت اهل بيت‏- عليهم السلام- با استفاده به اين آيه، لازم است به‏ آيه ديگري توجه شود و آن آيه 35 سوره يونس است: «أفَمَنْ يَهْدِي إِلَي الحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهْدِي إِلَّا أَنْ ‏يُهْدَي‏، فَما لَكُمْ كَيفَ تَحْكُمونَ».

    از اين آيه استفاده مي‏شود كه تنها از معصوم مي‏توان پيروي كرد؛ چراكه ‏او جز به سوي هدايت دعوت نمي‏كند و اين اقتضاي عصمت او است، ولي در غير معصوم احتمال خلاف و خطا و سوق به غير حق وجود دارد.

    حكم عقل نيز كاملاً موافق با اين مطلب است؛ زيرا حكم مي‏كند انسان بايد از كسي پيروي كند كه احتمال وقوع در معصيت پروردگار و انحراف از راه حق و در نتيجه گرفتار عذاب الهي شدن را به اقّل ممكن ‏برساند (دفع ضرر احتمالي از نظر عقل واجب است) و تنها پيروي از شخص‏معصوم است كه انسان را ايمن مي‏كند و با وجود چنين شخصي بي‌ترديد نوبت به‏ غير معصوم نمي‏رسد؛ در نتيجه حضرت علي - ‏عليه السلام - بر هر كس ديگر در زمان خود حتي بزرگان صحابه، همچون سلمان فارسي، ابوذر، مقداد و ... مقدم است و هيچ‏كس را اختياري جز اين نيست.

 

  • ثُمَّ جَعَلْتَ اَجْرَ مُحَمَّدٍ- صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَ آلِهِ- مَوَدَّتَهُم فِي كِتابِكَ‏
  • سپس پاداش محمد- صلي الله عليه و آله- را در كتابت، دوستي [مودت] با آنان قرار دادي.

 

  • فَقُلْتَ: «قُلْ لااَسْئَلُكُمْ عَلَيهِ اَجْراً اِلَّا ٱلْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبيٰ‏»[9]
  • و چنين فرمودي: "... بگو من براي اين [رسالت] از شما اجر و پادشي نمي‏خواهم جز دوستي خويشان [اهل‏بيت - ‏عليهم السلام-] و اطاعت از آن‏ها.

    دوستي «ذوي القربي» به مسئله ولايت و قبول رهبري امامان معصوم‏ - عليهم السلام -بازمي‌گردد كه پذيرفتن آن، همانند پذيرفتن نبوت پيامبر- صلي الله عليه وآله- سبب سعادت انسان‏هاست. در ادامه براي توضيح بيشتر مي‏توان گفت:

    - در بسياري از آيات قرآن مجيد مي‏خوانيم پيامبران مي‏گفتند: پاداشي از شما در برابر دعوت رسالت نمي‏خواهيم و پاداش ما تنها بر پروردگار عالميان است: «ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلي‏ رَبِّ الْعالَمِينَ»[10]. در مورد شخص پيامبر اسلام نيز تعبيرات مختلفي ديده مي‏شود: در يك‌جا مي‌فرمايد: «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي اللَّهِ؛ بگو پاداشي را كه از شما خواستم تنها به سود شما است، اجر و پاداش من فقط بر خداوند است» (سبا- 47). در جاي ديگر مي‏خوانيم: «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلي‏ رَبِّهِ سَبِيلًا؛ بگو من در برابر ابلاغ رسالت هيچ‌گونه پاداشي از شما مطالبه نمي‏كنم، مگر كساني كه بخواهند راهي به سوي پروردگارشان برگزينند» و بالآخره در موردي ديگر مي‌فرمايد: «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ؛ من از شما پاداشي نمي‏خواهم و چيزي بر شما تحميل نمي‏كنم» (سورة ص، 86).

    هر گاه اين آيات سه‏گانه را با آيه مورد بحث كنار هم قرار دهيم، نتيجه‏گيري كردن از آن آسان مي‌شود: در يك‌جا به كلي اجر و مزد را نفي مي‏كند.

    در جاي ديگر مي‌فرمايد: من تنها از كسي پاداش مي‏خواهم كه راهي به سوي خدا مي‏جويد.

    و در مورد سوم مي‌فرمايد: پاداشي را كه از شما خواسته‏ام، براي خود شماست.

