معجزه بلاغت
معجزه بلاغت
حکایت جالب ذیل را طنطاوی از استاد كامل گیلانی نقل کرده است. کامل گیلانی میگوید: با استاد فنگل- مستشرق آمریکایی- بودم. او با من مراوده ادبی داشت و رأی مرا به دلیل صراحت بیانم، در دشواریهای ادبی جویا میشد. روزی آهسته درِگوشم گفت: با توجه به صراحت بیان معروفی که داری، بگو واقعاً به اعجاز [بیانی] قرآن باور داری یا مانند مردم در این باره تقلید میکنی؟ بعد هم لبخند معنا داری تحویل من داد! او گمان میکرد تیری انداخته که نمیتوانم از آن بگریزم. من هم لبخند معنا داری تحویلش دادم و گفتم: برای این که بتوانیم در مورد بلاغت اسلوبی سخن بگوییم، باید تلاش کنیم مانند آن را بنویسیم یا از آن تقلید کنیم؛ گفت: بیا تلاش کنیم ببینیم میتوانیم مانند قرآن سخن بگوییم یا از آن تقلید کنیم یا خیر. گفتم: اگر بخواهیم از وسعت جهنم سخن بگوییم، چه جملهای میگوییم؟ هر دو قلم و کاغذی برداشتیم و نزدیک بیست جمله نوشتیم که همگی از این معنا حکایت میکردند؛ از جمله:
1 . إنّ جهنّم واسعة جدّا.
2 . إنّ جهنّم لأوسع ممّا تظنّون.
3 . إنّ سعة جهنّم لايتصوّرها عقل إنسان.
4 . إنّ جهنّم لتسع الدنيا كلّها.
5 . إنّ الجنّ والإنس إذا دخلوا جهنّم لتسعهم ولاتضيق بهم.
6 . كلّ وصف في سعة جهنّم لايصل إلى تقريب شيء من حقيقتها.
7 . إنّ سعة جهنّم لتصغر أمامها سعة السماوات والأرض.
8 . كلّ ما خطر ببالك في سعة جهنّم فإنّها لأرحب منه وأوسع.
9 . سترون من سعة جهنّم مالم تكونوا لتحلموا به أو تتصوّروه.
10 . مهما حاولت أن تتخيّل سعة جهنّم، فأنت مقصّر ولن تصل إلى شيء من حقيقتها.
11 . إنّ البلاغة المعجزة لتقصر وتعجز أشدّ العجز عن وصف سعة جهنّم.
12 . إنّ سعة جهنّم قد تخطّت أحلام الحالمين وتصوّر المتصوّرين.
13 . متى أمسكت بالقلم وتصدّيت لوصف سعة جهنّم أحسست بقصورك وعجزك.
14 . إنّ سعة جهنّم لايصفها وصف، ولايتخيّلها وهم، ولاتدور بحسبان.
15 . كلّ وصف لسعة جهنّم إنّما هو فضول وهذيان.
تا آخر که به دلیل گذشت زمان جز اینها به یادم نمانده است. با تبسمي که از پیروزی حتمیام حکایت میکرد، به او گفتم: اينك بلاغت و اعجاز قرآن بر تو آشکار میشود! گفت: آیا قرآن این معنا را به شیوهای بلیغتر بیان کرده است؟ به او گفتم: ما در قبال آن بسان کودکی بیش نیستیم! با سردرگمی تمام گفت: قرآن چه گفته؟ گفتم: «يَوْمَ نَقولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلاَءْتِ وَتَقولُ هَلْ مِنْ مَزيدٍ!» فنگل از حیرت دست زد یا نزدیک بود بزند! دهانش باز مانده بود! گفت: راست گفتی! آری، راست گفتی! با تمام وجود اقرار میکنم (و أنا أُقرّر لك ذلك، مغتبطا من كلّ قلبي). ... (ر.ک: التمهید، معرفت، ج 4، ص250)