    و در نهايت، در آيه مورد بحث مي‏افزايد: مودت در قربي پاداش رسالت من است؛ يعني

من پاداشي از شما خواسته‏ام كه اين ويژگي‌ها را دارد: مطلقا چيزي نيست كه نفعش عائد من شود، صد در صد به سود خود شماست و چيزي است كه راه شما را به سوي خدا هموار مي‏كند.

    به اين ترتيب آيا جز مسئله ادامه خط مكتب پيامبر - صلي الله عليه و آله - به وسيله رهبران الهي و جانشينان معصومش كه همگي از خاندان او بوده‏اند، امر ديگري مي‏تواند                       

 باشد؟ منتها چون مسئله مودت پايه اين ارتباط بوده در اين آيه با صراحت آمده است.

جالب اين‌كه غير از آيه مورد بحث، در قرآن كريم در پانزده مورد ديگر كلمه" القربي" به كار رفته كه در همة آن‌ها به معني خويشاوندان و نزديكان است، با اين حال معلوم نيست چرا بعضي اصرار دارند كه" قربي" فقط در اينجا به معني« تقرب الي اللَّه» باشد، و معني ظاهر و واضح آن كه در همه جاي قرآن در آن معنا به كار رفته، كنار بگذارند! اين نكته نيز قابل توجه است كه در پايان همين آيه آمده است: " آن كس كه عمل نيكي انجام دهد، بر نيكي عملش مي‏افزاييم؛ زيرا خداوند آمرزنده و شكرگزار است و به اعمال بندگان جزاي مناسب مي‏دهد" (وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ).

    چه حسنه‏اي از اين برتر كه انسان خود را همواره زير پرچم رهبران الهي قرار دهد، حب آن‌ها را در دل گيرد، خط آن‌ها را ادامه دهد، در فهم كلام الهي آن‌جا كه مسائل براي او ابهام پيدا كند، از آن‌ها توضيح بخواهد، عمل آن‌ها را معيار قرار دهد، و آن‌ها را الگو و اسوه خود سازد.

    شاهد گوياي ديگر براي تفسير فوق اين است كه روايات فراواني در منابع اهل سنت و شيعه از شخص پيامبر - صلي الله عليه و آله - نقل شده كه نشان مي‏دهد منظور از "قربي" اهل بيت و نزديكان و خاصان پيامبرند؛ براي نمونه:

    1."احمد" در فضائل الصحابه با سند خود از سعيد بن جبير از عامر چنين نقل مي‏كند: "لما نزلت «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي»‏ قالوا: يا رسول اللَّه! من قرابتك؟ من هؤلاء الذين وجبت علينا مودتهم؟ قال: علي و فاطمه و ابناهما - عليهم السلام- و قالها ثلاثا؛ هنگامي كه آيه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» نازل شد، اصحاب عرض كردند: اي رسول خدا، خويشاوندان تو كه مودت آن‌ها بر ما واجب است، كيانند؟ فرمود: علي و فاطمه و دو فرزند آن دو. اين سخن را سه بار تكرار فرمود»[11].

    2. در مستدرك الصحيحين از امام" علي بن الحسين"- عليه السلام- نقل شده كه وقتي امير مؤمنان علي- عليه السلام- به شهادت رسيد، حسن بن علي - عليه السلام- در ميان مردم خطبه خواند كه بخشي از آن اين بود:

    «انا من اهل البيت الذين افترض اللَّه مودتهم علي كل مسلم فقال تبارك و تعالي لنبيه - صلي الله عليه و آله: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي‏ وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» فاقتراف الحسنة مودتنا اهل البيت؛ من از خانداني هستم كه خداوند مودت آن‌ها را بر هر مسلماني واجب كرده و به پيامبرش فرموده است: «قل لا اسئلكم ... منظور خداوند از" اكتساب حسنه" مودت ما اهل بيت است».[12]

    3. سيوطي در الدر المنثور در ذيل آيه مورد بحث از مجاهد از ابن عباس نقل كرده كه در تفسير آيه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي‏» گفت: ان تحفظوني في اهل بيتي و تودوهم بي: منظور اين است كه حق مرا در اهل بيتم حفظ كنيد، و آن‌ها را به سبب من دوست داريد[13].

    و از اينجا روشن مي‏شود آنچه از ابن عباس به طريق ديگر نقل شده كه منظور عدم آزار پيامبر - صلي الله عليه و آله-   به خاطر قرابتش با قبايل مختلف عرب بوده، مسلم نيست؛ زيرا چنان كه ديديم مخالف آن نيز از ابن عباس نقل شده است.

    4. ابن جرير طبري در تفسيرش با سند خود از سعيد بن جبير و با سند ديگري از عمر بن شعيب نقل مي‏كند كه منظور از اين آيه: «هي قربي رسول اللَّه» (نزديكان رسول خدا مي‏باشند)[14] .

    5. مرحوم طبرسي- مفسر معروف- از شواهد التنزيل حاكم حسكاني كه از مفسران و محدثان معروف اهل سنت است، از ابي امامه باهلي چنين نقل مي‏كند:

پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله-  فرمود:

    «ان اللَّه خلق الانبياء من اشجار شتي، و انا و علي- عليه السلام- من شجرة واحدة، فانا اصلها، و علي- عليه السلام-  فرعها، و فاطمة- عليها السلام-  لقاحها، و الحسن و الحسين ثمارها، و اشياعنا اوراقها» تا آن‌جا كه فرمود: «لو ان عبدا عبد اللَّه بين الصفا و المروة الف عام، ثم الف عام، ثم الف عام، حتي يصير كالشن البالي، ثم لم يدرك محبتنا كبّه اللَّه علي منخريه في النار» ثم تلا: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً؛ خداوند پيامبران را از درختان مختلفي آفريد، ولي من و علي- عليه السلام-  را از يك درخت؛ من اصل آنم، و علي شاخه آن، فاطمه موجب باروري آن است، و حسن حسين ميوه‏هاي آن، و شيعيان ما برگ‌هاي آن‌اند ...؛ سپس افزود: اگر كسي خدا را در ميان صفا و مروه هزار سال و سپس هزار سال و پس از آن نيز هزار سال عبادت كند تا همچون مشك كهنه شود، ولي محبت ما را نداشته باشد، خداوند او را با صورت در آتش مي‏افكند؛ سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي».

    جالب اين است كه اين حديث آن چنان شهرت يافته بود كه شاعر معروفْ كميت، در اشعارش با اشاره به آن مي‏گويد:

         وجدنا لكم في آل حاميم آية             تاولها منا تقي و معرب‏

     ما براي شما (خاندان پيامبر - صلي الله عليه و آله) در سوره‏هاي حاميم آيه‏اي يافتيم كه گروه تقيه كننده آن را تاويل كرده و گروه آشكار كننده آن را آشكارا بيان كرده‌اند[15].

    6. سيوطي نيز در الدر المنثور از ابن جرير از ابي الديلم چنين نقل مي‏كند: هنگامي كه علي بن الحسين- عليه السلام- را به اسارت آوردند و بر در دروازه دمشق نگهداشتند، مردي از اهل شام گفت: "الحمد للَّه الذي قتلكم و استاصلكم؛ خدا را شكر كه شما را كشت و ريشه كن ساخت" علي بن الحسين- عليه السلام-  فرمود: آيا قرآن خوانده‏اي؟ گفت: آري. فرمود:

سوره‏هاي حاميم را خوانده‏اي؟ عرض كرد: نه. فرمود: آيا اين آيه را نخوانده‏اي: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي‏؟! گفت: آيا شما همان‌ها هستيد كه در اين آيه اشاره شده؟ فرمود: آري[16] .

    7. زمخشري در كشاف حديثي نقل كرده كه فخررازي و قرطبي نيز در تفسيرشان از او اقتباس كرده‏اند. حديث مزبور به وضوح مقام آل محمد- صلي الله عليه و آله- و اهميت حب آنها را بيان مي‏دارد. مي‏گويد: رسول خدا- صلي الله عليه و آله- فرمود[17]:

من مات علي حب آل محمد مات شهيدا.

الا و من مات علي حب آل محمد- صلي الله عليه و آله- مغفورا له.

الا و من مات علي حب آل محمد مات تائبا.

الا و من مات علي حب آل محمد مات مؤمنا مستكمل الايمان.

الا و من مات علي حب آل محمد بشره ملك الموت بالجنة ثم منكر و نكير.

الا و من مات علي حب آل محمد يزف الي الجنة كما تزف العروس الي بيت زوجها.

الا و من مات علي حب آل محمد فتح له في قبره بابان الي الجنة.

الا و من مات علي حب آل محمد جعل اللَّه قبره مزار ملائكة الرحمة.

الا و من مات علي حب آل محمد مات علي السنة و الجماعة.

الا و من مات علي بغض آل محمد جاء يوم القيامه مكتوب بين عينيه آيس من رحمة اللَّه الا و من مات علي بغض آل محمد مات كافرا.

الا و من مات علي بغض آل محمد لم يشم رائحة الجنة.

    ترجمه احاديث:

"هر كس با محبت آل محمد بميرد شهيد از دنيا رفته".

" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد - صلي الله عليه و آله- از دنيا رود بخشوده است".

" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد - صلي الله عليه و آله- از دنيا رود با توبه از دنيا رفته".

" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد - صلي الله عليه و آله- از دنيا رود مؤمن كامل الايمان از دنيا رفته".

" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد ص از دنيا رود فرشته مرگ او را بشارت به بهشت مي‏دهد، و سپس منكر و نكير (فرشتگان مامور سؤال در برزخ) به او بشارت دهند".

" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد- صلي الله عليه و آله- از دنيا رود او را با احترام به سوي بهشت مي‏برند آن چنان كه عروس به خانه داماد".

" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد - صلي الله عليه و آله- از دنيا رود در قبر او دو در به سوي بهشت گشوده مي‏شود".

" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد - صلي الله عليه و آله- از دنيا رود قبر او را زيارتگاه فرشتگان رحمت قرار مي‏دهد".

" آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد ص از دنيا رود بر سنت و جماعت اسلام از دنيا رفته".

" آگاه باشيد هر كس با عداوت آل محمد ص از دنيا رود روز قيامت در حالي وارد عرصه محشر مي‏شود كه در پيشاني او نوشته شده: مايوس از رحمت خدا"!

" آگاه باشيد هر كس با بغض آل محمد- صلي الله عليه و آله- از دنيا برود كافر از دنيا رفته است."                       

" آگاه باشيد هر كس با عداوت آل محمد- صلي الله عليه و آله- از دنيا برود بوي بهشت را استشمام نخواهد كرد".

    جالب اين‌كه فخررازي بعد از ذكر اين حديث شريف كه صاحب كشاف آن را به صورت ارسال مسلم ذكر كرده است، مي‏افزايد: آل محمد- صلي الله عليه و آله- كساني هستند كه بازگشت امرشان به او است؛ كساني كه ارتباطشان محكم‌تر و كامل‌تر باشد، " آل" محسوب مي‏شوند و شك نيست كه فاطمه، علي، حسن و حسين محكم‌ترين پيوند را با رسول خدا داشتند، و اين از مسلمات و مستفاد از احاديث متواتر است؛ بنابراين، لازم است آن‌ها را" آل پيامبر"- صلي الله عليه و آله- بدانيم.

    سپس مي‏افزايد: گروهي در مفهوم " آل" اختلاف كرده‏اند؛ بعضي آن‌ها را خويشاوندان نزديك پيامبر مي‏دانند، و بعضي گفته‏اند آن‌ها امت پيامبرند، اگر اين واژه را بر معني اول حمل كنيم، آل پيامبر تنها آن‌ها هستند، و اگر به معني امت بدانيم كه دعوت او را پذيرفتند، باز هم خويشاوندان نزديك رسول خدا- صلي الله عليه و آله- آل او محسوب مي‏شوند، و به هر تقدير آن‌ها آل هستند و اما اين‌كه غير آن‌ها در لفظ" آل" داخل‌اند يا خير، محل اختلاف است.

    سپس فخررازي از صاحب كشاف چنين نقل مي‏كند: "وقتي اين آيه نازل شد، عرض كردند: اي رسول خدا! خويشاوندان تو كيانند كه مودتشان بر ما واجب است؟ فرمود: «علي و فاطمه و دو فرزندشان».

    در نتيجه ثابت مي‏شود كه اين چهار تن ذي القرباي پيامبرند و هنگامي كه اين معنا ثابت شد، واجب است از احترام فوق العاده‏اي برخوردار باشند.

    فخررازي مي‏افزايد: دلايل مختلفي بر اين مسئله دلالت مي‏كند:

    1. جمله "إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي‏" كه شيوه استدلال به آن بيان شد.

    2. شك نيست كه پيامبر، فاطمه را دوست مي‏داشت و درباره او فرمود: «فاطمة بضعة مني يؤذيني ما يؤذيها؛ فاطمه پاره تن من است؛ آنچه او را آزار دهد، مرا آزار داده است» و با احاديث متواتر از رسول خدا - صلي الله عليه و آله- ثابت شده كه او علي، حسن و حسين را دوست مي‏داشت، و هنگامي كه اين معنا ثابت شود، محبت آن‌ها بر تمام امت واجب است؛ زيرا خداوند فرموده است: «وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[18]؛ از او پيروي كنيد تا هدايت شويد» و نيز فرموده است: «فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ[19]؛ كساني كه فرمان او را مخالفت مي‏كنند، از عذاب الهي بترسند» و نيز فرموده است: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ[20]؛ بگو اگر خدا را دوست مي‏داريد، از من پيروي كنيد تا خدا شما را دوست دارد.» و نيز فرموده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[21]؛ براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيكويي بود.».

    3. دعاي براي" آل" افتخار بزرگي است و لذا اين دعا خاتمه تشهد در نماز قرار داده شده است: «اللهم صل علي محمد و علي آل محمد، و ارحم محمدا و آل محمد» و چنين تعظيم و احترامي در حق غير آل ديده نشده است؛ بنابراين، همه اين دلايل نشان مي‏دهد كه محبت آل محمد- صلي الله عليه و آله- واجب است.

   سرانجام فخررازي سخنان خود را در اين مسئله با اشعار معروف شافعي پايان مي‏دهد:

       

يا راكبا قف بالمحصب من مني
سحرا اذا فاض الحجيج الي مني
ان كان رفضا حب آل محمد
                       

 

و اهتف بساكن خيفها و الناهض‏
فيضا كما نظم الفرات الفائض
‏ فليشهد الثقلان اني رافضي!

    " اي سواري كه عازم حج هستي، در آن‌جا كه در نزديكي مني ريگ براي رمي جمرات جمع مي‏كنند و مركز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست، بايست و فرياد بزن به تمام كساني كه در مسجد خيف مشغول عبادت‌اند و يا در حال حركت مي‏باشند؛ فرياد بزن به هنگام سحرگاه كه حاجيان از مشعر به سوي مني كوچ مي‏كنند و همچون نهري عظيم و خروشان وارد سرزمين مني مي‏شوند؛ آري، فرياد بزن و بگو: اگر محبت آل محمد - صلي الله عليه و آله- رفض و ترك است، همه جن و انس شهادت دهند كه من رافضيم!"[22].

    آري، اين است مقام آل محمد - صلي الله عليه و آله- كه ما به دامانشان چنگ زده‏ايم و آن‌ها را رهبر خويش و راهنماي دين و دنيا پذيرفته، الگو و اسوه خويش مي‏دانيم و تداوم خط نبوت را با امامت آن‌ها مي‏بينيم.

    البته غير از احاديث ياد شده، روايات فراوان ديگري در منابع اسلامي نقل شده كه به جهت رعايت اختصار و قناعت به جنبه‏هاي تفسيري، به هفت روايت ياد شده بسنده كرديم، ولي ذكر اين نكته را مناسب مي‏دانيم كه در برخي منابع كلامي مانند احقاق الحق و شرح مبسوط آن، حديث معروف فوق در مورد تفسير آيه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي»‏ از حدود پنجاه كتاب از كتب اهل سنت نقل شده كه نشان مي‏دهد نقل اين روايت تا چه اندازه گسترده و مشهور بوده است، البته با قطع نظر از منابع فراواني كه از طرق اهل بيت- علیه السلام- اين حديث را نقل مي‏كند.

 

 

 

  • وَ قُلْتَ: ... ما سَئَلْتُكُمْ مِنْ اَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ...
  • و [به پيامبر] فرمودي [كه بگويد]: "... هر اجر و پاداشي كه از شما خواسته‏ام، براي خودتان است... ."

    اين آيه كه در ادامه آن آمده است: "اِن اَجرِي اِلّا عَلَي اللَّهِ؛ اجر و پاداش من تنها بر خداوند است..." (سبأ، 47) آيه‏پيشين (مودت) را تفسير مي‏كند و مي‏فرمايد: مزدي كه از شما طلب شد، به خودتان باز مي‏گردد؛ مانند كسي كه به ‏دوستش خدمتي كند و در مقابل از او بخواهد نمازش را در اول وقت بخواند. شأن نزولي كه براي آيه نقل شده و نيز فقره بعدي دعاي ندبه اين تفسير را تأييد مي‏كند.

 

  • وَ قُلْتَ: «... ما اَسْئَلُكُمْ عَلَيهِ مِنْ اَجْرٍ اِلّا مَنْ شاءَ اَنْ يَتَّخِذَ اِليٰ‏ رَبِّهِ سَبيلاً»
  • و [نيز] فرمودي [كه بگويد]: "... من بر اين رسالت پاداشي از شما نمي‏خواهم، مگر آن‌كه كسي بخواهد راهي به ‏سوي پرودگار خود در پيش گيرد [كه همين مزد من است]." (فرقان، 57)

    توجه به سه آيه ياد شده ما را به اين نكته رهنمون مي‏شود كه اگر در مورد پيامبر اسلام- صلي الله عليه وآله- اجر رسالت "مودت ‏ذوي القربي‏" شمرده شده، اين مودت از يك سو به سود خود مؤمنان است و از سوي ديگر وسيله‏اي است براي ‏هدايت يافتن و نزديك شدن به خداوند متعال. فقره بعدي دعاي ندبه به اين مطلب اشاره دارد.

 

  • فَكانُوا هُمُ السَّبيلَ اِلَيْكَ وَ الْمَسْلَكَ اِليٰ‏ رِضْوٰانِكَ‏
  • پس آنان همان راهي هستند كه رو به سوي تو دارد و [همان] طريقي هستند كه به خشنودي تو مي‏انجامد.

    مضمون ‏اين فقره از دعاي ندبه در دعاي جامعه نيز آمده است: " فبكم يسلك الي الرضوان؛ به واسطه شما [بهشت و] رضوان‏ به دست مي‏آيد." روايات فراواني اين مسئله را ياد آور شده‏اند و مرحوم علامه مجلسي در جلد 23 بحار الانوار بخشي‏ازاين‌روايات را گرد آورده است.

 



[1]. عدد هفت در لغت عرب گاه به معناي "بسيار" به كار مي‏رود كه معناي كنايي آن است.

 

[2] براي آگاهي بيشتر ر.ك: تفسير نمونه، ج 1، ص 168 -165، چ چهلم.

[3] . خصال، ج2، ص600، انتشارات جامعه مدرسین.

[4] ر.ك: سوره طه، 114؛ بحار الانوار، ج 17، باب 7، ص 155 -130؛ تفسير نمونه، ج 13، ص 315 -314.

 

[5] . بحارالانوار، ج 52، ص 343؛ به نقل از تفسير عياشي.

[6] . و نيز: براي آگاهي بيشتر ر.ك: تفسير نمونه، ج 3، ص 11-12.

 

[7] . ابراهيم، 35.

[8] . به تفاسير قرآن، ذيل آيه مراجعه شود، به ويژه تفسير الميزان.

 

[9] . شوري، 22.

[10] . شعرا ، آيات109، 127، 145، 164 و 180.

[11] . احقاق الحق، ج 3، ص 2؛ قرطبى نيز اين روايت را در ذيل آيه مورد بحث آورده (جلد 8، ص 5843).

[12] . تفسیر نمونه، ج 20، ص411؛ به نقل از: مستدرك الصحيحين ج 3، ص 172. محب الدين طبرى همين حديث را در ذخائر، ص 137 آورده، ابن حجر نيز در" صواعق، ص 101 آن را نقل كرده است.

[13] . . الدر المنثور ذيل آيه مورد بحث( جلد 6، صفحه 7).

1. تفسير طبري، جلد ،25 صفحه 16 و 17.

1. مجمع البيان، جلد 9، صفحه 29.

2.  الدر المنثور، جلد 6، صفحه 7.

[17] . تفسير كشاف جلد 4 صفحه 220 و 221؛ تفسير فخر رازي جلد 27 صفحه 165 و 166؛ تفسير قرطبي جلد 8 صفحه 5843؛ تفسير ثعلبي ذيل آيه مورد بحث از جليل بن عبد اللَّه بجلي (طبق نقل المراجعات، نامه شماره 19).

 

[18] . اعراف، 158.

[19] . نور، 63.

[20] . آل عمران، 31.

[21] . احزاب، 21.

1. تفسير فخررازي، جلد 27، صفحه 166.